جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 30253
مراتب و درجات نفس از دیدگاه قرآن و سنت
نویسنده:
الهام ثقفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این پژوهش رابطه تزکیه نکردن نفس بابیماریهای روانی، بررسی شده و بعضی بیماریهای روانی از دیدگاه قرآن معرفی شده اند. همچنین نتیجه گرفته شده که تزکیه نکردن نفس با بیماریهای عقلی ارتباطدارد و موجب بیماریهای روحی می شود. در پایان بیماریهای روحی از دیدگاه قرآن تحت عنوان بیماریهای قلب معرفی شده است.
مفهوم کمال انسان از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
متانت شکراوا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش پیش رو مفهوم کمال انسان از دیدگاه ملاصدرا در یک مقدمه و پنج فصل فراهم آمده است، نگارنده کوشیده است براساس یک ارتباط منطقی پس از توضیح مفردات موضوع، چشم انداز و هدف اساسی از پژوهش را براساس پرسشهای اصلی و فرعی تحقیق بیان کند. سازهصهای اصلی بحث و کمال انسان،حرکت، نفس انسان و چنانکه در مرحله گفتاری و تئوری ارتباطی ناگسستنی دارند. در مرحله ساختاری و تکوینی نیز آنچنان ارتباطی وثیق و غیر قابل انفکاک دارند که شناخت انسان و کمالات انسانی بدون پژوهش درباره حرکت و نفس انسان اگر نگوییم غیر ممکن است بسیار دشوار می نماید از این رو هدف اصلی پژوهش اینست که بهره گیری از آراء ملا صدرا سود جستن از عبارات وی این فرضیه را که طراحی نظام آفرینش بر اساس حرکت صعودی و نزولی برای دستیابی به کمالات انسان لایق است اثبات نماید و انسان نیز آنگاه می تواند به این امر مهم دست یابد که قوا و توان خویش را بدرستی بشناسد و افزون بر تعاملی سازنده که با دیگر موجودات دارد بهرمندی شایسته ای از قوای خویش داشته باشد. چنانکه اشارات رفت محور اصلی پایان نامه تبیین مفهوم کمال انسان از نگاه ملاصدرا است. و بطور طبیعی نخست می بایست عبارات و دیدگاه ملاصدرا را درباره موضوع پژوهش جمع آوری و پس از بررسی و نگاه موردی به هر یک از آنها، جمع بندی و نتیجه نهایی ارائه گردید
معرفت شناسی و گذری بر معرفت نفس
نویسنده:
زهرا رخیده دخت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
این تحقیق پایانی، با موضوع " گذری بر معرفت شناسی ومعرفت نفس" نگارش یافته است . این موضوع، از موضوعاتی است که به دلایل گوناگون با دقت و کنکاش کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ حال آ ن که بی هویتی و از خود بیگانگی انسانها و جوامع را فرا گرفته، وبه سوی هدف گیری های بی اساس، بی مسؤلیتی واعمال مبهم پیش می برد وتا زمانی که پژوهش ها وتحقیقات کامل حول این مساله انجام نگیرد، هرگز نمی توان انتظار زندگی سعاتمندانه را داشت ومانع از اضمحلال ونابودی بشریت شد وبه سمت قرب الهی هدایت نمود. در این تحقیق از مطالب روانشناسی، اخلاقی، قرآنی، روایی، و نظر برخی از علمای اسلام وغرب استفاده گردیده؛ وبه تشریح جایگاه معرفت ومعرفت شناسی نفس در اسلام، معرفی معرفت شناسی اسلامی وغربی، نظریات معرفت شناسی، منابع معرفت، اقسام وانواع معرفت، تعریف معرفت نفس، منشا نفس، عناوین نفس، فوائد معرفت نفس پرداخته شده که مشتمل بر پنج بخش است که هر بخش2فصل ودر برخی بخش ها 3 فصل می باشد. وبرای فراهم آوردن مطالب، بیش از 100 منبع و ماخذ مورد کنکاش قرار گرفته. منابعی که مورد استفاده قرار گرفته شامل کتب قرآ نی، روایی، تفسیری، اخلاقی، روانشناسی، فلسفی، کتب لغت و معجم می باشد . واز آنجا که هدف از این تحقیق، کشف حقایق بیشتر پیرامون مساله معرفت شناسی نفس بود، این تحقیق، از نوع بنیادی است که می تواند کاربردی شود؛ واما روش تحقیق بر اساس راهبرد های آ ن، هم از نظر توصیفی وهم تحلیلی است که برای رسیدن به یک تحقیق جامع و کامل، از تکنیک کتابخانه ای ( اسنادی ) یاری جسته شده. اما از نتایج مهم که با تحقیق در این موضوع بدست آمده عبارتند از: 1.اهمیت دادن به مساله معرفت 2. آشنایی با اهمیت و جایگاه معرفت نفس 3. دیدگاه دانشمندان غرب واسلام درباب معرفت ونفس 4. معرفی هویت واقعی انسان وبهادادن به آن درمعرفت شناسی اسلامی می باشد شناخت عالم باطن(ملکوتی ) انسان ودستیابی به سعادت.
معرفت شناسی نیچه
نویسنده:
علی کرباسی زاده اصفهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
از زمانی که دکارت - پدر فلسفه جدید - کوژیتو را مبنای دریافت حقیقت و شناخت واقعیت دانست، گویی تمامی امکانات فلسفه و مساعی فیلسوفان بسیج شد تا هر چه بیشتر به بررسی ماهیت شناسایی بشر بپردازند و به مبنا بودن فاعل شناسایی (سوژه) و خود بینادی بشر (سوبژکتیویته) برسند. انقلاب کپرنیکی کانت به کرسی نشاندن همین دیدگاه یعنی اثبات تابعیت متعلق شناسایی (ابژه) از فاعل شناسایی به جای هماهنگی و مطابقت این دو بود. تاریخ فلسفه پس ازکانت را می توان مساعی فیلسوفان غربی در به ثمر نشاندن انقلاب کپرنیکی (فلسفه استعلایی کانت) و نقد و بررسی آثار و پی آمدهای آن به شمار آورد. اما با ظهور نیچه، در پایان عصر تجدید(مدرنیته) و طلیعه دوران پس از تجدد (پست مدرن) هم در زبان و ادبیات فلسفه جدید و هم درمضمون و محتوای آن، انقلاب و دگرگونی بنیادی پد د آمد. سبک نوشتاری نیچه - که بیشتر گزین گویه، شاعرانه، ادبی و یا رد قالب عباراتی ب ناب ن شعر و نثر است - از مفاد و عمق اندیشة اوجدایی ناپذیر است و او خود در پاسخ به منتقدانی مکه این گونه سبک و شیوه را در خور شأن فلسفه و مناسب برای انتقال دیدگاههای یک فیلسوف نمی دانند، پاسخ می دهد که ماهیت و منش اندیشه هایش - و اساسا زبان در گوهر خود استعاری است: فلسفه - از نظر نیچه - که گاهی از آن به صفلسفة آینده تعبیر می کند، دو وظیفه اساسی تفسیر و ارزشیابی بر عهده دارد و این طرزنگرش - یعنی نگریستن به امور بر پایة تفسیر و چشم انداز - به تفکر چشم اندازی نامیده می شود.نیچه با هر گامی که به دوران پختگی و کمال اندیشه اش نزدیکتر شد، استفاده از اصطلاحات کلیدی مانند تفسیر و چشم انداز را گسترش بخشیده و اساسا فلسفة خاص مورد نظر خود را باهمین مفاهیم و واژه ها وصف کرده است. او از چشم انداز نگریستن را شرط اساسی تمامی زندگی به شمار آورد، شرطی که افلاطون با اختراع روح مجرد و خیر محض، آن را انکار و حقیقت راواژگون ساخت. جدا از چشم انداز هیچ چیز را نتوانیم دید و جدا از تفاسیر ما هیچ حقیقت فی نفسه، قائم به خود مطلقی در کار نیست. نظریة چشم انداز، حمله نیچه به متافیزیک و به هردیدگاهی است که به امکان وجود یک حقیقت مطلق باو.ر داشته باشد و بخواهد هر چیز مربوط به انسان را از این واقعیت واحد، استنتاج کند و نه از واقعیت وجودی انسان یعنی از کوشش های راستین، نیازها، خواست ها و انگیزه ها. تنها گونة حقیقت قابل دسترسی برای بشر، حقیقت چشم اندازی است که جستجوی آن وظیفة فیلسوفان آینده است. نظریه چشم انداز، برداشت نوینی از معرفت ارائه می دهد که نیچه، خود، آن را جانشینی برای معرفت شناسی سن تی به شمارآرده است. نیچه نخستین فیلسوف اروپایی است که با انکار تقابل میان فاعل شناسایی و متعلق شناسایی، پی و اساس معرفت شناسی را زیر سوال برد. به نظر او معرفت شناسی که در صدد کشف شرایط اصلی شناخت ماست، باید به مثابة پیش فرضهای بنیادین غیرنقادانه متافیزیک کنار گذاشته شود. معرفت شناسی مستلزم وجود شی فی نفسه و فراچشم اندازی به عنوان متعلق معرفت است.و چنین شناخت مطلق و نامشروطی، چیزی جز آرزوی شناختن بدون شناخت نیست. نیچه درصدد نبود تا به مانند کانت درباره شناخت، نظریه پردازی کند. چرا که به گفتة او: صفلسفه اگر به نمظریه شناخت فرو کاسته شود، چیزی نخواهد بود جز تعلیق حکم ترسو یا نه... یعنی فلسفه درآخرین نفسهای خویش، در پایان کار، در حال جان کندن . البته نیچه نم خواهد با انکارمعرفت شناسی، ایده معرفت را بطور کلی کنار بگذارد. هدف او، نفی ادراک غیر چشم انداز غیرمشروط از موجود حقیقی است. او شناخت را با تفسیر چشم اندازی پیوند می دهد. شناخت،گونه ای اضافه و نسبت است که میان شناسنده و شناخته شده برقرار می شود و فقط باید در یک معنای بشر محوری و زیست شناختی فهمیده شود. بر پایة نظریة چشم انداز، فرض یک فاعل شناسایی مستقل و واجد هویت و وحدت - که بنیاد معرفت شناسی جدید بود - نیز فرضی بیهوده پنداشته می شود. بر این اساس، شناسانده به صورت آفریننده زبان در می آید و رابطة میان فاعل با متعلق شناسایی نه یک رابطه علی - معلولی بلکه رابطة است استعاری که نیچه آن را حداکثرنگرشی زیباشناسانه می نامد. بر این اساس، مساله صدق و کذب یک چشم انداز به مسأله ارزش آن برای زندگی بر می گردد، یعنی به مثابة معیاری که ارزیابی های چشم اندازی بر پایة آن، صورت می گیرد. نظریه چشم انداز نیچه از هنگام طرح آن، با انتقادات و اعتراضات بسیاری روبرو شده است که مشهورترین آن ها خود ناقض بودن آن است. مفسران و شارحان نیچه به این انتقاد که آیا خود نظریة چشم انداز، چشم اندازی است یا نه؟ به گونه های مختلف، پاسخ داده اند. نیچه خود نیز از این انتقاد آگاه بوده است و می توان بر اساس نظریة محوری او: اراده معطوف به قدرت و تبیین نسبت آن با نظریه چشم انداز به بسیاری از انتقادات مذکور پاسخ داد.
معرفت شناسی در فلسفه اسلامی
نویسنده:
حسن معلّمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ضرورت پرداختن به مسائل معرفت شناسی و پاسخ به شبهه های مربوط به آن، پیش از هرگونه «هستی شناسی» قطعی است و این کار مهم، تلاش های گوناگونی را می طلبد از جمله این تلاش ها، نگاهی تاریخی به معرفت شناسی و بررسی سیر تطوّر آن به منظور دستیابی به انواع شبهات و معضلات و گونه های مختلف جواب و راه حل های آن برای رسیدن به واقع است. بررسی سیر این مبحث در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی ضرورت دارد; ولی هر کدام نوشتاری مستقل را می طلبد و دقّت و موشکافی خاصّ خود را اقتضا میکند. به لحاظ این که در فلسفه اسلامی، تاکنون کار مستقلّی در این زمینه صورت نگرفته، این بحث را در فلسفه اسلامی مطالعه و بررسی کرده و برای بریده نبودن این سیر از زمینه های پیشین خود، نگاهی مختصر و گذرا به معرفت شناسی در غرب افکنده، و بخش اوّل این رساله به معرفت شناسی در فلسفه غرب اختصاص داده ایم. از آن جا که مورّخان فلسفه، ابتدای فلسفه را از شش قرن پیش از میلاد می دانند و سوفسطائیان را نخستین متفکّران در این زمینه به شمار می آورند، این بخش سیر مختصر خود را از آن جا آغاز می کند. در فصل اوّل، نظریات پارمیندس، گزنوناس از یونان باستان و سپس سوفسطائیان و ادلّه آن ها بررسی، و پس از آن، سقراط، دموکرتیس، افلاطون، ارسطو، رواقیان، اپیکور و شکّاکان و شبهات دهگانه آن ها و نوافلاطونیان نقد شده است.در فصل دوم، معرفت شناسی در قرون وسطا (در فلسفه مسیحی) را مورد بحث قرار داده و نظریّات اگوستین، بویس، روسلان، آبلار، راجر بیکن، اکویناس، و اکام را گزارش کرده ایم.در فصل سوم، معرفت شناسی در فلسفه جدید بررسی، و نظریّات دکارت، اسپینوزا، لایب نیتز، فیلسوفان تجربی (لاک، بارکلی، هیوم) نقد شده اند. و سرانجام به نظریّات کانت پرداخته ایم. بخش دوم به معرفت شناسی در جهان اسلام اختصاص یافته، و از کندی، فارابی، ابن سینا، غزالی، فخر رازی، شیخ اشراق، خواجه نصیرالدّین طوسی و ملاّصدرا سخن رفته و آرای ایشان در باب معرفت شناسی مورد دقّت و ارزیابی قرار گرفته است. در بخش سوم، فیلسوفان پس از ملاّصدرا مورد توجّه هستند و نظریّات علاّمه طباطبایی(رحمه الله)، استاد مطهری و استاد مصباح در باب علم و معنای آن، انواع مفاهیم، بدیهیات، اصل علّیت و ارزش شناخت تحلیل و بررسی شده اند و سرانجام، سیر معرفت شناسی در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی بیان شده است و نتیجه گرفته ایم که فلسفه غرب در مجموع به سمت عدم امکان مطابقت ذهن با واقع و در نهایت، تبیین به عدم امکان آن (در فلسفه کانت) پیش رفته است; امّا در فلسفه اسلامی، حلّ مشکلات شناخت در رسیدن به واقع و تبیین توان عقل در رسیدن به واقع اتقان کافی دارد.
مسأله منطقی شر از دیدگاه علامه طباطبائی و آلوین پلنتینگا (با توجه کتاب خدا، اختیار و شر)
نویسنده:
غلامعلی سنجری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بشر از دیرباز با شرور اخلاقی و طبیعی مواجه بوده و همواره در این فکر بوده است که حکمت و علت شرور چه می تواند باشد، تاکنون پاسخ های بسیاری در این خصوص داده شده است، البته برخی نیز در طول تاریخ به خاطر عدم توانائی علمی در حل مشکل شرور، ره افسانه زده، قائل به دو خدا و ثنویت شده اند خدای خیر و خدای شر. در اهمیت و توجه به این مسئله در طول تاریخ حتی عصر حاضر، همین بس که این مسئله در گذشته منجر به دو خدائی و ثنویت گشته و اکنون نیز پناهگاه الحاد عده ای شده است که می توان در این خصوص به آنتی فلو، جی ال مکی و... اشاره کرد که مسئله شرور را راهی برای انکار وجود خدا دانسته اند. ایشان بر این باورند که قضایایی که ادیان در باب صفات خداوند بیان می کنند (علم بی نهایت خدا، خیر محض بودن او، قدرت مطلق الهی) با وجود شرور قابل جمع نیست و جمع قضایای خدا عالم است و خدا خیر محض است و خداوند قدرت بی نهایت دارد با قضیه شر وجود دارد، منجر به تناقض می شود. جی ال مکی برای روشنی تناقض، قضایای خیر محض حتی المقدور از وجود شرور جلوگیری می کند و خیر نقطه مقابل شر است را اضافه می کند. ایشان به خاطر اعتقاد به تناقض این قضایا به نتیجه باور نکردنی می رسد و آن عدم وجود خداست! از طرفی در طول تاریخ کسانی بوده اند که سعی در توجیه مشکل شرور داشته و دارند؛ از جمله کسانی که در عصر حاضر به دفاع از باورهای دینی پرداخته اند، آلوین پلتنینگا است، که در جواب جی ال مکی با طرح جهان های ممکن و این که قدرت بی نهایت خدا شامل برخی از جهان ها نمی شود و آن جهان، عالمی است که انسان ها در آن مختار باشند اما جملگی خیر اختیار کنند، قصد دارد اثبات کند، جمع قضایای مورد باور انسان متأله با وجود شرور نه تنها تناقض صریح * بلکه تناقضی ضمنی نیز *. علامه طباطبائی از اندیشمندان مسلمان نیز بر آن است که گرچه خداوند قدرت بر خلق جهانی که در آن جملگی خیر اختیار کنند را دارد، و حتی چنین نیز کرده است اما با دست بردن در مبانی اختیار شر، این امر نشدنی است. پس می توان گفت هم پلنتینگا و هم علامه طباطبائی بر این نکته توافق دارند که قدرت خداوند شامل فرض جی ال مکی نمی شود اما برای عدم شمول هر یک دلیلی جداگانه دارند.
مفهوم بازی در فلسفه جدید و معاصربررسی مفهوم بازی در فلسفه کانت، شیلر، نیچه، ویتگنشتاین و گادامر
نویسنده:
محمدباقر قمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در فلسفه جدید و معاصر تقریباً هرگونه بهره گیری از مفهوم بازی در جهت ارائه نگاه نو و یا تقابل با سنتی کهن قرار میگیرد. پرسش این رساله این است که مفهوم بازی چگونه از عهده این مهم برمی آید و آنچه در تقابل با آن قرار میگیرد چیست؟ در بخش اول میبینیم کانت با اینکه حکم ذوقی را عینی و شناختی نمیداند، بازی قوا را مبنای اعتبار کلی آن قرار میدهد. او با این تبیین از اصول نقد اول که هر گونه اعتبار را منوط به عینیت میدانست فاصله میگیرد و با کمرنگ کردن فاصله ذهنیت – عینیت تمایل خود را به دوری از سوبژکتیویسم نشان میدهد و قدم در راهی نو مینهد. در بخش دوم، شاهد آنیم که شیلر از این کارکرد بازی در کانت در حل مساله خود، مساله گسست میان ماده و صورت، بهره میگیرد و سعی میکند به وسیله آن از این گسست و تقابل متافیزیکی فرارود. در بخش سوم، میبینیم ویتگنشتاین با قیاس بازی با زبان در مقابل نظریه تصویری مبتنی بر نگاه سنتی به زبان قرار میگیرد و با نظریه بازیهای زبانی از زبان متافیزیکی جدا میشود. در بخش چهارم گادامر را بررسی میکنیم که فهم را برمبنای بازی تبیین میکند و با تفسیری غیرسوبژکتیو از بازی، نگاهی از فهم و حقیقت ارائه میکند که از نگاه متافیزیکی و سوبژکتیو به آنان فراتر میرود. در بخش پنجم پس از آنکه خوانش بازی گونه نیچه از هراکلیتوس و نیز حضور بازی در اندیشه های مهم نیچه بررسی میشود، این امکان مطرح میشود که فلسفه نیچه به مثابه یک بازی درک گردد. بدینگونه بازی در متن فلسفه ای قرار میگیرد که تمام قد در برابر متافیزیک ایستاده است. در بخش نتیجه نیز پس از اشاره به نقش کلید گونه بازی، کارکرد این مفهوم در فلسفه جدید و معاصر را فراتر رفتن از متافیزیک و سوبژکتیویسم میشناسیم.
مبانی و لوازم قاعده الحق ماهیه انیته
نویسنده:
مریم شریف پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
قاعده «الحق ماهیته انیته» از قواعد مهمی است که فیلسوفان اسلامی از جمله: فارابی، ابن سینا، بهمنیار، غزالی، شیخ غزالی، شیخ اشراق، خواجه طوسی، ابهری، کاتبی قزوینی، علامه حلی، ملاصدرا، علامه طباطبایی، استاد مطهری، به تحلیل، تبیین و اثبات آن پرداخته اند. در اثبات این قاعده، فیلسوفان بسیاری از جمله ابن سینا (چهار دلیل) به بیان دلایل متعددی پرداخته اند. البته معدودی از فیلسوفان نیز به نفی این قاعده پرداخته اند که مهمترین آنها فخر رازی است. و بقیه مخالفان نیز استدلالی فراتر از استدلالهای فخر رازی ندارند. ولی مخالفت با این قاعده به مذهب جمهور متکلمین بر می گردد که البته فیلسوفان بر رد آنها دلایل محکم و متینی ذکر کرده اند. این قاعده بر مبانی فلسفی مهمی چون قواعد اصالت وجود، وحدت وجود و بساطت وجود استوار است و دارای آثار و لوازم زیادی از جمله موارد ذیل می باشد: خداوند بسیط الحقیقه است و بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها. خداوند بسیط است و بسیط ترین موجود نیز می باشد زیرا نه تنها اجزاء مقداری و اجزاء خارجی و اجزاء عقلی ندارد بلکه وجود و ماهیت نیز ندارد. خدا جنس مشترکی با هیچ موجودی ندارد و هیچ جهت امکان در ذات مقدس او راه ندارد زیرا امکان مربوط به ماهیت است. اثبات توحید ذاتی نیز از لوازم این قاعده است. جهت و یا جهات نقص نیز در و راه ندارد زیرا هر موجودی سبب یا علت یا زمان و مکان می خواهد ولی واجب چون ماهیت ندارد پس نقص ندارد. هیچگونه عدمی نیز در ناحیه ذات مقدس او راه ندارد. او معلول چیزی نیست زیرا هر چیز دارای ماهیت معلول است و او ماهیت ندارد. ذات خداوند محض است؛ یعنی حقیقت وجود است نه مفهوم وجود؛ زیرا این مفهوم در همة موجودات زائد بر ذات است. خداوند وجود ذهنی ندارد و فقط وجود عینی خارجی است و هرگز کسی به کنه ذات او پی نمی برد زیرا ماهیت ندارد تا به ذهن کسی بیاید و ما تنها مفاهیم اسماء و صفات الهی را می شناسیم نه حقیقت آنها را. و می یابیم که ماهیت جولانگاه علم حصولی است نه حضوری، پس علم حصولی به خداوند ممکن است نه علم حضوری. خدا هم چنان که حیثیت تعلیلیه ندارد حیثیت تقییدیه نیز ندارد. و تمام قضایای مربوط به خدا، ضروریه ازلیه اند که مهمتر از ضروریه ذاتیه و وصفیه است.
مبانی فلسفی نظام سیاسی در اندیشه اسلامی (فارابی، امام خمینی«ره» )
نویسنده:
محمد شمس
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظام سیاسی در اسلام بر مبنای برهانهای عقلی وفلسفی استوار است بنابراین تبیین ابعاد فلسفی ولایت فقیه وجایگاه آن مستلزم بازخوانی تمامی نظریات سیاسی بخصوص نظریات سیاسی نزد فارابی، خواجه نصیر الدین طوسی، صدر المتالهین شیرازی وهمچنین علامه نائینی تا امام خمینی(ره) که نظریات همه آنها تشکیل دهنده هسته نظام سیاسی – اسلامی وولایت فقیه میباشد. فلسفه بهترین وشاید تنهاترین راه جهت ایجاد یک منظومه ای سیاسی محکم ومتداوم است. همچنین در بازخوانی متون دینی وفلسفی رابطه نزدیک ومحکم میان این دو عنصر دیده میشود واینکه دو تصویر دین وفلسفه برای یک حقیقت است که تجلی آن در یک منظومه سیاسی میباشد که پایه آن اسلام است که فارابی آن را مدینه فاضله، وامام خمینی (ره) آن را مدینه اسلامی نام گذاشتند. هرچند فارابی برای اثبات نظریه خود به فلسفه مراجعه نمود، امام خمینی (ره) نیز به متون دینی شامل آیه ، حدیث، وعقل در فهم آنها رجوع کرد وآنها را ابزار اصلی تفکر خود قرار داد که البته ، در اصول عقلی این منظومه های سیاسی مشترکات بسیاری داشتند. نظام سیاسی در اسلام ، یعنی ولایت فقیه زائیده ای انبیاء الهی است، از آن جهت که ولایت فقیه ادامه امامت ونبوت است، اما فهم واجرای آن بشری است ونتیجه ای نظریات فلاسفه ومتکلمین مسلمانان میباشد. همچنین تجربه نظام جمهوری اسلامی در عصر حاضر، تفکر سیاسی اسلامی به ویژه همخوانی میان نتاج دینی وانسانی وتبیین رابطه حکومت دینی ومردم را غنا بخشید
معانی عقل از دیدگاه دکارت و مولانا
نویسنده:
ستارطهماسبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در جهان اندیشه دکارتی، عقل مورد نظر او را در درجه ی اول، یک عقل خود بنیاد ومستقل و سپس کمی و ریاضی می یابیم. مولانا عارف و فیلسوف برجسته ی ایرانی در بحث از عقل، گاهی آن را به طور مطلق ، بدون منتسب کردن آن به قیود جزوی و کلی و... مورد بحث قرار می دهد که در این معنا از آن قوه ی قدسی ادراک و فهم و تدبیر امور را مراد می کند که پیروی از آن ما را به سعادت می رساند. اما گاهی برای عقل تقسیماتی از قبیل جزئی وکلی و مکسبی و موهبی و ... قائل می شود که مشهورترین اصطلاح او در مورد عقل همان اصطلاح جزئی و کلی است. در مقایسه دیدگاه دکارت و مولانا در مورد عقل می توان گفت که موضع این دو در اعتقاد به ارزش عقل مقابل حس و وهم و خیال و مبارزه با هر گونه تقلیدگرائی و تأکید بر ابداع و نوآوری و ژرف اندیشی به هم نزدیک است و آنچه این موضع را تقویت می کند، اهمیت بخشی به« اندیشه » در هر دو متفکر است . ولی نقاط افتراق دکارت و مولانا همان سوبژکتیویسم دکارتی و رنگ باختن چند گانگی معیارهای شناخت در مقابل عقل و تساوی این قوه در تمام انسان ها از یک طرف و تقدم اپیستمولوژیکی نفس بر خدا و تلقی جدید از حقیقت و انسان و معرفی این موجود متفکر به عنوان مدار هستی از طرف دیگر در دکارت می باشد.
  • تعداد رکورد ها : 30253