جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 229
تبیین فلسفی وحی و نبوت در حکمت متعالیه ملاصدرا در مقایسه با توماس آکوئینی
نویسنده:
علیرضا فاضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله‌یِ حاضر به تبیین فلسفی وحی و نبوت –نه رابطه‌یِ عقل و وحی-در نظام حکمت متعالیهو مقایسه‌یِ آن با آراء توماس آکوئینی در باب نبوت می‌پردازد، غرض اصلی بیان چگونگی پیدایش علمی الهی به طریقی غیر متعارف در شخص نبی است. نخست به مبادی تصوری بحث در دو سنت اسلامی و مسیحی پرداخته می‌شود تا زمینه‌ای مشترک برای تطبیق از منظری فلسفی یافته شود. پس از آن به تعالیم دینی که به نوعی راهگشای چگونگی توصیف علم نبوی است، اعتنا می‌شود. برخی زمینه‌یِ بحث نبوت را نظر یونانیان در باب پیشگویی در رویا دانسته‌اند؛ به این سبب رویا بینی نزد پیش سقراطیان، افلاطون و ارسطو بررسی شده است تا مشخص شود فیلسوفان اسلامی در این بحث راه ایشان را نپیموده اند. پس از آن فیلسوفانی که پیش قدم بحث نبوت بوده‌اند، مثل فارابی، ابن‌سینا و سهروردی مدّنظر قرار گرفته‌اند، تا سیر بحث و تطور آن آشکار شود. در فصلی جداگانه به مبانی روش شناختی، وجود شناختی و معرفت شناختی مرتبط به بحث نبوت، نزد آکوئینی و صدرالمتألهین پرداخته می‌شود. در قسمت اصلی بحث به آراء هر دو فیلسوف در خصوص نبوت پرداخته می‌شود و عناصر و مفاهیم آن بررسی می‌شود. ابتدا به هستی نبوت که اثبات آن است و براهین ضرورت نبوت در آکوئینی و ملاصدرا پرداخته می‌شود. پس از آن چیستی نبوت بررسی می‌گردد سخن توماس در این باب بیشتر سلبی است. و چیستی نبوت نزد ملاصدرا به مبحث کلام الهی پیوند دارد. مسأله‌یِ ویژه‌ای که در چیستی نبوت مورد اهتمام قرار گرفته است، دیگرگونی معرفت نبوی و غیر هم سنخی آن با سایر انحاء معرفت بشری است. سپس به نحوه‌یِ اتصال نبی به منبع وحی و نحوه‌یِ تلقی حسی، خیالی و عقلی معارف وحیانی پرداخته می‌شود. توماس در امتداد تمایز بین آموزه قدسی و ادراک تکوینی عقل طبیعی، نبوت الهی و نبوت طبیعی را از هم جدا می کند. این تمایز به طور ویژه بررسی می‌شود تا معلوم گردد که اطلاق تبیین طبیعی نبوت، بر نظرات فیلسوفان مسلمان روا نیست.در قسمت اصلی، بحثبه شکل موضوعیو اغلب مزجی پیش برده شده است تا همه جا امکان مقایسه فراهم باشد. در انتهای سخن به وحی در ساحت زبان پرداخته می‌شود مسأله‌ای که امروز مورد چالش بسیار است و سعی می‌شود با توجه به امکانات حکمت متعالیه وحی بودن الفاظ قرآنی اثبات گردد.
ترجمه و نقد بخش اول کتاب «رجوع به عقل»
نویسنده:
بهجت یایا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر , نقد و بررسی کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کلی جیمز کلارک فیلسوف غربی معاصر در این کتاب «رجوع بر عقل»، تلاش می‌کند تا ارتباط بین عقل و ایمان را مشخص سازد؛ ارتباطی که از قرن 18 میلادی، در ذهن روشنفکران قرینه‌گرا، متزلزل شده و بدین سان بذرهای الحادی را بر نسل امروز پاشیده که یادگار و میراث گذشته است. قرینه‌گرایی ؛ اعتقاد به عقلانیت یک امر، صرفاً در پس پرده استدلال است و عقیده به خدا را فاقد گواه یا ادلّه کافی می‌داند. در مقابل این تفکر سه رویه وجود دارد: 1 ـ الهیات طبیعی که می‌کوشد تا عقلانیت باور دینی را از طریق استدلال ثابت کند. 2 ـ ایمان گرایی که در ضمن پذیرش ضرورت وجود قرینه‌در زمینه عقلانیت باور، به نبود دلیل کافی در اثبات خدا، اذعان دارد. 3 ـ معرفت شناسی اصلاح شده که عقلانیت را به گونه‌ای غیر از استدلال خواهی، تفسیر می‌کند و بر پایه آراء پلنتینگا استوار است. مولف شقوق اول و دوم را مردود می‌داند و در طی دو بخش کتاب به اثبات گزینه سوم می‌پردازد. وی در بخش اول به نقد براهین الهیات طبیعی نشسته و مسأله شر را به عنوان قرینه‌ای علیه خدا، اقامه می‌کند و در بخش دوم، دلایل خویش را بر پذیرش آراء پلنتینگا و نقدهای وارد بر قرینه‌گرایی ذکر می‌کند و بدین سان تصویر جدیدی از عقلانیت ارائه می‌دهدکه نیازمند استدلال نیست. ما در این مختصر به ترجمه و نقد بخش اول کتاب به طور خاص و بیان فشرده‌ای از ترجمه و نقد بخش دوم می‌پردازیم. آنچه کلارک از کل بحث خود نتیجه می‌گیرد، پایه بودن باور خداست. او معتقد است که اشخاص، در رویارویی با استدلال‌ها، نتیجه‌ای را می‌پذیرند که با مبانی از قبل پذیرفته شده آنها هماهنگ است. به عبارت دیگر افراد در استدلال بر اثبات یا ردّ یک گزینه، بی‌طرفانه قضاوت نکرده و سعی در قبولاندن و پذیرش نظر اولیّه خود می‌کنند.بدین ترتیب، برهان نسبی بوده و به اشخاص و پیش فرض آنها بستگی دارد. کلارک در تأیید نظر خود، به براهینی استناد می‌کند که از مشهورترین براهین بوده و همچنان موافقان و مخالفانی دارد. وی، این را دلیلی بر عدم قدرت برهان در اقناع همگان می‌داند. ما در این رساله درصدد اثبات بی‌نیاز نبودن باور به خدا از استدلال و بیهوده نبودن آن بوده‌ایم و کوشیده‌ایم تا ثابت کنیم براهینی که کلارک به ذکر اشکالات آن می-پردازد، صرفاً ناشی از نارسایی مفاهیم فلسفی غرب بوده و این مسأله، ایرادی به قدرت برهان در ارائه یک نتیجه یقینی، وارد نمی‌کند. در نتیجه، استدلال بر وجود خدا نیز هیچ اشکالی ندارد و پایه بودن باور خدا، آن گونه که کلارک معتقد است، پذیرفتنی نیست. در قبال مسأله شر نیز راه حل‌هایی ارائه می‌شود که نشان دهنده سازگاری وجود خدا با بحث شر است. مولف، در پاسخ گویی به این مشکل، از دفاعیه مبتنی بر اختیار پلنتینگا دفاع می‌کند، لیکن با بررسی‌های انجام شده در این موضوع، نارسایی دفاعیه پلنتینگا نیز روشن می‌شود که کلارک از آن غفلت کرده است. و در مقابل مجموعه‌ای از پاسخ‌هایی مطرح می‌شود که مجموعاً، می‌تواند پاسخ گوی مسأله شر باشد.آنچه ذکر شد تلاشی است که تحت عنوان مقدمه مترجم، ارائه می‌شود و ادامه رساله، ترجمه صرف بخش اول کتاب بوده و در راستای امانت داری، سعی در ارائه متنی سلیس و متناسب با توان مترجم، ضمن حفظ معنا و منظور مولف در نگارش متن بوده است و از آنجایی که این کار، اولین قدم در مسیر ترجمه محقق و کارهای آغازین می‌باشد، حتماً از کاستی‌هایی نیز برخوردار بوده که دیده عفو و بزرگی، قلم بخشش بر نقصان و نارسایی‌های طبیعی کار می‌کشد تا در پرورش و رشد محقق در این زمینه کار علمی، تأثیر بسزایی داشته باشد ان شاء الله.
معنای زندگی، مبانی کلامی و پیامدهای آن در آموزه های شیعه با تاکید بر نهج البلاغه
نویسنده:
نسیم سرلک
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
پژوهش حاضر به بررسی معنای زندگی، مبانی و پیامدهای کلامی آن در آموزه‌های شیعه پرداخته و سعی بر این داشته است که معنای زندگی را در هندسه معرفتی شیعه ترسیم و تبیین کند. در این رابطه نظریه ها و مکاتب مختلف دیدگاه های گوناگون اما ناقصی در باره معنای زندگی مطرح کرده اند. لذا پرداختن به این مقوله از منظر اسلام به عنوان جامع‌ترین و کاملترین دین الهی ضروری می‌باشد. این تحقیق با روشی تحلیلی-توصیفی و با جمع‌آوری اطلاعات به روش کتابخانه‌ای و بهره‌گیری از نهج‌البلاغه، احادیث و آیات قرآنبه تبیین این مهم پرداخته است و پس از بررسی سه معنای زندگی یعنی هدف، ارزش و کارکرد به این نتیجه دست یافته است که آموزه‌های شیعی هر سه معنا را تایید می‌کند.اما درعین حال برمبنای اعتقاد به توحید، معاد و مرگ‌آگاهی است که انسان جهان هستی را هدفمند می‌یابد. معنای زندگی انسان در این جهان، سعادتی است که در پرتو رسیدن به خداوند محقق می‌شود. از سوی دیگر در پرتو هدفمند شدن زندگی، حیات بشر صاحب ارزش شده و به دنبال آن، کمالات، فضائل و اخلاقیات معنی و مفهوم پیدا می‌کند.
بررسی کارکردهای فلسفه در حوزه اعتقادات دینی
نویسنده:
رضا نادی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بحث از رابطه فلسفه و دین در طول تاریخ فکر و اندیشه همواره از چالش برانگیزترین مباحث بوده است. اینکه با نزول وحی به پیامبران در ادوار مختلف تاریخی، تکیه و اعتماد انسان به علوم عقلی که سرآمد آن فلسفه است چگونه باشد، آیا بر اعتبارش خط بطلان کشد یا آن را برای فهم عمیق دین و ایجاد سازگاری بین مولفه‌های دینی به امداد بطلبد، صف‌بندی‌های گوناگونی را در عالم اندیشه پدید آورده است. در جامعه ما نیز چند صباحی است موجی از سوی گروهی برخاسته است که دعوت به کنار نهادن علوم عقلی و فلسفه و تلاش برای رسیدن به فهمی ناب از معارف دینی می‌کند و رویای خلوص در سر می‌پروراند. تاثیر دیدگاه‌‌های این گروه در مسیر مخالفت با فلسفه اسلامی تا آنجاست که گاه امر را بر فرهیختگان نیز مشتبه می‌سازد. لذا بر دلسوزان است تا با روشنگری و عطف توجه به مباحث این حوزه، راه را بر سطحی‌اندیشان ببندند و از اشاعه اندیشه‌ای که می‌خواهد جلوی فهم عمیق معارف دینی را سد کند، جلوگیری نمایند. هدف رساله حاضر نیز آن است تا در حد بضاعت ناچیز خود نحوه مواجهه دین مبین اسلام را با علوم عقلی و از جمله فلسفه بررسی کند که البته در این مسیر ناگزیر جهت ارائه مطالب در یک چارچوب علمی مقبول، سایر دیدگاه‌ها را نیز مورد بررسی قرار داده است و سرانجام نگارنده به این نتیجه رسیده است دین اسلام نه تنها مشکلی با تعقل و خردورزی حتی در قالب نظام‌مند آن به صورت یک رشته علمی به نام فلسفه ندارد، بلکه قاطبه مسلمانان را با شدتی هرچه تمامتر به فهم عمیق و دقیق باورهای دینی تشویق و تحریض می‌کند. فلاسفه شیعه با پی‌جویی این تاکیدات موکد است که موفق شده‌اند مکاتب فلسفی رفیعی را بنا کنند. ایشان در تلاش برای تفقه در اصول اعتقادات خویش از فلسفه و علوم عقلی نهایت بهره را برده‌اند و در این میان نه تنها سر از الحاد و کفر درنیاورده‌اند بلکه توانسته‌اند تحلیلی سازگار و نظام‌مند از مسائل مطروحه در دین ارائه دهند.
ارزیابی معرفتی باور دینی در اندیشه فضیلت‌محوران زگزبسکی و بررسی آن بر اساس حکمت متعالیه
نویسنده:
غلامحسین جوادپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ارزش‌سنجی معرفتی باورهای دینی، دغدغه‌ای دینی و معرفتی است و برپایه رویکردهای رایج در معرفت‌شناسی می‌توان باورهای دینی را محک زد و در مقایسه با دیگر باورها، نقص و قوت آنها را بازتاب داد. نقض‌های مشهور گتیه در قرن بیستم درباره تعریف «باور صادق موجه» باعث شد تا تلاش معرفت‌شناسان بر این متمرکز گردد که تعریفی جامع و مانع از معرفت ارائه کنند. یکی از این رویکردها، معرفت‌شناسی مبتنی بر فضایل عقلانی (معرفتی) بود. نخستین‌بار ارنست سوسا با طرح چالش‌هایی فراروی وثاقت‌گرایی، مدعی شد باید به این نظریه، قیودی افزوده شود. پیشنهاد او بازتعریف قوا و استعدادهای معرفتی در چارچوب اصطلاح فضایل عقلانی بود. بر این اساس، قوای معرفتی در صورت داشتن شرایطی، فضیلت شمرده شده، در دستیابی به معرفت مورد وثوق خواهند بود. لیندا زگزبسکی، معرفت‎شناس و فیلسوف دین معاصر، با نقد رویکردهای رایج در معرفت‌شناسی معتقد است برای حل معضلات معرفتی باید به‌جای تأکید بر خود معرفت و عوامل توجیه‌گر باورها، به انگیزه‌ها و خصلت‎های فضیلت‌مندانه عامل معرفتی توجه کنیم. وی به‌موازات اخلاق فضیلت‌محور و رویکرد ارسطویی به فضایل، رهیافتی فضیلت‌محورانه به معرفت‌شناسی پیش می‌نهد و مدعی است توانایی‌های عقلانیِ اکتسابی و خصائص معرفتی که انسان در فرآیند باورگزینی به کار می‌گیرد، فضایلی عقلانی و مشابه فضایل اخلاقی ارسطویی و دارای دو جزء درونی (انگیزش) و بیرونی (رسیدن به غایت موردنظر از آن فضیلت) هستند. وی سپس با نقد ادله ارسطو بر تفکیک این دو دسته از فضایل، آنها را از یک سنخ برمی‌شمارد و به عبارت بهتر، فضایل عقلانی را گونه‌ای از فضایل اخلاقی می‌پندارد که تمام احکام و خواص آنها را در خود دارند و تنها در هدف با دیگر فضایل متمایزند. براساس نظریه زگزبسکی، معرفت محصول فعالیت فضایل عقلانیِ عامل معرفتی در فرآیند باور است و یک فعالیت هنگامی برآمده از فضایل عقلانی شمرده می‌شود که: (1) عامل دارای انگیزش برآمده از آن ویژگی منِشی (فضایل) باشد، (2) آنچه را فرد فضیلت‌مند در موقعیت‌های مشابه از خود بروز می‌دهد، انجام دهد، (3) درنتیجه به سبب این دو به شیوه قابل اعتمادی به صدق (غایت فضایل عقلانی) نائل گردد. درنتیجه بین فرآیند معرفتی و صدق تلازم وجود دارد و معضلی که گتیه برای تعریف معرفت برشمرده بود، مرتفع می‌گردد. این رویکرد دارای نقاط قوت و ضعف است و ازآنجاکه رویکردی مسئولیت‌گرا است، نقش عامل معرفتی و مسئولیت او را بازنمون می‌کند. ابتنای بیش از حد نظریه به قوه حکمت عملی برای سنجش کارکرد درست فضایل و نیز بروز نتایج نادرست (کاذب) و گاه متعارض در اثر فعالیت فضایل عقلانی و یکسان‌انگاری افراطی ارزش‌ها و بایسته‌های معرفتی و اخلاقی از ضعف-های این نظریه است. این پژوهش با بررسی این رویکرد نوین و تبیین مقدمات و فرآیند استدلال آن، باور دینی را به محک آزمون آن می‌سپارد و سپس اصل نظریه را براساس سنت فلسفی حکمت متعالیه تحلیل می‌کند تا هم تشابه‌ها و تفاوت‌ها عیان گردد و هم نقاط ضعف آن از این منظر تبیین شود. در حکمت متعالیه نیز شاهد نوعی فضیلت-گرایی معرفتی هستیم؛ اما اولاً اطلاق فضیلت بر بایسته‌هایی معرفتی چندان برجسته نمی‌شود و ثانیاً این عوامل، علت انحصاری و تامه کسب معرفت تلقی نمی‌شوند.
قلب فلسفه اسلامی: پژوهشی در باب خودشناسی در آموزه‏های افضل‏ الدین کاشانی
نویسنده:
مجید پیرحسینلو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان نامه ترجمه‏ی بخش نخست کتاب ویلیام چیتیک با عنوان قلب فلسفه‏ی اسلامی : پژوهشی در باب خودشناسی در تعلیمات افضل الدین کاشانی است.این کتاب دو بخش دارد.چیتیک در بخش نخست به بررسی اجمالی زندگی ، آثار و اندیشه‏های بابا افضل می‏پردازد. دربخش دوم ، نویسنده منتخباتی از آثار بابا افضل را به انگلیسی ترجمه نموده است. بخش نخست مرکب از سه فصل با عناوین فیلسوف ایرانی ، جهان‏بینی فلسفه‏ی ‏اسلامی و مفاهیم بنیادین فلسفی است.فصل اول تا اندازه‏ای اهمیت کاشانی را در سنت فلسفی اسلامی بیان کرده و جزئیات اندکی را که در مورد زندگانی او معلوم شده به علاوه‏ی فهرستی از آثار معروف او در اختیار می‏گذارد. فصل دوم تصویری از فلسفه‏ی اسلامی در درون اندیشه‏ی اسلامی به دست می‏دهد و به طور کلی به سراغ جهان‏بینی فلسفی می‏رود.و آنگاه به برخی از مسائل عمده‏ی فلسفی که از کاشانی و نیز تعدادی از اسلاف او به دست آمده ، می‏پردازد .با درک این مطلب که برخی از خوانندگان با نحوه‏ی کاربرد واژگان کلیدی، آشنایی ندارند، فصل سوم را به توضیح برخی از مهم‏ترین اصطلاحات و شرح نحوه‏ی به کار گیری آن‏ها در متون ، اختصاص داده است.
بررسی انتقادی جایگاه خدا در جهانشناسی پویشی وایتهد
نویسنده:
رستم شامحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آلفرد نورث وایتهد 1861-1947) در دوره سوم حیات فکری خویش، نظام جهان‌شناسانه‌ای رابر پایه ارکانی مانند نگرش اندام‌وار (ارگانیستی)، پویشی دیدن جهان، درهم تنیدگی تمام موجودات، دو قطبی بودن موجودات، نظریه دریافت و تعامل همه جانبه موجودات، تأسیس نمود. در این نظام جهان‌شناسانه، حضور خداوند است که می‌تواند از عهده تبیین گسترش خلاقانه جهان برآید.وایتهد به ویژه در پویش و واقعیت، خداوند را به مثابه هستی بالفعلی معرفی می‌نماید که تابع و مشمول مقولات حاکم بر جهان یکسره پویشی است. هستی بالفعل بودن خداوند ایجاب می‌نماید که مانند سایر هستی‌ها، دو قطبداشته باشد، یکی قطب ذهنی یا عقلیکه حکایت از ذات ازلی خداوند داشته و دیگری قطب فیزیکی است که حاکی از ذات تبعی است. با نظر به این دو قطبی بودن خداوند است که او از یک‌سو ثابت و غیر زمانمند بوده و از دیگر سو زمانمند و تابع تحولات جاری در جهان است. هماهنگی مقولات مابعدالطبیعی و درهم تنیدگی هستی‌ها، زمینه تعامل دو جانبه خدا و جهان را فراهم می‌نماید. از مهمترین پیامدهای این تعامل می‌توان به سازگاری میان حلول و تعالی، نفی قدرت مطلقه خداوند، خلّاق بودن همه هستی‌ها، زمانمندی خداوند، نفی کمال مطلق از خداوند و غیره اشاره نمود. این مدل خدای وایتهد از دو منظر قابل نقد است: یکی نقد درون سیستمی و دوم نقد درون سیستمی. محور نقد درون سیستمی این نکته است که برخلاف ادعای وایتهد (خداوند استثنایی بر اصول حاکم برجهان نیست و تابع مقولات است)، خداوند در نظام جهان‌شناسی او از جهاتی اساسی با سایر هستی‌ها تمایز دارد (مانند ازلی بودن، فناناپذیری خداوند، تقدم قطب عقلی بر فیزیکی و...) که موجب می‌گردد خدای وایتهد به معنای دقیق کلمه مشمول مقولات واقع نشده و تمایز‌هایی بنیادی با سایر هستی‌ها داشته باشد. در نقد برون سیستمی، چالش‌هایی که از منظر الهیات مسیحی فراروی خداشناسی وایتهد مطرح شده، قابل اشاره است.به هرحال با نظر به چنین انتقاداتی، شاید تلاش وایتهد در عبور از مادی‌گرایی علمی دوره جدید موفقیت‌آمیز بوده و خدا را در متن و بطن جهان قرار داده اما این تلاش با کاستیها و تعارضاتی روبروست.
دنیا در قرآن و تجلی آن در نهج‌البلاغه
نویسنده:
صابر انصاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از آن جا که یگانه راه نیل به سعادت و مأوا گرفتن در جوار رضوان الهی، از متن دنیا می‌گذرد، شناخت مختصات وادی دنیا و شیوه‌ی بهره‌گیری بهینه از مواهب آن، ضروری می‌نماید؛ و بدیهی است که بهترین راه کسب این شناخت، همانا تمسّک به مبانی نورانی دین مبین اسلام و به ویژه تدبّر در زلال معارف قرآن کریم و نهج البلاغه است. بر اساس این معارف ناب، اگر به دنیا به دید آیتی از آیات خداوند نگریسته شود و به عنوان ابزار آبادانی سرای آخرت، به خدمت در آید، سرایی است ستوده؛ اما اگر غایت آفرینش تصوّر گشته و همه‌ی همّ انسان را به خود معطوف دارد، سرایی است نکوهیده. قرآن و نهج البلاغه به شایستگی به توضیح مفهوم و تبیین ویژگی‌های متفاوت این دو سیمای دنیا، پرداخته‌اند؛ که کشتزارِ آخرت، حسنه و نصیب ، در وصف دنیای ستوده و مظاهر طبیعت، عرض، ظاهر، متاع،لَعِب، لَهو، زینت، عاجل، تکاثُر و تفاخُر و سرای بی ارزش در توصیف دنیای نکوهیده، از جمله‌ی این ویژگی‌هاست. حال انسانی که در پیِ دستیابی به سعادت ابدی و آسایش در سرای سرمدی است باید در تعامل با دنیای ستوده، نسبت به خودِ دنیای ستوده، نسبت به خداوند، نسبت به خویشتن، نسبت به دیگران و نسبت به آینده، جهت‌گیری‌هایی شایسته و بر پایه‌ی اصولی صحیح اتخاذ نماید؛ تا از یک سو، سودمندترین بهره‌مندی را از این سرای ستوده داشته باشد؛ و از سوی دیگر، از گرفتاری در گرداب آفت‌ها و آسیب‌هایی همچون خدا فراموشی، خود فراموشی، آخرت فراموشی، پیروی از هواهای نفسانی، آرزوهای طولانی، جهل و عدم تعق، غفلت، تقلید و تعصب، غرور، حرص و بخل، تند روی و کند روی و تمایل به باطل که گریبان‌گیر انسان‌های اسیر در بند دنیاست، در امان ماند.
عهدهای خدا با انسان در قرآن
نویسنده:
نجمه عزتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از مسائل بسیار مهم و تأثیر گذار از حیث معرفت شناسی و جهان بینی برای یک مسلمان شناخت عهد های خود با خداوند متعال است، لذا بر آن شدیم تا به توفیق الهی تحقیقی پیرامون این موضوع شریف انجام دهیم. برای درک هر چه بهتر از این موضوع لازم است در گام اول واژه شناسی دقیقی از عهد و معانی مترادف با آن (که شاملکلمات «میثاق»، «إصر»، «ذمه»و«إلّ»میباشد) به دست آوریم. در گام بعدی اقسام عهدهای خداوند با انسان ها بررسی شده است که ابتداءاً عهدهای خداوند با عموم انسان ها بررسی و بعد از بیان آیات مرتبط با میثاق به یکی از دقیق ترین و چالشی ترین مسائل مطرح در این باب که موضوع موطن اخذ میثاق است اشاره شده و بعد از نقد نظرات مشهور، نظر مرحوم علامه طباطبایی که بُعد ملکوتی انسان ها را موطن اخذ میثاق می داند به عنوان نظر برگزیده ارائه شده است. در قسم بعد میثاق خداوند با انبیاء و موضوعات مرتبط با آن و اینکه حتی میثاق انبیاء اولوالعزم با دیگر انبیاء متفاوت است بیان شده، و در نهایت آنچه از میثاق خداوند با امت ها در قرآن کریم آمده، ارائه می شود تا بدین واسطه تمامی اقسام عهدهای خداوند با انسان ها، استقصاء کامل شده باشد. در ادامه موضوعاتی که ارتباط مستقیم با عهد دارند آمده که در وهله اول سعی شده است که اهمیت لزوم وفای به عهد، ثمرات و مصادیق آن بررسی شود، و در گام بعد عواقب پیمان شکنی و مصادیق آن مطرح گردد. در انتها نیز مبحث تجدید عهد به عنوان راهکاری برای ترمیم نقض عهد و استوار نمودن عهد های پیشین، به نحو مبسوطی طرح و ارائه شده است.
منطق گزاره‌های دینی نزد ویتگنشتاین (از دیدگاه وینچ، فیلیپس، ریس، مالکوم)
نویسنده:
اکرم حسینعلی‌بیگی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دین و زبان دین یکی از مسائل مهمی است که همواره به آن پرداخته شده است.یکی از دل مشغولی های ویتگنشتاین هم در سراسر زندگی اش مساله دین بوده، و بیشتر به زبان باور دینی می پرداخت.از نظر او این زبان دین دارای منطق است.و این منطق زبان دین مسئولیت معنادار بودن واژه های گفتار دینی را به عهده دارد.وهمچنین او الهیات را گرامر سخن دینی معرفی کرد.برخی از فیلسوفان از دیدگاه های ویتگنشتاین تاثیر پذیرفته اند .این رساله به بررسی تاثیرویتگنشتاین بر4 فیلسوف به نام های ( ریس ، مالکوم ، وینچ و فیلیپس ) در خصوص منطق زبان دین ویتگنشتاین می پردازد. همچنین در این رساله در پی آن هستیمکه آیا این 4 فیلسوف منطق زبان دین ویتگنشتاین را به یک نحو فهمیده اند یا نه ؟ وکدامیک قرائت کامل تر و نزدیک تری به ویتگنشتاین داشته است.نتیجه ای که حاصل می شود این است کهاین 4 فیلسوفمنطق زبان دینویتگنشتاین را به نحو یکسان نفهمیدند و حتی وینچ قرائت مالکوم از ویتگنشتاین را نمی پذیرد و بر آن نقد می کند.
  • تعداد رکورد ها : 229