جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > مطالعات عرفانی > 1401- دوره 18- شماره 2
  • تعداد رکورد ها : 5
نویسنده:
تقی پورنامداریان ، نگین مژگانی
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
«سرّ سماع» مفهومی عرفانی است که به حسّ برانگیختگی روح در مواجهه با موسیقی اطلاق می‌شود. به‌باور صوفیان، روح در حین استماع موسیقی با تداعی خطاب اَلَست به نوعی آگاهی مبهم نسبت به مبدأ وجودی خود نائل می‌شود و بدین ترتیب آمادۀ کشف و شهود می‌گردد. می‌توان این مفهوم عرفانی را بیان دیگری از نظریۀ «سماع طبیعی» در فلسفۀ فیثاغورسیان و افلاطونیان پنداشت که بر اساس آن، جهان ما با موسیقی حاصل از گردش نفوس افلاک به وجود آمده و ازاین‌رو، تناسب موسیقایی برای روح آدمی تداعی‌گر عالم روحانی و برانگیزانندۀ نوعی حسّ نوستالژی در برابر آن است. این نظریه پس از راهیابی به فلسفه و حکمت اسلامی، به‌ویژه آرای اخوان‌الصّفا، توسط عرفا اقتباس و با مفاهیم قرآنی آمیخته گردید. عرفای مسلمان به‌ویژه نوای دل‌انگیز خطاب الست در صحنۀ ازل را جایگزین موسیقی زیبایی می‌سازند که بر اساس نظریۀ سماع طبیعی سرچشمۀ هستی بود. همچنین مفهوم سرّ سماع و سماع طبیعی با مفهوم «بازی آزاد قوّۀ خیال و فاهمه» در زیبایی‌شناسی کانت قابل ‌انطباق‌اند که به احساس برانگیختگی در برابر زیبایی هنری و حالتی اطلاق می‌شود که در آن ذهن می‌کوشد تا با گسترش شبکه‌های تداعی، تناسب‌های بی‌سابقه را ادراک کند. این نوشتار نشان می‌دهد که چگونه تداعی زیبایی‌شناسانه در فلسفۀ الهیاتی و عرفان اسلامی خوانشی نو می‌یابد.
نویسنده:
مصطفی گرجی
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
چکیده :
زندگی به مثابه فرایند تکامل و با توجه به دو ساحت باورها و عواطف- احساسات در نگاه اندیشمندان به اشکال مختلف بازنموده شده است. در این میان ایماژهایِ برساخته از زندگی و معنایِ آن در لایه هایِ مختلف، یکی از نکاتِ برجسته در متون است که در قالب تصویرهای هنری و کلان استعاره ها مفصل بندی می شود. از سویی دیگر در میان مجموعه متفکران، مولوی و کازنتزاکیس دو شخصیت کم نظیری هستند که با وجود تمایزهای معرفتی و گفتمانی از یک سو و تاریخی و جغرافیایی از سویی دیگر مفهوم زندگی را در قالب استعاره/ ایماژهای هنری تصویر سازی کرده اند. در این مقاله، نویسنده سعی می کند این مساله را با توجه به چارچوب نظری انواع «ایماژهای زندگی» از منظر «رابرت سالامون» در مهم ترین آثار این دو متفکر بررسی کند. سالامون در این مبحث شانزده ایماژ از مهم ترین ایماژهای زندگی را شناسایی کرده که مهم ترین این موارد زندگی به مثابه بازی، داستان، غمنامه، کمدی، ماجرا، ماموریت است. این نوع طرز تلقی نسبت به زندگی در آثار این دو تصویرسازی شده است که از بنیان هایِ معرفتی مشترک با وجود همه افتراق ها حکایت دارد. یکی از نکات مهم در تحلیل یافته ها اِشعار هردو به ایماژ ویژه ای است که در دستگاه فکری این دو به صورت برجسته مفصل بندی شده و آن «زندگی به مثابه سوءتفاهم» است. نویسنده ضمن بررسی مجموعه ایماژهای مشترک با تاکید بر ایماژ اخیر، اندیشه این دو متفکر را از منظر ارزش و کارکرد زندگی تحلیل کرده است.
نویسنده:
اسماعیل بیوکافی ، فاضلی
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
چکیده :
سامان‌بخشی به روابط میان انسان‌ها یکی از کارویژه‌های اخلاق است و نظریه«اخلاق مراقبت» به دلیل توجه محوری به تعاملات انسانی و ارزشگذاری عناصری چون همدردی، همدلی، خیرخواهی و شفقت در آن یکی از کارآمدترین نظریه‌های اخلاقی برای ایفای این نقش است. اخلاق فتوت متصوفه نیز هر چند فاعل اخلاقی را در گستره وسیع‌تری از تعاملات انسانی می‌بیند، اما ایفای کامل مسئولیت وی در تعامل با دیگران را یک پایه مهم از سلوک اخلاقی او می‌داند. بر این اساس و با توجه به اشتراکاتی که این دو نظریه اخلاقی در اصول و معیارهای اخلاقی حاکم بر مناسبات انسانی دارند، این انگاره که دو نظریه مذکور از دیدگاه مشترکی به شکل بایسته روابط انسان‌ها می‌نگرند تقویت می‌شود.برای بررسی انگاره بیان‌شده، ضمن بررسی این دو نظریه و تبیین نوع نگاه آنها نسبت به هنجارهای حاکم بر مناسبات انسانی، به بیان شباهت‌ها و تفاوت‌های آنها در حوزه مذکور پرداخته شده است. به نظر نگارنده، هر چند تفاوت‌های این دو بیشتر از شباهت آنها به نظر می‌رسد، اما توجه به جایگاه محوری عنصر «مراقبت» در اخلاق مراقبت می‌تواند نتیجه‌ای متفاوت را پیش روی ما نهد؛ زیرا بسامد واژگانی همچون «شفقت»، «احسان»، «سخاوت»، «خدمت به دیگران»، «ایثار» و «گذشت» در بیان شروط صاحب‌نظران اخلاق فتوت برای فردی که بخواهد به اصول این نظریه اخلاقی درحوزه تعاملات انسانی پایبند باشد، می‌تواند دلیلی بر این ادعا قلمداد شودکه در اخلاق فتوت نیز ارزش‌های مراقبتی در سامان‌بخشی به روابط انسانی بازنمایی می‌شوند و بر همین اساس این دو نظام اخلاقی در حوزه تعامل با دیگران به همگرایی می‌رسند.
نویسنده:
نازله خجسته اهری ، علی رمضانی ، نرگس اصغری گوار
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع خلع بدن، از موضوعات برجسته در عرفان اسلامی است که در عرفان عاشقانه مطرح شده، اما پیشینۀ آن قبل از متون عرفانی در آثار ابن‌سینا دیده می‌شود. ابن‌سینا اولین فیلسوفی است که با براهین عقلی، تجرد نفس را تأکید کرده و به‌طور مشخص در آثارش در مورد خلع بدن بحث کرده است. در این مقاله با مطالعۀ کتابخانه‌ای و روش تحقیق توصیفی‌تحلیلی، موضوع خلع بدن و مؤلفه‌های آن در آثار ابن‌سینا با آثار برجستۀ متون عرفان اسلامی بررسی شده و سعی بر این است به سؤال اصلی تحقیق که بررسی تطبیقی موضوع خلع بدن و بیان اشتراکات فکری ابن‌سینا با آثار عارفان است، پاسخ داده شود. نتایج تحقیق نشان می‌دهد در مؤلفه‌های «شایستگان خلع بدن»، «شرایط خلع بدن»، «تعابیر و تمثیلات خلع بدن» و «مصادیق تجربۀ خلع بدن» در فلسفه و عرفان مشابهت وجود دارد و قبل از متون صوفیه در آثار ابن‌سینا آمده است. ابن‌سینا در اواخر عمر با گرایش به عرفان، به عروج روح و خلع بدن تأکید کرده و به‌صورت مشخص و معیّن، نظریۀ خلع بدن را ارائه داده است. طبق اندیشه‌های وی، عارفان گروهی هستند که می‌توانند به خلع بدن نائل آیند و برخی کرامت‌ها، نمونۀ تجربه‌های عارفانۀ خلع بدن است، ریاضت، تهذیب نفس و مرگ ارادی از شرایط و عوامل خلع بدن است و در مقابل آن، گرایش به لذت‌های شهوانی و مادیات مانع تجرد روح می‌شود. تعبیر نضو جلباب (درآوردن لباس)، تمثیل مرغ و قفس در رسالة الطیر و قصیدۀ عینیه، تعابیر ابن‌سینا برای توصیف خلع بدن است که بعد از وی در متون عرفانی تکرار شده است. تنها وجه تفاوت در مقایسۀ تطبیقی آثار ابن‌سینا و متون عرفانی در این است که ابن‌سینا با براهین عقلی از خلع بدن سخن گفته ولی در عرفان، عقل فلسفی در برابر عشق کنار گذاشته شده است.
نویسنده:
ندا سادات مصطفوی ، رضا روحانی ، رضا شجری
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
مولوی با اینکه سنی‌مذهب است، در ابیات و حکایت‌های متعددی به ستایش اهل‌بیت عصمت و خصوصاً حضرت علی(ع) ‌پرداخته و جنبه‌هایی از عشق و محبت به این خاندان والا را در اشعارش منعکس کرده‌ است. اعتقاد و ارادت مولوی به حضرت علی(ع) مانند بسیاری دیگر از عقاید و دیدگاه‌های وی از سوی منتقدان مثنوی و عرفان با نقد و انکار همراه شده است. منتقدان، ابیات و حکایت‌هایی از مثنوی را که نشانگر محبت خالصانۀ مولوی به حضرت علی(ع) است، با خوانش مغرضانه و به ‌میان ‌آوردن مواضع درون‌دینی و معیارهای مذهبی خود، تفسیر و نقد کرده‌اند. در نوشتار حاضر با رویکردی تحلیلی ـ انتقادی و با استفاده از شیوه‌های علمی تحلیل متن و استناد، نقدهای واردشده به این ابیات مولوی بررسی شده است. هدف از این ارزیابی، معرفی منتقدان مثنوی در عصر حاضر و بررسی انتقادی نقدهای آنان بر حکایت‌ها و ابیات مرتبط مثنوی با حضرت علی(ع) است تا از این رهگذر، شناختی روشن و حقیقی‌تر از اعتقاد و اندیشۀ مولوی حاصل شود. بر اساس بررسی‌های انجام‌گرفته، چنین برداشت می‌شود که مولوی در نقل حکایت «خدو انداختن خصم بر روی علی(ع)» از اتهام تصرف و تاریخ‌سازی مبراست؛ در واقع مولوی این حکایت را مطابق روایت کتاب‌های معارف و کیمیای سعادت سروده و برخلاف نقد و نظر منتقدان، انگیزۀ وی از سرودن این حکایت، تعلیم اندیشه‌های عرفانی است و نه تاریخ‌سازی و غرض‌ورزی با شیعه؛ همچنین در نقدِ نقدهای وارد بر تفسیر مولوی از حدیث غدیر با استناد و استشهاد به قراین مختلف ثابت می‌شود که مولوی حدیث ولایت را تقریباً موافق با اعتقاد شیعیان تفسیر کرده است.
  • تعداد رکورد ها : 5