جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
  • تعداد رکورد ها : 21
نویسنده:
مسعود افشار ، مصطفی تقوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در هنگام دیدن یک شیء یا وضعیت قابل مشاهده، کدام یک از خصوصیات آن را مستقیما حس می­کنیم؟ به طور متعارف ویژگی­های محسوس (sensible) اشیا را در لیست مشخص و محدودی قرار می‌دهند. این ویژگی­ها برای حس بینایی با اندکی اختلاف نظر شامل رنگ، شکل، شفافیت، نسبت­های مکانی و حرکت اشیا است. بر این اساس، چیستی اشیا یا روابط میان آنها مستقیما حس نمی‌شود، بلکه ذهن با دخل و تصرف در کیفیات حسی، آنها را تجربه می‌کند. این تلقی از ادراک حسی که تنها ویژگی‌های سطح پایین (low-level)، بصورت حسی تجربه می‌شوند، اخیرا به طور موثری در فلسفه و علوم شناختی مورد بازبینی قرار گرفته است. در این مقاله تمرکز ما بر تجربه حسی ویژگی‌های نوعی اشیا و روش تقابل پدیداری در اثبات آن خواهد بود. استدلال خواهیم کرد که اگر تجربه بصری نوع طبیعی (natural kind)ممکن باشد، برخی از نظریه­های ادراک حسی غیرقابل دفاع خواهند شد. پس از آن روش تقابل پدیداری (the method of phenomenal contrast) را به عنوان یک الگوی عمومی استنتاج معرفی می‌کنیم که هرگاه کسی بخواهد از پدیدار شناسی تجربه، مطلبی درباره محتوای تجربه استنتاج کند، باید از آن تبعیت کند. بنابراین برخلاف تصور منتقدین، این روش نه تنها در مقابل برخی از روش­های تجربی تعیین محتوا قرار نمی‌گیرد بلکه منطق آنها را روشن می­کند. در نهایت استدلال سوزانا سیگل به نفع تجربه بصری انواع طبیعی، که در چارچوب همین الگوی استنتاجی ارائه شده را از طریق پاسخ به مهمترین انتقادات آن، تقویت خواهیم کرد و بر این اساس به نفع تجربه بصری انواع طبیعی داوری می‌کنیم.
صفحات :
از صفحه 25 تا 43
نویسنده:
بهروز الیاسی ، محمدجواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هنراندیشی محصول دورۀ دوم اندیشۀ هیدگر است که در آن رویداد‌‌اندیشی بر هستی‌شناسی بنیادین سیطره می‌یابد. در بادی امر به نظر می‌آید که از نقش ویژۀ دازاین در هنراندیشی کاسته شده است؛ اما به واقع می‌توان گفت وجود و دازاین برای هیدگر دو رویِ یک سکّه‌اند. هر جا که اندیشیدن به وجود ممکن است دازاین نیز به شکلی ناگزیر حضور می‌یابد و اهمیت هنر برای هیدگر از آن روست که هنر، حقیقتِ وجود را به آشکارگی می‌آورد. در این مطالعه تلاش می‌شود نقش‌های متفاوت دا-زاین در هنراندیشی به دید آید. نقش دا-زاین از آن رو اهمیت می‌یابد که به عنوانِ گذرگاه هنر اجازه می‌دهد رویدادِ هنر روی بدهد و از خلال آن، خودِ وجود زبان‌آور شود. سپس جایگاه دا-زاینِ هنرمند و شاعر (آفریننده)، مخاطب یا نگاه‌دار، بررسی می‌شود. پس از طرح پرسش از شیوۀ بودن دا-زاین در هنراندیشی به نقش‌های مختلف دا-زاین به عنوان هنرمند، مخاطب و نگاه‌دار پرداخته می‌شود. دا-زاین در هنراندیشی اگرچه نیوشای "وجود" و قابلی بدونِ فعلیت است اما مسئولیت‌پذیری و پروا سبب می‌شود بارِ امانتِ وجود را بر دوش بکشد، پیش‌آمدِ حوالت یک ملّت (قوم) از طریقِ او شکل می‌گیرد. از این وجهۀ نظر پس از ابداع و سرودن، دازاین نابود نمی‌گردد بلکه در کسوت مخاطب و نگاه‌دار، موردِ خطابِ وجود قرار می‌گیرد و در نهایت به این پرسش پاسخ داده می‌شود که چه چیزی سبب تحول در اندیشۀ هیدگر شده و او را به سوی هنر‌اندیشی جذب کرده است.
صفحات :
از صفحه 45 تا 63
نویسنده:
نسترن بالین‌پرست ، حسن فتح‌زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این جستار با بررسی انواع مفروض رابطه اخلاق و سیاست، مسأله تقلیل‌پذیری امر سیاسی به اخلاق کلاسیک را مورد بازبینی قرار می‌دهد. از این‌رو پس از کاویدن معرفت‌شناسی کلاسیک، به نقد پیش‌فرض‌های آن می‌پردازد. سپس به این نتیجه می‌رسد که هرچند اندیشه مدرن معرفت‌شناسی را دیگرگون ساخته است اما در رهانیدن اخلاق از پیش‌فرض‌های ناب‌گرایانه به جا مانده از دوران متافیزیکی ناکام مانده است. چراکه معرفت‌شناسی مدرن با تاریخی دانستن مفاهیم ـ از جمله اخلاق و سیاست ـ از ناب‌گرایی و اصول مطلق فاصله گرفته است. درحالی‌که اخلاق کلاسیک در جست‌وجوی امری ناب هم‌چنان به دنبال فهرستی از خوب و بدهای از پیش‌تعیین‌شده می‌گردد. در این میان ماکیاولی از اولین کسانی است که لزوم بازنگری در نظام ارزش‌ها و منطبق ساختن اخلاق با معرفت‌شناسی مدرن را تشخیص داد. وی ادعا می‌کند که اخلاق جدید، نه تنها قابل فروکاستن به چند اصل ازپیش‌موجود نیست، بلکه به عنوان یک برساخت تاریخی، خودش را در موقعیت‌های مختلف بازتولید می‌کند. در واقع دستیابی به این اخلاق جدید، در سایه پذیرش شر و سازگاری با طبع زمانه ممکن می‌گردد. به این ترتیب سیاست نیز فرصتی می‌یابد تا به هدف اصلی خود یعنی کمینه کردن خشونت بپردازد. پژوهش حاضر ایده «اخلاق در سیاست» را به عنوان اخلاق خاص سیاست‌ورزی مدرن معرفی می‌کند.
صفحات :
از صفحه 89 تا 108
نویسنده:
مرضیه پیراوی ونک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تفکر که به‌عنوان وجه متمایزکننده بشر از سایر موجودات است، دلیل فرهنگی خواندن انسان نیز هست. تفکر نه صرفاً یک گام یا خطی بسته بلکه یک "راه" منسجم و یکپارچه و درعین‌حال پرفرازونشیب است. ضرورت "به راه درآمدن" تا در وجود طالب و محقق، نهادینه و خودانگیخته نشود نمی­تواند از روشنایی و پیامدهای عمیق آن بهره­مند شود. پدیدارشناسی در اصل "راه"ای برای اندیشیدن است، فراتر از آنکه در محدوده­ی یک مکتب فلسفی یا "روش" خلاصه شود. طریق پدیدارشناسی، تلاشی قاطعانه برای غنا بخشیدن به جهان تجربه آدمی است، جهانی که در آن وجوه مختلف پدیده­های هستی، یا کمتر موردتوجه قرار می­گیرند و یا در سایه رفته و به‌مرور برای ما از شکل افتاده‌اند. رسالت "راه" برای بازیابی و افشاگری وجوه دیگری از هر آن چیزی است که در جهان وجود دارد و ما نسبت به آن دچار غفلت شده‌ایم. در نوشته پیش رو نگارنده با دغدغه­ای هستی شناسانه و آشنایی با آسیب‌های موجود در حوزه تحقیق، به گام هایی از "راه" پدیدارشناسی برای نگریستن چند وجهی و جامع به پدیده ها در راستای وفادار ماندن به آنها می‌پردازد و از این رهگذر به تفاوت "روش" با "راه" با تکیه‌بر مبانی فکری پدیدارشناسی ورود پیدا می کند تا بتواند منتقد استفاده از عنوان "پدیدارشناسی" همچون یک زیور یا صرفا به مثابه توصیفی دلبخواهی باشد.
صفحات :
از صفحه 127 تا 144
نویسنده:
محسن باقرزاده مشکی باف ، محسن حبیبی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هگل در نخستین بخش از کتاب پدیدارشناسی روح، ادعاهای مهمی از یقین حسی را مورد نقد قرار داده است که دارای اهمیت استراتژیک در کل فرایند کتاب خویش است. یقین حسی مدعی است که شناختی تکین و جزئی از ابژه‌ بلاواسطه خود دارد؛ و از ادعای خود در سه‌گام و از طریق سه پناهگاهِ ابژه محض، سوژه محض و شهود محض دفاع می‌کند. با توجه به متن پدیدارشناسی روح، سعی به توضیح و تفسیر این مبحث شده است که چگونه هگل با استفاده از این چند اصطلاح کلیدی فلسفه‌ خویش (که برای نخستین بار در بطن بخش یقین حسی مطرح‌شده و تا پایان کتاب نقش محوری ایفا می‌کنند)، یعنی وساطت، تلاقی سوژه و ابژه، صورت معقول کلیت در امر جزئی و همچنین قدرت نفی، می‌تواند به درون ادعاهای یقین حسی نفوذ کند و آن‌ها را به تناقض درونی دچار کند و نشان دهد که یقین حسی در طی مراحل خویش بااینکه به دنبال اثبات امر تکین بوده، با این وجود در تمام تلاش‌های خود، به‌واقع، به اثبات امر کلی نزدیک می‌شده است.
صفحات :
از صفحه 57 تا 87
نویسنده:
محسن بهلولی فسخودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مطابق دیدگاه‌ چامسکی بخش اصلی دانش زبانی ما به لحاظ ژنتیکی معین شده است. بنابراین قوه زبان ذاتی بوده و این دانش ناآگاهانه یا ضمنی (tacit) در بنیان توانایی ما برای سخن گفتن نهفته است. به باور او کاربرد زبان ناشی از نوعی دانش ضمنی است که کاربر عادی زبان برخلاف زبان شناس نه به آن دسترسی آگاهانه دارد و نه قادر است در صورت لزوم آن را برای دیگری بیان کند. هدف این مقاله تحلیل ماهیت ضمنی زبان در فلسفه چامسکی است. این پژوهش با رویکرد پژوهش کیفی و با روش تحلیل مفهومی به واکاوی مفهوم زبان ضمنی و ارتباط آن با سایر مولفه‌های اصلی نگرش چامسکیایی درخصوص زبان از جمله توانش زبانی، زبان‌شناسی زایشی، دستور جهانی و برهان فقر محرک پرداخته است. با توجه به سه نقد اصلی بر دانش ضمنی زبانی،‌ توانش ضمنی زبانی و قاعده ضمنی زبانی، ادعای دسترسی ضمنی به ذخیره‌ای از قواعد زبانی در فلسفه چامسکی به خوبی تبیین نشده و به لحاظ تجربی نیز قابل اثبات نیست. بنابراین هنگامی این دانش معتبر است که مبتنی بر نوعی دانش صریح زبانی از دستور زبان و قواعد باشد که به شکل گزاره بیان شده و از سوی کاربر زبان قابل تشخیص و تایید باشد.
صفحات :
از صفحه 109 تا 125
نویسنده:
مریم صمدیه؛ مجید ملایوسفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در دیدگاه هایدگر، آلثیا مقوله­ای است که به واسطه آن می­توان به رابطه بین فرونسیس و آگاثون پی برد؛ چرا که هایدگر آلثیا را در معنای یونانی آن یعنی کشف و گشودگی و نه صدق و مطابقت با واقع به کار برده است. با پذیرش آلثیا به عنوان کشف و گشودگی از دو جهت رابطه فرونسیس و آگاثون امکان پذیر می­شود. اول اینکه فرونسیس از نظر هایدگر به عنوان نحوه­ای از کشف و گشودگی یا به تعبیر دقیق­تر نحوه­ای از وجود دازاین است که مرتبط با پراکسیس و عمل است و دازاین را به سوی بهترین عمل یعنی نحوه وجود اگزیستانسیال رهنمون می­شود و آگاثون نیز منبع آلثیا یعنی منبع کشف و گشودگی و هم چنین منشأ وجود و حتی خود وجود است. دوم اینکه هایدگر تعالی موجود در آگاثون را نه به موجودی فراتر از زمان و مکان یعنی خداوند بلکه به خود دازاین نسبت می­دهد؛ به این معنا که آگاثون شامل وجود و توانایی­های موجود در خود دازاین است و تعالی دازاین نیز در گذشتن از وضعیت موجود و یا به تعبیری گذشتن از نحوه وجود اگزیستانسیل و رسیدن به نحوه وجود اگزیستانسیال است و این امر با پشت سر گذاشتن عادت­ها و رسیدن به کشف و گشودگی امکان­پذیر می­شود. از این رو آگاثون ملاک برای رفتارهای دازاین است؛ همان چیزی که هایدگر در بحث از فرونسیس به ندای وجدان تعبیه کرده و آن را ملاک برای عمل فرونتیک دانسته است؛ ندایی که از جانب خود دازاین است و او را دعوت می­کند تا به نحوه وجود اگزیستانسیال برسد و بتواند خویشتن را به عنوان دازاین بشناسد و بر اساس آن عمل کند.
صفحات :
از صفحه 299 تا 316
نویسنده:
مهدی قوام صفری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ابن‌سینا هم به هنگام بحث در باب قوای نفس و هم به هنگام بحث در باب مقدمات قیاس­های مختلف گذرا به حکمت عملی می­پردازد. او در ضمن سخنانش در باب قوای نفس اخلاق را حاصل عقل عملی و در ضمن سخنانش در باب مقدمات قیاس­ها اخلاق را برخاسته از نوع خاصی از مشهورات (آراء محموده، که ذائعات هم می­نامند) می­داند که برآمده از عادت و قراردادهای اتفاقی و سنت­های باقی مانده از قدیم و مانند آن هستند. او از سویی با تلفیق این دو دیدگاه، بویژه با توجه به اینکه خود تصریح می­کند که عقل عملی صرفاً بر سبیل اشتراک عقل نامیده می­شود و آراء محموده هیج مبنایی جز شهرت ندارند و عقل انسان چون تنها نگریسته شود در باب آنها متوقف است و هیچ حکمی ندارد، خواننده را آمادۀ این استنباط می­کند که اوصاف اخلاقی مانند خوب و بد اوصاف واقعی اشیا و احکام اخلاقی گزاره­های خبری نیستند، و از سویی دیگر با قول مبهم به صدق و کذب­پذیری آراء محموده و امکان اقامۀ برهان بر آنها آرای خود در این باره را دست کم در ظاهر تیره و مبهم و بنابر این تفسیرپذیر می­سازد. این مقاله دو بخش اصلی دارد. در بخش نخست عقل عملی و کار آن بویژه در باب پیدایش احکام اخلاقی بررسی می­شود، و در بخش دوم دیدگاه ابن‌سینا در باب مقدمات و مواد تشکیل دهندۀ احکام اخلاقی و خاستگاه آنها بحث می­شود. این دو بررسی نشان می­دهد که دیدگاه ابن‌سینا در باب کار عقل عملی و منشأ احکام اخلاقی جایی برای صدق و کذب پذیری آن دسته از مشهورات که آراء محموده محسوب می­شوند باقی نمی­گذارد و اقامۀ برهان برای آنها ممکن نیست و اگر هم پاره­ای از مشهورات صدق و کذب­پذیر باشند در خارج از حدود احکام اخلاقی ناب واقع­اند.
صفحات :
از صفحه 337 تا 360
نویسنده:
مسعود زمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
"دازاین ما"، "دازاین امروزی ما"، دازاین تاریخی ما" و نظایرشان تعابیری هستند که هایدگر بخصوص در آثار خود در نخستین سال‌های پس از انتشار وجود و زمان در موارد بسیاری به‌ کار می‌برد. تکرار این تعابیر در زبان هایدگر آنقدر زیاد است که نمی‌توان آنها را به لحاظ فلسفی خنثی و عاری از معنا دانست. کمی جستجو در آثار وی نیز نشان ‌می‌دهد که صرف ‌نظر از دازاین، خودِ ضمیر "ما" نیز در فلسفة او موضوعیت دارد، به طوری‌ که می‌توان سیر "پرسش از ما" را مستقلاً در آثار او دنبال ‌کرد. مقالة پیشِ رو می‌کوشد اولاً موضوعیت این بحث را در فلسفۀ وی نشان بدهد و از این‌ رو از"پرسشِ-ما" نزد هایدگر می‌گوید، ثانیاً معنای مورد نظر هایدگر از آن را حتی ‌الامکان روشن نماید، ثالثاً ارتباط آن با دازاین را به بحث بگذارد که کلیدواژۀ فلسفۀ او است لااقل در وجود و زمان. چون ضمیر "ما" تشخص بالفعل دازاین را رقم می‌زند، آن را در اینجا "تشخّص‌به- ما" یا "تشخّص از طریق ما" می‌نامیم. این نوشته سرانجام به نتایج و تبعات "مسئلة-ما" برای فهم فلسفۀ هایدگر، بخصوص در وجود و زمان می‌پردازد.
صفحات :
از صفحه 239 تا 260
نویسنده:
علیرضا صیادمنصور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اندیشه پدیدارشناسانه و اخلاقی امانوئل لویناس (فیلسوف یهودی لیتوانیایی­تبار 1995-1906م) –مانند دیگر هم­عصران فرانسوی­اش- برای نقد سنت­های فلسفی پیشین، آکنده از تمثیل­ها و استعاره­های مربوط به حیطه خانواده و نقش­های خانوادگی است. در میان این نقش­ها، لویناس نقش مادری را با توجه به بنیان اخلاقی­ای که در تمامی سنت­های فرهنگی-تربیتی دارد مورد اهتمام قرار می­دهد تا بدین نمط مبنایی انفعالی-انضمامی را برای نظریه مسئولیت اخلاقی خود تدارک ببیند: این مسئولیت پیش از ورود شخص سوم و در نتیجه قدم نهادن به عرصه جامعه و سیاستْ مجال تحقق می­یابد. مادری و زایندگی –در مقام پارادایم ارزش­شناسانه مسلّط در اندیشه لویناس- با پدیده­ بنیادین مسئولیت اخلاقی هم­بسته است زیرا جهت­مندی یا مدالیته ارزش­شناسانه هر دو یکسان است. در مقاله حاضر -که هدف عمده آن تبیین این­همانی ارزش تمثیل مادری با مسئولیت اخلاقی است- نشان داده خواهد شد که نظریه مسئولیت اخلاقی لویناس در قالب تمثیل مادری به­خوبی قابل طرح است و از این رو واجد سویه­ای جنسیتی نیز می­باشد.
صفحات :
از صفحه 317 تا 336
  • تعداد رکورد ها : 21