جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 288
تحلیل برهان صدیقین ابن‌سینا بر پایه‌ی منطق جدید
نویسنده:
هما رنجبر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
طبق یک تعریف رایج، برهان صدیقین استدلالی است که در آن با تأمل در نفس وجود و بدون فرض وجود ممکن، وجود واجب الوجود اثبات می‌شود. شیخ الرئیس، مبتکر برهان صدیقین، تقریرهای متفاوتی را از این سبک برهان در کتاب‌های اشارات، نجات و مبدأ و معاد ارائه نموده و فلاسفه‌ی دیگر با وجود تأیید چهارچوب کلی برهان، نقدهایی را بر آن وارد کردند. برخی از این نقدها، متوجه صدیقین بودن برهان و برخی هم ناظر بر مفهوم اصلی به کار رفته در آن یعنی، سلسله هستند. در این نوشتار ضمن بررسی سه تقریر اصلی برهان سینوی به تحلیل منطقی یکی از آن‌ها، یعنی تقریر نجات، پرداخته و امکان اثبات اعتبار منطقی آن را در منطق موجهات محمولی بررسی می‌نماییم. از این طریق روشن می‌شود که: اولاً تقریر شیخ واجد ملاکی که خود، برای براهین صدیقین معرفی می‌کند، هست یا خیر. ثانیاً نقد وارد بر وجود فی‌نفسه سلسله بر اعتبار منطقی استدلال چه تأثیری دارد و به طور کلی در این زمینه چه پاسخی می‌توان به منتقد داد و در نهایت تفاوت‌های صورت‌بندی حاضر با صورت‌بندی شیخ و پی‌آمد‌های آن از جمله داخل بودن واجب در سلسله، چگونه قابل توجیه است. هم‌چنین اهتمام نوشتار حاضر بر این است تا اصول تقریر منتخب را به همراه لوازم منطقی و فلسفی هریک، مانند نیاز به یک نظریه‌ی جامع برای علیّت، استخراج و اثبات اعتبار منطقی آن‌ها و ارتباط‌شان با حوزه‌های دیگر فلسفی مانند پارشناسی را بر عهده گیرد. در این راستا امکان کاهش تعداد مقدمات را به طور کلی و نیز از طریق برخی پیش‌نهادات شیخ، مانند ارائه‌ی تعریف جدیدی از واجب الوجود بررسی می‌نماییم.
نظام نفس‌شناسی کتاب تعلیقات ابن‌سینا(با نظر به سایر آثار وی)
نویسنده:
مرضیه غلامی روچی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بحث نفس نیز از مباحث مهمی است که به‌عنوان مقدمه در تبیین مباحث دیگری چون اخلاق و معاد نقش بسزایی دارد. در این تحقیق، سعی بر این است که تعلیقه‌های مربوط به نفس که در کتاب تعلیقات آمده است بررسی شود تا میزان سازگاری آن‌ها با آثار دیگر معلوم شود. بااینکه به خاطر ماهیت تعلیقه داشتن، مباحث به‌صورت پراکنده در این کتاب ذکر شده، با بررسی آن‌ها می‌توان به این نتیجه رسید که با آثار دیگر همخوانی دارد؛ هرچند در برخی موارد توضیحات بیشتر داده شده یا استدلالات جدیدی بیان‌ شده است.
شخص محوری معرفت به خدا و تقدم معرفت به اوصاف بر معرفت به وجود خدا از دیدگاه حکمت متعالیه (با با تاکید بر رویکرد‌های جدید فلسفی )
نویسنده:
زهره حسینعلی زاده خراسانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
حدوث نفس نزد ملاصدار با توجه به نظریه نوخاسته گرایی
نویسنده:
محمدجعفر جامه بزرگی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تئوری‌های نوخاسته‌گرایی در فضای فلسفه تحلیلی معاصر و به عنوان راه سوم میان دو دیدگاه فیزیکالیسم و دوگانه‌انگاری ظهور کرده است و از آنجا که در فضای غلبه اندیشه فیزیکالیستی و تقلیل‌گرایی رشد کرده است رقیب اصلی آن محسوب می‌شود. این نظریه دارای مولفه‌ها و چارچوب مفهومی خاصی است که بر اساس آن ویژگی نوخاسته را مشخص و متمایز می‌کند. این مولفه‌ها عبارتند از: طبیعت‌گرایی، نگاه سیستمی، بدیع بودن، داشتن توانایی‌های علّی، دیدگاه سلسله مراتبی به هستی، وابستگی به سطح پایه، تقلیل‌ناپذیری، پیش‌بینی‌ناپذیری و علیت روبه پایین. نظریه نوخاسته‌گرایی همچنین به دو نوع نوخاسته‌گرایی وجود شناختی و نوخاسته‌گرایی معرفت شناختی تقسیم می‌شود. بر اساس نظریه نوخاسته‌گرایی، ذهن به طور بدیع و پیش بینی‌ناپذیری از بدن فیزیکی ظهور می‌کند و وابسته به آن است اما در عین حال غیرقابل‌تقلیل به مغز و یا هرگونه سیستم فیزیکی برآمده از آن است. همچنین بر اساس این نظریه، از ویژگی نوخاسته می‌توان حداقل سه قرائت عمده به دست داد که یکی از مهم‌ترین آنها نوخاسته‌گرایی جوهری است. نوخاسته‌گرایی جوهری در بسیاری از شاخصه‌ها با نظریه حدوث جسمانی نفس قرابت دارد. از این رو به نظر می‌رسد این نظریه قابل بازخوانی و صورت‌بندی در فضای فلسفه ذهن معاصر است و می‌توان از نظریه نوخاسته‌گرایی صدرایی سخن گفت. در بازخوانی نظریه صدرایی، ذهن، در مرحله‌ای از تکامل سیستم پیچیده مغزی و اندام واره‌های زیستی، بصورت بدیع، پیش بینی ناپذیر و با وابستگی پایه‌ای به بدن مادی ظهور می‌کند و اما غیر قابل تقلیل به بدن است. از این نظریه جدید، بر اساس مبانی خاص ملاصدرا که اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری اساس آن را شکل می‌دهند، تحت عنوان «نظریه نوخاسته‌گرایی متافیزیکی وحدت‌انگار» یاد خواهد شد. بر پایه این نظریه جدید، سخن از تقلیل پذیری یا تقلیل ناپذیری مطرح نمی‌شود و آنچه جایگزین این دو خواهد شد ترفیع‌پذیری خواهد بود. بر پایه ترفیع پذیری، نه تنها سطح جدید نوخاسته به سطوح پایین فیزیکی قابل تقلیل نیست بلکه سطوح پایین به این دلیل که مراتب نازل آن محسوب می‌شوند در وحدت و عینیت با نفس، ترفیع پذیرفته و شئونات و مظاهر نفس واحد و یکپارچه برشمرده می‌شوند. نفس و توانایی‌های علّی آن البته تقلیل‌ناپذیر هم هستند. بر اساس اتحاد خارجی نفس و بدن، مساله علیت ذهنی و علّیت رو به پایین چهره دیگری به خود می‌گیرد که در دیدگاه های پیش از صدرا بی‌سابقه است.
علل طبیعی از دیدگاه ابن سینا و فخر رازی
نویسنده:
زهره یوسفی منش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث از نحوه ی فاعلیت اجسام و اینکه آیا یک جسم می تواند علت ایجادی برای جسم دیگر باشد، با توجه به نمونه های عینی که از آن سراغ داریم، و هم چنین بحث از اینکه آیا آثار صادر از اجسام معلل به غایت هست یا نه؟ مسائلی هستند که به دلیل ارتباطشان با فاعلیت باری تعالی، همواره مورد توجه فلاسفه و متکلمان بوده است و هریک از آنها با استفاده از مبانی خاص شان به نظریه پردازی در این زمینه پرداخته اند. ما در این تحقیق، این مسئله را از رویکرد دو اندیشمند بزرگ؛ یعنی ابن سینا و فخر رازی مورد ارزیابی قرار داده ایم. ابن سینا اگرچه در ابندا، موضع اثباتی را در این رابطه برگزیده اما بعداً بر پایه مبانی ویژه خود مثل لزوم اقوی بودن علت از معلول، لزوم معیت علت و معلول و عدم برقراری وضع میان جسم و آنچه که باید ایجاد کند، به انکار این مسئله پرداخته است. امام فخر رازی نیز بر پایه ی اعتقادات کلامی خود همچون دفاع از قدرت مطلق الهی و نیز مبانی خاص فلسفی اش مانند لزوم بهره مندی علت از وجوب ذاتی و عدم برقراری وضع میان جسم و آنچه که باید ایجاد کند، این مسئله را انکار کرده است. در رابطه با مسئله دوم، ابن سینا با اعتقاد به لزوم تناهی همه غایات به ذات باری تعالی، موضع اثبات و فخر رازی با اعتقاد به عدم برخورداری اجسام از قوه درک و شعور، موضع انکار را برگزیده است. از میان دو رویکرد مذکور، رویکرد فخر رازی به دلیل اشکالات مبنایی و تناقض هایی که دارد، مردود و غیر قابل دفاع، و رویکرد ابن سینا – صرف نظر از برخی اشکالات – به دلیل برخورداری از اصول منسجم تر و پیروی از براهین عقلی و منطقی، پذیرفته و قابل دفاع است.
نقد برهان‌های تسلسل در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
وحید خادم زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تسلسل موضوعی فلسفی در باب توالی علت ها و معلول ها در زنجیره بی نهایت است. هر چند در عرف عام فلسفه، مفهوم تسلسل به علل اختصاص ندارد بلکه مواردی را نیز شامل می شود که از دایره علیت و معلولیت خارج است. مسأله تسلسل قدمتی به اندازه تاریخ اندیشه دارد. در یونان باستان این مسئله در قالب مبحث نامتناهی ظهور یافت. تناهی و نامتناهی را باید موضوعی ریاضیاتی دانست که نتایج فلسفی مهمی را به بار می آورد به همین سبب همواره مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است. ارسطو با تمایز میان نامتناهی بالفعل و بالقوه گامی بزرگ در حل مسائل نامتناهی برداشت. در فلسفه اسلامی تسلسل به عنوان شاخه ای مستقل از بحث نامتناهی طرح گردید. فلاسفه اسلامیکوشیدند که تسلسل را به عنوان مصداقی از نامتناهی بالفعل انکار کنند و در این راه براهین زیادی را اقامه کردند. بنظر می رسد که آنان، تحقق فعلیت یک مجموع نامتناهی را منوط به شرایط سه گانه ی فعلیت، معیت و ترتب می دانند. ما نیز می‌کوشیم با نگاهی تازه این شرایط سه گانه را مورد بررسی قرار دهیماز سویی دیگر در این پایان نامه برآنیمکه با تکیه بر آثار ملاصدرا به نقد و بررسی برهان های ابطال تسلسل بپردازیم.هر چند که قصد آن را نداریم از دیدگاه خاص حکمت متعالیه به این موضوع نگاه کنیم. به همین جهتبا تکیه بر نظرات فلاسفه اسلامی به نقد از این برهان ها می پردازیمو نقد خویش بر بخشی از این برهان ها را بر پایه ی تفکیک دو معنا از "تساوی" بنا می کنیم. در این راه ناگزیر به مباحثی که در باب نامتناهی در ریاضیات مطرح شده اند، می پردازیم و دریچه ای جدید به مبحث تسلسل در فلسفه اسلامی می گشاییم. در ریاضیات، کانتور راه جدیدی پیش روی مسئله نامتناهی گشود و با طرح نظریه مجموعه ها به حل پارادوکس های مطرح شده در باب نامتناهی در ریاضیات نائل آمد. ما نیز می کوشیم با طرح این نظریه، دستاورد های آن را در مبحث تسلسل مورد ارزیابی قرار دهیم. بخشی دیگر از این برهان ها را نیز می توان برهان ها فلسفی صرف دانست که ما نیزفارغ از مباحث ریاضیاتی، آنها را مورد نقد قرار می دهیم
رابطه علم‌الهی و اختیار انسان در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
منصوره اشرف گنجوئی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائلی که فلاسفه در مورد آن اختلاف نظر داشته‌اند، علم خداوند به ذات خود و به ممکنات است. علم الهی به ماسوا در مرتبه‌ی ذات از سوی برخی مستلزم جبر در افعال انسان و منافی با اختیار او دانسته شده است. ملاصدرا با تکیه بر اصالت و تشکیک وجود و نیز قاعده‌ی «بسیط الحقیقه» اثبات می‌کند که خداوند به عنوان وجود کامل، دربردارنده‌ی جمیع حقایق هستی بوده و فاقد هیچ کمالی نیست، از طرفی چون به ذات خود عالم است، تعقل کننده‌ی جمیع ماسوا نیز می‌باشد. برخی با تکیه بر «تابعیت علم از معلوم» چنین پنداشته‌اند که علم به ماسوا در مرتبه‌ی ذات ممکن نیست. اما ملاصدرا بر این عقیده است که به علم الهی از دو بعد می‌توان نگریست؛ از یک منظر، علم الهی تابع معلومات و در نگاه دیگر متبوع آن‌هاست. او علم الهی به ماسوا در مرتبه‌ی ذات را از نوع دوم تلقی نموده و بدین ترتیب عدم سازگاری علم الهی و اختیار را رفع می‌کند. عده ای با بیان پرسش «تسلسل اراده های نامتناهی» اختیار را از انسان سلب کرده‌اند. ملاصدرا در پاسخ به آنان، ملاک فعل اختیاری را مسبوقیت به اراده ندانسته و صرف علم به فعل در نفس فاعل را برای اختیار کافی می‌داند. ملاصدرا برخلاف پندار برخی، ضرورت علّی و معلولی را ملازم با جبر در افعال انسان نمی‌داند. ویدر اثبات این مطلب برهانی متکی بر قاعده‌ی" الإضطرار بالإختیار لاینافی الإختیار" اقامه می‌کند. بنا بر این استدلال خداوند ایجاد کننده‌ی اختیار برای انسان است و در این صورت جبر لازم نمی‌آید.
ازلیت خدا؛ نقد نظریه ویلیام کریگ بر اساس فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه ملاحسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان فلاسفه غربی، متفکرین قرون وسطی عمدتاً ازلیت خدا را به معنای بی‌زمانی دانسته‌اند، اما اندیشمندان معاصر، غالباً بر آن شده‌اند که ازلیت خدا به معنای زمانمندی و جاودانگی در زمان است. اخیراً «ویلیام کریگ» نظریه‌ی جدیدی درباره‌ی ازلیت خدا مطرح نموده که بر اساس آن خدا در وضعیت بدون خلقت، به نحو بی‌زمان ازلی است؛ اما پس از خلقت، به دلیل برقراری نسبت واقعی با جهان زمانمند و لزوم علم به حوادث زمانی، به نحو زمانمند وجود دارد. از طرفی در فلسفه اسلامی می‌بینیم ملاصدرا معتقد است خدا مطلقاً بی‌زمان است و این معنای ازلیت او تحت هیچ شرایطی نقض نمی‌شود. در پایان نامه‌ی حاضر ابتدا نظریه‌ی کریگ با تفکیک مبانی آن، تبیین می‌شود. در ادامه نشان داده می‌شود که ملاصدرا بر اساس مبانی فلسفه‌ی خود نظریه‌ای درباره‌ معنای ازلیت خدا ارائه داده است که اشکالات مطرح شده به بی‌زمانی خدا را پاسخ می‌گوید. از این رو از نظر ملاصدرا، نظریه کریگ قابل قبول نیست. نخست از این جهت که برخی مبانی فکری او محل اشکالند. دوم، از آن‌جا که زمان، منتزع از نحوه‌ی وجود حوادث مادی است، زمانمندی به هیچ وجه قابل اطلاق به خدا نیست. در نهایت دیدگاه کریگ مبنی بر تغییر در نحوه‌ی ازلیت خدا پس از خلقت، مستلزم نوعی تغییر در خداست که پذیرفتنی نیست.
معاد جسمانی از دیدگاه ملاصدرا و آقا علی مدرس زنوزی
نویسنده:
محسن مهدی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معاد جسمانی که طبق نصوص دینی، از اصول مسلّم اسلام است، همواره مورد اهتمام متکلمان و فلاسفه بوده است؛ اما صدرالمتألهین اولین کسی بود که با پایه‌گذاری حکمت متعالیه توانست بر معاد جسمانی، برهان عقلی اقامه کند. وی معتقد است، نفس به‌واسطه مرتبه خیالی خود که مجرد و باقی است، در قیامت بدون مشارکت ماده و فقط از جهات فاعلی، بدنی عینی متناسب با ملکات خود خلق می‌کند که جنس آن از ماده اخروی غیرقابل‌فساد است و هر کس آن را ببیند، می‌گوید همان است که در دنیا بود.یکی از مخالفان معاد ملاصدرا، آقاعلی‌ مدرس است که خود حکیمی صدرایی می‌باشد. او عقیده دارد که نفس در بدن و اجزایش، ودایعی به‌جای می‌گذارد؛ بنابراین پس از مرگ، اجزا به سمت تشکیل بدن کاملی حرکت می‌کنند و این بدن، در آخرت دوباره به نفس ملحق می‌شود؛ بنابراین وی معاد جسمانی را به معنای تعلق دوباره بدن دنیوی به نفس می‌داند.از مقایسه این دو دیدگاه می‌توان نتیجه گرفت که نظریه ملاصدرا به لحاظ مبانی فلسفی از انسجام و سازگاری درونی بیشتری برخوردار است.
مبانی عقلی ولایت در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
ندا درخواه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ولایت، حقیقتی است که هم بر خدا و هم بر انسان اطلاق می شود . ملاصدرا ولایت انسان را به ولایت عام و خاص تقسیم می کند که ولایت عام قرب اهل ایمان به خداوند است. قرب خاص، فنای ذاتی و صفاتی و افعالی انسان در حضرت حق است. از نظر ملاصدرا، مقام ولایت، مقام انسان کامل است که در قوس نزول با تنزل ولی یا انسان کامل، مراتب هستی ایجاد می شود. ملاصدرا این مقام را بر اساس مبانی وجود شناختی خود تبیین می کند که بر طبق مبانی چون اصالت وجود و تشکیک وجود و قاعده الواحد و وجود رابط و مستقل ، "ولی" به عنوان فیض منبسط، صادر اول بلاثانی است که مراتب هستی تنزلات وجودی او هستند .در قوس صعود نیز مبانی انسان شناختی ملاصدرا، ترسیم کننده حقیقت و جایگاه " ولایت" است . ولایت امری اکتسابی است و هر انسانی به میزان شناخت حقیقت وجودی اش و تلاش در جهت کمال عقل نظری و عملیخود در مرتبه ای از "ولایت" قرار می گیرد و متناسب با مرتبه وجودی اش، قرب به حضرت حق می یابد و انسان کامل که علت وجودی در قوس صعود و علت غایی در قوس نزول است در بالاترین مرتبه ولایت قرار گرفته است." ولی" به طور کلی،به عنوان خلیفه خداوند، واسطه فیض وجودی و کمالی موجودات است.
  • تعداد رکورد ها : 288