جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 27
نقد و تحلیل نقش پوچی در زندگی از منظر توماس نیگل
نویسنده:
پرستو حاتمی شفق، مهدی اخوان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پوچی از جمله مسائلی است که همواره مورد توجه فلاسفه و نظریه پردازان مختلف بوده است. تامس نیگل از جمله این فلاسفه محسوب می شود. نیگل دو استدلال در دفاع از پوچی زندگی ارائه كرد. بر اساس استدلال نخست او، پوچی محصول فاصله پر ناشدنی میان آرزوهای بشر (جهان مطلوب) و واقعیت بیرونی (جهان بیرونی) است. او در اين استدلال ادامه دهنده راه افرادی چون كامو (و پیش از او شوپنهاور و ديگران) بوده است. با اين حال، آنچه ديدگاه نیگل را حائز اهمیت میكند، استدلال دوم از پوچی است كه بر مسئله عقلانیت بشر استوار است. آيا انسان چنان است كه میتواند عقلانیتی ثابت داشته باشد كه در احوالات مختلف قابل دفاع باشد؟ نیگل به اين سوال پاسخ منفی میدهد. او معتقد است عقلانیت بشر، تنها از يک زاويه بشری قابل دفاع است و اگر انسان بتواند از خود جدا شود و از زوايه ديگری به خود نگاه كند (قابلیت فراروی بشر) آنگاه خواهد يافت كه عقلانیتش چندان استوار و قابل اتکاء نیست و آنچه در مرحله نخست، عقلانی، ارزشمند و جدی می يابد، با نگاه از بالا، چندان مطمئن و قابل اعتماد نیست. فقدان عقلانیت موجب فقدان ارزش میشود، زيرا ارزشها بر يک بنیان عقلانی استوار میشوند و اگر چنین بنیانی در دسترس نباشد، ارزشها نیز نمی توانند مبتنی بر امری ثابت باشند و اين وضعیت پوچی است. البته از نگاه نیگل، پوچی به خوبی خود، امر ناپسندی نیست بلکه نحوه زيست ما انسانهاست كه بايستی با آن كنار بیايم. فهم پوچی زندگی تنها از بار جديت زندگی میكاهد و به ما میگويد كه با رويکرد تساهل آمیزتر و طنازانه تری با هستی مواجه شويم. نوع روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای است.
صفحات :
از صفحه 42 تا 62
اخلاق و معنای زندگی در فلسفه تامس نیگل
نویسنده:
پرستو حاتمی شفق ، مهدی اخوان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سخن از معنای زندگی و گره‌زدن اخلاق واخلاقی‌زیستن با زندگی معنادار، سوای هر گونه باور و اعتقادی، همواره در ژرفای اندیشة فلسفی بسیاری از فلاسفة تاریخ قرار داشته است. تامس نیگل در مسیر پیوند اخلاقی‌زیستی ومعناداری زندگی، دارای پارادایم‌های فکری و فلسفی خاص خود است. نیگل با اعتقاد به دیگرگزینی اخلاقی، اذعان دارد که افراد دارای ظرفیت‌های برابر بوده و هیچ شخصی بر دیگری برتری ندارد. او در نهایت بنیاد انگیزشی اخلاق در آدمی را فراتر از میل دانسته و برای او کُنشی اخلاقی متصور است. او اخلاقی‌زیستن را مؤلفة ضروری معناداری زندگی به‌حساب می‌آورد و بر این باور است که در کنار عدم باور به دنیای پس از مرگ نیز می‌توان به معناداری این حیات در چارچوب اخلاقی‌زیستی دست یافت. در این راستا، هدف پژوهش حاضر شناخت نسبت اخلاق و معنای زندگی از منظر فلسفی نیگل است. رویکرد اتخاذشده برای این منظور، کیفی است و بر تجزیه و تحلیل محتوای آثار نیگل در باب اخلاق و معنای زندگی متمرکز است. نتایج پژوهش نشان داد که گرچه نمی‌توان برای معنا مکانی مشخص در نظر داشت و حیات ما در این عالم پایدار نیست و زندگی به نظر پوچ می‌آید، اما پوچ بودن زندگی بدین معنا نیست که اخلاقی زیستن را کنار بگذاریم، بلکه همین اخلاقی‌گروی می‌تواند به حیات ما معنا ببخشد. انسان‌ها به‌سبب هم‌زیستی می‌توانند بر زیست‌جهان یکدیگر تأثیر گذاشته و به میانجی گزاره‌های اخلاقی، زندگی این جهانی را معنادار سازند، ولو اینکه به عالم ماوراء باور نداشته باشند. در صورتی که مؤلفة اخلاق و اخلاقی‌زیستی را از مناسبات و تعاملات روزمره‌مان حذف کنیم، زندگی این جهان را به کانون آنومی تبدیل کرده و معنا از مناسبات فردی و اجتماعی ما رخت برمی‌بندد.
صفحات :
از صفحه 19 تا 36
نقد و بررسی دیدگاه تامس نیگل درباره معنای زندگی
نویسنده:
ناظم صفری گنهرانی ، محمد رعایت جهرمی ، محمدحسن حیدری ، علینقی باقرشاهی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از نظر نیگل، زندگی از یک دیدگاه ذهنی(درونی)، به­طوراجتناب­ناپذیری غیرقابل­شک و جدی است و از یک دیدگاه عینی(بیرونی)، قابل­شک­وتردید، غیرقابل­توجیه، دلبخواهانه، تصادفی و غیرجدی است. عبث­بودن زندگی به این معنا نیست که زندگی هیچ ارزش و اهمیتی ندارد، هیچ­ نقش و کارکردی برای آن متصور نیست، یا فاقد هرگونه هدف و غایت است، بلکه به این معنا است که اتفاقا از منظر ذهنی، زندگی ارزش­مندترین و مهم­ترین چیزی است که وجود دارد، اما مسئله اصلی این است که هرگونه معنایی که برای زندگی کشف یا جعل کنیم، آن معنا، از منظری ابدی، دلبخواهانه است. بنابراین زندگی عبث است نه به دلیل اینکه، از منظر آینده­ای دور، بی­اهمیت است یا در مقایسه با کیهان ذره­ای و دمی بیش نیست و با مرگ نیست و نابود می­شود و جاوید نیست. بلکه حتی اگر انسان، کل فضا و زمان را پر کند باز مساله، حل­نشده باقی می­ماند. نوشتار حاضر بر آن است تا مولفه­های کلیدی نظرگاه نیگل یعنی اجتناب­ناپذیری شک­وتردید، غیرقابل­توجیه­بودن زندگی و ابطال­ناپذیربودن استدلال فوق و ترجیح دیدگاه عینی بر دیدگاه ذهنی را مورد نقد و بررسی قرار دهد.
صفحات :
از صفحه 213 تا 231
واکاوی انتقادی دیدگاه توماس نیگل در باب پوچی زندگی
نویسنده:
وحید سهرابی فر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مهمترین چالش‌ها در بحث معنای زندگی، مسئله پوچی است. آیا زندگی بشر دارای بنیانی ارزشمند و هدفمند است یا چنین ویژگی‌ای در زندگی دست‌نیافتنی است؟ توماس نیگل یکی از متفکرانی است که با پاسخ منفی به این سوال از پوچ‌انگاری دفاع کرده است. در این مقاله ابتدا به دو استدلال نیگل پرداخته شده است: استدلال نخست با تکیه بر فاصله پرناشدنی جهان موجود و جهان مطلوب از پوچی دفاع می کند. استدلال دوم که نوآوری نیگل نیز محسوب می‌شود، زندگی را فاقد عقلانیت شمرده و در نتیجه،‌ زندگی را بی‌معنا می‌داند. به باور وی، عقلانیت بشر تنها از نظرگاهی بشری قابل دفاع است و انسان به مدد قدرت فراروی از خویشتن، در اعتبار عقلانیت خویش تردید می‌کند و ازین رو، ارزش‌های برخاسته از آن را نیز بی‌اعتبار می‌سازد. در ادامه مقاله به نقد دیدگاه نیگل می‌پردازد و اموری مانند «اعتبار عقلانیت بشر»، نقش «جدیت در معنای زندگی»، اعتبار«داوری شهود انسان‌ها درباره معنای زندگی» و نیز بازاندیشی در «فراروی انسان» را مطرح می‌کند. در نهایت، از نگاه نگارنده دلایل نیگل برای دفاع از پوچ‌انگاری کافی نیست و نمی‌توان بر اساس آنها دست از معناداری زندگی شست.
صفحات :
از صفحه 372 تا 389
نقد نئوداروینیسم ماده‌گرایانه با تکیه بر آراء تامس نیگل
نویسنده:
صمد حسینی ، عباس یزدانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مطابق با تلقی نئوداروینیست­های ماده­گرا، حیات و همۀ امور مربوط به آن صرفاً نتیجۀ عملکرد قوانین مادی بوده و هیچ عامل غیرمادی یا ماورائی در ایجاد آن دخالتی نداشته است. از این رو، برای ارائه تبیینی جامع و نهایی دربارۀ جانداران نیز تنها کافی است قوانین مادی را بشناسیم و همه امور را به این قوانین فرو بکاهیم. تامس نیگل، فیلسوف ذهن و از مخالفان ماده­گرایی، با استدلال­هایی نظیر نامحتمل بودن پیدایش حیات از مادۀ بی­جان، غیر ضروری بودن عملکرد قوانین فیزیکی، وجود آگاهی و فروکاست­ناپذیری آن به امور فیزیکی و نهایتاً ناکارآمدی نظریۀ انتخاب طبیعی در تبیین عقل، به نقد نئوداروینیسم ماده­­گرایانه می­پردازد. اما دیدگاه خداباورانه را نیز با این استدلال که اولاً باعث ایجاد دوگانگی و شکاف تبیینی میان امر ذهنی و امر فیزیکی می­شود و ثانیاً این دیدگاه نیز همچون دیدگاه ماده­گرایان تبیین را به نقطۀ نهایی نمی­رساند، مورد نقد قرار می­دهد. در مقابل، پیشنهاد وی فرضیۀ همه­جاندار­انگاری است که مدعی ارائه فهمی طبیعی، ضروری، جامع و در عین حال غیرمادی از طبیعت است. هدف این مقاله که به روش تحلیلی- انتقادی انجام پذیرفته است، در وهلۀ اول، نقد نئوداروینیسم ماده­گرایانه با بهره بردن از آراء انتقادی نیگل، و در وهلۀ دوم، استدلال بر این نکته است که بر اساس اصل استنتاج بهترین تبیین، خداباوری در مقایسه با ماده­انگاری و فرضیۀ نیگل، تبیین قابل قبول­تری است.
صفحات :
از صفحه 151 تا 181
آیا انگیزه اخلاقی تئوری استاندارد اعتقاد-میل کنش عقلانی را نقض می کند؟ [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Mohammad Shahrar Ali
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در فصل اول، من سه رابطه را بیان می کنم که می توان گفت نظریه انگیزش اخلاقی در برابر یک مدل استاندارد کنش عقلانی قرار دارد. من همچنین تصریح می کنم که چه چیزی به عنوان یک امر اخلاقی به حساب می آید. در فصل دوم، من استاندارد را با توسل به مجموعه باور-خواست (II i) توسعه می‌دهم. من از ادغام دو کاربرد متمایز از عقل، انگیزش و توجیه (II ii) مراقبت می کنم. من معنایی را که در آن معیار را می توان به هیوم نسبت داد (II iii) بیان می کنم. من تصور ابزاری از عقل را به عنوان دیدگاه اخلاقی که به طور طبیعی با معیار (II iv) متحد می شود، پیش می برم. در فصل سوم، من تلاش ناگل را در کتاب امکان نوع دوستی برای تضمین یک مبنای عقلانی غیرانسانی برای اخلاق بررسی می‌کنم. من ابهامی را در مفهوم میل با انگیزه (III ii) بیان می کنم و اعتبار تز انتقادی ناگل (III III) را بررسی می کنم. 1 پیشنهاد مثبت خود را بازسازی کنید (III iv). در فصل چهارم، تصور مک‌داول از عامل فضیلت‌مند را با توجه به اعتبارات غیرانسانی آن بررسی می‌کنم. در فصل پنجم، من پیشنهاد شناخت گرای ضد انسانی دانسی را همانطور که در دلایل اخلاقی او ظاهر می شود، بازسازی می کنم. من شهود درونی او را تصدیق می کنم (Vi 1). بررسی اشکال بزهکاری اخلاقی (V i 2). انتقاد از تلاش دنسی برای محکوم کردن نظریه های ترکیبی ناگل و مک داول به عدم انسجام (V i 3). و تمایز میل خالص دنسی را از سایر گزینه های قابل تشخیص با به کارگیری تمایز بین تمایلات مستقل و مستقلاً قابل درک متمایز می کند. من جایگزین انگیزشی دو بازنمایی دانسی و پاسخ او به مشکل اسیدیته (VII) را بررسی می کنم. در فصل پایانی، ششم، این تز را خلاصه می‌کنم و با دفاع از مفهوم غایت‌شناختی علیت، اصلاحیه‌ای ضد انسانی برای نظریه ناب دانسی پیشنهاد می‌کنم.
مضامین کنش و زندگی در چهار نظریه فلسفی ذهن [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
William Spat
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این تز از چارچوب عمل و زندگی برای بررسی چهار نظریه فلسفی ذهن، که در نوشته‌های رنه دکارت، دیوید هیوم، ویلیام جیمز و توماس ناگل بیان شده‌اند، استفاده می‌کند. نشان دادن این که چگونه هر نظریه به عمل یا زندگی جذابیت می بخشد تا سعی کند توصیفی از ذهن ارائه دهد که نه خیلی محدود کننده و نه خیلی سست باشد، دغدغه بخش تاریخی گسترده پایان نامه است. بر اساس موفقیت یا شکست این توسل به تجربه زنده ذهن از فعالیت خود است که این چهار نظریه ارزیابی می شوند. در خاتمه، بازخوردهای این موفقیت ها و شکست ها برای فعالیت معاصر فلسفی درباره ذهن به اختصار بررسی می شود.
تبیین دیگرگرایی از منظر رویکرد عقلانی نیگل و رویکرد تجربی بتسون
نویسنده:
زینب عباسی ، محسن جوادی ، بابک عباسی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
همواره پی‌بردن به غایت و انگیزه رفتارهای انسان از مسائل قابل توجه روانشناسان و فلاسفه اخلاق بوده است. خودگرایان انگیزه تمامی اقدامات خیرخواهانه انسان را دستیابی به نفع شخصی تلقی می‌کنند. در مقابل، دیگرگرایان می‌گویند انسان می‌تواند صرفاً برای تأمین منافع و رفاه دیگری کار کند و هیچ چشم‌داشت شخصی نداشته باشد. دنیل بتسون و تامس نیگل روانشناس و فیلسوف معاصرآمریکائی با دو شیوه‌ی متفاوت از حامیان جدی و سرسخت دیگرگرایی‌اند. بتسون با رویکردی تجربی و با طرح فرضیه آلتروئیسم ـ همدلی ضمن به چالش‌کشیدن ادعاهای خودگرایان از نوعی دیگرگرائی روانشناختی دفاع می‌کند. وی از طریق آزمایشات دقیق تجربی توانست وجود انگیزه دیگرگرایی در ذات انسان را ثابت ‌نماید. بنا به ادعای او احساسِ عاطفی نگرانیِ همدلانه موجب ایجاد انگیزه دگرخواهانه جهت تأمین رفاه مطلوب دیگری می‌شود. از سوی ‌دیگر نیگل با روش تفسیری خود از امکان نوعی دیگرگرایی با انگیزشِ عقلانی دفاع کرده، معتقد ‌است دیگرگرایی بی‌طرفانه لازمه عقلانیت و شرط برقراری اخلاق است. این مقاله با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی به توصیف و ارزیابی آراء بتسون و نیگل پرداخته ‌است. درنهایت نشان می‌دهد که تلقی آن دو از دیگرگرایی و نسبت دیگرگرایی با اخلاق متفاوت است. اما نکته مهم این است که دو رویکرد متفاوت فوق به دیگرگرایی با هم می‌توانند پشتوانه محکمی برای رد خودگرایی باشند.
صفحات :
از صفحه 47 تا 74
بازخوانی دیدگاه تامس نیگل درباره معنای زندگی با تکیه بر کارکرد زندگی
نویسنده:
محمد مهدی ستوده ، محمدرضا بیات
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تامس نیگل، فیلسوف تحلیلی معاصر، با تکیه بر وجود گرایش و تمایل شدید در انسان‌ها به هماهنگی با هستی معتقد است که این گرایش پرسشی واقعی را درباره ربط و نسبت انسان‌ها با هستی پدید می‌آورد که باید بدان پاسخ داد. زیرا به گمان او اگر بتوان به این پرسش اساسی پاسخ داد می‌توان معناداری زندگی انسان‌ها را تبیین کرد و از بی‌معنایی در زندگی رهایی یافت. او کوشیده با جستجو در دیدگاه‌های هیوم، کانت، سیجویک، سارتر، نیچه، افلاطون و آموزه‌های مشترک ادیان، پاسخ این پرسش را بیابد. او با ارزیابی این پاسخ‌ها هیچ یک از آنها را نپذیرفته و به این نتیجه رسیده که پرسش فوق پاسخ درخوری ندارد؛ در نتیجه، زندگی بی‌معنا است. در این مقاله، با توضیح دیدگاه نیگل و نقدهای او بر پاسخ‌های فیلسوفان فوق و ادیان، به چهار مطلب اصلی پرداخته شده است: (1) می‌توان با توجه به پرسش اساسی او درباره ربط و نسبت انسان با هستی، نظریه‌ای درباره معنای زندگی ارائه کرد که بر «کارکرد زندگی» انسان استوار است. (2) بر خلاف دیدگاه او، می‌توان برخی از پاسخ‌های فلسفی و دینی را پذیرفت. (3) اگرچه با تکیه بر پاسخ‌های فلسفی و دینی پذیرفته‌شده می‌توان کارکرد زندگی نوع انسان در هستی را تبیین کرد، ولی به مدد آنها نمی‌توان درباره کارکرد زندگی هر فرد انسانی داوری‌ای انجام داد، زیرا داوری درباره کارکرد زندگی هر فرد انسانی منوط به اتمام زندگی او در این جهان و اشراف کامل بدان است که در توان انسان‌ها نیست. (4) حتی اگر مانند نیگل پاسخ‌ها به پرسش از ربط و نسبت انسان با هستی را نپذیریم، باز هم می‌توان از معنای زندگی انسان‌ها دفاع کرد، زیرا معنای زندگی هر فرد انسانی لزوماً در گرو پاسخ به پرسش اساسی فوق نیست و با تکیه بر کارکرد زندگی هر فرد انسانی در مجموعه‌های کوچک‌تر از هستی که دارای اهداف ارزشمندند نیز می‌توان از معنای زندگی وی دفاع کرد.
صفحات :
از صفحه 177 تا 200
خویشتن‌داری معرفتی در مواجهه با تکثر: مطالعه تطبیقی رالز و نیگل
نویسنده:
جواد حیدری استاد راهنما: علیرضا بهشتی استاد مشاور: فرشاد شریعت استاد مشاور: مصطفی یونسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
در سالهای اخیر، دغدغه‌‌ی اصلی پاره‌ای از متفکران لیبرالیسم پاسخ به مساله‌ی تکثرگرایی است. پاسخ به این واقعیت که جوامع انسانی متشکل از گروهها و اجتماعاتی با فعالیتها و باورهای متنوع و متکثراند: ازجمله گروهها و افرادی که عقایدشان با یکدیگر ناسازگارند. در آثار این نویسندگان در خصوص ارتباط میان آزادی فردی و بهروزی جمعی به صورت واضح و روشن بحث شده است.رساله‌ی حاضر، پاسخهای فلسفی جان رالز و تامس نیگل را راجع به تنوع و تکثر عقاید، آداب و رسوم، و ایدئولوژیهای رایج در جوامع انسانی مورد بررسی و تحلیل و نقد قرار می‌دهد. اگرچه پاسخهای این دو فیلسوف از جهات قابل ملاحظه‌ای فرق می‌کند، اما، دارای هسته‌ی مشترکی نیز هستند. هسته‌ی مشترک آنها بر مبنای سه ویژگی بسیار مهم مشخص می‌شود، که این دو متفکر سعی در دفاع از آن را دارند. ویژگی اول این است که پاسخ آنها به مسأله‌ی تنوع و تکثر باورها و فعالیّتهای انسانی اساساً نه مبتنی بر مدارا است و، نه مبتنی بر ارج‌گذاری به تکثر، بلکه مبتنی بر خویشتن‌داری معرفتی است. به گفته‌ی جان رالز آنها به تکثر تصورهای متعارض، و در واقع قیاس ناپذیر، در باب معنا، ارزش، و اهداف زندگی انسان اجازه‌ی بروز و ظهور می‌دهند.ویژگی دوم این است که خویشتن‌داری معرفتی نه بر اساس ارزش مثبت تکثر و، نه بر اساس خطر واگذاری تکثر به قدرت سرکوبگر حکومتها توجیه نمی‌شود، بلکه، بر اساس توجه به اصل انصاف رالز، و اصل بی‌طرفی نیگل است. ویژگی سوم این است که این ملاحظات آنها را به ترسیم حد و مرزهای مبتنی بر تمایزات معرفتی میکشاند، و همچنین، ارائه‌ی ادله‌ای که حکومتها باید بر مبنای آن عمل کنند. به عبارت دیگر، رالز و نیگل از انصراف معرفتی در مواجهه با منازعات دفاع می-کنند. البته، واضح است که حکومتها هم مانند افراد باید عمل آنها مبتنی بر دلایل موجهی باشد. اما، آنچه که مهم است این است که حکومتها نیازمند آن هستند که مشخص کنند کدام یک از ادله‌ی انجام عمل معتبر و کدام یک نامعتبر است. مثلا، رالز می-گوید حکومتها نباید خود را مشغول به درستی (صدق) یا نادرستی (کذب) آموزه‌ی مربوط به عدالت بکنند که قرار است راهنمای عمل آنها باشد. و، متعاقباً، نیگل هم، البته، با سیر استدلالی متفاوتی می‌گوید که رای و نظری که مبتنی بر نظرگاه شخصی است باید از درستی (صدق) این رأی و نظر سلب صلاحیت شود، حتی اگر هم این آموزه‌ها صادق باشند.
  • تعداد رکورد ها : 27