جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 910
تعالی انسان از دیدگاه مولانا و یاسپرس
نویسنده:
جمیله علم‌الهدی؛ ویراستار: بهروز راستانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
عابد,
چکیده :
توضیح کتاب: مولانا، شاعر برجسته‌ی ایران در قرن هفتم هجری قمری است که به ترسیم دقیق اندیشه‌ی "تعالی" پرداخته است. یاسپرس نیز یکی از اندیشمندان فلسفه‌ی غرب است که در بین تحولات عصر حاضر و سردرگمی‌های بشر معاصر به تدوین طرح تازه‌ای در زمینه‌ی "تعالی" پرداخته است. در کتاب حاضر، اندیشه‌ی تعالی انسان ازدیدگاه جلال‌الدین محمد مولوی و کارل یاسپرس به طور مقایسه‌ای و مطالعه‌ی تطبیقی بررسی شده است. نویسنده به سه دلیل این دو فرد را برای مطالعه‌ی مقایسه‌ای خویش انتخاب کرده است. نخست این که موضوع تعالی، حلقه‌ی مشترک هر دو متفکر بوده است؛ دوم آن که درون فکری و خویشتن‌خوانی، ویژگی سلوک ویژه‌ی آن معرفی شده است؛ و سه دیگر آن که تاثرات یاسپرس از اندیشه‌های عرفانی افرادی چون یاکوب بوهمه و پلوتینوس، پیش‌گوی گره خوردن نظریه‌ی فلسفی تعالی با تفکرات عرفانی مولانا در بعضی از حیطه‌ها است. هم‌چنین نویسنده در سراسر کتاب تلاش کرده تا به این پرسش پاسخ دهد که "آیا این دو اندیشمند بزرگ از دو خاستگاه متفاوت فکری، یعنی اندیشه‌ی اسلامی و فلسفه‌ی اگزیستانسیالیستی، و در دو برهه‌ی کاملا ناهمگون تاریخی، یعنی قرن سیزدهم و قرن بیستم میلادی، در دو جغرافیای مختلف و در دو جامعه‌ی ناسازگار، می‌توانند فطرت مشابهی درباره‌ی صیرورت انسان و واقعیت تعالی، و هم‌چنین پیچ و خم‌های آن داشته باشند؟"
تأثیرات امام محمد غزالی بر آراء مولوی و ملاصدرا در زمینة کمال انسان
نویسنده:
سهیله عاصمی ، سید حسین سجادی ، عبدالرضا جمالزاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان در مقام اشرف مخلوقات خلقتی هدفمند دارد و باید در مسیر زندگی به درجه‌ی کمال دست یابد تا شایسته‌ی مقام اصلی خود گردد. این امر مهم، اندیشمندان را به این فکر واداشته تا راه رسیدن انسان به کمال را به‌ شیوه‌هایی متعدد ابراز کنند. ابو حامد محمد غزالی به عنوان شخصیتی متفکر و اندیشمند با نگارش آثار متعدد، نظرات ارزشمندی را در مورد کمال بیان کرده‌اند. هدف اصلی این مقاله بررسی تأثیرات دیدگاه امام محمد غزالی در زمینه کمال انسان بر اندیشمندان متأخر خود به روش تحلیلی-توصیفی است. از دیدگاه ایشان کمال نهایی انسان در استیلا یافتن بر نفس و در نتیجه رسیدن به قرب الهی است. او برای کسب این مرتبه مراحلی را ذکر کرده است. این مراحل با یافتن راهنما (حاملان پیام الهی) و پیروی از دین آغاز و با کسب علم و معرفت تقویت می‌شود. سپس با دوری از رذائل و کسب فضائل این امر قابل دستیابی می شود. غزالی در زمینه کمال نسبت به متقدمین خود تحولات متعددی را ایجاد کرده است که اساس آن در میزان بهره مندی از دین بوده است. ایشان تأثیرات خود را در حوزه های مختلف فلسفه، کلام و عرفان گذاشته است که نشان از حوزه وسیع تأثیرات خود دارد. تأثیراتی چون برگردان بیشتر توجهات به دین، عقل گرایی اعتدالی، پیوست طریقت و شریعت و ... . از جمله این اندیشمندان که بیشترین تأثیرات را از ایشان گرفته اند ملاصدرا، فیض کاشانی، سنایی و مولوی است.
خوانشی بر کیفیت طی‌الارض در نگاه عرفانی مولوی
نویسنده:
عابدین درویش پور ، مهرداد امیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
عرفان یک‌ جریان معرفتی مبتنی بر شهود و برخاسته از تهذیب نفس است که مبانی نظری آن در متون دینی و آثـارعرفانی و ادبی تجلی یافته است.مسئلۀ طی الارض در عرفان به عنوان یکی از اقتضائات برخاسته از مراتب کشف صوری در راستای تجلی اسماء و صفات الهی تحلیل و ارزیابی شده است. مراحل کمال آدمی از نگاه مولوی براساس تحول و تبدیل وجود انسان‌ از نقص به سوی کمال نامنتاهی شکل می گیرد. ایـن تبدیل و تحول، افزون بر تأثیر باطنی ، در کالبد جـسم مادیّ او نیز اثر گذار است. ازاین‌رو از دید مولوی کیفیت طی‌الارض در این حوزه قابل‌تبیین می باشد. بر این اساس، باطن انبیاء و اولیاء الهی دارای صفات و قابلیت‌های خاصی است که جسم آنان را از دیگر افراد متمایز می‌کند و با توجه به تکامل و تعالی جسم در اثر سیر و سلوک، زمینۀ لازم بـرای‌ پذیـرش کراماتی همچون طی‌الارض را فراهم مـی‌کند. در این جستار پس از بررسی مفهوم طی‌الارض و مبانی طرح این مسئله در نگاه مولوی، به تشریح و تبین کیفیت تحقق آن می‌پردازیم.
صفحات :
از صفحه 159 تا 172
نگاهی به ایماژهایِ زندگی در نگره مولوی و کازنتزاکیس با تاکید بر ایماژِ «زندگی به مثابه سوءتفاهم/ جنگ»
نویسنده:
مصطفی گرجی
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
چکیده :
زندگی به مثابه فرایند تکامل و با توجه به دو ساحت باورها و عواطف- احساسات در نگاه اندیشمندان به اشکال مختلف بازنموده شده است. در این میان ایماژهایِ برساخته از زندگی و معنایِ آن در لایه هایِ مختلف، یکی از نکاتِ برجسته در متون است که در قالب تصویرهای هنری و کلان استعاره ها مفصل بندی می شود. از سویی دیگر در میان مجموعه متفکران، مولوی و کازنتزاکیس دو شخصیت کم نظیری هستند که با وجود تمایزهای معرفتی و گفتمانی از یک سو و تاریخی و جغرافیایی از سویی دیگر مفهوم زندگی را در قالب استعاره/ ایماژهای هنری تصویر سازی کرده اند. در این مقاله، نویسنده سعی می کند این مساله را با توجه به چارچوب نظری انواع «ایماژهای زندگی» از منظر «رابرت سالامون» در مهم ترین آثار این دو متفکر بررسی کند. سالامون در این مبحث شانزده ایماژ از مهم ترین ایماژهای زندگی را شناسایی کرده که مهم ترین این موارد زندگی به مثابه بازی، داستان، غمنامه، کمدی، ماجرا، ماموریت است. این نوع طرز تلقی نسبت به زندگی در آثار این دو تصویرسازی شده است که از بنیان هایِ معرفتی مشترک با وجود همه افتراق ها حکایت دارد. یکی از نکات مهم در تحلیل یافته ها اِشعار هردو به ایماژ ویژه ای است که در دستگاه فکری این دو به صورت برجسته مفصل بندی شده و آن «زندگی به مثابه سوءتفاهم» است. نویسنده ضمن بررسی مجموعه ایماژهای مشترک با تاکید بر ایماژ اخیر، اندیشه این دو متفکر را از منظر ارزش و کارکرد زندگی تحلیل کرده است.
جستاری در مقایسه و تطبیق وجوه اشتراک جذبه و کشش در عرفان مولوی و عطار
نویسنده:
علی بازوند ، محمد شریفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بیان مسئله: برخی معتقدند تأثیرپذیری مولوی از عطار تا آنجاست که مثنوی ازنظر شکل و قالب و اشتمال بر حکایات، کاملاً متأثر از آثار عطار است؛ به همین سبب این پژوهش به‌دنبال معرفی جذبه و کشش و نشان‌دادن وجوه اشتراک این دو عارف در این موضوع است. کشش در اندیشۀ عارفان موهبت خاصی است که خداوند برای انسان رقم می‌زند. در اندیشة عرفانی، عارفان آدمیان را برای رسیدن به کمال روحانی به جهدی مستمر دعوت می‌کنند؛ اما از نظرِ آنان جهدِ خالی از عنایت، بی‌ثمر است. بسیاری از صوفیان نامدار و تأثیرگذار، اصالت و اهمیّت را به مجاهده و تلاش سالک داده‌اند و جذبه و عنایت را فرع دانسته‌اند. برخی دیگر از عارفان بزرگ نظیر مولانا و عطار، کشش را اصل دانسته‌اند و معتقدند چنانچه جذبه و کشش نباشد، تلاش سالک راه به جایی نمی‌برد. روش: این پژوهش به‌روش توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه‌ای به انجام رسیده است. یافته‌ها و نتایج: نتایج به‌دست‌آمده نشان می‌دهد مولوی و عطار برای تکمیل دین و شریعت عارف و برای رسیدن به معبود، بیشتر به جذبه تمایل دارند و دارای وجوه اشتراک بسیاری در این زمینه هستند؛ از نظر آنها، مجاهدت‌های سالک تنها تا جایی لازم است که نور جذبه بر سالک بتابد و سالک به مقصود برسد.
صفحات :
از صفحه 33 تا 53
بازنمایی روان ادراکی نوستالژی تصعیدی مولانا در ساحت گفتمان روایی نی‌نامه
نویسنده:
اسماعیل نرماشیری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بیان مسئله: مطالعات جدید روان‌شناختی به‌طور اقناع‌کننده‌ای اثبات می‌کنند که متغیر نوستالژی با میزان آگاهی و گسترة شناختی افراد رابطه‌‌ای بسیار عمیق دارد؛ ازهمین‌رو، نباید نوستالژی را فقط مفهوم و برایندی حسی و حسرت‌آور از یادکرد گذشته‌های خاطره‌انگیز دانست که پیامدی فروکاسته و انفعالی درپی دارد. نوستالژی در فهم واقعی، کارکردی عقلانی و کنشی فعال تلقی می‌شود که می‌توان با ایجاد زمینة گفته‌پردازی و بهره‌گیری از شریک گفتمانی به مبانی خلاقانه و مولد آن دست یافت. روش: این مقاله درپی پاسخ‌دادن به این پرسش‌ها به‌روش مطالعة کتابخانه‌ای به‌شیوه‌‌ای تحلیلی است: 1) آیا می‌توان نی‌نامه را یک متن نوستالژیکی عالی متفکرانه و کدهای زبانی آن را نوعی زبان رفتاری تصعیدی دانست؟ 2) آیا می‌توان رابطه‌‌ای معنادار از امتزاج نوستالژی و تصعید در نی‌نامه به دست آورد؟ یافته‌ها و نتایج: تمایلات واپس‌زده و تصعیدی به هیچ شکلی در روند زندگی انسان فراموش نخواهند شد و پیوسته به هر طریقی فرد را در چنبره و مخمصة فشار نیروهای درونی قرار می‌دهد؛ بنابراین، این نیروها یا از مجاری زبان و یا از رهگذر ارگانیسم، خود را بروز می‌دهند؛ از اینجاست که شعر و شاعر در مطالعات روان‌شناختی بسیار مهم و جدّی به شمار می‌روند. قدر مسلم با اتکای همین مفاهیم، مولانا توانسته است نی‌نامه را با ساحتی گفتمانی روایی برای تبیین جهانی متفکرانه نوستالژی و زبانی تصعیدی مدبرانه فراهم آورد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 14
تحلیل رابطۀ معنایی عناصرگل و مرغ در نگارگری دورة قاجار با ادبیات عرفانی مولانا
نویسنده:
مصطفی رستمی ، نسرین فرهی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بیان مسئله: در دورة قاجار با گرایش افکار مردم و هنرمندان به ادبیاتِ عرفانی، نقاشان با تأثیر از این فضا و با استفاده از نمادها (عناصر طبیعت)، به خلق تصاویر نابی از این مضامین پرداختند. مولانا نیز در انتقال اندیشه‌های ماورایی و عرفانی خود با کاربرد نمادین از عناصر طبیعت، پرنده را نمادی از روح و جان انسان (عاشق)، گل را نمادی از بهشت و خداوند (معشوق) و باغ را عالم مأوایِ روح برای رسیدن به یگانگی می‌داند. هدف از این پژوهش تحلیل رابطة معنایی عناصر طبیعتِ موجود در نقاشی گل و مرغِ عصر قاجار با تصاویر خلق‌شدة عرفانی از این عناصر در اندیشه و شعر مولاناست. پرسش اصلی پژوهش این است که «چه رابطة معنایی را می‌توان بین نقاشی گل و مرغ در دورة قاجار و عرفان مولوی جست‌وجو کرد». روش: این پژوهش به‌روش توصیفی‌تحلیلی براساس آثار گل و مرغ دورة قاجار و مطالعة تطبیقی با اشعار عرفانی مولانا انجام شده ‌است. یافته‌ها و نتایج: همانگونه که مولانا به نماد پرنده از منظر تجلی روح، عاشق و سالک می‌نگرد و نماد گل سرخ را تمثیلی از تجلی عشق، بهشت پایدار، جلوه و مظهر خدا می‌شمرد، در دورة قاجار نیز عناصر نقاشی ایرانی (گل و مرغ) به‌صورت نمادین و سرشار از رمز و حضور معنا با همان مفاهیم موجود در اشعار مولانا به تصویر درآمده‌اند.
صفحات :
از صفحه 45 تا 67
تحلیل حس شنوایی از دیدگاه مولوی
نویسنده:
کورس کریم پسندی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بیان مسئله: در نگرش مولوی به حواس پنج‏گانۀ ظاهری آدمی، حس شنوایی جایگاهی ممتاز و برتر دارد؛ بنابراین مولوی با توجه‏ به ساحت بیرونی انسان و با نگرش فیزیولوژیک، حس شنوایی را نخستین و مهم‏ترین حس فعال انسان برای ادراک دنیای محسوسات می‏داند. این حس در پیوند با دل و درون آدمی، زمینه‏های تکامل حقیقی انسان را با شنیدن سخنان بزرگان فراهم می‏آورد. ازسوی دیگر با توجه ‏به ساحت درونی انسان و با نگرش معرفت‏شناسانه، گوش باطنی را از مراتب وجودی و روحی آدمی می‏داند که دراثر رفع حجاب‏ها، موجب درک و فهم سخن و صدای جماد و نبات و عالم عرش و فرش می‏شود. روش: این مقاله به روش تحلیلی به واکاوی نگرش مولوی دربارۀ حس شنوایی در ساختمان آفرینش آدمی می‏پردازد. یافته‌ها و نتایج: مولوی بر آن است که انسان‏ها، ضمن بهره‏گیری از حس شنوایی برای ارتباط با دنیای بیرون، باید تاحدّ امکان بکوشند تا مرتبۀ حس شنوایی ظاهری را به مرتبۀ شنوایی باطنی برسانند و آن را تکامل بخشند تا از صوت عالم بالا و ذوق و وجد روحانی حاصل از آن بهره‏مند شوند؛ نیز ازپی آن به صدا و آواز حق برسند (گفت پیغمبر که آواز خدا/ می‏رسد در گوش من همچون صدا).
صفحات :
از صفحه 1 تا 15
بررسی تطبیقی «انسان معنوی» در اندیشة مولانا و وین دایر
نویسنده:
مریم مردانی ورپشتی ، حسین حسن پور آلاشتی ، مسعود روحانی ، علی اکبر باقری خلیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسأله واکاوی حقیقت انسان از اساسی‌ترین تأملات فلسفی، دینی و جامعه‌شناسی است. در مکاتب عرفانی نیز شناخت ویژگی‌های انسان معنوی و راه‌های وصول وی به سعادت، در رأس امور قرار دارد. عالمان و عارفان بی‌شماری ـ چه در غرب و چه در شرق ـ به این موضوع پرداخته و به نتایج متفاوتی دست یافته‌اند. در این جستار با روش توصیفی ـ تطبیقی، به بررسی نظام اندیشگانی دو عارف بزرگ دنیا، مولانا جلال الدین محمد بلخی و وین.ولتر دایر پیرامون مسألة «انسان معنوی» پرداخته و وجوه همسان و غیرهمسان اندیشة این دو عارف تبیین می‌شود. یافته‌های پژوهش نشان از آن دارد که وجوه اشتراک نظرات این دو عارف بسیار بیشتر از وجوه افتراق آن‌ها است. این امر از تأثیر فراوان دایر از آموزه‌های مولانا و نیز همسانی آبشخورها و مشارب تجربی آنان؛ یعنی عرفان حقیقی یا حقیقت عرفان حکایت دارد. از جمله اصلی‌ترین نقاط اشتراک این دو، می‌توان به مفهوم «وحدت وجود» و از مهمترین وجوه افتراق میان آن دو می‌توان به مسألة «اعتقاد به عقوبت» اشاره کرد.
صفحات :
از صفحه 107 تا 137
جلال‌الدین بلخی بیرون از بازی جبر و اختیار
نویسنده:
حمید اسکندری ، حسن رهبر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مثنوی را چنان خوانده‌اند که گویی مولوی قائل به جبر یا اختیار بوده یا میان این دو تردّد داشته است. اینجا با تفسیری تازه آشکار می‌سازیم که وی چگونه از هر دوی این‌ها دوری می‌جوید. سخنانِ وی در این باره آنجا استوار و ایجابی است که خواسته باشد بر رخنه‌های یک طرف (گاه جبر و گاه اختیار) انگشت بگذارد و آن طرف را پس بزند؛ و این به معنای تأیید یا استوار ساختنِ طرفِ مقابل نیست. مولوی جبریون و اختیاریون را کارگرانِ مناقشه‌ای بی‌پایان می‌داند، مناقشه‌ای که مقدّرِ عزتِ حق تعالی است تا رازی مگوی را پوشیده بدارد. ما تا توانستیم کوشیدیم که سراسر مثنوی را بکاویم و همة ابیات متناسب را در یک بافتارِ پیوسته معنا کنیم، نه آنکه بیت یا ابیاتی را برگزیده و آن را بیرون و گسسته از جریانِ کلیِ متن تفسیر کرده باشیم. پس اساس کار ما متن خود مثنوی بوده، گرچه به آثار شارحان نیز اشاراتی داشته‌ایم تا بلکه تازگی و تفاوتِ خوانش ما با دیگر خوانش‌ها معلوم‌تر شود؛ خوانشی که مولوی را به‌راستی - و نه به تعارف - بر راهی می‌داند که جدای از راه متکلمان و فیلسوفان بوده است.
صفحات :
از صفحه 1 تا 22
  • تعداد رکورد ها : 910