جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 7
انسان‌شناسی استعلایی کانت
نویسنده:
سمیه رفیقی ، ذوالفقار همتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بی­تردید مسئله انسان و شناخت ماهیت او از دغدغه­های اصلی کانت محسوب می­شود. این دغدغه، پیش از آن­که کانت نگارش فلسفه انتقادی خود را شروع کند، او را به تحقیق در موضوعات مرتبط با ماهیت انسان سوق داد و سرانجام باعث شد تا او انسان­شناسی را پاسخ­گوی سؤالات اصلی فلسفه در نظر بگیرد. کانت میان دو نوع پژوهش در باب ماهیت انسان تمایز قائل می­شود: پژوهش پراگماتیکی که در «انسان­شناسی از منظر پراگماتیکی» خود درباره آن صحبت می­کند و پژوهش استعلایی که با عنوان «انسان­شناسی استعلایی» از آن یاد می­کند؛ اصطلاحی که آن را در هیچ‌کدام از آثار خود توضیح نداده است، اما منظور کانت از این اصطلاح چیست و ذیل این مفهوم درباره انسان چه ­می­گوید؟ در این مقاله درصدد هستیم تا با بررسی دو وجه این اصطلاح، یعنی انسان­شناسی و استعلایی، نه‌تنها منظور کانت از این اصطلاح را تبیین کنیم، بلکه تعریفی که از این طریق، از انسان به دست می­آید، روشن نماییم. این مطالعه نشان می­دهد که کانت در ذیل انسان­شناسی استعلایی با استفاده از پژوهش استعلایی، قوای ذهنی انسان را به نحو پیشینی بررسی کرده و می­کوشد تا او را از درون بشناسد. بر این اساس، از منظر او اولاً، انسان چیزی جز مبدأ قوانین طبیعت نیست و آنچه می­تواند بشناسد، قوانین بنیادین طبیعت است. ثانیاً، آنچه باید انجام دهد، تبعیت از قانون اخلاق است که توسط عقل خودش بر او تحمیل می­شود و درنهایت آنچه می­تواند بدان امید داشته باشد جز این نیست که می­تواند از طریق قانون اخلاقی اهداف خود را در جهان طبیعی تحقق بخشد و آن را به جهان اخلاقی تبدیل کند.
صفحات :
از صفحه 119 تا 142
نگاهی بر مفهوم جدید ارادۀ نیک کانت
نویسنده:
محمدرضا عبدالله‌نژاد، سمیه رفیقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده در نوشتار حاضر مفهوم جدید ارادۀ نیک کانت بررسی می‌شود؛ مفهومی که حاصل تأمل در نظریۀ شر ریشه‌ای اوست. بر اساس نظر کانت، تمامی انسان‌ها به‌دلیل وجود تمایل به شر در نهادشان شرورند. انسان‌ها اگرچه موجوداتی عاقل محسوب می‌شوند، در عین حال به‌دلیل ماهیت محسوسشان محدود هم هستند و این محدودیت آنها موجب می‌شود انگیزه‌های حسی خود را بر قانون اخلاقی ترجیح دهند. از نظر کانت این همان امری است که سبب تولد شر در جهان می‌شود. اما سؤال این است که آیا انسان می‌تواند بر تمایل به شر عجین‌شده با ماهیتش فائق آید؟ آیا او می‌تواند با وجود تمایل به شری که در نهاد او قرار دارد، به کمال اخلاقی دست یابد؟ کانت بر این باور است که غلبه بر شر به‌تنهایی در توان انسان نیست و او به این منظور نیازمند همیاری خداوند خواهد بود. اما برای اینکه استحقاق دریافت این موهبت الهی را داشته باشد، خود نیز باید زمینۀ دریافت آن را آماده کند. او باید تحولی درونی را در خود ایجاد کند، این تحول به شکل‌گیری ارادۀ نیک در نزد انسان می‌انجامد، ارادۀ نیکی که واکنشی است در برابر شر ریشه‌ای. شکل‌گیری چنین ارادۀ نیکی از دلایل کانت برای اثبات وجود خدا هم محسوب می‌شود؛ زیرا تا خدایی نباشد که انسان را در دستیابی به چنین اراده‌ای کمک کند، انسان خود هرگز نمی‌تواند به‌تنهایی چنین اراده‌ای داشته باشد.
صفحات :
از صفحه 465 تا 486
سلامتی و بیماری از منظر پدیدارشناسی
نویسنده:
سمیه رفیقی ، محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
طی دهه­های گذشته، توسعۀ تکنولوژی پزشکی و دغدغه­های اقتصادی، همچنین گسترش تخصص­گرایی در حوزۀ سلامت باعث زدودن چهرۀ انسانی این حوزۀ شده است. این مسئله باعث شده به هنگام معالجۀ بیمار، تأثیر جنبه­های روانی و محیطی بر وی نادیده گرفته شود و کادر سلامت توجه خود را فقط به بدن بیولوژیکی بیمار معطوف دارند که این امر نیز به دلیل رفتار نادرست آنها با بیمار، شکایات بیماران را در پی داشته است. دست­اندرکاران حوزۀ سلامت برای برطرف کردن مشکلات خود به مکاتب مختلف فلسفی، چون پدیدارشناسی متوسل شده­اند. پدیدارشناسی با آموزه­های مختلف خود، چون در پرانتز نهادن پیش­فرض­ها و تعصبات، این امکان را در اختیار ما قرار می­دهد که بتوانیم واقعیت را آن‌گونه که بر ما پدیدار می­شود، توصیف کنیم. بی­تردید یکی از واقعیاتی که در زندگی روزمره خود با آن مواجه هستیم، مسئله سلامتی و بیماری است. در حالی که در حوزۀ پزشکی مدرن، بیماری به منزله عدم کارکرد درست اندام­ها و سیستم­های بدن و سلامتی به منزله نبود این اختلالات تعریف می­شود، پدیدارشناسی با تأکید بر تجربۀ زیستۀ افراد بر توجه به جنبه­های روانی و محیطی بیماری و سلامتی تأکید دارد. توجه به این جنبه­های بیماری و سلامتی باعث تغییر در معنای بیماری و سلامتی می­شود. بر اساس این معانی پدیدارشناسانه، بیماری دیگر فقط به بدن بیولوژیکی بیمار محدود نمی­شود، بلکه بدن زیستۀ او را دچار اختلال می­کند، بدنی با ابعاد مختلف وجودی که هر کدام از این ابعاد می­توانند تأثیر بسزایی در بیماری وی داشته باشند. توجه به این سطح از بدن و معانی پدیدارشناسانه سلامتی و بیماری سبب می­شود که افق­های دید بیمار و کادر حوزۀ درمان به هم نزدیک شده و آنها ارتباط بهتری با یکدیگر برقرار کنند.
صفحات :
از صفحه 63 تا 83
نقش بدن زیسته در عینیت بخشی به اعیان از منظر مرلوپونتی
نویسنده:
سمیه رفیقی , محمد اصغری , محمود صوفیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تبیین مرلوپونتی از قصدیت عملی به مثابه قصدیتی تنانه و متحرک راه را برای بیان معنای جدیدی از تقویم و عینیت می­گشاید. تحلیل او از چنین قصدیتی، ابزاری ملموس و پیشاتأملی، اما معنادار و تنانه برای داشتن جهان و اعیان قصدی فراهم می­آورد. مرلوپونتی بر این باور است که آگاهی به واسطه خصلت قصدی خود روی به سوی اعیان خود در جهان دارد. اعیان آگاهی اموری مشخص و متعین نیستند، بلکه در حوزه­ای قرار دارند که خود ذاتاً معنادار است و این معنا در مواجه سوژه با آن منکشف می­شود. آگاهی برای مواجهه با اعیان از بدن به منزله نظرگاه خود بهره می­گیرد. بر این اساس، مرلوپونتی آگاهی را در بدن قرار می­دهد و بدن را سوژه- بدنی محسوب می­کند که در جهان پیرامون خود حضور دارد و از طریق تجربه ادراکی با اعیان در تماس است. آنچه در طی این تجربه آَشکار می­شود نوعی درک پیشاتأملی از جهان محسوس به منزله جایگاه حیات عملی است. سوژه همواره به واسطه بدن خود در درون جهانی که در آن تحقیق و عمل می­کند جای دارد و در مواجهه تنانه با اعیان نامتعین، به آنها عینیت می­بخشد. این تعین­بخشی به واسطه قصدیت جنبشی و وحدت تألیفی بدن روی می­دهد. در این مقاله درصدد هستیم تا نقش بدن در این تعین­بخشی را بیشتر برجسته نماییم.
صفحات :
از صفحه 71 تا 93
رویکرد انتقادی مرلوپونتی به قصدیت هوسرل
نویسنده:
سمیه رفیقی، محمد اصغری، محمود صوفیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مرلوپونتی در پدیدارشناسی ادراک می‌کوشد تا از تبیین سنّتی قصدیت فراتر رود و به این منظور به توصیف پدیدارشناسی بدن می‌پردازد. به نظر مرلوپونتی، میان جهان و آگاهی جدایی وجود ندارد و این دو در هم گره خورده‌اند. آگاهی برای مرلوپونتی، سوژة محضی نیست که مقوّم ذوات و ماهیات لایزال باشد و به پدیدارها معنا ببخشد، بلکه بدن‌ـ سوژه‌ای است که روی به جهان دارد و نمی‌تواند از این حوزة عملی که در جهان دارد، جدا شود. اعیان این سوژه‌ـ بدن نیز در همین حوزة پدیداری قرار دارند که با روی آوردن بدن زیسته به آن‌ها تعین می‌یابد و از ابهام خارج می‌شوند و از این طریق، معنای آن‌ها متولد می‌شود. بر این اساس، قصدیت از نظر مرلوپونتی، جهت‌گیری در جهان و روی داشتن به خود جهان است و حالات قصدی در برخوردها یا حالات جسمانی واقع در نوعی محیط فیزیکی و انضمامی تحقق می‌پذیرند. در این مقاله، می‌کوشیم تا تفسیری از مفهوم قصدیت از منظر مرلوپونتی ارائه دهیم که خود آن را «قصدیت عملی» می‌نامد و تفاوت‌ها و مشابهت‌های آن را با قصدیت هوسرل تبیین کنیم. تفاوت اصلی دیدگاه این دو فیلسوف در نقد مرلوپونتی بر ساختار نوئسیس‌ـ نوئمای هوسرل است. او ادعا می‌کند که معنا، ذاتی حوزة پدیداری است و امکان ندارد از طریق تمایز میان مادّه و صورت تجزیه و تحلیل شود.
صفحات :
از صفحه 157 تا 178
مفهوم انسان در انسان‌شناسی پراگماتیکی کانت
نویسنده:
سمیه رفیقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت با اطلاق اصطلاح «پراگماتیکی» بر انسان‌شناسی خود، به انتقاد از دیگر نظریات مطرح شده در این موضوع پرداخته و بر این باور است که با مشاهده و توصیف اعمال انسان و نیز نحوه تعامل او با محیط پیرامون خود و انسان‌های دیگر می‌توان به شناخت بهتری از انسان دست یافت. او با بررسی اعمال انسان در چهار سطح مختلف، انسان‌شناسی خود را از علوم دیگری که به مطالعه انسان می‌پردازند، متمایز می‌گرداند. اما مسأله‌ای که درباره انسان‌شناسی کانت مطرح می‌گردد، این است که آیا انسان‌شناسی او با فلسفه انتقادی‌اش، ارتباطی دارد؟ چنین به نظر می‌رسد که بتوان چنین ارتباطی را در نقد سوم بر مبنای حکم تأملی غایی یافت. در این پژوهش تلاش می‌شود تا ضمن بررسی نحوه ارتباط میان فلسفه انتقادی و انسان‌شناسی کانت، توصیف مناسبی از انسان‌شناسی کانت و هچنین ماهیت انسان از نگاه او، ارایه گردد تا از این طریق نه‌تنها زمینه برای آشنایی بیشتر با بخش دیگری از فلسفه کانت که خود آن را مفهوم «جهانی» فلسفه می‌نامد، گشوده شود، بلکه زمینه انسان‌شناسی‌های معاصر نیز روشن‌تر خواهد شد.
نقش انسان شناسی در فلسفۀ اخلاق کانت
نویسنده:
محمدرضا عبدالله نژاد,سمیه رفیقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به تحقیق دربارۀ فلسفۀ اخلاق کانت مشغول اند کانت را به دلیل مباحث موجود در بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق و نقد عقل عملی، به عنوان فیلسوفی می شناسند که مخالف این دیدگاه است که «انسان شناسی و مطالعه تجربی ماهیت انسان نقش مهمی در اخلاق دارد.» به این دلیل، آن ها فلسفۀ اخلاق کانت را به سبب عدم توجه به امور تجربی، صوری یا محض تلقی کرده، به انتقاد از آن می پردازند؛ ولی آیا می توان به جد ادعا کرد که کانت در مباحث اخلاقی خود هیچ نقشی برای تجربه قائل نشده است؟ نگاهی دقیق بر کل آثار کانت نشان می دهد که فلسفۀ اخلاق کانت کاملاً محض نیست؛ چرا که او در برخی از آثار خود، از جمله متافیزیک اخلاق، انسان شناسی از منظر پراگماتیکی و درس گفتارهای دربارۀ اخلاق، از ضرورت وجود پایه های تجربی در اخلاق سخن گفته، از آن به عنوان انسان شناسی اخلاقی یاد می کند. بنابراین انسان شناسی اخلاقی کانت با نشان دادن راهکارها و موانع تجربی رسیدن انسان به سطح اخلاقی به انسان ها کمک می کند تا با شناخت آن ها به هدف نهایی خود، یعنی آزادی و شخصیت نیک، دست یابند. در این مقاله تلاش شده است ضمن معرفی این بخش مبهم اخلاق کانت، نشان داده شود که فلسفه اخلاق کانت نه تنها صوری نیست؛ بلکه از پایه های تجربی نیز برخوردار است.
  • تعداد رکورد ها : 7