جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5
بررسی تطبیقی مواجهه میرداماد و ملّاصدرا با مسئله حدوث عالم
نویسنده:
حجت اله مرزانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بر اساس دیدگاه فیلسوفان مسلمان، موجودات ممکن (ماسوی الله) در یک نظام سلسله مراتبی به واسطه فیض واجب‌الوجود پدید می آیند. حال با توجه به این که واجب‌الوجود موجودی ازلی است و در عین حال انقطاع فیض از سوی او و تخلف معلول از علّت تامه محال است چگونه می‌توان پدید آمدن موجودات ممکن از واجب‌الوجود را به گونه‌ای تبیین کرد که قدیم بودن و ازلی بودن تنها وصف او باشد و منافاتی با انقطاع فیض و تخلف معلول از علّت تامه نداشته باشد؟ در این زمینه میرداماد با در نظرگرفتن سه وعاء سرمد، دهر و زمان برای مراتب وجود، معتقد است مجموعه عالم، حادث به حدوث دهری است. از نظر ملّاصدرا و بر اساس مبانی خاص فلسفی او عالم، حادث به حدوث زمانی جوهری است بدین معنا که عالم ماده مجموعه‌ای از بی‌نهایت تغیرات و تحولات جوهری است و هیچ موجود مادّی دو آن در یک حد وجودی نیست بلکه در حدوث و زوالی مستمر است. میرداماد و ملّاصدرا هر دو برآنند نظریه شان توانسته مشکل مذکور را حل کند امّا به نظر می رسد حدوث دهری میرداماد چیزی بیش از حدوث ذاتی که خود منتقد آن است افاده نمی‌کند. همچنین نظریّه ملّاصدرا نیز اگرچه دیدگاهی جدید است امّا او برای آن که ثابت کند وصف قدیم تنها اختصاص به خدا دارد تبیین جدیدی از نحوه وجود مجرّدات ارائه می‌کند که جای تامل دارد. همچنین ملّاصدرا در این مسئله اگرچه به اظهارنظر درباره دیدگاه میرداماد نپرداخته است اما این سکوت به معنای رضایت و موافقت با دیدگاه استادش نیست بلکه بر اساس مبانی حکمت متعالیه حدوث دهری نمی‌تواند وجهی معقول در حل مسئله مذکور داشته باشد.
صفحات :
از صفحه 33 تا 60
هدف از آفرینش انسان از دیدگاه علامه طباطبائی
نویسنده:
مرجان ارمندئی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف آﻓﺮﻳﻨﺶ اﻧﺴﺎن بدین معنا ﻛﻪ اﻧﺴﺎن، ﺑﺮای ﭼﻪ ﻫﺪف، غرض یا غایتی آﻓﺮﻳﺪهﺷﺪه اﺳﺖ سوالی اﺳﺎﺳﻲ وﺑﻨﻴﺎدی و بلکه مهم ترین پرسشی است ﻛﻪ ذﻫﻦ اﻧﺴﺎن را ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﺸﻐﻮل ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ. این پرسش‌، سابقه دیرینه‌ای دارد و مانند برخی از مسائل فلسفی‌، برای همگان مطرح است‌. غالب انسان‌ها مایلند بفهمند که هدف خلقت خودشان و یا مجموعه انسان‌ها چیست‌؟البته این پرسش در ارتباط با مجموعه عالم امکانی قابل طرح است و بدون تردید در این مجموعه هدف آفرینش انسان بی ارتباط با هدف بقیه مخلوقات نیست. در این پژوهش سعی شده است تا به مسئله هدف آفرینش انسان از نظر علامه طباطبایی پرداخته شود. علامه طباطبایی از جمله متفکرانی است که برای انسان ارزش زیادی قائل است و با توجه به این که برای انسان دو بعد قائل است؛ بعد روحی و جسمی، برای حیات انسان نیز ارزش زیادی قائل است و زندگی را پوچ و بی معنا نمی داند بلکه معتقد است آفرینش انسان و جهان هدف دار بوده و هر چیزی در این جهان برای رسیدن به هدفی آفریده شده است. روش ﺗﺤﻘﻴﻖ در اﻳﻦ ﭘﺎﻳﺎن ﻧﺎﻣﻪ، ﻛﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ای می ﺑﺎﺷﺪ لذا ﺑﺎ ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﻛﺘﺐ اﺻﻠﻲ علامه طباطبایی به خصوص آثار فلسفی و تفسیری ایشان (المیزان) در ﭘﻲ ﺗﺒﻴﻴﻦ دیدگاه این متفکر برجسته در اﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺑﻮد.از جملۀ محوری ترین مسائلی که در طول تاریخ تفکر بشر همواره، اندیشه وی را به خود مشغول داشته، سه محور اساسی «خدا شناسی» و «جهان شناسی» و «انسان شناسی» بوده است در این میان انسان شناسی از ویژگی خاصی برخوردار است زیرا انسان شناسی راه گشای خداشناسی است.موضوع انسان شناسی خصوصاً فلسفه خلقت انسان از قدیمی ترین موضوعاتی است که با تاریخ تفکر و اندیشه بشر همزمان است و در طی قرون و اعصار هیچ برهه ای را شراغ نداریم که اندیشمندان و متفکران پیرامون ابعاد مختلف این موضوع به مطالعه نپرداخته باشند، اما این پدیده همچنان به عنوان مبهم ترین، مجهول ترین و پیچیده ترین مسایل آفرینش انسان مطرح می باشد؛ و یکی از موضوعاتی که ابعاد گوناگون و مسائل اساسی آن هنوز در هاله ای از ابهام وجود دارد و صاحبان مکاتب و علوم مختلف پیوسته در اطراف آن دچار سرگردانی و سردرگمی فراوان می باشند موضوع فلسفه آفرینش انسان است.از سوی دیگر، هدف و فلسفه آفرینش به طور اعم و فلسفه خلقت انسان به طور اخص یکی از ریشه دارترین مسائلی است که از دورترین زمانها، همزمان با خلقت انسان بر روی کره خاکی مطرح بوده و گویا تا روزی که بشر بر روی زمین زندگی می کند مطرح خواهد بود.
بررسی و تحلیل دیدگاه ارسطو دربارۀ معرفت یقینی در فلسفۀ اولی
نویسنده:
حجت اله مرزانی , رضا اکبریان , محمد سعیدی مهر , لطف اله نبوی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارسطو همسو با افلاطون در قالب میراثی سقراطی مبنی بر تعلق معرفت به امر کلی، به نقد دیدگاه سوفسطاییان و شکاکان می‌پردازد. بنا بر آرای ارسطو، نه تنها امکان رسیدن به معرفت یقینی وجود دارد بلکه آنچه در فلسفۀ اولی و در ضمن گزاره‌های فلسفی ارائه می‌شود، واجد ویژگی یقینی بودن است. ارسطو با نقد دیدگاه افلاطون و بنیان نهادن منطق صوری و روش قیاسی، نقشی برجسته و تأثیرگذار در طول تاریخ فلسفه و به ویژه در ارتباط با فیلسوفان عقل‌گرا داشته است. ارسطو معرفت یقینی را به شناخت علت گره می‌زند. بر این اساس، به نظر می‌رسد که مطابق با مبانی او، معرفت یقینی به نحو کامل دست‌کم در بخشی از فلسفۀ اولی یعنی حوزۀ جواهر نامحسوس فناناپذیر با دشواری‌های معرفت‌شناختی و منطقی مواجه است.
تحلیل انتقادی دیدگاه ملاصدرا درباره یقینی بودن گزاره‌های فلسفی بر پایه آراء فلسفی علامه طباطبایی
نویسنده:
حجت اله مرزانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فیلسوفان مسلمان به عنوان فیلسوفانی واقع گرا، در پژوهش های فلسفی خود همواره در صدد دستیابی به معرفت یقینی بوده‌اند. معرفت یقینی از دید ایشان عبارت است از «اعتقاد به صدق گزاره همراه اعتقاد بالفعل یا بالقوه قریب بالفعل به امتناع صدق نقیض گزاره». به عبارت دیگر معرفت یقینی عبارت است از «اعتقاد صادق جازم ثابت» و چنین معرفتی منطقا تشکیک ناپذیر است. سوال اصلی معرفت شناسی در این جا این است که آیا منطقاً راهی برای دستیابی به اعتقاد جازم صادق ثابت در حوزه مسائل و گزاره‌های فلسفه اولی وجود دارد یا نه؟ اگر پاسخ مثبت است آیا این راه واحد است یا راه‌های مختلفی وجود دارد؟ به عبارت دیگر چگونه می توان به معرفت یقینی در حوزه فلسفه دست یافت؟ تقریبا اکثر فیلسوفان مسلمان و به خصوص فیلسوفان نظام ساز و مبتکر چون ملاصدرا و علامه طباطبایی به این سوال پاسخ مثبت داده و اساساً ایشان به دنبال دستیابی به چنین معرفتی در باب گزاره‌های فلسفی هستند. از نظر ایشان علم مساوی با همین قسم از معرفت است و مابقی اقسام معرفت شایسته علم نامیده شدن نیستند. در بحث از راه رسیدن به چنین معرفتی در حوزه فلسفه اولی البته دیدگاه دو فیلسوف مورد نظر یکسان نیست. ملاصدرا ضمن لمی شمردن براهین مورد استفاده در فلسفه به استفاده از روش شهودی و هماهنگی گزاره‌های فلسفی با وحی و شهود لااقل در اصول اساسی حکمت متعالیه (چون اصالت وجود، حرکت جوهری، حدوث عالم) تاکید دارد لذا می توان یقین مورد نظر ملاصدرا را یقین متعالی نامید یعنی یقین حاصل از برهان لم که با یقین حاصل از شهود و یقین وحیانی همراه و هماهنگ است. اما علامه طباطبایی مبتنی بر اصول خاص حکمت متعالیه چون اصالت وجود و کیفیت وجود مفاهیم فلسفی در ضمن مصادیق، متفاوت از ملاصدرا برهان مفید یقین در حوزه فلسفه را برهان انّ مطلقی می‌داند که در آن از یک ملازم به ملازم دیگر سیر می‌شود. علامه طباطبایی اساساً موافق استفاده از روش شهودی یا استناد گزاره‌ای فلسفی به متون وحیانی در حوزه فلسفه نیست و جمع میان این سه را در قالب یک نظام معرفتی ناممکن می‌داند. به نظر می‌رسد مطابق اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت، شناخت کنه واقعیت از دسترس عقل انسانی و از حوزه شناخت مفهومی برکنار باشد. این مطلب به معنای نفی شناخت یقینی از واقعیت که همان وجود است نمی‌باشد بر مبنایلزوم استفاده از برهان ان مطلق در فلسفه شناخت احکام کلی وجود به نحو یقینی میسر است که البته این شناخت با شناخت کنه واقعیت متفاوت است. این پژوهش بیشتر جنبه منطقی و معرفت شناختی دارد بدین منظور با رویکردی تاریخی و تحلیلی ابتدا به عنوان مدخل ورود به بحث به بررسی چیستی یقین و چیستی فلسفه پرداخته و در این مسیر با بررسی ساختار منطقی گزاره‌های فلسفی در نهایت به چگونگی حصول یقین در حوزه فلسفه اسلامی ودر چارچوب حکمت متعالیه مبتنی بر دیدگاه ملاصدرا و تحلیل و نقد آن بر اساس آراء علامه طباطبایی اقدام کرده‌ایم.
بررسی و تحلیل قاعده سنخیت علت و معلول، گستره و نتایج آن در فلسفه و کلام اسلامی
نویسنده:
حجت‌اله مرزانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اصل‌علیّت که بر اساس آنشاهد وابستگی و ارتباط ‌واقعی میان اشیاء و موجودات عالم هستی می‌باشیم دارای فروع چندی است. در بعد ایجابی یکی از این فروع قاعده‌سنخیّت علّت و معلول است. اصل‌سنخیّت بیانگر آن است که ارتباط میان علّت و معلول یک ارتباط خاص و واقعی است. هر علّتی به ‌واسطه خصوصیت و جهت وجودی که داراست موجب وجودمعلولی‌خاص می‌گردد. بر این اساس هر علّت، علّتِ شئ‌خاصی است و هر معلول نیز به علّت‌خاص‌اش تعلّق ‌دارد و لذا چنین نیست که در جهان هرچیزی به هر چیز دیگر تعلّق و وابستگی داشته‌باشد. در فلسفه‌اسلامی فیلسوفان معتقد به حکمت ‌متعالیه بیش از دیگران به قاعده‌سنخیّت پرداخته و در باب آن به نظریه‌پردازی پرداخته‌اند. در حکمت ‌متعالیه با توجّه به مبانی خاص آن از جمله اصالت ‌وجود و تشکیک ‌وجودتفسیرنوینی از علیّت و فروع آن ارائه‌شد. در مسئله مورد بحث ما- سنخیّت علت و معلول – نیز تفسیرجدیدی مطرح‌گشت. اصل سنخیّت در حکمت ‌متعالیه چنین تفسیر می‌شود که آن خصوصیتی که در وجود علّت است و موجب صدور معلول‌خاصّی می‌گردد عبارت‌است از وجود اعلی و اتم‌ معلول که در مرتبه وجود علت تحقّق‌دارد به عبارت دیگر وجود معلول همچون مرتبه نازله و عکس و ترشح وجود علتش می‌باشد.مهم‌ترین مخالفان قاعده سنخیّت علت و معلول متکلمان هستند. ایشان بر اساس آیات و روایاتی که دال بر مباینت خالق و مخلوق است به نقد قاعده سنخیّت اقدام کرده‌اند اما فیلسوفان و بطور خاص حکیمان معتقد به حکمت متعالیه در عین اعتقاد به تباین خالق و مخلوق آن را متعارض با اصل سنخیّت ندانسته و از هر دو مسئله دفاع کرده‌اند.
  • تعداد رکورد ها : 5