جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 8
جزئی و کلی در آثار افلاطون
نویسنده:
امیرحسین ساکت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از دیرباز مُثُل افلاطونی را ذواتی کلی و در برابر اشیاء جزئی شمرده‌اند، اما تحلیل اصطلاحات یونانی خلاف این عقیده را نشان می‌دهد. افلاطون کلماتی معادل «کلی» و «جزئی» ندارد، بلکه از «کل» و «جزء» استفاده می‌کند که اشتباهاً آنها را «کلی» و «جزئی» معنا می‌کنند. این اصطلاحات در آثار دورۀ میانی و مشخصاً در محاورات پارمنیدس و تئایتتوس و سوفسطایی طرح شده و با مسألۀ مُثُل ارتباط دارد. به عقیدۀ افلاطون مثال واحد و بسیط است، اما اشکالاتی که در پارمنیدس به این فرض وارد می‌شود، تقریر مجدد آن را لازم می‌آورد. برای رفع این اشکال از مفهوم «کل» استفاده می‌شود که در مرتبه‌ای میان واحد و کثیر قرار دارد. هیچ‌چیز به غیر از «واحد» مطلقاً واحد نیست و هرچیز دیگر لزوماً اجزائی دارد. با این حال، مثال به یک معنا واحد است، زیرا اگرچه متشکل از اجزاء است، به آنها تقسیم نمی‌پذیرد و مستقل از آنها است. این قسم وحدت که در مرتبه‌ای پایین‌تر از واحد مطلق و بالاتر از اشیاء کثیر قرار دارد، کل نامیده می‌شود و به مُثُل تعلق دارد. هر مثال یک کل است و پس از «واحد» از بیشترین وحدت ممکن برخوردار است. بنابراین «کلیت» تقریباً مترادف با وحدت یا نوعی وحدت ثانوی است. کلیت به مُثُل اختصاص ندارد و افراد نیز از آن بهره‌ای می‌برند. کلیت همانند وحدت شرط وجود است و هر موجودی فقط تا آنجا که کلیت دارد، موجود است. اشیاء کائن و فاسد نیز با شرکت در مُثُل از کلیت آنها بهره‌مند می‌شوند و تا آنجا که «کل» باشند، موجودند.
صفحات :
از صفحه 952 تا 973
رابطۀ زبان و شناخت در فلسفۀ افلاطون
نویسنده:
امیرحسین ساکت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسألۀ زبان در فلسفۀ افلاطون مسأله‌ای ثانوی و از فروع نظریۀ شناخت است. به عقیدۀ او شناخت حقیقی، شناخت ایده‌ها ست، اما مسأله این است که شناخت آن‌ها تنها از طریق شناخت محسوسات امکان‌پذیر می‎‌شود و از این‌رو تبیین ارتباط میان ایده‌ها و محسوسات، و یافتن واسطه‌ای که آن‌ها را به یکدیگر پیوند دهد، از بغرنج‌ترین مسائل فلسفۀ افلاطون است. به نظر می‌رسد او در بعضی از آثار خود چنین می‌اندیشد که زبان واسطه‌ای میان ایده‌ها و محسوسات است، زیرا نام‌ها از جهتی به ایده‌ها و از جهتی به افراد محسوس شباهت دارند و به واسطۀ آن‌ها می‌توان از شناخت محسوسات به شناخت ایده‌ها رسید. بنابراین ارتباط دوسویۀ نام‌ها با ایده‌ها و محسوسات، شناخت حقیقی را امکان‌پذیر می‌سازد، اما تفاوت میان ایده‌ها و محسوسات چنان زیاد است که به تدریج اشکالاتی در تبیین این ارتباط بروز می‌کند، تا آن‌جا که افلاطون در اطلاق نام‌ها، چه بر ایده‌ها، چه بر محسوسات، تشکیک می‌کند. وی از سویی نام‌ها را ناظر به ایده‌ها می‌داند و معتقد است که دلالت نام‌ها بر محسوسات به علت صیرورت و نقص ذاتی محسوسات، نوعی دلالت لفظی است. اما از سویی دیگر ایده‌ها را فراتر از زبان و شناخت نهایی آن‌ها را مستلزم خروج از زبان می‌داند، زیرا به عقیدۀ او زبان از بسیاری جهات به محسوسات شباهت دارد و اطلاق آن بر ایده‌ها جایز نیست.
صفحات :
از صفحه 59 تا 71
تصورات تاریخی افلاطون از پیشینیان و ارتباط آن با ریشه شناسی
نویسنده:
امیرحسین ساکت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
افلاطون در کراتیلوس و دیگر آثار خود عقایدی متعارض درباب ریشه شناسی ابراز کرده که از دیرباز موجب اختلاف نظر بوده است. وی در کراتیلوس استفاده از ریشه شناسی را منع می کند زیرا به عقیدۀ او مطابقتی میان نامها و چیزها وجود ندارد و تحلیل نام به حروف و هجاهای سازنده اش ماهیت نامیده را آشکار نمی سازد. اما او در دیگر آثار خود در چند مورد به ریشه شناسی نامها پرداخته است که ظاهراً ناقض سخنان قبلی او به نظر می رسد و به همین جهت مفسران درباب موافقت یا مخالفت او با ریشه شناسی اختلاف نظر داشته اند. کراتیلوس به زعم اکثر محققان از آثار دورۀ میانی افلاطون است در حالی که ریشه شناسیهای مذکور در آثار متأخر وی مطرح شده است و این نشان می دهد که او احتمالاً پس از کراتیلوس دربارۀ ریشه شناسی تجدید نظر کرده و به استفاده از این روش گرایش یافته است. ریشه شناسی در کراتیلوس بدین سبب منع شده است که به عقیدۀ افلاطون نامگذاران یونانی ماهیت حقیقی چیزها را نمی شناخته اند و در نتیجه نامهایی که وضع کرده اند ماهیت چیزها را منعکس نمی سازد. نامگذاران که افلاطون معمولاً آنان را قانونگذار می خواند، همان پیشینیانی هستند که علاوه بر نامها، قوانین و سنن و اعتقادات یونانیان را بنیاد گذاشته اند. افلاطون در کراتیلوس و آثار نزدیک به آن به دانش پیشینیان بدگمان است و مخالفت او با ریشه شناسی نیز از نتایج همین بدگمانی است. وی در آثار متأخر خود به علتی نامعلوم از عقیده سابق خود برگشته، فضایل پیشینیان را ستوده و به دانش برتر آنان اذعان کرده است. همزمان با این تغییر عقیده و برخلاف آنچه در کراتیلوس مطرح شده بود، گفته می شود که نامهای یونانی از هر جهت با چیزها مطابقت دارند و این ناشی از دانش نامگذارانی است که به گفتۀ افلاطون ماهیت حقیقی چیزها را می شناخته اند. بر اثر این تغییر عقیده افلاطون به ریشه شناسی گرایش یافته و در آثار این دوره در چندین مورد از این روش استفاده کرده است. بنابراین علت مخالفت و سپس موافقت افلاطون با ریشه شناسی، تغییر عقیدۀ او دربارۀ دانش نامگذاران و پیشینیان بوده است. در این مقاله ضمن گردآوری و تحلیل فقراتی از محاورات افلاطون که در آنها به موضوع نامها، نامگذاران و پیشینیان اشاره می شود، ارتباط میان این موضوعات و سیر تدریجی تغییر عقیدۀ او بررسی خواهد شد.
زبان، طبیعت و قانون در فلسفۀ افلاطون (رابطۀ نام‌ها و چیزها در کراتیلوس و ارتباط آن با مسألۀ قانون و طبیعت)
نویسنده:
امیرحسین ساکت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نسبت میان نام‌ها و چیزها که در کراتیلوس مطرح می‌شود، از فروع مسأله‌ای عام‌تر دربارۀ قانون و طبیعت است که بسیاری از مسائل فلسفۀ یونانی از آن سرچشمه گرفته است. مسأله این است که آیا قوانین بشری ریشه در طبیعت و ذات امور دارد یا صرفاً قراردادی میان افراد است. فیلسوفانی که قوانین را مطلق و ناگزیر می‌دانستند، به مطابقت قانون و طبیعت معتقد بودند و مخالفان ایشان که چنین مطابقتی میان قانون و طبیعت نمی‌دیدند، قوانین را صرفاً توافقی میان افراد، و لذا کاملاً نسبی می‌دانستند. فوسیس به معنای عالم اعیان و ذات اشیاء و امور است، و نوموس شامل قانون و عرف و اعتقادات و مقدسات و بسیاری از امور انسانی است. در تفکر یونانی نام‌ها از جمله مصادیق نوموس به شمار می‌روند و تبعاً مباحث مربوط به نوموس، از جمله نسبت آن با فوسیس، در مورد نام‌ها نیز مصداق دارد. مسألۀ فوسیس و نوموس در مورد نام‌ها به صورت این پرسش مطرح می‌شود که آیا نام‌ها طبیعی هستند یا قراردادی؟ این همان پرسش اصلی کراتیلوس است: آیا ارتباطی ضروری میان نام و نامیده وجود دارد یا اطلاق نام‌ها بر چیزها صرفاً مبتنی بر توافق است؟ در این مقاله استدلال می‌شود که پاسخ افلاطون به هر دو پرسش (پرسش از رابطۀ فوسیس و نوموس و پرسش از رابطۀ نام‌ها و چیزها) یکی است و او در هر دو مورد راه حلی میانه یافته که پیش از او سابقه نداشته است.
صفحات :
از صفحه 195 تا 212
قدم عالم در رساله حجج هجدهگانه پروکلس
نویسنده:
امیرحسین ساکت اف
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
پروکلوس و مسأله خوریسموس
نویسنده:
امیرحسین ساکت
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران,
چکیده :
انفصال ایده‌ها و اشیاء از یکدیگر که از آن با عنوان خوریسموس یاد می‌شود باعث بروز مشکلاتی در وجودشناسی و شناخت‌شناسی افلاطون شده است. در صورت قطع ارتباط ایده‌ها و افراد، در وجود‌شناسی با این مشکل مواجه می‌شویم که چگونه ممکن است ایده‌ها علت افرادی باشند که با آنها ارتباطی ندارند. در شناخت‌شناسی باید به این مسأله پاسخ دهیم که اگر ایده‌ها با افراد ارتباطی نداشته باشند چگونه می‌توان از طریق اشیاء به شناخت ایده‌ها دست یافت. افلاطون و فیلسوفان بعدی هریک به نحوی می‌کوشند تا به مسأله خوریسموس پاسخ دهند. پروکلوس در پاسخ به این مسأله از دو اصل «حد وسط» و «وجود متقابل چیزها در یکدیگر» استفاده کرده است که اگرچه سابقه آنها به فیلسوفان قبلی و حتی به آثار افلاطون باز می‌گردد اما نخستین بار پروکلوس آنها را بسط داد و به طور گسترده به کار برد. بر طبق اصل اول واسطه‌هایی میان ایده و افراد وجود دارند که فیض ایده را به افراد می‌رسانند و همچنین امکان شناخت ایده را از طریق افراد فراهم می‌سازند. بر طبق اصل دوم صورتی از ایده در افراد تجسم می‌یابد و در عین حال افراد نیز به نحوی بالقوه در ایده متعالی وجود دارند.
صفحات :
از صفحه 51 تا 68
دلالت نامها بر ایده ها و اشیاء در فلسفه نوافلاطونی
نویسنده:
امیرحسین ساکت اف
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده: به عقیده افلاطون ایده ها مدلول اصلی نامها هستند و دلالت نامها بر اشیاء فقط به نحو ثانوی و به سبب شباهت اشیاء به ایده ها ممکن است. ارسطو که منکر وجود مفارق ایده هاست برخلاف افلاطون عقیده دارد که نامها در وهله اول بر محسوسات دلالت می کنند و دلالت آنها بر مفاهیم انتزاعی دلالتی ثانوی است. تلفیق آراء افلاطون و ارسطو در فلسفه نوافلاطونی سبب خلط این دو نظریه شد و بر اثر آن بسیاری از نوافلاطونیان به تبعیت از ارسطو نامها را دال بر محسوسات شمردند. فلوطین و پروکلوس تنها نوافلاطونیانی بودند که به این خلط پی بردند و به پیروی از افلاطون ایده ها را مدلول اصلی نامها دانستند. اما تفاوت ایده ها و اشیاء چنان زیاد است که افلاطون اطلاق نامها را بر ایده ها و اشیاء به اشتراک لفظی می داند و این باعث بروز مشکلاتی در فلسفه او می شود. علیت مستلزم شباهتی میان علت و معلول است اما اگر تفاوت ایده ها و اشیاء به حدی باشد که نتوان نامها را به اشتراک معنوی بر آنها اطلاق کرد چگونه ممکن است که ایده ها علت اشیاء باشند؟ فلوطین و پروکلوس می کوشند تا دلالت نامها را بر ایده ها و اشیاء به نحوی توضیح دهند که شباهت و متعاقباً رابطه علی میان آنها نقض نشود.
  • تعداد رکورد ها : 8