جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5
ارزیابی انتقادی متافیزک شوپنهاور
نویسنده:
فاطمه احمدی ، حسین فلاحی اصل ، مسعود عسگری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
شوپنهاور در متافیزیک خود بر مفاهیمی همچون موجودیت اراده، غایت شناسی، میل جنسی، لذت باوری، اراده ناپدیدار و رنج کشی موجودات تأکید می کند؛ در حالی که تبیین همگی این موارد از جانب او با تعارض همراه است. وی در بحث بر سر ماهیت اراده ناپدیدار، بر بی هدفی کور آن اصرار دارد، در حالی که در زمینه های دیگر مصرانه هدف-مندی ناخودآگاهی را به آن نسبت می دهد. از نظر او پرنده یک ساله هیچ تصوری از تخم-هایی که برایشان آشیانه می سازد ندارد. عنکبوت جوان هیچ تصوری از صیدی که برایش تار می تند ندارد و مورچه خوار هیچ تصوری از مورچه ای که نخستین بار در پی آن گودالی حفر می کند ندارد. اما روشن است که اراده در فعالیت این جانوران به وضوح در کار است. شوپنهاور هرگز خود را با این پرسش مواجه نمی کند که چطور ممکن است یک رانه کور بی هدف خود را در جهانی پر از فعالیت هدف مند عینیت ببخشد. البته جهانی که او با آن موافق است، هر ذره و هر حرکتی در آن از قوانین فیزیک نیوتون تبعیت می کند. در این مقاله با تبیین مبانی فلسفه شوپنهاور با روش توصیفی تحلیلی به بررسی نقادانه متافیزیک وی می پردازیم.
نقدی بر دیدگاه شوپنهاور در باب اختیار
نویسنده:
فاطمه احمدی ، مسعود عسگری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
شوپنهاور در متافیزیک خویش بر این باور است که هر چیزی در جهان و زندگی به مثابه تعین اراده، ذیل اصل دلیل کافی و زمان و مکان قرار دارد و بالضروره عینیت می یابد. طبعاً اراده انسان به عنوان بنیاد و اساس اخلاق هم می بایست ذیل اصل دلیل کافی قرار گرفته و بالضروره عینیت یابد؛ در اینصورت اساساً اخلاق شوپنهاور منتفی است، چرا که حوزه اخلاق نیازمند آزادی است و بیرون ماندن از حیطه اصل دلیل کافی. او برای رفع این مانع و هموار کردن مسیر برای اخلاق با وضع اصطلاح «آزادی اراده نامتعین» که تعبیر دیگری از شیء فی نفسه است، به سراغ تفکیک پدیدار و شیء فی نفسه می رود و آزادی را به دومی نسبت می دهد؛ در حالی که اراده «انسان» به عنوان مبنای اخلاق در حوزه پدیدار قرار دارد و تابع اصل دلیل کافی و زمان و مکان و بنابراین تابع ضرورت است و از آزادی و اختیار بهره ای ندارد. شوپنهاور بر این باور است که انسان و اراده او در مقام وجود و ذات آزاد است نه در مقام فعل؛ در حالی که به واسطه آزادی در افعال است که اختیار و مسئولیت پذیری آدمی در حوزه اخلاق اثبات می شود. بنابرین، به صرف پذیرش آزادی در مقام وجود و ذات مسئله شوپنهاور برطرف نمی شود.شوپنهاور در متافیزیک خویش بر این باور است که هر چیزی در جهان و زندگی به مثابه تعین اراده، ذیل اصل دلیل کافی و زمان و مکان قرار دارد و بالضروره عینیت می یابد. طبعاً اراده انسان به عنوان بنیاد و اساس اخلاق هم می بایست ذیل اصل دلیل کافی قرار گرفته و بالضروره عینیت یابد؛ در اینصورت اساساً اخلاق شوپنهاور منتفی است، چرا که حوزه اخلاق نیازمند آزادی است و بیرون ماندن از حیطه اصل دلیل کافی. او برای رفع این مانع و هموار کردن مسیر برای اخلاق با وضع اصطلاح «آزادی اراده نامتعین» که تعبیر دیگری از شیء فی نفسه است، به سراغ تفکیک پدیدار و شیء فی نفسه می رود و آزادی را به دومی نسبت می دهد؛ در حالی که اراده «انسان» به عنوان مبنای اخلاق در حوزه پدیدار قرار دارد و تابع اصل دلیل کافی و زمان و مکان و بنابراین تابع ضرورت است و از آزادی و اختیار بهره ای ندارد. شوپنهاور بر این باور است که انسان و اراده او در مقام وجود و ذات آزاد است نه در مقام فعل؛ در حالی که به واسطه آزادی در افعال است که اختیار و مسئولیت پذیری آدمی در حوزه اخلاق اثبات می شود. بنابرین، به صرف پذیرش آزادی در مقام وجود و ذات مسئله شوپنهاور برطرف نمی شود.
بررسی مسيحيت در ادوار فكری هگل
نویسنده:
مسعود عسگري
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسيحيت از منظر هگل در سه دوره قابل بررسي مي‌باشد: برن، فرانكفورت و ينا. برن و فرانکفورت متعلق به دورة جواني هگل يا نوشته‌هاي كلامي او محسوب می‌شوند، اما ينا به دوره كمال هگل تعلق دارد و او در آنجا فلسفة خويش را بنا مي‌سازد. هگل در برن مسيحيت را در تقابل با يونان باستان قرار می‌دهد و بیان می‌کند که برخلاف يونان كه دين آزادي است، مسيحيت به واسطة ايجابيتي كه در ذات آن می‌باشد، به مجموعه‌اي از قوانين الزام‌آور تبديل شده، كه نفي آزادي را به همراه مي‌آورد. او در اين دوره، مسيح را با سقراط مقايسه مي‌كند و می‌گوید: برخلاف مسيح كه به رستگاري فرد مي‌انديشد، سقراط عموم و رستگاري جامعه را مدنظر دارد، و به اين دليل سقراط را برتر از مسيح مي‌داند، اما در فرانكفورت نگاه او تعديل مي‌شود و تلقي مثبتي از مسيحيت پيدا مي‌كند. او آنجا تأکید دارد كه مسيح عشق را جايگزين احكام تنجيزي يهوديت مي‌كند و اين رستگاري انسان را به همراه دارد و سرانجام در ينا كه متعلق به كمال و پختگي اوست، هگل می‌گوید مسيحيت حقيقت مطلق است، همچنان‌كه فلسفه حقيقت مطلق است. تفاوت اين دو، تنها در نحوة بيان است. مسيحيت حقيقت را به شكل تمثيل و كنايه بيان مي‌كند و فلسفه به شكل انديشة ناب. البته او در انتها نتيجه مي‌گيرد كه نياز به فراروي از مذهب و رفتن به سمت‌وسوی فلسفه حس می‌شود؛ چراکه مسیحیت انديشة مجسم است نه ناب، و تنها فلسفه است كه حقيقت را به شكل ناب عرضه مي‌كند. مقاله حاضر به روش تحليلي ـ توصيفي به بررسي اين سه دوره مي‌پردازد.
صفحات :
از صفحه 43 تا 50
تعارضات در بنیاد متافیزیکی اخلاق شوپنهاور
نویسنده:
مسعود عسگری، غلامحسین توکلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
شوپنهاور با قائل شدن به شفقت به عنوان بنیاد و اساس اخلاق‌‌‌‌‌‌‌، ما را به طرف همدلی و همدردی برای دیگران ترغیب می‌کند‌‌‌‌، اما زمانی‌که به سمت نظام فلسفی‌‌‌اش می‌رویم‌‌‌‌‌‌‌، با تعارضاتی مواجه می‌شویم که اخلاقش منتفی می‌شود و شفقت نمی‌تواند در عمل فرصتی برای عرضِ اندام پیدا کند. از جملۀ این تعارضات نفی اختیار در متافیزیک‌اش‌‌‌‌‌‌‌، شر بودن اراده‌‌‌‌‌‌‌، ذاتی و تغییرناپذیری شخصیت (خصلت) و شربودن ذات انسان است. او در متافیزیک‌‌‌اش قائل است که هر چیزی در جهان به مثابه تعین اراده‌‌‌‌‌‌‌، ذیل اصل دلیل کافی و زمان و مکان قرار دارد و بالضروره عینیت می‌یابد. طبعاً ارادۀ انسان هم به عنوان بنیاد اخلاق می‌بایست در ذیل اصل دلیل کافی قرار گرفته و بالضروره عینیت یابد؛ در این‌صورت‌‌‌‌، اساساً اخلاقِ شوپنهاور منتفی است؛‌‌ زیرا حوزۀ اخلاق نیازمند آزادی است و بیرون ماندن از حیطۀ اصل دلیل کافی. همچنین با قائل به شربودن اراده‌‌‌‌‌‌‌، ذاتی و تغییرناپذیری شخصیت‌‌‌‌‌‌‌، شربودن ذات انسان و‌‌‌ اخلاق شوپنهاور -دست‌کم از نوع هنجاری منتفی است و نمی‌توان جایگاهی ایجابی در نظام فلسفی‌‌‌اش برای آن متصور بود.
صفحات :
از صفحه 91 تا 108
مسیحیت از منظر هگل
نویسنده:
مسعود عسگری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسیحیت از منظر هگل درسه دوره قابل بررسی می‌باشد. برن، فرانکفورت و ینا. برن و فرانکفورت متعلق به دوره جوانی هگل یا نوشته‌های کلامی اویند، اما ینا به دوره کمال هگل تعلق دارد که درآن هگل فلسفه خویش را بنا می‌کند. دربرن مسیحیت را با یونان باستان مقایسه می‌کند و بیان می‌کند که برخلاف یونان که دین آزادی است، مسیحیت به واسطه ایجابیتی که در ذات آن است، به مجموعه‌ای از قوانین الزام‌آور تبدیل می‌شود که نفی آزادی را به همراه می‌آورد. او در این دوره مسیح را با سقراط مقایسه می‌کند و بیان می‌کند که برخلاف مسیح که به رستگاری فرد می‌اندیشد، سقراط عموم و رستگاری جامعه را مدنظر دارد و به این دلیل سقراط را برتر از مسیح می‌داند، اما در فرانکفورت نگاه او تعدیل می‌شود و تلقی مثبتی از مسیحیت پیدا می‌کند. او آنجا بیان می‌دارد که مسیح عشق را جایگزین احکام تنجیزی یهودیت می‌کند و این رستگاری انسان را به همراه دارد و سرانجام در ینا که متعلق به کمال و پختگی اوست هگل بیان می‌دارد که مسیحیت حقیقت مطلق است، همچنان که فلسفه حقیقت مطلق است. تفاوت این دو تنها در نحوه بیان است. مسیحیت حقیقت را به شکل تمثیل و کنایه بیان می‌کند و فلسفه به شکل اندیشه ناب. البته او در انتها نتیجه می‌گیرد که نیاز به فراروی از مذهب و رفتن به سمت فلسفه هست چون دین اندیشه مجسم است نه اندیشه ناب و تنها فلسفه‌ است که حقیقت را به شکل ناب عرضه می‌کند.
  • تعداد رکورد ها : 5