جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 7
تبدّل و تحوّل صفت «حرص» از دیدگاه آثار تعلیمی صوفیه تا سدۀ نهم هجری
نویسنده:
مجید فرحانی زاده ، عباس محمدیان ، احمد خواجه ایم ، علی تسنیمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این پژوهش به تحلیل صفت حرص از منظر مراتب سیر و سلوک در مهم‌ترین آثار تعلیمی صوفیه تا قرن نهم هجری می‌پردازد. این بررسی که با روشی توصیفی-تحلیلی نگارش یافته، نشان می‌دهد که صفت حرص، در هر یک از مراتب سه‌گانۀ سلوک، رویکرد متفاوتی داشته و دچار تبدّل و تحوّل محتوایی شده است، چنان‌که در مرتبۀ نخست سلوک (فرق)، حرص به عنوان صفتی منفی شناخته می‌شود، لذا اقتضای این مرتبه ایجاب می‌کند تا سالک رویکردی کوشش‌مدارانه در پرهیز از حرص داشته باشد. در مرتبۀ دوم (فنا)، جذبۀ الهی، سالک را از وجود مجازی و همۀ صفاتش فانی می‌سازد. بنابراین، صفت رذیلۀ حرص در این مرتبه به سبب فنای عارف، از او زدوده ‌می‌شود؛ اما در مرتبۀ سوم (بقا)، عارف مظهر اسما و صفات الهی می‌گردد؛ لذا حرص در او به شکل ایجابی، اما تحوّل‌یافته، نمود می‌یابد. این صفت که در عاشق پس از قرب به معشوق ظاهر می‌گردد، به حرص و اشتیاق عاشق بر درجات بالاتری از قرب و وصال معشوق تعبیر می‌شود. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد باوجود تناسب سخنان بیشتر عارفان از حرص با مرتبۀ فرق، سخنان برخی‌شان از حرص، با احکام مرتبۀ فنا و بقا نیز هم‌پوشانی دارد.
صفحات :
از صفحه 189 تا 209
تحلیل تحول و تبدل صفت عارفانۀ حیا بر اساس مراتب ‌سه‌گانۀ سِیروسلوک
نویسنده:
مجید فرحانی زاده ، عباس محمدیان ، احمد خواجه ایم ، علی تسنیمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این پژوهش، صفت عارفانۀ حیا در برخی از مهم‌ترین آثار برجستۀ عرفانی تا قرن نهم هجری تحلیل می‌شود. بنیان این پژوهش بر اساس تحلیل حیا از منظر مراتب سِیروسلوک عرفانی است. این بررسی که با روشی توصیفی - تحلیلی نوشته شده است، نشان می‌دهد که صفت حیا در سخن برخی از عارفان، در هریک از مراتب سه‌گانۀ سلوک، رویکرد متفاوتی داشته و دچار تحول و تبدل محتوایی شده است. چنان‌که در مرتبۀ نخست سلوک که مقام فرق است، ویژگی ایجابی و کوشش‌مدارانه دارد. سالک در این ساحت سعی در اتصاف به حیا و لوازم آن دارد. در مرتبۀ دوم که مقام فنا است، جذبۀ الهی سالک را از وجود مجازی و همۀ صفاتش فانی می‌سازد، لذا حیا در عارف خصوصیتی سلبی و تنزیهی ‌می‌یابد، کوشش او زایل و اتصافش به حیا‌ ترک می‌شود؛ اما در مرتبۀ سوم، یعنی مقام بقا، عارف مظهر اسما و صفات الهی می‌شود. ازاین‌رو، حیا در عارف پس از سلب، مجدداً به شکل ایجابی، اما تحول‌یافته نمود می‌یابد. نتیجۀ این بررسی نشان می‌دهد با وجود اینکه سخنان بیشتر عارفان دربارۀ حیا با ویژگی‌های مرتبۀ فرق مطابقت دارد؛ اما سخنان عده‌ای از آنان از حیا، علاوه ‌بر مرتبۀ فرق، بر خصوصیات و احکام مرتبۀ فنا و نیز مرتبۀ بقا هم‌پوشانی دارد.
صفحات :
از صفحه 125 تا 140
سیمای مکر الهی در اشعار مولانا
نویسنده:
احمد خواجه ایم ، مجید فرحانی زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مکر الهی از صفات بسیار مهّم و برجسته درمعرفت حق‌تعالی و نیز یکی از اوصاف درخور و پر اهمیّت در مباحث عرفانی است و اطلاقش بر انسان به عنوان صفتی نفسانی و رذیله به‌شمار می‌آید. از آن‌جایی که شناخت این صفت منجر به اعتلای روحی و اخلاقی و نیز معرفت الهی می‌گردد، بنا بر این بسیار مورد توجه عارفان قرار گرفته است. در این پژوهش که با روشی توصیفی تحلیلی تدوین یافته، ضمن بررسی مکر الهی در قرآن و سنّت و نگرش‌های مختلف عرفانی، به بررسی جنبه‌های عارفانه‌ی آن در اشعار مولانا پرداخته شده است. این بررسی نشان می‌دهد که با وجود تأکیدی که اغلب عارفانِ پیش از او بر خوف و ایمن نبودن از مکر الهی درهمه‌ی مراحل سلوک دارند، اما نگرش مولانا تا حدودی با آنان متفاوت است. او معتقد است سالک به کمک جذبه و عنایت حق، در مقام فنا، از صفات نفسانی‌اش فانی می‌شود. از این رو مکر او که صفتی نفسانی است، در مکر حق فانی شده و به مقام حفظ و امنیت نائل می‌گردد. همچنین او از مکری عاشقانه در ساحت عشق سخن می‌گوید. در این ساحت که نهایت قرب الهی است؛ مکر به عنوان صفت معشوق، برای عاشق زیبنده تلقّی گردیده و خوف از او زائل می‌گردد.
صفحات :
از صفحه 89 تا 111
بررسی تطبیقی مضامین عرفانی در اشعار ابن فارض و مخدومقلی فراغی
نویسنده:
عاطفه پایا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نوشتار حاضر مقایسه شعر فراغی و ابن فارض یعنی مقایسه اندیشه و هنر این دو عارف هنرمند است . فراغی بزرگترین شاعر و عارف ترکمن و ابن فارض نیز بزرگترین شاعر صوفی عرب است که به ترسیم عشق الهی در اشعار خود پرداخته است . عشق و سرمستی آئین این دو بزرگ است و هر دو مستغرق در عشق الهی اند این دو شاعر که در سخن سرایی و اندیشمندی جزو سرآمدان ادبیات مشرق زمین به حساب می آیند، نقاط مشترک فراوانی دارند که نماینگر گرایش‌های عرفانی مشترک هردو شاعر است.بررسی جهان بینی آن دو نشان می دهد که هر دو به وحدت وجود اعتقاد دارند و هر دو عشق و سر مستی را جدی ترین بال پرواز انسان می شمارند.فراغی و ابن فارض همانند بسیاری از شعرای اسلامیبسیار از قرآن و حدیث متاثر بوده و دیوان آن دو مملو از اشارات به آیات و روایات اسلامی می باشد. در اشعار ایشان عشق به اهل بیت بخصوص در اشعار فراغی تجلی خاصی یافته است.
انسان‌شناسی در آثار منظوم جامی
نویسنده:
فخری رسولی گروی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش با عنوان «انسان‌شناسی در آثار منظوم جامی», در پی آن است که عقاید عرفانی جامی را در باب انسان‌شناسی مورد بررسی قرار دهد. جامی وام‌دار عرفانی است که از قرن هفتم، توسّط ابن‌عربی، عارف برجسته‌ی عرفان اسلامی, پایه‌ریزی شد. این پژوهش قصد دارد که میزان تآثیر پذیری جامی از ابن‌عربی را روشن سازد؛ به همین جهت از بیان برخی نظریّات ابن‌عربی نیز بی‌نیاز نبوده است. همچنین در هر فصل، قبل از پرداختن بهعقیده‌ی جامی، نظریّات عرفای پیشین و معاصر نیز ذکر شده است. لذا, مطالعه‌ی این پایان‌نامه, خواننده را با عقاید عرفانی جامی در آثار منظومش آشنا می‌سازد و علاوه بر آن, تفاوت عقیده‌ی او را با عرفای پیشین ومعاصر روشن می‌کند. بنابراین, پس از فصل اوّل که به بررسی اوضاع و احوال زندگی جامی و شیوه‌ی شاعری و چیستی مذهب او پرداخته شده, در فصل دوم به عقیده‌ی عرفا در خصوص چگونگی آفرینش انسان و مقام خلیفه‌اللّهی او اشاره شده است.در فصل سوم به «خودشناسی» و امکان آن پرداخته شده و به دنبال آن، در فصل چهارم، «ابزار و منابع شناخت» از دیدگاه جامی و ابن‌عربی و سایر عرفا و همچنین تفاوت دیدگاه ایشان با حکما بررسی شده است.فصل پنجم به «انسان کامل» و جایگاه او در عالم هستی اختصاص دارد و فصل نهایی این پژوهش، به «ولایت» و «نبوّت» و عقیده‌ی ابن‌عربی و دیگر عرفا در باب برتری ولایت بر نبوّت و همچنین بررسی دیدگاه جامی و ابن‌عربی در خصوص خاتم‌الاولیا پرداخته است.بی تردید, نگارش چنین موضوعاتی می‌تواند راهگشای شناخت بیشتر خطّ مشی عرفایی چون جامی باشد که نسبت به دیگران, کمتر بدو پرداخته شده است.
مقایسه و نقد حکایتهای تذکرةالاولیای عطار و نفحات الانس جامی از دیدگاه تاریخی، اجتماعی و اندیشه های عرفانی
نویسنده:
حسن توفیقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تذکرهالاولیای عطّار و نفحات‌الانسِ جامی دو نمونه از تذکره‌های صوفیانه هستند که هر چند از روی منابع فارسی و عربی گوناگون گردآوری شده‌اند، امّا چون با قلم عطّار و جامی نوشته شده-اند، اثر خاصّ آن دو ادیب به شمار می‌روند. هر دو کتاب را به نوعی می‌توان شامل دو بخش دانست؛ در تذکرهالاولیا بخش نخست شامل اولیایِ هفتاد و دوگانه‌ای است که عطّار به سرگذشت آن‌ها پرداخته است و بخش دوم شامل بیست و پنج بخش برافزوده‌ است که به باور پژوهش‌گران توسّط ناشناسی در قرن دهم یا یازدهم به بخش‌های اصلی افزوده شده است. منظور از دو بخش نفحات‌الانس نیز یکی بخشی است که جامی طبقات‌الصوفیّهی خواجه عبدالله انصاری را پیش روی داشته است و دیگری بخشی است که از منابع دیگری سود جسته است و سرگذشت مشایخ صوفیّه را تا روزگار خود بررسیده است. این دو بخش مجموعاً شامل سرگذشت 618 تن از صوفیان مرد و زن است.می‌توان گفت انگیزه‌ی عطّار و جامی از نگارش این دو کتاب، جز بررسیِ سرگذشتِ معنویِ صوفیان، تبیین اصول و اندیشه‌های عرفانی از رهگذر حکایت‌هایی است که در متن زندگی مشایخ صوفیّه یا به طور واقع رخ داده است و یا برای تعلیم عرفان به مریدان، ابداع شده است. حکایت-های دو اثر از این منظر موادّ خامی از عرفان هستند که هریک در مضمون یا مضامین عرفانی گوناگون پرورده شده‌اند تا آن‌جا که گاه یک حکایت، حول چند محور عرفانی می‌چرخد و چندین اندیشه را به خواننده القا می‌کند. آن‌چه در این میان ضروری به نظر می‌رسد بررسی این حکایت‌ها از نقطه نظر عرفانی و پژوهش در اندیشه‌های عرفانی موجود در آن‌هاست که کاری بس درازدامن و نیازمندِ اشراف بر اصطلاحات و اصول عرفانی نزد عارفان است.نگاهی به حکایت‌های دو کتاب نشان می‌دهد که اگرچه اندیشه‌ها و اصولِ عرفانیِ موردِ نظرِ دو نویسنده در هر دو کتاب، تقریباً یکسان هستند؛ امّا این اصول در حکایت‌های دو کتاب دارای بسامد یکسانی نیستند و هر یک از نویسندگان بر بعضی اصول و اندیشه‌های عرفانی تأکید بیش‌تری داشته‌اند که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌شود.در بحث از محتوای کلّی دو اثر می‌توان گفت نفحات‌الانس محتوایی عرفانی، تاریخی و ادبی دارد؛ امّا آن‌چه در تذکرهالاولیا مورد نظر عطّار است تنها عرفان است و بس. به بیان دیگر برای عطّار – بر خلاف جامی- اهمّیّتی ندارد که اولیای کتابش در چه تاریخی به دنیا آمده‌اند و در چه تاریخی وفات یافته‌اند، شعر سروده‌اند یا نه و... . او حتّی بارها از وقایع تاریخی به عنوان ابزاری برای القای اندیشه‌های عرفانی بهره برده است؛ وقایعی که نه تنها مبنای تاریخی درستی ندارند، بلکه در عدم وقوع آن‌ها هیچ تردیدی نیست. چنان‌که گفته شد این دو اثر در مضامین عرفانی مختلف، دارای شدّت و ضعف هستند و به ندرت پیش می‌آید که به یک موضوع به‌طور برابر بپردازند؛ امّا در یک نتیجه‌گیری کلّی تذکرهالاولیا چه از نظر تعداد حکایات و چه از نظر محتوای نابِ عرفانیِ حکایات، فراتر از نفحات‌الانس است؛ چنان‌که محتوای بعضی از حکایت‌های نفحات‌الانس مانند مشاهده‌ی جمال الهی در صورت ممکنات بیان‌گر انحطاط عرفان نیز هستند.در مباحث عرفان نظری که شامل خداشناسی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی است، اگرچه هر دو کتاب به نارسایی عقل در کشف و شهود و لزوم خودشناسی تأکید داشته‌اند؛ امّا تذکرهالاولیا از این حدود فراتر رفته است و نه تنها به «دل» به عنوان اصلی‌ترین ابزار کشف و شهود، بیش‌تر تأکید کرده است، بلکه آن را همان عرش الهی دانسته است که این مضمون از ناب‌ترین اصول مورد نظر عارفان است. نفحات‌الانس نیز با اشاره به این‌که شناخت حق پایه‌ی هر شناختی است و معرفت حق مراتب گوناگون دارد، در این موضوع فراتر از تذکرهالاولیا ظاهر شده است.بیش‌ترین حکایت‌های دو کتاب مربوط به سیر و سلوک عملی، وظایف سالک و مقام‌ها و احوال او در این راه است که در این مضامین، گاه تذکرهالاولیا و گاه نفحات‌الانس از یک‌دیگر پیشی جسته‌اند و اندیشه‌های ناب‌تری را القا نموده‌اند.جامی در نفحات‌الانس بیش از عطّار بر لزوم استفاده از پیر و مرشد در سلوک، تأکید کرده است و حکایت‌های بیش‌تری را در مورد قطب ذکر نموده است. دو نویسنده اگر‌چه به‌طور یکسان به موضوع علم لدنّی – که یکی از ویژگی‌های اولیا است - توجّه داشته‌اند، امّا در بحث از کرامت‌ها –که دیگر ویژگی‌ اولیا است – باز هم نفحات‌الانس فراتر از تذکرهالاولیا ظاهر شده است؛ زیـرا کرامت‌های ‌ نفحات‌الانس بیش‌تر و متنوّع‌تر از تذکرهالاولیا هستند.در بحث از وظایف سالک باید گفت: جز موضوعِ لزوم ادب نسبت به پیر و لزوم انجام ریاضت‌ها و مشغول کردن نفس - که هر دو نویسنده تقریباً به یک میزان بدان‌ها پرداخته‌اند - در دیگر موارد مانند: لزوم مداومت بر ذکر و حضور قلب در آن، لزوم رعایت ادب نسبت به خداوند و پیامبر(ص)، لزوم مخالفت با هوای نفس، لزوم بی‌توجّهی به دنیا و مظاهر آن، لزوم ترک حجاب خود و خلق و در نهایت لزوم مبارزه با وسوسه‌های شیطان، تذکرهالاولیا چه از نظر تعداد حکایت‌ها و چه از نظر محتوای عرفانی آن‌ها بسیار برتر از نفحات‌الانس است.در یک مقایسه‌ی کلّی از نظر مقام‌های سالک، تعداد حکایت‌های تذکرهالاولیا جز در مقام توبه و محاسبه که تقریباً با نفحات‌الانس مساوی است، در دیگر مقام‌ها و به ویژه در مقام زهد بیش‌تر از نفحات‌الانس است؛ امّا این بدان معنا نیست که محتوایِ عرفانیِ حکایت‌های نفحات‌الانس پست‌تر از تذکرهالاولیا است؛ بلکه در بیش‌تر موارد مانند مقام‌های ورع، فقر، توکّل و رضا، اندیشه-های مورد نظر جامی همان اندیشه‌های مورد نظر عطّار هستند که در حکایت‌های کم‌تری گنجانده شده‌اند.مهم‌ترین تفاوت محتوایی دو اثر در بحث مقام‌ها، سرزندگی و جوش و خروشِ معنوی است که عطّار در مقام فنا به نمایش گذاشته است و فنا را با عشق درآمیخته است و این جوششِ معنوی در نفحات‌الانس کم‌تر به چشم می‌خورد. به بیان دیگر عطّار در حکایات مربوط به فنا و به ویژه در سرگذشت حسین بن منصور حلّاج، از اوج معنویّت انسان سخن گفته است که عارف باید پیوسته در تکاپوی گم‌شده‌ی خود (حق)، در جنب‌و‌جوشی معنوی و خودجوش باشد و در این راه تمام وجود خود را مانند حلّاج فنا کند.در بحث از احوال سالک می‌توان گفت اگرچه شکوهِ معنوی که در حال قرب و استغراقِ ناشی از آن، در حکایت‌های تذکرهالاولیا و به ویژه در سرگذشت ابوالحسن خرقانی دیده می‌شود در نفحات‌الانس مشابهی ندارد، امّا دو اثر از نظر تعداد و محتوای حکایت‌های مربوط به حال محبّت، رجا، یقین و قبض و بسط تقریباً یکسانند.از تفاوت‌های محتوایی دو اثر در حال خوف این است که خوف از قیامت و دوزخ در تذکرهالاولیا بیش‌تر از نفحات‌الانس ذکر شده است که این مضمون در احوال صوفیان سده‌ی نخست بیش‌تر دیده می‌شود؛ صوفیانی چون حسن بصری و حبیب عجمی که روش آن‌ها بیش‌تر زاهدانه است تا صوفیانه.سماع که از ابزارهای صوفیان برای رسیدن به حال وجد است، در نفحات‌الانس پررونق‌تر از تذکرهالاولیا است؛ به‌طوری‌که در سراسر نفحات‌الانس ردّ پای سماع و آداب آن به چشم می‌خورد و مانند تذکرهالاولیا محدود به چند صوفی خاصّ نیست.حکایت‌های تذکرهالاولیا و نفحات‌الانس جز همه‌ی آن‌چه‌که گفته شد، تا حدودی قابلیّت آن را دارند که بتوان سیر تاریخی تصوّف را از طریق آن‌ها دنبال کرد. در این خصوص تذکرهالاولیا تا اواسط قرن پنجم و نفحات‌الانس تا نیمه‌ی دوم قرن نهم این امکان را به پژوهنده می‌دهند. آن‌چه از حکایات دو کتاب برمی‌آید این است که گذار از دوره‌ی زهدِ اولیّه به تصوّف، در حکایت‌های تذکرهالاولیا نمایان‌تر از نفحات‌الانس است؛ زیرا جامی در کتاب خود هیچ نامی از زاهدان نخستین – که از اولیای نخستین تذکرهالاولیا هستند- نبرده است. پیشرفت اصول اولیّه‌ی تصوّف در قرن دوم و سوم نیز از مواردی است که در حکایت‌های تذکرهالاولیا مشهودتر است و اصولی چون فقر، فنا، محبّت و... در این کتاب برجسته‌تر از نفحات‌الانس هستند.در دوکتاب هم‌چنین از مناقشات فرقه‌های گوناگون سخن رفته‌است که اوج این مناقشات در قرن چهارم به قتلِ اسطوره‌ی عاشقی نزد عطّار یعنی حسین بن منصور حلّاج منجر شده است و در قرن ششم دست قشری‌نگران را به خون شهاب‌الدّین سهروردی (یحیی بن حبش) و عین‌القضاه همدانی آلوده کرده است.هم‌چنین هر دو کتاب به درسی شدن عرفان در قرن چهارم و هفتم اشاراتی داشته‌اند. در قرن چهارم این رویداد مهمّ با تألیف کتاب «الّلمع فی التصوّف» توسّط ابونصرسرّاج رخ داده‌است که هر دو کتاب به آن اشاره کرده‌اند. در قرن هفتم نیز با تألیف دو کتاب «فصوص‌الحکم» و «فتوحات‌مکّیه» توسّط محیی‌الدّین ابن عربی عرفان نظری وارد مرحله‌ی جدیدی شده است که مهم‌ترین اصل آن «وحدت وجود» بوده‌است. اگرچه ریشه‌ی این اصل را می‌توان در حکایت‌های صوفیانِ سده‌های نخست نیز جست‌و‌جو کرد، امّا تأثیر آثار ابن عربی بر عرفانِ سده‌های بعد از او انکارناپذیر است؛ چنان‌که اصول سلسله‌ی سنّی مذهبِ نقشبندیّه – که جامی نیز پیرو همین فرقه است- به شدّت تحت تأثیر آرای ابن عربی است و جامی در کتاب خود به بعضی اصول آن اشاره کرده‌است.در اجتماعی که صوفیان یکی از قشرهای آن را تشکیل می‌دهند، به خوبی می‌توان تعامل اجتماعی آن‌ها را مورد بررسی قرار داد. آن‌چه در این میان مسلّم است این است که راه و روش صوفیانه به شدّت بر زندگی اجتماعی صوفیان تأثیر گذاشته‌است؛ به ‌طوری‌که گروهی از آنان را به شدّت خلق‌گریز و عزلت‌نشین کرده است و از زن و فرزند بیزار. البتّه این شیوه هرچند بین صوفیان نخستین در تذکرهالاولیا بسیار رواج دارد، امّا به مرور زمان و در سده‌های بعد تعدیل می‌شود و از عزلت به «به ظاهر با خلق و به باطن با حق» تعبیر می‌شود و دیدگاه صوفیان را نسبت به ازدواج و فرزند عوض می‌کند؛ چنان‌که «عجوزه» پس از قرن ششم جای خود را به «خاتون» می‌دهد و از زنان، دیگر به عنوان مصداقِ دنیا و حجابِ حق یاد نمی‌شود.از دیگر موارد قابل بررسی در دو کتاب سلطان‌گریزی صوفیان است که باز هم تحت تأثیر روش صوفیانه‌ی آن‌هاست؛ به بیان دیگر گریز صوفیان از پادشاهان و لشکریان، ناشی از ترس از ایشان نیست، بلکه از سلوک آن‌ها در مقام ورع نشأت می‌گیرد و حسّاسیّتِ دل آن‌ها را در برابر مالِ سلطان و لشکری برمی‌انگیزد و آن‌ها را وادار به پرهیز از هر چیزی می‌کند که به نوعی با پادشاهان ارتباط دارد.
تطبیق اشعار سیاسی و دینی محمد مهدی جواهری و محمد حسین شهریار
نویسنده:
جعفر عبودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
خلاصه ی پایان نامه به فارسی عراق: درواپسین روزهای حکومت عثمانی،بریتانیا چشم طمع به سرزمین عراق دوخته بود،وجنبش های میهنی کم کم ندای بیداری وآزادی سرمی دادند،میان ملت دو دستگی ایجادشده بود ؛گروهی ازآنان،ازاسلام گرایان عثمانی بودند،وعده ای دیگرنیز میهن پرستانی که خواستار وحدت ویکپارچگی ملت بودند،تحت حمایت بریتانیا، پس ازجدایی عراق ازعثمانی،این کشور تحت قیمومیّت بریتانیا،درآمد.به خاطرموقعیّت استراتژیکی واقتصادی عراق،درجنگ جهانی اول،بریتانیا،نیروهای خودرابرای تسلط برتأسیسات نفتی به خلیج فارس فرستاد؛وشهر بصره را به دلیل موقعیت سیاسی ونظامی آن،اشغال کرد.اشغالگران بابه کارگیری کاگران عرب،دراین شهر بندرگاه تازه ای بنانمود،وآن جا رامجهز به لنگرگاه ومخازن کردند،وهرروز نفتکش ها وکشتی های تجاری اسلحه، مهمات ،غذاوابزارآلات راه آهن بود،درآن جاترددمی نمود،به این ترتیب بریتانیادرمدت دوسال برکل عراق تسلط پیداکرد،وپس از آن برای رسیدن به خواسته های خودازجمله نفط،درصدد یکپارچگی سیاسی عراق ووضع قوانین ومقررات اداری برآمد وبااعطای نوعیخودمختاری به بزرگان قبایل وعشایر،آنان را تحت و نفوذوکنترل خود درآورند.اززمان اشغال عراق،نظام اداری این کشور دراختیار انگلیسی ها بود،وبه دلیل عدم همطرازی عراقی ها بااشغالگران،شغل های درجه به آنان سپرده می شد.سیاست غارت وچپاول بریتانیا موجب تعطیلی تمام پروژه ها،وبیکاری نودهزارکشاورز عراقی گردید؛به دلیل بکارگماشتن کشاورزان درساختن پادگان هاکشورباکمبود مواد غذایی وکالای مصرفی،رکود صنعت وبالا رفتن قیمت ها مواجه شد.اشغال عراق مابین سالهای (1914م-1920م)،آتش زیر خاکستر انقلابی بود،که وطن پرستان عراقی مقیم دمشق باواکنشی تنددربرابرقطعنامه ی شورای عالی کنفراس سان ریمو،1920میلادی،مبنی برتمدید تحت الحمایه بودن عراق،ازخودنشان وباشجاعت استقلال عراق رااعلام کردند،به دنبال آن خطیبان وسخنوران باتحریک مردم،هدایت این جنبش رابه دست گرفتندکه درتاریخ عراق به «انقلاب دهه ی بیست» معروف است.جمعیت پاسداران استقلال ،وعلمای شیعه برای تحقق کامل استقلال عراق تلاش های زیادی کردند؛که درنتیجهآن بریتانیا ناچاربه تخلیه شمال عراق گردید، دراین انقلاب بریتانیا حدود چهل میلیون لیره استرلینگ(پوند)خسارت دید،وازمردم عراق هشت هزار کشته شدند.ازعوامل این انقلاب، دروهله نخست می توان به تأثیرجنگ جهانی اول دربیداری واستقلال طلبانه ی عراقی ها،وپساداره شگفت آور اشغال گران بدون درنظر گرفتن شرایط اجتماعی وفرهنگی عراق اشاره نمود.انقلابیون،بعداز پیروزی،برای برقراری نظم وامنیت،شورای اداری تشکیل دادند؛امابه دلیل ناسازگاری میان گروهای قومی ومذهبی عرب وکُرد شیعه وسنّی،بریتانیاباردیگر وارد صحنه شدو بانیروی یکصدوپنجاه هزار نفری خویش،نیروهای انقلابی را تارمار کرد،وباپیش گرفتن سیاست تازه ای بنام« سرسپردگی»وحکومت پشت پرده،عبدالرحمن کیلانی رانخست وزیر حکومت موقت تعیین کرد،انگلیسی هاسپس یکی ازفرزندان شریف حسین(پادشاه حجاز)،رابه عنوان دست نشانده خویش برتختنشانده،وبه صورت نامرئی به حکومت خویش درعراق ادامه دادند. عراق به دلایل استراتژیکی واقتصادی برای دولت بریتانیا اهمیت فراوانی داشت،وازمنظر استراتژیک،منطقه ی نفوذبریتانیاکه ازدریای مدیترانه تاخلیج فارس کشیده شده بود ازطریق عراق به هندوستان،که سرمایه ی آنان بود،متصل می شد، ازلحاظ اقتصادی نیزبرمنطقه سرشاراز نفت عراق وخاورمیانه نفوذ پیدا می کرد.بریتانیایی هادرتمام وزارتخانه های عراق،رایزنانی گماشتندوباامضای پیمانی درسال1922میلادی،با حکومت عراق به وابستگی عراق ونیزسلطه ی خود چهره قانونی دادند،مطابق یکی ازبندهای این پیمان پادشاه عراق باید درمسائل درمسائل بین المللی واقتصادی باسفیر ونماینده ی بریتانیادرعراق مشورت نماید وبه غیراز بریتانیا ازهیچ دولت دیگری درخواست مستشارننماید؛،علاوه براین شهروندان بریتانیا،از امتیازحق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) برخوردارشدند.بریتانیا تادهه ی چهل،باشیوه های گوناگون تسلط ونفوذخودرا درعراقادامه داد؛ازمهم ترین قراردادهایی که پس ازجنگ جهانی دوم،میان بریتانیا وعراق منعقد شد؛پیمان« پورتسموث» است،که در شهری بااین نام به امضا رسید.که دریکی ازبندهای آن چنین آمده است:برپایی شورای مشترک ارتش اعم ازمجهز نمودن، آموزش و...به دولت بریتانیا محول می گردد،بعدازانتشار خبرامضای این قرارداد یک جانبه وظالمانه،موجی ازدرگیری ها ونارضایتی های مردمی به وقوع پیوست؛سرانجام دولت عراق به ناچاروبه خواسته یمردم،ازتصویب این پیمان امتناع نمود،والغای آن رابه آگاهی همگان رسانید.درسال 1958میلادی،سرلشگرعبدالکریم قاسم وسرهنگ عبدالسلام عارف،به جای رفتن به اردن وپیوستن بهآمریکا برای جنگ در لبنان،وارد بغداد شدندومراکزمهم و استراتژیک رادردست گرفتند،آنان با محاصره کاخ پادشاهی،شروع به تشکیل فرماندهی انقلاب،وکمیته اعلای جبهه ی میهنی نمودند،توده ی مردم نیز به یاری ارتش شتافتندوبه این ترتیب نخستین کابینه جمهوری عراق باریاست عبدالکریم قاسم،وبه معاونت سرهنگ عبدالسلام عارف برپاگردید.این پیروزی دست آورد مهمی برای رسیدن به استقلال وپیشرفت اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی عراق،نیزخنثی کردن برنامه ها وتوطئه های درازمدت استعمار محسوب می شود.دولت عراق برنامه پیشرفت اقتصادی کشوررا تهیه کرد؛که ازجمله آن ها می توان به اصلاحات ارضی اشاره کرد،وعده هایی نیز برای خودمختاری کُردهاداده شد که به نتیجه نرسید. درسال1963میلادی،رهبران حزب بعث عراق باپشتیبانی عبدالسلام عارف وجنبش ناسیونالیست های عرب باانجام کودتای نظامی مراکز حساس ومهم را به تصرف درآورد،ودولت قاسم ساقط نمودند،متعاقب آن کشتاروارعاب سراسر عراق را فراگرفت. ایران: تماس وبرخوردایرانیان باغرب،علاوه برگسترش طبقه ی روشنفکروطبقه ی متوسط سنّتی،نارضایتی اجتماعی فراگیری رابوجود آورد که درنتیجه آن کشور دچاربحران های اقتصادی فراوانی گردید،و تجارت وبازرگانی نیزبه رکودگرایید.علمای مخالف دولت، روشنفکران وتجاروکسبه ی ورشکسته خواستار تشکیل مجلس شورای ملی یا مشروطه شدند،درگرماگرم نبردِمشروطه خواهان بادربارقاجارومستبدان،مناطق شمالی وجنوبی کشور توسط روسیه وانگلیس به تصرف درآمد؛بعدازامضای مشروطه توسط مظفرالدین شاه وتشکیل مجلس شورای ملیاعتقادعموم براین بود که؛ اوضاع بهترشده و آزادی وعدالت واستقلال و همچنین یکپارچگی کشورتأمین گردد،امااختلافات ودرگیریها شدت یافت،وشرایط نابسامان کشوردوباره به بحران سیاسی واجتماعی واقتصادی منجر گردید.رضاخان که ازفرماندهی نظامی،باتوطئه وهمدستی انگلستان به مقام نخست وزیری رسیده بود،درغیاب احمدشاه که به اروپاسفرکرده بود باپشتیبانی انگلستان دست بهکودتای نظامی زد،وسلسله ی پادشاهی قاجاریّه را درسال1921میلادی، منقرض نمود،اودرسال 1925میلادی،به تخت نشست،سپس به سرکوب مخالفان پرداخت،نخستین گام وی ایجاد ارتشی مدرن بود،که پایه ی اصلی نظام به شمار می آمد،وی بعداز تحکیم وتثبیت کامل قدرت سیاسی،به اصلاحات اقتصادی پرداخت ومصونیت های بزرگان قبایل رامحدودنمود،وبرخی ازامتیازات به غربی ها ازجمله مصونیت قضایی فراسرزمینی راملغی اعلام کرد،وازتمام کشورها خواست تانام ایران رابه جای فارس به رسمیّت شناسند.رضاشاه پس ازدیدارترکیه، بلافاصله اقدامات مشابهی در ایران پرداخت؛ ازجمله تأسیس موسسات آموزشی بخصوص دانشگاه تهران، واماکن عمومی مانندسینماها ورستورانهاو...به روی دختر وپسر باز کردند؛و درصورت تبعیض میان زن و مرد،می بایست جرایم سنگینی راپرداخت می کردند.رضاشاه به نام تمدن وتجددومبارزه باکهنه پرستی مسأله کشف حجاب رادرسال1935میلادی، مطرح کرد،که خشم وتنفر ملت وروحانیون رابرانگیخت.درزمینه توسعه اقتصادی پروژه ی احداث خط آهن سراسری راآغاز کرد،همچنین سیاست یکپارچه سازی قومی –فرهنگی راپیش گرفت؛که درنتیجه نارضایتی های قومی وزبانی ومذهبی را پدیدآورد.زمانی که باحمله ی آلمان به لهستان جنگ جهانی دوم آغازشد،دولت ایران اعلام بی طرفی نمود،اماباپیشروی آلمانها درجنگ که موجب شگفتی رضا شاه گردید؛رابطه دولت ایران باآنان توسعه یافت،متفقین نیز برای جلوگیری ازپیشرفت آلمانی ها،شمال وجنوب ایران اشغال کردند،پس ازآن با خلع رضاشاه، فرزند وی محمدرضا را برسریر سلطنت نشاندند.محمد رضا شاه درمرحله ی اول حکومت خویش ،هیچ نقشی دراداره حکومت نداشت،بلکه نخست وزیرکشور،محمدعلی فروغی،که برکشیده ی انگلیس ها بود،زمام امور را دراختیار داشت؛فروغیباامضای پیمان هایی باانگلیسی ها وکشورشوروی برآن بود تا استقلال ورسمیّت ازدست رفته یایران رابه دست آورد،وزمان معینی برای تخلیه نیروهای بیگانه مشخص کند،روس ها بااشغال شمال ایران،قصدداشتند علاوه بر به دست آوردن امتیاز نفط شمال،آذربایجان وکردستان را ازایران جداکنند. مجلس پانزدهم پس ازاستقرار،هرگونه امتیازدادن به بیگانگان راملغی نمود،ودولت راموظف نمود تاحق ملی ازدست رفته رادرقبال ثروت زیرزمینی به خصوص نفت جنوب را بازستاند.انگلیسی ها باطرح ترورخنثای شاه ،توسط رزم آرا،برای ازبین بردن جنبش ضدامتیاز نفت جنوب بوده است.هنگامی که مصدق وملی گرایان به مجلس شانزدهم راه یافتند،کمیته ی ویژه ای تشکیل دادندتاپیوست قرارداد نفت بین ایران وانگلستان را پی گیری کنند،به همین دلیل کمیته ویژه ی نفت درمجلس شورای ملی، باپافشاری مصدق،متفقاًباطرح قانون ملی شدن صنعت نفت درسال 1951میلادی،موافقت کرد.مصدق پس ازبدست گرفتن پست نخست وزیری،ملی شدن صنعت نفتراپیش بردوبه نتیجه رساندند،امادولت انگلیس برای مقابله باامتیازات ازدست رفته ی خود،تمام سرمایه های ایران،دربانک های خود رامسدود نمود،وسپس به شورای امنیت شکایت کرد،بااحاله این پرونده به دادگاه لاهه،دادگاه مزبوررأی خویش رابه نفع ایران صادرنمود،وانگلستان درنهایت دست به محاصره تجاری برضد ایران زد.انگلس وآمریکا باموافقت شاه،درپی تدارک کودتاعلیه دولت مصدق برآمدند،این مهم بعدازسفرفرمایشی ونمایشی شاه به اروپا(ایتالیا) محقق گردید.شاه ایران نیزبعدازاین کودتای1953میلادی،به کشور بازگشت وقدرت خویش را تثبیت نمود.محمدرضاشاه بعدازتعیین اسدالله علم به نخست وزیری،لایحه ی اصلاح قانون انتخابات انجمن های ایالتی وولایتی رادردستورکاردولت قرارداد؛که مطابق آنانتخاب شوندگان می توانستند به جای قرآن کریم به کتاب آسمانی موردنظرخود سوگندیادکنند.به دنبالتصویب این لایحه وانتشارخبرآن،روحانیان ازجمله آیت الله خمینی دست به اعتراض وسخنرانی زدندوموجب عقب نشینی حکومت ولغولایحه ی مذکورشدند.ازسوی دیگر،شاه نیز به مخالفت باعلماوروحانیان برخاست،وفعالان سیاسی را دستگیر نمود،حکومت با آوردن باکماندوها ازتهران به قم تعدادی ازطلبه های مدرسه فیضیّه راکشته وزخمی نمود،آیت الله خمینی درروزعاشورا به سخن رانیشدیداللحنی علیه نظام شاهنشاهی وحکومت پرداخت؛واز ازرابطه ایران بااسرائیل به شدت انتقاد نمود؛این سخن رانیبه دستگیری وی درهمان سال(1342ش-1963م)،منجر شد،باانتشاراین خبر،تظاهرات گسترده ای درتهران به راه افتاد،وحکومت مجبور شد ایشان را آزاد نماید.بااعطای مصونیت های سیاسی به مستشاران نظامی آمریکاازسوی حکومت ایران،که درواقعاحیای همان نظام امتیازدهی به بیگانگان (کاپیتولاسیون)بود،منجر به واکنش تند آیت الله خمینی گردید؛وی این قانون را ننگ آورنامید.درنتیجه درنتیجه توسط حکومت دست گیر گردیدوبه عراق وسپس به ترکیه تبعید شد.دردوره نخست وزیری هویدا،مرحله ی دوم حکومت استبدادی شاه آغازشد؛نخست وزیر هیچ دخالتی درسیاست خارجی وامورنظامی نداشت بلکه صرفاً منشی گری شاه راعهده دار بود.دراین دوره ایران به لحاظ اقتصادی،رشدچشم گیری می یابد،وفضای سیاسی کشور نیز نسبتا آرام می شود،وازنظر نظامی نیز جایگاه بین المللی پیدامی کند،که دلیل عمده ی آن صعود قیمت نفت پس از شعله ورشدن جنگ اعراب واسرائیل درسال 1973میلادی،بود.همزمان بااین پیش رفت ها، روابط ایران وآمریکا نیزروزبه روزگسترش می یافت.شاه ایران باانحلال نظام چندحزبی، حزب رستاخیز ملت ایران راتأسیس نمود.وبابه قدرت رسیدن«کارتر» درآمریکا،ایران متهم به نقض حقوق بشرشد،«کارتر»ازفروش اسلحه به ایران به شدت انتقادکرد،به دنبال آن،شاه ایران،فضای باز سیاسی اعلام کرد،وبعضی از آزادی های سیاسی درچهارچوب معین اعطا کرد؛ازسوی دیگر،برآن بودبابرخی اقدامات ضدّفساد نظیرمعرفی مفسدان به مراجع قانونی نوعی مهرتأیید برحکومت خودبزند،باایجاد فضای بازوآزادی ها‍ ی سیاسی، فعالیت های ضدنظام گسترش یافت،بانخست وزیری جمشیدآموزگار،کشورکه با رکوداقتصادی وبیکاری مواجه بود،تلاش هایی برای تنظیم قیمت ها انجام گرفت.پس ازشهادت فرزند ارشد آیت الله خمینی،توسط سازمان اطلاعات عراق درزمان حکومت حزب بعث،ضدیت باحکومت شدت یافت؛وبه دنبال آن تظاهرات گسترده ای تهران را فراگرفت،شاه برای انحراف افکار عمومی، این جنبش های مخالف نظام راجنبش های اسلامی –کمونیستی نامید.باهجرت آیت الله خمینی به فرنسه،ودیدار های پی درپی ایشان باروزنامه نگاران وخبرنگاران،نظریات خودرا اعلام می داشت؛سرانجام باتعطیلی مراکزدولتی وکارخانجات،و...انقلاب اسلامی ایران درسال1979میلادی به پیروزی رسید، حکومت پادشاهی درایران به پایان رسید.مدتی بعدازپیروزی انقلاب ایران،صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق،باتصور ناتوانی قدرت نظامی ایران،به خاطردرگیری های سیاسی،باحمایت منافقان(سازمان مجاهدین خلق) به ایران حمله نمود،ودرجبهه ی جنوب، خرمشهر را اشغال کرده وعبدان (آبادان )رامحاصره نموددرشمال غربی ایران نیز پیشروی کرد؛بعدازحمله ی همه جانبه ی عراق،درایران بسیج عمومی اعلام شد؛متعاقب آن ایرانیان توانستند درسال1981میلادی،سرزمین های اشغال شده رابازپس بگیرند،درنتیجه آن صدام اعلام آتش بس نمودکه ازسوی ایران مورد قبول قرار نگرفت،به این ترتیب بود که صدام باپشتیبانی کشورهایی ازجمله فرانسه وشوروی و...جنگی اقتصادی راعلیه ایران آغازنمود؛وبه تأسیسات نفتی وکشتی های نفت کش ایرانحمله نمود،آمریکا نیزباکمک فن آوریهای مدرنماهواره های خویش به عراق باعث گردیدتا مراکز نظامی واقتصادی ایران شناسایی وبمباران گردد،که این امرتأثیرسویی به صادرات ایران داشت.نهایتاً این جنگ بی سرانجام، باپذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت درسال 1988میلادی،ازسوی ایران بعداز هشت سال پایان پذیرفت.جواهری:نجف پس ازپیدا شدن مزارحضرت علی،رونق تازه ای گرفت،وجمعیت آن افزایش یافت،این شهربه مرور به مرکز رشدوشکوفایی علوم دینی وادبی تبدیل گردید.دراوایل قرن بیستم،به موازات رشدونموّعلمی نجف،بیش ازهشتادمدرسه درآن بناگردید،وده ها روزنامه ومجله نیزمنتشر شد،همچنین نشست هایادبی نیز به صورت خصوصی وعمومی برگزاردرآن برگزارمی شد،درچنین محیطی که زبان وفرهنگ وادب آمیخته با جوّخشک وتعصب آلود مذهبی بود،جواهری درخانه ای آکندهازعالم وادیب به دنیا آمد.نیاکان جواهری ازمردان نامداروعالمان وفضلای برجسته ی روزگار خودبودند،وی ازنوادگان شیخ محمدحسن صاحب کتاب معروف«جواهرالکلام فی شرائع الإسلام»بود.او درسال 1899میلادی،درشهرنجف پابه عرصه ی گیتی نهاد.،ودرمورد دوران کودکی اش واهمیّت آن،خودشمی گوید«من اکنون درهفتادسالگی ام،هنوزهم باکودکی ام شادم،مثل اینکه من غیراین مرحله،مرحله ی دیگری نمی شناسم»،پدرش نسبت به تربیت وی حساسیت فوق العاده ای داشت؛به همین سبب تمام توان خودراصرف آموزش علوم دینی،به فرزندشمی نمود.جواهری درآغازباوجوداستعداد وحافظه قوی اش،علاقه ای به تحصیلات سنّتی نشان نمی داد،اماهمین تحصیلات اولیه ی سنّتی ومطالعه ی اشعارپیشینیانتأثیرژرفی برشعروی گذاشت .اودرهشت سالگی باحافظه ی شگفت انگیزخویشهرروزیک خطبه ازنهج البلاغه،وقطعه ای ازقصیده ی متنبّی راحفظ می کرد،خودش می گوید«من فقط متأثرازمیراث نبودم،بلکه متأثرازشعرای مهجرنیزبودم وبسیاری ازآثارترجمه شده ازفرانسه را ازطریق مجلات المقطف،والهلال،مطالعه می کردم.»جواهری درحوزه ی ادبیات فارسی نیز بخش هاییازرباعیات خیام به عربی برگرداند،همچنین کتاب«جنایات روسیه وانگلیس درایران»رادرسال 1925میلادی ازفارسی به عربی ترجمه نمود.جواهری، علی رغم خواست وتلاش بی وقفه ی پدر برای کسب مقام فقهی گرایش شدیدی به سرایش شعرداشت .اواولین قصیده اش رادرسال1919میلادی،درشانزده سالگی به چاپ رساند،ودراولین مجموعه ی شعری اش باعنوان«حلبه الأدب» شعرخودرابااشعار شاعران بزرگ محک زده است.جواهری سه بارازدواج کرد؛ازهمسرنخست خود صاحب دوپسربه نام های«فرات،وفلاح»و دختری به نام«امیره»شد،وپس ازمرگ همسراول،باخواهروی ازدواج کرد،که نتیجه آن دوپسربه نام های«کفاح،ونجاح»بود.زندگی جواهری دارای دومرحله ی است؛که به مرحله ی نخست آن اشاره شد،مرحله ی دوم زندگی وی باتدریس دربغداد آغازمی شود،که طی آن شاعر،به خاطرسرودن چندشعرازطبیعت ایران،طی دوسفرخویش مابین سالهای(1924م-1926م)به ایران به«ایران گرایی»متهم شد.اوبعدازاثبات ملیت عراقی خود،بعنوان رئیس تشریفات کاخ ملک فیصل انتخاب شد،البته این مسأله به معنای ورود اوبه عرصه سیاست محسوب نمی شودولی ازآن جاکه دربارمزبورمحل آمدوشدسیاستمداران عراقی وسایرکشورها به ویژه انگلستان بود؛شاعرتوانست بادیدی موشکافانه الفبای سیاست رافراگیرد.جواهری حدودسه سال درکاخ سلطنتی بود ولی بخاطرطبیعت شاعرانه وتفکرات سیاسی به انگیزه روزنامه نگاری ازکارخود دردربارکناره گیری کرد،ودرسال 1933میلادی،به ریاست دبیرخانه ی وزارت معارف منصوب گردید،اماازاین مسئولیت نیزبه دلیل انتقاد شدید از اوضاع نابسامان کشوربرکنار شد،وی پس ازکودتای بکرصدقی،به خمایت ازاوپرداخت.جواهری درمرحله ی بعدی زندگی اش ،که اوج دوران شکوفای‍ی وی است،به عنوان شاعری بی همتا ونماینده اسلوب کلاسیک وسنّتی شعرعرب مطرح می شود.جواهری تنها شاعرعراقی نیست؛بلکه شعرخودراباسرنوشت سایر ملل عرب،مانند:مصر،سوریه ،لبنان و...گره خورده است ،وبه دلیل تأثیر اودرسرنوشت وزندگی آنان اوبه شاعری انسان گرا(اومانیست) معروف شده است.شایدهیچ شاعری درجهان عرب به اندازه ی جواهری درعرصه ی مطبوعات فعّال نبوده است؛وی درسال 1930میلادی به دنبال استعفا ازدربارملک فیصل،نخستین روزنامه اش رابا عنوان «فرات»منتشرنمود.درسال1936میلادی،همراه باکودتای بکرصدقی،به انتشار روزنامه ی«الإنقلاب» اهتمام ورزیدکه پس ازدورشدن کودتاچیان ازاهداف خود،جواهری باچاپ مقالاتی به نکوهش وانتقادآنان پرداخت ونام روزنامه اش به«الرأی العام»یا « افکار عمومی» تغییر داد که پس ازمدتی توقیف گردید.بابه قدرت رسیدن عبدالکریم قاسم درعراق،دوست دیرینه ی جواهری،روزنامه«الرأی العام»دوباره منتشرگردید،دراین زمان اوبه ریاست«کانون نویسندگان»،ورئیس روزنامه نگاران عراق برگزیده شد،پس ازمدتی به صف مخالفان عبدالکریم قاسم پیوست؛وچون عرصه را برخودتنگ دید به چکسلواکی رفت وهفت سال درشهر پراگ اقامت کرد؛ودرآن جا بود که مجموعه ی شعر«برید الغربه»را طبع نمود.پس ازکودتای حزب بعث درسال1968میلادی،به میهن خویش بازگشت،واین بار ازسیاست های حزب بعث انتقاد نمود؛به همین دلیل دراوایل دهه ی هشتادمیلادی به ناچار وبرای همیشه ترک وطن نمود،و به سوریه رفت،ودرسال 1997میلادی درشهردمشق درگذشت.شعرجواهری به لحاظ ساختار،مبتنی برشعرسنّتی عرباست؛در اسلوب شعری ویمی توان رگه هایی ازبقایای بلاغت قدیم،کثرت اسالیب طلب،وتکرار،وفصل در متلازمین،مانند:مبتداوخبر،به شکل برهان،میراث،خیال و...رانشان داد،ازجهت معناومضمون نیز شاعری نوگراو متجدد،انقلابی وسیاسی به شمارمی آید.درمورد مکانت ومنزلت شعری وی همین بس که عبدالوهاب بیاتی،دیگرشاعر عراقی،می گوید«شعرجواهری خاطری زنده برای مردان آزاده است».ازلقب های او می توان به:شاعرالشاعر،ولسان الشعب،وشاعرالبلدالأوحد،و...اشاره کرد.شهریار:تبریزبزرگ ترین شهر تجاری - اقتصادی ،وفرهنگی،درشمال غرب ایران است،شهردرشمال کوه سهندبا زمستان های سردوتابستان های گرم وخشک که مرکز اصلی ترکی زبانان ایران به شمار می آید. دربحبوحه ی انقلاب مشروطه درتبریز،وهمزمان با مجاهدت هایشیخ محمد خیابانی ودیگران،محمدحسین بهجت تبریزی درسال(1285ش-1907م)دراین شهر چشم به جهان گشود.هنوز یازده ماه ازتولدشنگذشته بود،که پدرتصمیم می گیرد تاخانواده خود را به دلیل اوضاع نابسامان شهر،به روستای «قاییش قورشاق»ازتوابع «قره چمن»درناحیه «خشکناب»منتقل سازد.شهریارتاشش سالگی به همراه خانواده درآنجا می ماند.پدروی میرآقای خشکنابی-که ازوکلای پایه یک دادگستری تبریزبود-اولین معلم شهریاربه شمار می آید، شهریار کتاب های نصاب الصبیان وگلستان و... رانزد پدرآموخت.خودش می گوید«درطاقچه ی خانهعمه ام درروستا،به جزدوکتاب قرآن ودیوان حافظ،کتاب دیگری نبود،ومن هرروزبخشی ازآن دورا ازبر می کردم»،بعدازبازگشت به تبریز، کتاب های جامع المقدمات ومقامات حمیدی رافرامی گیرد؛همزمان زبان فرانسه را نیز با آموزش های معلم خانگی اش یاد می گیرد.وبااشعار انتقادی وفکاهی میرزاعلی اکبرصابر(نویسنده هوپ هوپ نامه) نیزآشنامی گردد.دردوره ی اول متوسطه تعدادی ازغزلیّات خودرا درمجله ی«ادب»مدرسه اشمنتشر می کند،درسال 1303شمسی، برای تکمیل تحصیلات خویشرهسپار دارالفنون تهران شده،سپس درسال1303شمسی،در مدرسه طبّ آن جا ثبت نام می کند؛دراین زمان بود که عشق ورزی وشیفتگی او به دختری با نام«ثریّا»وناکامی وی دروصال،منجر به ترک تحصیل وی گردید.بعدهادرسال 1332شمسی،بادخترعمه خودازدواج می کند که حاصل آن سه فرزند به نام های«شهرزاد،ومریم ،وهادی »است.بعداز ترور«میرزاده عشقی» شاعر انقلابی ووطن پرست،به دستور رضا شاه،شهریارطی مرثیه ای (اندوه یاد)قاتل وی را خائن به میهن نامید،به همین دلیل مدتی به شهر نیشاپورتبعید شد؛وی درآن جا در مجالس ادبی مانند«مکتب شاهپور»شرکت می کند،وبه عنوان کارمنددرثبت احوال مشغول به کار می شود،وچند نمایشنامه نیز می نویسد،ودرسال1314شمسی، ضمن بازگشت به تهران اولین دیوانخود را درقطع رقعی (جیبی)وبامقدمه ی ملک الشعرای بهار،دریکصدوهفتادوهشت صفحه،منتشر می کند.شهریاردرپهنه ی ادبیات ایران،تنها شاعر دوزبانه ای است،که دربیشتر قالب های شناخته شده ی فارسی وترکی آثاردرخشانی دارد؛درشعرترکی«حیدربابا»که آوازه ی جهانی دارد،ودارای مفاهیم و مضامین انسانی وسیاسی واجتماعی و... است.درزبان فارسی نیز قصیده معروف«علی ای همای رحمت»بامضمون دینی،درمجامع دینی شهرت خاصی دارد،وآشنایی عمیق شهریار باموسیقی اصیل درمحضرابوالحسن صبا،ورضامحجوبی و...نیزدرخورتوجه است.شهریاررامی توان شاعری کلاسیک دانست که درعین حال درشعرآزادنیمایی نیزطبع آزمایی نموده است(دومرغ بهشتی ،پیام به اینشتین، ای وای مادرم )،ازدیگرسوی،وی دوست صمیمی نیما یوشیج،پدرشعرنودرایران،بوده است،اودرآغاز انقلاب اسلامی ایران،باشعر خودانقلابیون رایاری می کرد،پس ازپیروزی انقلاب،ودرطول هشت سال جنگ ایران وعراق،سربازان میهن خویشرابرای دفاع ازوطن واسلام،درمقابل دشمن،به جهادوجانفشانی،ترغیب می کرد.درمورد شخصیت شهریارهمین بس که نیمایوشیج می گوید«شهریارتنها شاعری است که من درایران دیدم...طبع ظریف شهریار به قدری باخته شعر است،که درشعر،سبک نوین خودرا دارد،وی بسیارحسّاس وشدیدالتأثر،ودرعین حال آرام وملایم بود».شهریار،شاعری اجتماعی وسیاسی بود،که درمتن وبطن همه ی رویدادهای عصرخود،یه ویژه،وقایعپس ازانقلاب ایران نیز حضورداشته است،اودفاع ازکیان انقلاب اسلامی راوظیفه خویش تلقی می کرد.ازویژگی های شعرشهریارمی توان به استفاده ازواژگان واصطلاحات عامیانه،داشتن زبانی ساده وصمیمی،وپرهیز از ویژگی های متعارف قصیده،مانند:مقدمه،وتخلص و...اشاره کرد؛باوجوداین سادگی وصمیمیّت شعراو ازفرودآمدن به ابتذال مبرّاست. همچنین شهریار به پیوستگی زبانی اعتقاد داشت،به گفته او:« اگرترکی ،فارسی ،عربی، پیوستگی نداشتند ،وجودنداشتند»ازالقاب وی می توان به « بهجت »،«شهریار» اشاره کرد.وازجایگاه وی درنزد شاعران وادیبان،همین بس که،ملک الشعرای بهارمی گوید:«شهریارنه تنها،افتخارایران است،بلکه افتخارشرق است»ویا مقام معظم رهبری درباره شهریارمی فرماید:«شهریارظلم ستیز بود،وغیرت کشور ودین داشت،ونیز افتخارملت خود بود». مضامین سیاسی شعرجواهری:جواهری دربحرانی تریندوره تاریخ عراق جدید زندگی می کرد، به همین دلیل درشعرخویشفسادسیاسی منتشر درمیهن اش می پردازد،شعربرای اوبه مثابه ی ابزاری جهت اصلاحگری وایجادتعادل بود و بیش ازنیم قرن تاریخ جدید عراق را دربرمی گیرد؛و گواه صادق رویدادهای اجتماعی وسیاسی عراق،واحساسات ملی است،چنانکه خودش می گوید:«من عراق هستم،زبانم صدایش،وخونم فراتش،ودلم نیز بخشی ازآن است».شعرجواهری درسختی ونومیدی به جوانان عشق به زندگی وپایندگی دربرابرستم می آموزد،به اعتقادوی آشوب واختلاف های اجتماعی زاینده ی آشوب های سیاسی است،که طی آن استعمارگران ودست نشانده هایشان موفق می شوندازآب گل آلود،ماهی مراد راصیدکنند.استعمارگران عراق باعلم بروقایع عراق به این نتیجه رسیدندکه اگرنقشه ی مدوّن ومفصّلی نداشته باشند،بایدمنتظرانقلاب هاوحوادث ناگواری باشند،به همین سبب به تربیت مزدوران وتدوین قوانین دروغین همت گماشتند.جواهری به بهانه شرکت درجشنواره ها،ویادبودها، به نقدوتحلیل شرایط سیاسی واجتماعی عراقمی پرداخت.ودرقصیده ی«الأفغانی»وی ازدو دوره وشیوه استعماریادمی کند:نخست دوره ی قهروتغلّب وسپس دوره ی یک گام به عقب،که درفرایندآن نقشه های خودرا ازطریق گماشتگان ودست نشاندگان عملی می کند.جواهری بانگاه تیزبینانه چندوچون اعمال وافکارمزدوران نوین راموشکافی کرده،وبه این نتیجه می رسدکه؛ ازمکتب استعماردرهرملّتی گماشته هایی فارغ التحصیل می شوند،که هدف وروشی یکسان دارند.همچنین در«رثائیّات» که یکر ازتاکتیک های خاص جواهری است،بعداز رثاشخصیّت های سیاسیبه بررسی شرایط بدسیاسی عراق می پردازد؛رثایکی ازفنّ های خاص جواهری است،که ازبارزترین وجه تمایزشعر جواهری است که بارثای رهبران سیاسی امثال مالکی وافغانی و...به مسائل سیاسی واجتماعیکشور خودمی پردازد.او تاآخرین روزهای زندگی اش پیوندشعرراباسرنوشت میهن خویش حفظ کرد؛خودوشعرش رادراین راه فداکرد،ودرکتاب«مذکراتی» می گوید:«...امامن هزارباربه دارآویخته شدم».دراولین قصیده اش با عنوان«الثوره العراقیّه»رخدادهای سیاسی عراق رابررسی کرده،وروح انقلابی هموطنان اش راشعله ورمی کند؛دراین قصیده که نخستین گام های وطن پرستانه ی وی است به قهرمانان انقلابی مباهات کرده،وآنان نویدپیروزی می دهد.درهمین قصیده به تصریح می گوید:استعماربسیاری ازسیاستمداران را دست نشانده ی خود قرارداده است.دربخش دیگری ازآن نیزازوحدت دینی میان مسلمانان ومسیحیان(ادیان ابراهیمی) درمشرق زمین یاد می کند،وهدف اواعاده یاستقلال وآزادی درچهارچوب«خیزش وبیداری مشرق زمین»است.درقصیده ی «اتحاد گسسته ی عربی»کشورهای مشرق زمین را به وحدت وایستادگی دربرابر غرب واستعمارگران فرامی خواند،-وی دراین قصیده که یادآورآموزه های جمال الدین افغانی واقبال لاهوری است- بانگاهی وسیع وژرف خواهان اتحاد ملّت هاواقوام است.جواهری اوضاع کشور را روزبه روزوخیم تر تصور می کند،چراکه اوشاهد آن است که ذخایرکشور به تاراج می رود،وودرکنارآن ازفسادحکّام وعقب ماندگی کشوربه تلخی یادمی کند.درموردجهل ونادانی می گوید:«رهبرتحجرونادانی ملل شرق،خودیاوران استعمارگران هستند»،اوجهل نادانیراریشه ی تمام بدبختی ها می دانست،به باوراوازآن جاکه انسان جاهل هیچ آرزووامل غایت اندیشانه ندارد به آسانی تسلیم روح جبروتقدیرمی شود،دراین مسأله دقیقاً مطابق خواست ومصلحت استعمارگران عراقاست. وی تنها راه پیشرفت سریع را اصلاحگری می دانست،ومعتقدبوداین مهمّ فقط بامجاهدت وشهادت محقق می شود؛واین کوتاه ترین راه پل پیروزی واصلاحات است.شکوفایی شعر جواهری دردهه ی چهل زمانی بود که به عنوان شاعر بزرگ کلاسیک عرب شناخته شد،دراین زمان بودکه باحربه ی شعری اش خائنان وطن را آماجهجوم قراردادوازآنان بعنوان«پژواک بیگانگان»نامبرد.درقصیده ی «طرطرا»نیزبر گرایش های طایفه ای وقبیله ای،که بعضی ازحاکمان وابستهبه آن دامن زنند،خط بطلان کشید.وازمدعیان ملی گرایی وپان عربیسم،به عنوان ایادی استعمارانتقادکرد،که بافرارازقانون و معیارهاوبامطرح کردن تناقضات درجامعه به تزویرحقایق می پردازند.وی درجایی نیزازحاکمان دست نشانده ی کشورش باصفت «سگ شکاری» استعمار یادمی کند؛وآنان رامزدورانی می داند،که درازای دریافت مزد ومواجب به تخریب کشورخویش می پردازد،وازفرارمغزها به عنوان ماندگارترین نوع استعمارجدیدیادمی کند،که در لابلای اذهان لانه کرده است.مختصرآن که جواهری شاعری بودکه بابسیج همت ها جویای دگرگونی وضعیّت برای رسیدن بهآینده ی روشن بود.مضامین سیاسی شهریار:هنگامی که قوای متفقین بی هیچ مقاومت تأمل برانگیزی ازسوی ارتش ظاهرامُدرن ایران ؛که رضاشاه پهلوی بارها ازقدرت آن دم می زد،کشور را ازشمال وجنوب اشغال نمودند. شهریارجوان باغزل سیاسی«مهمان شهریور»به این اشغالگری وغارت مملکت توسط روس ها وبریتانیایی هاپرداخته ،وخودنیز ازاشغال ایران توسط متفقین می گوید:که ازجنوب بریتانیا وازشمال روس ها،ثروت این مملکت رابه غارتبردند،واینان باخودبجزفقروبدبختی به همراه نیاوردند،واینهمه ناشی ازحکومت دست نشانده ی پهلوی است، که دم ازارتش مدرن خود می زد وبخش زیادی ازبودجه کشور رابه این امراختصاص داده،وجهل وغفلت سراسرکشور رافراگرفته درحالی که توان دفاع ازکشوردربرابراشغالگران نداشت.هرچندانقلاب مشروطه دربیداری فکر عمومی تأثیرفراوانی داشت،امّاازدل این مشروطه خواهی نظام سلطنتی پهلوی سربرآورد؛وایران عرصه نفوذ کشورهای استعماری ازجمله انگلستان گردید،وحلاوت مشروطه خواهی ایران به مرارت استبدادپهلوی بدل گردید،واستعماربراداره کشوررخنه کرده،وتمامیّت ارضی کشوررابه خطر انداخت.دراین دوره شاعران باخلق مضامین سیاسی واجتماعی مانندوطن،ملت وعدالت،سهم ویژه ای درتنویروبیداری وهشیاری ملت داشتند،شهریارنیزازآنانی بودکه درشعرش ظلم وستم حکام ودست نشاندگان ودول قوی پنجهرابه باد انتقادگرفت؛چراکه آشکارشاهدبود،که استعمار وایادی آنان درغارت ثروت کشورپشتیبان آنان هستند.شهریاردرمنظومه ی«خیک نفت»ازمزدوران وخائنانی نام می بردکه نفت کشورش باقراردادهای تحمیلیوبا اندک بهای ناچیز به انگلیس و آمریکا می فروشند.ویدرشعرترکی «حیدربابا»به ویژه درقسمت دوم آن که بعدها سرود،ازکوچ کردن به ناچار روستاییان به شهرهابراثر سیاست های غلط حکومت در واردات محصولات کشاورزی انتقادمی کند؛چراکه نتیجه ی این سیاست لم یزرع ماندن زمین های کشاورزی ومتعاقب آنفقر وتنگدستی کشاورزان است،سپس شهریار از سیاست تفرقه افکنی استعمارمی گوید،وملت خویش را به حقیقت ودینداری وصبروپایداری دربرابر مشکلات فرامی خواند.شهریارشوونیسم وقومی گرایی را ازهدف های بیگانگان می داند،وازآن باعنوان«شجره ی شیطانی»نام می برد،وی بطورکامل اوضاع نابسامان وفضای خفقان کشوررابه شخص اول مملکت منتسب می کند،ازروحانیان وآخوندهایدرباری با عنوان خائنان دین یادمی کند.شیطان که درفرهنگ اسلامی نماد فسادوگمراهی است؛در اشعارترکی وفارسی شهریار،ازآن به عنوان استعمار نام می برد،که کراراً به حیله ونیرنگ مشغول است ویکی ازفتنه های این اهریمن جای گزین فرهنگ ابتذال به جای فرهنگ بومی وخودی است.به همین دلیل است که درشعرش صلای اتحادومبارزه با ظلم وستم راسرمی دهد.شهریارانقلاب اسلامی راافتخار ایران می دانست؛زیراموجب بیداری ملت ازخواب غفلت بیدارگردید تاحقیقت را ازباطل تشخیص دهد،وبه هویّت اصلی خود وارزش های اسلامی برگردند. اومتذکر می شودازآن جایی که حاکمان وابسته ازاسلام می ترسند؛باشعار«جدایی دین ازسیاست» رادرمیان ملت گسترش می دهند،اوبرآن است که ویژگی بارز امپریالیسم همان درندگی وچپاول ملّتاست.شهریاردرده سال آخرعمرخود،که مقارن باجنگ تحمیلی بود،برای حفظ میهن واسلام، ملت رابه جهادوشهادت فرامی خواند.درمنظومه ی «شبیخون»بازهم ازشهریور1320ه.ش.رابه یادها می آورد،ودرآنمی گوید:هنگامی که اشغالگران روس به شهرهای شمالی کشورهجوم آورد،هموطنانفقط باادوات کشاورزی مانندبیل وکلنگ درمقابل توپ وتفنگ جانفشانی وایستادگی کردند.ازویژگی های برجسته ی محتوای شعری وی،انتقاد ازسیاست های نادرست حکومت به منظوریکسان سازیو یکپارچگی قومی وفرهنگی درراستای رسیدن به وحدت ملی بود که منجر تقویت ناسیونالیسم محلی (قیام شیخ خزعل‍ی ،پیشه وریو...)و نارضایتی های قومی گردید،که جزتفرقه وآشوب سودی نداشت،وی همچنین ازسیاست پهلوی اول درمسأله ی کشف حجاب وغربی کردن پوشش زنان ومردان به بهانه برقراری مدرنیته -به عنوان یکی ازاهداف استعماری درجایگزینی فرهنگ-اعتراض وانتقادمی کند.شهریاردرجایی نیزبه سیاست صنعتی کردن کشورهای شرقی توسط بیگانگان می پردازد؛که مطابق آن فقط مونتاژسازی به جای صنعت ملی واصیل وریشه دارواردکشورها می شودتابدین وسیله ازاستقلال آنان جلوگیری کنند. ومنّت می گذارد که کشورتان را صنعتی کردیم،درحالیکه برای همیشه به خود وابسته می کند.شهریاردرموضع گیری سیاسی اش : خط امام براحزاب دیگرترجبح می دهد،وازاشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام حمایت کرده،وابرازمی داردکه سیاست سازش محکوم به شکست است،وبایددربرابربیگانگان به وحدت وهمگرایی ملی رسید.شهریاربه عنوان شاعری که بعضاً افکاری انقلابی دارد، در شعرخویش حوادث ورخدادهای انقلاب وجنگ تحمیلی ومناسبت هامابین سال های (1357ش-1367ش) رابه تصویر کشیده وشعراوتقویم شاعرانه تاریخ معاصر است.درجایی ازجمعه خونین مکه می گویدکه چگونه آل سعود حرم امن الهی راباکشتارحجاج درخون شست ،وباورداردکه این لکه ی ننگ تاابدبردامن پرده داران دروغین حرمین شریفین خواهدماند.وقتی که جنگ تحمیلی سخن می گوید؛بمباران شیمیایی بعثی هاودروغ پراکنی های رسانه های بیگانه رادرراستای انحراف افکارعمومی جهان ازواقعیّت های جنگ محکوم می کند.ودرقصیده ی «سلام ای جنگجویان دلاور»ازقهرمانی های رزمندگان تمجید می کند،ونیز ازبرپایی نمازدشمن شکن جمعه سخن گفته،وجنایات تروریستها وگروهک های منافق را فراچشم آورده ومحکوم می کند.شهریاردرمنظومه ی «دزدبلدوگل سرسبد»ازوضعیّت پریشانایران انتقادمی کند،که چگونهاشراردرآن حکمرانی می کنند،وعالمان فاسد برمسندقضاوت نشسته اند.و درقصیده ی «خرابات »ازخوابیدنملت سخن به میان می کشد؛که دراثرغفلت وخواب زدگی استعمارثروتش را به غارت می برد.شهریاردرقصیده «به پیشگاه آذربایجان عزیزم»،به اختلافات قومی وزبانی اشاره می کند،وبرآن است که بانی این امر استعمار است تا به راه انداختن آن،ازآب گل آلود ماهی بگیرد،اوبادعوت مردم میهن اش به وحدت ملی ،خواهان آن است تاباشرکت جستن درانتخابات مجلس و...مانع از به بارنشستن خواسته های بیگانگان ودشمنان شوند،ونیزدر«ایده آل ملی»،ازعموم مردم می خواهدکه سرنوشت خویش رابدست گیرند،واحزاب تشکیل دهند وآگاهیسیاسی خویش راوسیع تر کنند تابیگانگان وگماشتگان آنان نتوانندبا حیله ونیرنگ برکشور نفوذ کنند.شهریاردر«اهریمن ریا»،ازاستعمارجدیدسخن به میان می آورد؛که باسیاست نرم،وبه تعبیری تهاجم فرهنگی باانحراف تک تک آحاد ملت ازسرنوشت میهن خویش با انواع حیله ها ونیرنگ ها ازجملهموادمخدر والکل هزینه های هنگفتی می پردازد.مضامین دینی جواهری:جواهری شاعری است شیعه مذهب که هیچ تردیدی نسبت بهمغزوجوهر دین ندارد.درشعرش اذعان می کندکه به نورشریعت ایمان دارد،زیرادین روشن ترین راه زندگی را می نمایاند،وی همچنین باامتیاز طبقاتی دردین مخالف است وکسانی که باهدف تزویرآیین و سست کردن همت ها قایل به چنین تقسیم بندی هایی است،می نکوهد؛زیرا آن چه اهمیّت دارد جنبه ی قدسی ومعنوی دین است .همچنن او فکر اصلاحگری دین نیزدارد،ودین فروشانی که بازرق وریا به لباس دین آراسته اند؛ درحالی که بویی ازشریعتنبرده اند،می خواهند روح دین راباتخدیر وغفلت وترس تغییر دهندوفقط بهمصالح ومطامع خویش می اندیشند،به باد انتقاد می گیرد.وازسویی دینداران خرافه پرست را،که دین را متاع بازار هوس خویشنموده اند،سرزنش می کندوازسوی دیگر دل پُری ازبدعت گزاران عرصه دین دارد وآنان راشیادانی می نامدکه بابهره کشی ازدین وجهالت جامعه، عرصه رابرمردم تنگ می کنند،نفرت وانزجارخویش را اعلام می دارد،و موضوعقشرزدایی دردین مطرح می کند؛تاباگذرازقشر وپوسته ی دین به لُب ومغزآن برسد.جواهری درقضیه ی امام حسین،معتقداست که وی جوانمردانه ازباورهای خود دفاع کرد،وبه شهادت رسید،وامید دارد که قشری نگری جای خودرا به حقایق سپارد زیرادرقشری نگری ازمعنا ومضمون خبری نیست.به همین دلیل جواهری درمراسم سالانه سوگ این شهیدکربلاکه-جنبه دینی و سیاسی واجتماعی ومحتوای انسانی دارد –ودرماه محرم برگزارمی شود،شرکت جُسته وازمقام شامخ شهدای کربلا تجلیل می کرد،قصیده ای نیزبا عنوان «آمنتُ بالحسین »سروده است که پانزده بیت آن راباآب زر بر رواق بارگاه امام حسین نوشته اند؛او دراین قصیده به علل واسباب قیام امام حسین می پردازد،ونسبت به تحریف آن درراستای تفرقه افکنی میان امتوبهره برداری ازاین فاجعه هشدارمی دهدواوآگاه است که حادثه ی عاشورا ، محورشعردینی وسیاسی وفرهنگی شیعیان است که ازأهمّ میراث عقیدتی شیعیاناست به همین دلیل لزومتحریف زدایی ازآن را یادآور می شود تا منجر به اختلاف دربین شیعه وسنّی نگردد؛زیرا دشمنان دین با تحریف وتزویر به تفرقهوکینهدرمیان دینداران می پردازند وبه این اختلافات دامن زنند وبه اهداف شوم خود دست یابند.ونگاه جواهری درمورد مرگ نوعی نگرش گزینشی به آن دارد، زیرا اوبه اینباور رسیده،که مرگ بهترین ها را برمی گزیند،وازبدکارانپرهیز می کندتابه زندگی گناهکارانه وبی ارزش خود ادامه دهند.شهریارشعرهای مذهبیشهریار صبغه ی شیعی وارزش دارد،واین مسأله را می توان ازذکر فضایل ومناقبرسول خدا وامامان شیعه ،بویژه امام علی،دریافت.شهریارامام علی را ازنشانه های خدا برروی زمین می داند،ومعتقداست که بدون شناخت علی، نمی توان خدارا شناخت.درقضیّه ی بحران جانشینی برای خلافت علی وفرزندانش را به مثابه انسان کامل،محق خلیفگی رسول خدا می داند.او با یادآوری جوان مردی واخلاق حضرت علی برآن است که وفای به عهد (اخلاق گرایی )یکی از ملزومات یک سیاستمدار دینی است.وبه مسأله یشفاعت که بعنوان یکیازمبانی اعتقادی شیعیان است،می پردازد،ودرجای جای اشعارش از آن یاد نموده است.وی دین اسلام راقانون محبت می داندکه هیچ اجباری درآن نیست،وشیطان را برآن راهنیست:نگرش شهریار به دین عارفانه است،ازنظردین، شیطان به عنوان مظهرفسادوگمراهی که با نیرنگ وفریب درکمین انسان است. او درجایی می گوید:باید به رنگ خدایی درآییم ودیگررنگ ها که همان ایدئولوژیهای جدید از نوع مارکسیسم،و... می باشد،به باد انتقاد می گیرد؛چرا که آرامش وایمان جز درپناه دین الهی میسّر نخواهد شد.شهریار مکتب های پیمبران را سه قسمت می کند؛مکتب موسی را دوره ابتدایی دین می داند.مکتب عیسی را دوره متوسطه ومیانه،ومکتب محمدرادوره تحصیلات تکمیلی دین می نامد که چشمه فیوضات وعدل ومساوات است.شهریاریادآورمی شودکه فلسفه حرکت امام حسین نوعی عهدوپیمان الهی بود،که می خواست با قیام برظلم وستم ودین فرستاده ی خدا را زنده گرداند؛دراین حادثه زینب (سلام الله علیها)باخطابه های غرّای خود دستگاه تبلیغاتی امویان را درهم بکوبد.شهریار برای بیان ارکان اصلی دین به احادیث متمسک می شود وازاهمیّت ماه رمضان وشب های قدربه تفصیل سخن گفته است.شهریار مراجع دین را ودیعه الهی می داندکه ازطرف امام زمان انتخاب می شوند،وخود امام زمان نیزبه عنوانذخیره الهی روزی زمین را پرازعدل وداد خواهدکرد؛وانقلاب ایران را به رهبری آیت ا..خمینی زمینه ساز قیام مهدی موعود می داند.همچنین وی درآثار فارسی وترکی خویش، تمدن جدیدرا سبب انحطاط اخلاقی ونابودی سنّتها وارزش های‍ می داند؛وبرآن است که تمدن غربایمان را ازدلها رانده ،وآن راتیره وتارکرده است،که این مسأله همان بازگشت به دوره جاهلیّت وتوحّش است. درتدارک این رساله سعی واهتمام وافر داشته ام،ودرحد توان تلاش کرده ام با استفاده از منابع معتبر ومراجعه به دیوان این دوشاعر،به نقد وتحلیل مضامین سیاسی ودینی پرداختیم؛شایدحق علمی مطلب را ادا کرده باشیم.
  • تعداد رکورد ها : 7