جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 11
بررسی تطبیقی «تبعید روح» در روایت تصوّف اسلامی و گنوسی
نویسنده:
حسین شهبازی، محمدرضا عابدی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
باور به تبعید روح از خاستگاه علوی به عالم فرودین، و اعتقاد به لزوم بازگشت روح به موطن اصلی، یک موضوع مشترک در تعالیم گنوسی و آموزه‌­های تصوّف اسلامی است. این مقاله به شیوه تطبیقی ابعاد مختلف موضوع تبعید روح را در اندیشه باطن­‌گرای این دو مکتب بازنموده‌­است. برای نیل به این منظور ابتدا چهارچوب کلی نگاه متصوفه و گنوسیان به مسئله تبعید روح تبیین­ شده و سپس در ضمن تحلیل ساختار و بن‌مایه‌ دو داستان «قصه سرود مروارید» و «قصه غربت غربی» از داستان‌های رمزی گنوسی و تصوّف اسلامی، وجوه اشتراک و افتراق آن دو مشخص­ گردیده است. نتیجه مقاله نشان­ می­‌دهد که درک کلی از غربت روح و تبعید آن از عالم علوی بن­‌مایۀ مشترک در اندیشه­ گنوسی و تفکر صوفیانه است و ریشه در گرایش‌­های باطنی این دو مکتب دارد. بنابراین بهتر است از منظر توارد به این اشتراکات نگریسته­ شود. هر چند با توجه به سبقت تاریخی اندیشه گنوسی بر تصوف و سمت تقدم طرح بحث تبعید روح در آثار گنوسیان، می‌توان گفت، قصه غربت غربی و رساله حی‌ابن یقظان ابن‌سینا یا نی‌­نامۀ مثنوی از تعالیم گنوسی به طور نسبی تأثیر­پذیرفته‌اند و به نوعی دارای ساختار گنوسی­‌اند
صفحات :
از صفحه 125 تا 150
عرفان از اندیشه تا دین
نویسنده:
Hossein Shahbazi; Mohammad Reza Abedi
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
صفحات :
از صفحه 5 تا 24
غلبۀ تیپِ مذهبیِ‌ مزوّر، نمودی از فهم ناروا از دین در رمان اجتماعی (با تامّل در نمونه‌های برجسته)
نویسنده:
محمدرضا عابدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رمان­های اجتماعیِ پس از مشروطه، محصول جامعۀ دورۀ گذر از سنت به تجدد و میل به رهایی مطلق از سنت­های گذشته بود. در غالب این رمان­ها دین به عنوان شالودۀ سنن گذشته، آماج بیشترین انتقادها قرار گرفت. رمان­نویسان این دوره در پی آن­ بودند که فرد را در جامعه، نزدیک به آنچه در عالم واقع اتفاق می­افتد، به تصویر بکشند؛ اقتضای واقع­گرایی ارائه تصویری است که خوبی­ها و هنجارها را نیز در کنار ناروایی­ها و پلشتی­ها بنمایاند. مسئله این است که نویسندگان در تصویری که از طیف مذهبی جامعه در قالب داستان بازنموده­اند، صرفا بر روی بخشی از این طیف، یعنی شخصیت­های منفی و متظاهر تمرکز کرده و عملاً خصوصیات آنها را به دیگر تیپ­های مذهبی تعمیم داده­اند. آنها در این بین تیپ مذهبیِ دین­دارِ راستین را تقریباً نادیده انگاشته­اند. در قریب به اتفاقِ مواردی که شخصیتی مذهبی در رمان­های اجتماعی حضور دارد، کانون تمرکز، رفتارهای منفی، گناه­آلود و ریاکارانۀ اوست؛ از این رهگذر آثار مذکور غالبا از نوعی پیش­داوری نسبت به مذهب رنج می­برد. به نظر می­رسد، در پدید­آمدن چنین ذهنیتی تأثیر نوع نگاه غربی به دین ـ در مفهومِ کلیسایِ خردگریز و علم­ستیزِ قرونِ وسطایی­ـ که دین را در هیئتی منفور و تیره می­دید، نمی­تواند بی­تأثیر باشد؛ نگارنده با مطالعۀ آثار داستان­نویسان بزرگ نیمۀ نخست سدۀ حاضر، تیپ­های مذهبی شاخص را انتخاب کرده و در قالب چهار تیپِ روحانی، مذهبی غیر روحانی، زنان مذهبی و تیپ­های غیر مذهبی متظاهر به مذهب، به صورت تحلیلی بررسی کرده است. بررسی مولفه­های شخصیتی تیپ­های مذکور نشان داد که نگاه منفی به تیپ­های مذهبی و تعمیم صفات تیپ مذهبی ریاکارِ گناه­آلود به دیگر طیف­های مذهبی، تقریباً در همه داستان­های این دوره، با اندکی تفاوت در شدت و ضعف، یک امر شایع است.
صفحات :
از صفحه 109 تا 131
بررسی انتقادی رویکردهای تفسیری و شیوه‌های استناد به آیات در اسرارالتوحید
نویسنده:
محمدرضا عابدی، احمد فرشبافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
صوفیه همچون دیگر فرقه­های باطن­گرا، بلکه بیش از آنها، به تأویل قرآن دست یازیده­اند. تأویل و تفسیر آنها مبتنی بر احالۀ آیات بر باطن و حقیقت (آن­گونه که در­می­یابند) است. آنها در تفسیر بیش از هر چیز بر دل خود اتکا دارند و آن را محل الهام و استقرار علم الهی می­دانند. در اسرارالتوحید نیز به عنوان یکی از أمهات متون صوفیانه، نگاه باطن­گرایانه به آیات قرآن غلبه دارد. بر این پایه، نوشتار حاضر در صدد بررسی انتقادی مبانی ابوسعید در تأویل قرآن، تبیین شیوه­های او در تفسیر آیات و بازنمودن اغراض دیگری است که در به کار بردن آیات قرآن دخیل بوده است. استناد به آیات قرآن در اسرارالتوحید –اعم از استناد مبتنی بر معنا (نگاه غیر تفسیری) و استناد متکی بر تفسیر- از ابتدا تا انتهای اثر به طرز چشمگیری نمایان است اما این استنادات از ضابطه ثابت و مشخصی تبعیت نمی­کند. با این حال، نحوۀ مواجهۀ او با آیات چند شکل عمده دارد که عبارت ­اند از: تفسیر آیه در معنای مشابه با دلالت سیاقی الفاظ و منطبق با آرای مفسران، تأویل و رسیدن به معنایی در طول دلالت سیاقی آیه، ارائه تأویل­ متفاوت، بلکه متباین و متضاد با ظاهر آیات مبتنی بر آرای تصوف و سنت­های صوفیانه، تأویل در جهت توجیه کرامات صوفیانه و به ندرت، تأویل­هایی با رویکرد شطحی. به نظر می­رسد، ابوسعید بیش از آن­که قصد تبیین تعالیم قرآنی را داشته باشد، در صدد توجیه تعالیم صوفیانه با آیات قرآن برآمده است.
صفحات :
از صفحه 117 تا 140
بررسی تطبیقی «انسان خداگونه» در تصوف، قبّالا و گنوسی
نویسنده:
حسين شهبازي ، محمدرضا عابدي
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
انسان‌خداگونه، فارغ از شیوۀ تبیین، از آموزه‌های مشترکِ تصوف، مرکبه و قبالا، و گنوسی است. وجوه اشتراک و اختلاف این ایده در قالب طرح نمونۀ قدسی از انسان، تحتِ تعابیری مانند آدام قَدْمون، آنتروپوس و آدم اول در عرفان یهود، گنوسی و صوفیه دیده می‌شود. پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی ایدۀ مزبور اختصاص دارد. نتایج نشان می‌دهد که با وجود وجوه مشترک، در میان این ایده‌ها تفاوت بنیادین می‌توان یافت. ناتوانی گنوسیان در تفکیک خدای متعال از نخستین آفریده‌اش (آنتروپوس)، آنها را به‌سمت دوگانه‌پرستی سوق داده است. مرکبه نیز اگرچه کوشيده‌اند تا مرز بین خدای یکتا و آدام قدمون را حفظ‌کنند، در عمل نتوانسته‌اند آن دو را از هم تفکیک کنند. قبالائیان در عین باور به توحید، با طرح نظریۀ «ان سوف» و عجز از بیان نسبت آن با یهوه، امکان اتهام به لغزش از محور توحید را در باورهای خود به‌وجود آورده‌اند؛ اما درصدد زدودن غبار این اتهام برآمده‌اند. در میان صوفیه، هرچند شباهت عقل اول به خداوند سبب شده است تا برخی مشایخ در پندار خویش عقل اول را در جایگاه خداوند بیابند، اما تمسک به توحید، در نهایت آنها را به خدای متعال رسانده است.
تصوف، قبالا و گنوسی در نگاه تطبیقی
نویسنده:
دکترحسین شهبازی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: كتابفروشی و انتشارات زوار,
چکیده :
هر کدام از سه مکتب عرفانی قبالا، گنوس و تصوف در بستر فرهنگی و اجتماعی یکی از ادیان بزرگ الاهی (یهود، مسیح و اسلام) نضج یافته و به منصّه ظهور رسید. در این میان مکتبی چون گنوس از مسیحیت کمترین تأثیر را پذیرفت. تصوف به شدت تحت تأثیر مبانی شریعت اسلامی واقع شد هرچند برخی آموزه‌های صوفیه در قالب طریقت، خارج از محدودة شریعت تلقی ‌شد، ولی در کل تعالیم آن در مدار توحید باقی ماند؛ قبالا نیز در عین تکوین در بستر دین یهود، از مبانی و آموزه‌های گنوسی و تصوف متأثر شد. تصوف، قبّالا و گنوسی به دلیل تأثیرگذاری متقابل در یکدیگر و یا تأثیر یک سویۀ برخی از آنها بر دیگری و نیز اشتراک و یا قرابت در برخی از مبانی و آبشخورهای اندیشه، در عین داشتن وجوه تمایز و اختلاف چشم گیر، می‌توانند موضوع یک بحث تطبیقی واقع شوند. این پژوهش مبتنی بر فرضیۀ وجود تعامل و ارتباط میان تصوف، قبالا و گنوسی، در صدد تبیین وجوه تعامل و جنبه‌های ارتباط دوسویه یا چندسویه میان آنها است. برای نیل به این هدف، بررسی تطبیقی مؤلفه های اصلی اندیشه عرفانی آنها نظیرِ خداشناسی و غایات عرفانی، انسان شناسی و جایگاه انسان در نظام معرفتی، خیر و شر، ابلیس و ارتباط آن با نظام احسن، عقل، وحدت و کثرت، مراتب سلوک، استفاده از زبان رمزی و وجوه تمایز و اشتراک در نمادها و رمزها، میزان تأثیرپذیری از ادیان الاهی (یهود، اسلام و مسیحیت) و آیین‌ها و اندیشه‌های بشری (مانوی، نوافلاطونی و...)، وجهۀ همت نگارنده خواهد بود. مبنای بحث تطبیقی در این نوشتار، مکتب تطبیقی آمریکایی است که مقولات فرهنگی و ادبی را به مثابة یک کلیت، فراسوی مرزها می‌بیند و بدون اصالت قائل شدن به رابطة تاریخی، روابط فرهنگی و ادبی را فارغ از قید اثبات‌گرایی بررسی می‌کند. هرچند امروزه مطالعات تطبیقی، آن مفهوم محدود و سنتی را ندارد و در رشته‌های مختلف به قرائت‌های موازی آثار و مقولات فرهنگی اطلاق می‌شود. براساس یافته‌های تحقیق، قبالائیان در کاربرد سمبول‌ها و نمادهای عرفانی از جمله نماد برجسته قبّالا یعنی سفیروت (درخت زندگی)، تحت تأثیر کارکرد نمادین درخت عرفانی متصوفه و آثاری چون مقامات القلوب شیخ ابوالحسن نوری و شجرة الکون ابن عربی قرار داشتند. در مکتب گنوسی یهودی یا عرفان مرکبه، تشابه ساختار منازل سلوک عرفانی در قالب هفت هخالوت با هفت وادی عرفانی تصوف، مخصوصاً در سرمنزل نهایی یعنی قصر عرش، از نکات مشترک آموزه‌های هر دو آیین به‌دست آمد. وجه اشتراک عمدة گنوسی، قبالا و تصوف در نوع تلقی از صادر اول در قالب آنتروپوس، آدام قدمون، حقیقت محمدیه با تأکید بر روایت تورات و حدیث منقول اسلامیِ آفرینش انسان منطبق بر صورت الاهی است. هرچند به بیراهه رفتن گنوسیان یهودی (عرفای مرکبه) و غیریهودی در تفسیر روایت مزبور، آن‌ها را به ثنویت کشاند اما در تصوف و قبالا، تمایز بین خالق و مخلوق و در کل روح یکتاپرستی حفظ ‌شد. از دیگر یافته‌های تحقیق، می‌توان به نظریة وحدت وجود قبالای نبوی ابراهیم ابوالعافیه و نسخة مشابه آن در تصوف اسلامی اشاره کرد در این باب، علی‌رغم تفاوت‌های بنیادین، موارد مشابه زیادی نیز به‌دست آمد. نیز، طرح موضوع «تبعید و غربت روح» در تصوف و گنوسی از تأثیرپذیری متصوفه از آیین گنوسی حکایت دارد. هر چند، گنوسیان نیز در این زمینه از آبشخور فلسفة یونانی متأثر اند. طرح این ایده منجر به استفاده گنوسیان و متصوفه از زبان رمز و اشارت شده و پیدایش داستان‌های رمزی را در پی داشته است.
مرگ اختیاری و تفاوت آن در نگرش عرفانی مولانا و اندیشۀ فلسفی افلاطون
نویسنده:
محمدرضا عابدی، مصطفی عابدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بی­تردید مرگ و گریزناپذیر بودن آن و سرنوشت انسان پس از مرگ، بزرگ­ترین دغدغه انسان از آغاز پیدایش تاکنون بوده است. نوع نگاه دین و عرفان، و حکمت و فلسفه، در این زمینه دارای مشترکات و تفاوت­ هایی است. در فلسفۀ دیالکتیکی افلاطون و در عرفان عاشقانۀ مولانا به‌جز مرگ طبیعی و اجباری، از مرگ دیگری تحت عنوان مرگ ارادی نیز، به‌صراحت یا تلویحاً سخن رفته است. مبنای رهیافت مولانا در این زمینه نقلی بوده و مبتنی‌بر حدیث: «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا» است. اما اساس دیدگاه افلاطون، عقلی و دیالکتیکی است. از این رهگذر، این مقاله در پی واکاوی گسترۀ معنایی مرگ ارادی در مفهوم فلسفی و عرفانی آن است. نیز وجوه تفاوت و اشتراک تلقی عرفانی مولانا و برداشت فلسفی افلاطون از مرگ ارادی در این مجال تبیین می­شود. نتایج حاصل نشان می­دهد که افلاطون و مولانا، هر دو، مرگ ارادی را نتیجۀ نوعی سلوک می­دانند که به قطع وابستگی مادی و جسمانی و علایق دنیوی در عین زندگی این­ جهانی منجر می­شود. راه­بردنِ سالک و فیلسوف به حقیقت عالم و پیوستن به خیرِ مطلق و هستی سرمدی، غایت آرمانی در این سیر خواهد بود.
صفحات :
از صفحه 91 تا 116
بررسی تطبیقی «خیر و شر» در تصوف اسلامی و قبّالای یهودی
نویسنده:
حسین شهبازی،محمدرضا عابدی جیقه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
خیر و شر و نسبت آن­ها با مبدأ هستی، و صدورشان از اصل واحد یا اصول دوگانه یا چندگانه مهم­ترین بحث در آموزه‌های مکاتب عرفانی است. تصوف و قبّالا نیز متأثر از آبشخورهای فکری خود دربارۀ وجود خیر و شر و نسبت آن ­دو با یکدیگر و نیز منشأ صدور آن­ها و اصالت یا نسبیت­شان در عالم دیدگاه­های ویژه‌ای دارند که نوشتار حاضر در صدد تبیین تطبیقی این دیدگاه‌ها است. صوفیه و قبالا خداوند را خیر محض می‌دانند و در عین ­حال نمی‌توانند وجود شر را در این عالم انکار­کنند. در این میان، صوفیه با تمسک به مفهوم نسبیت، تناقضی را که از نسبت دادن شر به خیر محض پدید ­می­آمد، حل­ کرده‌اند؛ اما بیشتر قبالائیان این تناقض را نادیده ­گرفته و شر را مستقیماً به خدا نسبت­ داده‌اند. بزرگان صوفیه خیر را امری ذاتی و شر را عَرَضی می‌دانند اما قبالائیان، برخی شر را نیز ذاتی می‌دانند و برخی دیگر، مانند صوفیه، شر را ناشی از محدود ­بودن موجودات می‌پندارند.
صفحات :
از صفحه 109 تا 127
بررسی تطبیقی «نماد درختِ عرفانی» در قبّالا و تصوف
نویسنده:
حسین شهبازی، محمدرضا عابدی جیقه، احمد فرشبافیان نیازمند، محمد مهدی پور
نوع منبع :
مقاله
چکیده :
نوشتار حاضر بر آن است تا به‌روش تطبيقي جنبه‌هاي تأثير و تأثّرِ درخت معرفت و درخت هستيِ مطرح در آثار صوفيه را با سفيروت قبالايي روشن سازد و وجوه تمايز و اشتراک نماد درخت در اين دو مکتب عرفاني را باز‌نمايد. هدف از پژوهش، تبيين سير تحول و تکامل نماد درخت از رمز ديني به رمز عرفاني و سهم هر کدام از دو مکتب تصوف و قبالا در اين تکامل است. در اين مقاله با استناد به وجوه تشابه ساختاري و تحليل جزئيات آن و نيز استناد به نظر تام بلاک، پژوهشگر قبالايي، روشن مي‌شود که ساختار نماد درخت به‌شکل تکامل‌يافته و عرفاني آن، ميراث تصوف اسلامي است و موسي دي‌لئون در کتاب زوهر، آن را از مقامات‌القلوب شيخ ابوالحسن نوري و شجرة‌الکون ابن‌عربي اقتباس کرده است؛ هرچند در اين ميان تأثيرپذيري توأمان قبالا و تصوف را از شکل ابتدائي و ديني اين نماد در تورات و منابع اسلامي نمي‌توان ناديده انگاشت. قلب در نماد درخت عرفاني تصوف و قبالا نقش محوري دارد. سالک به‌واسطة قلب با عوالم ديگر ارتباط برقرار مي‌کند و از عالم صغير به عالم علوي راه مي‌يابد.
صفحات :
از صفحه 89 تا 107
بررسی تطبیقی منازلِ سلوک عرفانی در تصوّف اسلامی و عرفان یهود (مرکاوا و قبّالا)
نویسنده:
محمدرضا عابدی؛ حسین شهبازی؛ احمد فرشبافیان نیازمند؛ محمد مهدی پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سلوک عرفانی، سیری انفسی و درونی در قلب عالم صغیر برای نیل به حقیقیت محض است. در مکاتب عرفانی این سیر در قالبِ مراحل و مقاماتی تبیین می‌شود. در این پژوهش، منازل سلوک در عرفان یهود و متصوفه اسلامی به‌صورت تطبیقی بررسی می‌شود تا به این پرسش بنیادی پاسخ داده شود که «جنبه‌های همسان و وجوه ناهمسان ساختارِ منازل سلوک در تصوف اسلامی و عرفان یهود کدام‌اند». روش کار مبتنی بر شیوۀ تطبیقی رنه ولک (مکتب آمریکایی) با تأکید بر وجوه اشتراک و اختلاف ساختاری و کلی است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند میان منازل سلوک در عرفان یهود و متصوفه سه وجه مشترک اساسی وجود دارد. تشابه تعداد مقاماتِ سلوک، نخستین وجه مشترک است. کارکرد نمادین سمبول‌واره‌های این مقامات مخصوصاً سمبول «قصر عرش» - یعنی آخرین منزل سلوک در قبّالا و صوفیه - نیز از موارد مشترک به دست آمد. همچنین در هر دو آیین، سالک با دوری از آلایش‌های نفسانی، مراحلی را طی می‌کند تا در فقر و فنای تصوف و ارابوت قبالا و مرکاوا به اتحاد الاهی یا همان دِوِکوت برسد. عمده‌ترین تفاوت، تجسم خداوند در آخرین مرحلۀ سلوک عرفان یهود، در قالب پیکرۀ انسانی است؛ حال آنکه در تصوف تجسم ذات باری‌تعالی به این شکل مطرح نیست.
صفحات :
از صفحه 49 تا 66
  • تعداد رکورد ها : 11