جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5
ادراک زیبایی‌شناسی آگاهی در پدیدارشناسی از نظرگاه هوسرل، هیدگر و سارتر
نویسنده:
عبدالرضا صفری ، امراله معین
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقالۀ حاضر می‌کوشد نشان دهد در آموزۀ روان‌شناختی پدیدارشناسی به‌سببِ کاربست روش فروکاست آیدتیک، ادراک معرفت‌شناختی آگاهی به ادراک زیبایی‌شناختی آگاهی تبدیل می‌شود. دستاورد مهم این مقاله تمرکز بر این چرخش انقلاب‌گونه است که تمهیدات آن از هوسرل و آموزۀ فروکاست آید‌تیک او مایه می‌گیرد؛ زیرا براساسِ این روش، حیات استعلایی آگاهی از حالت شهود ذوات در ذهنیت محض به علمی عینی‌کننده تبدیل می‌شود تا سبب قوام‌بخشی (وجودبخشی) اشیا شود؛ اما سرانجام کاربست آموزۀ فروکاست آیدتیک نزد هیدگر قرارگرفتن وجود خاص آدمی به جای آگاهی است تا آگاهی‌ـ‌اگزیستانس پدیدار شود. نویسنده نتیجه می‌گیرد براساسِ کاربست این آموزه و یکی‌شدن آگاهی و آزادی که شاخصۀ مهم اگزیستانس است، در نزد سارتر هدف نهایی آموزۀ فروکاست آیدتیک، عدم‌سازی است؛ زیرا آگاهی محض، خالی از محتوا و عدم است. به این ترتیب، آگاهی در عین حال که خودانگیختگی است، آگاهی هم هست؛ لذا آگاهیْ صرافت محض و فاقد ماهیت شناخته می‌شود و می‌توان آن را به «طرح» تعریف کرد؛ زیرا می‌تواند خود را آزادانه بیافریند، انتخاب و ابداع کند. پس آگاهی همان اگزیستانس است. این گونه از ادراک حیات استعلایی آگاهی را می‌توان عمیق‌ترین ریشۀ ادراک زیبایی‌شناسی آگاهی دانست که سرانجام پدیدارشناسی را به «فلسفۀ عمل» تبدیل می‌کند؛ اما نمونه‌های مهم خودانگیختگی و نظرگاه زیبایی‌شناختی آگاهی که در اینجا طرح آگاهی خوانده می‌شود، در تخیل و عواطف به‌روشنی دیده می‌شود.
صفحات :
از صفحه 135 تا 150
اخلاق و حقوق انسانی از دیدگاه لایب ‌نیتس
نویسنده:
امراله معین
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
حقوق انسانی و حقوق بشر در جهان کنونی بر مبنای نگرش انسان مدارانه (Humanism) تبیین و توجیه می‌‌شود. این نوع تبیین کمتر بر مبنای حقوق طبیعی است اما برخی از فلاسفه و اندیشمندان به دنبال یافتن منشأیی الهی و طبیعی برای حقوق انسانی بوده‌اند. مقاله حاضر کوشش می‌‌کند یکی از نظریات سنتی لایب ‌نیتس فیلسوف دوران جدید را بیان نماید. لایب نیتس به دنبال این است که ثابت نماید هر نوع حقوقی از حق طبیعی ناشی می‌‌شود و این تنها در زندگی اخلاقی امکان پذیر است. اما ملاک و معیاری که بتوان هم اخلاق و هم حقوق را در آن طرح کرد، عدالت است. عدالت فضیلتی است که بر سایر فضایل برتری دارد. این نوع عدالت از حق طبیعی، که امری الهی است، ناشی می‌شود. حقوق انسان‌ها با این ملاک سنجیده می‌شود و جزا و پاداش نیز متناسب با این عدالت داده می‌شود.
صفحات :
از صفحه 19 تا 30
رابطه اخلاق وعرفان از دیدگاه آیت الله جوادی آملی و امام محمد غزالی
نویسنده:
عفت مشتافی خوزانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهمراد از رابطه اخلاق و عرفان در چند چیز است: دراستقلال و عدم استقلال، سازگاری و عدم سازگاری نیازمندی و عدم نیازمندی ذاتی یا غیر ذاتی بودن و امور دیگر. این رساله به رابطه اخلاق و عرفان در امور نامبرده فوق از نگاه جوادی آملی و ابو حامد غزالی پرداخته می شود.اخلاق و عرفان از موضوعاتی هستند که از زمان های گذشته تا به الان مورد توجه اندیشمندان اسلامی بوده است. دراین بین بررسی افکار و آرا ء آیت اللهجوادی آملی به عنوان یک اندیشمند شیعی که با رویکرد حکمت متعالیهو عرفانی به اخلاق و عرفان نظر دارد و هر دو رامبتنی بر عقلمی داند، از اهمیت زیادی برخوردار است. اخلاق در نظر آیت اله جوادی آملی آن است که انسان سعی کند از طریق فهم همه‌ی فضائل نفسانی و عمل به آن ها وترک رزایل نفسانی ، تبدیل به یک انسان وارسته‌ی به تمام معنا شود.امّا در عرفان، همین فرد تازه در ابتدای راه است یعنی دیگر نمی خواهد فضائل انسانی را کسب کند یاترک رزایل کند، بلکه می خواهد به شهود برسد. آیت الله جوادی آملی مبنای فضائل اخلاقی را برهان عقلی می داند یعنی ایشان قائل به حسن و قبح عقلی است. اخلاق درباره عوارض و اوضاع عقل و نفس بحث می کند یعنی در علم اخلاق بحث می شود که فضیلت و رذیلت نفس چیست و راه تحصیل و درمان آن چه می باشد. بر این اساس، یکی از اصلی ترین موضوعات در علم اخلاق، برهان های عقلی است. از نگاه ایشان عقل منبع معتبری در کنار نقل است و این امر نگاه نو در علم اخلاقی است کهافرادی چون امام محمد غزالی آنرا منفک از فلسفه و عقل می دانستند. بنابراین اخلاق زیر مجموعه فلسفه است، و فلسفه زیر مجموعه عرفان. چنان که عرفان به دو بخش عرفان نظری و عرفان عملی تقسیم می شود، اخلاق هم به دو بخش تقسیم می شود. لذا گرچه اخلاق مبتنی بر عقل است ولی گرایش انسان در عرفان، فوق عقل است یعنی در عرفان است.مراد امام محمدغزالی از عرفان آن است که احکام و دستورات فقهی شرع مقدس صرفاً به اعمال ظاهری مربوط نمی شود و بسی فراتر از آن است. شرع مقدس هنگامی که از طهارت ظاهری سخن می گوید مقصودش طهارت باطن از تمامی رذائل و پلیدی های دامن گیر نفس آدمی نیز هست و هنگامی که از دستوراتی همانند نماز سخن می گوید، مقصودش اتصال با منبع حقائق و معارف الهیه است. پس به صورت اجمالی می توان گفت که مبدأ جایگاه عرفان در نزد امام محمدغزالی ظواهر شرعیه و مقصد و حقیقت آن وصول به باطن و اتصال با منبع غیب است. میان اخلاق و عرفان از دیدگاه ایشان رابطه تنگاتنگی برقرار است. وی هنگامی که از اخلاق سخن می گوید، مقصودش آن هیئتی است که در نفس رسوخ می کند و نفس را به جایی می رساند که بدون نیاز به فکر و اندیشه افعال پسندیده و مطابق با شرع را صادر می کند که در این صورت آن خلق یا نیکوست و یا نکوهیده می شود. دراین رساله به این نتیحه می رسیم که فعل و رفتار اخلاقی، غیر از خصلت و خوی اخلاقی است. به نظر می رسد خصلت ها و مفاهیم اخلاقی مطلق می باشند و رفتار و افعال اخلاقی نسبی اند وعرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهرش، و علم به احوال مبدأ و معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن ها به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است.
بررسی صفات الهی با توجه به نقش شیطان یا اهریمن در سه دین زرتشت، مسیحیت و اسلام
نویسنده:
عبدالرئوف پورمند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مهمترین مسائل در بحث صفت خدا، شیطان و امور شرور می باشد. چرا که درباره شیطان و امور شرور در میان مکاتب و اندیشه های مختلف بحث های گوناگونی شده است. موضوع این رساله بررسی صفات الهی در سه دین مسیحیت، زرتشت و اسلام می باشد. در دین اسلام خدا یگانه آفریدگار عالم هستی است، و قدرتو علم او بر همه چیز سیطره دارد. اصولأ وصف قدرت به صورت مطلق فقط درمورد خدا جایز است، خداوند نسبت به هر چیز علم و آگاهی دارد. . لذا سوالی که در این جا طرح می شود این است که آیا وجود شیطان با قدرت و توحید و علم خداوند سازگار است. در دین مسیح خداوند یگانه و قادر متعال است و نسبت به هر چیز علم دارد. شیطان در این دین همان نقشی را دارد که در عهد عتیق آمده است؛ عامل اصلی هبوط آدم است و در بسیاری از قسمت های انجیل دربرابر مسیح قرار می گیرد و به وسوسه او می پردازد. در دین زرتشت در برخی از متون اهورامزدا به عنوان خدای واحد شناخته می شود. اهورامزدا در دین زرشت دارای توحید ذاتی می باشد، یعنی تنها یک خدا وجود دارد ولی از نظر توحید خالقیت دچار ثنویت شده اند. چرا که در این دین به منبع خیر و شر معتقدند. اهورامزدا خالق خوبی ها و اهریمن خالق بدی ها می باشد. نتایجی که از این پژوهش به دست آمده نشان می دهد که در دین اسلام شیطان هیچ منافاتی با صفات الهی (توحید، قدرت و علم) ندارد. در دین مسیح هم همین گونه است. در دین زرتشت اهریمن با قدرت، علم و توحید اهورامزدا در تضاد است و همه امور شرور به او باز می گردد. از این نظر باید گفت شیطان در دین مسیح و اسلام به عنوان نقطه مقابل خداوند در خالقیت قرار نمی گیرد، اما در دین زرتشت اهریمن در خالقیت هم اثر دارد.
تحول وجودی معرفت شناختی نفس بر اساس عقل فعال ملاصدرا و مقایسه آن با مفهوم مطلق هگل
نویسنده:
عبدالرضا صفری، امراله معین
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دانشگاه قم,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
صرف نظر از وجود نفسی ، ملاصدرا با معرفی وجود أنفسی یا وجود رابطی عقل فعال در اشراق الثالث شاهد سوم از مشهد سوم کتاب الشواهد الربوبیه چشم انداز نوینی در نظرگاه صیرورت نفس پدید آورد. او نشان می دهد که گرچه وجود فی نفسه عقل فعال عین وجود آن برای نفس است و لذا شأنی از شئون آن است اما غایت و کمال نفس نیز به شمار می آید. از این لحاظ او تلاش می کند تأثیر و انفعال نفس از وجود أنفسی عقل فعال و سرانجام اتصال و بلکه اتحاد نفس با آن را توجیه کند. بر این اساس عقل فعال هم فاعل وجود نفس است هم غایت آن. هگل نیز بر اساس مفهوم مطلق نشان می دهد که «مطلق» ماهیت یکسانی با سوژه دارد، لذا این طبیعت «سوژه» است و غایت سوژه تبدیل شدن به مطلق و مطلق شدن است . گویی مطلق نیز شأنی از شئون سوژه است. « نفس» ، در نتیجه به صورت معقول خود خوداندیش یعنی« روح» و خودآگاهی محض تبدیل می شود و به تعبیر دقیق تر با آن اتحاد می یابد . به این سان در این تحول ، سبب و غایت ، هویت واحدی دارند : مطلق، خودش را از رهگذر اندیشیدن به خود ( خودآگاهی ) می آفریند تا در فرآیندی زمانمند ، روح گردد . هدف مقاله حاضر آن است که پس از تحلیل و تطبیق این دو نظرگاه نشان دهد که به رغم تفاوتها ، این دو با استفاده از مفهوم خودآگاهی ، دگرگونی شناختی نفس را تبیین می کند.
صفحات :
از صفحه 139 تا 162
  • تعداد رکورد ها : 5