جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4
بررسی تجربه‌ی هنری به عنوان امر معرفت شناسانه بر مبنای نظریات هرمنوتیک گادامر
نویسنده:
امیرحسین فقیه دزفولی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مباحث ارائه شده در این پژوهش برای پاسخ دادن به این پرسش است که «تجربه‌ی هنری»، چه در مقام مخاطب اثر هنری و چه در جایگاه فاعل یا خالق آن، دارای چه کیفیتی از ارتباط با «کلیت جهان قابل تجربه که در آن امور، در حال وقوع یافتن هستند» و «تفکر» است؟ برای پاسخ‌گویی به این پرسش به نظریات زیبایی‌شناختی «هانس گئورگ گادامر» رجوع کرده‌ایم؛ و از طریق نظریات او، تجربه‌ی هنری را در نسبت با معرفت و حقیقت مورد بررسی قرار می‌‌دهیم. در این رویکرد هنر و تجربه‌ی زیبایی‌شناختی گشایشی به سوی افقی وسیع قلمداد می‌شود که اساس هستی شناسی فهم و بنیان تجربه‌ی هرمنوتیکی با تکیه بر آن‌ها شکل می‌گیرد.بدین ترتیب اثر هنری، صرفاً متعلق به لذت زیبایی‌شناسی سوژه نخواهد بود، چرا که رسالتی فراتر از آن دارد. به بیان دیگر بر مبنای این رویکرد، حقیقت و زیبایی را در تجربه‌ی اثر هنری نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد، چراکه این رویکرد مبنایی برای شناخت حقیقت به دست می‌دهد.آن‌چه که ما در تجربه‌ی هنری با آن مواجه می‌شویم زبان، کلام و گفتار است. « هستی راستین اثر هنری، در آن چیزهایی است که می‌تواند بگوید، و این توانایی فراسوی مرزهای تاریخی می‌رود.»(احمدی،۱۳۸۵، ص۵۸۳) از این منظر، «تجربه‌ی هنری» تجربه‌ی حقیقت است. اما نه حقیقتی که از طریق فرآیندی روشمند به دست آید؛ چرا که حقیقت هنری یک رویداد است. اگر تجربه‌ی هنر یک شکل منحصر به‌فرد از تجربه‌ی زبانی است، و تفکر نیز جز در زبان مقدور نیست و خود زبان ، انتزاعی از آن جهان کلی قابل تجربه است، پس ضرورتاً این سه در ارتباط با یکدیگرند. به واسطه‌ی آدمی، مفاهیم و معانی از طریق زبان ساخته می‌شوند تا در آن کلیت قابل تجربه وقوع یابند و تجربه شوند. هر شکلی از تجربه‌ی هنری، چه تاریخی و چه معاصر، با کیفیتی منحصر به زمانمندی وقوع خویش، در این ارتباط بوجود آمده است. از همین روست که هنر اساساً مستلزم تفسیر و تأویل است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که هنر، بی‌درنگ و در لحظه به فهم در نمی‌آید و خصلتی زمانمند دارد، و به گونه‌ای غیر زمانی برای خود و ما حاضر نمی‌شود.. گادامر تجربه و تفسیر هنر را نوعی روبرو شدن چیزی با چیز دیگر می‌داند. چنین تجربه‌ای به معنای روبرو شدن با نوعی رویداد و رخداد تاریخی است. رویدادی که در جریان رویارویی ما با زبان هنر روی می‌دهد، که در دیدگاه گادامر گشوده، خاتمه ناپذیر و فراگیر است. اثر هنری هربار تحت شرایط متفاوت، خود را به گونه‌ای دیگر عرضه می‌کند. تماشاگر امروزی نه تنها تصویر را به نحوی دیگری می‌بیند، بلکه چیز دیگری را نیز می‌بیند. یکی از ویژگی‌های اصلی هنر بازنمایی است. بازنمایانگری در هنر به معنای جلوه‌گر شدن محتوا و حقیقتی در اثر هنری است. به عقیده‌ی گادامر، حقیقت یک اثر هنری تنها از طریق محتوا و معنای آن است که می‌تواند خود را عیان کند. فهم ما ناظر بر محتوای اثر هنری است و نه مانند آنچه که زیبایی‌شناسی مدرن مطرح کرده است، معطوف به صورت ظاهری.اثر هنری همانند یک متن در برابر ما جلوه‌گر می‌شود و ما را دعوت به خواندن و فهمیدنش می‌کند. در چنین شرایطی مخاطب اثر هنری این امکان را پیدا می‌کند تا با تفسیر، باز سازی و باز آفرینی، هر متن تاریخی را در زمانه‌ی خود، بخواند و به فهم درآورد. بنابراین هر خواندنی که همراه با فهمیدن باشد، نوعی بازآفرینی و تفسیر است.
بررسی روند فعالیت هنری به مثابه‌ی الگوی پژوهشی
نویسنده:
زهرا حیدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده :تأمل در تعاملات انسانی در دنیای وسیع فرهنگی، اجتماعی و درحال تغییر امروزه، دنیایی که با پیشرفت تکنولوژی قابل شناسایی‌تر شده، بدون شک ما را به حیرت می‌آورد. در این شرایط اغلب عقاید پیشین به چالش کشیده می‌شوند. به عنوان مثال، الگوهای تقلیلی که از دیرباز در هنر و علم برای ما کارآمد بود دیگر برای آشکار سازی حقایق پیچیده به کار نمی‌آیند.دانشمندان و هنرمندانی که پیوسته به دنبال یافتن نظم در بی‌نظمی‌ها هستند و کسانی که دنیای پیرامون را به مثابه‌ی یک آزمایشگاه و یا کارگاه هنری می‌بینند، در واقع به مطالعه‌ی فرآیندهای فیزیکی و الگوهای سازمان یافته با نتایجی شگفتی‌آور می‌پردازند؛ و این بررسی‌ها و مطالعات معمولاً در فضایی بین رشته‌های پژوهشی و بدون بکارگیری فعالیت‌های از پیش تدوین شده، صورت می‌گیرد. و باید خاطر نشان کرد که هدف نهایی این نوع پژوهش دستیابی به ادراک جدید است. و به همین منظور نظریه‌های تشریحی(توضیحی) مربوط به اعمال و باورهای انسانی باید به‌واسطه‌ی نظریه‌های مربوط به تغییرات فردی و فرهنگی تکمیل و متحول شوند. و لازم به ذکر است که این نظریه‌ها را می‌توان از خلال افکار، ایده‌ها و اعمالی که از تولید و خلق اثر هنری در شرایط پژوهشی حاصل می‌شوند، یافت. چراکه بر پایه‌ی تجربیات کارگاهی است که قابلیت خلق و نقد شکل می‌گیرد. و این مطلب صحه بر این مدعاست که فعالیت هنری می‌تواند یک فرم پذیرفته شده از پژوهش باشد و تمامی رویکردهای پژوهشی می‌توانند در خلال تجربه‌‌های کارگاهی به کار گرفته شوند. بنابراین فعالیت هنری را باید جایگاه ارزشمندی برای طرح مسائل نظریِ پرمحتوا و عمیق که از طریق روش‌های پژوهشی مناسب بررسی می‌شوند، دانست. از این دیدگاه فعالیت هنری شامل فعالیت‌های انتقادی یکپارچه‌ای است که شامل یک گفتگوی متداوم در حول هنرمند، اثر هنری و زمینه‌های مرتبط می‌شود، که هرکدام از این‌ها نقش اساسی در روند رسیدن به «فهم» دارند. در پایان آنچه حاصل می‌شود، وسعت بینش‌های جدید است. چراکه امروزه ایده‌ها آزادانه‌تر و رها از قواعد خشک و سخت مطرح می‌شوند. و تکامل نظریه‌ها تا آن‌جایی ادامه می‌یابد که امکان برقراری خطوط ارتباطی میان حوزه‌های مختلف مانند علم، هنر، علوم انسانی و تکنولوژی‌های جدید را فراهم می‌سازد. در نتیجه دیگر زمان اینگونه باورها که تصاویر بصری صرفاً راهی برای بیان آنچه که نمی‌توان به درستی در قالب کلام و یا اعداد بیان کرد، به سرآمده. بنابر تمامی مفاهیم و ساختارهایی که تا کنون توضیح داده شد، می‌توان گفت: برای آنانی که فعالیت در کارگاه هنری را جایگاهی برای پیش‌برد پژوهش‌های انعطاف‌پذیر با پیوند‌های فردی و فرهنگی می‌دانند، دوره‌ی جدیدی از پژوهش هنرهای تجسمی آغاز شده است. همچنین همواره میزانی از انعطاف پذیری در پژوهش هنرهای تجسمی وجود دارد، تا این گونه پژوهش‌ها به گونه‌ای سامان‌دهی شده رسمیت بیابند و از اعتبار کافی برخوردار باشند. حال چه پژوهش در فضای دانشگاهی باشد و چه اثر هنری در دنیای هنر.کلید واژه‌ها: فعالیت هنری. هنرهای تجسمی. پژوهش هنری، پژوهش.
بررسی تاثیر هنر بیزانس در بازنمایی پیکره انسانی در نگاره های مقامات حریری و جامع التواریخ
نویسنده:
ساناز سهرابی جهرمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیده پیدایش پیکرنگاری در نگارگری اسلامی با مکتب عباسی آغاز و در مکتب ایلخانی با توجه به مصلحت سیاسی و تسامح به مذهب،همچون مسیحیت شرقی نقش برجسته تری به خود گرفت. پیکره های انسانی در هنر عباسی و ایلخانی در فرم های هنری تحقق یافته ی خود بازتاب شرایط اجتماعی و مذهبی در زمانه خاص تاریخی خودشان می باشند. مراوده با ملل گوناگون وتاثیرپذیری از فرهنگ های همجوار، بستری مناسب را در خصوص زمینه های هنری این مکاتب ایجاد کرد. بیان ویژگی ها و نشانه های بارز تصویری در بازنمایی پیکره انسانی، اهمییت و نقش پیکره ها در تصاویر مذکور، وجود مولفه های مشترک در نظام مذهبی وسیاسی از جمله اهدافی است که این رساله دنبال کرده است. بازنمایی پیکره انسانی در هنر بیزانس، ما را با مجموعه ای از قراردادهای تصویری با بیان وفرم انتزاعی که به سطح دو بعدی سوق داده و گرایش به طبیعت گرایی که مقدمه ای به سوی انسانی شدن می باشد، روبرو می سازد و پایداری این نشانه های تصویری در پیکره ها، علاوه بر تداوم تاریخی، استمرار کارکردهای دینی را به دنبال داشته که مولفه های شکل دهنده این آثار عمدتاً از طریق دین تحقق یافته ودر نتیجه هنر یکی از طرق تجلی آن بوده است. بازنمایی پیکره مسیح وروایت زندگی آن، محور اصلی بسیاری از تصاویر در هنر تجسمی قرون وسطی شد و نگارگران اسلامی با تاثیر از این پیکرنگاری در بازنمایی پیکره پیامبر الهی و نمایش پیکره های دیگر در خصوص روایت آموزه های دینی شدند و مسائل دینی با تکیه بر تأییدات الهی از جمله مضامین مورد توجه هنرمندان در نمایش پیکره انسانی بود. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی، سعی در آشکار سازی نگاه مشابه وبینش هنری این آثار در هنر بیزانس و دو مکتب نگارگری مذکور دارد.کلید واژگان: مکتب عباسی، مقامات حریری، پیکره انسان، هنر بیزانس، مکتب ایلخانی، جامع التواریخ، جهان بینی مسیحی، یونان وروم
بررسی هستی شناختی ارزش فیزیکی اثر هنری و جایگاه آن با تکیه بر هنر معاصر پس از 1960
نویسنده:
مهسا نیک آیین
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهاز دیرباز، ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎن و ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازان، ﺑﻪ دنبال ارﺗﺒﺎط ﻫﻨﺮ و زﻳﺒﺎﻳﻲ، ﺑﻪ ﺑﺤﺚ ﭼﻴﺴﺘﻲ ﻫﻨﺮ ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ. ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺎرﻳﺦ زﻳﺒﺎﻳﻲ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ ﻛﻪ در ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﻮارد، ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎن و ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازان، راﺟﻊ ﺑﻪ ماهیت ﻫﻨﺮﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ اﻧﺪ. ﻗﺮن ﺑﻴﺴﺘﻢ اوج ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازی در ﻫﻨﺮ است، ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎری از نظریات این ﻗﺮن در آﺛﺎر ﻫﻨﺮی ﺑﺎزﺗﺎب ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ، و ﺗﻌﺪاد ﻛﺜﻴﺮی از اﻳﻦ آﺛﺎر ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪی ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎی ﻧﻈﺮی ﻫﻨﺮ ﺷﻜﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ. از طرف دیگر، جنبش‌های هنری از دادائیسم در میانه‌ی دهه‌ی 1920 به این سو موجبات شکل‌گیری نظریه‌هایی در مورد ماهیت هنر را فراهم آوردند. در طول این دهه‌ها، ﺧﺼﻮﺻﺎً از دﻫﻪ ی1960م ﺑﻪ امروز، دﻏﺪﻏﻪﻫﺎی ﻫﻨﺮﻣﻨﺪان ﺻﺮﻓﺎً زﻳﺒﺎﻳﻲ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺑﻪ تعالی ﺷﻨﺎﺧﺖ و ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﺧﻮد و ﻣﺨﺎﻃﺐ و ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﺪﻳﺪ ﭘﻴﺮاﻣﻮن ﺧﻮﻳﺶ فکر می‌کند، اﻳﻦ اﻣﺮ ﺳﺒﺐ ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ در اﻳﻦ دوره از تاریخ هنر، ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ ﭼﻮن «ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ-ﻓﻴﻠﺴﻮف» ﻣﻄﺮح ﮔﺮدد و ﺑﺴﻴﺎری از ﻫﻨﺮﻣﻨﺪان اﻳﻦ دوره شدیداً ﺑﺎ ﻣﺒﺎﺣﺚ اﻧﺪﻳﺸﻪای ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻫﻨﺮ و هم‌راستا با مسائل نقد جدید در رابطه با چیستی هنر، درﮔﻴﺮ شوند. پژوهش ﺣﺎﺿﺮ ﺳﻌﻲ دارد ﺑﺎ ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﻈﺮﻳﻪ‌های هنر، به ویژه نظریه‌ی نهادی، و به موازات آن جنبش‌های هنری ضد زیباشناسانه از اوایل قرن بیستم به این سو، به تحلیل آثار موسوم به هنر مفهومی بپردازد.
  • تعداد رکورد ها : 4