جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 7
تحلیل گزاره "اگر خدا وجود نداشته باشد هر کاری مجاز است"
نویسنده:
مهدی اخوان،جلال پیکانی، سید نصیراحمد حسینی،قاسم اخوان نبوی
نوع منبع :
مقاله , سخنرانی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
بررسي ديدگاه جان شلنبرگ در باب مسأله خفاي الاهي با تأكيد بر آراي ملاصدرا و پل موزر
نویسنده:
نصيراحمد حسيني
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بعضي از فيلسوفان دين نظير شلنبرگ بر اين باور است كه خداوند، با فرض وجود، دست‌كم براي گروهي از مردم و در پاره¬اي از اوقات ناآشكار و در خفاست. حب مطلق الاهي مستلزم آن است كه خداوند شواهدي بر وجود خود در اختيار انسان‌ها قرار دهد. از ديدگاه اني گروه برخي اوصاف الاهي نظير علم، قدرت، خير مطلق، و بويژه حب مطلق الاهي در تعارض با فقدان نشانه‌هاي كافي بر وجود خداوند است. از نظر شلنبرگ، چون خداوند شواهدي بر وجود خود در اختيار انسانها قرار نداده، ناباوري آنان به او سرزنش‌ناپذير است. لذا به باور او خفاي الاهي خداناباوري را توجيه مي‌كند. اين ديدگاه مبناي شكل‌گيري مسأله¬اي با عنوان «مسأله¬ي خفا» در ميان جمعي از فيلسوفان دين در دو دهه اخير است. استدلال خفاي الاهي، به عنوان استدلالي شكاكانه يا الحادي براي اولين‌بار در سال 1993م توسط جان ال. شلنبرگ، فيلسوف معاصر كانادايي در كتاب «خفاي الاهي و عقل آدمي» مطرح شد و در آثار بعدي تقرير‌هاي جديد از آن ارايه گرديد. از آن زمان تا كنون عده‌اي از فيلسوفان و متألهان از جمله پل موزر به نقد و بررسي آن پرداخته اند. حال پرسش اصلي پژوهش اين است: آيا خفاي الاهي خداناباوري را توجيه مي‌كند؟ فرضيه پژوهش اين است كه خفاي الاهي خداناباوري را توجيه نمي‌كند. در باب پيشينه پژوهش بايد گفت تا جايي كه نگارنده مي‌داند اين رساله اولين اثر به زبان فارسي است كه به معرفي و بررسي اين مسأله مي‌پردازد. گردآوري داده‌ها در اين پژوهش به شيوه كتابخانه‌اي صورت گرفته و روش پژوهش در آن به صورت توصيفي- تحليلي است. اين پژوهش پس از معرفي دقيق استدلال خفاي الاهي، ايضاح مباني و پيش‌فرض‌هاي آن، تقريرهاي مختلف آن را مطرح مي‌كند. از مسايل بحث‌برانگيز در اين باب، نسبت استدلال خفا و استدلال شر است كه برخي اين دو را مسأله‌اي‌ واحد انگاشته و اوّلي را به دوّمي فروكاسته اند. اما با توجه به شواهد موجود به نظر مي‌رسد كه حق با شلنبرگ است كه از اهميت و استقلال مسأله خفا جانبداري مي‌كند و اين دو را يكي نمي‌داند. در بازخواني ديدگاه صدرا درباره خفاي الاهي، به نظر مي‌رسد روح فلسفه صدرا، بويژه بُعد عرفاني فلسفة او، با خفاي الاهي موردنظر شلنبرگ كه به خداناباوري مي‌انجامد، ناسازگار است. بر پايه رويكرد جديد موزر در معرفت‌شناسي دين، هيچ گونه خفايي وجود ندارد و به تعبير او شواهد كافي هدفدار بر وجود خدا در دسترس است. بنابراين، خفاي الاهي خداناباوري را توجيه نمي‌كند.
خداباوری، حقوق و سیاست
نویسنده:
پل جی. وایتمن، نصیر احمد حسینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پل جِی. وایتمن، عضو چندین انجمن فلسفی در آمریکاست، که جایزه کتاب سال انجمن فلسفه اجتماعی آمریکای شمالی را در سال 2002 به خاطر نگارش کتاب دین و وظایف شهروندی دریافت کرد. وی در این جستار به بررسی نسبت دین با سیاست می‌پردازد. به نظر وایتمن، با ظهور آیین پروتستان، وحدت جامعه اروپا حول محور دین از هم پاشید و کثرت‌گرایی دینی چالش‌هایی را برای دین پدید آورد. او نخست به خاستگاه لیبرالیسم، انواع آن و مهم‌ترین نظریه آن، یعنی لیبرالیسم راولز، اشاره می‌کند و سپس دیدگاه منتقدانی چون پاپ ژان پل دوم، تیلور، مک‌اینتایر و هولِنباخ را پیش می‌کشد که از منظر دینی یا فلسفی به لیبرالیسم نگاه انتقادی داشته‌اند. به گفته منتقدان، سیاست‌های لیبرالی، نیازهای اساسی انسان را برآورده نمی‌کنند. علاوه بر این، رواج خداباوری و تأثیر عظیم آن بر سیاست‌های کنونی، چالش‌های نیرومندی را فراروی فیلسوفان سیاسی پدید می‌آورد که باید در پی تبیین آن برآیند.
صفحات :
از صفحه 133 تا 144
بررسی تطبیقی مبناگرایی از دیدگاه پلانتینگا و استاد مصباح
نویسنده:
نصیر احمد حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مبناگرایی که کهن‌ترین و مهمترین نظریه توجیه به شمار می‌رود، تنها نظریه‌ای است که هم فیلسوفان غرب از آنبحث کرده‌اند و هم حکیمان اسلامی. مبناگرایان باورها را به دو دسته پایه و غیر پایه تقسیم می‌کنند. طبق این نظریه، باورهای پایه نیازی به توجیه ندارند اما باورهای غیر‌پایه به وسیله باورهای پایه توجیه می‌شوند. ویژگی‌های باور‌های پایه و چگونگی انتقال توجیه از باورهای پایه به باورهای غیر‌پایه دو مسأله بحث‌انگیز میان مبناگرایان بوده است. اختلاف بر سر این دو مسأله موجب شده که مبناگرایان به دو دسته عمده کلاسیک و معتدل تقسیم شوند. پلانتینگا، مبناگرای معتدل است و حال آن که دیدگاه مصباح یزدی به مبناگرایی کلاسیک نزدیک است. با وجود این، چون هردو مبناگرا هستند در آراء ایشان مولفه‌‌های مشترکی وجود دارند که درخور بررسی است. در این رساله، که به بررسی تطبیقی، یا به تعبیر بهتر، مقایسه‌ای دیدگاه‌های این دوفیلسوف درباره مبناگرایی پرداخته می‌شود، تلاش می‌شود وجوه تشابه و وجوه تمایز دیدگاه ایشان در این باره روشن‌شود. بنابراین، در این پژوهش روشن می‌شود که روش پلانتینگا برای شناسایی و دستیابی به باورهای پایه، یک روش استقرائی است و حال آن که روش استاد مصباح روش قیاسی است. استاد مصباح، بر پایه روش خود، گزاره‌ها یا باورهای پایه را به گزاره‌هایی موسوم به بدیهیات اوّلیه و وجدانیات محدود می‌کند در حالی که پلانتینگا دامنه این باورها را بسیار گسترده‌تر لحاظ می‌کند. رویکرد پلانتینگا به مسایل برون‌گرایانه، نسبی‌گرایانه و بالطبع فردگرایانه است و حال آن که رویکرد استاد مصباح درون‌گرایانه و مطلق‌گرایانه است. با وجود این تمایزها، مشترکاتی نیز در آراء ایشان مشاهده می‌شود: بخش کردن باورها به دو دسته پایه و غیرپایه، معقول بودن هر دو دسته از باورها و واقعی بودن آنها از جمله مسایل مشترک میان آنها به شمار می‌رود. همچنین اساس معقولیت باورهای پایه از دیدگاه پلانتینگا نوعی تجربه درونی است که از سنخ معرفت نیست. استاد مصباح نیز اساس باورها را معرفت حضوری، می‌نامد که با تجربه درونی قرابت زیادی دارد.پس از توضیح درباره پاره‌ای از مفاهیم و اصطلاحات به کار گرفته شده در این پژوهش نخست به بررسی مبناگرایی عام و کلاسیک می‌پردازیم. مبناگرایی عام صرفاً دیگاه‌هایی را بیان می‌کند که فراگیر است و همه مبناگرایان آن‌ها را می‌پذیرند. مبناگرایی کلاسیک دیدگاهی است که معتقد است باورهای پایه، باورهای یقینی، تردید‌ناپذیر و خطاناپذیر هستند. این ویژگی‌ها را می‌توان در باورهای بدیهی عقلی، بدیهی حسی و خطا‌ناپذیر یافت. مبناگرایی کلاسیک از دوره باستان آغاز می‌شود و در دوره جدید با دکارت به اوج خود می‌رسد. در دوره معاصر معرفت‌شناسان انسجام‌گرا و عده‌ای از مبناگرایان معاصر نظیر آلوین پلانتینگا نقد‌هایی رابر مبناگرایی کلاسیک وارد نمودند و روایت معتدل از آن را مطرح کردند.
تحلیل انتقادی دیدگاه جان شلنبرگ در باب مسئلۀ خفای الهی
نویسنده:
نصیراحمد حسینی، عبدالرسول کشفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
جان شلنبرگ، فیلسوف دین معاصر، برای اولین بار در سال 1993 «برهان خفا» را مطرح کرد. بر مبنای این برهان، خداوند برای بیشتر انسان‏ها شواهد کافی بر وجود خود ارائه نکرده است، و از این رو در خفاست. به عبارت دیگر، برخی از انسان‏ها، بدون تقصیر و بی آن که سزاوار سرزنش باشند، به شواهد کافی برای وجود خداوند دست نمی ی‏ابند. از منظر شلنبرگ، این امر قرینه ‏ای به سود خداناباوری است. شلنبرگ معتقد است از آنجا که خدای محب نباید مزایا و منافع باور و اعتقاد را از آدمیان دریغ ورزد، فقدان شواهد بر وجود خداوند با عشق و حب الهی ناسازگار است. این مقاله نشان می‏ دهد که برهان شلنبرگ مخدوش است. دفاع وی از دو مقدمۀ بحث‏ انگیز برهانش موفق نیست: یکی این ادعا که عشق خداوند با این فعل او که اجازه می‏ دهد برخی انسان‏ها در وجود خدا دستخوش تردید شوند، ناسازگار است؛ و دیگری این که ناباوری عده ‏ای از لاادری‏گران سرزنش‏ ناپذیر است. ادیان الهی برای این اندیشه که هر نوع ناباوری سرزنش‏ پذیر است دلایل قابل ‏قبولی دارند و شلنبرگ در رد آن‏ها موفق نیست.
صفحات :
از صفحه 133 تا 158
نقد موزر بر استدلال خفای الاهی
نویسنده:
نصیر احمدحسینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جان شلنبرگ، فیلسوف کانادایی تبار «استدلال خفای الاهی» را به طور جدی در سال 1993 برای اولین بار مطرح کرد. چکیده سخن شلنبرگ در این استدلال الحادی این است که خداوند قراین کافی بر وجود خود دست کم در اختیار برخی انسان ها در پاره ای از اوقات نگذاشته و از این رو خداوند در خفاست. شلنبرگ بر پایه این استدلال، که بر وصف حب مطلق خداوند استوار است، معتقد است که اگر خدا محب مطلق می بود، قراین کافی بر وجود خود در اختیار انسان هایی که آفریده و محبوب اوست، قرار می داد و در خفا نمی ماند. لیکن خدا قراین کافی بر وجود خود ارایه نکرده، پس او محب نیست و باور نداشتن به وجود او معقول و سرزنش ناپذیر است. شلنبرگ معتقد است که «استدلال خفا» الحاد را توجیه می کند و او بر اساس این استدلال، وجود خدا را نفی می کند.پل موزر فیلسوف معاصر آمریکایی با رویکرد جدید به معرفت شناسی دین، دیدگاه شلنبرگ را رد می کند. او دلایل ناآشکارگی خدا را رد کرده، معتقد است که بر وجود خدا دلایل کافی وجود دارد. اما به نظر موزر، این دلایل با آنچه به طور طبیعی انسان ها انتظار دارند، تفاوت بسیار دارد. او بر پایه معرفت ارادی، تعیین کننده مرجع حقیقی برای نوع قراین و ارزیابی آن را خود خدا می داند، نه انسان. به این ترتیب، موزر استدلال خفا را، که بر اساس مرجعیت انسان صورت بندی شده، در توجیه خفای خدا و در نتیجه نفی وجود او موفق ارزیابی نمی کند.
ذهن و هوش مصنوعی ازدیدگاه سرل
نویسنده:
نصیر احمدحسینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
  • تعداد رکورد ها : 7