جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 18
امکان و قلمرو شناخت عقلی خدا از منظر متکلمان نظریه پرداز کوفه
نویسنده:
علی امیرخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقاله پیش رو با شیوه بررسی تاریخ اندیشه مسئله امکان و قلمرو شناخت عقلی خدا از نظرگاه جریان فکری -متکلمان نظریه‌پرداز مدرسه کوفه را بر اساس گزارش‌های روایی و تاریخی بررسیده و نشان داده است که متکلمان نظریه‌پردازی چون زراره، مومن طاق و هشام بن حکم و پیروان‌شان به امکان شناخت عقلی بین الحدینی خدا که مستلزم نفی تعطیل و نفی تشبیه است، باورمند بودند و به تبع آن با دیدگاه نفی صفات ذاتی ایجابیِ جمهور امامیه که لازمه نفی تشبیه بود، مخالفتی نداشتند. با این حال، شواهد روشنی وجود دارد که به علم ازلی حق‌تعالی پیش از آفرینش عالَم (به‌صورت سلبی و به‌معنای عدم جهل) اذعان داشتند. در منظومه فکری آنان در مقابل صفات ذاتی که به صورت سلبی به خدا اتصاف دارد، صفات فعلی حق‌تعالی قرار دارد که همراه با حدوث فعل و امر آفرینش ایجاد می‌شود و اتصاف ایجابی آن به خداوند محذوری در پی ندارد. جریان کلامی مدرسه کوفه به جز هشام بن حکم و پیروانش، صفات فعلی خدا را مخلوق و به کلی متباین از ذات باری تعالی می‌دانستند، اما جریان هشامیه صفات فعلی حضرت حق را معنایی می‌دانستند که نه عین ذات است و نه بسان سایر آفریده‌ها متباین و خارج از ذات است.
صفحات :
از صفحه 51 تا 73
سيّد مرتضی و انگاره معرفت اضطراری
نویسنده:
علی امیر خانی
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معيار معرفت اضطرارى از منظر سيّد مرتضى، بى‏ نيازى از نظر و استدلال است كه بر اساس آن، قلمرو معارف اضطرارى (غير اختيارى)، صرفا علوم حاصل از مشاهدات (محسوسات) و ابتدائيات (بديهيات) است كه بدون فكر و نظر در انسان‏ ها حاصل می شوند. ساير علوم و معارف بشر، اعم از دينى و غيردينى كه به نوعى محتاج فكر و نظرند، از منظر سيّد مرتضى، اكتسابى و اختياری اند. از نظرگاه علم الهدى، از آن‏جا كه معرفت اللّه و معرفت به امور دينى و اعتقادى، نه از محسوسات است و نه از اوّليات و بديهيات، معلوم می شود، معرفت به آنها اكتسابى و اختيارى است كه با نظر و استدلال، حاصل می شوند. با اين بيان، او با انگاره اكثر انديشمندان اماميه، چه محدّثان و چه متكلّمان، در دو مدرسه كوفه و قم كه معارف را اضطرارى و معرفت اللّه را فطرى می دانستند، مخالفت كرد و به سان استادش شيخ مفيد، بر اكتسابى و عقلى بودن همه معارف و اعتقادات دينى تأكيد ورزيد. با اين حال، سيّد مرتضى برخلاف استادش شيخ مفيد، عقل را در دانش و نتايجش خودبنياد و غيرمحتاج به سمع می دانست.
معرفت اضطراری در اندیشه های نخستین اسلامی تا قرن پنجم با تأکید بر اندیشه های امامیه و مقایسه آن با دیدگاه معتزله و اهل حدیث
نویسنده:
علی امیرخانی؛ استاد راهنما: محمدتقی سبحانی؛ اساتید مشاور: مصطفی سلطانی, رضا برنجکار؛ اساتید داور: قاسم جوادی, امداد توران, حمیدرضا شریعتمداری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظریه معرفت اضطراری ریشه در منابع اسلامی (آیات و روایات نبوی) دارد؛ از این رو دانشوران نخستین امامی و اهل حدیث ـ که عنایت خاصی به نصوص و متون اسلامی داشتند ـ به اضطراری بودن معرفت باور داشتند. ملاک و معیار آنان در معرفت اضطراری، غیراختیاری بودن معرفت بود. بر این اساس معرفت اضطراری، معرفتی است که تحقق آن خارج از قلمرو افعال اختیاری انسان است و فعل و صنعِ خداست. اندیشوران نخستین امامی چون برآیند معرفت را اضطراری (غیراختیاری) می دانستند، معرفت را از تحت تکلیف خارج می دانستند. از این رو واجبِ نخستین را نه معرفه الله، بلکه ایمان و اقرار به آن برمی شمردند و به لوازم آن از جمله عدم تعلق ثواب و عقابِ استحقاقی در قبال تحقق یا عدم تحققِ معرفت، باور داشتند. اما اهل حدیث به دلیل برخی مبانی اعتقادی و به رغم آن که معرفت را غیراختیاری می دانستند، با این حال آن را تحت تکلیفِ شرعی می دانستند و در قبال تحقق یا عدم تحقق آن، ثواب و عقاب در نظر می گرفتند! معیار مشایخِ نخستین معتزلی (هم چون ابوهذیل) در معرفت اضطراری اما، با ملاک امامیه و اهل حدیث متفاوت بود. مناقشه ی معرفت در بین معتزلیان ـ برخلاف امامیه و اهل حدیث ـ از معرفت الله و تکلیفِ نخستین آغاز شد. آنان معیار معرفت اضطراری را «بی نیازی از نظر و استدلال» می پنداشتند و بر این اساس، معرفت الله را تحت تکلیف نمی دانستند و بر آن بودند معرفت الله خودبه خود یا با اندک تأملی حاصل می شود. نظّام و پیروانش برای نخستین بار معرفت الله را نیازمندِ نظر و استدلال معرفی کردند و به تبع آن بر وجوبِ اکتسابِ آن تأکید نمودند. بِشربن معتمِر اما همان معیار امامیه را در مسئله معرفت، مد نظر گرفت، ولی براساس مبانی اعتزالی، نه تنها معارف را اضطراری ندانست، بلکه بر اختیاری بودنِ همه معارف ـ حتی معارف حسی ـ تأکید ورزید. سپس اصحاب معارف از معتزلیان با همان ملاک و معیار بشر اما برخلاف او همه معارف را اضطراری دانستند. از آن جا که نظریه ی آنان با دیگر مبانی اعتزال (مانند عقل گرایی خودبنیاد و اختیار و آزادی اراده) هم خوانی تام نداشت، مورد وازنش اکثریتِ معتزلیان ـ چه از مدرسه بصره و چه از مدرسه بغداد ـ قرار گرفت. باور به معرفت اضطراری در میان متکلمان امامیه در مدرسه کلامی بغداد، به دلیل آن که معرفت اضطراری را با ادبیات رایج معتزله و با ملاک و معیار آنان می نگریستند و از میراث کلامی امامیان نخستین دور افتاده بودند، کم کم دستخوش تغییر شد به طوری که در دوران شیخ مفید و سپس سید مرتضی و شیخ طوسی، اندیشه اضطراری بودن معارف مورد انکار جدی قرار گرفت و تنها معرفت اکتسابی مورد پذیرش و تأیید قرار گرفت.
بررسی و نقد روش ابن تیمیه در استنباط و اثبات عقاید دینی و رد مخالفان
نویسنده:
محمدجواد حسین‌زاده استاد راهنما: مهدی نصرتیان اهور استاد مشاور: محمد رنجبرحسینی استاد مشاور: علی امیرخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
علم کلام، علمی است که هم، متکلفل استنباط عقاید دینی و هم، موظف به دفاع از این عقاید است. با توجه به این تعریف، وظایفی که بر عهده متکلم است را میتوان اینگونه برشمرد: استنباط (مقام ثبوت)، تبیین و توضیح مطلب، تنظیم، اثبات، رد شبهات، رد عقاید معارض دین (این پنج قسم در مقام اثبات است). در مقام ثبوت متکلم به عقاید دینی دست می یابد و پس از آن در مرحله اثبات به توضیح آموزه های استنباط شده به زبان مخاطبین (تبیین و توضیح مطلب)، دسته بندی(تنظیم)، اثبات گزاره ها متناسب با وضعیت مخاطب، رد شبهات وارد شده و رد عقاید معارض با دین حتی اگر باورمندان به آن عقاید متعرض باورهای دینی متکلم نشده باشند، می پردازد. با توجه به این تعریف از علم کلام و وظایفی که بر عهده متکلم است، هرگاه در صدد شناسایی، ارزشگذاری و داوری درباره اندیشه های متکلمی باشیم، لازم است روش او را در بخش ثبوت و اثبات عقاید دینی مورد توجه قرار دهیم، چرا که روش شناسی در هر علمی به معنای راه رسیدن به معرفت در آن علم است و بدون شناخت آن و فقط با مطالعه گزاره ای عقاید یک متکلم نمیتوان به مجموعه اندیشه های او و احیانا به تناقضات روشی او پی برد و داوری درست و کاملی درباره او داشت. از سوی دیگر، ابن تیمیه از متکلمانی است که نقش اندیشه های او در دگرگونی های عالم اسلام بر کسی پوشیده نیست. اندیشه های کلامی او که در جای جای نوشته های او پراکنده است، تأثیرات غیر قابل انکاری در میان مسلمان داشته است. اما متأسفانه چندان به نقد روش شناسی او توجهی نشده است. با توجه به میزان تاثیر گذاری ابن تیمیه بر جریان های سلفی- تکفیری و نقشی که اندیشه های کلامی او در شکل گیری چنین حرکت هایی دارد و از آنجایی که نقد ریشه ای اندیشه ای می طلبد که بجای نقد گزاره ای آن اندیشه، مبانی روشی صاحب آن اندیشه شناسایی، تحلیل و نقد شود، این پژوهش به نقد و بررسی روش ابن تیمیه در استنباط و اثبات عقاید دینی اختصاص یافت. چیستی و نقد روش ابن تیمیه در استنباط، به معنای شناسایی منابع استنباط و جایگاه و تقدم یا تأخر هر یک بر دیگری، یکی از چالش های پیشروی این پایان نامه است. شناسایی روش او در مرحله اثبات عقاید دینی و نقدهایی که بر تناقضات روشی او وارد است و همچنین روش مواجهه او با مخالفانش از چالش های دیگر این پژوهش است. برای نمونه، در روش استنباط به این مسأله اشاره می شود که در دیدگاه ابن تیمیه، مرجعیت معرفتی ادله نقلی از آنجا ناشی می شود که مصدر آن یقینی و پیراسته از خطا و اشتباه است و برای همه اصناف انسان ها قابل فهم می باشد. بهرگیری همگانی از ادله نقلی موجب شده است که قرآن کریم در آیه 59 سوره نساء همگان را برای رفع نزاع ها و درگیری ها به کتاب و سنت فرابخواند. همین نیز دلیلی بر تقدم ادله نقلی بر ادله عقلی است، زیرا با توجه به گوناگونی اندیشه ها و تفاوت های چشمگیر انسان ها در داوری های عقلی، اگر حل نزاع ها و پایان دادن به درگیری ها متوقف بر آراء و اندیشه ها و قیاس ها و براهین انسانی باشد، راه به جایی نمی برد و فقط موجب بیشتر شدن دامنه اختلاف ها و شک و تردیدها می شود. یکی از نقدهایی که بر او وارد است این است که علی رغم اینکه مدعی حجیت عقل است و هیچ یک از عقل و نقل را بر دیگری مقدم نمی داند اما در اینجا می گوید بر تقدم نقل تصریح می کند و این حرف با مدعای او در بحث تعارض عقل و نقل، ناسازگار است. نمونه ای از روش اثبات ابن تیمیه نیز این است که او گاهی از روش استلزام بهره می گیرد. در روش استلزام، شخص هنگامی که گزاره ای را ثابت می داند، آنچه را لازمه عقلی آن است نیز ثابت می شمارد. ابن تیمیه با بهره گیری از این روش در صدد است که در جهت بودن خداوند را ثابت کند. به این منظور، او در ابتدا گزاره ای استواء به معنای ظاهری آن بر عرش را که به آن معتقد است را مطرح می کند و می گوید بنا بر نص قرآن خداوند متحیز در عرش است. سپس به ملازمه میان تحیز و در جهت بودن اشاره می کند و می گوید: «الجهه و الحیز متلازمان فی الوجود» (بیان تلبیس الجهمیه، ج3، ص14). در نهایت نتیجه می گیرد که خداوند در جهت است. این در حالی است که گزاره ای که روش استلزام بر آن بنا شده است، باطل است استواء بر عرش به معنای ظاهری آن درباره خداوند، صادق نیست. همچنین نمونه ای از روش ابن تیمیه در رد مخالفان بدین شرح است که اساس اندیشه ابن تیمیه در مباحث الهیات بر تجسیم است و هر کس را که قائل به تجسیم نباشد، صاحب بدعه و ضلالت می نامد. این عقیده، مبانی برای اوست. از این رو، در جواب و برای رد مخالفانی که می گویند قول به جسمانیت خداوند مستلزم حدوث و قدیم نبودن خداوند است، می گوید که من قبول ندارم که هر جسمی حادث است، بلکه اجسام به دو قسم اجسام حادث مانند زمین و آسمان و جسم قدیم تقسیم می شوند. او تا آنجا پیش می رود که می گوید: طوایف زیادی از مسلمان و غیر مسلمانان به حدوث همه اجسام اعتقادی ندارند و قائل به جسم قدیم نیز هستند. (بیان تلبیس الجهمیه، ج1، ص373). این در حالی است که جسم، طول و عرض و عمق است و با این سه محدود می شود و محدودیت قرین نیازمندی به غیر است و نیازمندی با ذات الهی سازگار نیست. نقد روش ابن تیمیه در سه مرحله استنباط، اثبات و رد مخالفان یکی از دو بخش اصلی پایان نامه است. درباره چگونگی نقد همانگونه که در بالا اشاره شد، بخشی از نقد، نشاندن تناقض های روشی است که ابن تیمیه مرتکب آن شده است و گاهی علی رغم اینکه روشی را برگزیده است اما در مسیر استدلال به آن توجهی نکرده و بر خلاف مقتضای آن دلیل، گزاره ای را ثابت می شمارد. اما از آنجایی که اشکالات بنایی و تناقضات روشی نمی تواند بطلان یک مکتب فکری را مشخص کند و فقط می تواند منبهی برای باورمندان به آن مکتب باشد تا اشتباهاتش را تصحیح کند، عمده اشکالاتی که متوجه روش ابن تیمیه می شود، اشکالات مبنایی است و مبانی او مورد نقد قرار می گیرد.
بررسی نظریه متکلمین درباره خلقت از عدم
شخص محوری:
محمدحسن قدردان قراملکی
نوع منبع :
صوت , سخنرانی , مناظره،گفتگو و میزگرد
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
نویسنده:
علی امیرخانی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
وضعیت نشر :
قم - ایران: انتشارات دارالحدیث,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
از موضوعاتی که بایسته است در اندیشۀ امامیان نخستین، بازخوانی شود و غبار غفلت از روی آن برداشته شود، مباحث معرفت‌ شناسی است. نویسنده کتاب معتقد است، نظریۀ معرفت اضطراری ریشه در منابع اسلامی (آیات و روایات نبوی) دارد. برخلاف گمان کسانی که می‌ پندارند در کلام نخستین اسلامی، سخنی از بنیان‌های معرفت‌شناختی به میان نیامده است، کلام اسلامی و به‌ویژه اندیشۀ امامیه، از آغاز به بررسی و پی‌ریزی زیرساخت‌های معرفت‌شناسانه در دانش الهیات، علاقه‌مند بوده و آن‌را به‌صورت جدّی و پی‌گیرانه دنبال می کند. در این میان، نظریۀ معرفت و نسبت آن با اراده و اختیار آدمی، به سرعت مورد توجه متکلمان قرار گرفت، در این مدت اندیشوران نخستین امامیه به «معرفت اضطراری» باور داشتند و بر اساس آیات و روایات در موضوع معرفت‌شناسی و چگونگی تحقق معرفت و نقش اراده و اختیار انسان در فرآیند شکل‌گیری آن و نیز رابطۀ تعقل و خِرَدورزی با معرفت، نظریه‌پردازی‌های موشکافانه و دقیق داشته‌اند. پس از بازخوانی انگاره معرفت اضطراری اصحاب امامیه، مقایسه و مقارنۀ نظریه‌های معرفت‌شناختی امامیه با نظریه‌های رقیب از اصحاب حدیث و معتزله می‌تواند به نیکی زوایای پنهانِ انگارۀ‌ امامیه را آشکار و تأثیر و تأثرهای احتمالی اندیشه‌ها از یک دیگر را بازتاب دهد. از این‌رو، اندیشمندان نخستین امامی و اهل حدیث - که عنایت ویژه به نصوص و متون اسلامی داشتند - به اضطراری بودن معرفت اعتقاد داشتند، با این تفاوت که در منظومۀ معرفتی اهل حدیث به جنبۀ اکتسابی معرفت، کم توجهی شده و به نقش اراده و اختیار انسان در فرآیند تولید معرفت توجهی نشده، ولی در سنت کلامی امامیان نخستین، معرفت اضطراری در کنار تعقل و خِرَدورزی و نیز اختیار و تأثیر ارادۀ انسان در کسب فرآیند معرفت مورد پذیرش قرار گرفت. از دیگر تفاوت‌های امامیه و اهل حدیث در معرفت اضطراری آن است که چون این اندیشه در روایات ‌اهل بیت علهم السلام بروز و ظهور بیشتری داشته، امامیان به تبیین ابعاد و مصادیق و نسبت آن با معرفت اکتسابی و به بیان دیگر، نظریه‌پردازی در خصوص آن پرداختند. از این‌رو، می‌توان امامیان مدرسۀ کلامی کوفه را به عنوان نخستین نظریه‌پردازان اندیشۀ معرفت اضطراری به حساب آورد. از آن‌جا که نظریۀ معرفت اکتسابی، مشکلاتی در عرصۀ پاسخ‌گویی به چالش‌های کلامی داشت، برخی از نخستین مشایخ معتزله همچون ابوهذیل علاف، معرفة اللّه را استثنا کرده و آن‌ را ضروری می‌دانستند. این اندیشه البته، در ادامه مورد نقد و بررسی شیوخ عقل‌گرای معتزلی قرار گرفت. با این حال در بین معتزلیان نیز در برهه‌ای از تاریخ کسانی چون جاحظ (و اصحاب المعارف)، همۀ معارف را اضطراری می‌دانستند، اما نظریۀ آنان به چندین دلیل، مورد انکار قاطبۀ معتزلیان پسین (از معتزله بصره، بغداد و معتزله متأخر) قرار گرفت. در این میان، دیدگاه اندیشمندان امامیه پس از دوران حضور و در مدرسۀ کلامی بغداد، به دلیل دورافتادگی از میراث کلامی متکلمان کوفه و به دلیل آن‌که معرفت اضطراری را با ادبیات رایج معتزله و با ملاک و معیار آنان می‌نگریستند، و نیز به جهت توجه به بخشی از آیات و روایات مرتبط با نظریۀ معرفت اکتسابی، کم‌کم دستخوش تغییر شد؛ به طوری که انگارۀ اضطراری بودن معارف در دوران ‌شیخ مفید و سپس سیدمرتضی و شیخ طوسی، مورد انکار قرار گرفت و تنها «معرفت اکتسابی» مورد پذیرش و تأیید قرار گرفت. کتاب حاضر می‌کوشد تبیین کاملی از دیدگاه امامیان نخستین دربارۀ معرفت اضطراری به دست دهد و ضمن مقایسۀ دیدگاه آنان با دیدگاه معرفت اضطراری اهل حدیث و معتزله، چگونگی و چرایی تحول و تغییر معرفت اضطراری در مدرسۀ بغداد را نشان دهد. در ضمن، معانی مختلف معرفت اضطراری و معیارهای متفاوت آن نیز از منظر جریان‌های فکری مختلف بررسی و تبیین خواهد‌ شد. بنابراین، هدف اصلی از تالیف کتاب، درواقع بازشناسی و بازسازی و ارائۀ تبیینی نو از یک نظریۀ کهن در حوزۀ معرفت دینی و همچنین تبیین بخشی از تاریخ اندیشه و تفکر اسلامی است که از رهگذر آن منظومۀ جامع اندیشۀ اصیل کتاب و سنت ناظر به معرفت اضطراری و معرفت اکتسابی، مورد توجه قرار می‌گیرد. کتاب معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی بخشی از کلان‌پروژه «بازشناسی اندیشۀ امامیه در دورۀ نخستین» است که به همت پژوهشکده کلام ‌اهل بیتعلیهم السلام و تلاش حجت الاسلام دکتر علی امیرخانی در شش گفتار تالیف شده است.
معرفت اضطراری خداوند
نویسنده:
علی امیرخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
موضوع معرفت‌شناسی - به ویژه معرفة‌الله - و چگونگی دستیابی به آن و به تعبیر دیگر، اکتسابی یا اضطراری بودن معارف، در محافل علمی مسلمان و در بین طیف‌ها و جریان‌های فکری آنان، همواره مسئله و دغدغه‌ی جدی بوده است. در نگاه کلی، بین اندیشوران اسلامیِ سده‌های نخستین درباره‌ی معارف دست کم پنج دیدگاه اصلی وجود داشته است... ...شیخ مفید به اکتسابی بودن معرفت تصریح دارد: «ان المعرفة بالله تعالی اکتسابّ و کذلک المعرفة بأنبیانه و کل غائب»؛ همان‌گونه که اضطراری بودن معرفة‌الله و معرفت رسول و صحت دین را آشکارا انکار کرده و حصول معرفت به آنها را به قسمی از اقسام قیاس و استدلال و نظر دانسته است... ...طوسی در تبیین اکتسابی و عقلی بودن معرفت می‌گوید: «معرفت» همان «علم» است وعلم آن چیزی است که سکون و آرامش نفس را به همراه دارد و علم بر دو نوع است: ضروری و اکتسابی. علم ضروری فعلِ غیرِ ما در ماست و در اختیار ما نیست، اما علم مکتسب از افعال خود ماست...
گزارش تفصیلی کرسی « معرفت اضطراری در اندیشه امامیه تا نیمه قرن پنجم»
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کرسی ترویجی نقد و مناظره«معرفت اضطراری در اندیشه امامیه تا نیمه قرن پنجم» به همت انجمن کلام اسلامی و با همکاری دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره، در انجمن های علمی حوزه برگزار شد.
بازخوانی نظریه «معرفت اضطراری» در مدرسه کلامی کوفه
نویسنده:
علی امیرخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظریه‌ی «معرفت اضطراری» ریشه در منابع اسلامی (آیات و روایات نبوی) دارد؛ از این‌رو بیشتر اندیشمندانِ نخستین نظریهٔ‌ «معرفت اضطراری» ریشه در منابع اسلامی (آیات و روایات نبوی) دارد؛ از این‌رو بیشتر اندیشمندانِ نخستین امامی که عنایت ویژه‌ای به نصوص و متون اسلامی داشتند، همه معارف بشری - چه دینی و چه غیردینی- را اضطراری به معنای غیراختیاری، می‌دانستند و بر آن بودند تحقق معرفت در انسان‌ها فعل و صُنع خداست در نتیجه انسان فاعلِ شناسا، نیست؛ گرچه اراده انسان در مقدمات تحصیل معرفت (فرآیند معرفت) نقش دارد؛ با این حال برآیند معرفت، فعلِ انسان نیست. از این‌رو چون تحقق معرفت را خارج از حیطهٔ‌ اختیار می‌دانستند، معرفت را تحت تکلیف نمی‌دانستند و به تعلق یا عدم تعلق آن به ثواب و عقاب استحقاقی باور نداشتند. باور به اضطراری بودن معارف در واقع، بر این مبتنی است ‌که میان تحصیل معرفت از طریق نظر و فکر و حصول معرفت، رابطه سببیِ حتمی در کار نباشد تا از این رهگذر اراده مقدماتِ معرفت، بالملازمه اراده خود معرفت به شمار آید. بلکه بین فرآیند و برآیند معرفت دو فرضیه و احتمال بیشتر متصور نیست: یا رابطه سببی اما غیرحتمی بین تحصیل و حصول معرفت، برقرار باشد، به این معنا که تحصیل مقدمات معرفت، جزءالعلة تحقق معرفت باشد؛ و یا بین آنها، رابطهٔ‌ غیرسببی (تهیأی) باشد و تحصیل مقدمات معرفت تنها برای زمینه‌سازی و ظرفیت‌سازی افاضه و إعطای حکیمانه معرفت از جانب حق تعالی باشد.
صفحات :
از صفحه 23 تا 42
نظريۀ نص از ديدگاه متکلمان امامی
نویسنده:
علی امیرخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
  • تعداد رکورد ها : 18