جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
هم‌کنشی و برهم‌کنشیِ عقل و وحی در الهیات سیاسی (خوانش لئو اشتراوس از فارابی)
نویسنده:
مهدی املائی؛ استاد راهنما: احمد عبادی؛ استاد مشاور: ابراهیم رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
لئو اشتراوس (1899-1973) یکی از فیلسوفان برجسته قرن بیستم است که نظریه‌های او در زمینه فلسفه سیاسی، الهیات سیاسی و تاریخ اندیشه‌ها همچنان مورد توجه است. مسأله اصلی که در پژوهش‌های او مطرح می‌شود، «مسئله کلامی-سیاسی» است. اشتراوس در پی پاسخ به این سوال است که چگونه می‌توان رابطه میان دو نوع تفکر متفاوت، یکی فلسفی و یونانی و دیگری دینی و مربوط به اورشلیم، را تحلیل کرد. این دو حوزه فکری از طریق مفاهیم عقل و وحی مورد بررسی قرار می‌گیرند. یکی از نخستین پرسش‌ها در این زمینه توسط الهی‌دان مسیحی قرن سوم، ترتولیان، مطرح شده است: «آتن را با اورشلیم چه کار است؟». اشتراوس تلاش می‌کند تا با تحلیل رابطه بین عقل به‌عنوان مرجعی خودبنیاد و وحی به‌عنوان مرجعی الهی، به مسأله اصلی‌اش پاسخ دهد. او معتقد است که فلسفه یونانی و سنت دینی دو رویکرد متفاوت به حقیقت و سیاست دارند. از نظر اشتراوس، آتن نماد عقلانیت و پرسش‌گری است، در حالی که اورشلیم نماد وحی است. او در آثار خود به بررسی این دو دیدگاه در متون کلاسیک، از جمله افلاطون و ارسطو، و همچنین برخی متفکران قرون وسطی مانند فارابی و ابن‌میمون، پرداخته است. اشتراوس اعتقاد دارد که بازخوانی سنت فکری گذشته باید از طریق متفکران قرون وسطی انجام شود، زیرا آنان می‌توانند به درک بهتر تعامل فلسفه یونانی و دین کمک کنند. در تحلیل رابطه عقل و وحی، اشتراوس به مقوله «حکمت» توجه دارد. هر دو آتن و اورشلیم ادعای نمایندگی حکمت حقیقی را دارند و هرکدام دیگری را انکار می‌کند. اشتراوس بر این باور است که این دو دیدگاه متناقض‌اند و باید یک موضع در این زمینه اتخاذ کنیم. او بیان می‌کند که انتخاب عقل به‌عنوان روش آغازین به‌طور ناخواسته به‌زیان وحی است، اما در عین حال او از اتخاذ موضعی صریح در برابر یکی از این دو اجتناب می‌کند و به‌جای آن بر ایجاد هم‌کنشی میان عقل و وحی تأکید دارد. او در آثارش اشاره می‌کند که فلسفه باید امکان وجود وحی را بپذیرد، اما پذیرش این امکان به‌معنای پذیرفتن این است که زندگی فلسفی به‌تنهایی زندگی کامل و صحیحی نیست. اشتراوس دوران قرون وسطی را نمونه‌ای از هم‌کنشی میان عقل و وحی می‌داند. او این دوره را «روشنگری قرون وسطی» می‌نامد، که در آن عقل و وحی در تعامل سازنده به سر می‌بردند. او بر تضاد میان عقل و وحی در مدرنیته تأکید می‌کند، جایی که اندیشمندان مدرن مانند ماکیاولی و اسپینوزا رابطه میان اخلاق و سیاست و دین و فلسفه را تضعیف کردند. از نظر اشتراوس، مدرنیته به‌دلیل اعتماد بیش‌ازحد به عقل، به بحران‌های بزرگ قرن بیستم و نیهلیسم منجر شد. اشتراوس در برابر این وضعیت بحرانی، به تفکرات فلسفی و دینی پیشین، به‌ویژه فلسفه باستان و روشنگری قرون وسطی، بازگشت می‌کند. هرچند او به‌سادگی نمی‌تواند مدافع «بازگشت به گذشته» باشد، اما او علیه اعتماد بی‌حد و حصر به عقل مدرن و تصور فلسفه به‌عنوان حقیقت نهایی و انحصاری، موضع‌گیری می‌کند. او متفکران مدرن را متهم می‌کند که از «استراتژی ناپلئونی» برای تغییر و تضعیف دین و الهیات استفاده کرده‌اند؛ به این معنا که آن‌ها به‌جای نقد مستقیم اصول دینی، سعی کردند مفاهیم دینی را بازسازی و آن را با عقل و فلسفه تطبیق دهند. اشتراوس با اشاره به فارابی، بر ضرورت تحلیل دقیق رابطه میان عقل و وحی در الهیات سیاسی تأکید دارد. فارابی در رساله الحروف تأکید می‌کند که فلسفه مقدم بر دین است و معرفت فلسفی باید پیش‌نیاز معرفت دینی باشد. این دیدگاه فارابی با خوانش اشتراوس از فلسفه قرون وسطی تا حدودی در تضاد است، چرا که اشتراوس فلسفه را تابع دین و سنت می‌داند. فارابی در تفکرات خود فلسفه را منبع معرفت دینی می‌شمارد و به‌دنبال جست‌وجوی مبنای فلسفی برای وحی نیست. این دیدگاه فارابی، تحلیل اشتراوس از رابطه فلسفه و دین را پیچیده‌تر می‌کند. هدف این پژوهش، بررسی دقیق رابطه میان عقل و وحی در الهیات سیاسی است و می‌خواهد خوانش اشتراوس از روشنگری قرون وسطی و فارابی را نقد کند. این تحقیق به‌ویژه بر تحلیل دقیق دیدگاه‌های فارابی تمرکز دارد و سعی دارد تا هم‌کنشی و برهم‌کنشی عقل و وحی در الهیات سیاسی را بازنگری کند و نقش فلسفه در بستر دینی و سیاسی را بررسی نماید.
بررسی انتقادی زبان دینی در فلسفه پل تیلیش
نویسنده:
واثق محمد دواس دواس؛ استاد راهنما: وحید سهرابی فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
در این پژوهش با عنوان «زبان دینی در فلسفه پل تیلیش» پژوهشگر به موضوع بسیار مهمی می پردازد زیرا به معناسازی ‌در زندگی انسان مربوط می شود، موضوع زبان دینی یکی از موضوعاتی است که میان دین و فلسفه ترکیب ایجاد می کند. و ‌نظریه نمادین بودن زبان دین پول تیلیش یکی از مهم‌ترین نظریه‌هایی است که در قرن گذشته برای تفسیر متن مقدس ارائه شده‌ ‌است. نماد دینی با توجه به متعلق آن یعنی آن مسئله دینی از همه ویژگی های نماد متمایز است، زیرا نماد دینی است که وظیفه ‌تبیین عمیق ترین درجه هستی را به عنوان نماد دینی انجام می دهد و آن را برای انسان توضیح می دهد و او را به یک تجربه ‌عمیق روحی و عاطفی تبدیل می کند و کارکرد نماد دینی و کار آن تثبیت وجود آن است. حوزه نماد دینی امر مقدس است و ‌نقش آن تبیین آن امر مقدس است. از طریق این موضوع، تیلیش روشن می کند که امر مقدس - یعنی خدا در اعتقاد ‌مسیحی - به خودی خود قابل درک نیست، بلکه فقط با نمادها قابل درک است و این تلاشی است از سوی تیلیش برای ‌رفع بسیاری از مشکلات در الهیات مسیحی تا آنها را به شکل قابل قبولی توجیه کند. و از جمله نتایجی که در نقد این نظریه ‌به آن رسیده ایم این است: نظریه نمادین خود متناقض است زیرا پل تیلیش اصل نظریه خود را در قالب زبان واقعی ارائه می ‌دهد نه نمادین وی ایمان و عقل و امثال این اصطلاحات را با زبان واقعی و عرفی توضیح می دهد و برای توضیح آنها به زبان ‌نمادین متوسل نمی شود همچنین: نظریه نمادین تیلیش مبتنی بر تعریف نادرستی از دین است، زیرا دین را به پیوند معنوی امر ‌مقدس یا نگرانی مطلق تقلیل می دهد و این امر به معنای بازگرداندن دین و تبدیل آن به یک رابطه فردی است که با ادیان ‌توحیدی در تضاد است زیرا در ادیان توحیدی این رابطه به رابطه فردی با خدا محدود نمی شود. همچنین: زبان نمادین دین ‌تیلیش واقعیت را بیان و آشکار نمی کند، بلکه نمادی است که در پس آن نهفته است. و این به نظر می رسد که نادرست ‌است زیرا موجب نسبیت و به گونه ای آنارشیست معرفتی منجر می شود. لازم به ذکر است که روش مورد استفاده در این ‌پژوهش تا حد امکان توصیف، تحلیل و نقد است. ‌
تأویلات اهل بیت (ع) درباره مقام ولایت در سوره‌های مریم و طه
نویسنده:
مهرناز گلی، الهه گلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تأویلات اهل بیت (علیهم‌السلام) به‌عنوان وارثان علم نبوت و مفسران حقیقی قرآن، نقش کلیدی در تبیین لایه‌های باطنی آیات قرآنی ایفا می‌کنند و مفاهیمی همچون ولایت، هدایت، و استمرار نبوت را آشکار می‌سازند. این پژوهش با هدف بررسی تأویلات اهل بیت (ع) درباره مقام ولایت در آیات منتخب سوره‌های طه و مریم و تحلیل جایگاه آن‌ها در پیوند میان قرآن، نبوت، و هدایت امت اسلامی انجام شده است. روش این مطالعه، تحلیلی–توصیفی است و با استفاده از منابع تفسیری و حدیثی معتبر، به طبقه‌بندی تأویلات اهل بیت (ع) در قالب‌های معنوی-رمزی، تشبیهی-تمثیلی، مصداقی، و جری و تطبیق پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که تأویلات اهل بیت (ع) عمق مفاهیم ولایی آیات را روشن کرده و ولایت را به‌عنوان یکی از ارکان اساسی هدایت الهی و استمرار رسالت انبیا معرفی می‌کنند. این پژوهش تأکید دارد که بدون بهره‌گیری از تأویلات اهل بیت (ع)، درک معارف قرآنی ناقص خواهد بود. همچنین، این تأویلات ارتباط میان مقام ولایت و مفاهیمی همچون عصمت، قرب الهی، و هدایت امت را در تمامی ابعاد روشن ساخته و به تبیین جایگاه ولایت به‌عنوان محور هدایت بشر کمک کرده است.
صفحات :
از صفحه 130 تا 157
برررسی شود :مظلومیت امام حسن علیه السلام: نگاهی به ماجرای صلح امام حسن علیه السلام با معاویه
نویسنده:
حسین قربانی دامنابی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
بررسی اندیشه اشتراوس در ارتباط با تفسیر پیچیده او از موسس اندیشه سیاسی جدید
نویسنده:
محسن باقرزاده مشکی باف
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
لئو اشتراوس، به‌زعمِ نگارنده، از مهم‌ترین مفسران فلسفۀ سیاسی جدید و کلاسیک است که تفسیرهای او بر فهم فیلسوفانی که گسست‌های ژرفی در تاریخ ایجاد کرده‌اند بسیار مفید و روشنی‌بخش بوده است. در این مقاله، نگارنده به موضع بسیار پیچیدۀ لئو اشتراوس درخصوصِ مؤسس اندیشۀ سیاسی جدید در غرب، یعنی نیکولو ماکیاولی، می‌پردازد. اشتراوس، از یک طرف، در مقالات و کتب متعددِ خود از گسست غیر‌قابل‌بازگشت او به‌سمتِ مدرنیته صحبت می‌کند و، از طرف دیگر، ماکیاولی را آغاز تفکر نظری‌ای می‌داند که سرآغاز انحطاط غرب است. اشتراوس معتقد است که اگر در مقام ماکیاولی مبتکر اندیشۀ سیاسی جدید ظاهر شده، تنها دلیلش آن است که افق فکری فیلسوفان کلاسیک را پایین آورده و اهداف آن‌ها را غیرواقعی و تخیلی جلوه داده است. نویسنده در این مقاله نخست با توضیحِ یونان از نقطه‌نظر اشتراوس آغاز می‌کند و سپس، براساسِ متون فیلسوفان مهم هر دو سنت، توضیح ‌می‌دهد که چگونه او با استفاده از ابزار فلسفۀ کلاسیک نه‌تنها می‌تواند شناخت ژرف‌تری از ماکیاولی به دست آورد بلکه، در کنار فهم گسست او، ایرادات و نقدهای خود را مبتنی بر همان ابزار بر ماکیاولی وارد می‌کند و طراحی‌ای واقع‌گرایانه‌ای از او در اختیار ما می‌گذارد.
صفحات :
از صفحه 155 تا 175
رالز و هابرماس: عقل، کثرت‌گرایی و ادعاهای فلسفه سیاسی، چاپ مجدد [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Todd Hedrick
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Stanford University Press,
تحلیل انتقادی منطق تبیین اجتماعی در علوم اخلاقی جان استوارت میل از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
محمد وحید سهیلی ، حمید پارسانیا ، مهدی سلطانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جان استوارت میل در کتاب «نظام منطق» ایده‌ای از تکوین علوم اخلاقی و اجتماعی را پی‌ریزی کرد که لوازم روش‌شناختی ویژه را به‌همراه داشت. وی بر اساس منطق عام تجربه‌گرایی، مسیر تکوین علوم اخلاقی و اجتماعی مبتنی‌بر علم قواعد عام ذهن یا با کمی تسامح روان‌شناسی محض ترسیم نمود. قواعد عام ذهن برای توضیح پدیده‌های انسانی و اجتماعی به‌تنهایی کفایت نمی‌کردند و ازاین‌رو مسیر تبیین علمی برای اتصال میان این دانش بالادستی و پدیده‌های انسانی و اجتماعی نیازمند به یک میانجی و حدوسط بود. میل دانشی به نام اتولوژی را به‌مثابۀ میانجی علم بالادستی شناخت ذهن انسان و پدیده‌های سیال اجتماعی و انسانی وارد الگوی منطق تبیینی خود کرد. حضور اتولوژی در مرکز ایدۀ علوم اخلاقی میل ملازم با پیامدهای منطقی و روش‌شناختی است. وی روش منطقی استنتاج در علوم اخلاقی را روش تاریخی یا قیاسی معکوس نامید. صدرالمتألهین نیز با ارتقای مسئلۀ علم‌النفس از طبیعیات به هستی‌شناسی، شرایط تحقق نحوۀ خاصی از علم اجتماعی را ممکن نمود. مبانی هستی‌شناسی حکمت متعالیه نیز منطق ویژه‌ای را برای این علم اجتماعی به‌همراه خواهند داشت. در این مقاله با مقایسه‌ای تحلیلی ـ انتقادی ایدۀ جان استوارت میل را به‌عنوان منشأ علم اجتماعی پوزیتیویستی بر بنیان علم‌النفس فلسفی حکمت صدرایی نقد خواهیم کرد.
صفحات :
از صفحه 7 تا 24
تحلیلی انتقادی بر دیدگاه مترجمان و مفسران در ترجمة آیة «فَأْتِیا فِرْعَوْن‌...»
نویسنده:
حمید نادری قهفرخی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بر اساس آیة 16 سورة شعراء، خداوند بعد از ابلاغ رسالت موسی و هارون(ع) فرمود: «فَأْتِیا فِرْعَوْنَ‌...». بررسی حدود چهل ترجمة فارسی و هشتاد تفسیر قرآن نشان می‌دهد که با وجود پنج دیدگاه در تفسیر این آیه، تقریباً همة مترجمان و طیف وسیعی از مفسران، آیه را این‌گونه معنا کرده‌اند: «پس نزد فرعون بروید». با توجه به اینکه ریشة مادة «أتی» به ‌معنای آمدن است، این سؤال مطرح می‌شود که این محققان با توجه به چه قرینه‌ای، معنایی کاملاً متضاد با این ماده را در این آیه در نظر گرفته‌اند؟ بازخوانی دیدگاه مفسران در این زمینه برای روشن شدن نقاط مثبت یا مبهم آنها و اصلاح ترجمه‌های احتمالاً نارسا، ضرورت بررسی این دیدگاه‌ را روشن می‌کند. بررسی تحلیلی ـ انتقادی دیدگاه مفسران و سایر شواهد نشان می‌دهد که این ترجمه با وجود کثرت طرف‌دارانش، موجب از بین رفتن قسمتی از معنای آیه و نادیده گرفتن بلاغت قرآن خواهد شد؛ ازاین‌رو معنای دقیق آیه این‌گونه است: «پس نزد فرعون بیایید [من آنجا حاضرم‌]» یا «با سهولت و آسانی نزد فرعون بیایید [آنجا حضور دارم]». این ترجمه، برخلاف ترجمة مشهور، دارای نقاط قوتی است، از قبیل «هماهنگی با معنای لغوی مادة أتی»، «رعایت بلاغت» و «رعایت حالت روانی موسی و هارون(ع) هنگام دریافت دستور».
صفحات :
از صفحه 139 تا 156
أصفى في تفسير القرآن المجلد 2
نویسنده:
ملامحسن فيض كاشاني؛ محققان: محمدحسین درایتی، محمدرضا نعمتی
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مکتب الاعلام الاسلامی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
الأصْفی فی تَفْسیرِ القُرْآن تفسیری به زبان عربی و شامل تفسیر کل قرآن، اثر ملامحسن فیض کاشانی (۱۰۰۷ق/۹۷۷ش-۱۰۹۱ق/۱۰۵۸ش) است. الاصفی برگزیده‌ای از تفسیر صافی است. فیض در الاصفی به تفسیر اهل بیت اکتفا کرده است. با اين ديد تفسيرى روايى است. و نيز مى‌توان آن را آميخته‌اى از روايت و درايت دانست. الاصفى در 21 هزار سطر، حدود يك سوم صافى مى‌باشد كه در دو مجلد ارائه شده است. تفسير صافى در سال 1075 پايان يافت و بعد از دو سال الاصفى به نهايت رسيد. کتاب از دو جزء تشکیل شده که جزء اول آن شامل سوره‌های حمد تا اسراء و جزء دوم از سوره کهف تا آخرین سوره قرآن است. مفسر در مقدمه بر اين معنا تكيه دارد كه: كسيكه در فهم معانى قرآن به اخبار مراجعه مى‌كند، اگر بخواهد به تناقض و تضاد نرسد، بايد در معناى آيات و تفسير آنها بر برخى روايات آحاد و افراد تكيه نكند، بلكه به معناى عام و مفهومى كه از مجموعه روايات فهميده مى‌شود بايد تكيه كند، بدين ترتيب تناقض در اخبار نيز مرتفع مى‌شود، مواردى از اخبار كه بر تخصيص معنا دلالت دارد، براى اشاره به منزّل فيه، يا اشاره به يكى از بطون آيه است، و ممكن است معناى ديگرى را قصد كرده باشد، بستگى به فهم مخاطب و ميزان انس او با روايات دارد زيرا كلام معصومين( ع) به تناسب فهم مردم بيان شده است. اگر آن را بر معناى خاص، حمل كنيم، قرآن را محدود به همان موارد كرده‌ايم در نتيجه از فايده خواهد افتاد و حاشا كه چنين قصدى از روايات در كار باشد. با اين بيان معناى تأويل روشن مى‌شود و آن اراده بعض افراد معناى عام است، كه از ذهن مخاطب پنهان شده، كه در مقابل تنزيل مى‌باشد. روش ورود و خروج اين تفسير در مباحث به اين شكل است كه ابتدا، اطلاعات كلى شامل، مكى و مدنى بودن، نام سوره و تعداد آيات آن را بيان مى‌كند. پس از آن معناى آيات و كلمات را با روايات معصومين( ع) ذكر مى‌نمايد، رواياتى كه مصدر آنها، يعنى اسانيد و نام معصوم از آن به دليل اختصار حذف گرديده است. در مرحله بعد به معناى لغوى كلمات مى‌پردازد و سپس مطالب خود را كه برگرفته از اجتهاد خود يا تفاسير ديگران است، با عنوان« اقول» مطرح مى‌كند. در اين عنوان بين روايات نقل شده جمع كرده و گاه در اين جمع از آيات استفاده برده است، مانند ج 1 ص 8 در بحث« صراط مستقيم». و در نهايت با تعبير« و بالجمله»، تبيين و تفسير كلى فراز و جمع‌بندى آن را بيان مى‌دارد. در آخر هر سوره نيز به فضل سوره و ارزش آن به نقل از ثواب الاعمال مى‌پردازد. با وجود همت مفسر بر اختصار امّا از نقل شأن نزول از طريق روايت و غير آن، غفلت نمى‌ورزد، مانند ج 1 ص 14 آيه 8 سوره بقره. با اين وجود نيز گاهى به نقل اقوال مبادرت مى‌ورزد مانند ج 1 ص 17 آيه 19 سوره بقره.