جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
بررسی مبانی فکری سید رضی در تألیف نهج‌ البلاغه و تأثیر آن بر فهم نهج‌ البلاغه
نویسنده:
رقیه قهرمانی نیک؛ استاد راهنما: سهیلا پیروزفر؛ استاد مشاور: احمد پاکتچی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
این پژوهش به بررسی مبانی کلامی و حدیثی سید رضی و نیز انگیزه او در تألیف «نهج‌البلاغه» پرداخته است. در این راستا، توضیحات او در سه اثر «خصائص امیرالمؤمنین 7»، «نهج‌البلاغه» و «المجازات النبویه» بررسی و تحلیل شده است. از آنجا که «خصائص امیرالمؤمنین7» خاستگاه نهج‌البلاغه شناخته می‌شود، تحلیل رویکرد کلامی و حدیثی سید رضی بدون توجه به این اثر امکان‌پذیر نیست. تألیف «نهج‌البلاغه» در دورانی پر از مناقشات مذهبی برای شیعیان صورت گرفت و سید رضی، به‌عنوان نقیب شیعه، با شناخت چالش‌های موجود، اقدام به تدوین این اثر کرد. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد سید رضی در گزینش سخنان حضرت علی7، با تأکید بر پذیرش تشیع دوازده‌امامی، به موضوعاتی چون منشأ علم امام، عصمت، دوستان و دشمنان ائمه، توجه کرده است تا رویکرد کلامی شیعه را برجسته سازد. همچنین، او در انتخاب و ثبت روایات با دقت ویژه‌ای عمل کرده تا صحت انتساب آنها به امیرالمؤمنین7 حفظ شود. با وجود ‌تأکید بر رویکرد ادبی در «نهج‌البلاغه»، با انتخاب روایات مرتبط با چالش‌های دوران خلافت امیرالمؤمنین7 و مسائل پیرامون آن نشان می‌دهد که سید رضی در تلاش بوده تا ‌تصویری واقعی‌تر از این موضوعات به مخاطبان ارائه دهد. او با توجه به اهمیت و جایگاه جانشینی امیرالمؤمنین7در میان موضوعات ‌جهان اسلام، بر این باور است که به جای حذف چالش‌ها، باید آنها را در معرض دید عموم مسلمانان قرار داد تا زمینه‌ای برای گفتگو و ‌رفتار صحیح بر اساس حقیقت فراهم شود.‌
چیستی اصل امر به معروف و نهی از منکر از منظر ابن ابی الحدید و شیخ محمد عبده با تأکید بر شرح نهج البلاغه
نویسنده:
محدثه بنی عامر حصاری؛ استاد راهنما: زکریا بهار نژاد؛ استاد مشاور: مصطفی آذرخشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
امر به معروف و نهی از منکر امری واجب است؛ از همین رو شروح ابن ابی الحدید و محمد عبده از نهج البلاغه مورد بررسی قرار گرفته است، با وجود این که شروح از یک مرجع می‌باشد و اشتراکات بسیاری دارد، ولی در جاهایی تفاوت هایی نیز دیده می‌شود که در این تحقیق به تطبیق و مقایسه آن ها پرداخته شده است. این اصل از نظر بیشتر فرق اسلامی جزء فروع دین می‌باشد اما معتزله آن را از اصول دین خود به شمار می‌آورند با توجه به اینکه ابن ابی الحدید فردی معتزلی است، این اصل را واجب و از اصول دین می‌داند اما محمد عبده آن را واجب ولی از اصول دین نمی‌داند و در عین حال نوع آن را هر دو واجب کفایی می‌دانند. هر دو شخصیت با وجود اهل تسنن بودن به حضرت علی علیه السلام معتقد و او را دانا و حکیم می‌دانند؛ حتی در جاهایی اعتراف به بیشتر بودن فضل و حکمت حضرت که از همگان (حاکمان بزرگان و دانشمندان) بیشتر است می‌کنند. امر به معروف از نظر ابن ابی الحدید از آن جهت که مصلحت عوام است پس واجب است و عملی پسندیده است و نهی از منکر از آن جهت که نهی ظلم، دروغ و... است، پس باز واجب است. محمد عبده نیز همین مسئله را بیان می‌کند که امر به معروف برای مصلحت مردم است و نهی از منکر جلوگیری از نادانان و سفیهان است پس باید حتماً انجام شود و چون این اصل حساب شده و درست باید انجام شود برای امر به معروف ونهی از منکر شروطی از شروح نهج البلاغه استخراج شده که از این قرار است: 1. فرد آمر یا ناهی اطلاعات و آگاهی کامل درباره کاری که می‌خواهد امر یا نهی کند را داشته باشد2. اگر احتمال دهد در فرد مقابل تاثیر دارد به انجام آن بپردازد و هم اینکه فرد آمر و ناهی باید به خود آن عمل کند البته در اینجا محمد عبده فقط شرط کمال نهی از منکر می‌داند اما ابن ابی الحدید آن را واجب می‌داند و می‌گوید بر فرد واجب است که به معروف عمل و به آن دعوت کند و از منکر دوری کند و دیگران را از آن منکر دور کند. حضرت مراتبی نیز برای امر به معروف و نهی از منکر بیان می‌کند اول هر کس باید منکر را در قلب خود نهی کند سپس آن را به زبان بیاورد، در صورتی که امکان‌پذیر نبود با دست و شمشیر باید متوسل شود ولی حتماً مراحل به ترتیب باید انجام شود و هر کس حتی اگر یکی از مراحل را به فراموشی بسپارد آن خصلت نیک را از دست داده و اگر تمامی مراحل انجام نشود به این معنا که این عمل به کلی انجام نگیرد فرد مانند مرده‌ای میان زندگان است. هر دو با توجه به آنچه که از نهج البلاغه نقل کرده‌اند معتقدند که امر به معروف و نهی از منکر در تمامی ابعاد سیاسی، تربیتی و اجتماعی تاثیرگذار است؛ اگر فرد توسط این اصل از کودکی به معروف امر و از منکر نهی شود به درستی آن کودک تربیت می‌شود. از نظر بعد سیاسی نیست هر فرد در جامعه وظیفه این عمل به این اصل را دارد. اولا حاکم باید از پاکان باشد و خود نیز پیش از رسیدن به حکومت خود را آماده کند تا از منکرات دوری و به انجام واجبات بپردازد و زمانی که حاکم شد مردم را امر به معروف و نهی از منکر کند اما اگر حاکم فاسق باشد مردم نباید به خاطر از دست دادن روزی یا جانشان بهراسند چون این موارد فقط در دستان خداست و باید به این اصل بپردازند تا جامعه به سمت نابودی نرود.
شاخصه های شناخت دوست و دشمن از دیدگاه امام علی (ع) در نهج البلاغه
نویسنده:
مهری مودی؛ استاد راهنما: حسن حسینی؛ استاد مشاور: میثم کهن ترابی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در ایجاد و شکل گیری شخصیت انسان موارد مختلفی دخالت دارند، که از میان آن ها می توان به همنشینی با کسانی که با آنها رفت و آمد دارد اشاره کرد؛ چرا که انسان بی شک بخش مهمی از رفتار و کردار و افکار خود را از دوستان خود می گیرد. دوستی از نظر ارسطو، یعنی:«خواستن چیزی برای کسی که آن چیز برای او، نه برای خودمان خوب باشد وبه کار بستن هرچه در توان داریم، برای اینکه آن را برای او فراهم کنیم.» (بدری؛زمانی، 1398، 24) همچنین از نظر علم اخلاق و مسکویه در کتاب تهذیب الاخلاق، دوستی وصداقت یعنی:«محبتی راستین که {انسان} با وجود آن به فراهم ساختن همه اسبابِ فراغت دوست واختیار انجام دادن همه نیکی هایی که به جای آوردن آن ها درباره او ممکن است،می کوشد.»(همان).همچنین، حضرت علی (ع) قبل فلاسفه و معلم اول بدین مسأله توجه ویژه ای نموده است و از این مسأله به عنوان موضوعی که در شناخت افراد تأثیر گذار می باشد یاد کرده است. از این رو در این باره میفرماید: «وَ مَن إِسْتَبَهَ عَلَیْکُم أمره وَ لَم تَعرِفُوا دِینَهُ فَلْتَظُرُوا إِلَی خُلَطَائِهِ، فإن کَانُوا أَهلَ دِینِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَی دِینِ اللهِ، وَ إِن کَانُوا عَلَی غَیْرِ دِینِ اللَّهِ فلا حَظَّ لَهُ من من دین الله » (مجلسی،1315، 197:74) هرگاه وضع کسی بر شما مشتبه شد و دین او را نشناختید به دوستانش نظر کنید، اگر اهل دین آیین خدا باشند او نیز پیرو آیین خداست و اگر بر آیین خدا نباشند او نیز بهره ای از آیین حق ندارد. به راستی، گاه نقش دوست و دشمن، در رسیدن به سعادت و شقاوت یک انسان از هر چیزی مهمتر است، گاهی اوقات ممکن است او را تا حد نابودی و شقاوت پیش ببرد و گاهی اوقات او را به سعادت برساند. آیات (27 تا 29 سوره ی فرقان) به خوبی نشان می دهد که انسان چگونه ممکن است تا مرز سعادت پیش برود، اما وسوسه ی شیطانی دوستی بد ممکن است او را به قهقرا بکشاند و سرنوشتی مرگبار برای او فراهم سازد، سرنوشتی که به حسرت، روز قیامت هر دو دست را به دندان بگزد و فریاد «یا ویلتی» از او بلند شود؛ چرا که دوستانی که به عشق بهره گیری مادی دور انسان حلقه می زنند، چنان بی اعتبار و بی وفا هستند که هر زمان این نعمت ها از انسان جدا شود با او وداع می گویند، گویی تصمیم آن را از قبل گرفته بودند. اینگونه ماجراها که نمونه هایش را بارها شنیده یا دیده ایم- ثابت می کند که جز به خدا نمی توان دل بست. دوستان باوفا و راستین انسان تنها کسانی هستند که معنویت آنان را به هم پیوند می دهد. اینان دوستان زمان دارایی و تنگدستی و پیری و جوانی و تندرستی و بیماری و عزت و ذلتند، و تا زمان مرگ و حتی بعد از آن نیز تداوم دارد. براین اساس در کلام و سخن گهربار مولای متقیان امیرمؤمنان (علیه السلام) دشمن اینگونه تعریف شده است: « همانا دشمن را از آن جهت دشمن نامند که بر تو تجاوز روا می دارد پس آن کس که در عیب جویی تو راه مداهنه و سستی در پیش گیرد (زشتت را زیبا جلوه دهد) همو دشمن توست» (نهج البلاغه، نامه53). همچنن از سخنان امیر بیان (ع) می توان استفاده کرد که، دشمن دو نوع است:1- دشمن درونی(پنهان) 2- دشمن بیرونی(آشکار). بنابراین هر فرد و در نگاه وسیع تر هرجامعه ای باید در شناخت دوست و دشمنش دقت نماید. یکی از شاخصه هایی که در انتخاب دوست امام علی(ع) به آن اشاره می کنند، اینست که دوست همیشه در گرفتاری ها همراه انسان است،« دوست، دوست نیست مگر اینکه در سه جا دوستی خود را حفظ کند، در سختی رفیق خود، در غیاب وی، در وفات او (خیرات بفرستد و همواره بیاد او باشد)» ( عاملی،1104، ج 8: 414)، همچنین امام علی (ع) تفاوت دشمن و دوست را متذکر شدن عیوب انسان به صورت مخفیانه معرفی می کند و در این باره می فرماید:« کسی که عیب تو را آشکار کند( در پنهان) دوست تو، و آنکه عیوب تو را مخفی نماید دشمن توست .(آمدی،1383،394 :9573) یکی دیگر از شاخصه های انتخاب دوست این است که، انسان را در امور دینی یاری کند. بی شک در گزینش دوست مناسب باید به همراه بودن آن در تمام امور زندگی توجه نمود و یکی از مهمترین این مسائل بعد دینی است؛ چرا که همنشینی با اهل دین، سعادت دنیا و آخرت را در پی دارد. از این رو حضرت علی (ع) در این باره می فرماید:« رفیق را رفیق گویند، چون برای اصلاح دین، تو را یاری می دهد، پس آن کس که برای اصلاح دینت تو را یاری داد، رفیق توست. (همان، 9730:400)همچنین، از جمله شاخصه هایی که درکلام گهربار امیرالمؤمنین(ع) در باره دشمن به آن اشاره شده و باید در شناخت دشمن به آن ها توجه کرد می توان به: نفاق، حسادت، جاه طلبی، دنیازدگی و دنیاطلبی، پیمان شکنی، حیله گری، هواپرستی و خودخواهی اشاره کرد. بنابراین از مهمترین شرایط موفقیت درتمام ‌عرصه ها، شناخت دوست و دشمن است. لذا انسان باید در تمامی عرصه ها دشمن خود را بشناسد و در سدد دفع آن نیز باشد.امیر بیان حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه شناخت دشمن را رمز بینش می‌داند و خود ایشان قسمت عظیمی‌از تلاش خویش را در دوران حکومت به افشاگری چهره دشمنان و شناساندن دوستان خود نیز پرداخت. 1) شرح مساله (اهداف، سابقه و ضرورت تحقیق): · بیان مسئله: در ایجاد و شکل گیری شخصیت انسان موارد مختلفی دخالت دارند، که از میان آن ها می توان به همنشینی با کسانی که با آنها رفت و آمد دارد اشاره کرد؛ چرا که انسان بی شک بخش مهمی از رفتار و کردار و افکار خود را از دوستان خود می گیرد. دوستی از نظر ارسطو، یعنی:«خواستن چیزی برای کسی که آن چیز برای او، نه برای خودمان خوب باشد وبه کار بستن هرچه در توان داریم، برای اینکه آن را برای او فراهم کنیم.» (بدری؛زمانی، 1398، 24) همچنین از نظر علم اخلاق و مسکویه در کتاب تهذیب الاخلاق، دوستی وصداقت یعنی:«محبتی راستین که {انسان} با وجود آن به فراهم ساختن همه اسبابِ فراغت دوست واختیار انجام دادن همه نیکی هایی که به جای آوردن آن ها درباره او ممکن است،می کوشد.»
تبیین جایگاه مرگ آگاهی و دلالت های تربیتی آن در سبک زندگی اخلاقی از منظر نهج البلاغه
نویسنده:
فاطمه حلاجی ایلخچی؛ استاد راهنما: مریم بناهان قمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مرگ برای ما انسان ها یک مسئله ی اساسی است و مرگ یک اتفاقی است که برای تمام موجودات جهان رقم زده شده است و انسان ها هم از این قاعده مستثنا نیستند. و یاد مرگ و توجه به آن یکی از مسائل اساسی زندگی است که یکی از مهمترین آثار آن کمک به حفظ آرامش انسان و رهایی از اضطراب ها و استرس های زندگی است. فکر درباره آینده ای مبهم انسان را دچار دلهره و اضطراب میکند. زیرا معمولا ابهام درباره ی آینده و اینکه چه سرنوشتی در انتظار ماست و قرار است چه چیزی رخ بدهد، خود از عوامل مهم ایجاد اضطراب در انسان ها میباشد. بر خلاف تصور همگان، نه تنها خیال مرگ مغایرتی با آرامش انسان ندارد؛ بساکه در صورت فهم درست ماهیت و چیستی مرگ، زندگی انسان میتواند فارغ از واهمه ناشی از فرا رسیدن مرگ باشد. نگرش انسان ها به مرگ یکی از بزرگ ترین دغدغه های بشری در طول تاریخ بوده است کما اینکه مسئله مرگ در نزد فلاسفه هم از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است.
راز دانی وحدود معرفت بشری در نهج البلاغه
نویسنده:
مجیده بوعذار؛ استاد راهنما: قاسم عبیداوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مسئله شناخت، همواره از محوری‌ترین مباحث در قلمرو تفکر انسانی بوده است. پرسش از این‌که انسان چه می‌داند، چگونه می‌داند و تا کجا می‌تواند بداند، در بطن تمام مکاتب فلسفی، کلامی و عرفانی حضور دارد. در حوزه تفکر دینی، این مسئله صورت‌بندی خاصی می‌یابد؛ زیرا دامنه معرفت تنها به محسوسات و تجربیات محدود نمی‌شود، بلکه ساحت‌هایی از حقیقت در قالب مفاهیمی چون غیب، وحی، اسماء الهی، سرّ ربوبی و حقایق قدسی نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. در این میان، «رازدانی» یا آگاهی نسبت به آن‌چه ذاتاً پوشیده، فراتر از عقل جزئی و در زمره اسرار الهی تلقی می‌شود، با محدودیت‌های ساختاری و وجودی معرفت انسانی پیوند می‌خورد و این نسبت، خود به یکی از مهم‌ترین چالش‌های معرفت‌شناسی دینی بدل می‌شود. در سنت اسلامی، منابع وحیانی و سخنان معصومان(ع) منبعی غنی برای فهم حدود و مراتب معرفت انسان در مواجهه با ساحت ربوبی به‌شمار می‌روند. یکی از متون برجسته در این زمینه، نهج‌البلاغه، مجموعه کلمات امیرالمؤمنین علی(ع)، است که با نگاهی ژرف، توحیدی و گاه رازآمیز، به تبیین جایگاه عقل، علم، جهل، و مراتب شناخت در نسبت با ذات الهی و عالم هستی می‌پردازد. در این اثر، نوعی دوگانگی ظاهری میان تجلیل از عقل و دانش، و در عین حال هشدار نسبت به ناتوانی عقل در درک کنه حقیقت، قابل مشاهده است؛ از سویی، عقل به‌عنوان بزرگ‌ترین نعمت الهی برای انسان و ابزار هدایت و حکمت شناخته می‌شود، و از سوی دیگر، درک غیب، علم به ذات خداوند و آگاهی از سرّ تقدیر، ورای توان فهم بشری معرفی می‌گردد.
تصریف زبان قرآن در نهج البلاغه
نویسنده:
صدیقه جنتی؛ استاد راهنما: احمد زارع زردینی؛ استاد مشاور: کمال صحرایی اردکانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
درباره ارتباط قرآن و روایات رویکردهای متنوعی ایجاد شده است، یکی از نوپدیدترین آنها، بازتاب زبان قرآن در روایات است. در زمینه زبان قرآن و چیستی و چگونگی آن در سده اخیر بحث‌های زیادی انجام و از دریچه کلامی، فلسفی و ... بررسی شده است، اما رویکرد مطالعه زبانشناسی متن نیز یکی از این رویکردهاست. زبان متن قرآن را برخی زبان عارفان / صوفیه / دراویش و اهل دل، برخی زبان فلاسفه/ متکلمین / جدلیان، برخی زبان را همان زبان برخاسته از فرهنگ عربی می‌دانند و هر یک برای خود دلایلی دارند که در جای خود بحث شده است. با نظر به دیدگاههای مختلف درباره زبان قرآن که هرکدام ناظر به بخشی از ویژگیهای آن است می‌توان گفت که زبان قرآن زبان عرف خاص با ویژگیهایی همچون واقع‌نما و معرفت‌بخش بودن / ترکیبی از زبان عرف عام، ادبی، علمی و ... / زبانی چند ساحتی و دارای کارکرهای هدایتی، عاطفی، علمی، واقع‌نمایی و .../ بهره‌بری از زبان مجاز، تمثیل، رمز و نمادانگاری و ... / دارای اصطلاحات خاصی همچون عرش، کرسی، مؤمن، کافر و ... و معانی خاص آنها / موافق فطرت انسان/ دارای روش‌شناسی خاص خود و پیش‌فرضهای بنیادین در فهم و تفسیر/ مشتمل بر گزاره‌های اخباری و انشایی است. مبنای این پژوهش آن است که زبان قرآن علی‌رغم برخی شباهتها با زبان عارفان، فیلسوفان، متکلمین و فرهنگ عرب، به نحوی کاملاً آشکار از همه آنها متمایز است و زبان خاص خویش را دارد که هم در سطح الفاظ و هم در سطح معانی نمایانگر است. قرآن کریم جهت بسط و تثبیت امر زبانی خود از روش تصریف استفاده می‌کند. تصریف تنوع بخشیدن و ارائه آیات به صورت‌های گوناگون برای تبیین حقایق و تفهیم آنها به مردم در جهت هدایت آنها می‌باشد. این تصریف هم شامل تصریف لفظی و هم معنایی است. در بسط امر زبانی با روش تصریف لفظی، الفاظ در زبان و بیان قرآن گاه عیناً تکرار می‌شوند و گاه تغییراتی در اندازه‌های قلب، جابجایی و ترکیب و دگرگون‌سازی زبان خود را تثبیت می‌کند. تصریف فعل مجهول و مؤنث «فُصِّلَت» به فعل ماضی و معلوم «فَصَّلناهُ»/ تصریف اسم جمع «مَوازین» به اسم مفرد «میزان»/ تصریف فعل مضارع «سَنَستَدرِِِجُهُم» به اسم مفعول مُستَدرَج»/ تصریف فعل مجهول «تُبلی» به اسم مفعول «مَبلُو»/ تصریف نعت و منعوت «آیاتٌ مُحکَماتٌ» به مضاف و مضاف‌الیه «مُحکَمُ آیاتِهِ»/ تصریف اسم فاعل «الکاظمین» به افعل تفضیل «اَکظَم»، نمونه‌هایی از این تصریف است. در بسط و تثبیت امر معنا در ساحت زبان نیز قرآن کریم معانی را با الفاظ و ساختارها و .... متفاوت بیان می‌کند تا القا و تثبیت معانی گفتمان خودش بهتر انجام پذیرد، تصریف معنا با تعابیر مختلف گاه در سطح تفاوت «واژگان» شامل حروف، اسامی و افعال و گاه در سطح «عبارات» یعنی بیان یک معنا یک بار با بیان اخباری و تصریف همین معنا بار دیگر با بیان انشائی و گاه یک بند (پاراگراف) مانند ایراد یک معنا در قالب داستان و ایراد همان معنا با قالب استدلال انجام می‌گیرد. از رویکردهای مورد توجّه در پژوهش‌های ادبی در دهه‌های اخیر توجه به ابعاد زبانی قرآن کریم و بحث تصریف آیات قرآن از باب ضرورت و اهمیت تعلیم قرآن است به گونه‌ای که زبان قرآن به عنوان عاملی مؤثر در اصلاح معنویت و اخلاق بر ذهن و زبان مردم جاری شود و در متن زندگی، نماز، مناجات و نیز تحقیق، تفکر و تمثیلات خویش به کار گیرند. قرآن یک متن عادی و ایستا یا صرفاً مجموعه‌ای از گزاره‌ها نیست، بلکه کلام خداوند در لباس زبانی درخور فهم و تحصیل برای عموم بشر است. اجزای این کتاب از الفاظ و عبارت‌ها تا آیات و سوره‌ها بر اساس نظامی زنده و سیّال و مستحکم از تعهّد و تضامن و تداعی مستمر همواره همدیگر را تبیین و تفسیر می‌کنند. زبان قرآن زبانی پرلایه و پرظرفیت است که به تصریح پیامبر(ص) و اهل بیت گرامی عمق آن پایان‌ناپذیر است و دارای سطوح مختلف برای طبقات مختلف جامعه بشری است. زبان قرآن هم در نوع واژگان و هم در ساختارها از زبان عرف عام متمایز است. یعنی زبان قرآن شامل برخی از الفاظی است که کمتر در لسان عرف و عام کاربرد داشته است و مضمونی فراتر و برتر از زبان عامیانه دارد. این زبان، زبان فرهنگ عربی نیست. زبانی است متمایز که هر کسی با آن مؤانست داشته باشد کلمات و واژگان و ساختارها و معانی‌ای را در ذهن و زبان و فکر او می‌کارد که در متون فرهنگی عربی آنها یا وجود ندارد و یا به معانی دیگری به کار می‌رود. تصریف الفاظ و معانی قرآن کریم که تعبیر دیگری از بسط و تثبیت زبان قرآن است، بعد از عصر نزول توسط افراد و جریانات مختلفی ادامه یافت که اصیل‌ترین و متقن‌ترین این تصریف در زبان و بیان اهل بیت(ع) ادامه یافت. تاکنون پژوهش مستقلی درباره مطالعه این تصریف در روایات اهل بیت انجام نگرفته و آنچه بیشتر در این زمینه گفته شده اشاره به اصل شباهت زبان قرآن با زبان روایات است. زبان روایات اهل بیت برخاسته و برگرفته از زبان قرآن کریم است. به تعبیری روایات اهل بیت(ع)، تصریف/ گسترش/ بسط/ امتداد زبان قرآن هستند. مطالعه نحوه و چگونگی این تصریف که حاصل آن شباهت دو زبان با یکدیگر است نیازمند پژوهشهایی روشمند است که این بازتولید/ بازآفرینی زبانی چگونه ایجاد شده است. در این میان نهج‌البلاغه کتابی جامع شامل گزیده‌هایی از خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار حضرت علی(ع) در زمره احادیث و متون روایی به شمار می‌آید که بعد از قرآن در عالی‌ترین درجه بلاغت و اتقان و صحت قرار دارد و علمای اسلامی بر مبنای اینکه این کتاب سخنان امام بزرگوار است هم چنین تفسیر قرآن به حساب می‌آید آن را «اخ‌القرآن» نامیده‌اند. نهج‌البلاغه مجموعه‌ای از سخنان شخصیتی است که از آغازین روزهای وحی الهی همنشین قرآن گردید که خود حضرت در خطبه 122 می‌فرماید: «قرآن با من است، از آن هنگام که یار آن گشتم از آن جدا نبودم». معیت دائمی امام (ع) با قرآن سبب شده تا روح قرآن در نهج‌‌البلاغه دمیده شود و اشتراکات بسیاری از جهت سبک و اسلوب و نیز معانی و محتوا با قرآن کریم داشته باشد
تعدد فهم دینی‌، خاستگاه و عوامل آن از منظر روایات با تأکید بر نهج‌ البلاغه
نویسنده:
صفیه آقائی؛ استاد راهنما: احمد کریمی؛ استاد مشاور: عبدالهادی مسعودی، محمد رنجبر حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فهمِ دینیِ ادیان ابراهیمی همواره متن محور بوده است و متدینان، باور دینی خود را به آن استناد می‌دهند. با این حال تنوع و تکثر تفسیری از متن مقدس، نشان دهنده عوامل متعدد تاثیرگذار در فهم می‌باشد. در خلاء پژوهش‌های مستقل وجامع درباره عوامل تاثیرگذار در فهم و متن، این پژوهش، ضمن به رسمیت شناختن مقومات فهم، در پی پاسخ به این پرسش بوده که چگونه فهم دینی، متکثر بوده است. این مهم با مراجعه به آموزه‌های روایی شیعه و با تأکید بر نهج‌البلاغه، با روش تحلیل محتوا محقق شده است. یافته‌های این پژوهش، با انحصار استقرایی تامه نشان داد که تنوع فهم دینی متاثر از چهار عامل اصلی؛ «متن»، «ماتن»، «مفسر» و «فرامتن»می‌باشد که با کدگذاری‌های باز، هر یک به زیر شاخه‌های فرعی‌تری تقسیم ‌شدند. عواملی چون؛ قابلیت استعداد خطاخوانی، دشواریابی، امکان ممزوجیت، لایه‌پذیری، نظام‌مندی درحیطه‌ی متن، راهبردهایی چون تقیه، توریه ،عدم اذاعه، سروارگی، کتمان و القاءاصول که ماتن دینی با توجه به شرایط و موقعیت سیاسی و ظرفیت‌های مخاطبین اتخاذ می‌کند، انحای مختلف رویکرد مفسر با متن، دقت و خطای منابع معرفتی او و تاثیر رذائل و فضائل اخلاقی و معرفتی مخاطبین در فهم دینی و همچنین تاثیرعوامل فرامتنی چون؛ حکومت، زمانه، تربیت، محیط، قدرت و مسائل اقتصادی، با استناد به روایات بررسی شد. که گستره‌ی این عوامل، حاکی از پیچیدگی‌های فهم متن دینی برای غیر معصوم می‌باشد. ماحصل این پژوهش دارای نتایج نظری، معرفتی و عملی مختلفی است که بازتاب آن در حوزه‌‌ی نظری روی الهیات نجات، در حوزه‌ی معرفتی در لزوم تواضع و گشودگی معرفتی تاکید می‌کند و در حوزه‌ی عملی می‌تواند زمینه‌ساز مدارا، پویایی فکری و تعامل فعال‌ در زیست دینی و هم مانعی در برابر جمود، تعصب و دین‌گریزی در جهان معاصر باشد.
ماهیت و اصول تربیت‌ عرفانی در مأثورات امام‌ علی (ع) با تأکید بر نهج‌ البلاغه
نویسنده:
محمد علیخانی؛ استاد مشاور: امیر جوان آراسته
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تربیت، مهمترین رکن در اندیشه‌ی اسلامی برای شکل دادن و جهت بخشی به فکر و عمل انسان بر اساس آموزه‌های دینی است که تربیت دینی در حوزه های فردی، اجتماعی و در شاخه های تربیت اخلاقی، تربیت عرفانی، تربیت کلامی، تربیت روحی جسمی و... وجود دارد. آبشخور تربیت اخلاقی، کلامی و جسمی؛ عقل معاش و انسانی و مخاطب آن، توده‌ی مردم است ولی تربیت عرفانی، از عقل الهی است و مخاطب آن، همه‌ی مردم بصورت مشکک است واصل ترتب اندارجی مقامات و منازل، مقابل متربی است. همچنین در تربیت عرفانی هدف قرب به خدا و انسان کامل شدن است و در سلوک‌عرفانی هدف، فناء فی‌الله است. در این میان تربیت عرفانی، لبّ اللباب و غایتِ همه‌ی انواع تربیت‌هاست که بواسطه‌ی آن، انسان با اصول و روش‌های معرفتِ‌الهی با هدف قرب به خدا آشنا می‌شود. رساله‌ی حاضر؛ پژوهشی با هدف شناخت ماهیت و ضرورت تربیت‌عرفانی از منظر امام‌علی(ع) و آشنایی با اصول و راهکارهای تربیت‌عرفانی بر اساس مأثورات امام‌علی(ع) با تأکید بر نهج‌البلاغه است. تربیت متربی بر مبنای شناخت صحیح خداوند به عنوان حقیقت وجود که تمام هستی را فرا گرفته است و تمام موجودات جلوه ‌های اویند و همچنین کمال محبت وبعد از ایندو، اطاعت کامل بر پایه‌ی شریعت و طریقت؛ به‌عنوان مهمترین اصولِ تربیت‌عرفانیِ امام‌علی(ع) در جایگاه امام و مصداق اتم انسان کامل است. فقدان هر یک از این سه اصل از اصول تربیت‌عرفانی ذکر شده در روش تربیتی امام‌علی(ع)، مانع تحقق تربیت‌عرفانی خواهد بود. در این شیوه‌ی تربیتی، متربی؛ سعی در سلوک بر طریق معرفتِ‌الهی برای قرب و فنای فی الهی دارد. بر مبنای اندیشه‌ی امام‌علی(ع)، خداوند متعال در انسان استعدادی قرار داده است که از یک جهت انسان را تا وصول به مقام انسان کامل و از جهت دیگر تا فنای فی الله پیش برد و هرکس به این نکته توجه نکند دچار خسارت شده و جلوگیری از این خسارت واجب است. این نکته بیانگر اهمیت و ضرورت، فراگیری اصول و روش‌های تربیت‌عرفانی بر مبنای مکتب اهل‌بیت(ع) است. روش‌های تربیت‌عرفانی عرفای اسلامی، به میزانی که به اصول و روش‌های تربیتی امام‌علی(ع) منطبق و با آن تنافی نداشته باشد، دارای ارزش و الگوگیری است.
رابطه انسان با خدا و نقش آن در روابط اجتماعی او از دیدگاه قرآن و احادیث با تاکید بر حکمت 89 نهج البلاغه
نویسنده:
عبدالعظیم ابیض نژاد؛ استاد راهنما: محمد علی علوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
به طور کلی طبق قرآن کریم و روایات انسان دارای روابط چهارگانه؛ ارتباط با خداوند، ارتباط با خود، ارتباط با دیگران و ارتباط با طبیعت است. پژوهش حاضر بر آن است دو نوع از این ارتباطات یعنی ارتباط با خداوند و ارتباط با دیگران در اجتماع و همچنین تاثیر ارتباط با خداوند بر ارتباطات اجتماعی انسان را بررسی نماید. سوال اصلی مطرح شده در پژوهش حاضر این است که رابطه انسان با خدا و نقش آن در روابط اجتماعی او از دیدگاه قرآن و احادیث با تاکید بر حکمت 89 نهج البلاغه چگونه ارزیابی می شود؟ هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه انسان با خدا و نقش آن در روابط اجتماعی او از دیدگاه قرآن و احادیث با تاکید بر حکمت 89 نهج البلاغه با روش توصیفی-تحلیلی می باشد. یافته های این پژوهش نشان می دهد؛ اصول ارتباط با خداوند شامل: خدا محوری، تعبّدمداری، معرفت به خداوند، درک عظمت خداوند و... است. وجوه ارتباط‌ انسان با خداوند نیز شامل: وجه ایمان ، پرستش خداوند، قدردانی نعمت‌ها، تـوکل و پوزش‌ و بازگشت است. ارتباط انسان با خداوند به رابطه غیر زبانی، رابطه زبانی (شفاهی)، وحی (گونه شفاهی) و رابطه اخلاقی قابل تقسیم است. و معیارهای رابطه صالحه انسان با خداوند: تسلیم و رضا، توکل، تفویض و حُسن ظن می باشد. معیارهای رابطه صالحه با دیگرا نیز عبارتند از: شناخت، برادری، معاشرت با نیکان، اثر گذاری، تعاون بر خوبی ها، رعایت حقوق طرفین، پوشاندن عیوب، مصابره و مرابطه، پرهیز از جدل و نزاع و... است. طبق حکمت 89 نهج‌البلاغه و دیگر دلالیل قرآنی و روایی حُسن ارتباط فرد با خداوند متعال ارتباط مستقیم با حُسن ارتباطات اجتماعی او دارد.
معناشناسی انذار در نهج البلاغه
نویسنده:
اسدالله رستمی؛ استاد راهنما: مالک عبدی؛ استاد مشاور: یسرا شادمان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
نهج البلاغه، یکی از گنجینه‌های ارزشمند حکمت اسلامی، منبعی بی‌همتا برای استخراج مفاهیم دینی و اخلاقی است. در این میان، مفهوم انذار که در محور اصلی آموزه‌های دینی قرار دارد، به شکل برجسته‌ای در خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار امیرالمؤمنین علی (ع) مطرح شده است. پژوهش حاضر برمبنای روش توصیفی - تحلیلی و با عنوان «معناشناسی انذار در نهج البلاغه»، به بررسی دقیق و عمیق این مفهوم در متن نهج البلاغه می‌پردازد و تلاش می‌کند با رویکرد معناشناسانه، لایه‌های گوناگون واژگان و مفاهیم مرتبط با انذار را تحلیل کند. مطالعه این پژوهش، ابتدا به بررسی ریشه‌شناسی و ابعاد زبانی واژه «انذار» در زبان عربی پرداخته و سپس کاربردهای این واژه در سیاق‌های مختلف نهج البلاغه را تحلیل می‌کند. در این بررسی، واژگان مرتبطی همچون «عبرت»، «وعظ»، «تدبر»، و «تأمل» که همگی ابعادی از مفهوم انذار را در بر می‌گیرند، مورد بررسی قرار می‌گیرند. پژوهش نشان می‌دهد که انذار در نهج البلاغه نه تنها به معنای هشدار یا بیم‌دهی است، بلکه به مثابه یک فرآیند تربیتی و اخلاقی عمل می‌کند که هدف آن بیدارسازی عقل و قلب انسان‌ها و هدایت آن‌ها به سوی اصلاح رفتارهاست. تحلیل محتوای خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌های نهج البلاغه نشان می‌دهد که مفهوم انذار به شکل‌های مختلف، از جمله انذار مستقیم (مانند هشدار درباره عواقب اعمال)، انذار با عبرت‌آموزی از تاریخ (اشاره به سرنوشت اقوام پیشین)، و انذار اخلاقی (تحذیر از خطاها و ترغیب به تقوا) تبلور یافته است. در این میان، حضرت علی (ع) با بهره‌گیری از سبک بیانی متنوع، از تمثیل‌ها، استعاره‌ها و تقابل‌های معنایی بهره می‌گیرد تا تأثیرگذاری پیام‌های انذارآمیز خود را افزایش دهد.