جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
عقل سیاسی در قرآن کریم (با تأکید بر تفسیر المیزان)
نویسنده:
مرضیه وکیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده:زمینه مطرح شدن بحث عقلانیت در عرصه سیاست به این جا برمی‌گردد که اندیشمندان سیاسی برای کشف معیارهایی که درست و نادرست را مشخص می‌کند، از عقلانیت سیاسی سخن به میان می‌آورند. چرا که عقل وسیله کسب خیر و نفع و دفع ضرر است و سعادت انسان تنها در گرو عقل تأمین می‌شود. اصطلاح عقلانیت سیاسی در جهت دستیابی به چنین معیاری برای سیاست است و در صورت در اختیار داشتن چنین شاخصی امکان سخن گفتن از عقلانی شدن سیاست به وجود می‌آید. نقش محوری عقل در همه امور از جمله در عرصه سیاست باعث شده که همه رفتارهای سیاست‌مداران مبنای عقلانی داشته باشد؛ عقلی که به جای اطاعت از خواسته‌های انسان از دستورات عقلانی اخلاق و دین اطاعت می‌کند و هدف آن نه فقط کسب قدرت و ثروت بلکه عبودیت خواهد بود. در این نگاه عقلانیت سیاسی تفسیر دیگری پیدا می‌کند و جهت عالم سیاست نیز عوض خواهد شد. برجسته نمودن این کارکرد عقل، از ویژگی‌های مهم گفتمان قرآنی است که دایره سود و زیان انسانی را گسترده می‌کند و تنها جنبه محدود زندگی دنیوی انسان را در نظر نمی‌گیرد. جنبه‌ای که عقلانیت قرآنی به آن اولویت داده اما در عقلانیت مدرن مورد غفلت واقع شده است. عقلی که ریشه در فطرت انسان دارد و عقل مدرن به خاطر نادیده انگاشتن بخش مهمی از نیازهای فطری انسان مانند نیاز به معنویات و خداشناسی و ... خود را از مبداء عقل دور کرده است، و این تعریف جدید از مفهوم عقلانیت سیاسی است که در این پایان‌نامه ارائه شده است.بر این اساس، مشخص می‌شود که سیاست در قرآن با شاخص‌های موجود درباره عقلانیت سیاسی هم‌خوانی دارد چرا که تعقل، فطری انسان است و به همین خاطر عقلانیتی که پیش شرط آن تخلف از اصول اخلاقی باشد، باید در ادعای عقلانی بودن آن تردید کرد. عقلانیت سیاسی قرآن تابع گزاره‌ها و احکام عقل نظری و عقل عملی است که متغیرهای فرامادی را ادراک می‌کند و احکام و ارزش‌های دینی و اخلاقی را می‌پذیرد. در واقع، هیچگاه، سخن از عقل‌ها نبوده بلکه همواره از عقل به منزله یک حقیقت واحد سخن به میان می‌آید و عقل خواندن آن، استعمال مجازی و مسامحه‌آمیز است. آنچه عامل اختلاف در تفسیرها در عقلانیت می‌شود، تفاوت در الگوهای فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی، شرایط زمان و مکان و ... است که از آن‌ها به اشتباه تعبیر به عقلانیت می‌شود.
بررسی نسبت میان عقل و وحی در معرفت خداوند از منظر روایات اهل بیت علیهم السلام
نویسنده:
فرهاد رحمان پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده:نسبت بین عقل و وحی و یا به تعبیر دیگر کارکردهای متقابل عقل و وحی به ویژه در حوزه معرفت خداوند از مشخصه‌ها و نتایج بحث «عقل و وحی» می‌باشد. بحثی که از قرون نخستین اسلامی مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده است. در این پژوهش، نسبت بین عقل و وحی در حوزه معرفت خداوند بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام جستجو گردیده و بیان شده است که عقل حقیقی نورانی و موهبتی الهی است که حجت خدا بر بندگان و وسیله شناخت صدق و کذب ادعاهای منسوب به خداوند است. بنابراین نظریه‌هایی که بر تعطیل عقل و نفی عقل ورزی استوار است، باطل دانسته می‌شود. از سوی دیگر بر اساس روایات عقل محدود و نیازمند است و نمی‌تواند و نباید مستقل و مستغنی از وحی در وادی معرفت خداوند قدم بردارد و لذا وحی در این راه به کمک عقل آمده و با تذکر به وجود خالقی بی‌شبیه و بی نظیر معرفتی توحیدی و عقلی در اختیار بشر قرار می‌دهد. معرفتی که در کلام امیرالمومنین (ع) از آن به «دفائن عقول» تعبیر شده است. بر اساس آیات و روایات، هرگونه توصیفی از خداوند که بشر مستقل از وحی و به کمک ادراکات خود انجام می‌دهد، مبتنی و منتهی به تشبیه است. همچنین وحی در حوزه معرفت خداوند متذکر به معرفتی است که در نهاد و فطرت آدمی به ودیعه نهاده شده، معرفتی که از آن به معرفت فطری یا قلبی تعبیر شده است. در مقابل این کارکردهای وحی، عقل وظیفه فهمیدن، سنجیدن، تصدیق و داوری و پردازش آموزه‌های وحیانی را در حوزه معرفت خداوند بر عهده دارد. عقل، حجت باطنی خداوند در نهاد بشر است که وحی آن را اثاره می‌نماید. وحی با کنار زدن پرده های توهم و تشبیه، معرفتی صحیح در اختیار انسان می‌گذارد. از اینرو کسانی که در شناخت خداوند از معارف وحیانی چشم پوشی نمایند ویا دچار کم توجهی به آن شوند، در واقع عقل خویش را از معرفت صحیح خداوند محروم نموده و گرفتار توهم و تشبیه شده اند. در انتها ادعا شده از روایات استفاده می‌شود که معرفت فطری یا معرفت قلبی مذکور خود معرفتی عقلی است، لیکن معرفتی که بر شهود یا ادراک عقل در عالم ذر استوار است، نه بر توهم و تشبیه بین خالق و مخلوق. بنابراین یادآوری و یادآوردن این معرفت عقلیِ شهودی از کارکردهای متقابل وحی و عقل دانسته شده است.
تحلیل انتقادی نظریه عقول در حکمت متعالیه (چیستی، چرایی، نقش وجود شناختی و نقش معرفت شناختی)
نویسنده:
مریم سالم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عقول در حکمت متعالیه در دو سلسله طولى و عرضى قرار دارند و همگی جواهرى ممکن، بسیط، واحد مجرد از ماده، مستقل، ازلى، ابدى، عاقل و کلى مى باشند. اگرچه تعداد این جواهر مجرد در حکمت متعالیه به اثبات نرسیده است و مبادی تصورى آنها جاى بحث دارد اما، نقش وجود شناختى مهمى در نظام فلسفى حکمت متعالیه دارند و بدون وجود آنها، وجود عالم و ربط آن به ذات واحد و بسیط حق تعالى نا ممکن خواهد بود. در این بین نقش عقول عرضیه که هر یک از آنها، کار تدبیر یکى از انواع مادی را بر عهده دارند، بسیار پراهمیت مى باشند. در حکمت متعالیه علاوه بر نقش وجود شناختى، نقش معرفت شناختى عقول عرضیه نیز بسیار مهم است. عقل فعال در نقش رب‌النوع انسان، علت معده در پیدایش ادراکات عقلى مى باشد و بدون وجود آن، نه تنها حصول ادراکات عقلى، بلکه حصول هرگونه ادراکى منتفى خواهدبود. با وجود تلاش بسیارصدرالمتالهین و تابعینش درتبیین بهتر مبادى تصورى، تصدیقى، نقش وجودشناختى و معرفت شناختى عقول، نظریه عقول با انتقادهاى فراوانی روبرو شده است و بخصوص در باب نقش معرفت شناختى عقول، ابهامات موجود در حکمت متعالیه به اندازه اى است که کار دفاع از این نظریه را مشکل مى سازد.
خاستگاه وجودی حقوق طبیعی از نظر توماس آکویناس و حقوق فطری نزد فقه ای امامیه
نویسنده:
علیرضا فاضلی,اردوان ارژنگ,نجمه زکی خانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از مسائل فلسفۀ حقوق، شناخت قواعد حقوقی است. مکاتب مختلفی برای شناخت قواعد حقوقی و دست یافتن به منشأ و اصل حق به وجود آمده است. از جمله مکتب حقوق طبیعی یا حقوق فطری است. «منشأ و خاستگاه حق» در اصطلاح دانش فلسفۀ حقوق، تعیین محلّ پیدایش حق و بر اساس آن، تعیین دلیل اعتبار یک حق است. در نگرش الهی از آنجا که همۀ هستی از آن خداست،هر حقی به خودی خود ثابت نمی شود. در اصل همۀ حقوق از آن خداست از آنجایی که انسان در نظام وجودی، جایگاه خاصی دارد حقوق او نیز -اگر به مقضای انسان بودنش دارای آن ها باشد- خاستگاهی وجودی دارد. بر این پایه، در این مقاله سعی بر آن است که با تبیین نظریۀ حقوق طبیعی از دیدگاه توماس آکویناس و حقوق فطری از دیدگاه فقه امامیه، امکان شناسایی خاستگاه این حقوق که در چارچوب دین به وجود آمده است، فراهم گردد.پس پرسش اصلی تحقیق نسبت بین عوالم وجودی است با حقی که انسان آن را با عقل در خویش می یابد. از جمله دستاوردهای این پژوهش این است که هم آکویناس و هم فقهای شیعه حق طبیعی و فطری را دارای سرمنشاء وجودی می دانند که همان علم الهی است البته تفاوت هایی در بین این دو هست که بیشتر ریشه در تفاوت های اسلام و مسیحیت دارد، و الاّ در نگرش خدامحورانه حق طبیعی یا فطری باید برآمده از امری وجودی و واقعی باشد و امری صرفاً اعتباری نباید باشد.
فلسفه تاریخ هگل
نویسنده:
امداد توران
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در برداشت هگل از فلسفه, تاریخ امری محوری است. به نظر او, تاریخ را به سه شیوه می­توان نگاشت: 1- تاریخ دست اوّل,2- تاریخ اندیشه گرانه, 3- تاریخ فلسفی یا فلسفة تاریخ که روش برگزیدة هگل است. بر جهان عقل حاکم است, درنتیجه تاریخ جهانی جریانی عقلانی و ضروری است نه تصادفی. موضوع تاریخ فلسفی, روح است. روح جوهری است خودآگاه و آزاد و در سیر تاریخی خود به آزادی خود وقوف پیدا می­کند .هر قوم یا ملّتی روحی دارد که مرحله­ای است از تحقق روح جهان. روح جهان توسط شور و شوق افراد جهان _ تاریخی به پیش رانده می­شود. ایشان دورة جدید و مرحلة عالی­تری از آزادی وخودآگاهی را تحقق می­بخشند. هگل تاریخ جهان را به سه دورة شرقی، کلاسیک و ژرمنی تقسیم می­کند.
ملا صدرا و روزنه هائی از عقل به «طور وراء عقل»
نویسنده:
مهدی امام جمعه
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
نگره های عمده در پیوند دین و فلسفه
نویسنده:
مهدی افضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این نوشتار در پی این هستیم که نسبت میان دین و فلسفه- که تحت عناوین چون رابطه عقل و وحی، دین و فلسفه، تعقل و ایمان، عقل و اعتقاد و ... مطرح شده است- را به کاوش بنشینیم و نظرگاه های متفکران پیرامون موضوع را مطرح و نقد و ارزیابی نماییم تا روشن شود که این دو، چه نسبت با هم دارند، آیا متعارض اند یا تعامل دارند و یا اصولا بگونه ی اند که سخن از تعارض و تعامل در آنها بی معنی است؟ چنانکه باید روشن شود که در صورت تعارض دین و فلسفه چه کار باید کرد، آیا دین مقدم است یا عقل یا تفصیلی در کار است؟ اینها پرسشهایی است که این نوشتار در صدد پاسخ گرفتن از مکاتب و افراد صاحب نظر برای آنهاست.
انصاف در قرآن و حدیث
نویسنده:
مونا امانی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عدم شناخت دقیق و درست انصاف به خودمحوری می انجامد. رفتار خودمحورانه نیز ـ به ویژه از جانب متصدیان امور مهم ـ آستان? خروج از حق و ورود به ستم و بی عدالتی است و سبب دوری جامعه از امنیت، آسایش و آرامش است. انصاف در لغت و اصطلاح به معنای دادن حقِ برابر از جانب خویش و مخالف ظلم و حمیت است. در نگاه ماهوی یک فضیلت اخلاقی نفسانی برخاسته از عقل و در نگاه کارکردی، خصلتی حق محور و ضامن ادای حقوق به صورت کامل و برابر است. از این رو در اسلام دینِ حقِ حق‌مدار و نیکوی فضیلت محور از بالاترین جایگاه‌ها برخوردار است. عقل (خاستگاه انصاف) برای تطبیق بر امور جزئی نیازمند معیار وجدان است. وجدانِ اخلاقی سبب می‌شود انسان در برخورد با دیگران خود را جایگزین آن‌ها کرده، بر اساس سه عنصر تخیل، معرفت و آگاهی، هر چه برای خود می‌پسندد برای آنان نیز بپسندد. این جایگزینی انسان را از خودبرتربینی رها کرده، او را به رعایت انصاف وا می‌دارد. انصاف تحث تاثیر برخی عوامل مانند: ایمان, جوانمردی؛ حیا؛ جهل؛ شهوت؛ خشم؛ حسد و ... شدت و ضعف می‌یابد که این عوامل خود نیز تحت تاثیر دو عامل انگیزشی عقل و شرعند. انصاف بر اساس کاربرد در حوزه‌های مختلف به دو دست?‌ انصاف در گفتار و انصاف در رفتار قابل تقسیم است وبر اساس صاحبان حقوق به سه دست? انصاف با خویش؛ با خدا و با خلق تقسیم می‌شود. مراتب انصاف به ترتیب از سخت‌ترین به آسان‌ترین، بر اساس عظمت حقوق و صاحبان آن‌ها عبارتند از: انصاف با خدا؛‌ انصاف با خلق و انصاف با خویش. بر اساس علاقه به گیرند? حق عبارتند از: انصاف با خلق؛ انصاف با خدا و انصاف با خود. بر اساس علاقه به دهند? حق عبارتند از: انصاف از خویش؛ انصاف از نزدیکان؛ انصاف از دشمنان. مهمترین نتایج انصاف بر اساس روایات عبارتند از: حقیقت ایمان و کمال آن؛ استواری دین؛ بهشت؛ الفت و دوستی؛ آسایش و آرامش؛ رحمت و خشنودی الهی و ... . گزینش حاکم؛ قاضی؛ شریک و دوست؛ پذیرش گواهی و نقد و ... از اموری است که نیاز به شناسایی منصفین دارد که این مهم با شناخت ویژگی‌های منصفین حاصل می‌شود. مهمترین ویژگی‌های منصفین حقیقی و برتر، کمال عقل و کمال ایمان است.مهمترین نمود درونی انصاف، پذیرش حق و مهمترین نمودهای بیرونی آن عبارتند از: اعتراف به حق؛ راستگویی؛ سازگاری میان گفتار و کردار و محکوم کردن خود است.عدالت و انصاف رابط? عموم و خصوص مطلق دارند و هر دو فضیلتی حق مدار و در پی ادای حق و حقوق هستند. با این تفاوت که عدالت،‌ کیفی و کَمّی ولی انصاف تنها کمی است. همچنین انصاف با وجود نمودهای بیرونی، خصلتی درونی ولی عدالت برونی است. انصاف ادای حقوق برابر است بنابراین هر جا حقی باشد، انصاف نیز کاربرد دارد. هر چه این حق بزرگتر، صاحب حق عظیم‌تر و شرایط ادای این حق سخت‌تر باشد، انصاف کاربرد بیشتری خواهد داشت. بر این اساس مهمترین قلمروی انصاف بر اساس متون دینی، قلمروی سیاست است چرا که حق والی بر مردم و حق مردم بر والی از بزرگترین حقوق است. افزون بر این که قدرت، مهمترین زمین? ستم و بی‌انصافی است. بنابراین ادای این حقوق سخت،‌ در شرایطی که انسان را به سوی ستم می‌کشاند، بسیار حائز اهمیت و مورد توجه است.
کمال و سقوط انسان ازدیدگاه مولانا و مایستراکهارت
نویسنده:
علیرضا خواجه گیر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهرویکرد مولانا و مایستر اکهارت به مسئله انسان و سیر کمالی او متاثر از نگاه ذو مراتبی به حقایق هستی اعم از خدا و انسان است . انسان موجودی است دارای ساحت های ظاهری و باطنی که هرکدام منعکس کننده بخشی از حقیقت پنهان اوست .بنابراین کمال و سقوط او نیز با توجه به این سلسه مراتب وجودی او معنا می شود .اگرچه این دو عارف متعلق به دو سنت عرفانی جدا از یکدیگر بوده اند و تاثیر سنت های دینی شان در تعالیم عرفانی آنها منعکس شده ، امّا رویکرد عرفانی آنها به انسان و بویژه کمال و سقوط او از وجوه تشابه و تفاوت معناداری برخوردار است. از این جهت نگاه تطبیقی به مسئله کمال و سقوط در آموزه های این دو عارف ، هم از جهت مقایسه دو سنت عرفانی اسلام و مسیحیت بطور اعم و هم تحلیل و مقایسه نگاه عرفانی این دو عارف بطور اخص به مسئله مذکور ، قابل توجه می باشد. در این رساله مسئله کمال و سقوط انسان در دو مرحله اصلی که مشتمل بر مراحل فرعی تری است و همه مراحل با یکدیگر ارتباط متقابل دارند ، مطرح شده است .در مرحله اول که نقش معرفت و شناخت در کمال و سقوط انسان است ، این مسئله در سه سطح حسی ، عقلی و شهودی مطرح شده است. محدودیت و عدم توانایی معرفت حسی در درک حقیقت مستلزم گذر کردن از این مرحله و رسیدن به حواس باطنی است ، علاوه بر این گرفتار شدن انسان در دایره ی تنگ عقل جزیی در مرحله شناخت عقلی نیز مانع رسیدن انسان به مرتبه ی عقل کلی است ، که از محدودیت های عقل جزیی به دور است.آنچه می تواند مکمل این دو مرحله شود ، رسیدن به معرفت شهودی از حقیقت و درک بی واسطه آن است . رسیدن به این مرحله مستلزم از بین بردن موانع ارتباط برقرار کردن با حقیقت الهی خویشتن و رسیدن به خودشناسی حقیقی است، که در تعالیم عرفانی آنها این مسئله بسیار با اهمیت و برجسته است . رسیدن به این مرحله از کمال نیز مستلزم عبور کردن از موانعی است کهگاهی از سنخ دانستنی های کاذب و گاهی از سنخ بیماری های اخلاقی ، تعلقات عاطفی و عدم برخورداری از عنایت خداوند و رهبری معنوی است.رویکرد مولانا و اکهارت در معرفی و سلوک در این مراحل،برای رسیدن به کمال و رها شدن از سقوط معنوی، با تاکید بر عشق در تعالیم مولانا و وارستگی در تعالیم اکهارت قابل بررسی است.کلمات کلیدی: مولوی ، اکهارت ،خودشناسی،عشق،وارستگی،عقل،شهود،کمال،اخلاق
ابزارهای شناخت ازمنظر قرآن کریم
نویسنده:
لیلا ابراهیم پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شناخت به معنای درک ودریافتن شی ء با اندیشه وتدبر برآثار آن است و اخصِّ از علم تلقی می گردد. کسب شناخت درانسان به کمک ابزارهای نهفته در ذات او صورت می گیرد، که از آن ها تعبیر به ابزارهای شناخت می شود. این پژوهش با تفحّص در آیات قرآن، به منظور کشف دیدگاه این کتاب آسمانی نسبت به ابزارهای شناخت ، محدوده و قلمرو هر یک صورت پذیرفته است. آیات کلام الهی، حواس ظاهری، عقل و قلب را ابزارهای کسب معرفت در انسان معرفی می کند . هر ابزار دامنه وسیعی از معرفتهای حسی ،عقلی و قلبی یا شهودی را نصیب انسان می کند و با دارابودن ویژگی های منحصر به فرد، دامنه ی آگاهی حاصل از خود را مشخص می کند ، لذا با تعیین قلمرو کارایی خویش، لزوم وجود دیگر ابزار شناخت را اثبات می نماید. حواس پنج گانه، که اشاره بر آن در قرآن به سمع و بصر محصور گشته است، جدا از نقش بسزا در زندگی دنیوی و ایجاد مقدمات براهین عقلی در معارف دینی، .به دلیل ویژگی های: جزئیت، فردی بودن ، محدودیت درزمان و مکان، خطاپذیری و... شناخت های سطحی وغیر یقینی را ایجاد و تنها امور مادی را پشتیبانی می کند ؛ و هر چند مقدمه ی کسب معرفت های فرا مادی است، اما خود از درک آنها عاجز است؛ از این رو جهت ایجاد معرفت های یقینی وابستگی مستقیمی به ابزارهای دیگر خصوصا عقل دارد. عقل با دارا بودن ویژگی های ترکیب ، تجزیه، تجرید و تعمیق مفاهیم حسی، خطای حواس ظاهری را رفع نموده و با در کنار هم قرار دادن مقدمات حاصل از این ابزارها، می تواند پاره ای از مسائل فرا طبیعی را مورد استدلال و استنباط قرار دهد. عقل دردامنه ی بُرد فعالیت خویش، اثبات وجود پروردگار، اصول بنیادین دین و... را قرار می دهد، اما به دلیل خطا پذیری و درک مفاهیم کلی و عدم توانایی در ادراک امور جزئی، بسیاری امور، مانند: درک جزئیات دین و... خارج از قلمرو کارایی آن قرار می گیرد. وصول به حقیقت و معارف عمیق الهی، مظروف وسیعی است که تنها قلبمی تواند ظرفیت گنجایش آن را داشته باشد. قلب که غالبا از آن با واژه ی فواد یاد می شود، در سه معنای : عقل، ابزار شناخت های غیر حسی- عقلی، روح وحقیقت انسان، مورد کاربرد قرار گرفته است. زمینه های تقوا، ایمان ، عمل صالح توام با اخلاص، روزنه ی شناختی قلب را بر ادراک، اعم از حصولی وحضوری قادر می سازد وآن را به منبع گسترده ی معارف تبدیل می نماید؛ تاآن جا که دامنه ی کارایی آن امور وحیانی و الهامات الهی را در بر می گیرد، ویژگی زنگار پذیریِ قلب ،آن را کانون جذب وسوسه های شیطانی و نفسانی قرار می دهد، از این رو ، قرآن بر لزوم سلیمنگهداشتن آن تاکید می نماید. اگرچه قرآن کریم هریک از روزنه های شناختی وجود انسان را در جایگاه خویش معتبر می داند و هر سه ابزار را درطول هم قرار می دهد؛ اما یگانه معرفت معصوموخطا ناپذیر را وحی الهی دانسته که از دریچه ی قلب حاصل می گردد.