جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1494
روش شناسی علامه طباطبایی در اعتبارسنجی روایات در تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن
نویسنده:
نویسنده:علی فراهانی؛ استاد راهنما:علیرضا قائمی نیا؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن به تألیف علامه طباطبایی، به‌صورت ترتیبی و با روش تفسیر قرآن با قرآن، و قرآن با روایت با رویکردی عقلی و ادبی، برخی از آیات را علاوه بر تفسیر، با روایات نیز موافقت می‌دهد. در مواجهه‌ی روایات با آیات، گاه مراد آیه تعمیم یا تضییق می‌شود و گاه بدون تغییر باقی می‌ماند. روش علامه در صورت نخست چنین است که با کمک از تمام قرائن درون‌متنی همچون سیاق و قرائن برون‌متنی مانند عقل، معنای آیات را به‌گونه‌ای توسعه یا حصر می‌دهد که توفیق بدون تصرّف و تغییر در معانی، شکل بگیرد. برای ایجاد این موافقت که یک‌طرف آن احادیث است، ملاک‌ها و ملاحظاتی برای گزینش روایات در این اثر دیده می‌شود: ملاک‌هایی که مربوط به مصدر حدیث است؛ مانند تعدد منبع و طرق و اشتراک میان فریقین و نقل از محدّثین معتبر و قرابت معنایی با روایات و ملاحظاتی همچون توجه به گونه‌های مختلف روایی به‌منظور نشان دادن چگونگی عرضه آن احادیث بر قرآن و توجه به احادیثی که متخالف با یکدیگرند و احادیثی که رویکرد کلامی و همچنین اخلاقی دارد. درنهایت علامه برای این توفیق، با قرائن و شواهدی چون سیاق و عقل و آیات مرتبط و روایات، در بعضی از مواقع حکم به موافقت و در بعضی دیگر حکم به عدم موافقت می‌دهد. این نوشتار پس از بررسی متن این تفسیر، با روشی کتابخانه‌ای و تحلیلی به این نتیجه رسیده که علامه با تکیه‌بر تجمیع قرائن درون‌متنی و برون‌متنی، یک اثر تفسیری جامع روایی خلق کرده است.
بررسی تفاوت بینش ملاصدرا و علّامه طباطبائی در مسألهی اتّحاد عاقل و معقول و ثمرات آن
نویسنده:
نویسنده:فاطمه معین الدینی؛ استاد راهنما:علیرضا کهنسال؛ استاد مشاور :سیدمرتضی حسینی شاهرودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
صدرالمتألّهین در پرتو نظریّه‌ی حرکت جوهری به این نکته متفطّن شد که نفس، محصولِ حرکت جوهریِ بدن است. نفس با حرکتِ جوهری خویش در فرآیندِ ادراک، با صُوَر ادراکی متّحد می‌گردد، به طوری که از منظر صدرالمتألّهین علم برای نفس کمال ثانوی نیست بلکه کمالِ اوّل است و ادراکات نفس است که حقیقت نفس را می‌سازد. از منظر صدرا رابطه‌ی نفس و معلومات رابطه‌ی مادّه و صورت در ترکیبی اتّحادی است؛ به این معنا که قوای ادراکیِ نفس که به نظر او هیچ‌یک ازآن‌ها حالّ دگر موضوعی نیستند، بلکه همه از مراتب نفس‌اند، با صور ادراکی مناسب خود فقط در ضمن ترکیبی اتّحادی یافت می‌شوند. اتّحاد مورد نظر وی اتّحاد وجودِ مُدرِک و مُدرَک بالذّات است نه اتّحاد ماهیّت آن دو، یا اتّحاد وجودِ یکی با ماهیّت دیگری یا اتّحاد وجودِ عالم و معلومِ بالعرض. از منظر وی مرتبه‌ای از مراتبِ نفس که حالت بالقوّه دارد با علم و ادراک یکی می‌شود آن‌چنان که امری بالقوّه با امری بالفعل یکی می‌شود. صدرا با برهان تضایف در چهار گام در صدد اثبات مدّعای خویش بر می‌آید. در گامِ اوّل معقولیّت بالذّات اثبات می‌گردد. در گامِ دوم با استفاده از قاعده تضایف عاقل بالذّات بودنِ این صور به اثبات می‌رسد. گامِ سوم این برهان بیانِ نوعی پارادوکس بینِ للعاقِل بودنِ این صُوَر و عاقِل بالذّات بودن آن‌هاست که نتیجه‌ی آن در گامِ چهارم اثباتِ اتّحاد این صور با عاقلِ خویش می‌باشد. علّامه طباطبائی، مدّعا و برهان تضایفِ صدرا را در مسأله اتّحاد عاقل و معقول نمی‌پذیرد و چهار اشکال بر این برهان وارد می‌سازد. سه اشکالِ وارده‌ی ایشان بر برهان، به یک اشکالِ اساسی باز می‌گردد و آن این‌که معقولِ بالذّات بودنِ صُوَرِ معقوله مستلزمِ عاقلِ بالذّات بودنِ آن‌هاست (همانطور که در بُرهان به این نکته می‌رسیم)؛ امّا عاقلِ بالذّات بودن صُورِ معقوله خود لازمه‌ی دیگری دارد و آن استقلال و وجودِ لنفسِه این صُوَر است که با قولِ به للغیر بودنِ آن‌ها در تعارُض است. از نظر علّامه اتّحاد رتبی میان عاقل و معقول به این معنا که عاقل و معقول در یک رتبه‌ی وجودی قرار گیرند، فقط مربوط به علمِ وجودِ مجرّد به ذاتِ خود است و در غیر این صورت اتّحاد به معنای عدم خروجِ وجود عاقل از حیطه‌ی وجودِ معقول یا بالعکس است. معنای عدم خروج این است که یا معقول تحت احاطه‌ی وجودیِ عاقل است و عاقل در نسبت با آن جنبه‌ی علّی دارد و یا این‌که عاقل در احاطه‌ی وجودیِ معقول قرار دارد و رقیقه‌ی آن محسوب می‌شود، مانندِ رابطه‌ی نفس با عقل فعّال یا جوهرِ مجرّد مثالی که حاوی تمامِ صُوَر جزئیه است؛ بنابراین اتّحاد عاقل و معقول از دیدگاه علّامه اتّحاد نفس با موجودِ مثالی یا عقلی است که در آن منعوت که همان نفس است در مرتبه‌ای از وجودِ ناعت (موجود مجرّد) واقع است و اتّحاد میان آن دو همان رابطه‌ی علّی و معلولی است. وی برای مدّعای خویش بُرهانی را اقامه می‌کند که ماحصلِ این برهان آن است که معلوم اگر جوهر باشد نمی‌تواند وجودِ للغیر پیدا کند و در نتیجه نفس برای ادراکِ آن باید با آن متّحد باشد. معلوم اگر عرض باشد بر جوهری قائم است و با توجّه به این‌که انتقال اعراض مُحال است، نفس تنها با اتّحاد با موضوعِ این اعراض است که می‌تواند به درکِ آن‌ها نائل گردد. در انتهای این پژوهش به لوازمِ هر‌یک از نظرات و همچنین ثمراتِ آن‌ها اشاره شده است.
عالم برزخ مطالعه تطبیقی میان نظرات علامه طباطبایی و فخررازی
نویسنده:
نویسنده:سید قاسم موسوی؛ استاد راهنما:سید کمال مسعود ذبیح؛ استاد مشاور :یاسر قطیش
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این پژوهش به این مطالب پرداخته شد: أول: نگاه تاریخی به زندگی و خط‌مشی علمی علاّمه طباطبائی وفخررازی، ونیز إعتقادات ملل گذشته و پیروان أدیان آسمانی پیرامون زندگی بعد از مرگ،مطرح نمودیم. دوم: موضوع مرگ بحث نمودیم،وإینکه حقیقت مرگ:عبارت است از جدا شدن نفس از بدن با إنقطاع تعلق وتدبیر خود ازجسد؛عقلاً. وإنتقال از منزلی به منزل دیگر؛برحسب نقل. و إینکه مردن صفت وجودی است، و حق مقدّر است و أمر حتمی است. و حکمت مرگ:عبارت است ازجایگزین نمودن نسل به نسل دیگر است وساختن إنسانی است که با نشأت اُخروی تناسب دارد، و إینکه أجل دو نوع است:أجل مسمی وأجل غیرمسمی است، مرگ هم دو نوع است: طبیعی و مرگ إخترامی است. وقرآن از مرگ به عنوان "توفی" نام می‌برد، وآن چیزی که ازبدن قبض می شود روح است، وقبض کننده آن خدای متعال است، و فرشته ها أسباب و واسطه آن می باشند . سوم: نفس إنسانی بررسی کردیم: و إشاره شد به اینکه نفوس ناطقه جواهری است مجرد از جسمیت است. و مادّی نیست، و بقای نفس بعد از از بین رفتن بدن مطلبی است که عقلا و فیلسوفان در مورد آن اتفاق نظر دارند. وبقای نفس بعد از مرگ با أدلّه عقلی و آیاتی از قرآن إثبات شده،که تصویر عالم برزخ و إعتقاد به آن، برثابت شدن بقای نفس بنا شده است. چهارم: عالم برزخ که به آن «عالم قبر» و «عالم مثال»نیز می نامند،می رسیم ،وبه إصطلاح برزخ نزد حکما و فیلسوفان و متکلمین و عرفا و مُفسّرین ، إشاره می کنیم . و نتیجه می گیریم که در تعریف برزخ، أهل شرع وکلام: در إینکه عالم برزخ میان عالم دنیا وآخرت است، إشتراک نظردارند . و فیلسوفان به «عالم مثال» برزخ می گویند؛به جهت قرارگرفتن آن میان عالم عقل و عالم مادّه و طبیعت است،که إین مرتبه مجرد از ماده است، به جُز آثار آن می دانند. وأمّا "إشراقیون" به آن«عالم اشباح مجرده» می گویند. وبحث ما در مورد عالم برزخ بإصطلاح متکلمین است :که برزح"حد فاصله مابین مرگ و قیامت است"،می دانند، کما إینکه" قوس صعودی" مد نظر ما است ، نه قوس نزولی است، و اینکه عالم برزخ: ظرف موجودات برزخی است که درمیان عالم عقل و عالم ماده است، قراردارد؛ نه به معنای حَیّز یا مکان می باشد. کما إینکه إثبات عالم برزخ را با عقل و نقل،أنجام دادیم . پنجم: أعمال و آثرگذاری آنها پس از مرگ،بررسی کردیم، ووتوضیح دادیم که تأثیرآنها مشرط به آنکه: عامل مؤمن باید باشد و عمل صالح وبرای آخرت ورضای خدا باشد. واگر عملی زیاد تکرار شود در نفس انسان مَلَکَه حاصل می شود،که اگر این اعمال مفید باشند بهجت و سرورآن به أو می رسد، و اگر مضر باشند ، بعد از مرگ به آن متضرر می‌شود. رابطه ای "تقابل" یا "علیّت "و یا "بالقوه والفعل" یا "تماثل و عینیت"، میان عمل و جزا وجود دارد، و آیات قرآنی بر اتحاد میان عمل و جزا دلالت دارند چه خیر باشد چه شر. در خاتمه : به برسی ومقایسه میان نظرات علّامه طباطبایی و فخر رازی،پراختیم ، وبه نتایجی که به دست آمده از آن ،إشاره کردیم.
رؤیا در آیات و روایات و روانشناسی معاصر (با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی و فروید)
نویسنده:
نویسنده:عبدالرضا حسناتی نجف‌آبادی؛ استاد راهنما:اکبر میرسپاه؛ استاد مشاور :رحیم میردریکوندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
واقع نمایی رؤیا به گونه ای است که باعث شده برخی از مسلمانان، نسبت به آن دچار افراط شوند و رؤیا را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واقع نما بدانند و بر آن آثار مترتب کنند، این در حالی است که از سوی دیگر برخی روانشناسان معاصر، دچار تفریط شده و رؤیا را حاصل آرزوهای سرکوبی شده می دانند؛ به همین دلیل باید مباحثی همچون منابع رؤیا، واقع نمایی و حجیت آن، تعبیر پذیری و روش تعبیرِ رؤیا، و ملاک تشخیص صدق و کذب آن، با توجه به منابعِ موردِ قبولِ طرفین مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به اینکه رؤیا در آیات و روایات و روانشناسی معاصر به صورت جداگانه و بدون مقایسه با یکدیگر، مورد تحقیق واقع شده بود، نگارنده، بر آن شد مسائل مذکور را به صورت مقایسه ای و با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی و فروید، مورد بررسی قرار دهد؛ به همین دلیل پس از گردآوری گفته های طرفین، با استفاده از روش توصیفی، تحلیلی و داوری و نقد مطالب، به نتایج ذیل دست یافته است: أ. همانگونه که ممکن است، رؤیا متأثر از آرزوهایِ سرکوبی شده باشد، این امکان نیز وجود دارد که رؤیا متأثر از عوامل دیگر مادی و یا ماورائی باشد. ب. رؤیا حقیقتی است که می تواند واقعیتی را نشان دهد، البته کشف آینده توسط معبِّر حاذق و با وجود شرائط تحقق می یابد. ج. قائلین به حجیت رؤیا دچار افراط شده و امثال فروید دچار تفریط شده اند؛ چرا که رؤیا می تواند آینده نگر باشد، لکن به خاطر امکانِ وجودِ خطا در آن، نمی تواند به صورت مطلق و در همه موارد حجت باشد.
بررسی مبانی صدوری و دلالی تفسیر از منظر علامه طباطبایی و شاگردان ایشان (با تأکید بر دیدگاه آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی)
نویسنده:
نویسنده:بابک هادیان حیدری؛ استاد راهنما:محمد شریفی؛ استاد مشاور :حبیب‌الله حلیمی جلودار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
پایان‌نامه حاضر با عنوان «بررسی مبانی صدوری و دلالی تفسیر از منظر علامه طباطبایی و شاگردان ایشان (با تأکید بر آرای آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله مصباح یزدی)» به مقایسه نظرات این سه مفسر می‌پردازد. مبانی تفسیر، آن اصولی هستند که آگاهی بدان‌ بسیاری از مفسران را از افتادن به دشواری‌هایی همچون تفسیر به رأی نجات می‌دهد که به دو دستۀ مبانی صدوری و دلالی تقسیم می‌شوند: مبانی صدوری تفسیر به وحیانی بودن الفاظ و معانی قرآن کریم و تحریف ناپذیری و جامعیت قرآن تقسیم می‌شود و مبانی دلالی تفسیر نیز شامل مباحثی چون، عمومیت فهم قرآن، استقلال دلالی قرآن و سطوح معنایی می‌شود. این نوشتار به‌منظور بیان کارآمدی مبانی دلالی تفسیر به شرح و بررسی تطبیقی این مبانی از دیدگاه علامه طباطبایی و دو تن از شاگردان ایشان به روش توصیفی – تحلیلی پرداخته است. برآیندهای پژوهش، نمایان‌گر آن است که شاگردان علامه به جهت تأثیرپذیری از ایشان این مبانی را پذیرفته‌اند و همین امر برجسته‌ترین وجوه اشتراک میان آن‌ها است؛ اما باید گفت که در مبانی صدوری، افتراق مهم در اصل تحریف ناپذیری میان دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله مصباح یزدی با علامه طباطبایی آن است که این شاگردان، چینش سوره‌ها را توقیفی می‌داند و جمع و تدوین قرآن را نیز به زمان حیات پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نسبت می‌دهد؛ درحالی‌که مرحوم علامه جمع و تدوین قرآن را در زمان پیامبر نمی‌داند و در بخشی دیگر از این اصل، آیت‌الله جوادی آملی، استدلال علامه را در اثبات تحریف ناپذیری قرآن ناکارآمد و ناکافی می‌داند. در مبانی دلالی تفسیر میان علامه طباطبایی با آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله مصباح یزدی در عمومیت فهم قرآن، استقلال دلالی قرآن و سطوح معنایی، افتراق‌هایی بازتاب دارد.
بررسی مقایسهای معنای صفت عدل خدا از دیدگاه متکلمان معتزله و فیلسوفان اسلامی و مبانی و لوازم آن دو دیدگاه (با تکیهبر دیدگاههای عبدالجبار معتزلی و علامه طباطبایی)
نویسنده:
نویسنده:محمد مشهدی؛ استاد راهنما:علی‌اکبر عبدل‌آبادی؛ استاد مشاور :اعظم قاسمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این پژوهش به بررسی معنا و چیستی صفت عدل خدا از دیدگاه بخشی از متفکّران جهان اسلام که به سازگاری وجود خدا با وجود شر_ در عین اعتقاد به استقلال مفهوم عدالت از دین_ قائل بوده اند، پرداخته شده است. برای این منظور، به دیدگاه های جریان معتزله و جریان فیلسوفان اسلامی با تکیه بر آرای قاضی عبدالجبّار معتزلی و علّامۀ طباطبایی پرداخته شده است. در این راستا، در این پژوهش، پس از بحث دربارۀ نحوۀ تصوّر آن دو متفکّر از خدا، بر بررسی چیستی حسن و قبح و ذاتی و عقلی بودن آن در دیدگاه عبدالجبّار و چیستی حسن و قبح با بررسی تفصیلی نظریّۀ «ادراکات اعتباری» در دیدگاه طباطبایی تمرکز شده است. فرضیّۀ این پژوهش اینگونه بوده که تفاوت فهم عرفی و غیر عرفی، نحوۀ تصوّر از خدا و دیدگاه درباره چیستی خوبی و بدی و پاسخ به مسألۀ اختیار، در دیدگاه درباره چیستی صفت عدل خدا تأثیرگذار است. در این پژوهش با روش «توصیفی-تحلیلی» به بررسی پیش‌فرض‌ها، مبانی و ادلّۀ دو دیدگاه مورد نظر و مقایسۀ وجوه اشتراک و افتراق آنها و، سرانجام، ارزیابی آنها پرداخته شده است. نتایج اجمالی این پژوهش به شرح زیرند: ۱. عبدالجبّار فهمی عرفی و انسان‌وارانگارانه از چیستی خدا دارد. ۲. وی فهمی عرفی از اخلاق دارد و به وظیفه‌گرایی اخلاقی قائل است. ۳. مراد او از ذاتی بودن و عقلی بودن حسن و قبح، به ترتیب، استقلال هستی‌شناختی و استقلال معرفت‌شناختی حسن و قبح از امر الهی و دین است و دربارۀ خارجیّت یا عدم خارجیّت حسن و قبح دیدگاه روشنی ندارد. ۴. بر اساس مبانی وی، فهم او از چیستی صفت عدل خدا به حاکمیّت اخلاق انسانی بر فاعلیت خدا می‌انجامد. ۵. طباطبایی فهمی غیر-عرفی، ناانسان‌وارانگارانه و تا حدّی نامتشخّص و وحدت‌گرایانه از خدا دارد. ۶. وی فهمی غیر‌عرفی از اخلاق دارد و به غایت‌گرایی اخلاقی قائل است. ۷. او با طرح نظریّۀ «ادراکات اعتباری»، خارجیّت حسن و قبح و استقلال هستی‌شناختی آن از مصالح و مفاسد را نفی می‌کند و حسن و قبح را انشای نفس، امّا انشایی مبتنی بر مصالح و مفاسد خارجی، می‌داند و، در نتیجه، به ثبات احکام و ارزش های اخلاقی قائل است. ۸. بر اساس این مبانی، وی صفت عدل خدا را مأخوذ از صفات حکمت و عنایت خدا می‌داند و حقیقت امر را همان حکمت و عنایت خدا می‌داند و صفت عدل خدا را بدان تحویل می‌برد. ۹. عبدالجبّار و طباطبایی، هر دو، به استقلال هستی‌شناختی و استقلال معرفت‌شناختی اخلاق از دین قائلند، ولی فهم‌های متفاوتی از چیستی عدل و ، بالتّبع، چیستی صفت عدل خدا دارند.
عدل الهی از دیدگاه خواجه نصیر و نقد آن بر اساس مبانی علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:مهری یارجانی؛ استاد راهنما:رضا اکبریان؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
خواجه‌نصیرالدین طوسی متکلم و فیلسوف بزرگ شیعه برای اثبات صفت عدل بر ذات مقدس اله روش کلامی در پیش می گیرد و در مشرب کلامی از حسن و قبح ذاتی عقلی استفاده می‌نماید. از نظر وی حسن و قبح عقلی، همان گونه که در مورد افعال انسان بکار می رود می تواند افعال الهی را نیز شامل شود. درست است که خواجه نصیر برای اثبات عدل الهی روش کلامی دارد؛ اما با معتزله همسو نیست. زیرا معتزله از طریق ثابتات ازلیه خداوند را عادل می دانند. در حالی که خواجه نصیر چنین رویکردی در باب عدل الهی ارائه نمی دهد. علامه طباطبایی در زمینۀ عدل الهی رویکردی متفاوت با خواجه نصیر ارائه نموده است، و به مسئله حسن و قبح با عنوان «ادراکات اعتباری» پرداخته است و حسن و قبح را جزء اعتباریات بالمعنی الاخص می‌داند که در ورای ظرف عمل تحقق ندارد. وی معتقد است مفهوم خیر و مانند آن، که هم بر حق تعالی و هم بر انسان اطلاق می شود نمی تواند از سنخ مفهوم حقیقی باشد و از مفاهیم اعتباری است که دارای ماهیت است و ذات اقدس الهی منشأ انتزاع هیچ ماهیتی قرار نمی گیرد. صفات خداوند سبحان صرف و خالص هر کمال وجودی است و به نحو حقیقت و به‌طور مستقل است و در مورد دیگران بالعرض و به‌طور تبعی است. وی ماهیت را در خارج قبول ندارد، و تمایز خدا و عالم را در پرتو ماهیت تبیین نمی‎کند. علامه بین احکام شرعی و احکام عقلی تمایزی قائل نیست. وی معتقد است احکامی که خدای متعال تشریع می‌کند با احکامی که ما در بین خود تشریع می‌کنیم سنخاً متحدند.
رابطه هدف زندگی با رضایتمندی و لذت با تأکید بر آرای علامه طباطبایی و علامه جعفری
نویسنده:
نویسنده:عباس ایرانمنش؛ استاد راهنما:حسن عبدی؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
نوع انسان‌ها در زندگی به دنبال لذت هستند. به طوری که زمانی احساس خرسندی و رضایتمندی می‌کنند که از زندگی خویش لذت ببرند. در غیر اینصورت انسانی که با غم‌ها و آلام دست و پنجه نرم می‌کند و احساس نامانوس و ناخوشایندی دارد، انسان خوشحال و خرسند به نظر نمی رسد. از منظر علامه طباطبایی از آنجا که انسان حب به ذات دارد و منشا رفتارها و افعال او بدنبال پاسخ به این نیاز ضروری است. از این رو هر چرا که به بقای ذاتش می‌انجامد، در صدد تحصیل آن بر می‌آید. پس زمانی او به رضایتمندی می رسد که ذاتش بقا داشته باشد و نهایتا از آن نیز لذت می‌برد و این ایده تحقق نمی‌یابد مگر در سایه‎سار هدفدار بودن عالم و معنا داشتن زندگی. از منظر علامه جعفری نیز حیات معقول موجب رضایتمندی انسان عاقل و آگاه می‌داند. منتهی مسیر هدف‌های تکاملی عقلانی را در بشر به هدف داشتن در این حیات می‌داند. در واقع این هدف سبب بروز انگیزه‌ها به سوی داشتن یک حیات مرضی و لذت بخش است. در این پایان نامه به دنبال پاسخ به این سوال اساسی هستیم که چگونه می‌توان با توجه به هدف زندگی، حیاتی توام با رضایتمندی و لذتگرایی داشته باشیم. از آنجا که نشان دادن رابطه بین هدف، لذت و رضایتمندی بر اساس دیدگاه دو اندیشمند، علامه طباطبایی و علامه جعفری شکل گرفته است، روش به کار رفته در این پایان‌نامه براساس تحقیق کتابخانه ای و واکاوی در نرم افزار‌های موجود از آثار این دو فیلسوف قرار گرفته است.
بررسی تحلیلی نقش قوه خیال در تعالی انسان بر مبنای حکمت متعالیه با تکیه بر آراء علامه طباطبایی(ره) و شاگردان
نویسنده:
نویسنده:رقیه یوسفی سوته؛ استاد راهنما:محمدمهدی گرجیان عربی؛ استاد مشاور :محمدتقی یوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
بنابر جسمانیۀالحدوث و روحانیۀالبقاء بودن نفس در حکمت متعالیه، انسان در مراحل تکوّن خود با ارتقاء از مرتبه طبیعی و ادراک حسی، ابتدا در مرحلۀخیال متّصل قرار می‌گیرد؛ متخیّل‌بالفعل و عاقل‌بالقوه می‌گردد. از نظر علامه طباطبایی(ره) و شاگردان ایشان، اکثر انسان‌ها تا پایان زندگی دنیایی خود، در همین مرتبه خیال باقی می‌مانند و حتی با همین مرتبه که بوسیلۀ علم و عمل آنها شکل-گرفته و هویت حقیقی آنها را ساخته است محشور می‌گردند. قوه ‌خیال با توجه به کارکردهایش، هم دارای جنبۀ فعلی و هم انفعالی است در این ‌صورت هم می‌تواند موجب تعالی انسان گردد و هم موجبات سقوط و انحطاط انسان را فراهم سازد. از نظر علامه طباطبایی(ره) و شاگردان ایشان، اگر خیال، الهی باشد و دستخوش عواملی که او را از توجه به عالم ملکوت منحرف می‌سازد نشود، می‌تواند به حقایقِ عالم خیال منفصل دست یافته و حتی به مراتب بالاتر و فوق تجرد نیز تعالی یابد. اما اگر غیرالهی باشد یعنی رو به طبیعت کرده و بُعد ماورائی خود را فراموش کند، جولانگاه شیطان و نفس‌اماره می‌گردد و در دایرۀ محدود و بستۀ خود، صورت‌های کاذب و واهی را می‌سازد و چه بسا دچار اشتباهات و مغالطات جبران-ناپذیری گشته و اعمال ناپسندی مرتکب می‌شود. انسان برای اینکه از مرتبه تخیّل بالفعل که در آن کثرت محض حکمفرماست به مرتبه عقل بالفعل که عالم وحدت است ارتقاء پیداکند و با این‌که در میان خلق زندگی می‌کند اما همه آنها را تجلّی حضرت حق ببیند و فانی در ذات، صفات و افعال الهی گردد باید قوۀخیال خود را تطهیرکند تا تجلّی‌گاه نورالهی شود. از نظر علامه طباطبایی‌(ره)، مهم‌ترین عامل برای تطهیرخیال، همّ‌واحدداشتن است که از طریق مراقبه برای انسان حاصل می‌گردد. با توجه به ساحت اختراعیِ فعلی و ارادی خیال، انسان می‌تواند هم در افعال و هم در صفات شبیه خدا شود و به اذن الهی، کار خدایی انجام دهد.
وحی از منظر علامه طباطبایی و سویین برن
نویسنده:
نویسنده:سیده‌لیلا موسوی؛ استاد راهنما:رسول رسولی‌پور؛ استاد مشاور :عطیه زندیه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
از مهم‌ترین چالش های ادیان ابراهیمی مسئله وحی است که به تأیید و تصریح کتب مقدس و قرآن و با تأیید معجزه بودن آن موردپذیرش پیروانشان قرارگرفته است. صرف‌نظر از اختلافات میان ادیان در مورد وحی می‌توان گفت که وحی در کنار عقل شاخصه اصلی نبوت و راهی است که خداوند به‌منظور روشن شدن حقایق پیش روی انسان می‌گشاید تا وی را به‌سوی سعادت، رهنمون سازد. اهمیت این موضوع به‌قدری است که همیشه موردتوجه اهل اندیشه قرار داشته است و در سنت‌های گوناگون فلسفی- دینی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. در این میان نظریه‌پردازان و اندیشمندان مسیحی و مسلمان سهم ویژه‌ای در مورد این موضوع داشته‌اند. سید محمدحسین طباطبایی و ریچارد سوئین‌برن، از فلاسفه و الهی‌دانان بزرگ جهان اسلام و مسیحیت، ازجمله کسانی هستند که با توجه به اعتقادات دینی خود، در حمایت از امتیاز آموزه‌های وحیانی تلاش کرده‌اند. در این پژوهش از روش توصیفی به بررسی تطبیقی آراء و نظرات این دو فیلسوف معاصر دینی پرداخته‌شده است. بررسی‌ها ما را به این نتیجه می‌رساند که علی‌رغم تلقی متفاوتی که به‌تبع معتقدات دینی میان آن‌ها در مورد چیستی و ماهیت وحی اصیل وجود دارد، در مسائلی نظیر ضرورت وحی و اثبات وحی که ذیل این موضوع مطرح می‌شوند و برخی از تقسیم‌بندی‌هایی که ارائه می‌دهند، اتفاق‌نظر دارند. سوئین‌برن درباره وحی، دو ادعای مسیحی؛ یعنی «ظهور و تجلی خدا از طریق تجسد» و «انتقال پیام الهی از طریق انبیاء به انسان‌ها» را می‌پذیرد. این در حالی است که در اندیشه مبتنی بر اسلامِ علامه طباطبایی ادعای اول به‌ هیچ‌وجه پذیرفته نیست و تنها انتقال پیام الهی از طریق ظهور حقایق وحیانی به افراد برگزیده مورد تأکید قرار می‌گیرد.
  • تعداد رکورد ها : 1494