جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 61
تحلیل و بررسی روش سقراطی و کاربرد آن در فلسفه برای کودکان
نویسنده:
فرناز اسلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظام آموزشی رایج، افراد را بیشتر از آن که تأمل محور کند، حافظه محور نموده است.این نظام هرچند ممکن است اندیشه ها را به افراد بیاموزد ولی هرگز درصدد آموختن اندیشیدن نبوده است. با مشاهده ی ناتوانی آموزش های رایج در تربیت عقلانی افراد و نیز ناکارآمدی تلاش هایی که برای اصلاح آن آموزش صورت گرفته بودند، "متیو لیپمن" بر آن شد تا جریان آموزشی نوینی را طراحی کند که در آن، افراد از همان عنفوان کودکی شیوه ی درست اندیشیدن را بیاموزند. بنابراین او برنامه ای با عنوان "فلسفه برای کودکان" را پایه گذاری کرد تا برخلاف نظام آموزشی رایج که تکیه اش بر حافظه ی افراد بود، بر تأمل افراد تکیه کند. بدون تردید طرح نظریات فلسفی یا آنچه در مکتب های مختلف فلسفی مطرح شده است برای کودکان و نوجوانان، نه جالب است و نه با سطح رشد عقلانی آنها تناسب دارد. فلسفه برای کودکان برنامه ای آموزشی است که به آموزش و تقویت انواع تفکر اعم از تفکر انتقادی، تفکر خلاق، تفکر مراقبتی و تفکر جمعی می پردازد که هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی به کودکان کمک می کند که مستقل بیندیشند و نظراتی مستدل داشته باشند. این برنامه در چهارچوب اندیشه های روزگار مدرن است و فیلسوفانی چون دکارت و کانت و هگل پشتوانه ای برای آن محسوب می شوند. هدف از نگارش این رساله، نخست بررسی دلایل طراحی نوین نظام آموزشی و رویکردهای عمده ی آموزشی در فلسفه برای کودکان و سپس تحلیل روش لیپمن در فلسفه برای کودکان است. روش لیپمن به زعم خود او بر اساس روش سقراطی است و هدف ما روشن نمودن حدود صحت ادعای اوست. لازمه ی این کار تحلیل روش سقراطی و تطابق دادن آن با روش لیپمن در فلسفه برای کودکان است.
شـناخت شناسـی از دیـدگاه پـرس
نویسنده:
مریم عرب گورچوئی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
معانی وجود از دیدگاه افلاطون برمبنای جمهوری، پارمیندس و سوفیست
نویسنده:
محمد مشکات,سعید بینای مطلق
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بیگمان «وجود» از مفاهیم اساسی در فلسفه افلاطون است. در اینباره، سه گفتگوی جمهوری، پارمنیدس و سوفیست از اهمیت خاصی برخوردارند. در جمهوری، از وجود در رابطه با خیر برین، در پارمنیدس در پیوند با «یک» یا «احد» و بالأخره در سوفیست در ارتباط با «سوفسطایی» یا دقیقتر بگوییم، با «لاوجود» سخن بمیان میابد.در جمهوری خیر برین که روشنترین پارة وجود، نامیده میشود، به مُثُل هم «وجود» میبخشد و هم «ذات»؛ در پارمنیدس، یک باشنده که حاصل مشارکت «یک» در وجود است سرآغاز شمار بینهایت «باشندگان» است، و در سوفیست، «وجود» لازمه تعریف «لا وجود» و در نتیجه لازمه تعریف سوفیست تلقی میشود.در این مقاله به بررسی معانی «وجود» در این سه گفتگو میپردازیم.
معرفت از دیدگاه دکارت
نویسنده:
سید حسین کاظمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
معرفت ،از مباحث اصلی تفکر فلسفی بوده واز قدیم مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است. در این مسیر از شروع تفکر عقلی تا کنون همه دانشمندان به نحوی نگرشی معرفتی درباره همه امور از جمله (خدا، جهان، انسان) داشته اند. از جمله فیلسوفانی که به این مهم پرداخته و معرفت از مباحث عمده فلسفه وی می باشد رنه دکارت است. وی معرفت را به لحاظ تحولات علمی زمان خویش مورد بررسی قرار داد. او سعی کرد تا مبانی معرفت را از قلمرو ماوراء طبیعت به درون فکر بشر سوق دهد و پایه های آن را در تفکر درون ذات و خودآگاهی انسان مستقر سازد. دکارت به پیروی از افلاطون، معرفت را به دست آمدنی می داند، به شرط آنکه همانطور که افلاطون می گفت خطاناپذیر کلی، یقینی و واقعی باشد و این معرفت شامل ادراک حسی نخواهد بود. وی به شیوه استاد خود افلاطون، معرفت را امری عینی ،کلی و عقلانی می دانست. پس شناخت حقیقی را شناختی می دانست نامتغیر و جاودانه که فقط از طریق عقل امکان پذیر است. دکارت از بنیانگذاران مکتب عقل گرایی در فلسفه غرب است . در معرفت شناسی او ذهن ، روح و عقل مقدم بر جسم است و عالم عقلانی رامقدم بر عالم جسمانی تلقی می کرد. تأثیرات اندیشه او را در معرفت شناسی می توان در پیروانش مثل لایب نیتس و اسپینوزا و مالبرانش و . .. دنبال کرد. تجربه گرایان یا آمپریست ها بر خلاف عقل گرایان متوجه جنبه مادی فلسفه دکارت شدند و این جنبه از فلسفه وی را بسط د ادند و منشا همه شناخت های آدمی را حس وتجربه دانستند. از نمایندگان این مکتب می توان بیکن ، لاک، بارکلی و هیوم را نام برد. از دیدگاه دکارت مهمترین و بنیادی ترین ابزار شناخت برای آدمی عقل یا تعقل است؛ و تنها عقل است که می تواند ما را به شناخت حقیقی و یقینی برساند. دکارت با ارائه تصویر جدیدی از کارکرد عقل که کاملا با روح عصر جدید نیز سازگار است، اروپائیان را قادر ساخت تا باتبعیت ازروش وی ،نه تنها در فلسفه بلکه در ریاضیات ، علوم طبیعی و سایر علوم به موفقیت های چشمگیری دست یابند. در این پایان نامه سعی شده تا سیر معرفتی آراء این فیلسوف برجسته در راستای تحول انقلاب علمی اروپا مورد مداقه و بررسی قرار گیرد. انقلاب دکارتی بیشتر متوجه متدولوژی جدید در زمینه معرفت شناسی است .تحول فکری اونقطه عطفی در تاریخ فلسفه غرب است که با « ارغنون جدید» روح تازه ای به درون آن دمیده شده بود. این پایان نامه شامل یک مقدمه و سه فصل است. در مقدمه زندگی وآثار علمی دکارت به طور مختصر بیان شده است. در فصل اول بحث متدولوژی و ارغنون جدید ، در فصل دوم مبانی معرفت شناسی دکارت و در فصل سوم استنتاج مطالب کلی فصول مورد ارزیابی ونقد و تحلیل قرار می گیرد.
عشق افلاطونی به تفسیر فیچینو و مقایسه آن با ابوعلی سینا
نویسنده:
الهام شیرخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
عشق از جمله مباحث اساسی فلسفه افلاطون است. در میان آثار افلاطون دو گفتگوی مهمانی و فایدروس که عمدتاً به مسألة عشق و زیبایی پرداخته اند مبنای این پژوهشند . برای روشن نمودن معنای عشق افلاطونی از تفسیر فیچینو بر این دو رساله استفاده شده است. اما ابن سینا گذشته از مطالب پراکنده ای که می توان در آثار مختلف وی دربارة عشق یافت، رساله ای به نام رسالة العشقدارد که در آن به طور متمرکز به بحث در باب عشق پرداخته است . این رساله اساس این پژوهش بوده است. پس از شرح دیدگاه افلاطون و ابن سینا به بیان همانندیهای میان این دو دیدگاه تا حد امکان پرداخته شده است. اهداف این رساله از این قرارند: تبیین جوهر عشق نزد افلاطون و مشخص نمودن جایگاه عشق در فلسفه وی؛ بیان رابطه عشق افلاطونی با زیبایی، فلسفه، نیک، ایده ها و... .؛ تبیین جوهر عشق نزد ابن سینا و بازنمودن دیدگاه وی دربارة عشق؛ بیان رابطه عشق با کمال ، زیبایی، خیر محض و ... نزد ابن سینا؛ بیان وجوه همانندی میان این دو دیدگاه. افلاطون در مهمانی صعودی پله پله از امور جسمانی به روحانی را بیان می کند. عشق دمون و واسطه ای است که در این صعود عاشق را از مراحل پست تر به مراحل والاتر هدایت و تربیت می کند. غایت این راه وصول به زیبایی فی نفسه است. عاشق هنگامی که با رهبری عشق به این غایت می رسد از حیات جاویدان بهره مند می گردد. افلاطون در فایدروس عشق را از اقسام چهارگانة جنون الهی برمی شمارد و معتقد است تنها جنون عشق است که ما را به موطن ملکوتی و آسمانی مان باز می گرداند. تنها فیلسوف مستعد این گونه جنون است. اما مفسر وی، فیچینو، نیز نگاهی افلاطونی به عشق دارد و بر این باور است که هدف غایی عشق زیباییست که در نهایت تجسم خود خداست. به نظر فیچینو یک تجربة حقیقی از عشق، انسان را از میل طبیعی و ذاتی نفس برای اتحاد با خدا آگاه می سازد؛ این میل ممکن است با یک عنصر حسی شروع شود، اما این صرفاً یک آمادگی برای عشق راستین، که عشق به خدا است می باشد. همچنین زیبایی و خیر زودگذر که علاقة هیجان آور متقابلی میان انسانها برمی انگیزاند، بازتاب زیبایی و خیر الاهی است. در واقع مبنای حقیقی عشق فعال، کوشش آگاهانه نفوس در حرکت به سوی خدا، در یک تجربه متفکرانه می باشد. این جستجوی فعال برای حقیقت در طول حیات فلسفی، پایه حقیقی عشق و به وجود آورندة وحدت واقعی بین عشاق است. عشق الهی مستقل از جنسیت میان عشاق است. مفهوم فیچینو از عشق در این معنا شامل مفهوم نوعدوستی نزد پولس و آگوستین و همچنین مفهوم غیر مسیحی کلاسیک دوستی است. به نظر فیچینو تنها شکل حقیقی و کامل عشق، عشق دو طرفه میان افراد است و چنین عشقی نه فقط یک الزام اخلاقی بلکه یک الزام کیهانی است. اما ابن سینا عشق را در مراتب گوناگون هستی از ضعیف ترین درجة وجود یعنی هیولای اولی تا قوی ترین مرتبة آن، یعنی واجب الوجود ساری و جاری دانسته است؛ عشق در هریک از این مراتب از درجات گوناگونی برخوردار است. به نظر وی راز بقا و تکامل در عشق است. علاوه بر این او با استمداد از ذوق عرفانی و روش فیلسوفانه به اثبات اتحاد عشق و عاشق و معشوق پرداخته و توانسته است سلطنت عشق را در پهنة وسیع جهان مدلل دارد. نهایتاً دو فیلسوف در مواردی از این قبیل هم رأی هستند: عشق را در تمامی موجودات ساری دانستن؛ عشق را قدیم و سرچشمة والاترین نعمتها برشمردن؛ عشق مجازی را گامی برای وصول به هدف نهایی دانستن؛ دیدگاه دو فیلسوف دربارة عشق های حیوانی؛ تولید مثل را عامل جاودانگی و بقای موجودات برشمردن؛ همراه بودن عشق و لطافت و زیبایی و توازن؛ متجلی شدن عشق هم در ذات عاشق و هم معشوق؛ فی نفسه مطلوب و معشوق بودنِ خیر؛ غرض عشق. لازم به ذکر است روش این تحقیق کتابخانه ای و تحلیلی است.
مساله یگانگی فضیلت در فلسفه افلاطون
نویسنده:
سعید بینای مطلق,صادق میراحمدی سرپیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سقراط ادعا می کند که فضیلت ها یکی هستند و این یگانگی در نظرش نشان آن است که فضیلت معرفت است. افلاطون نیز تحت تاثیر استاد خود به یگانگی فضیلت باور داشت، اما منظور او از اینکه «فضیلت یکی است» در نگاه نخست خالی از ابهام نیست. این موضوع در گفتگو های لاخس و پروتاگوراس مطرح شده است.فضیلت هایی که در این دو گفتگو مطرح شده عبارت اند: از: دینداری، شجاعت، اعتدال، عدالت و دانایی. وی آشکارا بر این باور است که این فضایل یگانه اند، اما این یگانگی به دو صورت بیان می شود. یکی اینکه فقط یک فضیلت وجود دارد با پنج نام متفاوت و دیگر اینکه هر یک از این فضیلت ها ماهیت و تعریف خود را داراست و در عین حال بین آنها ارتباط ضروری وجود دارد. در این مقاله، ابتدا نظر افلاطون را درباره یگانگی فضیلت و ناسازگاری بین این دو نظر بر اساس گفتگو های پروتاگوراس و لاخس مطرح و سپس با مراجعه به گفتگو های پایانی وی (جمهوری، مرد سیاسی، قوانین) نظر نهایی او را درباره این موضوع بیان می کنیم
بررسی جنبه های فلسفی تراژدی های یونان بوستان
نویسنده:
علیرضامحمدی بارچانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
تراژدی در زبان یونانی یه معنی آواز بز است و به گونه ای از شعر و درام اطلاق می شود که از قرن ششم ق .م در یونان باستان جهت اجرای نمایشی سروده شده هر چند در قرن - پنجم ق .م با ظهور آیسخولوس ، سوفوکلس و اوریپیدس بود که عصر طلایی تراژدی در یونان باستان رقم خورد . اهمیت تراژدی در فرهنگ غرب تا آنجاست که توجه فیلسوفان بزرگی چون افلاطون ، ارسطو ،سنکا ، هگل ، هیوم، نیچه ، شوپهناور ، برک ، هیدگر، سارتر و کامو و منتقدین و زیبایی شناسان برجسته ای همچون هوراس، کاستلووترو ، هردر ، شلگل ، گوته ، لوکاچ و … را به خود جلب کرده است.در این پژوهش با هدف شناخت تراژدی ، تبیین امر تراژیک بعنوان شاخصه و محتوایی فلسفی تراژدی های یونان باستان، تبیین رابطه قهرمان تراژیک با خدایان یونانی و تقدیر و همچنین تبیین وحدتهای سه گانه کنش ، زمان و مکان با روش کتابخانه ای بصورت تحلیل محتوا و نقد و تفسیر تراژدی های یونان و باستان وآراء منتقدین و پژوهشگران این عرصه، گام خواهیم برداشت .براین اساس درخواهیم یافت اگر چه به باور افلاطون تراژدی روایتی است تقلیدی اما ارسطو تراژدی را تقلید عملی جدی وکامل به صورت نمایشی و نه روایتی می داند که شامل تغییرات ناگهانی است که به موقعیتی چنان ناگوار منتهی می شود که درتماشاگران دو احساسِ ترحم و ترس را ایجاد می کند. درباره خاستگاه و ویژگی های کمی و کیفی تراژدی درفصل اول سخن خواهیم گفت .درفصل دوم هم بر اساس وجود عنصر «واقعه درد انگیز» ( catastrophe ) بعنوان یکی از اجزاء پیرنگ تراژدی درصدد تبیین امر تراژیک بعنوان مهمترین شاخصه محتوایی فلسفی تراژدی برخواهیم آمد و نشان می دهیم امر تراژیک به عنوان هسته و جوهر اصلی تراژدی از نظر آیسخولوس راهی است برای رسیدن قهرمان تراژیک به شناخت تراژیک ؛ «پاثین ماثین» یعنی «رنج بردن [ برای] آموختن». سپس به تحلیل فلسفی امر تراژیک و اینکه درنگرش فلسفی «امر تراژیک »، به محدودیت ، فرجام ناگوار زجر و رنج قهرمان ، دستیابی قهرمان به شناخت رنج آور، احساس ناگوار و فقدان معنا می شود؛ خواهیم پرداخت. در فصل سوم با تکیه برمتن پنج تراژدی «پرومته در زنجیر» آیسخولوس و «الکترا» ، «زنان تراخیس» ، «آژاکس» و «اودیپوس شاه» سوفوکلس پس از شناخت قهرمان تراژیک به تبیین رابطه وی با خدایان یونانی و تقدیر خواهیم پرداخت و طی آن نشان می دهیم هرچند درجهان شناسی یونان باستان خدایان قانون هستی اند و برانسان و زندگی او مسلط اند اما تراژدی عرصه تقابل خواستِ قهرمان تراژیک با خواست خدایان نیز هست که به دو صورت کنشی و واکنشی رقم می خورد.درتقابل قهرمان تراژیک با تقدیر هم نشان می دهیم یونانیان به تقدیر همچون نیرویی اسرار آمیز و مقتدر اعتقاد داشتند که حتی خدایان مطیع آن بودند از اینرو اساس امر تراژیک مبارزه قهرمانانه اما منجر به شکست قهرمان تراژیک دربرابر تقدیر است.در فصل چهارم نیز با اتکاء به آرای ارسطو درصدد تبیین وحدتهای سه گانه «کنش»، «زمان» و «مکان» درتراژدی برخواهیم آمد و نشان خواهیم داد وحدتِ میتوس (پیرنگ) درتراژدی از نظر ارسطو مبتنی بر وحدت کنش است ؛ وحدت کنش که در تراژدی چیزی جز این نیست که کنش واحد و تمام باشد و برداشتن هرجزء از آن باعث از دست رفتن کل آن بشود.همچنین نشان می دهیم وحدت زمان بیانگر مقید بودن تراژدی نویس به محدود ماندن رخدادهای هر تراژدی درمدت یک دوره زمانی آفتاب (طلوع یا غروب) می باشد. اگرچه ارسطو به صراحت به «وحدت مکان» در تراژدی اشاره نکرده اما براساس تفسیرسخنان وی درخواهیم یافت چون تراژدی تقلیدِ کار و کردار است و این تقلید هم بوسیله کردار اشخاص صورت می گیرد لذا چارچوب و عرصه این تقلید هم صحنه نمایش به عنوان مکانی است که بازیگران تراژدی در آن به تقلید این کردارها می پردازند.توجه به هدف غایی تراژدی یعنی کاتارسیسِ (تزکیه و تطهیر) تماشاگر و اینکه کاتارسیس ناشی از کایروس یعنی موقعیت و لحظه بحرانی تراژدی است که روی صحنه نمایش به وقوع می پیوندد، دلیل دیگر ما بر «وحدت مکان» در تراژدی خواهد بود ودرپایان این رساله نیز با ارائه گزارشی توصیفی ازمنازعات ادبی قرن هیجدهم و نوزدهم درخصوص وحدتهای سه گانه تاثیر و اهمیت شگرف جزء ناچیزی از قوانین حاکم در تراژدی را بر ادبیات ، تئاتر ،نقد ادبی فلسفی و زیبایی شناسی عصر مدرن را نشان خواهیم داد.
اختیار و اراده آزاد در فلسفه لایبنیتس
نویسنده:
رضوان اکبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
فلسفه تکنولوژی از دیدگاه هایدگر
نویسنده:
جعفر بانشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
تمامیت خواهی از منظر هگل
نویسنده:
محمدمهدی هاشمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رساله ی پیش رو بر اساس یک مسئله ی محوری، خواهان آن است تا به نسبت سنجی میانِ نظامِ فلسفی «هگل» و پدیده ای سیاسی به نام «توتالیتاریسم» بپردازد. راه بردن به این مسئله ی محوری - چنان که در طول رساله آشکار است – از پاسخ به این پرسش بر می آید که «مفهوم آزادی در فلسفه ی هگل چیست؟» برای پاسخ گویی به این مسئله، نخست نشان خواهیم داد که هگل از آغاز و در طی دورانِ تعلیم و دانش آموزی اش، همواره دغدغه ی آزادی داشته است و همین دغدغه ی بنیادی موجب می گردد که فلسفه ی وی اندیشه ای از اساس سیاسی باشد. مدعای ما این است که او یک فیلسوف سیاسی به معنای مرسومِ آن نیست. یعنی این که نمی توان اندیشه ی او را در قالب یک «فلسفه ی مضاف» به نام فلسفه ی سیاسی جای داد. در عوض، امر سیاسی در متنِ نظامِ او قرار دارد و چیزی زاید و بیرونی نسبت به آن نیست. سپس کوشش شده است تا در دو جهت معنای آزادی نزد او بررسی شود. اول از جهت نگرش تاریخی او و این امر که سیر تاریخ، سیری به سوی آزادی است؛ و دوم از جنبه ی مفهومی ترِ این معنا، که با نقد اندیشه های معاصر وی و به ویژه نقد آموزه های فرد گرایانه و لیبرالیستیک میسر شده است. به طبع بخش عمده ای از رساله مصروف بازیابی همین مفهوم است. البته این اطاله ی ناگزیر تماماً در جهت درکِ آن چیزی است که در عنوان رساله آمده است. بدین ترتیب در فصل پایانی، نتیجه گیری ساده ای خواهیم داشت. مدعای مطرح شده این است که هگل به عنوان فیلسوفِ آزادی، از یک سو با نقد سویه های ویرانگرِ مدرنیته، و پا فشاری بر اینکه فرد باید مسائل مبتلا بهِ جماعت را نصب العین داشته باشد و اصلاً فردیتِ او به همین تشریک مساعی در امور جماعت است؛ و از سوی دیگر با طراحی نظام مفهومی ای که در آن جایی برای ایدئولوژیک اندیشیدن و ترسیم آرمان شهر وجود ندارد؛ هرگز دارای نسبت ایجابی با شکل گیری پدیده ی توتالیتاریسم نیست.
  • تعداد رکورد ها : 61