جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 84
هگل گرایی در فلسفۀ ریچارد رورتی
نویسنده:
محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله می‌کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا رورتی، فیلسوفی هگلی است؟ به‌ یقین پاسخ به این پرسش آسان نخواهد بود و صرف آری یا نه، نمی­تواند جوابی قانع‌کننده باشد، زیرا بدون شک رورتی از هگل تأثیر پذیرفته است. بنابراین به منظور ارائۀ پاسخی دقیق‌تر، ابتدا نگاهی اجمالی به جایگاه هگل در پراگماتیسم (قدیم و جدید) انداخته­ایم تا ذهن خواننده نسبت به جایگاه هگل در اندیشۀ نئوپراگماتیستی رورتی روشن شود، سپس در بخش اصلی جایگاه هگل در اندیشۀ رورتی را تحلیل نموده‌ایم. برمبنای این تحلیل رورتی از چند جهت فیلسوف هگلی است. نخست این‌که همانند هگل دغدغۀ اجتماعی دارد و وظیفۀ فلسفه را در همین راستا تعیین می­کند. هم‌چنین وی تحت تأثیر تاریخ­گرایی هگل به نقد مدرنیته و فلسفۀ مدرن می­پردازد و فلسفه و مسائل آن را یک پیشامد تاریخی قلمداد می‌کند. رورتی معتقد است که پس از هگل، فرهنگ فلسفی جای خود را به فرهنگ ادبی داد، فرهنگی که ریشه در تفکر هگلی دارد. اما در عین حال رورتی همانند هگل طرفدار عقل و روح مطلق نیست و از نظام‌سازی نیز به شدت بیزاری می‌جوید و از این‌رو به نقد این ویژگی‌های فلسفۀ هلگی می­پردازد.
صفحات :
از صفحه 53 تا 74
زمینه‌های فلسفی نقد پوزیتیویست‌های منطقی از متافیزیک
نویسنده:
ابوالفضل ابراهیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تبریز: دانشگاه تبریز,
چکیده :
از جمله رویدادهای مهم فلسفی در فاصله‌ی بین دو جنگ جهانی تشکیل حلقه‌ای فلسفی در وین بود که در آن بسیاری از حامیان علم درصدد برآمدند تا چالش‌هایی را که در آستانه قرن بیستم عارض اندیشه‌ی پوزیتیویسم علمی شده بود، برطرف کنند. پوزیتیویسم منطقی حاصل و خروجی اندیشه‌ای بود که در این حلقه پا گرفت و از جمله نمایندگان آن می‌توان به کارناپ، آیر، شلیک و وایزمن اشاره کرد. پوزیتیویست‌های منطقی دارای چند اصل عقیدتی عمده بودند: تمایز قاطع بین قضایای تحلیلی و ترکیبی که قدری از هیوم و قدری از ویتگنشتاین اخذ شده بود. اصل تحقیق‌پذیری که آن نیز گمان می‌رود از رساله‌ی ویتگنشتاین آمده باشد. و یک برنهاد فروکاهنده درباره‌ی نقش مشاهده در تعیین معناداری شناختی که خواستگاه‌اش را می‌توان به تجربه‌گرایان کلاسیک از قبیل لاک و هیوم و تقلیل‌گرایی راسل رسانید. انکار متافیزیک، ماحصل اصلی به کارگیری اصول اساسی مذکور توسط پوزیتیویستهای منطقی می‌‌باشد. بنابراین، زمینه‌های فکری پوزیتیویست‌های منطقی در نقد متافیزیک را هم می‌توان در فلسفه‌ی تحلیلی، مخصوصاً" نزد فیلسوفانی مثل ویتگنشتاین (در اصل تحقیق‌پذیری، اصل معناداری و اصل ضرورت این همانی است) و راسل وفرگه (در اصل منطق‌گرایی) و هم نزد فیلسوفان سنتی از قبیل هیوم و کانت (در نقد متافیزیک) ریشه‌یابی کرد. پوزیتیویست‌های منطقی از میان همه‌ی مکاتب فلسفی، متافیزیک را طرد و تخطئه می‌کردند، چرا که معتقد بودند احکام متافیزیکی بی‌معنی بوده و هیچ طریقه‌ی ممکنی برای آن که در تجربه به تحقیق برسند ندارند. همانطور که در مورد زمینه‌های فکری پوزیتیویست‌ها در بالا اشاره کردیم، طرد و رد متافیزیک امری نو ظهورنبود، هیوم متافیزیک را سفسطه و مغلطه خوانده بود و ادعا کرده بود که از تعبیرات بی دلالت و بی مدلول استفاده می‌کند. کانت هم متافیزیک مشروع را از متافیزیک نامشروع فرق می نهاد. در حالی که منتقدان پیشین متافیزیک در صدد غیر علمی و بی‌فایده نشان دادن متافیزیک بودند، پوزیتیویست‌های منطقی با استناد به رساله‌ی ویتگنشتاین، متافیزیک را فاقد معنی می‌شماردند و آن را به طور کلی انکار می‌کردند.
رویکرد انتقادی مرلوپونتی به قصدیت هوسرل
نویسنده:
سمیه رفیقی، محمد اصغری، محمود صوفیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مرلوپونتی در پدیدارشناسی ادراک می‌کوشد تا از تبیین سنّتی قصدیت فراتر رود و به این منظور به توصیف پدیدارشناسی بدن می‌پردازد. به نظر مرلوپونتی، میان جهان و آگاهی جدایی وجود ندارد و این دو در هم گره خورده‌اند. آگاهی برای مرلوپونتی، سوژة محضی نیست که مقوّم ذوات و ماهیات لایزال باشد و به پدیدارها معنا ببخشد، بلکه بدن‌ـ سوژه‌ای است که روی به جهان دارد و نمی‌تواند از این حوزة عملی که در جهان دارد، جدا شود. اعیان این سوژه‌ـ بدن نیز در همین حوزة پدیداری قرار دارند که با روی آوردن بدن زیسته به آن‌ها تعین می‌یابد و از ابهام خارج می‌شوند و از این طریق، معنای آن‌ها متولد می‌شود. بر این اساس، قصدیت از نظر مرلوپونتی، جهت‌گیری در جهان و روی داشتن به خود جهان است و حالات قصدی در برخوردها یا حالات جسمانی واقع در نوعی محیط فیزیکی و انضمامی تحقق می‌پذیرند. در این مقاله، می‌کوشیم تا تفسیری از مفهوم قصدیت از منظر مرلوپونتی ارائه دهیم که خود آن را «قصدیت عملی» می‌نامد و تفاوت‌ها و مشابهت‌های آن را با قصدیت هوسرل تبیین کنیم. تفاوت اصلی دیدگاه این دو فیلسوف در نقد مرلوپونتی بر ساختار نوئسیس‌ـ نوئمای هوسرل است. او ادعا می‌کند که معنا، ذاتی حوزة پدیداری است و امکان ندارد از طریق تمایز میان مادّه و صورت تجزیه و تحلیل شود.
صفحات :
از صفحه 157 تا 178
رویکرد نئوپراگماتیستی ریچارد رورتی به مفهوم «حقیقت»
نویسنده:
اصغری محمد, سلیمانی نبی اله
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله سعی شده است مفهوم حقیقت از منظر اندیشه نئوپراگماتیستی رورتی مورد بررسی قرار گیرد. رورتی همانند بسیاری از فیلسوفان پست مدرن مفهوم حقیقت را انکار می کند. او در این کار از تفکرات پراگماتیستی و پست مدرنیستی بهره می جوید. رد ذهن به مثابه آینه طبیعت، ضدبازنمودگرایی، ضدماهیت باوری و تاکید بر زبان از جمله مقدماتی است که رورتی از طریق آنها حقیقت را انکار می کند. او با توجه به این مقدمات نظریه مطابقت صدق را رد و از نظریه پراگماتیکی صدق از نوع جیمزی دفاع می کند. در این مقاله کوشیده ایم با استناد به نوشته های رورتی مساله انکار حقیقت را مورد بررسی قرار دهیم.
صفحات :
از صفحه 27 تا 52
امکان گفت‌وگو بین «مکتب کیوتو» و «حکمت اسلامی»
نویسنده:
محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله سعی می‌کنم نشان دهم که با وجود اختلاف زمانی یا تاریخی و جغرافیایی بین فلسفة مکتب کیوتوی ژاپن در قرن بیستم و حکمت اسلامی شباهت‌های درخور تأملی برای مطالعات تطبیقی وجود دارد. بنابراین به نظر نگارنده «امکان گفت‌وگو» بین این دو تصورشدنی است. با این حال، این مقاله ادعا نمی‌کند که تطبیق کامل و منطقی بین این دو مکتب قابل حصول خواهد بود. مکتب کیوتو در ذن بودیسم سنتی ژاپنی و تفکر عرفانی و فلسفی مغرب‌زمین ریشه دارد و نمایندگان کلیدی آن عبارت‌اند از: نیشیدا کیتارو، نیشیتانی کیجی، و تانابه هاجیمه. در این مقاله عمدتاً بر اندیشه‌های دینی و عرفانی نیشیدا و نیشیتانی متمرکز خواهیم شد. نیشیدا کیتارو پایه‌گذار مکتب کیوتو محسوب می‌شود. اندیشة غالب در این مکتب مبتنی‌بر مفهوم نیستی، خدا، تجلی، عشق، دین، و مسئلة نفس است. از سوی دیگر، در حکمت اسلامی نیز تقریباً به مفاهیم مشابهی در اندیشة نمایندگان برجستة آن مانند مولوی، صدرا، و ابن‌عربی، که تحت تأثیر سنت دینی و قرآنی و سنت فلسفة یونانی (از جمله فلسفه‌های نوافلاطونی) قرار دارند، برمی‌خوریم. این مقاله بر آن است که با تمرکز بر مفاهیمی مانند نیستی، خدا، تجلی الهی، عشق الهی، دین، و نفس در هر دو طرف «امکان» گفت‌و‌گو را نشان دهد.
صفحات :
از صفحه 29 تا 51
جایگاه اسپینوزا در فلسفه ژیل دلوز
نویسنده:
سجاد امجدی ایدیشه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دلوز می گوید مطابق اندیشه اسپینوزا، هستی عبارت از مجموعه ی تأثیرها، مشارکت ها، نسبت ها و توانایی ها، و کنش هاست. و موجودیت هر شیء را میزان کنش گریِ آن تعیین میکند. اشیاء بنا به قدرتِ فعالیت شان و در نسبت با هم قابل تعریف اند. یک چیز "آنچه هست" نیست بلکه "آنچه می تواند انجام دهد" است؛ به عبارت بهتر هستیِ یک چیز(حالت)، "قدرتِ" آن است،توان و ظرفیتِ خاص آن چیز در میزانِ تأثیر پذیری و تأثیرگذاری هایش. هیچ شیء منفردی وجود ندارد بلکه همواره نسبت ها و اتصالات وجود دارند. هستی در فلسفه اسپینوزا مطلق و درونماندگار است و باوجودِ تعدّدِ صفات و کثرتِ حالات، تک معنا و یگانه است. مقصود اسپینوزا و دلوز درک و دریافت معنایی جامع از قدرت است که راه را بر تمایزِ استعلایی می بندد، زیرا علت و معلول جزئی از آفرینش اند. هستی علت درونی و پیشینیِ حالات است(وجود متعلق به ماهیت است) یعنی همان آفرینشِ و زندگیِ هستی است. این گونه هستی شناسی و این مدلِ علّییّت(مدلِ درونماندگاری) جوهر و حالات و وجوه هستی را یکی می انگارد؛ علت و معلول نسبت به هم درونمانگارند و نه استعلایی و هیچ سلسله مراتبی در هستی نیست. یک حالت را کارکردهای آن تعریف و مشخص می سازد و حالات، ذوات هستند. کارکردهای برسازنده یک شیء نسبت ها و اتصالات و ظرفیتِ معین تأثیرپذیری و تأثیرگذاری های آن شیء است. جوهر طبیعتِ طبیعت پذیرش را از طریق طبیعتِ طبیعت آفرینش بیان می کند.
جایگاه زبان در تفکر نیچه
نویسنده:
علی اسماعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فردریش نیچه، فیلسوفی که علی رغم آن چه که در ظاهر از متن این فیلسوف فهمیده می شود، فیلسوفیکاملاً یکپارچه است و در مسیر مشخصی حرکت می کند، هر قطعه ای در متن دقیقاً جای خود را دارد و هرآموزه ای هر قدر هم که متناقض جلوه کند در مسیر خویش در جریان است و با آن آموزه ی اساسی پیوند دارد.فیلسوفی که رشته ی دانشگاهی اش زبان شناسی تاریخی بود، و به همین دلیل زبان در فلسفه ی او جایگاهی بساساسی دارد، بگونه ای که می توان گفت تمام فلسفه ی او را تحت تأثیر قرار داده است در اثبات این امر همینبس که حقیقتی را که سالیان سال فلاسفه در جست جوی آن بودند امری زبانی می داند و هرمنوتیک یا همانتأویل را تنها مواجه ی بشر با هستی می داند و بیان می کند که انسان از چشمِ نیاز های خود به هستی می نگرد وآن را به گونه ای می بیند که نیاز های او را برآورده کند. از دیگر مباحثی که نیچه در فلسفه ی خود به آنپرداخته است، مسئله ی اخلاق است. نیچه در این راستا اخلاق را به دو دسته تقسیم میکند: اخلاق بردگان واخلاق سروران. اخلاق بردگان اخلاقی است ناشی از ضعف بشر، و انسان ضعیف برای حفظ خود در مقابلقدرتمندان از آن بهره می گیرد هرچند که خلاف این امر را ادعا می کند. اما اخلاق سروران بگونه ای است که ازروی قدرت است و از ضعف بشر ناشی نمی شود، این اخلاق بدون هر گونه برنامه ریزی صورت می گیرد وکاملاً غریزی است و بدون هیچ تمنایی فرد قدرتمند آن عمل اخلاقی را انجام می دهد. اما آنچه در این مقاله بهبحث در مورد آن پرداخته شده است، پدیده ی زبان است، و نگاه نیچه در مورد ?زبان مورد بررسی قرار گرفتهاست. در نظر نیچه زبان به دو گونه بر اندیشه ی ما اثر می گذارد. یکی از طریق واژه ها و دیگری از طریق دستورزبان
مفهوم میل در فلسفه هگل و لکان
نویسنده:
انور رحمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیده: این پایان‌نامه مفهوم میل را در هگل و لکان بررسی می‌کند. میل همواره به عنوان عنصری غریزی و بی ارادی در مقابل عقل بشر مورد بحث بوده است. هگل رویکرد متفاوتی به میل دارد. او میل را عنصری ضروری برای سوژه در فرایند دیالکتیکی شناخت می‌داند. بر طبق نظر هگل وقتی سوژه از خود شناخت پیدا می‌کند، این شناخت او با میل به دیگری توأم است، همچنان که به خودش میل دارد. میل به دیگری در فلسفه هگل پایه اصلی خودآگاهی است. هگل در پدیدارشناسی از رابطه میل و خودآگاهی بحث می‌کند و بر این باور است که میل و خودآگاهی از هم جداشدنی نیستند، چون میل سوژه همان خودآگاهی است. بنابراین با قاطعیت می‌توان گفت که ذات انسان با میل قابل بیان است.لکان یکی از روانکاو-فیلسوفان بزرگ قرن بیستم تحت تأثیر فلسفه هگل و نظری? میل او بوده است. لکان همچنین از روانکاوی فروید نیز تأثیر پذیرفته بود. لکان همانند هگل میل را به صورت میل به دیگری تبیین می‌کند. تبیین او متفاوت از تبیین هگل است. او به معنای دقیق کلمه میل را با فقدان یکی می‌‌گیرد. اما او در سرتاسر حرفه کاری‌اش اعتقاد داشت که میل، همواره میل دیگری است. این پایان نامه از سه فصل تشکیل شده است. فصل اول: در مورد میل در پدیدارشناسی روح هگل بحث می‌کند. فصل دوم در ارتباط با موضوع میل در لکان است. فصل آخر با بررسی میل در هگل و لکان به پایان می‌رسد.
نیچه و پست مدرنیسم
نویسنده:
نعیمه آقاجانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فردریش ویلهلم نیچه (1844-1900) را باید از تأثیر گذار ترین فیلسوفان دوران مدرن محسوب کرد. فردریش نیچه، فیلسوفی که علی رغم آن چه که در ظاهر از متن این فیلسوف فهمیده می شود، فیلسوفی کاملاً یکپارچه است و در مسیر مشخصی حرکت می کند، هر قطعه ای در متن دقیقاً جای خود را دارد و هر آموزه ای هر قدر هم که متناقض جلوه کند در مسیر خویش در جریان است و با آن آموزه ی اساسی پیوند دارد. فیلسوفی که رشته ی دانشگاهی اش زبان شناسی تاریخی بود، و به همین دلیل زبان در فلسفه ی او جایگاهی بس اساسی دارد، به‌گونه ای که می توان گفت تمام فلسفه ی او را تحت تأثیر قرار داده است. در اثبات این امر همین بس که حقیقتی را که سالیان سال فلاسفه در جست جوی آن بودند امری زبانی می داند و هرمنوتیک یا همان تأویل را تنها مواجه ی بشر با هستی می داند و بیان می کند که انسان از چشمِ نیاز های خود به هستی می نگرد و آن را به گونه ای می بیند که نیاز های او را برآورده کند. تأثیر عظیم نیچه را می‌توان بر اکثر فیلسوفان پس از خودش و دوران‌های دیگر قابل توجه است. از جمله می‌توان به دوران پست‌مدرن اشاره کرد. وقتی نام «پست‌مدرن» را می‌شنویم، آنچه در ابتدا در ذهن می‌آید موجی از ناآرامی‌ها و بی‌ثباتی‌هاست که یادآور تفکراتِ نیچه‌ای است. بسیاری از مفسران و منتقدان این دوران بر این باورند باید این دوران را دوران آشوبگری و ناامنی فکری دانست، زیرا هرگونه ثبات فکری را منکر می‌شوند. من باب مثال، مبانی اصلی نئوپراگماتیست خود را انکار حقیقت می‌داند؛ یعنی نفی هرآنچه که در خود قطعیت را به همراه دارد. شاید بتوان ادعا کرد که نیچه در دوران مدرن شناخته نشده است و این متفکران پست‌مدرن بودند که پرده از افکار و اسرار او برداشتند. فیلسوفان این دوره را باید تحت فرمانِ نیچه انگاشت. باید بیان کنیم که نگارنده در این پایان‌نامه قصد دارد این تأثیر مهم نیچه را در ظهور این دوران با بررسی تفکر فیلسوفانش مورد پژوهش قرار دهد
مفهوم قدرت در اندیشه میشل فوکو
نویسنده:
توحید میلانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
میشل فوکو(‏Michel Foucault‏)، متفکر معاصر فرانسوی در حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون فلسفه و علوم اجتماعی چهره‌ای ‏شناختهشده و مطرح می‌باشد. حرکت فکری او و چشم‌اندازی که وی به روی علوم انسانی گشوده است، تحول ‏شگرفی را در مبانی این علوم موجب شده است تا حدی که او را ویرانگر علوم انسانی به معنای متعارف و متداول آن ‏دانسته‌اند. یکی از حوزه‌های اساسی اندیشه‌ی فوکو و حتی به تعبیر برخی مفسرین، مهمترین دستاورد نظری او، تحلیل ‏مفهوم قدرت‎ ‎با رویکردی منحصر به فرد و در چهارچوب نوعی معرفت شناسی تاریخی است. وی در تعداد زیادی از ‏شاخه‌های علوم انسانی اعم از فلسفه، جامعه شناسی، تاریخ، سیاست، روان‌شناسی، انسان‌شناسی و... وارد شده و در ‏نهایت همه مباحث را در راستای تحلیلی واحد و در جهت طرح ایده‌‌ی واحد و مرکزی قدرت پیش برده است. ‏بر اساس یک تقسیم‌بندی کلی دو دیدگاه و خط سیر مدرن و پست‌مدرن را در جریان شکل‌گیری فلسفه‌های ناظر ‏بر مقوله قدرت می‌توان شناسایی کرد: بر طبق دیدگاه مدرن، قدرت با عاملی انسانی آغاز، از مجرای روابط علی بیان و ‏بر حسب شاخص‌های مکانیکی قابل محاسبه و اندازه‌گیری می‌باشد و نگرش به مقوله قدرت در این دیدگاه از دریچه-‏ی بحث‌های حاکمیت صورت می‌گیرد. این مدل، قدرت را ابزاری در مالکیت دولت می‌داند که برای تحمیل نظم بر ‏جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد. در الگوی پست‌مدرن که با فوکو آغاز می‌شود و در اساس منکر وجود حیطه‌ای ‏خاص و عملکردی یک‌سویه برای قدرت است، شیوه‌ی نگرش مدرن به قدرت به معنی نادیده گرفتن ساختارهای ‏مدنی و چگونگی کاربست قدرت در نهادها و گفتمان‌های سراسر حوزه‌ی اجتماعی است. فوکو از قدرت به صیغه ‏جمع سخن می‌گوید و آن را در عرصه‌های گوناگون زیست جمعی انسان قابل‌ بحث می‌داند. قدرت در همه‌ جا ‏هست نه بدان دلیل که همه چیز را در‌بر‌می‌گیرد؛ بلکه بدان دلیل که از همه جا نشات می‌گیرد. بنابراین تحلیل آن به‌ ‏هیچ‌ وجه کلی، تاریخ‌گریز و مطلق نیست. به طورکلی هدف فوکو بر‌ملاساختن بی اعتباری حقیقت‌های مسلم، ‏درهم‌شکستن یکپارچگی‌ها و از مرکز انداختن قدرت و معرفت و تاکید بر بی‌همتایی عوامل موثر در پدیده‌هاست.‏
  • تعداد رکورد ها : 84