جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 72
بررسی نقش جایگاه خداشناسی فطری از دیدگاه حکمت متعالیه
نویسنده:
زهرا ملایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در مباحث مربوط به معرفت دینی و خداشناسی، شناخت فطری و راه یابی از طریق درون یکی از راه های قابل توجه است. از جمله راههای خداشناسی تعلیماتی است که از طریق براهین عقلی و بیانات شرایع به بشر رسیده است. باید توجه داشت که در عین حال انسان هایی وجود دارد که قادر به درک مبانی استدلال عقلانی و قبول بیانات شرایع نمی باشند.لذا برای این عده مسیری دیگر در همان معرفت و ارتباط با ذات خداوند از طریق فطرت انسانی است، مهیا گردیده است. خداشناسی و خداجویی در فطرت انسان همگام با آفرینش وی سرشته است و حتی براهین فلسفی مانند برهان صدیقین، برهان وجودی، و... به گونه ای ریشه در فطرت خداشناسی انسان دارند. همۀ انسانها این شناخت را در عمق جان و وجدان خویش دارند ولی به سبب عوامل گوناگون محیطی، اجتماعی، فرهنگی و موانع مختلف دنیایی وضوح و روشنی آن را از یاد برده اند. علم به این آگاهی فطری یا خداشناسی فطری نیازمند تلنگرهایی است که که باید پیوسته از سوی دین پژوهان و فیلسوفان انجام گیرد تا تجلی آن همواره محفوظ باقی بماند. پژوهش حاضر ضمن بررسیمبادی و مسائل کلی فطرت و تبیین بینش خاص قرآن درباره آن، به بحث از فطرت الهی در انسان از دیدگاه برخی از حکمای متعالیه می پردازد. این فیلسوفان برهان هایی را از طریق فطرت بر اثبات وجود خداوند تبیین کرده اند که برخی مبتنی بر ادراکات فطری وبرخی مبتنی بر گرایشهای فطری است. در این تحقیق تکیۀ خاصی به آراء ملاصدرا و حکمای متعالیه معاصر درباره خداشناسی فطری شده است.ملاصدرا با تکیه بر فقر وجودی ممکنات، و همچنین از طریق گرایش عشق به کمال طلبی و امید داشتن در شدائد بر اثبات فطری بودن شناخت خداوند برهان اقامه کرده است.علامه طباطبایی نیز از طریق علم حضوری ممکنات و ربط وجودی ایشان و استناد به آیۀ میثاق و نیز از طریق گرایش امید در سختیها، برهانی را بر اثبات فطری بودن وجود خداوند اقامه کرده است. آیت الله شاه آبادی نیز با ارائه برهان فطرت عشق به نظریۀ جدیدی درزمینه فطرت دست یافته است. امام خمینی نیز که شاگرد ایشان می باشد، صرفاً از طریق گرایش عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص به اثبات فطری بودن وجود خداوند می پردازد.
مقایسه دیدگاه پلورالیسم دینی جان هیک با دیدگاه انحصارگرایی دینی پلنتینگا
نویسنده:
مهدی جهان‌مهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف تحقیق حاضر ، مقایسه دو دیدگاه متقابل جان هیک و آلوین پلنتینگا در حوزه بحث تنوع دینی است. هیک در تبیین دیدگاه پلورالیستی خود، مشکلات انحصارگرایی و شمول گرایی دینی مسیحیرا طرح کرده، و تنها راه خلاصی از این چالش ها را انقلابی الهیاتی از «مسیح محوری» به «خدامحوری»، و در واقع نگاهی کثرت گرایانه به ادیان معرفی می کند. وی با تأکید بر تحول رستگارآفرین از «خود محوری» به «خدا محوری»، به عنوان گوهر اصلی دین، اختلاف ظاهری میان ادیان و دعاوی آن ها را ناشی از بی توجهی به زبان سمبلیک دین می داند.هیک در جهت توجیه و مستدل ساختن نظریه خود از مبنای کانتی «تفکیک نومن از فنومن»، و اصل «تجربه دینی» همراه با الگوی ویتکنشتاینی «دیدن به عنوان» بهره می گیرد. آلوین پلنتینگا برخلاف هیک، اختلافات موجود بین ادیان را دلیلی بر تناقض آمیز بودن موضع کثرت گرایی، و حقانیت انحصارگرایی دینی تلقی می کند. وی در تبیین و دفاع از موضع انحصارگرایانه خود، دو دسته از انتقادات اخلاقی و معرفتی را مورد بررسی قرار داده و به رد آن ها می پردازد. او با رد انتقادات اخلاقی، این نوع انتقادات را مانند تیغ دو دمی می داند که خود مخالفان را نیز در بر می گیرد. پلنتینگا، هم چنین با دسته بندی و تشریح انواع انتقادات معرفتی، در نهایت به کمک نظریه «کارکرد گرایی صحیح» خود، و با وام گرفتن از الگویی معروف به «الگوی آکوئیناس-کالوین»، به اثبات اعتبار معرفتی موضع انحصارگرایی می پردازد. از مقایسه این دو نظریه و ارزیابی استدلال ها و مبانی آن ها، چنین بر می آید که ، اشکالات عمده ای بر هر دو دیدگاه، بویژه به لحاظ توجیه معرفت شناختی آن ها، وارد است. با این وجود، به نظر می رسد، نظریه هیک، به جهت تأکید وجهی از آن، بر تسامح بین پیروان ادیان؛ از جذابیت بیشتری نسبت به دیدگاه انحصارگرایانه پلنتینگا، بر خوردار است.
بررسی اصول اولیۀ فهم عرفی از منظر توماس رید
نویسنده:
حسینعلی نصراللهی، عباس یزدانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هر ساختمان معرفتی ناچار از پیش فرض­هایی شروع می­شود که باید صدقشان مسلّم گرفته شود. توماس رید معتقد بود پیش فرض­های زیادی وجود دارد که عقلاء آنها را در زندگی خود مسلم فرض می­کنند و معارف خود را بر فرض صحت آنها بنا می­کنند. او سعی کرد با روشی علمی این پیش فرضها را که خود به آنها اصول اولیۀ فهم عرفی می­گوید استقراء کند؛ اصول اولیه­ای که ناشی از ساختار خلقت ما هستند و مبنای تعاملات روزمره ما با دیگران و جهان خارج می­باشند. هدف از این مقاله تشریح این اصول اولیه با مراجعه به کتب رید، و بررسی نقش آنها در معرفت بشری و نیز تبیین ناچاری ما از پذیرش آنها است. در پایان به وجه اهمیت این اصول از منظر رید خواهم پرداخت، و در نتیجه خواهم گفت بدون پذیرش اصول اولیۀ فهم عرفی، حجم عظیمی از معارفی که اذعان به آنها برای ما حیاتی است را از دست خواهیم داد.
مقایسه‌ی دیدگاه استاد مطهری و مایکل پترسون درباره‌ی مساله‌ی شر
نویسنده:
زکیه‌ احمدی‌فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
«مسأله‌ی شر» که می‌توان آن را یکی از مسائل بسیار مهم و بحث‌انگیز در مباحث کلام جدید و فلسفه دین معاصر دانست، از آنجایی‌که به بنیادی‌ترین اصول ادیان توحیدی – اعم از وجود خداوند و صفات مطلق او مانند قدرت، علم، خیریت و عدالت- حمله می‌برد، متألّهان خداباور را درصدد ارائه‌ی پاسخ برمی‌انگیزد. پژوهش حاضر به تقریر و مقایسه‌ی دیدگاه مایکل پیترسون و شهید مطهری درباره‌ی مسئله‌ی شر اختصاص یافته است. مهم‌ترین پاسخ پیترسون برای رفع مسئله‌ی شر، دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر است؛ وی تنها آن دسته از دادباوری‌هایی را که «امکان شر» را برای دستیابی به خیرهای برتر ضروری می‌دانند، قابل پذیرش می‌داند. مهم‌ترین استدلال مطهری، دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر می‌باشد؛ وی با تأکید بر اینکه وجود شرور در تحقق خیرهای برتر در جهان مادی ضروری هستند، اذعان می‌نماید که شرور، نقش‌های مثبت زیادی در جهت رشد و تعالی انسان ایجاد می‌نمایند. با مقایسه‌ی دو فیلسوف به این نتیجه می‌رسم که وجوه تشابه آن‌ها در اتخاذ دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر، به عنوان پاسخی مناسب و قابل پذیرش در برابر مسئله‌ی شر می‌باشد، وجوه اختلاف‌شان را نیز می‌توان در نحوه‌ی پذیرش دادباوری مزبور دانست؛ بدین شکل که پیترسون دادباوری‌هایی که مدعی هستند «واقعیّت شر» برای دستیابی به «خیرهای برتر خاص» ضروری می‌باشد را محکوم به شکست می‌داند، اما مطهری در تکمیل‌ دادباوری-های خود به ارائه‌ی مصادیقی از شرور دست می‌زند که ضرورتاً به خیرهای برتر خاصی منتهی می‌شوند. ادعای پیترسون معقولانه است، اما به نظر می‌رسد هر دو پاسخ در پیش‌برد بحث خدا و شر در خور توجه و مهم بوده باشند.
بررسی تنوع دینی از دیدگاه علامه طباطبایی و آلوین پلانتینگا
نویسنده:
پریسا فیضی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بی تردید، یکی از مهمترین مباحث فلسفه دین، مسئله تنوّع دینی است.دیدگاه های مختلفی در بحث تنوّع دینی از سوی فیلسوفان مطرح شده است. بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران حوزه دین در صدد ارائه دیدگاهی موجّه و قابل قبول نسبت به این مسئله هستند. پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه نظریّه آلوین پلانتینگا، فیلسوف دین مسیحی و علّامه طباطبایی مفسّر بزرگ قرآن و حکیم متألّه مسلمان پیرامون تنوّع دینی می پردازد. علّامه طباطبایی با ارائه یک دیدگاه جامع و شمول گرایانه، بر این اعتقاد است که همه ادیان بر حق بوده و نجات بخش هستند، اما دین اسلام به عنوان خاتم سایر ادیان، کاملترین ادیان محسوب می شود. ایشان اختلاف موجود بین ادیان را نه ذاتی و اصولی، بلکه ظاهری می داند، در حالیکه آلوین پلانتینگا، با نگرشی انحصارگرایانه در مورد تنوّع دینی، حقّانیّت و نجات را منحصر در دین مسیح و آموزه ها و تعالیم آن می داند و مسیحیّت را دینی موجّه،تلقّّی می کند. در مقایسه این دو دیدگاه، نگرش علّامه طباطبایی متقن تر به نظر می رسد. زیرا ایشان نجات و حقّانیّت را منحصر در یک دین خاص نمی کند. دلیل علّامه برای منحصر نکردن حقانیّت این است که همه ادیان از حیث حقیقت مطلق دارای وحدت هستند، بنابراین هریک از آنها به میزانی از آن بهره مند می باشند. همچنین نجات و رحمت الهی را نیز مخصوص یک گروه یا فرقه نمی داند، مهمترین دلیل ایشان این استکه هدایت الهی ایجاب می کند، تمام انسان ها به سعادتی در خور خویش، برسند. بی شک لازمه وسیع دانستن رحمت خداوند آن است که بیشتر انسان ها را اهل نجات بدانیم ، نه اینکه تنها قائل به نجات عدّه ای خاص باشیم.
توجیه معرفت شناختی ادراک بی واسطه خداوند از دیدگاه فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
عباس یزدانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف اصلی این مقاله استدلال بر امکان ادراک بی واسطه خداوند از طریق علم حضوری از دیدگاه فلسفه ملاصدرا است. این نوع ادراک مستقیم و بی واسطه می تواند توجیه معرفت شناختی باور به خدا را فراهم نماید. در این نوشتار چگونگی کارکرد علم حضوری در رابطه با توجیه معرفت شناختی باور به خدا و همچنین اهمیت نقش علم حضوری در معرفت شناسی دینی نشان داده خواهد شد. صدرا به عنوان یک فیلسوف شیعی در مکتب جدید فلسفی اش، حکمت متعالیه، بر اساس الاهیات شیعی تلاش کرده است برای توجیه ادراک بی واسطه خدا از طریق علم حضوری استدلال نماید. در این مقاله هم چنین به تعدادی از نقدهای مهمی که بر ادراک بی واسطه خداوند که از نظر معرفت شناختی توسط ملاصدرا ادعا شده است، پرداخته خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 2 تا 18
نقد و بررسی رویکرد معرفت‌شناسانه آلستون درباب تجربه‌ی دینی
نویسنده:
حسینعلی نصراللهی، عباس یزدانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
با مخدوش‌ شناخته‌شدن براهین اثبات وجود خداوند در عصر روشنگری، برخی از الهی­دانان مسیحی بر آن شدند تا برهانی از طریق تجربه‌ی دینی بر وجود خداوند اقامه کنند. ویلیام. پی. آلستون طرحی درباب اعتبار معرفت‌شناختی تجربه‌ی دینی پیشنهاد کرد که می‌توان دو رکن اساسی آن را چنین بیان کرد: اصل توجیه در بادی نظر و مشابهت ادراکات حسی و ادراکات عرفانی در کاستی­ها و قوت‌ها. هدف این نوشتار بررسی و نقد این رویکرد، ازطریق مطالعه‌ی مقالات و کتب آلستون و نیز مقالاتی است که درباره‌ی اندیشه‌های وی نوشته شده است. ادعای اصلی نگارنده این است که هرچند باور به محتوای تجربیات دینی برای صاحبان این تجارب توجیه‌پذیر است، به‌سختی می‌توان توجیهی بین‌الأذهانی برای این قبیل باورها تصور کرد. در پایان خواهم گفت رویکرد معرفت‌شناسانه به تجربه‌ی دینی تاکنون رویکرد موفقی نبوده است.
صفحات :
از صفحه 149 تا 168
دین و عقلانیت در فلسفه اجتماعی ماکس وبر و نقد آن
نویسنده:
عباس یزدانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هدف از این مقاله بررسی منشأ دین داری و نسبت آن با عقلانیت در جامعه شناسی دین ماکس وبر است. رهیافت ماکس وبر در مورد دین، یک رهیافت روان شناختی اجتماعی است که در آن به مبنای عقلی و عاطفی و ارتباط آنها با عوامل اجتماعی توجه میشود. یکی از مؤثرترین جنبه های تحلیل وبر، بحث او در مورد عقلانیت و ارتباط آن با رویکرد دینی است. سؤالاتی نظیر: عقلانیت در فلسفه اجتماعی وبر به چه معناست و دارای چه ویژگیهایی است؟ آیا عقلانیت توصیف شده او نوع کامل و دقیق عقلانیت است یا خیر؟ و آیا تحلیل او درباره دین، صحیح و به دور از اشکال است؟ پرسش هایی هستند که این نوشتار درصدد بررسی و پاسخ به آنها خواهد بود. در این مقاله تحلیل وبر از دین و منشأ رویکرد دینی و نیز معنای عقلانیت در بوته نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
تجرد نفس در فلسفه ملاصدرا و مقایسه آن با آراء ابن سینا
نویسنده:
عباس یزدانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
 پرسش از نسبت اخلاق و دین در اندیشه هایدگر
نویسنده:
عباس یزدانی , مهدی پاک نهاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انجمن فلسفه دین ایران,
چکیده :
مسئله پژوهش حاضر، پی گیری موضع هایدگر در قبال نسبت دین و اخلاق است. هایدگر در مواضع گوناگون، و البته نه چندان منسجم و نظام مند، در باب اخلاق و دین، به معنای مرسوم و شناخته شده آن سخن گفته است و در اغلب موارد نیز آن ها را مورد نقد قرار داده است. در این تحقیق تلاش شده است مسئله هایدگر با دین و اخلاق و مواضع او در مورد نسبت میان آن ها مورد بررسی قرار گیرد. همچنین تلاش شده است ضمن طرح انتقادات هایدگر به الهیات مرسوم و سنتی، موضع متأخر وی که در آن بر رویداد حاصل از سکوت منتظرانه و شاعرانه برای ظهور مجدد امر قدسی تأکید می شود، و نیز ارتباط این بحث با شکلی از اخلاق فرد محور، که بر فردیت محوری و اصالت عمل و انتخاب مسئولانه و آرمان خواهانه بر اساس ندای وجدان، تأکید دارد، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. یافته های تحقیق حاضر نشان داد که هایدگر دین و اخلاق را در یک بستر بزرگ تر (سنت متافیزیکی) قرار می دهد و آن دو را به منزله پیامدهای موجوداندیشی متافیزیک غربی رد می کند. تلقی هایدگر از دین، در بستر نقد او از الهیات ارسطویی - مسیحی (انتو-تئولوژی؛ onto-theologie) قابل بررسی است و نقد او بر مبانی دینی - الاهیاتی نیز، اغلب معطوف به فهم و دریافت ادیان (مشخصاً مسیحیت) از خدا به مثابه «موجود برتر» است، که این نیز ریشه در تسلط مفهوم «علت العلل» ارسطو بر تاریخ مسیحی دارد.همچنین در بحث اخلاق نیز این نتایج حاصل شد که اگر منظور از اخلاق، طرح یک «فلسفه نظام مند و ارزش مدار اخلاقی» و ارائه معیاری برای تعیین خیر و شر باشد، هایدگر را به هیچ معنا نمی توان فیلسوف اخلاق دانست، اما چنان چه تعبیر از اخلاق، اتخاذ نوعی موضع عملی در قبال انتخاب های بشری و شیوه ای از رفتار و کنش انسانی مبتنی بر حقیقت و صدق و اصالت باشد، آن گاه هایدگر بی شک، دارای مواضع اخلاقی است که در چهارچوب حیات اصیل دازاین و هستی- به سوی- مرگ او نمود پیدا می کند.
صفحات :
از صفحه 39 تا 56
  • تعداد رکورد ها : 72