جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 331
فلسفه اسلامی در کلام شیعه
نویسنده:
ابراهیم افتخاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کلام، علمی کاملا اسلامی و علمی است که درباره اصول دین اسلام بحث کرده و گزاره های دینی را توضیح و از شبهات وارده دفاع می کند. غیر از راه عرفان، برای رسیدن به خدا و شناخت او باید استدلال کرده و با تعقل و تفکر و تدبر و تفلسف او را شناخت. فلسفه و استدلال عقلی در اسلام کاملا مورد تایید بلکه مورد تاکید است و فراگیری و کاربرد استدلال و تفلسف لازم و واجب است و بر این مطلب هم دلیل عقلی موجود است و هم دلیل نقلی که آیات فراوانی دستور به تفکر و استدلال می دهد و پیام اکرم و ائمه معصومین (ع) نیز با استدلال و تفلسف آن را مورد تاکید قرار داده و همواره مشوق اندیشمندان برجسته شیعه بوده اند بطوری که شناساندن کلام اسلامی توسط امام اول شیعیان امیر المومنین (ع) به همراه استدلالهای عقلی و فلسفی فراوان بر وجود و وحدت و نفی شریک خدای متعال است و سایر ائمه نیز با دستورات مستقیم و غیر مستقیم خود همواره بر این مطلب تاکید داشته اند. شاهد بر مطالب فوق موارد متعددی در قرآن کریم است که حاوی استدلالهای فلسفی بوده و نمایانگر اهمیت استدلال فلسفی است. همچنین در متون روایی شیعه نیز موارد استدلال فلسفی کم نیست. بنابراین ائمه در هر فرصتی با تربیت کردن شاگردانی متخصص و کارآمد در تمام زمینه ها ازجمله در زمینه کلام، افراد برجسته ای همچون هشام بن حکم تربیت کرده اند حاصل این تلاشها و تاکیدها در کتبی ارزشمند، همچون "الکافی" و آثار شیوخ عصر آل بویه بروز و ظهور یافته است. چون قبل از آل بویه اوضاع و شرایط بر علیه شیعیان بوده و فرصتی جهت بروز عقاید وجود نداشت. به هر حال اندیشمندان شیعه در عهد آل بویه کلام شیعی را بطور آزادانه تری تدوین و مکتوب نمودند و بعد از آن متکلمین و فیلسوفان شیعه بر غنای کلام شیعی و استفاده از تفلسف و فلسفه در کلام اسلامی نهایت تلاش خود را بکار برده اند و اکنون شاهد کلامی متقن، مدلل و همراه براهین عقلی و فلسفی هستیم که در کتبی همچون "تجرید الاعتقاد" ظهور یافته است.
ضرورت بعثت از دیدگاه متکلمین اسلامی
نویسنده:
محمد یونس افضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این تحقیق تحت عنوان ضرورت بعثت از دیدگاه متکلمین اسلامی و شامل پنج فصل می باشد. این تحقیق تنها ضرورت بعثت از دیدگاه متکلمین اسلامی بررسی گردیده است. فصل اول : شامل مفهوم شناسی ، بیان مساله و ضرورت می باشد. فصل دوم: بیان رویکردهای مختلف بعثت شناسی ذکر شده‌است. فصل سوم به مبانی اصلی ادله ضرورت بعثت پرداخته و راجع به چهار قاعده اصلی متکلمین اسلامی از آن برای اثبات دیدگاه‌های خود در مساله ضرورت بعثت استفاده کرده‌است. فصل چهارم: به راههای اثبات ضرورت بعثت از دیدگاه متکلمین اسلامی پرداخته است و به رهیافتهای متکلمین اسلامی در اثبات دیدگاههای شان در اثبات ضرورت بعثت پرداخته است. فصل پنجم: به سه مساله مهم که ضرورت بعثت را ممکن است با چالش مواجه کند پرداخته شده‌است که عبارتند از ضرورت بعثت و مساله خاتمیت، ضرورت بعثت وکارکردهای علم و ضرورت بعثت و کارکردهای عقل.در این تحقق ثابت شده‌است که تمام متکلمین اسلامی بر حسن و امکان و همچنین ضرورت بعثت به معنای لزوم و نیازمندی بشر به آن اتفاق نظر دارند.لکن در وجوب آن، متکلمین اسلامی بر دو دسته‌اند. دسته ای که شان را واجب می دانند و دسته ای که وجوب آن را بر خداوند متعال نفی می کند گروه عدلیه از دسته‌اول اما گروه اشاعره از دسته دوم هستند. همچنین در این تحقیق اثبات شده‌است که بعثت و خاتمیت هر کدام فلسفه خاص و جداگانه خود را دارند و لذا هرگز مساله خاتمیت به ضرورت بعثت لطمه نمی زند.
بررسی انتقادی مبانی فلسفی مفهوم علم در اندیشه کوهن از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
سیدهادی ساجدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تامس کوهن فیزیکدانی است که رفته رفته به تاریخ علم علاقه‌مند شده و به مطالعه در آن حوزه پرداخته است. وی پس از سال‌ها فعالیت در تاریخ و فلسفه علم، و با تکیه بر مطالعات تاریخی- جامعه‌شناختی دیدگاهی را به جامعه علمی عرضه کرد که با عنوان انقلاب‌های علمی و یا پارادایم‌های علمی شناخته می‌شود. وی در این دیدگاه به این نتیجه رسید که آنچه علم را به عنوان رشته‌های علمی هدایت می‌کند پارادایم است. پارادایم در معنای عام خود تمام آن مجموعه از باورها، ارزش‌ها، فنون و غیره می‌باشند که اعضای یک جامعه خاص در آن شریک هستند. با این بیان، تا قبل از شکل‌گیری پارادایم دوران پیش علم است که به تعداد دانشمندان در یک رشته علمی، نظریه وجود دارد. اما با غالب شدن یک نظام بالادستی همه فعالیت‌های علمی در قالب آن پیش می‌رود که آن را اصطلاحاً پارادایم می‌خوانیم. پارادایم غالب سعی دارد طبیعت را در قالب مفاهیم و گزاره‌هایی قالب بندی کند. البته هیچ پارادایمی نمی‌تواند به طور کامل به این تطابق دست یابد و همیشه نقاطی مبهم و غیر قابل حل باقی خواهند ماند. مسائلی که پارادایم توان حل آنها را ندارد اعوجاج خوانده می‌شود و اگر اعوجاجات یک پارادایم استمرار یابد به بحران تبدیل می‌شود. شکل‌گیری بحران، پارادایم را در معرض سقوط قرار داده و جامعه علمی با ظهور یک پارادایم جدید که توان حل آن بحران‌ها را دارد، عملاً پارادایم جدید را بر پارادایم سابق ترجیح می‌دهد.این نظریه فارغ از انتقاداتی که به آن وارد است، بر مجموعه‌ای از اصول فلسفی استوار است که از منظر فلسفی اسلامی و البته با خوانش حکمت متعالیه در تعارض است. اولین اصل فلسفی و یا به عبارت دیگر معرفت‌شناسانه‌ی نظریه انقلاب‌های علمی، انکار رویارویی با واقعیت عریان است. از جمله دلیل‌های کوهن برای انکار امکان دست‌یابی به واقعیت خالص، یکی آموزش است و دیگری تاثیر تجارب پیشین در فهم کنونی دانشمند. بخش عمده‌ای از کتاب ساختار انقلاب‌های علمی مربوط به مثال‌های واقعی و تاریخی است که کوهن در تلاش از از لابلای آنها نشان دهد که چگونه به لحاظ تاریخی این امور در فهم دانشمندان تاثیر گذارده‌اند. در اینجا نیز باید گفت که نمی‌توان منکر تاثیرگذاری آموزش یا تجارب پیشین بر فهم دانشمند شد، اما نمی توان از این مثال‌ها چنین نتیجه گرفت که همه علوم گرفتار در چنگال آموزش و تجارب پیشینی هستند و هیچ راه فراری از آنها وجود ندارد. بنابر آنچه از صدرا نقل کردیم ممکن است عقل تحت تاثیر این امور به استنتاجات غلطی دست یابد، اما همان عقل به کمک معیارها و ابزارهایی که در اختیار دارد می‌تواند خود را از تاثیرپذیری این امور نجات داده و یا حداقل در آنها تجدید نظر کند.دلیل دیگر کوهن عدم انطباق تامّ نظریه با واقعیت تجربی است. با توجه به اینکه کوهن علم را به عنوان یک مجموعه و نه تک گزاره لحاظ می کند، باید سخن او را پذیرفت.ملاصدرا به این حقیقت اشاره کرده و می‌گوید: «بخشی از علم مطابق با واقع است و بخشی غیر مطابق با واقع که جهل نامیده می‌شود». بنابراین هیچ دانشمندی نمی‌تواند ادعا کند همه دانسته‌هایش مطابق واقع است و خطا در آنها راهی ندارد، لکن باید توجه داشت که این مساله به هیچ وجه به معنای عدم امکان درک واقع نیست. همان دانشمند می‌تواند بار دیگر بر اساس موازین و معیارهای معتبر به سراغ دانسته‌هایش رفته و آنها را محک بزند.محدودیت زبان نیز کار را برای فهم واقع دشوار می‌کند، اما ناممکن نمی‌کند. دانشجوی زبانی که تنها هزار واژه از زبان جدید را آموخته است در برقراری ارتباط با صاحبان آن زبان ناتوان نیست بلکه دچار سختی می شود. او اگر واژه مورد نظرش برای انتقال یک مفهوم را نداند، ناچار است با سختی زیاد و با استفاده از واژگان دیگر آن مفهوم را به مخاطب خود منتقل کند، این به معنای امتناع برقراری ارتباط نیست، بلکه این محدودیت زبان تنها کار را سخت می‌کند.دومین اصل فلسفی نظریه انقلاب‌های علمی این است که با تغییر نظام اندیشه‌ای محقق و یا به عبارت دیگر با تغییر پارادایم حاکم، جهان پیرامونی محقق نیز تغییر خواهد کرد. موضع صدرالمتالهین نسبت به این مبنا منفی است. وقتی کوهن پارادایم را همچون تار عنکبوتی می‌داند که دانشمند در آن گرفتار است و هیچ راه برون‌رفتی از آن ندارد، جهان دانشمند را نیز همین تار عنکبوت می‌داند. دانشمند هیچ راه ارتباطی به خارج ندارد و عالم خارج برای او همان پارادایمی است که در آن می‌اندیشد. بنابراین بسیار منطقی به نظر می رسد که با تغییر یک پارادایم با این تلقی، جهان پیرامونی دانشمند نیز تغییر کند؛ چرا که جهان پیرامون او چیزی جز همان پارادایم نیست.در مقابل، وقتی بطلان آن مبنای غلط را روشن کردیم، به تبع نتیجه مترتب بر آن نیز باطل می‌شود. این گونه نیست که پارادایم همه هستی دانشمند باشد و او راهی به عالم خارج نداشته باشد، بلکه دانشمند با رعایت اصول جهان خارج را درک می‌کند، گر چه گاهی در این ادراک دچار خطا می‌شود. وقتی دانشمندی به خطاهای خود پی می‌برد، جهان پیرامونش تغییری نمی‌کند. در این حالت تنها تلقی او نسبت به برخی از واقعیت اصلاح می‌شود.سومین مبنای فلسفی-معرفت‌شناختی نظریه تامس کوهن عدم پذیرش معیاری برای قضاوت بین پارادایم‌هاست. به تعبیر وی، پارادایم‌ها قیاس‌ناپذیرند. کوهن به سه دلیل اعتبار معیار صدق را نمی‌پذیرد و عملاً به سوی نظریه «توقف» گرایش پیدا می‌کند. در مقابلملاصدرا به پیروی از حکمای اسلامی هر سه دلیل کوهن را به نقد می‌کشد. بدیهیات اولیه به عنوان مواد شکل دهنده معرفت و قوانین علم منطق به عنوان صورت تالیف و ساماندهی معرفت متعلق به هیچ پارادایم خاصی نیست. این حقایق فراپارادایمی هستند و صحت نتیجه‌اش مشروط به موافقت دانشمندان بزرگ یا اعتراف جمهور نیست، بلکه به عین حقیقت و متن واقع و امور خارجی صرف ناظر است. با این بیان مشکل دور مورد تصور کوهن نیز حل می‌شود. اکنون با وجود این معیارها جایی برای انکار اعتبار صدق نیست.نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، نحوه دست‌یابی کوهن به این نظریه می‌باشد. ویژگی عمده کتاب ساختار انقلاب‌های علمی بیان مثال‌ها و شواهد عینی و تاریخی است. کوهن با توجه به تخصصش در فیزیک و در پی آن علوم تجربی مرتبط مانند شیمی، نجوم و غیر اینها، وقتی بسیار زیادی صرف یافتن شواهد تاریخی کرده است. وی در این کتاب با مهارت بسیار فوق‌العاده‌ای شواهد تاریخی را به گونه‌ای کنار هم می‌چیند که نتیجه‌ای جز آنچه او بدان رسیده، نمی توان به دست آورد. این شواهد تاثیر روانی بسیار زیادی بر مخاطب در پذیرش ادّعای وی دارد. مخاطب با مطالعه این کتاب احساس می‌کند، حقیقت علم را با چشمانش در تاریخ می‌بیند و با گوش‌هایش صدای خرد شدن یک پارادایم و جانشینی پارادایم دیگر را می‌شنود، از این رو هیچ جایی برای شک وجود نخواهد داشت. اما حقیقت این است که بر اساس مبناگرایی اسلامی، نمی‌توان چندان به این شواهد دلخوش کرد. عمده نتایج حاصل از جمع‌آوری این مثال‌ها، برگرفته از حدس و استقراء ناقص می‌باشد که از لحاظ علمی جز گمان نتیجه‌ای ندارد؛ چرا که از لحاظ علمی نمی‌توان با دیدن چند مثال حکمی کلی برای همه تاریخ بشر صادر کرد.ممکن است چنین پرسیده شود که بالاخره در علوم تجربی چه باید کرد؟ آن بدیهیات اولیه آن قدر کلی و انتزاعی هستند که به کار علوم تجربی نمی‌آیند، آیا باید باب علوم تجربی را بست؟ پاسخ این است که بسیاری از آن بدیهیات به طور مستقیم مورد کاربرد علوم تجربی است. از آن جمله می‌توان به اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، عدم امکان جمع بین ضدین، مساوی بودن دو شیء مساوی با یک شیء مشترک و امثال این موارد نام برد. آنچه مورد تاکید است، حضور عقل در تمام این مراتب می‌باشد. با گذر زمان و ساخت ابزارهای دقیق‌تری برای ادراکات حسّی، و ارائه دریافت‌های جدید حسّی عقل در استدلال‌های گذشته خود بازنگری کرده و ممکن است قاعده‌ای را که مطلق می‌پنداشته، تخصیص بزند یا به درک جدیدی از آن برسد، اما این تلاش و درگیری دائمی علمی که تحت اشراف عقل رخ می‌دهد و در پی آن نتایج نون به نو حاصل می‌شود، به هیچ وجه دلیلی بر نسبی‌گرایی و یا نفی معیارهای صدق نمی‌باشد. مهم آن است که ابزارها و معیارهای لازم در اختیار بشر قرار دارد، این دانشمندان هستند که باید با به کارگیری توانایی خود طبیعت و نظام آفرینش را بهتر و کامل‌تر درک کنند و البته در این مسیر از ادعاهایی بیش از آنچه دلیل به اثبات می‌رساند پرهیز کنند.چهارمین مبنای کوهن انکار هدفمند بودن طبیعت است. و البته سخن کوهن راجع به انکار طبیعت هدفمند نیز بدون شک مورد اعتراض ملاصدراست. در واقع وقتی انسان قدمی خطا در راهی گذاشت، هر چه جلوتر می‌رود به خطاهای خود می‌افزاید. کوهن در زمانی زندگی می‌کند که اندیشه تطور انواع داروین به عنوان یک اصل قطعی و یقینی قلمداد می‌شود، او نیز تحت تاثیر همین اندیشه حرکت به سوی هدفی مشخص را انکار می‌کند. اینجا نیز همان خطای مورد ارتکاب در مورد هیئت بطلیموس تکرار شده است. اصلی که تنها یک حدس برگرفته از شواهدی تجربی است و از قطعیت و استحکام لازوال برخوردار نیست به عنوان اصلی حتمی و غیرقابل خدشه تلقی شده و تلاش می‌گردد در همه حوزه‌های معرفتی تطبیق داده شود. همه الهیون و از جمله ملا صدرا به هدفمند بودن طبیعت و نظام آفرینش اعتقاد دارند. این جهانی است که خداوند متعال خلق کرده و هزاران اسرار نهفته در آن قرار داده است. انسان به قدر طاقت بشری خود می‌تواند تنها از گوشه‌ای از این اسرار و حقایق پرده‌برداری کند.پنجمین و آخرین مبنای نظریه انقلاب‌های علمی این است که هستی علم را تنها در یک پدیده اجتماعی- روان‌شناختی خلاصه کرده و واقعیتی فراتر از آن برای رشته‌های علمی قائل نیست. ملاصدرا چنین هستی محدودی را برای علم نمی‌پذیرد و البته قبل از بررسی موضوع باید به تمایز اساسی بین مفهوم علم در نظر کوهن با مفهوم علم و معرفت در نظر صدرا توجه کرد. منظور کوهن از علم، دیسیپلینیا رشته علمی همانند فیزیک، شیمی و غیره است. در مقابل، مراد صدرا از علم، مفهوم عام آن یعنی معرفت‌های کسب شده توسط انسان است. بنابراین باید به گونه‌ای بحث را پیش ببریم که این دو معنا با هم پیوند خورده و در نقاط مشترک مورد مقایسه قرار گیرند.تامس کوهن به جنبه‌های جدیدی از دنیای علم توجه نموده و تلاش کرد نشان دهد که برخلاف تصوّر اثبات‌گرایان، تحصیل علم و نظریات علمی یک مسیر خودکار و عاری از القائات انسانی ندارد. وی با برشمردن مثال‌های تاریخی فراوان، تاثیرگذاری عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی در تولید علم را به خوبی نشان داد. او در ادامه و بر اساس این تاثیرگذاری‌ها، علم را پدیده‌ای صرفاً اجتماعی لحاظ کرد و از این بعد به بررسی آن پرداخت. بنابراین ماهیت علم در نگاه او امری اجتماعی- تاریخی است که در بستر زمان شکل می‌گیرد و مسیر خود را بدون آنکه هدفی از پیش تعیین شده داشته باشد، ادامه می‌دهد. وقتی علم به عنوان نهادی اجتماعی تلقی می‌شود، به طور قهری نحوه مطالعه آن نیز به شکل خاصی رقم می‌خورد. در این نوع مطالعات باید به زمینه‌های پیدایش، جامعه متخصصان آن علم، محیط‌های علمی قبل از آن، نیازها و پرسش‌های جامعه از آن علم و اموری از این دست پرداخت. در مقابل، ملاصدرا اصل دانش‌های بشری را از سنخ وجود می‌داند، بنابراین معرفت امری اعتباری و قرادادی نیست. علم حقیقتی ناب و مجرد است که انسان می‌تواند با طی مسیر مشخص شده و با اجتناب از راهزنان طریق به آن گوهر نورانی دست پیدا کند. چنانچه وحی رابطه‌ای است قدسی و الهی است، اما وقتی به جامعه انسانی وارد می شود، رنگی اجتماعی به خود می‌گیرد. علم نیز در همان معنای عام خود یعنی معرفت‌های انسانی اندک اندک در ذهن دانشمندان شکل گرفته و به صورت مدوّن و منظم به دیگران ارائه می‌گردد. بنابراین رشته‌های علمی همان معرفت انسانی است که در قالب‌های مرسوم اجتماعی عرضه می‌گردد.ملاصدرا همچون حکیمان مسلمان برای این رشته‌های علمی واقعی برتر قائل می‌باشد. اینجاست که تفاوت اساسی ماهیت علم در نظر کوهن و صدرا روشن می‌گردد. صدرا رشته‌های علمی را مرتبه‌ای نازله از حقیقتی برتر می‌داند که البته ممکن است خطاها و غرض‌ورزی‌هایی در آن رخ داده باشد، در مقابل کوهن برای تنها همین رشته‌ها را دیده و چیزی بیش از واقعیتی اجتماعی برای آنها را نمی‌پذیرد.تبیین‌هایی که کوهن از عوامل موثر در نظر دانشمندان ارائه می‌دهد، برای ملاصدرا امری تازه نیست. قرآن کریم و سنت اسلامی مملو است از عواملی که درک صحیح بشری را دچار خدشه می‌کنند. آنچه متفاوت است، چگونگی تفسیر این عوامل می‌باشد. از نظر صدرا، این عوامل فردی، اجتماعی و معرفتی قاطعان طریقی هستند که می‌توانند راه رسیدن به حقیقت را سد کنند. این دوگانگی در تفسیر نتیجه‌ای منطقی از سخن قبل است. وقتی کوهن هیچ پشت‌پرده‌ای برای علم قائل نیست، طبیعتاً به آنچه تحقق می‌یابد اصالت داده و همان را علم می‌داند، اما اگر رشته‌های علمی را تنها تجلی و ظهوریافته حقیقتی دیگر دانستیم، تفسیر ما از این عوامل متفاوت خواهد بود. اینها عواملی هستند که مانع تجلی و ظهور صحیح و کامل حقیقت می‌شوند.کوهن در سخنان خود چنین می‌گوید: «پارادایم جدید یا سرنخی کافی برای بسط و تفصیل آتی یک پارادایم، دفعتاً و بعضاً در نیمه دل شب، در ذهن دانشمندی که عمیقاً غرق در بحران استظهور می‌کند». این کلام به وجهی ماورایی از علم اشاره دارد که گویا نظریه‌های جدید علمی همچون وحی از عالم بالا به ذهن دانشمند القا می‌شود. شهید مطهری این توان بشر را «حسّ الهام‌گیری» می‌نامد. اودر ادامه می‌گوید: «چیزى که این حس را رشد مى‏دهد تقوا و طهارت و مجاهدت اخلاقى و مبارزه با هواهاى نفسانى است. از نظر منطق دین، این خود امرى است غیرقابل انکار». این بیان که خود کوهن نیز بدان معترف است، بیان کننده همان حقیقت والای علم است که البته با غفلت از آن، علم تنها ماهیتی اجتماعی پیدا خواهد کرد.
مبانی کاربست عقل در اکتشاف معارف اعتقادی از منظر قرآن و حدیث
نویسنده:
زکیه اسدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پیش از به‌کارگیری«عقل» ـ به‌عنوان حجت باطنی الهی ‌ـ برای "استذکار معارف فطری" یا "کسب معارف اکتسابی" در هر یک از حوزه‌های معرفتی از جمله عقاید، لازم است مبانی اولیه‌ای تبیین و تثبیت شده باشد تا اکتشاف معرفت با تکیه بر آنها و به مدد روش‌شناسی که از این رهگذر سامان می‌یابد صورت گیرد. اما تبیین این مبانی مهم به ویژه از منظر کتاب الهی و کلام معصوم، همان‌قدر که خطیر و دشوار و تأثیرگذار بوده‌، متأسفانه در دین‌پژوهی مغفول مانده و مسکوت نهاده ‌شده ‌است.این پژوهش با نگاهی روش‌مند به «منظومۀ معرفتی قرآن و حدیث» و بر اساس نظریۀ «اکتشاف دیالکتیک دینامیکال دین» می‌کوشد «ماهیت عقل» و نسبت آن را با «خدا»، «دین»، «انسان»، «معرفت‌شناسی» و «حوزۀ اعتقادات»، از منظر قرآن و حدیث به نحوی روش‌مند دریافته، مبانی بهره‌گیری از عقل را در استنباط قضایای حوزۀ معارف اعتقادی روشن سازد.تأمل و تعمق در تعریف بی‌نظیر معصوم از «عقل» و ربط مستقیم آن با «حفظ ودایع قلب» و نیز اطلاق عنوان «ودیعـۀ قلب» به تمام مراتب «ولایت حق»، ما را به نظریۀ"میثاق‌محوری عقل" رهنمون می‌دارد که مرزی روشن میان عقلانیت و جاهلیت ترسیم می‌کند و افق‌های درخشانی از علم و عقیده و عمل متکی و منتهی به «عقلانیت» را در برابر دیدگان انسان می‌گشاید. در همین راستا وجود عقل در عالم خارج توسط "برهان میثاق" اثبات می‌شود. همچنین، بررسی مبادی پنج‌گانۀ «مصدرشناختی»، «دین‌شناختی»، «معرفت‌شناختی»، «مخاطب‌شناختی» و «موضوع/ متعلق‌شناختی» که نقش و نسبت عقل را با عناصر بنیادین در اکتشاف معارف اعتقادی توضیح می‌دهند، به اثبات «امکان» و «ضرورت» کاربست عقل، تبیین«نقش و جایگاه» آن در حصول معرفت و تعیین «گسترۀ کارکرد» آن در حوزۀ معارف اعتقادی می‌انجامد که تذکر و التزام به آنها عنصر تواضع و تسلیم قلب برای حق را که مهمترین مبنای عملی و ملاک کاربست عقل است، پدیدار می‌سازد.
رویکرد ذهبیه به قرآن و حدیث
نویسنده:
محمد حاجی خلف
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش مشتمل بر سوالات اساسی از جمله اینکه آیا عرفان اسلامی مبتنی بر شریعت محمدی (ص) همان تصوف است؟ فرقه ذهبیه که مدعی تنها فرقه ناجیه و ام السلاسل صوفیه است، آیا وجه تمایز و برتری بر دیگر فرق صوفیه دارد؟ رویکرد ذهبیه نسبت به آیات قرآن و روایات معصومین چگونه است؟ و سوالات فرعی همچون اصول و فروع تصوف چیست و آیا با اصول و فروع مکتب اهل بیت یکی است یا خیر؟ نام ذهبیه از چه زمانی وجود داشته و سبب نامگذاری آن به ذهبیه چیست؟ رویکردهای مختلف ذهبیه از جمله رویکرد سیاسی، اجتماعی و غیره چگونه بوده است؟ حجیت ظواهر در نزد ذهبیه چه جایگاهی دارد؟ عملکرد ذهبیه نسبت به احادیث جعلی چیست؟ و ما در این بررسی به این مطلب رسیدیم که صوفیه با اقتباس از ادیان و مکاتبِ دیگر، بسیاری از آموزه های خود را از آنها گرفته است و در دامان اسلام آنها را رنگ و بوی اسلامی داده است. علت ورود آداب و رسوم دیگر مکاتب به صوفیه، به زمان دوره اشرافیگری خلیفه سوم و بعد از آن حکومت بنی امیه می رسد که بناچار عده زیادی از مسلمین برای فرار از آن به زهد و گوشه نشینی روی آوردند و از جهتی دیگر ورود مسیحیان و دیگر ادیان به دین اسلام و همچنین عوامل دیگر، راه نفوذ آداب صوفیه مهیا گردید. در صوفیه اولیه تا قرن هشتم ردپایی از شیعه دیده نمی شود و صوفیان همه اهل سنت می باشند. صوفیه در قرن دوم بوجود آمد کم کم رشد کرد خانقاه جای مسجد قرار گرفت و آدابی مانند ریاضت، سماع، خرقه، مرید و مرادی و...رواج یافت که اینها در اسلام اصیل یا وجود نداشت و یا به شکلِ صوفی آن نبودند. اما ذهبیه، که خود را برتر از دیگر فرق می داند تفاوتی با آنها ندارد زیرا همان آدابی که در فِرَق وجود دارد در ذهبیه هم موجود است. گرچه ذهبیه سعی دارد که سلسله خود را منسوب به امام رضا کرده و نام ذهبیه را به آن زمان برساند ولی هیچ دلیل درستی ذکر نمی کند و باید گفت تا قرن هشتم هیچ منبع صوفی و غیر صوفی نام ذهبیه را ذکر نکرده است و این نام بعد از خروج عبدالله برزش آبادی از بیعت شیخ خود بوجود آمده است. معروف کرخی که آن را موسس ذهبیه ذکر می کنند و معتقدند که وی از امام رضا خرقه گرفته، شخصی مجهول الهویه می باشد که تا قرن پنجم هیچ منبع تاریخی و رجالی نامی از او نبرده اند. نه تنها در مشایخ ذهبیه بریدگی وجود دارد بلکه زمانی که اقطاب خود را بیان می کنند از قطب فعلی شروع کرده تا به امام رضا می رسند و ائمه قبل از حضرت را ذکر می کنند تا رسول اکرم و چهار ائمه بعد از امام رضا را حذف می نمایند. در فصل سوم رویکردهای ذهبیه نسبت به قرآن و حدیث بررسی شده است. ذهبیه به ظواهر قرآن بی توجه بوده و تعبدی به نص ندارد. مواردی مانند سماع را به نفع خود تفسیر می کند.آیات صریح در باره شیطان و فرعون را نادیده می گیرد. در ذهبیه احادیث جعلی فراوان برای اثبات بدعت های خود یافت می شود از جمله برای تقسیمات شریعت و طریقت، نام تصوف و خرقه و... . لذا در سند سازی برای ارکان تصوف ید طولایی دارد و اکثرا توجهی به سند و متن احادیث نمی کند و در وااقع به دلایل ذکر شده و همچنین با گزینشی عمل کردن و توجه خاص آنها به تأویل گرایی، راه افراط و تفریط را پیموده و بدعتها بپا کردهو از اسلام اصیل فاصله گرفته است.
ایمان در الهیات اسلامی
نویسنده:
سید ابراهیم مصباح
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
ماهیّت و ارکان ایمان با بهره گیری از آیات و روایات است. این پایان نامه در سه بخش مورد کنکاش و تحقیق قرار گرفته است. نویسنده در بخش مقدماتی پس از بررسی مفهوم ایمان و بررسی دیدگاه ها در ماهیت و چیستی آن به احکام آن همچون مرز ایمان و کفر، ایمان و نفاق، ایمان و شکّ، ایمان و آزادی، شدّت و نقص ایمان و همچنین تفاوت ایمان با اسلام و مراتب هر یک می پردازد. نویسنده سپس به زمینه ها و موانع ایمان و آثار ایمان و کارکردهای آن می پردازد. و در بخش پایانی به رابطه ایمان با دین، ایمان با تقلید، ایمان با عقل و ایمان به تجربه دینی می پردازد و در پایان نتیجه می گیرد که ایمان تصدیق قلبی است و این تصدیق با شک معرفتی ناسازگار است و اسلام مقدّمه ایمان می باشد و آثار آن آرامش و رستگاری در دنیا و آخرت می باشد.
رابطه متقابل توحید و امامت
نویسنده:
محمد مهدی عموسلطانی فروشانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
چکیده توحید در اندیشه متعالی اسلامی اساس و بنیاد هر دانشی و محور هر گونه شناخت و معرفتی است. امام نیز در اندیشه متعالی امامیّه خلیفه و مثل اعلای الهی است که ولایت، طاعت و شناخت او، ولایت، طاعت و شناخت خداوند متعال است. در بررسی حقیقت توحید، به وحدت حقّه و سِعیِ حق متعال پی برده می شود که وجود و کمال را مختص ذات او می گرداند و جمل? ماسوایِ او را به عنوان آیت و مظهر او معرفی می کند. خداوند واجد تمامی اوصاف و اسماء کمالیّه ای است که اگر هر کدام از آن اوصاف و اسماء نباشد کمال ذاتی و دائمی خداوند خدشه دار می گردد و با خدشه دار شدن کمال خداوند توحید حقّ? حقیقیّه و سعی (صمدی) زیر سؤال می رود و دیگر خداوند احد و واحد حقیقی نبوده بلکه توحید او عددی و اعتباری خواهد بود. خداوند تعالی گرچه بی نیاز است از ماسوای خود لیکن اسماء غیر متناهیّ? او اقتضاء می کند که هر یک از آنها را در خارج مظهری باشد. باید هر اسمی از اسماء او مظهری داشته باشد تا اثر آن اسم در آن مظهر به ظهور برسد، زیرا کمال هر چیزی در اظهار خاصیّت آن معلوم می گردد. جمیع این اسماء در حیط? اسم «الله» می باشند. پس این اسم اقتضای مظهر کلّ کند و آن جامع مظهر کلّ، انسان کامل است که مخزن انوار الهی و فیوض نامتناهی، بل مخزن کل وجود و مفتاح جمیع خزائن وجود است. هر آن کس به سرّ توحید پی برد و به حقیقت خداشناسی کند به ظهور ولایت کلیّ? الهی در انسان کامل مکتفی بنفسه در کلیّه ادوار آفرینش و استمرار آن در خلعتهای نبوّت، رسالت، امامت تصدیق کند. رابط? دیگر امامت و توحید یعنی رسیدن از امامت به توحید نیز از نتایج این بحث است. شناسایی حق تعالی به تمام مدالیل اسماء و اوصاف جمال و جلال و احصاء آنها توسط انسان (که حقیقت توحید، مقصد و مقصود حقیقی، این معرفت و احصاء است)، بدون شناخت این انسان کامل و ارتباط با او و تعلیم و تعلّم و کسب فیض از او میسّر و مثمر ثمر نیست. چرا که بی امام، سیر و سلوک، از خود با خود در خود به سوی نفس پر آفت خود است. یعنی هم امامت مبتنی بر توحید است و هم توحید (عملی) مبتنی بر امامت. کلید واژه: توحید، وحدت سعی، امامت، ولایت، مظهر اسم جامع، انسان کامل (مکتفی بنفسه).
نظریه دیده بانی: روشی برای کشف علوم میان رشته ای
نویسنده:
عبدالحسین خسروپناه
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
فسلفه های مضاف یکی از مباحث و علوم نوظهوری است که به تازگی، کتاب مستقلی به فارسی در باب آن نگاشته شده است. فیلسوفان فلسفه را به معنای عام و خاص تفسیر کرده اند و فلسفه خاص را عوارض هستی دانسته اند. دیدگاه برگزیده در چیستی فلسفه، عبارت از عوارض وجود انضمامی انسان است. این تعریف به ما میدان می دهد تا به گونه ای گسترده، با انواع فلسفه های مضاف به حقایق بپردازیم. یکی از انواع فلسفه های مضاف عبارت است از فلسفه مضاف به علوم با رویکرد تاریخی - منطقی یا نظریه دیده بانی که به پژوهشگر اجازه می دهد با رویکردی درجه دوم به پرسش های بیرونی علوم بپردازد و رابطه علوم را با یکدیگر کشف کند. این کشف، نه تنها به پرسش های فلسفه مضاف و پرسش های برون علمی پاسخ می دهد، بلکه مهم ترین روش برای کشف و تاسیس علوم بینارشته ای است؛ به ویژه، اگر موضوع علم را محوری مشترک بدانیم که احکام و عوارضی معین بر آن حمل می شود. پس این مقاله درصدد است تا با تعریفی برگزیده از حکمت نوین اسلامی و چیستی و انواع فلسفه های مضاف و نظریه معیار تمایز علوم به این ادعا بپردازد که فلسفه مضاف به علوم یا نظریه دیده بانی، مهم ترین روش برای کشف و شناسایی علوم بین رشته ای است و نباید در علوم بین رشته ای کشف شده و تحقق یافته توقف کرد.
بررسی تطبیقی دیدگاه های فلسفی
نویسنده:
کمال الدین فتاحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
مقایسه تطبیقی دیدگاه های فلسفی ملاصدرا درباره خداوند و صفات او با دیگر نصوص دینی است. رساله حاضر در سه بخش تهیّه و تنظیم یافته است. نویسنده در بخش اوّل به مبحث خداشناسی در فلسفه اولی اشاره نموده و بیان نموده که در حکمت الهی و معارف ربوبی پرده از حقایق هستی برداشته شده است و ملاصدرا این مسایل توحیدی چه در ذات و یا صفات و افعال را در پرتو اصالت وجود به خوبی تحلیل و تبیین کرده است. وی در بخش دوم به تبیین و تحلیل مسایلی همچون برهان صدّیقین و تطبیق آن با نصوص دینی و مسایلی همچون ماهیّت نداشتن واجب تعالی و دیگر مسایل، همچون بساطت و وحدت ذات و قاعده «بسطیة الحقیقة کلّ الاشیاء» و مطابقت این براهین با نصوص دینی پرداخته است. در بخش پایانی، به بیان اقسام صفات و عینیّت این صفات با ذات حق اشاره دارد و نتیجه می گیرد که نصوص دینی نیز همین برداشت های فلسفی ملاصدرا را تصدیق می نماید. وی در خاتمه رساله و در یک جمع بندی کلّی نتیجه می گیرد آنچه براهین عقلی اثبات نموده است همان برداشت های نصوص دینی است.
تبیین و تحلیل علم قدسی در سنت گرایی دکتر سیدحسین نصر
نویسنده:
خسروپناه عبدالحسین
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
مقصود دکتر نصر از علم، علوم تجربی رایج در غرب است که از سوی تفکر غربی اداره می شود. به اعتقاد وی، باید علوم تجربی با هویت سنتی تولید شوند. راه نقد غرب و مدرنیسم، در دست داشتن مبانی حکمت خالده و جایگزین کردن آن به جای تجدد غربی است. علم جدید مایه بحران های مختلف نظیر بحران زیست محیطی بوده است. علوم سنتی بر اصول ماوراء طبیعی بنا شده اند و عمیقا با پیش فرض های فلسفی علوم جدید تفاوت دارند. علوم جدید نه تنها ادراک دینی و فلسفی از نظام طبیعت را در غرب به افول کشانید، بلکه علوم سنتی را به کلی از میان برد. علم جدید باید در جایگاه شایسته ای که مابعدالطبیعه و حکمت جاویدان مشخص ساخته، قرار گیرد. علم قدسی، تابعی از «امر قدسی» به شمار می آید و امر قدسی با عالم روح کلی در ارتباط است، نه با نفس. حکمت خالده، مهم ترین مبنای علم قدسی است. مهم ترین تکیه گاه علوم مقدس، وحی است. هدف نهایی علوم سنتی هدف متعالی سنت یعنی «بازتاب سیمای معشوق کل» است.
صفحات :
از صفحه 7 تا 33
  • تعداد رکورد ها : 331