جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
تبیین رابطه واجب الوجود و عالم امکان با تفسیر صفت صمدیت واجب الوجود در حکمت صدرایی
نویسنده:
منا تکاورنژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
سوره توحید از سوره‌های کوچک قرآن بشمار می‌رود اما براساس برخی روایات ثلث آن محسوب شده؛ و بر مبنای کلام حضرت سید الساجدین می‌توان نزول آن را برای متعمقان آخرالزمان دانست. از میان مختصر مفردات این سوره واژه صمد اهمیت ویژه‌ای دارد و در روایات معصومین (ع) و همچنین نوشته‌های فلاسفه مسلمان مورد توجه قرار گرفته است.از سوی دیگر تبیین رابطه واجب‌الوجود و عالم امکان در افق فکری صدرالمتألهین جایگاه ویژه‌ای در موضوعات فلسفی داشته است در حکمت متعالیه صدرایی رابطه واجب‌الوجود و عالم امکان به‌گونه‌ای متفاوت تبیین می‌شود. در پژوهش حاضر تلاش شده تا رابطه واجب تعالی و عالم امکان از دیدگاه ملاصدرا و براساس تفسیری که وی از صفت صمدیت خداوند متعال دارد تبیین شود.براساس دیدگاه ملاصدرا صمد بودن واجب تعالی دو معنا دارد یکی جوف نداشتن و دیگری مقصود در حوائج بودن است. در پرتو لا جوف له بودن حق تعالی که ملازم با نفی هرگونه کثرت از هر جهت و حیثیت از ذات حضرت صمدی و میان‌تهی بودن و زائد بودن وجود بر ذات ممکنات اجوفی است. نظریه توحید وجودی و فقر وجودی و در نتیجه رابطه فقر و غنی را بین واجب تعالی و ممکنات موجب می‌شود. معنای دوم صمد یعنی مصمودیت و تحلیل آن در تبیین رابطه واجب و ممکن با توجه به استجماع ذات واجب نسبت به همه کمالات و منشأ خیرات و برکات بودن آن و نیازمندی تمامی مخلوقات از تمامی جهات به آن مصمود و مقصود عالم، موجب جریان عشق در سراسر عالم و حرکت به سوی او می‌گردد.
تبیین مبانی فلسفی و کلامی موسیقی
نویسنده:
حسین شایسته
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این رساله با هدف پاسخ به این سوال تدوین شده است که «مبانی فلسفی و کلامی موسیقی چیست؟». در پی تبیین این مبانی، ضمن مفهوم شناسی و بیان تاریخچه ای مختصر از فلسفه موسیقی، روند بررسی فلسفه موسیقی در غرب و تأثیر و انعکاس آن در آراء فلسفی متفکرین اسلامی تبیین شده است.در نگاه هستی شناسانه به موسیقی، نگارنده در نهایت به این نظر رسیده است که ماهیت موسیقی، چیزی نیست جز یک وجود صوتی که محصول خلاقیت و ابداع بشری بوده، متأثر از عواطف زیباشناسانه او است. جنس ادراک موسیقی در قوای ادراکی انسان نیز کاوشی معرفت شناسانه است که در ضمن آن، چنین نتیجه ای به دست آمده است که ادراک موسیقی دارای دو بُعد است؛ یکی بُعد حسی و دیگری بُعد عاطفی و از آن جا که بُعد عاطفی ادراک موسیقی از نوع ادراکات حضوری آدمی است، کاملا بر ادراک حسی غلبه دارد.در نگاهی انسان شناسانه نیز ارتباط موسیقی با سرشت، کمال و غایت وجودی انسان تبیین گردیده و ارتباط دوسویه تأثیر و تأثری بین غرایز و فطریات او با موسیقی مورد بررسی قرار گرفته است. سعی بر این بوده که تفاوت انسان و حیوان در مواجهه با موسیقی به نحوی شفاف مورد توجه قرار گیرد.از زاویه ارزش شناسانه نیز موسیقی به عنوان پدیده ای معرفی شده است که به لحاظ ذاتی نه اقتضای ارزش دارد و نه اقتضای ضدارزش. بلکه ارزشی یا ضد ارزش بودن آن، با تأثیرپذیری شدید از پدیده های ارزشی یا ضدارزشی مقارن با آن رقم می خورد.بررسی مبانی دین شناختی نیز مجموعه ای است از مباحث عرفانی، کلامی، اخلاقی و فقهی. کوششی به عمل آمده است تا از این منظر، ارتباط موسیقی با کشف و شهود، ایمان، معنویت، سعادت و شقاوت و رذایل و فضایل اخلاقی مورد بررسی قرار گیرد. بررسی موسیقی از دیدگاه قرآن کریم، روایات شریفه و فقهای عظام، از دستاوردهای دیگر این کاوش است و نتیجه ای که به دست می دهد، تفاوت حکم موسیقی با تفصیل بین مفهوم غنا و موسیقی است.در پایان نیز به نحوی مختصر، مبانی اسلامی با موسیقی ملی ایران تطبیق داده شده است.
علّت غایی فعل باری تعالی در فلسفه اسلامی
نویسنده:
غلامحسین گرامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بخش اوّل رساله به این موضوع پرداخته است:علّت غایی فعل باری تعالی، یکی از بحث های مهم و بسیار پیچیده در فلسفه اسلامی است. با توجّه به این که پرسش از هدف و علّت غایی، در صورتی قابل طرح است که فعل، ارادی باشد، پیش از بررسی علّت غایی فعل حق تعالی، باید از چگونگی صفت اراده در واجب تعالی بحث شود. می توان گفت پیشتر فیلسوفان مسلمان، اراده را یکی از صفات حق تعالی می دانند; گرچه درباره چگونگی آن یعنی آیا صفت فعل است یا صفت ذات و در هر دو صورت، معنای واقعی آن چیست، اختلاف نظر دارند.در بخش دوم آمده است:حال که فعل الهی را ارادی دانستیم می توان درباره علّت غایی فعل او بحث کرد. درباره علّت غایی فعل باری تعالی، نظریه های متعدّدی در فلسفه اسلامی طرح شده است. تمام نظریه های ارائه شده، به دو دسته اصلی تقسیم می شود: 1. انکار علّت غایی در افعال حق تعالی; 2. قبول علّت غایی در افعال حضرت باری. نتیجه این می شود:مسأله انکار علّت غایی در فعل واجب تعالی که از سوی برخی فیلسوفان مطرح شده است، مانند انکار اراده در ذات حقّ است; یعنی می توان گفت: به سبب تصویری که از علّت غایی در ذهن داشته اند (امری زاید بر ذات فاعل که وی با رسیدن به آن، به کمالی که فاقد آن بوده است، دست می یابد) آن را از واجب تعالی نفی کرده اند. فیلسوفانی که علّت غایی در ذات باری را پذیرفته اند، آن را عین ذات واجب تعالی یا یکی از صفات ذات دانسته اند. ایشان به طور معمول، علّت غایی حق تعالی را به صفت علم یا حبّ الهی که عین ذات او است، ارجاع می دهند.نظریه سومی در حوزه فلسفه اسلامی طرح شده و حاصل آن، این است که دو نظریه پیشین، هیچ تعارضی با یک دیگر ندارند; بلکه مقصود از انکار علّت غایی در افعال باری تعالی، انکار علّت غایی زاید بر ذات، و مقصود از پذیرش آن، علّت غایی عین ذات است. گرچه این نظریه (انکار علّت غایی زاید بر ذات و پذیرش علّت غایی عین ذات) فی حدّ نفسه صحیح است، درستی چنین نسبتی به منکران علّت غایی فعل باری، مورد تردید است.درباره علّت غایی فعل الهی، نظریه های دیگری که در این تحقیق، با عنوان نظریه های غیرفلسفی معرّفی می شوند، ارائه شده; مانند این که علّت غایی آفرینش، مصلحت آفریده شدگان، عبادت، شناخت خدا و... است. مشکل اصلی این گونه دیدگاه ها این است که همه آن ها اموری زاید بر ذات الهی را علّت غایی او معرّفی می کنند; در حالی که داشتن علّیت غایی زاید بر ذات، به فاعل ناقص اختصاص دارد; ولی در عین حال، همه آن ها را به صورت علل غایی بالتّبع می توان پذیرفت. به عبارت روشن تر، علم یا حبّ الهی به ذات خود که عین ذات است، منشأ اصلی آفرینش به شمار می رود و به آن علّت غایی ذاتی یا بالذّات گوییم; ولی همین علم یا حبّ الهی، به تبع ذات، به آثار وی نیز تعلّق می یابد که آن را علّت غایی تبعی یا بالتّبع می نامیم.