جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 84
ساختار زبانی واقعیت در اندیشه ریچارد رورتی
نویسنده:
عیسی موسی زاده ، محمد اصغری ، محمدرضا عبدالله نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
واقعیت مستقل از آگاهی یا زبان و اساساً انسان چگونه است و آیا این امکان وجود دارد که واقعیتی که مستقل از ما و آنجا است در دسترس ما قرار گیرد؟ اگر پاسخ مثبت است، چگونه؟ پاسخ به پرسش‌هایی از این دست در باب واقعیت یکی از دغدغه‌های اصلی فلاسفه، مخصوصاً فلاسفه معاصر، است. برخی از اندیشمندان معاصر در مواجهه با مفهوم «واقعیت»، با بیان‌ها و استدلال‌هایی عمدتاً متفاوت، آن را امری در نسبت با انسان و اهداف و مقاصدش می‌دانند نه مستقل از آنها. ریچارد رورتی از جمله طرفداران چنین اندیشه‌ای است که می‌کوشد با تکیه بر مبادی نئوپراگماتیستی‌اش از آن دفاع کند. مقاله پیش رو با روش توصیفی‌تحلیلی در صدد است از چگونگی دفاع رورتی از این دیدگاه پرده بردارد. مطابق تحقیق حاضر، روشن می‌شود که رورتی با استناد به ویژگی‌هایی که برای زبان قائل است، از جمله این باور خود که امکان خروج و فراروی از زبان وجود ندارد و از طرفی زبان ماهیتی ‌ابزاری و شعرگونه دارد، می‌گوید دسترسی به واقعیت لخت و عریان برای ما ممکن نیست و واقعیتی که برای ما دست‌یافتنی است ساخته خود ما با همکاری یکدیگر بوده و ساختاری کاملاً زبانی دارد.
صفحات :
از صفحه 103 تا 120
رابطة هستی شناختی سوژه بدنمند با جهان در پدیدارشناسی مرلوپونتی
نویسنده:
ندا محجل ، محمود صوفیانی ، محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که در پدیدارشناسی مرلوپونتی بدن به مثابة سوژة بدنمند به واسطه نحوه­های وجودی خاص خودش، از لحاظ هستی شناختی، رابطه­ای وجودی با جهان دارد. برای تبیین این موضوع لازم است ماهیت ادراک را بشناسیم که ذاتاً با بدن و در نتیجه با جهان ارتباط وجودی دارد و نیز برای فهم رابطه وجودی بدن با جهان لازم است ماهیت نظرگاه بدنی را که بیانگر در-جهان-بودن جسمانی سوژه است را نیز تحلیل نماییم. به طور کلی مرلوپونتی با انتقاد از ثنویت روح و جسم دکارتی در سنت فلسفی و تقلیل روح یا سوژه به ساحت اندیشه، می­کوشد با نفی این ثنویت هم بدنمندی سوژه را به اثبات برساند و هم نشان دهد که سوژة بدنمند از سنخ یا گوشت جهان طبیعی است و از اینرو رابطه آن با جهان رابطه­ای طبیعی و وجودی است. این پرسش که بدن و جهان در فلسفه مرلوپونتی چه رابطه­ای دارند یقینا جواب این پرسش معرفت­شناختی یا روان­شناختی نخواهد بود بلکه اگزیستانسیالیستی خواهد بود و این پاسخ از یک منظر خلاء معرفتی است که این مقاله در مرلوپونتی پژوهشی به دنبال پر کردن آن است. بنابراین، مرلوپونتی با طرح مفاهیمی مثل سوژه بدنمند، گوشت، نظرگاه بدنی، در جهان بودن و غیره در صدد آن است که به نحو هستی شناختی نشان دهد که ما روابط پیچیده­ای با جهان داریم و بدون فهم این روابط نمی­توان شناختی از خود و جهان داشت.
صفحات :
از صفحه 431 تا 453
ظهور «دیگری» و سقوط «خود»
نویسنده:
محمد اصغری ، بیان کریمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 228 تا 244
جایگاه هگل در پراگماتیسم آمریکایی
نویسنده:
محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده: این مقاله میکوشد جایگاه هگل را به طور مختصر در پراگماتیسم آمریکایی (کلاسیک و جدید) در دوبخش بررسی کند. بخش نخست به بررسی جایگاه هگل در پراگماتیسم کلاسیک و بخش دوم نیز به ارزیابی همین جایگاه در نئوپراگماتیسم می پردازد. در بین پراگماتیست های کلاسیک هر سه فیلسوف کلیدی در تبیین اندیشه های پراگماتیکی خود به هگل متوسل شده اند ولی هم رویکردی ایجابی به او داشتند و هم اعتراف نموده اند تا چه حد هگلی هستند؛ مثل دیویی که اصطلاح دیالکتیک هگل را به کار می برد و هم اینکه رویکرد سلبی به او دارند و برخی دیدگاه های او را که در تضاد با رویکرد پراگماتیکی است رد می کنند؛ مثل جیمز که فلسفه هگل را به امپریالیستی بودن متهم می نماید و معتقد است که امر جزئی و فردی را فدای امر کلی و انتزاعی می کند. در بین پراگماتیست های جدید نیز بیش از همه رورتی و براندوم در فلسفه خودشان رویکرد هگلی اتخاذ نموده اند. برای مثال رورتی تاریخ گرایی خود را مدیون هگل دانسته و دیالکتیک هگل را در بستر فرهنگ ادبی به نقد ادبی تعبیر نموده است. رابرت براندوم نیز به هگلی بودن خود آشکارا اعتراف نموده و بحث هنجاریت و اجتماعی بودن مفاهیم و نیز نظریه کل گرایی خود را وامدار هگل دانسته و از او تفسیر پراگماتیستی-تحلیلی ارائه داده است.
مفهوم حقیقت در اندیشه ریچارد رورتی
نویسنده:
نبی الله سلیمانی، محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده: بر پایه خوانش رورتی از سنت فلسفی غرب ،حقیقت به معنای مطابقت میان باورهای درونی و واقعیت های بیرونی موضوع اصلی تاریخ فلسفه بوده است. در این سنت ""حقیقت کشف کردنی بود نه ساختنی""؛ در حالی که به گمان وی ازآن جایی که هیچ راهی برای توصیف واقعیت ها جز به کمک زبانمان وجود ندارد ،حقیقت نمیتواند از عمل به کارگیری زبان از سوی ما برای طرح ادعاهای ماجدا باشد؛ زیرا جملات نمیتوانند در بیرون وجود داشته باشند. بنابراین، ""حقیقت ساختنی است نه کشف کردنی"". فرض ما این است که هر چند رورتی حقیقت وعینیت را به معنای سنتی رد کرده ، همچنان کم و بیش به دام عینیتگرایی و واقع گرایی باقی افتاده و حقیقت بازهم به طور عینی در قالب مفاهیمی دیگردر فلسفه اش پدیدار گشته است.
جایگاه دیگری در ساخت‌گشایی سوبژکتیویته و اخلاق: لکان و لویناس
نویسنده:
بیان کریمی ، محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دغدغه و هدف اصلی در این مقاله بررسی و مقایسة جایگاه مفاهیم سوبژکتیویته، دیگربودگی و اخلاق در اندیشة لکان و لویناس است. نحوة مواجهة این دو متفکر به موضوعات مذکور با نقد و به چالش کشیدن سوبژکتیویسم عقلانی و اخلاق فلسفة مدرن همراه بوده است. بر همین اساس مرکززدایی از سوژة خودبنیاد، تقدم دیگری در شکل‌گیری سوبژکتیویته و بازتعریف اخلاق از جمله مبانی مشترکی است که در ارائة خوانش جدید آن‌ها از سوژه راهگشا بوده است. با این وجود لکان و لویناس در تلاش برای تبیین معنای دیگری، دلیل برتری آن بر سوژه و همچنین بازتعریف اخلاق تفاسیر، بینش‌ها و نتایج متفاوتی اتخاذ کرده‌اند. مدعا و یافتة اصلی این نوشتار این است که نقطة گسست لکان و لویناس در پرداختن به دو وجه متفاوت دیگربودگی است که به خوانش متفاوتی از سوبژکتیویته و اخلاق نیز انجامیده است. لکان به توصیف و تبیین ساختاری می‌پردازد که دیگری در آن به انقیاد سوژه می‌پردازد و لویناس تمامیت‌خواهی امر همان را عامل سرکوب و نفی دیگری قلمداد می‌کند. چنین نگرشی آن‌ها را به دو نوع اخلاق مجزا نیز رهنمون ساخته است. از یک سو هستة بنیادی اخلاق نزد لکان امر واقع است که در آن امر بیکران میل همواره به شکل اختلالی در ساحت نمادین بروز می‌کند و خلأ و تضادهای واقعیت را افشا می‌کند. از سوی دیگر بنیاد اخلاق لویناس مسئولیت‌پذیری تقارن‌ناپذیر سوژه در معرض چهرة دیگری است که در آن التزام و تعهد به دیگری مقدم بر هر اختیاری است.
صفحات :
از صفحه 131 تا 162
ویژگی های اگزیستانسیال بدن در پدیدارشناسی مرلوپونتی
نویسنده:
ندا محجل ، محمود صوفیانی ، محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که موریس مرلوپونتی به سان قدیس حامی بدن تحلیل پدیدارشناختی از بدن ارائه می­دهد که نه از نوع روان­شناختی است نه از نوع عقل گرایانه بلکه از سنخ اگزیستانسیالیستی است. می­دانیم که اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی در اندیشه مرلوپونتی چنان به هم جوش خورده­اند که نمی­توان به راحتی آن دو را از هم جدا کرد و به گفته پریست، مرلوپونتی این دو را در کتاب خودش در قالب تفکر «پدیدارشناسی اگزیستانسیال»(existential phenomenology) خویش خلاصه کرده است. مرلوپونتی تحت تأثیر فلسفه هایدگر تحلیلی وجودی یا اگزیستانسیال از انسان و بدنمندی او ارتباط سوژه بدنمند با جهان ارائه می‌دهد. در این مقاله با تمرکز بر مفاهیمی مثل مکانمندی، شاکله بدن، گوشت، غیاب بدن و نظرگاه بدنی نشان می‌دهیم که تحلیل پدیدارشناسانه مرلوپونتی از این مفاهیم تحلیلی اگزیستانسیال از بدن زیسته است. او این تحلیل را در مقابل تحلیل­های فلسفی از جمله فلسفه دکارتی قرار داده است و به عقیده وی ادراک حسی و بدن به عنوان بنیان آگاهی بشر در فهم او از خودش و جهان به نحو پیشاتأملی نقش مهمی دارد.
صفحات :
از صفحه 293 تا 316
تفسیر حکومت ترور براساس پدیدارشناسی روح و جایگاه آن در فلسفۀ سیاسی هگل
نویسنده:
محمود صوفیانی ، محمد اصغری ، محسن باقرزاده مشکی باف
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
انقلاب فرانسه به‌مثابة نخستین حضور انضمامیِ فردِ مدرن در تاریخ شناخته می‌شود، جایی‌‌که او از برای تحقق حق و آزادی در برابر قدرت مطلق پادشاه می‌ایستد و خواهان آزادی مطلق است. اما هگل با وجود ستایش‌های بسیار از این انقلاب به آسیب‌شناسی و نقد معنای اراده، آزادی و فردیت در نزد آنان می‌پردازد. هگل در اواخر فصل روح از کتاب پدیدارشناسی، به انقلاب فرانسه و به‌خصوص عصر ترور می‌پردازد و در فضای دیالکتیکی خویش با تصور انقلاب از خودآگاهی‌مطلق، آزادی‌مطلق، ارادة جزئی و ارادة عمومی به پیکار برمی‌خیزد و فهم انتزاعی و توخالی روبسپیر و ملت فرانسه را از این اصطلاحات به اثبات می‌رساند. هگل در پس این نقد خود به‌صورت ضمنی، به‌نقد روسو به‌عنوان ایجاد‌کنندة پیش‌زمینة تصور فرانسویان از معنای این اصطلاحات نیز می‌پردازد. هگل پس از آنکه نتیجة آزادی مطلق و تمامی تعینات آن‌ را تا انتها مورد بررسی قرار داد، به بازتعریف اصطلاحات بنیادین مطرح‌شده در بخش ترور می‌پردازد و چگونگی متحقق‌شدن آزادی و ارادة عمومی را در نظام فکری سیاسی خویش به‌تصویر می‌کشد. جایی‌که با نفوذ به درون قدرت و ارادة مطلق، نه‌تنها جزئیت فرد را بار دیگر به او بازمی‌گرداند؛ بلکه امر کلی درون او را از طریق میانجی‌ها در خارج متحقق می‌سازد و از این طریق به تعریف دقیق کلی منحصر در فرد نایل می‌آید و واقعیت خارجی را به صورت پیچیده به درون فرد باز می‌گرداند.
صفحات :
از صفحه 61 تا 86
کشف مضمون آگاهی؛ راه گذار دکارت از آزادی به خود‌آیینی
نویسنده:
مصطفی عابدی جیغه ، محسن باقرزاده مشکی باف ، محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
با توجه به جایگاه محوری «من اندیشنده» در فلسفۀ دکارت این پرسش پیش می‌آید که چگونه «من» به آزادی و خود‌آیینی دست می‌یابد و قانون جهان را با توجه به قانون عقلانی خویش بنا می‌نهد؟ دکارت به این پرسش، از طریق تمایز نهادن ساحت آگاهی از ساحت معرفت‌شناسی پاسخ می‌دهد. او در معرفت‌شناسی که سوژه به شناخت ابژه‌های مستقل اقدام می‌کند، بحث آزادی را قابل طرح می‌داند و آزادی سلبی و ایجابی را زمینۀ تحقق شناخت سوژه از ابژۀ مستقل اعلام می‌کند. دکارت در معرفت‌شناسی، آزادی را به واسطۀ این‌که خداوند ضامن شناخت آدمی است، با دگر‌آیینی قابل جمع می‌داند، اما او در ساحت آگاهی، با توجه به این‌که ابژۀ مستقل از سوژه را منتفی می‌سازد و ابژه را به درون سوژه فرو می‌کاهد و آن را حیثی از آگاهی مطلق قرار می‌دهد، دگرآیینی را که در ساحت آزادی وجود داشت از میان بر می‌دارد. بر این اساس، آگاهی با توجه به محوریتی که به دست می‌آورد نه تنها قانون خود، بلکه قانون جهان را نیز از درون خود بیرون می‌کشد و خود‌آیینی بنیاد هستی قرار می‌گیرد. اهمیت این موضوع هنگامی مشخص می‌شود که به نقش بنیادی فاعلیت حیث درون در به وجود آمدن فلسفۀ جدید پی برده باشیم. به این ترتیب، واضح است که فهم اندیشۀ جدید، بدون بررسی معنا و مفهوم آزادی و خود‌آیینی در اندیشۀ دکارت امکان‌پذیر نخواهد بود.
صفحات :
از صفحه 64 تا 88
جایگاه سوبژکتیویسم اخلاقی در اندیشۀ نیچه و لویناس
نویسنده:
بیان کریمی ، محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نیچه و لویناس از برجسته‌‌ترین فیلسوفان معاصر هستند که بر ضرورت گذر از سوبژکتیویسم عقلانی تأکید کرده‌‌اند. آن‌‌ها به دنبال تلاش برای اندیشۀ دوباره در باب معنای اخلاق در جهانی بودند که نه دین و نه فلسفه‌‌های اخلاقی دیگر نمی‌‌توانستند مراجع یقینی و محکمی را برای بحران انسان معاصر ایجاد کنند. لویناس و نیچه هر دو در تلاش برای معنای سوبژکتیویته، بینش‌‌های مختلفی ارائه کرده‌‌اند و تلاش آن‌‌ها در یافتن معنای سوبژکتیویته با ضرورت واسازی معنای اخلاق نیز همراه بوده است. بر همین اساس، با محور قرار دادن ابَرانسان (نیچه) و دیگری (لویناس) به جست‌وجوی باز ارزش‌گذاریِ ارزش‌‌ها (نیچه) و مسئولیت اخلاقی نامتقارن (لویناس) پرداخته و در این راستا، نگاه کاملاً متفاوتی با نگاه سنّتی به اخلاق اتخاذ کرده‌‌اند. برغم آن که این دو فیلسوفْ با نقطه نظرهای مشترکی آغاز می‌‌کنند‌‌، اما روش‌‌‌‌، تفسیر و نتایجشان با هم متفاوت است. نیچه با رویکردی تبارشناسانه‌‌، ارادهٔ قدرت در سوژه فعّال و تولد ابَرانسان را به قصد پایان دادن به تاریخ بسط نیهیلیسمْ مطلوب و عملی شمرده و لویناس با رویکردی پدیدارشناسانه و با طرح مفهوم «مسئولیت نامتقارن» در سوژه منفعل‌‌، پایان تاریخ غفلت از دیگری و سوبژکتیویسم عقلانی را مطرح کرده است. پیشنهاد نهایی این است که نگرش‌‌های نیچه دربارۀ انسان ترکیبی از رویکرد طبیعی‌‌گرایانه و فراانسان‌‌گرایانه است و با تقدم خودگزینی‌‌، نگاهی منفی به دیگری ابراز کرده است؛ در حالی که فلسفۀ لویناس انسان‌‌گرایانه‌‌ و بیناذهنی است و اخلاق با بازشناسی تقدم دیگری آغاز می‌‌شود.
صفحات :
از صفحه 71 تا 91
  • تعداد رکورد ها : 84