جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 26
بررسی مقایسه‌ای ـ انتقادی نظریه شناخت استیس و کواین
نویسنده:
عیسی موسی‌زاده، محمدعلی مبینی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
با توجه به اینکه هر ذهنی در درجه اول و به‌طور مستقیم فقط با دنیای فردی خود روبه‌رو است، ذهن بشر چگونه به این باور می‌رسد که جهان خارج، مستقل از آگاهی ما وجود دارد؟ و چگونه با آغاز از این ورودی‌های اندک، برون‎دادها و دیدگاه‌های فراوانی حاصل شده است؟ والتر ترنس استیس در پی پاسخ به سؤال اول بود و به این نتیجه رسید که باور به وجود جهان خارج، مستقل از آگاهی اذهان، باید ساختی ذهنی و تعبیری از تمثلات حسی باشد که اذهان مختلف با همکاری یکدیگر دست به ابداع آن زده‌اند. اما دغدغه کواین پاسخ به پرسش دوم است و با گذر از پوزیتیویسم منطقی معرفت را ماهیتاً زبانی می‌داند و در نهایت با رسیدن به ساختارگرایی، در هستی‌شناسی به نسبیت می‌رسد؛ اما خواهیم دید که هر دو فیلسوف به بهای پاینبدی به روش فلسفی خود از فهم متعارف فاصله گرفته‌اند، درحالی‌که امروزه فهم متعارف نزد فیلسوفان، اهمیت خاص معرفتی و فلسفی دارد.
صفحات :
از صفحه 187 تا 212
بررسی دیدگاه استاد مصباح یزدی و لارنس بونجور در خطاناپذیری باورهای وجدانی
نویسنده:
سمیه انیسی، محمدعلی مبینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مبناگرایان، باورها را به دو دستۀ پایه و غیرپایه تقسیم می‏کنند و باور پایه را باوری می‏دانند که برای توجیه آن نیازی به باور دیگر نیست. در میان باورهای پایه، باورهای وجدانی جایگاه بسیار محکمی دارند و یکی از مبانی معتبر معرفت شناخته شده­اند. در حالی که عقل­گرایان حداکثری مثل دکارت، باورهای وجدانی را خطاناپذیر می­دانند، عقل­گرایان معتدل مانند لارنس بونجور، امکان وقوع خطا را در وجدانیات می­پذیرند. بونجور در تبیین چگونگی توجیه باورهای وجدانی، نظریه «آگاهی سازنده» را ارائه می­کند. آگاهی سازنده از نظر او، حالتی غیرمفهومی­ است که با فرایند توصیفی به باور وجدانی تبدیل می­شود. در میان فیلسوفان مسلمان معاصر، آیت‏الله مصباح یزدی توجیه باورهای وجدانی را به دلیل انتساب مستقیم آنها به علم، حضوری می­داند و به خطاناپذیری آنها معتقد است. این نوشتار با رویکردی تحلیلی سعی دارد تا دیدگاه آیت‏الله مصباح یزدی، از مبناگرایان مسلمان و بونجور، از مبناگرایان غربی را دربارۀ خطاپذیری یا خطاناپذیری وجدانیات تبیین کند و از این راه بر اساس فلسفۀ اسلامی، ایرادهای عمده­ای را که در میان فلاسفۀ غرب بر خطاپذیری باورهای وجدانی مطرح شده است، پاسخ دهد.
صفحات :
از صفحه 7 تا 30
لغزش معناشناختی در نظریه‌های اخلاقی غایت‎گرا با تأکید بر نظریۀ اخلاقی استاد مصباح یزدی
نویسنده:
محمدعلی مبینی، علیرضا آل‌بویه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
لغزش معناشناختی یکی از لغزش‌گاه‌های رایج در مباحث علمی است و زمانی رخ می‌دهد که شخص متفکر هنگام بحث و نظریه‎پردازی دربارۀ یک موضوع، از قلمروی معنایی مورد نظرش فاصله بگیرد و به وادی معنایی دیگری بیفتد. پرسش اصلی این مقاله آن است که آیا می‎توان گفت برخی نظریه‌های اخلاقی نیز دچار لغزش معناشناختی شده‌اند و اگر آری، این لغزش چگونه روی داده است؟ هدف این تحقیق آن است که از این منظر به بررسی نظریه‌های غایت‎گرا بپردازد و وقوع لغزش معناشناختی و چگونگی آن را در این نظریه‌ها واکاود. برای دستیابی به این هدف، از روش تحلیل مفهومی استفاده شده است؛ به این صورت که با تحلیل مفهوم «ارزش»، پس از تفکیک معانی مختلفی که از آن اراده می‎گردد، معنای مورد نظر در مباحث فلسفه اخلاق تعیین شده و سپس مطابقت یا عدم مطابقت نظریه‌های غایت‎گرا با این معنا بررسی گردیده است. با بررسی‎های به‌عمل‌آمده این نتیجه به دست آمد که نظریه‌های غایت‎گرا در فلسفه اخلاق و به‌طورخاص نظریۀ استاد مصباح یزدی در معرض چنین اشکالی هستند. در نظریۀ ایشان با نادیده‌گرفتن معنای ارزش اخلاقی، به جای آنکه از واقعیت‌داشتن ارزش اخلاقی اَعمال دفاع شود، از واقعی‌بودن ارزش ابزاری آنها برای رسیدن به نتایج مطلوب دفاع شده است.
صفحات :
از صفحه 4 تا 28
ارزیابی معرفتی باور دینی در اندیشه فضیلت‌محوران زگزبسکی و بررسی آن بر اساس حکمت متعالیه
نویسنده:
غلامحسین جوادپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ارزش‌سنجی معرفتی باورهای دینی، دغدغه‌ای دینی و معرفتی است و برپایه رویکردهای رایج در معرفت‌شناسی می‌توان باورهای دینی را محک زد و در مقایسه با دیگر باورها، نقص و قوت آنها را بازتاب داد. نقض‌های مشهور گتیه در قرن بیستم درباره تعریف «باور صادق موجه» باعث شد تا تلاش معرفت‌شناسان بر این متمرکز گردد که تعریفی جامع و مانع از معرفت ارائه کنند. یکی از این رویکردها، معرفت‌شناسی مبتنی بر فضایل عقلانی (معرفتی) بود. نخستین‌بار ارنست سوسا با طرح چالش‌هایی فراروی وثاقت‌گرایی، مدعی شد باید به این نظریه، قیودی افزوده شود. پیشنهاد او بازتعریف قوا و استعدادهای معرفتی در چارچوب اصطلاح فضایل عقلانی بود. بر این اساس، قوای معرفتی در صورت داشتن شرایطی، فضیلت شمرده شده، در دستیابی به معرفت مورد وثوق خواهند بود. لیندا زگزبسکی، معرفت‎شناس و فیلسوف دین معاصر، با نقد رویکردهای رایج در معرفت‌شناسی معتقد است برای حل معضلات معرفتی باید به‌جای تأکید بر خود معرفت و عوامل توجیه‌گر باورها، به انگیزه‌ها و خصلت‎های فضیلت‌مندانه عامل معرفتی توجه کنیم. وی به‌موازات اخلاق فضیلت‌محور و رویکرد ارسطویی به فضایل، رهیافتی فضیلت‌محورانه به معرفت‌شناسی پیش می‌نهد و مدعی است توانایی‌های عقلانیِ اکتسابی و خصائص معرفتی که انسان در فرآیند باورگزینی به کار می‌گیرد، فضایلی عقلانی و مشابه فضایل اخلاقی ارسطویی و دارای دو جزء درونی (انگیزش) و بیرونی (رسیدن به غایت موردنظر از آن فضیلت) هستند. وی سپس با نقد ادله ارسطو بر تفکیک این دو دسته از فضایل، آنها را از یک سنخ برمی‌شمارد و به عبارت بهتر، فضایل عقلانی را گونه‌ای از فضایل اخلاقی می‌پندارد که تمام احکام و خواص آنها را در خود دارند و تنها در هدف با دیگر فضایل متمایزند. براساس نظریه زگزبسکی، معرفت محصول فعالیت فضایل عقلانیِ عامل معرفتی در فرآیند باور است و یک فعالیت هنگامی برآمده از فضایل عقلانی شمرده می‌شود که: (1) عامل دارای انگیزش برآمده از آن ویژگی منِشی (فضایل) باشد، (2) آنچه را فرد فضیلت‌مند در موقعیت‌های مشابه از خود بروز می‌دهد، انجام دهد، (3) درنتیجه به سبب این دو به شیوه قابل اعتمادی به صدق (غایت فضایل عقلانی) نائل گردد. درنتیجه بین فرآیند معرفتی و صدق تلازم وجود دارد و معضلی که گتیه برای تعریف معرفت برشمرده بود، مرتفع می‌گردد. این رویکرد دارای نقاط قوت و ضعف است و ازآنجاکه رویکردی مسئولیت‌گرا است، نقش عامل معرفتی و مسئولیت او را بازنمون می‌کند. ابتنای بیش از حد نظریه به قوه حکمت عملی برای سنجش کارکرد درست فضایل و نیز بروز نتایج نادرست (کاذب) و گاه متعارض در اثر فعالیت فضایل عقلانی و یکسان‌انگاری افراطی ارزش‌ها و بایسته‌های معرفتی و اخلاقی از ضعف-های این نظریه است. این پژوهش با بررسی این رویکرد نوین و تبیین مقدمات و فرآیند استدلال آن، باور دینی را به محک آزمون آن می‌سپارد و سپس اصل نظریه را براساس سنت فلسفی حکمت متعالیه تحلیل می‌کند تا هم تشابه‌ها و تفاوت‌ها عیان گردد و هم نقاط ضعف آن از این منظر تبیین شود. در حکمت متعالیه نیز شاهد نوعی فضیلت-گرایی معرفتی هستیم؛ اما اولاً اطلاق فضیلت بر بایسته‌هایی معرفتی چندان برجسته نمی‌شود و ثانیاً این عوامل، علت انحصاری و تامه کسب معرفت تلقی نمی‌شوند.
بررسی تطبیقی مبناگرایی از دیدگاه پلانتینگا و استاد مصباح
نویسنده:
نصیر احمد حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مبناگرایی که کهن‌ترین و مهمترین نظریه توجیه به شمار می‌رود، تنها نظریه‌ای است که هم فیلسوفان غرب از آنبحث کرده‌اند و هم حکیمان اسلامی. مبناگرایان باورها را به دو دسته پایه و غیر پایه تقسیم می‌کنند. طبق این نظریه، باورهای پایه نیازی به توجیه ندارند اما باورهای غیر‌پایه به وسیله باورهای پایه توجیه می‌شوند. ویژگی‌های باور‌های پایه و چگونگی انتقال توجیه از باورهای پایه به باورهای غیر‌پایه دو مسأله بحث‌انگیز میان مبناگرایان بوده است. اختلاف بر سر این دو مسأله موجب شده که مبناگرایان به دو دسته عمده کلاسیک و معتدل تقسیم شوند. پلانتینگا، مبناگرای معتدل است و حال آن که دیدگاه مصباح یزدی به مبناگرایی کلاسیک نزدیک است. با وجود این، چون هردو مبناگرا هستند در آراء ایشان مولفه‌‌های مشترکی وجود دارند که درخور بررسی است. در این رساله، که به بررسی تطبیقی، یا به تعبیر بهتر، مقایسه‌ای دیدگاه‌های این دوفیلسوف درباره مبناگرایی پرداخته می‌شود، تلاش می‌شود وجوه تشابه و وجوه تمایز دیدگاه ایشان در این باره روشن‌شود. بنابراین، در این پژوهش روشن می‌شود که روش پلانتینگا برای شناسایی و دستیابی به باورهای پایه، یک روش استقرائی است و حال آن که روش استاد مصباح روش قیاسی است. استاد مصباح، بر پایه روش خود، گزاره‌ها یا باورهای پایه را به گزاره‌هایی موسوم به بدیهیات اوّلیه و وجدانیات محدود می‌کند در حالی که پلانتینگا دامنه این باورها را بسیار گسترده‌تر لحاظ می‌کند. رویکرد پلانتینگا به مسایل برون‌گرایانه، نسبی‌گرایانه و بالطبع فردگرایانه است و حال آن که رویکرد استاد مصباح درون‌گرایانه و مطلق‌گرایانه است. با وجود این تمایزها، مشترکاتی نیز در آراء ایشان مشاهده می‌شود: بخش کردن باورها به دو دسته پایه و غیرپایه، معقول بودن هر دو دسته از باورها و واقعی بودن آنها از جمله مسایل مشترک میان آنها به شمار می‌رود. همچنین اساس معقولیت باورهای پایه از دیدگاه پلانتینگا نوعی تجربه درونی است که از سنخ معرفت نیست. استاد مصباح نیز اساس باورها را معرفت حضوری، می‌نامد که با تجربه درونی قرابت زیادی دارد.پس از توضیح درباره پاره‌ای از مفاهیم و اصطلاحات به کار گرفته شده در این پژوهش نخست به بررسی مبناگرایی عام و کلاسیک می‌پردازیم. مبناگرایی عام صرفاً دیگاه‌هایی را بیان می‌کند که فراگیر است و همه مبناگرایان آن‌ها را می‌پذیرند. مبناگرایی کلاسیک دیدگاهی است که معتقد است باورهای پایه، باورهای یقینی، تردید‌ناپذیر و خطاناپذیر هستند. این ویژگی‌ها را می‌توان در باورهای بدیهی عقلی، بدیهی حسی و خطا‌ناپذیر یافت. مبناگرایی کلاسیک از دوره باستان آغاز می‌شود و در دوره جدید با دکارت به اوج خود می‌رسد. در دوره معاصر معرفت‌شناسان انسجام‌گرا و عده‌ای از مبناگرایان معاصر نظیر آلوین پلانتینگا نقد‌هایی رابر مبناگرایی کلاسیک وارد نمودند و روایت معتدل از آن را مطرح کردند.
عقلانیت باور دینی از نگاه برون گرایان
نویسنده:
محمد علی مبینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دفاع از عقلانیّت باور دینی در طول تاریخ، بسته به نوع رویکردهای فلسفی و معرفتی حاکم بر اندیشه‌ی بشر، رنگ‎های مختلفی به خود گرفته و انواع گوناگونی پیدا کرده است. بسط و توسعه‌ی برون‎گرایی در معرفت‎شناسی معاصر، سبب شده است تا عدّه‎ای از اندیشمندان دینی، که در باب معرفت، دیدگاهی برون‎گرایانه اتّخاذ کرده‎اند، نگاهی جدید به باورهای دینی بیندازند و عقلانیّت آن را از نگاهی برون‎گرایانه به اثبات رسانند. در این نگاه برون‎گرایانه، نقش استدلال در توجیه باور دینی تضعیف می‎شود و استدلال‎مداری حاکم در الهیّات طبیعی و قرینه‎گرایی کسانی مانند لاک و دکارت انکار می‎شود. باور دینی در این نگاه می‎تواند بدون ابتنا بر هر گونه استدلالی، عقلانی و موجّه باشد. به بیان دیگر، باور دینی در زمره‌ی باورهای پایه قرار می‎گیرد. تجربه‎گرایی آلستون و ادّعای واقعاً پایه بودن باور دینی از سوی پلنتینگا هر دو ناشی از برون‎گرایی آن‌ها در مسأله‌ی معرفت است. به طور کلّی می‎توان گفت ظهور مکتب معرفت‎شناسی اصلاح‎شده در اندیشه‌ی دینی، هم‌زمان با ظهور یا احیاء برون‎گرایی در معرفت‎شناسی معاصر بوده است و از آن بسیار مایه می‎گیرد.
صفحات :
از صفحه 9 تا 43
نگاهی به مبناگرایی سنتی در فلسفۀ غرب؛از یقین دکارت تا خطاناپذیری بونجور
نویسنده:
وحیده اکرمی ، محمدعلی مبینی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دکارت، به عنوان یکی از نمایندگان برجستۀ مبناگرایی سنتی، برای دستیابی به یقین، شک عام دستوری را نقطۀ آغاز قرار می‌دهد و بر اساس آن، در نخستین‌گام به وجود خود یقین می‌کند و از این طریق، معرفت به خدا و جهان را تبیین می‌کند. او در مسیر فکری خود تلاش می‌کند از اعتبار حواس که احتمال خطا دارند، بکاهد و ارزش بیشتری به شهود ذهنی دهد. دکارت وضوح و تمایز را ملاک حقیقت می‌داند و مصونیت از هر شک ممکن را معیاری برای یقین به شمار می‌آورد. بونجور که از معرفت‌شناسان معاصر است، در دفاع از مبناگرایی سنتی، با بیان انتقاداتی بر دکارت، می‌کوشد تا نظریه یقین دکارت را از نقدها بپیراید و به معیاری جدید برای خطاناپذیری باورها برسد. نظریه «آگاهی سازنده» بونجور راهی در تبیین باور خطاناپذیر می‌باشد. آگاهی سازنده یک مرحله هوشیاری غیر مفهومی است که با فرایند توصیفی می‌توان آن را به باور مفهومی تبدیل کرد. از این منظر، دیدگاه بونجور با اندیشۀ علم حضوری در فلسفۀ اسلامی قابل مقایسه است، با این تفاوت که از دیدگاه بونجور، در باورهای برآمده از آگاهی غیر مفهومی احتمال خطا وجود دارد، ولی توجه به آن معقول نمی‌نماید.
صفحات :
از صفحه 82 تا 101
برون گرایی در معرفت شناسی آلوین گلدمن - گزارشی از سه مقاله
نویسنده:
محمد علی مبینی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دانشگاه قم ,
چکیده :
یکی از رویکردهای مهم به مسئله معرفت و توجیه، در معرفت‌شناسی معاصر رویکرد برون‌گرایانه است که در آن بر نقش شرایط علی مناسب در تولید معرفت و باور موجه تأکید می‌شود. اعتمادگرایان که دسته‌ای از برون‌گرایان را تشکیل می‌دهند، معتقدند که اگر یک باور از مجاری قابل اعتماد سرچشمه گرفته باشد می‌تواند باوری موجه باشد، حتی اگر فرد باورکننده از نحوه توجیه باور خود آگاه نباشد و نتواند وجه توجیه باور خود را بیان کند. دیدگاه‌های آلوین گلدمن را می‌توان سرآغازی برای این رویکرد دانست. در اینجا، با مروری بر سه مقاله او، سیر اندیشه وی را به‌سوی اعتمادگرایی مشاهده خواهیم کرد.
صفحات :
از صفحه 82 تا 115
مفهوم ضرورت در نظریۀ اخلاقی آیت الله مصباح یزدی
نویسنده:
محمد علی مبینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریۀ آیت‏الله مصباح یزدی دربارۀ باید و نبایدهای اخلاقی به نظریۀ ضرورت ‏بالقیاس الی الغیر مشهور است، زیرا خود ایشان به‌صراحت بایدهای اخلاقی را بر اساس مفهوم ضرورت ‏بالقیاس الی الغیر تبیین کرده‌اند. برخی اندیشمندان بر این نظریه اشکال کرده‏اند که باید اخلاقی نمی‏تواند تحت مفهوم «ضرورت بالقیاس الی الغیر» قرار گیرد. هدف این مقاله تبیین نظریۀ آیت الله مصباح و بررسی اشکال وارد شده است. این بررسی با روش تحلیل عقلی و رجوع به ارتکازات و شهودات مفهومی انجام شده و با ذکر نمونه‏های کاربردی بر مدعای مورد نظر استدلال شده است. نتیجه اینکه سخنان استاد مصباح در توضیح این نظریه، به‏گونه‏ای است که نمی‏تواند بیانگر مفهوم ضرورت ‏بالقیاس الی الغیر باشد و اساساً تبیین باید و نباید اخلاقی بر اساس این مفهوم نادرست است. با این حال، بر خلاف نتیجه‏گیری مستشکل، به صرف این اشکال نمی‏توان هرگونه تبیین علّی از باید و نباید اخلاقی را رد کرد، بلکه دیدگاه استاد مصباح را می‏توان منعکس‏کنندۀ ضرورتی دانست که در اصل علّیت به‌ویژه قاعدۀ سنخیت میان علت و معلول نهفته است. در واقع، اشکال استاد مصباح در این مسئله در نام‏گذاری این نظریه به «ضرورت‏بالقیاس الی الغیر» است و برای زیر سؤال بردن تبیین علّی او از باید و نباید اخلاقی لازم است راه‏ دیگری پیمود.
صفحات :
از صفحه 27 تا 48
تناسب و سازگاری وجودی به منزلۀ ارزش‌ بنیادین
نویسنده:
محمدعلی مبینی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مفهوم تناسب و هماهنگی، پیوند وثیقی با مفهوم خوبی دارد و در بسیاری از موارد این مفهوم در معنای خوبی لحاظ می‌شود. خوب‌بودن یک وسیله برای یک هدف، به معنای مناسب‌بودن آن وسیله برای رسیدن به آن هدف است و خوب‌بودن یک چیز برای انسان به معنای مناسب‌بودن آن برای انسان است. در این مقاله، ادعا می‌شود که خوبی ارزشی و به‌ویژه خوبی اخلاقی نیز بر اساس مفهوم تناسب قابل تبیین است. مدعای اصلی این است که همۀ ارزش‌ها به‌ویژه ارزش‌های اخلاقی از تناسب و هماهنگی وجودی برمی‌خیزند و اساسی‌ترین تناسب و هماهنگی که خاستگاه ارزش است، تناسب و هماهنگی وجودی میان خداوند و مخلوقات او است. نظریه‌های دیگری نیز وجود دارند که ارزش اخلاقی را بر اساس مفهومی از تناسب تبیین کرده‌اند، ولی از آن‌جا که معنایی فراگیر از آن را در ذهن نداشته‌اند، از تبیین ارزش در پایه‌ای‌ترین مرحله ناکام مانده‌اند. تناسبی که در این مقاله خاستگاه ارزش شمرده می‌شود، تناسبی فراگیر و مطلق است که میان همۀ موجودات و در رأس آن میان مخلوقات و خداوند برقرار می‌شود و در این گونه تناسب، هر موجودی هم جایگاه وجودی خود را در عالم به رسمیت می‌شناسد و به آن پایبند می‌ماند و هم نقش وجودی موجودات دیگر را نسبت به خود پذیرا خواهد بود. چنین تبیینی از ارزش هم با ارتکازات ما هم‌خوانی دارد و هم پاسخی قانع‌کننده به بسیاری از پرسش‌ها فراهم می‌کند.
صفحات :
از صفحه 2 تا 33
  • تعداد رکورد ها : 26