جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 35
پیوند شکاکیت و متافیزیک در فلسفه کانت و علامه طباطبایی
نویسنده:
محمدرضا عبدالله نژاد، علیرضا محمدزاده قبادلو
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقالة حاضر با تمرکز بر این سؤال که «آیا متافیزیک توان مقابله با چالش‌های شناختی را دارد یا نه؟»، به بحث تطبیقی دربارة نحوة پیوند شکاکیت و متافیزیک در فلسفة کانت و علامه طباطبایی می‌پردازد. تفاوت شرایط تاریخی زمان کانت و علامه، تفاوت دیدگاه آن‌ها در باب متافیزیک و نیز تفاوت رویکرد فلسفی آن‌ها از جمله مواردی هستند که نوشتة حاضر با تأکید بر آن‌ها سعی می‌کند به سؤال مذکور پاسخ دهد. گفتنی است که شرایط نامناسب علم، دین و اخلاق در زمان کانت و نیز علاقة وی به این سه حوزه، کانت را وادار نمود تا با تفکیک دو تلقی متفاوت از متافیزیک (یعنی متافیزیک طبیعت و متافیزیک متعالی)، و به تبع آن، با اتخاذ یک رویکرد متفاوت در فلسفه، به انتقاد از متافیزیک (متعالی) بپردازد و آن را در پاسخگویی به شکاکیت و چالش‌های آن ناتوان بداند. این در حالی است که شرایط تاریخی زمان علامه طباطبایی و تلقی خاص وی از متافیزیک (که ریشه در سنت فلسفة اسلامی دارد،) او را به طرح این ادعا کشانده‌است که متافیزیک نه تنها توان پاسخگویی به شکاکیت و چالش‌های موجود را دارد، بلکه همة علوم نیازمند متافیزیک هستند و در واقع، همة دانش‌های بشری بدون آن در معرض شکاکیت و تهدیدهای آن قرار دارند.
صفحات :
از صفحه 45 تا 72
زمینه‌های فلسفی نقد پوزیتیویست‌های منطقی از متافیزیک
نویسنده:
ابوالفضل ابراهیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تبریز: دانشگاه تبریز,
چکیده :
از جمله رویدادهای مهم فلسفی در فاصله‌ی بین دو جنگ جهانی تشکیل حلقه‌ای فلسفی در وین بود که در آن بسیاری از حامیان علم درصدد برآمدند تا چالش‌هایی را که در آستانه قرن بیستم عارض اندیشه‌ی پوزیتیویسم علمی شده بود، برطرف کنند. پوزیتیویسم منطقی حاصل و خروجی اندیشه‌ای بود که در این حلقه پا گرفت و از جمله نمایندگان آن می‌توان به کارناپ، آیر، شلیک و وایزمن اشاره کرد. پوزیتیویست‌های منطقی دارای چند اصل عقیدتی عمده بودند: تمایز قاطع بین قضایای تحلیلی و ترکیبی که قدری از هیوم و قدری از ویتگنشتاین اخذ شده بود. اصل تحقیق‌پذیری که آن نیز گمان می‌رود از رساله‌ی ویتگنشتاین آمده باشد. و یک برنهاد فروکاهنده درباره‌ی نقش مشاهده در تعیین معناداری شناختی که خواستگاه‌اش را می‌توان به تجربه‌گرایان کلاسیک از قبیل لاک و هیوم و تقلیل‌گرایی راسل رسانید. انکار متافیزیک، ماحصل اصلی به کارگیری اصول اساسی مذکور توسط پوزیتیویستهای منطقی می‌‌باشد. بنابراین، زمینه‌های فکری پوزیتیویست‌های منطقی در نقد متافیزیک را هم می‌توان در فلسفه‌ی تحلیلی، مخصوصاً" نزد فیلسوفانی مثل ویتگنشتاین (در اصل تحقیق‌پذیری، اصل معناداری و اصل ضرورت این همانی است) و راسل وفرگه (در اصل منطق‌گرایی) و هم نزد فیلسوفان سنتی از قبیل هیوم و کانت (در نقد متافیزیک) ریشه‌یابی کرد. پوزیتیویست‌های منطقی از میان همه‌ی مکاتب فلسفی، متافیزیک را طرد و تخطئه می‌کردند، چرا که معتقد بودند احکام متافیزیکی بی‌معنی بوده و هیچ طریقه‌ی ممکنی برای آن که در تجربه به تحقیق برسند ندارند. همانطور که در مورد زمینه‌های فکری پوزیتیویست‌ها در بالا اشاره کردیم، طرد و رد متافیزیک امری نو ظهورنبود، هیوم متافیزیک را سفسطه و مغلطه خوانده بود و ادعا کرده بود که از تعبیرات بی دلالت و بی مدلول استفاده می‌کند. کانت هم متافیزیک مشروع را از متافیزیک نامشروع فرق می نهاد. در حالی که منتقدان پیشین متافیزیک در صدد غیر علمی و بی‌فایده نشان دادن متافیزیک بودند، پوزیتیویست‌های منطقی با استناد به رساله‌ی ویتگنشتاین، متافیزیک را فاقد معنی می‌شماردند و آن را به طور کلی انکار می‌کردند.
مسأله صدق در نقد عقل محض کانت
نویسنده:
محمدرضا عبدالله نژاد، خدیجه قلی زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نبود یک فصل یا مدخل مجزا در باب «صدق» در نقد عقل محض، وجود برخی عبارات و‌‌ اظهارات مبهم، پیچیده و‌‌ تفسیربردار درباب صدق در برخی بخش­های آن اثر و شکل­گیری تفسیرهای افراطی‌‌ ضد و نقیض راجع به این اظهارات از جانب برخی شارحان و مفسران کانت، از جمله موانع مهم پیشروی کانت پژوهان معاصر در زمینه ارائه یک دیدگاه واحد، منسجم و شفاف در باب نظریه صدق کانت بوده است. بنابراین، پرسش از چیستی صدق در نقد عقل محض به یک مسأله اساسی در میان کانت پژوهان تبدیل شده است. پژوهش حاضر، با تحلیل تلقی جدید کانت از «حکم» بعنوان یک نسبت معرفتی (و نه منطقی) میان تصورات، و نیز، بدون تمایل بی مورد به یکی از دو دیدگاه افراطی رایج در زمینه نظریه صدق کانت (که یکی کانت را به عنوان مدافع نظریه سنتی مطابقت صدق و دیگری کانت را مخالف نظریه مطابقت و بنیانگذار نظریه انسجام صدق قلمداد می کنند)، بر این نکته مهم تأکید می کند که ساختار کلی نقد عقل محض ایجاب می کند که نظریه سنتی مطابقت صدق نه کاملاً کنار گذاشته شود و نه کاملاً به آن صورت سنتی و رایج پذیرفته شود. به عبارت دیگر، نقد عقل محض، با اصلاح و تکمیل نظریه سنتی مطابقت صدق، پایه­های یک نوع تلقی جدید از صدق را بنا گذاشته است که می­توان آن را «نظریه استعلایی‌‌ مطابقت صدق» نامید. مطابق با این تلقی جدید، صدق جزء شرایطی است که یک حکم(Judgment) یا یک شناخت(Cognition) بدون آن نمی­تواند مطابق با متعلق اش بوده و تبدیل به یک معرفت عینی شود؛ تصورات تشکیل دهنده یک حکم یا شناخت تنها به شرطی می­توانند تبدیل به معرفت صادق یا حکم تجربی عینی شوند که در مطابقت با تجربه ممکن (یعنی اصول و قواعد کلی و پیشینی تجربه) تألیف یافته باشند.
صفحات :
از صفحه 187 تا 212
مفهوم حق در فلسفه لاک و کانت
نویسنده:
راحله زارع
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در دوران مدرن در نتیجه‌ی تلاش‌های متفکران و فیلسوفان این دوره، انسان بیش از پیش در کانون توجه قرار گرفت و جایگاه مرکزی را در عالم اشغال کرد. در این دوران همه چیز از زاویه‌ی انسانی تعریف می‌شد. بر این اساس مفهوم حق هم در این دوران معنایی انسانی به خود گرفت. در این دوران حقوق کیهان محور یونان باستان و حقوق خدا محور قرون وسطی، که در نتیجه‌ی آن، نقش اراده‌ی انسانی در تعیین حقوق فردی و اجتماعی نادیده گرفته می‌شد و حق به مجموعه‌ای از ارزش‌های از پیش تعیین شده اطلاق می‌گردید و انسان همواره محکوم به رعایت این ارزش‌ها بود، کنار گذاشته شد. متفکران دوران جدید با ارج نهادن به مقام والای انسانی در تعیین سرنوشت خویش و تأکید بر توانایی‌های عقل انسان در شناسایی حق و حقوق، مفهوم حق را در رابطه‌ی تنگاتنگ آن با اختیار و اراده‌ی انسانی مطرح کردند. جان لاک فیلسوف قرن هفدهم و نظریه‌پرداز بزرگ حقوق طبیعی، انسان را دارای حقوقی می‌دانست که مستقل از کلیسا و نظام حکومتی معتبر بود و عقل و خرد انسانی کاشف این حقوق بود و لذا حقوق انسان، حقوق اعطایی از جانب کلیسا و حکومت نبود و تنها نقش حکومت، پاسداری از حقوق طبیعی افراد بود. در ادامه‌ی این مسیر فکری به فیلسوف اخلاق قرن هجدهم، ایمانوئل کانت می‌رسیم. کانت نیز مفهوم حق را در ارتباط با مقام و منزلت رفیع انسانی مطرح کرد و می‌توان گفت که بیشتر از جان لاک، به برجسته کردن جایگاه انسان در ارتباط با حقوق انسانی پرداخت. او مفهوم حق را در حوزه‌ی اخلاق مطرح کرد تا همواره انسان با التزام به قانون اخلاقی و خرد خود بنیاد، در ارتباط با دیگر انسان‌ها به گونه‌ای اخلاقی و از بُعد شرافت والای انسانی و غایت فی نفسه بودن انسان، هم در وجود شخص خویش و هم در وجود دیگران، با آنان رفتار کرده و حقوق انسانی را مراعات نماید و با حرکت در مسیر تکامل اخلاقی، هر چه بیشتر در راستای انسانیت گام برداشته و آزادی را تحقق بخشد.
مفهوم انسان در انسان‌شناسی پراگماتیکی کانت
نویسنده:
سمیه رفیقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت با اطلاق اصطلاح «پراگماتیکی» بر انسان‌شناسی خود، به انتقاد از دیگر نظریات مطرح شده در این موضوع پرداخته و بر این باور است که با مشاهده و توصیف اعمال انسان و نیز نحوه تعامل او با محیط پیرامون خود و انسان‌های دیگر می‌توان به شناخت بهتری از انسان دست یافت. او با بررسی اعمال انسان در چهار سطح مختلف، انسان‌شناسی خود را از علوم دیگری که به مطالعه انسان می‌پردازند، متمایز می‌گرداند. اما مسأله‌ای که درباره انسان‌شناسی کانت مطرح می‌گردد، این است که آیا انسان‌شناسی او با فلسفه انتقادی‌اش، ارتباطی دارد؟ چنین به نظر می‌رسد که بتوان چنین ارتباطی را در نقد سوم بر مبنای حکم تأملی غایی یافت. در این پژوهش تلاش می‌شود تا ضمن بررسی نحوه ارتباط میان فلسفه انتقادی و انسان‌شناسی کانت، توصیف مناسبی از انسان‌شناسی کانت و هچنین ماهیت انسان از نگاه او، ارایه گردد تا از این طریق نه‌تنها زمینه برای آشنایی بیشتر با بخش دیگری از فلسفه کانت که خود آن را مفهوم «جهانی» فلسفه می‌نامد، گشوده شود، بلکه زمینه انسان‌شناسی‌های معاصر نیز روشن‌تر خواهد شد.
جایگاه کانت در اندیشه شوپنهاور
نویسنده:
محمدرضا عبداله نژاد
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله که به بررسی جایگاه کانت در اندیشه شوپنهاور می پردازد از یک مقدمه و دو بخش اصلی تشکیل یافته است. پس از شرح مختصر و مقدماتی جایگاه کانت در اندیشه شوپنهاور، در بخش اول، تحت عنوان« انتقاد از نقد اول»، ارزیابی انتقادی شوپنهاور از کانت در قالب سه مفهوم شیء فی نفسه، معنای تجربه و مقوله علیت به تصویر کشیده می شود. نکته قابل توجه این بخش این است که شوپنهاور، بر خلاف کانت، نه تنها شیء فی نفسه را با اراده یکی می گیرد، بلکه آن را قابل شناخت نیز می داند. در بخش دوم، تحت عنوان«انتقاد از نقد دوم»، انتقادات شوپنهاور از اخلاق کانت و مفاهیم کلیدی آن مثل امر مطلق، صورت گرایی اخلاق و نیز مساله مهم آزادی توضیح داده می شود. نکته قابل توجه این بخش نیز این است که شوپنهاور، بر خلاف کانت، انسان را فاعل آزاد و مختار نمی داند بلکه معتقد است که انسان همواره تحت تاثیر انگیزه هایش قرار دارد. در پایان، پس از مشخص شدن انتقادهای شوپنهاور از کانت بر این امر اشاره می شود که او بطور کلی ، علی رغم انتقادات تندی که از کانت می کند، همواره کانت را ستوده و به اعتراف خودش از او مطالب زیادی را الهام می گیرد.
نسبت اخلاق لویناس با اخلاق کانت
نویسنده:
محمدرضا عبداله نژاد
نوع منبع :
مقاله
چکیده :
در این مقاله سعی شده که نسبت بین اخلاق لویناس و اخلاق کانت در قالب تفاوت ها و تشابه های موجود بین اخلاق این دو متفکر مورد بررسی قرار گیرد. این مقاله دو بخش دارد. در بخش اول به وجوه اشتراک اندیشه اخلاقی لویناس و کانت تحت عنوان «تقدم عقل عملی» و «احترام به شان انسانی» مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده که فلسفه لویناس و کانت حامل روح اخلاقی مشترکی اند. این روح در نظام فلسفی هردو حضور دارد. در بخش دوم به وجوه افتراق اشاره شده که از جمله آنها می توان به خودآیینی اخلاق کانت در مقابل دیگرآیینی اخلاق لویناس اشاره نمود. علاوه بر این در اخلاق لویناس احساس و عاطفه جایگزین عقل کانتی می شود. همچنین سوژه اخلاقی کانت ماهیتا غیر از سوژه اخلاقی لویناس است. سوژه کانتی سوژه خودآیین و مختار و عقلانی است و سوژه لویناس در وهله اول در برابر دیگری و چهره او مسوول است. بنابراین می توان گفت که هم لویناس و هم کانت در نظام فلسفی خود یک رسالت بزرگ را برعهده دارند و آن رسالت اخلاقی است.
صفحات :
از صفحه 135 تا 155
برهان وجودی از نظر چهار متفکر ایرانی معاصر: (مرتضی مطهری، جوادی آملی، حائری یزدی و علامه جعفری)
نویسنده:
زهرا رضائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پایان نامه تلاش شده است تا برهان وجودی بعنوان یکی از اصلی ترین براهین اثبات خدا در غرب و جهان اسلام مورد بررسی قرار گیرد. برهان وجودی مهمترین برهان اثبات وجود خدا در جهان غرب است که از زمان آگوستین تا کنون مورد توجه فلاسفه بوده است و برای اولین بار آنسلم تقریری روشن از آن ارائه داده که بلافاصله مورد توجه قرار گرفته است و اغلب فلاسفه ی دوران جدید به نحوی بدان پرداخته اند. اما انتقادات هیوم و مخصوصا کانت باعث ایجاد شک در توانایی این برهان گردید. این برهان در جهان اسلام سابقه نداشته است و تنها معاصرین فلاسفه اسلامی بر اثر آشنایی با فلسفه ی غربی از این برهان بحث کرده اند. این پایان نامه در سه فصل تنظیم شده است: فصل اول در باب ماهیت برهان وجودی؛ فصل دوم در باب انتقادهای وارد بر این برهان؛ و فصل سوم در باب نظر متفکران اسلامی معاصر درباره این برهان می باشد
مفهوم میل در فلسفه هگل و لکان
نویسنده:
انور رحمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیده: این پایان‌نامه مفهوم میل را در هگل و لکان بررسی می‌کند. میل همواره به عنوان عنصری غریزی و بی ارادی در مقابل عقل بشر مورد بحث بوده است. هگل رویکرد متفاوتی به میل دارد. او میل را عنصری ضروری برای سوژه در فرایند دیالکتیکی شناخت می‌داند. بر طبق نظر هگل وقتی سوژه از خود شناخت پیدا می‌کند، این شناخت او با میل به دیگری توأم است، همچنان که به خودش میل دارد. میل به دیگری در فلسفه هگل پایه اصلی خودآگاهی است. هگل در پدیدارشناسی از رابطه میل و خودآگاهی بحث می‌کند و بر این باور است که میل و خودآگاهی از هم جداشدنی نیستند، چون میل سوژه همان خودآگاهی است. بنابراین با قاطعیت می‌توان گفت که ذات انسان با میل قابل بیان است.لکان یکی از روانکاو-فیلسوفان بزرگ قرن بیستم تحت تأثیر فلسفه هگل و نظری? میل او بوده است. لکان همچنین از روانکاوی فروید نیز تأثیر پذیرفته بود. لکان همانند هگل میل را به صورت میل به دیگری تبیین می‌کند. تبیین او متفاوت از تبیین هگل است. او به معنای دقیق کلمه میل را با فقدان یکی می‌‌گیرد. اما او در سرتاسر حرفه کاری‌اش اعتقاد داشت که میل، همواره میل دیگری است. این پایان نامه از سه فصل تشکیل شده است. فصل اول: در مورد میل در پدیدارشناسی روح هگل بحث می‌کند. فصل دوم در ارتباط با موضوع میل در لکان است. فصل آخر با بررسی میل در هگل و لکان به پایان می‌رسد.
نیچه و پست مدرنیسم
نویسنده:
نعیمه آقاجانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فردریش ویلهلم نیچه (1844-1900) را باید از تأثیر گذار ترین فیلسوفان دوران مدرن محسوب کرد. فردریش نیچه، فیلسوفی که علی رغم آن چه که در ظاهر از متن این فیلسوف فهمیده می شود، فیلسوفی کاملاً یکپارچه است و در مسیر مشخصی حرکت می کند، هر قطعه ای در متن دقیقاً جای خود را دارد و هر آموزه ای هر قدر هم که متناقض جلوه کند در مسیر خویش در جریان است و با آن آموزه ی اساسی پیوند دارد. فیلسوفی که رشته ی دانشگاهی اش زبان شناسی تاریخی بود، و به همین دلیل زبان در فلسفه ی او جایگاهی بس اساسی دارد، به‌گونه ای که می توان گفت تمام فلسفه ی او را تحت تأثیر قرار داده است. در اثبات این امر همین بس که حقیقتی را که سالیان سال فلاسفه در جست جوی آن بودند امری زبانی می داند و هرمنوتیک یا همان تأویل را تنها مواجه ی بشر با هستی می داند و بیان می کند که انسان از چشمِ نیاز های خود به هستی می نگرد و آن را به گونه ای می بیند که نیاز های او را برآورده کند. تأثیر عظیم نیچه را می‌توان بر اکثر فیلسوفان پس از خودش و دوران‌های دیگر قابل توجه است. از جمله می‌توان به دوران پست‌مدرن اشاره کرد. وقتی نام «پست‌مدرن» را می‌شنویم، آنچه در ابتدا در ذهن می‌آید موجی از ناآرامی‌ها و بی‌ثباتی‌هاست که یادآور تفکراتِ نیچه‌ای است. بسیاری از مفسران و منتقدان این دوران بر این باورند باید این دوران را دوران آشوبگری و ناامنی فکری دانست، زیرا هرگونه ثبات فکری را منکر می‌شوند. من باب مثال، مبانی اصلی نئوپراگماتیست خود را انکار حقیقت می‌داند؛ یعنی نفی هرآنچه که در خود قطعیت را به همراه دارد. شاید بتوان ادعا کرد که نیچه در دوران مدرن شناخته نشده است و این متفکران پست‌مدرن بودند که پرده از افکار و اسرار او برداشتند. فیلسوفان این دوره را باید تحت فرمانِ نیچه انگاشت. باید بیان کنیم که نگارنده در این پایان‌نامه قصد دارد این تأثیر مهم نیچه را در ظهور این دوران با بررسی تفکر فیلسوفانش مورد پژوهش قرار دهد
  • تعداد رکورد ها : 35