جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 50
تحلیل شهودی هستی و استنباط وجود واجب نزد ابن سینا
نویسنده:
رمضان مهدوی آزادبنی ، محمود دیانی ، آیناز بخشی آجقان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شیوه های کسب معرفت خدا همواره از دغدغه­های­­­­ فیلسوفان بوده است. در فلسفه اسلامی ابن سینا در آثار خود معرفت خداوند را مورد بررسی قرار می­دهد و بخصوص در کتاب اشارات شیوه متفاوتی را در باره معرفت خداوند ارائه می­نماید به نحوی که خود در نمط چهارم فصل بیست و نهم بدان عنوان صدیقین می­دهد. هدف پژوهش حاضر دفاع از شیوه صدیقین سینوی است که به اشتباه به برهان صدیقین معروف گشته است. پرسشی که در این پژوهش بدان پاسخ داده می­شود این است آیا روش جدیدی را که ابن سینا درباره معرفت واجب در کتاب الاشارات و التنبیهات معرفی نموده است از خطای استنباط مصداق از مفهوم رنج می­برد؟ در این رابطه نویسنده با تکیه بر آثار ابن سینا ضمن ارائه تقریری شهودگرایانه نشان­خواهد داد که ابن سینا در تحلیل شهودی هستی ، وجود واجب را به عنوان نتیجه تحلیل خود نشان می­دهد و در این طریق او دچار خطای استنباط مصداق شئ از مفهوم ، نمی گردد. همچنین آشکار می­گردد که ابن سینا در تحلیل شهودی خود بی واسطه و بدون نیاز به مقدمات معرفت هستی واجب را نشان می­­­­دهد. نتیجه و دستاورد پژوهش حاضر، این است که ارزش فلسفی شیوه ای – شیوه صدیقین -که ابن سینا در کتاب اشارات در رابطه با معرفت واجب ارائه نموده­است درقالب تفکر فلسفی که با تکیه بر مفاهیم نظری مدعیات ، مورد تحلیل قرار داده می­­­­­شود شیوه ای معتبر است. و در چهارچوب مفاهیم نظری گامی موفق و رو به جلو بوده است.
صفحات :
از صفحه 729 تا 755
بررسی انتقادی مفاهیم دیالکتیکی در اندیشه مولانا و ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: پروانه دلاور استاد راهنما: رمضان مهدوی آزادبنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کلمه‌ی «دیالکتیک» در تاریخ فلسفه، سیر دگرگونی ویژه‌ای دارا بوده و برداشت‌های گوناگونی از آن شده‌است. در این پژوهش منظور از مفاهیم دیالکتیکی، مفاهیمی است که عموماً در دیالکتیک «هگل»، برجسته است. منظور هگل از روش دیالکتیکی، روشی مبتنی بر مفهوم گذار می‌باشد که دارای ارکان اصلی برنهاده، برابرنهاده و هم‌نهاده است. هدف از این پژوهش، مطالعه‌ی انتقادی اندیشه‌ی دیالکتیک و مفاهیم دیالکتیکی نزد مولانا و ملاصدرا با تکیه بر متن«مثنوی معنوی» و «اسفار اربعه» بوده‌است که به روش اسنادی و به وسیله‌ی فیش‌برداری صورت گرفته و در تحلیلِ نهایی، رویکردِ تطبیق میان آرای این دو اندیشمند، مدنظر بوده‌است. مهم‌ترین مفاهیم دیالکتیکی که درنظام عرفانیِ مولانا با توجه به سیرِ تحولیِ شخص و شعرش دیده‌می‌شود، حرکت تکاملی، تجدد امثال، جنبش آفرینش، تضاد و وحدت اضداد هستند. حتی هم‌گونی‌هایی در بیان دیالکتیک ‌هگل و مولانا مشاهده شد. در حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا، رهیافت‌هایی دیالکتیکی هم‌چون حرکت جوهری و نتایج آن، تضاد، سیالیت وجودِ اصیل، استعاره‌ی سفر و سیر روح دیده شد و نسبت آنها با دیالکتیکِ هگل سنجیده شد. در بررسی و تطبیق مفاهیم دیالکتیکی مولانا و ملاصدرا، اشتراکات و افتراق‌ها مورد تحلیل قرارگرفت که مهم ترین آنها تطبیق حرکت جوهری و خلق جدید است. رویکردهای نوین در خوانش متون کهن، وجوه تازه‌ای از معنا بر ما می‌گشاید. بر اساسِ این پژوهش می‌توان از زاویه‌ی دیدِ دیالکتیکی، برخی از بخش‌های نظام اندیشگی مولانا و ملاصدرا را فهم کرد. عمده‌ی وجوه افتراق مفاهیم دیالکتیکی و فرایندهای دیالکتیکی در جهان اندیشگی مولانا و ملاصدرا به دو رویکرد اصلی آن دو یعنی عرفان و فلسفه مربوط است.
بررسی مبانی کلامی روش های تربیتی
نویسنده:
پدیدآور: زهرا کرم بین ؛ استاد راهنما: محمود دیانی ؛ استاد مشاور: رمضان مهدوی آزادبنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
تربیت، فرایندی است که در بستر وجود انسان شکل می گیرد و به این اعتبار، انسان، موضوع تربیت، قلمداد می شود. از دیدگاه پژوهشگران عرصه تعلیم و تربیت، حصول تحول تکاملی،از نتایج تربیت به شمار آمده و شایسته آن که، این تحول تکاملی، مبتنی بر اتخاذ بهترین مبانی باشد. از آن جا که مبانی کلامی برگرفته از دو ابزار عقل و نقل است، به نوبه خود می تواند نیکو ترین مبانی را در شناخت و به گزینی روش تربیت، معرفی نماید. بدون تردید در میان مبانی کلامی، آن دسته از مبانی که رویکردی انسان شناسانه دارند، از حیث معرفت شناختی،از جایگاه ویژه ای برخوردار خواهند بود.پرسش اصلی این جاست که چه رابطه معنا داری میان مؤلفه های کلامی(با رویکرد انسان شناختی)و روش تربیتی، بر مبنای متون دین اسلامی وجود دارد؟ پژوهش حاضر می کوشد تا با اتکاء به منابع دست اول کلامی متکلمان و فیلسوف- متکلمان مسلمان، به روش توصیفی- تحلیلی به گونه کتابخانه ای بر مبنای جمع آوری داده ها، به پرسش پیش گفته، پاسخ دهد. نتیجه آن که بر مبنای دیدگاه کلامی-انسان شناختی اسلامی، وجود عناصر: فطرت، عقل و کرامت، نقش به سزایی در شناخت و به گزینی روش تربیتی دارند.
بررسی مسأله انسجام ذاتی قرآن از دیدگاه علامه طباطبائی در تفسیر المیزان و امام فخر رازی در تفسیر کبیر
نویسنده:
پدیدآور: عصمت ‌ملک لوزاده بزنجانی ؛ استاد راهنما: محمود دیانی ؛ استاد مشاور: رمضان مهدوی آزادبنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
تحلیل فلسفی مکاشفه و پیامد معرفتی آن
نویسنده:
پدیدآور: کبری قربانی ؛ استاد راهنما: رمضان مهدوی آزادبنی ؛ استاد مشاور: مهدی خبازی کناری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
معرفت شهودی یا شناخت عرفانی معرفتی است متفاوت با معرفت های متعارف حسی و عقلی.این نوع معرفت نه از راه تفکر نظری بلکه از راه یاد خدا، مراقبه، تهذیب نفس و زندگی عارفانه به دست می آید. در این نوع معرفت بین فاعل شناسایی و متعلق شناسایی فاصله و واسطه نیست و عارف و معروف یا شاهد و مشهود در آن نوعی وحدت یا اتحاد و اتصال دارند. از این رو، این نوع معرفت را مستقیم، بی واسطه و حضوری می دانند. متعلق این معرفت خدا، عوالم هستی و به طور کلی وجه باطنی و پنهان عالم است که از نگاه عارف چیزی جز تجلیات الهی نیست. همان گونه که شناخت های عادی ما دارای تنوع و مراتب است، شهود عرفانی نیز تنوع و مراتب دارد. چنان که ادراکات عادی ما به حسی و عقلی تقسیم می شوند، کشف عرفانی نیز به کشف صوری و کشف معنوی تقسیم می شود. از دیدگاه عرفای اسلامی راه برتر در شناخت خدا و ایمان به او معرفت شهودی است. دو معیار مهم در ارزیابی شهود عرفانی به ویژه برای ناعارفان عقل و وحی است. این مفهوم، در فلسفه جایگاهی رفیع داشته و در تقسیمات اولیه وجود، مباحث علم و عالم و معلوم، شناخت شناسی و هستی شناسی توسط فلاسفه به مورد بحث گذاشته شده است. همچنین در عرفان و تصوف، مباحث ارزشمندی در خصوص «شهود» و «حضور» مطرح شده است. هدف این پژوهش، حاضر بررسی مساله معرفت شهودی و مکاشفه است. نویسنده تلاش می کند تا روش توصیفی و تحلیلی و با رویکرد انتقادی مساله مکاشفه و دلالت معرفت شناختی آن را بیان نماید.
بررسی اختلاف فلسفه وکلام اسلامی در مورد قدرت الهی
نویسنده:
پدیدآور: منیره ابراهیمی کیاپی ؛ استاد راهنما: رمضان مهدوی آزادبنی ؛ استاد مشاور: محمود دیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مبحث اسماء وصفات خداوند یکی از مهمترین وشاید پر دامنه ترین مباحث کلامی وفلسفی است . که در کتب مختلف موضوع آن بعد از توحید مطرح می شود . براساس همین یکی از با اهمیّت ترین ودقیق ترین صفات الهی ، قدرت خداوند ودایره شمول وعمومیت آن است ، که درموارد زیادی مورد اختلاف فلسفه وکلام قرار گرفته،به طورکلیحتّی در تعریف،تفسیر ومبانی فکری این صفت الهی (قدرت)تفاوت زیادی در میان این دیدگاه ها وجود دارد.توضیح اینکه دربحث از صفات الهی نخستین بحث تقسیم صفات خداوند است. از این رو صفت الهی تقسیم می شود : الف)-صفات ثبوتیه (کمالیه خداوند) یعنی: صفاتی که وجود آنها در یک موجود نشانه کمال اوست. ب)- صفات سلبیه (تنزیهیه) یعنی:ثبوتشان برای حق تعالی محال است.(حلی،73:1367 )با توجه به مطالب فوق اوّلین صفت از صفات کمالیه خداوند صفت قدرت است.واژه قدرت درفرهنگ فارسی توانستن و توانایی داشتن که معنی مصدری آن است .در لغت نامه دهخدا ،آگاهی نیز مرادف با کلمه استطاعت بکار رفته است .قدرت در لغت ریشه های مختلفی دارد. قَدر، قَدَّر،ومانند آن که با اوزان متعدد مطرح می شود. گاهی به معنای ضیق وتنگ آمده است وهمچنین به معنی اندازه ومقدار است. قدرت در اصطلاح صدور فعل از فاعل را می گویند که از روی علم انجام پذیرد.(جوادی آملی،336:1393) دیدگاه فلاسفه درباره قدرت این است که قوّه را با قدرت مساوی دانسته و یکی از معانی قوّه ،همان واژه قدرت می باشد. بجای آن بکار رفته است.قدرت بدین معنای است که فاعل زنده با شعوری به گونه ای باشد که اگر بخواهد بتواند کاری را انجام دهد واگر نخواهد انجام ندهد.متکلمین می گویند : هر جا قدرت باشد امکان هم باید باشد .آنجایی که فاعل ، قادر است که {من شأنه ان یفعل ومن شأنه ان لا یفعل}در وجود فاعل ، امکان فعل وعدم فعل وجود داشته باشد . قدرتی که در آن عدم فعل نباشد، قدرت نیست بلکه عجز است و به جبر منتهی می شود.(مصباح یزدی وابراهیمی فر،361:1387)متکلمین وفلاسفه در رابطه با قدرت دو گونه بحث دارند : 1-اثبات اصل قدرت برای واجب الوجود لذاته2-اثبات عمومیت ونامتناهی بودن قدرت خداوند . فیلسوفان برای اثبات قدرت واجب تعالی سه مقوله ذکر کردند :الف)- مبدئیت برای فعل .حاصلش این است که در عالم هستی جز واجب تعالی ، هر چه هست ممکن است و معلول . وسلسله ی معلول ها به به ذات واجب منتهی می شود. ب)- علم به خیر بودن آن فعل برای فاعل . پس خداوند ذاتاً علم به نظام احسن در اشیاء دارد وهمه اشیاء وجودشان برای خداوند مکشوف اند. ج)-اختیار .در عالم هستی تنها موثر خداست وموثری جز او نیست تا در واجب اثر گذاشته و اورا بر انجام کاری اجبار و الزام نماید و یا از انجام کاری باز دارد . غیر حق تعالی هر چه هست ، فعل او واثر اوست واثر او هرگز نرسد که در موثر خویش تأثیر کند .بنابراین با توجه به مطالب فوق واجب تعالی ذاتاً قادر است و قدرت او،عین ذات اوست . چه مقومات قدرت جملگی عین ذات او می باشد. همچنین آنان برای اثبات عمومیت واجب تعالی به برهانی به نام«الشیءمالَم یجب لم یوجَد»اشاره کردند.(طباطبایی و شیروانی،138:1388-137)متکلمین برای اثبات اصل یک قدرت،خداوند فاعل مختار است نه فاعل موجَب .دو مقدمه ذکرکردند .الف)-برای فاعل هشت قسم ذکر کردند.1-فاعل بالطبع 2-فاعل بالجبر 3-فاعل بالرضا...که متکلمین صانع را فاعل بالقصد می دانند.ب)-فاعل مختار یا قادرعبارتست کسی که به قول متکلمین یصح منه الفعل و الترک ، یعنی فعل و ترک آن هر دو برای ما مقدور است اگر بخواهیم انجام داده واگر نخواستیم انجام نمی دهیم. برای بحث دوم اثبات عمومیت
بررسی مسأله امامت در تفسیر روح‌المعانی و تفسیرالمیزان
نویسنده:
پدیدآور: امین یوسفی ؛ استاد راهنما: رمضان مهدوی آزادبنی ؛ استاد مشاور: سیدعلی‌اکبر ربیع‌نتاج
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مسأله امامت یکی از مسائل مهمی است که در جهان اسلام بعد از رحلت رسول اکرم (ص) سبب ظهور شکاف میان مسلمین گردید. در خصوص جانشین پیامبر (ص)، و وجوب تعیین امام، بین شیعه و سنی اختلافی نیست، ولی در نوع وجوب و شیوه‌ی تعیین امام، اختلاف نظر وجود دارد. امامیه، امامت را از اصول مهم اعتقادی دانسته و معتقد است که نصب امام بر خداوند متعال واجب است که راه شناخت آن هم با توجه با کتاب و سنت روشن می‌شود و امامت جایگاه رفیعی نزد شیعه دارد که وجود صفاتی چون عصمت را در امام شرط کرده‌اند، اما اهل سنت به ویژه آلوسی، نصب امام را به حکم شرع بر مردم واجب دانسته، ولی وجود صفاتی چون عصمت را در امام لازم نمی‌دانند. مقوله امامت اگر چه در مباحث اعتقادی و کلامی دارای قدمتی دیرینه است، اما همیشه یکی از مهم‌ترین و چالش بر انگیز‌ترین مباحث کلامی در بین متکلمان و مفسران اسلامی است. و چون مهم‌ترین آیات قرآن مورد استناد امامیه در اثبات اصل امامت و جانشینی پیامبر (ص)، آیات ولایت، تبلیغ، اکمال، تطهیر، مودت و مباهله می‌باشند و بیشتر اشکالات از طرف اهل سنت در مورد امامت در رابطه با این آیات وارد شده است، در این پژوهش محقق با مراجعه به منابع تفسیری با روش توصیفی _ تحلیلی سعی می‌نماید که به بررسی مسأله امامت از نظر آلوسی در تفسیر روح المعانی و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پرداخته، دیدگاه‌های این دو مفسر بزرگ از شیعه و اهل سنت را مورد ارزیابی قرار دهد.
ماهیت مرگ از دیدگاه متکلمان و حکمای اسلامی
نویسنده:
پدیدآور: عبدالله تقی‌زاده بابایی ؛ استاد راهنما: محمود دیانی ؛ استاد مشاور: رمضان مهدوی آزادبنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
حقیقت مرگ چون حقیقت حیات و زندگی از اسرار هستی است. از سویی مرگ با خود، نابودی و انعدام را به همراه دارد و از دیگر سو پس از تحلیل عمیق و فلسفی حقیقت انسان و مراجعه به آیات قرآن کریم و روایات، معلوم می شود که مرگ، مخلوق خداوند و امری وجودی است ! این نوشتار در صدد است تا معلوم سازد این مسأله از نگاه فیلسوفان و متکلّمان مسلمان چگونه قابل حلّ و بیان است؟ بررسی آراء متکلّمان امامیه و حکمای اسلامی (قدما و برخی معاصران ) نشان می دهد که در فهم حقیقت مرگ، مهم شناخت حقیقت انسان و حقیقت نفس است، می دانیم که انسان دارای دو بعد مادی و مجرد، و بعد مجرد همان روح یا نفس است که این نفس جوهری مجرد از ماده است و هنگام مرگ فانی نمی‌شود، حکماء و متکلّمان اتفاق نظر دارند که مرگ همان قطع رابطه میان نفس و بدن است و این در واقع همان فعل خداوند است «امری وجودی و مخلوق خداوند » که مرحله ای از آفرینش انسان را تشکیل می دهد. بنابراین وقوع مرگ به معنای عدمی در بستر بدن و به فقدان علائم حیاتی آن اتفاق می افتد و مرگ به معنای وجودی کلمه عبارت از انتقال نفس به عالم و نشئه ای دیگر است. پس مرگ نسبت به بدن انحلال و نابودی و نسبت به نفس ، حیاتی جدید است. روش گردآوری مطالب در این کار، اسنادی و کتابخانه ای و روش این تحقیق، توصیفی و تحلیلی است.
بررسی متافیزیکی مرگ‌اندیشی و پیامد‌های آن از دیدگاه علامه‌ طباطبایی و هایدگر
نویسنده:
ملیحه احمدبایی ، رمضان مهدوی آزادبنی ، محمد اسماعیل قاسمی طوسی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از میان موضوعات مختلف که جزء دغدغه­های متفکران مسلمان بوده، مسئلۀ مرگ است. هایدگر، یکی از فلاسفه اگزیستانس است که مرگ­اندیشی نزد او دغدغه اصلی بود. هدف مقالۀ حاضر، بررسی متافیزیکی مرگ­اندیشی نزد علامه و هایدگر است. نویسندگان تلاش خواهند نمود مرگ­اندیشی از منظر علامه را با مرگ­اندیشی نزد هایدگر مورد ارزیابی قرار دهند. مسئله این است که مبانی متافیزیکی چه نقشی در مرگ­اندیشی نزد علامه و هایدگر داشته و مرگ­اندیشی نزد این دو متفکر به چه نتایج و پیامدهایی منجر می­گردد؟ به عنوان نتیجۀ اصلی پژوهش حاضر، بیان خواهد شد که مرگ­اندیشی نزد این دو متفکر به دلیل نگرش متافیزیکی متفاوت به پیامدهای متفاوتی منتهی می­­شوند. مرگ­اندیشی نزد هایدگر بدون ارتباط با حیات پس از مرگ و خداوند به عنوان مبداء هستی بیان می­­شود در حالی که نزد علامه، مرگ­اندیشی در ارتباط با زندگی پس از مرگ و ایمان به خداوند مطرح می­گردد. با این وجود، برخی شباهت­های بنیادین را میان این دو اندیشمند می­توان نشان داد. روش پژوهش در مقاله حاضر، توصیفی – تحلیلی است و نویسندگان با تکیه بر آثار این دو متفکر و شارحان آن دو با رویکرد عقل­گرایی انتقادی مرگ­اندیشی را نزد این دو مورد ارزیابی قرار می­دهند.
صفحات :
از صفحه 99 تا 122
تحلیل نظریه قرینه گرایی راسل در مورد عقلانیت معرفت دینی با تکیه بر آثار شهید مطهری.
نویسنده:
مسعود خوش طینت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معرفت دینی یکی از مسائل مهم فلسفه دین و کلام جدید است که به شکل‌های مختلف مورد توجه فلاسفه و متکلمین قرار گرفته است. یکی از این اَشکال مورد بررسی، عقلانی بودن یا نبودن آن است. برخی از متفکرین الحادی معتقدند معرفت دینی نمی‌تواند عقلانی باشد و در مقابل عده دیگری معتقدند که معرفت دینی کاملاً عقلانی است و روش‌های متفاوتی را برای نشان دادن عقلانی بودن یا نبودن آن بکار می‌گیرند که از جمله آن روش‌ها قرینه‌گرایی است. بر همین اساس این پژوهش در پنج فصل به بررسی قرینه‌گرایی راسل در مورد عقلانیت معرفت دینی به عنوان یک فیلسوف ملحد و تحلیل آن بر اساس دیدگاه متفکرین دیگر و بالاخص شهید مرتضی مطهری به عنوان فیلسوف الهی می‌پردازد. در فصل اول: کلیاتی در مورد موضوع پژوهش، در فصل دوم به مبانی نظری تحقیق، در فصل سوم قرینه‌گرایی راسل در مورد عقلانیت معرفت دینی، در فصل چهارم به تحلیل انتقادی دیدگاه راسل پیرامون قرینه‌گرایی و نهایتاً در فصل پنجم نتیجه‌گیری جامعی از این مباحث انجام می‌گیرد. در این رابطه بررسی خواهد شد که تا چه اندازه قرینه‌گرایی راسل که در ابتدا قوی و محکم به نظر می‌رسد دارای اشکالات اساسی است و با یک نگاه فلسفی دقیق و برگرفته از تفکر اسلامی می‌توان نقدهای جدی به آن ایرادها وارد نمود. لازم به ذکر است این تحقیق با روش تحلیلی توصیفی است که پس از بررسی تعاریف و مقدمات مورد نظر به توصیف قرینه‌گرایی راسل و سپس تحلیل این نوع از قرینه‌گرایی که عقلانیت معرفت دینی را به چالش می-کشاند، می‌پردازد. از دیدگاه قرینه‌گرایی راسل همه‌ی براهین و قرائنی که برای اثبات وجود خداوند بکار گرفته می‌شود یا دارای مغالطه است و یا به نوعی قابل نقد می‌باشد که راسل در آثار خود به آن نقدها اشاره می‌نماید که ما نشان می‌دهیم که نقدهای راسل دارای ایرادات جدی است و نمی‌توان با تکیه بر آن اعتقادات دینی را مورد نقد قرار داد.
  • تعداد رکورد ها : 50