جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 24
روشنفکران ایرانی و هویت جلسه اول
سخنران:
رامین جهانبگلو، محمد ضیمران، امیر نیک پی
نوع منبع :
سخنرانی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هویت به معنای چیستی و کیستی است. به عبارت دیگر پرسش از چیستی و کیستی فردی و جمعی پرسش از هویت فردی و جمعی است. به راستی افراد و اجتماعات چه گونه خود را می شناسند و به دیگران می شناسانند؟ در این فرایند چه زمینه ها و عواملی مؤثرند؟ آیا تصویری که افراد و اجتماعات از خود و دیگران دارند، با واقعیت های موجود در مورد آنها مطابقت دارد؟ در این رابطه نقش صاحبان اندیشه و خرد چیست؟ آیا آنها در هویت سازی با معرفی افراد و اجتماعات به خود و دیگران نقشی دارند؟ آیا تصویری که آنها از افراد و اجتماعات و ویژگی های هویتی آنان به دست می دهند به پایندگی، رشد و ارتقای اجتماعات انجامیده یا سبب انحطاط و افول آنها شده است؟ در این میان وضعیت هویت ایرانی چه گونه است؟ ایرانیان هویت جمعی خود را چه گونه به تصویر می کشند؟ نقش روشنفکران یا صاحبان اندیشه و خرد ایرانی در ارایه ی این تصویر چه بوده است؟ روشنفکران ایرانی در هویت سازی ملی ایرانیان نقش خادم داشته اند یا خائن؟ وضعیت کنونی روشنفکری و نسبت آن با هویت سازی جمعی چه گونه است؟ اینها همه پرسش هایی هستند که پاسخ به آنها می تواند زوایایی از هویت جمعی ما و چگونگی ساخته شدن آن و نقشی را که روشنفکران در آن داشته اند، روشن سازد. فصلنامه ی مطالعات ملی، به دلیل اهمیت موضوع، چنین مباحثی را در سلسله نشست ها و میزگردهایی مورد بحث و بررسی قرار داده است. موضوع میزگرد “بررسی نقش روشنفکران ایرانی در هویت ملی ایرانیان” است.
افلاطون، پایدیا و مدرنیته
نویسنده:
محمد ضیمران
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
تهران: شرکت انتشارات نقش جهان مهر,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
موضوع این کتاب، نقد و تفسیر آرا و اندیشه‌های افلاطون است. هدف اصلی این نوشتار، نخست طرح تفسیرهای جدید در قلمرو اندیشه‌های افلاطون و ارتباط آن‌ها با پایدیای یونانی و در مرحلة دوم مراجعه به نظریه‌های فلاسفة مدرن در مورد این دو مطلب، به منظور دریافت ارتباط و نسبت میان افلاطون و مدرنیته است. کتاب علاوه بر توضیح ماهیت و چیستی «پایدیای یونانی»، دیدگاه‌های فلاسفة گوناگون دربارة «پایدیا» را شرح می‌دهد. بعضی از این فیلسوفان عبارتند از: آناکسیمندروس؛ هراکلیتوس و سقراط. در بخش دوم کتاب، مقولات و مفاهیم افلاطونی نظیر: عشق و دوستی، زبان، معنای زندگی و متافیزیک شرح داده شده‌اند و رویکرد فیلسوفانی نظیر هگل و نیچه به افلاطون تحلیل و بحث شده است.
نیچه و زبان
عنوان :
نویسنده:
محمدعلی محمدی ارهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
الف: موضوع و طرح مسئله ( اهمیت موضوع و هدف ): با وجودی که اکثر ما نیچه را یکی از بزرگترین فلاسفۀ دوران اخیر می‌دانیم، شایان ذکر است که وی از آرای زبانشناختی در خور توجهی برخوردار بوده که بررسی آنها نیز به نوبۀ خود ضروری می‌نماید. نیچه برای همۀ جهانیان فیلسوفی بارز و معروف به حساب می‌آید حال آن که آرای او در آنچه بعدها وی را فیلسوف برمی‌شمارد، تحت تأثیر تحصیلات و رشتۀ تخصصی‌اش، یعنی زبانشناسی تاریخی، بوده است. نگارنده سعی بر آن دارد تا در رسالۀ حاضر، تأثیر پذیری نیچه را از رشتۀ تحصیلی‌اش معلوم کند و مشخص سازد تا چه حد و اندازه‌هایی فیلسوفی چون نیچه در طرح مسائل فلسفی‌اش از نگاهخود به زبان بهره گرفته و تأثیر پذیرفته است.نیچه بیشتر در مقام یک فیلسوف مورد توجه قرار گرفته و کمتر به آرای زبانی و دید زبانشناختی وی در فلسفه پرداخته‌ شده‌است. به اعتقاد نگارنده بررسی آرای زبانی نیچه و احتمالأ تأثیر آن در دیدگاه فلسفی وی ضروری به نظر می‌رسد. از آنجا که از این منظر به آرای نیچه پرداخته نشده‌ و تاکنون، دست کم از آنچه نگارنده در اختیار داشته ‌است، نوشته‌ای در دست نیست که معلوم کند زبانشناسی تا چه حد و اندازه‌ای در نگاه فلسفی نیچه تأثیر گذار بوده است، به نظر می‌رسد پژوهشی در این زمینه، هر چند ناقص، می‌تواند از اهمیت خاص خود برخوردار باشد. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه‌ ها:از آنجا که اکثر آثار نیچه به فارسی ترجمه شده ‌است لذا مبنای کار بر اساس آثار او، نقدهای صورت گرفته از وی و همچنین کتابهای مرجعی چون مجموعه کتابهای راتلج و تاریخ فلسفه کاپلستون است. با توجه به موضوع تحقیق جمع‌آوری داده‌ها مستلزم شیوۀ کتابخانه‌ای است. نگارنده با استخراج آرای زبانشناختی نیچه از میان متون انتشار یافته از وی، این آراء را طبقه بندی می‌کند و به دنبال آن است تا معلوم کند بینش وی نسبت به زبان و مطالعۀ زبان چه بوده و چگونه در آرای فلسفی او تأثیر گذاشته است. روش گردآوری مطالب، آنگونه که پیش‌تر گفته‌ شد، کتابخانه‌‌ای است و نگارنده از روش توصیفی ـ تحلیلی در طرح مسائل و یافتن پاسخ برای پرسشهای خود بهره می‌گیرد.پژوهش حاضر مبتنی بر دو پرسش اصلی است:الف. آرای زبان‌شناختی نیچه کدام است؟ب. آیا آنچه نیچه در قالب رشتۀ تخصصی‌اش، یعنی فیلولوژی، آموخته است بر آرای فلسفی وی تأثیر گذار بوده یا نه؟پرسش های فوق بر پایه دو فرض اصلی مطرح شده اند که عبارتند از: الف.نیچه در زمینه زبانشناسی نگرش خاص خود را داشته است. ب.آموخته‌های نیچه در قالب رشتۀ تخصصی‌اش بر دیدگاه فلسفی وی تأثیر گذار بوده است.در پژوهش حاضر سعی بر آن است تا با توجه به دو فرض بالا به پاسخی مناسب برای دو پرسش اصلی این رساله دست یافته شود.ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: در تلاش برای تایید و بررسی فرض اول، در بخش دوم ازفصل چهارم با عنوان: منشأ زبان، ملاحظه گردید که نیچه همواره در آثار خود تضاد میان یک زبان « والا » و هنری را که از مصرف کردن روی نمی‌گرداند و زبان «گله » را که از سر احتیاج تولد یافته است نگاه می‌دارد. زبان اصلی -یعنی همان زبان احساسات و اصوات که نیچه آن را زبان جهانی می‌نامد- که با هر چه بیشتر انتزاعی شدن به زبان مفهومی تغییر یافت، باید به عنوان اسطوره‌ای تفسیر شود که دارای اهمیتی سنخ‌شناسانه است. از نگاه نیچه همواره و از پیش دو نوع زبان وجود داشته است: زبان "والا" و دیگری "زبان گله". نیچه برای زبان اصوات یا همان احساسات یک منشأ ذاتی قائل است. از چنین منظر بیولوژیکی به زبان، ساختارهای دستوری، نظیر تقسیم بندی فاعل و فعل، به عنوان صورتهای نظام یافته‌ای از مغز تلقی می‌شوند. وی همچنین دربارۀ تکوین زبان بر این باور است که زبان به یکباره بسط نیافته است؛ برعکس، زبان نتیجۀ نهایی ادوار و فواصل زمانی بی‌نهایت طولانی است، و در اینجاست که آن را با مسئلۀ تکوین غرایز قیاس می‌کند. حال آنکه ریشۀ زبان مفهومی را در نیاز به ارتباط می‌بیند. وی همچنین معتقد است ملتهایی با فرهنگ و تجارب متفاوت ممکن است زبانهای متفاوتی نیز داشته باشند که درک آن برای دیگری دشوار می نماید.در بخش چهارم از فصل چهار، تلقی نیچه از استعاره نوعی دگردیسی و از میان رفتن فردانیت است. وی دیگر به مفهوم ارسطویی آن اعتقادی ندارد چرا که باور دارد ذات اشیاء رازآلود و مبهم است و "جنس" و "نوع" -که ارسطو از آنها در تعریف خود بهره می‌برد- خود استعاره‌هایی تمامأ انسانی‌اند. استعاره در نگاه نیچه: تغییر شکل، تغییر، مستی، رهایی از خود و دگردیسی (که تنها هنگامی میسر است که مرزبندی‌های مشخص اجناس و انواع از میان برداشته شده باشند) و افزون بر آن تغییر شکلِ حقیقتِ هستی به زبان‌های نمادین است.در بخش پنجم از این فصل تعریف نیچه از "کلمه"، "مفهوم" و "زبان" عنوان می‌شود. نیچه شکل‌گیری کلمه را حاصل دو استعاره- در قدم اول محرک عصبی به یک تصویر انتقال می‌یابد: نخستین استعاره. آنگاه، این تصویر نیز به نوبۀ خود، به صوت بدل می‌گردد: دومین استعاره- و شکل‌گیری مفهوم را در نتیجۀ استعاره سوم، انتقال از مشابه به همانند و از همگون به واحد، می‌داند و در اینجاست که وی نظریه‌ای را که بر اساس آن نوعی پیوند "طبیعی" میان اشیاء و کلماتی خاص وجود دارد ( این نظریه در رسالۀ کراتیلوس افلاطون مطرح شده است) رد می‌کند؛ چرا که مفهوم با سه استعاره از ذات شیئ دور است. و سرانجام اینکه از دیدگاه نیچه "زبان دستگاهی است که همانندی‌های دروغین می‌سازد. از این رو همۀ همانندی‌ها، به ویژه آنهایی که از مفهوم پردازی‌ها پدید می‌آیند، تصویرهای وهمی و روشنایی‌های دروغین‌اند". با توجه به استدلالات ذکر شده در رسالۀ حاضر، در مورد فرض دوم، در بخش هفتم از فصل چهارم که تحت عنوان نیچه و معرفت شناسی به تدوین در‌آمد، نشان داده شد که نقد و اعلام بی‌کفایتی مفاهیم از سوی نیچه یعنی خالی کردن زیر پای علم و فلسفه و زبان و به تبع آن خالی کردن زیر پای حقیقت. اما نیچه از این همه نمی‌هراسد و آماده مواجهه با پیامدهای احتمالی این نقادی است و بر فلسفه، علم، زبان و حقیقت – یعنی دستگاههایی که ابزار کارشان مفهوم است به یکسان حمله می‌برد. اگر مفهوم حاصل یک استعاره یعنی اتصال غیر حقیقی با جهان است پس چگونه قادر است حقیقت علمی یا فلسفی یا زبانی را باز بتاباند یا اصلاً ابزار رسیدن به حقیقت باشد؟ در بخش هشتم از این فصل با عنوان متافیزیک زبان و هستی شناسی، نیچه هستی شناسی را با متافیزیک زبان، یعنی قائل شدن به یک فاعل ضروری برای یک فعل، مرتبط می‌داند و می-گوید خرد ما که نوعی متافیزیک زبان است از پیش فرض و باورِ به «من» حرکت می‌کند و هستی جهان را از آن استنتاج می‌کند که همان طور که قبلاً هم بیان کرده بود نوعی قیاس به نفس انسانی است. در همانجا نیچه حتی خاستگاه شاخة دیگری از متافیزیک، یعنی الهیات را هم به زبان و رابطة فعل و فاعل منتسب می‌کند. به گمان او این اعتقاد که در جمله هر فعل باید فاعلی داشته باشد به این اندیشه متافیزیکی منجر شده است که پس جهان به مثابه یک فعل و کنش باید آفریننده یا فاعلی داشته باشد. در همین رابطه است که می‌گوید: "می‌ترسم از دست خدا خلاص نشویم زیرا هنوز دستور زبان را باور داریم" (نیچه، 1381 الف، ص47). همانطور که در بخش‌های پیشین مرور کردیم، نیچه همۀ مفاهیمی که به یاریِ آنها شناخت و باز‌خوانیِ متن جهان را ممکن می‌نمود بی‌اعتبار کرد. در بخش نهم از این فصل، نیچه برای سیر و کاوش در واقعیت، وسیله‌ای دیگر پیشنهاد می‌کند که همانا "تفسیر" است. در این بخشنیز می‌توان تأثیر زبانشناسی تاریخی را در رویکرد "چشم انداز‌نگری" نیچه در دریافت معنی وحقیقت جهان، و اعتمادی که وی به رشتۀ تخصصی‌‌اش، یعنی زبانشناسی تاریخی، دارد مشاهده کرد. در بخش دهم از فصل چهارم، ریشه‌شناسی نیچه از مفاهیم اخلاقی چون "راست" و "دروغ" و "نیک" و "بد" نشان داده شد و اینکه وی با بهره‌گیری از دانش زبانشناختی خود دست به واژگون کردن این مفاهیم و ارزش‌گذاری مجدد آنها می‌زند.در بخش یازدهم معلوم گردیدکه نیچه منشأ پیدایش "عدالت" را با منشأ پیدایش "مفهوم" یکی می‌داند؛ یعنی همان فعالیت استعاری و از بین بردن فردانیت‌ها. در بخش دوازدهم رابطۀ اسطوره شناسی نیچه و تأثیرپذیری وی از ریشه شناسی واژگانی چون "میتوس" و "لوگوس" و "آپولون" و "دیونوسیوس" عنوان گردید که در نظر نیچه، به ترتیب نمادهایی از منشأ "دانش همگانی"، "اصل فردانیت"، "ایده‌آلیسم" و "رئالیسم" اند. و نهایتاً در بخش پایانی این فصل، امکان مرگ خدا در زبان، از دید نیچه مطرح شد؛ اینکه نیچه سعی دارد با دگرگون کردن نگرش خود به زبان و قواعد زبانی، کلی‌گرایی و جایگاه خداییِ حقیقت را به چالش بکشد. از تمامی آنچه بحث شد معلوم می‌گردد با وجودی که اکثر ما نیچه را یکی از بزرگترین فلاسفۀ دوران اخیر می‌دانیم، وی از آرای زبانشناختی در خور توجهی برخوردار بوده که به عنوان نمونه می‌توان به مواردی از آن اشاره داشت: نیچه برای زبان اصوات یا همان احساسات یک منشأ ذاتی قائل است. از چنین منظر بیولوژیکی به زبان، ساختارهای دستوری، نظیر تقسیم بندی فاعل و فعل، به عنوان صورتهای نظام یافته‌ای از مغز تلقی می‌شوند. وی همچنین به تکوین زبان در فواصل زمانی بی‌نهایت طولانی معتقد است و به زبان اصوات به عنوان یک زبان اصیل و آغازین باور دارد. نیچه در چنین گفت زرتشتخود نیز چنین می‌نویسد: "هر ملتی با زبان نیک و بد خویش سخن می‌گوید. از این جهت دو انسان که متعلق به دو فرهنگ متفاوت‌اند ممکن است سخنان یکدیگر را درک نکنند" (نیچه،1381: 72). یا در مقالۀ خود تحت عنوان دربارۀ حقیقت و دروغ به مفهوم غیراخلاقی ، نیچهدر خصوص اینکه کلمه چیست، می‌گوید ما در اینجا چندین استعاره داریم؛ یعنی ازتکانۀ عصبی به تصویر ذهنی جهش می‌کنیم و از این محتوای ذهنی به یک نام جهش می‌کنیم و این جهش یک شکاف پرنشدنی است و یک لفظ متعلق به حقیقت یک شی نیست (نیچه، 1389: 164-163). در همان جاست که نیچه نظریۀ افلاطون را –که بر اساس آن نوعی پیوند طبیعی میان اشیاء و کلماتی خاص برقرار شده- رد کرده می‌افزاید "هنگامی که زبانهای مختلف بشری کنار هم قرار می‌گیرند، آنگاه روشن می‌شود که نه پرسشِ حقیقت و نه پرسشِ بیانِ رسا ، هیچ یک ربطی به کلمات ندارند، که اگر جز این بود این همه زبانهای گوناگون وجود نمی‌داشت" (همان: 163).همچنین در ادامه و با بررسی مجدد آرای فلسفی نیچه معلوم ‌گردید فیلسوفی چون نیچه تا حد قابل توجهی در طرح مسائل فلسفی‌اش از نگاه خود به زبان بهره گرفته و تأثیر پذیرفته است.
فلسفه سینما
نویسنده:
محمد ضیمران
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
بررسی اجمالی درون مایه آموزه ها و آثار لویناس
نویسنده:
محمد ضیمران
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فلسفه یونان از نگاه گادامر
نویسنده:
محمد ضیمران
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
میزگرد: فلسفه معاصر
نویسنده:
رضا داوری اردکانی، محمد ضیمران، علی پورجوادی، داود مجتهدی، محمد رضا ریخته گران
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
تبیین ماهیت زیبایی و هنر در اندیشه ی فریدریش شیلر
نویسنده:
مریم بختیاریان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
نسبت میان تصویر و قدرت در دوره قاجاریه متأخر (دوره ناصری تا انقلاب مشروطه)
نویسنده:
مهدی کشاورز افشار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دوره قاجار از جهات گوناگون، عصری بسیار مهم برای تحقیق درباره تاریخ هنر ایران است. مهم‌ترین رخداد این دوره گسست تاریخی و معرفت شناختی در جامعه ایران در دوران انقلاب مشروطه بود. عصر قاجار از یک‌سو آخرین نمونه بازآرایی جامعه ایران بر اساس نظام اجتماعی- سیاسی کهن شهریاری ایرانی بود و از سوی دیگر در اواخر این عصر، نظام اجتماعی کهن شهریاری ایرانی، سوژه‌های اجتماعی آن، نوع هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و عقلانیت متناسب با آن به‌واسطه انقلاب مشروطه از هم پاشید و تاریخ جدیدی در ایران آغاز شد. همپای این تغییرات قدرت، نوع تصویرپردازی نیز تغییری اساسی کرد. مسأله اصلی این رساله یافتن مختصات روابط میان تغییر نمودار قدرت و تغییر نظام تصویرپردازی و رویت‌پذیری در جامعه ایران در دوره مشروطه و از این رهگذر یافتن مختصات نسبت میان تصویر و قدرت در جامعه ایران است. رساله حاضر بر آن است که این دو دگرگونی و تغییر یعنی دگرگونی قدرت و دگرگونی تصویر را در دوره قاجار متأخر انقلاب مشروطه در ارتباط با هم قرار داده و واکاوی کند و از این رهگذر نسبت میان تصویر و قدرت در جامعه ایران را بررسی کند. در این تحقیق از روش تحقیق توصیفی، تاریخی و تحلیلی و برای گردآوری داده‌ها از روش کتاب‌خانه‌ای و اسنادی، استفاده شده است. همچنین با بهره گیری از روش تبارشناسی تاریخی و نظریه قدرت/دانش میشل فوکو رابطه تصویر و قدرت در جامعه ایران در دو دوره پیش و پس از مشروطه بررسی شده است. هدف این رساله تبیین یکی از ویژگی‌های اجتماعی تصویر در جامعه ایران است. هدف آن است که مختصات رابطه قدرت و تصویر در جامعه ایران از خلال این پژوهش روشن‌تر شود. نتایج کلی حاصل از پژوهش نشان می‌دهند تصویر در جامعه ایران کارکردی معرفت شناختی داشته است، به این ترتیب که با تعیین امور رویت‌پذیر در جامعه در تدوین رژیم حقیقت در هر دوره تاریخی نقشی مهم بر عهده داشته است. تصویر با این کارکرد خود در ترسیم مرزهای عقلانیت انسان‌ها در هر دوره تاریخی دخالت کرده و در تأسیس سوژه‌های منقاد قدرت نقشی مهم بر عهده گرفته است. همین ویژگی، تصویر را برای قدرت مهم کرده است. نتایج تحقیق نشان می دهند تصویر یکی از نقاط مهم فعلیت یافتن قدرت یعنی تأسیس سوژه‌های منقاد در جامعه است. بر این اساس تحقیق به این نتیجه رسیده است که در اواخر دوره قاجار و در فرایند انقلاب مشروطه، تصویر با تغییر رژیم حقیقت و فضای معرفت‌شناختی جامعه، و از این رهگذر تأسیس سوژه‌های جدید، نقش مهمی در تغییر نمودار قدرت بر عهده داشته است.
اخلاق شناسی وبحث درنسبیت معرفت واخلاق ازدیدگاه دکترسروش
نویسنده:
کاجی حسین
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
  • تعداد رکورد ها : 24