جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 696
نقد ویتگنشتاین از معرفت شناسی مور [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Wayne Thomas Ashley
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
ضد اومانیسم روشنگری: تاریخ انتقادی اندیشه میشل فوکو [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Bregham Dalgliesh
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در این پایان نامه ادعا می کنم که میشل فوکو یک فیلسوف طرفدار روشنگری است. من استدلال می‌کنم که تاریخ انتقادی اندیشه او حالتی از خودمختاری در اندیشه و عمل را پرورش می‌دهد که نشان‌دهنده یک مفهوم کانتی از بلوغ است. بعلاوه، من ادعا می‌کنم که چون او مسیر نیچه‌ای را به سوی روشنگری دنبال می‌کند، شرح آزادی فوکو از نقد او از اینکه ما هستیم ناشی می‌شود، که شامل رد محدودیت‌های تجربی اومانیسم است. در عین حال، و شاید مهم‌تر از همه، من همچنین پیشنهاد می‌کنم که فوکو یک مفهوم پساانسان‌گرایانه از تناهی و هستی را بیان می‌کند. برای شروع، من نشان می‌دهم که در مسیر انسان‌گرایی به سوی رشد، که توسط روسو، کانت و هگل پایه‌گذاری شده و در حال حاضر توسط رالز و تیلور حمایت می‌شود، فلسفه‌ای از سوژه خودمختار که خواهان خودشکوفایی از طریق بازشناسی است، مقدم بر نقد معرفت‌شناختی و سیاسی است. محورهای تجربی عینی، هنجاری و ذهنی اومانیسم را ایجاد می کند. بر اساس نقدهای باستان‌شناختی، تبارشناسی فوکو، و وقتی با هم کار می‌کنند، نقدهای تاریخی انتقادی از این شرایط امکان استقلال و بازشناسی، معتقدم که اومانیسم نمی‌تواند به ما بیاموزد چگونه آزادانه بیندیشیم یا عمل کنیم. -و اینکه شناخت اومانیسم از جهان و عدالت آن در سیاست مستلزم طرد محدود افراد متفاوت و تسلیم ذهنیت افراد عادی است. در پاسخ به ناپختگی که در قلب اومانیسم قرار دارد، نشان می‌دهم که فوکو باستان‌شناسی، تبارشناسی و تاریخ انتقادی را به کار می‌گیرد تا بدیل‌های پساانسان‌گرایانه و روشن‌گرانه خود را از جمله ساوویر، پووآر و اخلاق اخلاقی کشف کند. پس از اینکه او توضیحی از علت و معلول در علوم انسانی را از ساویار به روابط بین ساوآر و پووآر منتقل کرد، توضیح می‌دهم که چگونه فوکو اولاً نحوه اعمال پووآر توسط مکانیسم‌های تولیدی را بازبینی می‌کند که بدن را نظم می‌دهد و شهروند را تنظیم می‌کند، و ثانیاً ماهیت pouvoir که او آن را حکومتی بودن یا عمل شخص نسبت به اعمال دیگران توصیف می کند. او سپس آزادی را به عنوان نقطه مقابل pouvoir/savoir پس می‌زند، و من نشان می‌دهم که چگونه تاریخ انتقادی نشان می‌دهد که قبل از اینکه رابطه هرمنوتیکی با خود ولوچ در مرکز درک اومانیسم از هویت اخلاقی باشد، ذهنیت اخلاقی در دوران باستان شکل گرفته است. از طریق آزادی زاهدانه و آگونیستی که مبتنی بر رابطه عملی با خود است. فوکو از این به‌عنوان طرحی برای زمان حال استفاده می‌کند، که در آن یک وضعیت اخلاقی-سیاسی خودمختاری در اندیشه و عمل در برابر محدودیت‌های ما از pouvoir/savoir شکل می‌گیرد. بنابراین من ادعا می کنم که تصویر فوکو به عنوان یک فیلسوف ضد روشنگری، که چیزی جز نقد متعارف و آزادی غیراخلاقی ارائه نمی دهد، نمایانگر دیدگاه کسانی است که ضد اومانیسم برایشان شبیه ضدروشنگری است. این انتقادات با تزی که من در این پایان نامه تأیید می کنم، نادرست نشان داده می شوند، و آن این است که تاریخ انتقادی به منزله نقد، پس از آن یک هستی شناسی، یعنی هستی شناسی انتقادی فوکو، بلوغ ایجاد می کند و تقویتی را تأیید می کند که هم ضد و هم پسا اومانیسم است. .
بلاغت پراگماتیک و هنر فلسفه [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Timothy Hildreth Engstrom
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : سؤال مطرح شده این است: در پی «تشکیل» ازفلسفه قاره ای (از نیچه و هایدگر تا دریداو فوکو) و "عمل گرایی" انگلیسی-آمریکایی فلسفه (از جیمز و دیویی تا رورتی)، چه نوع ژانری از نوشتن فلسفه است؟ تاریخ گزینشی به روایت می شود اتحاد بین سفسطه و بلاغت سنتی را نشان می دهد (از گورجیاس و پروتاگوراس تا سیسرو و کوئینتیلیان)؛ بین بلاغت و پراگماتیسم کلاسیک آمریکایی (پیرس، جیمز و دیویی)؛ بین پراگماتیسم معاصر (رورتی) و فلسفه قاره ای معاصر (دریدا); و بین نقد ادبی معاصر (ماهی) و «پست مدرن» زیبایی شناسی پیشنهاد شده است که این اتحادها یک منسجم را تشکیل دهند روایتی که نمونه ای از نزدیک شدن به یکدیگر است زیبایی شناسی گفتارها و متون خود فلسفه. این است استدلال کرد که پیامد این تغییر، از خواندن فلسفه است به عنوان پایه ای برای تحقیقات دیگر موسسات فرهنگ به خواندن آن را به عنوان بلاغت، این است که ژانر فلسفه را به عنوان یک هنر، به عنوان مجموعه ای از متن هایی که به کثرت گفتمان های نسبیتی کمک می کند که ما برای اهداف حیاتی خاص می سازیم: ساخته شده نه به عنوان آینه حقیقت، بلکه به عنوان اجتماعی مفید و متقاعد کننده درام ها
قدرت، سوبژکتیویته و آزادی در زمینه فرانسوی: سارتر و فوکو در مورد مسئله «پسا مدرن» نمایندگی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Matthew Eshleman
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان‌نامه سیر تحول دیدگاه‌های فرانسوی درباره ذهنیت را از طریق سه جفت متفکر متضاد دنبال می‌کند: مونتنی و دکارت، روسو و هلوتیوس، و سارتر و فوکو. اهداف آن دوگانه است، یکی تاریخی و دیگری نظری. هدف اول ارائه گزارشی ظریف‌تر از دیدگاه‌های «مدرن» از ذهنیت نسبت به آنچه توسط حساب‌های استاندارد ارائه شده است. من استدلال می کنم که در حالی که دکارت نقش مهمی در این تاریخ ایفا می کند، نقش دکارت تا حدی اشتباه درک شده است. صحبت درباره «موضوع مدرن» به صورت مفرد منطقی نیست، و شکاف بین «فلسفه مدرن» و آنچه پس از آن می آید اغلب اغراق شده است. ارزیابی کافی از تاریخ سوبژکتیویته نه تنها نیازمند بررسی تأثیراتی است که دیدگاه دکارت را شکل می‌دهد، بلکه به بررسی تحولات بعدی نیز می‌پردازد. برای این منظور، من استدلال می‌کنم که شک‌گرایی باستانی نقش دوگانه مهمی در تاریخ سوبژکتیویته ایفا می‌کند: این شک نه تنها معرفت‌شناسی مدرن و سوژه‌محور و دوشاخه شدن آن را در دو مکتب مسلط تشکیل‌دهنده آن - تجربه‌گرایی و عقل‌گرایی، آغاز می‌کند، بلکه منجر می‌شود. به نازک شدن ماهیت انسان که در نقدهای ضدانسان گرای معاصر از این موضوع به اوج خود می رسد که طبق گزارش ها باعث نابودی آن می شود. با فرسایش جنبه‌های ثابت واقعیت انسانی، سوژه‌ها به تدریج انعطاف‌پذیرتر می‌شوند و از این رو، به‌طور فزاینده‌ای در برابر قدرت‌هایی آسیب‌پذیر می‌شوند که بر آن‌ها تأثیر می‌گذارند یا به‌طور دیگری تأثیر می‌گذارند. وقتی از منظر فرسایش شکاکانه موضوع بررسی شود، رد واجد شرایط سارتر از ماهیت انسانی، روندی را که در دوران «روشنگری» به خوبی در جریان بود را رادیکال کرد و آخرین گام منطقی را در مسیر تز «مرگ انسان» فوکو ارائه کرد. بنابراین، به جای اینکه تاریخ سوبژکتیویته را به عنوان مجموعه ای از گسست های معرفت شناختی در نظر بگیرم که، برای مثال، سارتر را آخرین چهره ای می داند که در آن سوی شکاف رادیکال از «پسامدرنیته» ایستاده است، استدلال می کنم که انکار ماهیت انسانی توسط سارتر باید به عنوان آخرین گام منطقی در یک روند تدریجی که در اعلامیه فوکو در مورد مرگ «انسان» به اوج خود می رسد. دوم، اگرچه سوبژکتیویته حوزه کلی تحقیق را تامین می‌کند، اما علاقه من بر این است که چگونه دیدگاه‌های سوبژکتیویته در چارچوب تحلیل آزادی و قدرت، و چگونه این شکل‌گیری سه‌گانه به یک مشکل معاصر تبدیل می‌شود. همانطور که موضوع فلسفی به طور فزاینده ای انعطاف پذیر می شود، رویکردهای فلسفی رابطه بین قدرت و آزادی تغییر می کند. با این حال، تا زمانی که تغییر ناپذیری به طور کامل در شن و ماسه زمان فرسایش پیدا نکند، مشکل «پسامدرن» عاملیت به وجود نمی آید. با فوکو نه تنها شاهد فرسایش کامل جنبه‌های تغییر ناپذیر واقعیت انسانی هستیم، بلکه با توجه به ذهنیت، قدرت صرفاً سرکوب‌کننده نیست، بلکه مولد نیز هست. در حالی که این بینش ها برای درک شکل گیری موضوع و اشکال مختلف ظلم بسیار مهم هستند، به مشکل نیز منجر می شود. «اگر قدرت باعث ایجاد ذهنیت می‌شود، به عبارت دیگر، اگر قدرت هویت شخصی، میل، الگوهای رفتاری عادت‌یافته و شرایط نحوه صحبت و تفسیر افراد از جهان را ایجاد می‌کند، و نه تنها به گونه‌ای که هر فضای خارج از قدرت را نفی کند، بلکه به گونه‌ای که سوژه‌ها تا حد زیادی نسبت به تأثیرات آن نابینا باشند، سپس قدرت راه‌هایی را تعیین می‌کند که در آن افراد جهان را در امکانات عملی تراشیده‌اند. اما اگر انتخاب‌ها همیشه تابعی از قدرت پیشین هستند، و اگر نمی‌توان تأثیرات قدرت را با مشاهده مستقیم خود مشخص کرد، پس آزادی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ من استدلال می‌کنم که حتی اولین بیان‌های سارتر از سوبژکتیویته تشخیص می‌دهند که سوژه کاملاً خودساخته نیست، بلکه همیشه توسط نیروهای اجتماعی از قبل عبور کرده و مشروط شده است. با خواندن سارتر و فوکو در کنار و علیه یکدیگر، و با استناد به پیشینه تاریخی آنها، به دیدگاهی قابل قبول از سوبژکتیویته و امکان مقاومت هدایت‌شده توسط عامل، بدون قربانی کردن نقدهای اومانیسم ارائه شده توسط فیلسوفان معاصر فرانسوی، می‌رسم.
راهبردهای تحلیلی گفتمانی: درک فوکو، کوسلک، لاکلائو، لومان [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Andersen, Niels Åkerstrøm;Foucault, Michel;Koselleck, Reinhart;Laclau, Ernesto;Luhmann, Niklas
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Policy Press,
بازنمایی مراقبت از روح در متون اولیه مسیحیت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Deborah Ann Niederer Saxon
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : میشل فوکو استدلال می‌کند که محققان مدرن به‌طور نادرست فلسفه‌های یونانی-رومی باستان را به عنوان تعقیب دانش انتزاعی تصور کرده‌اند. او در عوض تصور این فلسفه‌ها را به‌عنوان مجموعه‌ای از شیوه‌هایی که بر «مراقبت از خود/روح» متمرکز شده‌اند، پیشنهاد می‌کند. چنین مراقبت‌هایی شامل تمرین‌هایی ("فناوری‌های خود") است که هم بر شکل‌گیری هویت و هم تحول معنوی تأثیر می‌گذارد. می‌توان تاریخ مسیحیت‌های اولیه را نیز با این عبارات، به‌ویژه در بررسی گفتمان‌های رایج در قرن دوم و سوم عصر مشترک، دوباره مفهوم‌سازی کرد. کنار هم قرار گرفتن و مطالعه دقیق متون مربوط به این دوره نشان می دهد که دیدگاه های رقابتی مراقبت از روح که از آرمان های رواقی آگاه شده بود در بین مسیحیان در جریان بود. به طور خاص، این دیدگاه‌های متضاد، از یک سو، حول یک گفتمان مسلط و «پرتو-ارتدوکس» بود که شهادت را تجلیل می‌کرد و از سوی دیگر، اختلالاتی در این گفتمان توسط کسانی که به طور گمراه‌کننده‌ای تحت عنوان «عرفان» قرار می‌گرفتند. فصل اول به بررسی ارزش به کارگیری چارچوب فوکو در تاریخ مسیحیت های اولیه می پردازد. فصل دوم نحوه عملکرد شهادت به عنوان مراقبت از روح یا درمان احساسات را در متون منسوب به کلمنت، ایگناتیوس و پولیکارپ توضیح می دهد. فصل سوم روشی را نشان می‌دهد که دیگر متون اولیه مسیحی چگونه این گفتمان «خود رنج‌کش» را مختل می‌کنند و در عین حال دیدگاه‌های دیگری را درباره مراقبت از خود ارائه می‌کنند. متون خاص برای بررسی عبارتند از دو متن از ناگ حمادی - آخرالزمان پطرس و شهادت حقیقت، دو قطعه که توسط کلمنت اسکندریه حفظ شده است - یکی منسوب به باسیلیدس و دیگری به والنتینوس، و انجیل یهودا. فصل چهارم به این موضوع می‌پردازد که چگونه مریم مجدلیه و پرپتوآ از نظر مراقبت از روح به ترتیب در انجیل مریم و مصائب پرپتوآ و فلیسیتی و آنچه برای نقش‌های رهبری زنان در هر یک از این تصویرها در خطر است، توضیح می‌دهد. نگریستن به بحث‌های اولیه از این طریق - به عنوان تضادهای مربوط به مسائل هویت شخصی و رشد معنوی - به جای بحث در مورد دانش فی نفسه (آموزه‌هایی که با اصطلاحات ذات‌گرایانه تعریف شده‌اند) وسیله‌ای برای حرکت فراتر از توصیف ساده‌سازی افراد بسیار متنوع است. گروه‌ها در این دوره یا صرفاً «پرتو ارتدوکس» یا «بدعت‌گرا» بودند.
قدرت رستاخیز: مقاومت مسیحیان اولیه از طریق ظهور قدرت انضباطی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Patrick G. Stefan
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه تحلیلی است از گسترش مسیحیت در سه قرن اول و فعال سازی و توسعه متناسب آنچه میشل فوکو مکانیسم های انضباطی قدرت می نامد. این کتاب قصد دارد دو سؤال را بررسی کند، اول اینکه شرایط نظری که منجر به گسترش سریع مسیحیت شد چه بود؟ و دوم، پیش‌آگهی‌های تاریخی سازوکارهای قدرت انضباطی چه بوده است؟ سپس به دنبال کنار هم گذاشتن این دو سؤال است تا پیشنهاد کند که مسیحیت اولیه در سبقت گرفتن از دولت امپراتوری روم موفق بود، زیرا مکانیسم‌های انضباطی زیربنایی قدرت را در جهانی تحت کنترل و کنترل قدرت مستقل فعال کرد. از طریق این فعال سازی، فضایی ایجاد کرد که در آن سوژه مسیحی می توانست شکل بگیرد و زندگی خارج از قدرت حاکمه سزار را تصور کند. برای نشان دادن این پایان نامه، این پایان نامه با این ادعا آغاز می شود که ایده رستاخیز ذاتاً ماهیت خرابکارانه دارد و نقش مهمی، اگر نگوییم اولیه، در شکل گیری هویت اولیه مسیحیت ایفا کرده است. به دنبال این ادعا، از طریق فصول متناسبی توسعه می یابد که نشان می دهد چگونه ایده رستاخیز در اشکال مختلف مادی و متنی مصداق پیدا کرد و چگونه این نمونه سازی مکانیسم های انضباطی قدرت را فعال کرد. یعنی به طور خاص به شکل‌گیری تقویم مسیحی، اقتباس از معماری مسیحی، رشد الهیات روح و ماهیت عیسی پس از قیام، و ساخت شهید مسیحی می‌پردازد. مجموعه ای از فصول ماهوی تاریخی، بر حسب ضرورت، با هم کار می کنند. من پیشنهاد می‌کنم که آنها از طریق رابطه‌شان ادغام مکانیسم‌های قدرت انضباطی را در سطح خرد روابط نیرو نشان دهند، که در نتیجه سیستمی را تشکیل می‌دهد که در برابر قدرت حاکمیت روم مقاوم است. در سراسر این پایان نامه، هر نقطه از شواهد تاریخی به مکانیسم های قدرت انضباطی فوکو مرتبط است، هم این ادغام را نشان می دهد و هم تاریخ طولانی پشت این تکنیک های قدرت را مستند می کند. علاوه بر این، نشان می‌دهم که هر مکانیزم در ارتباط با ایده رستاخیز پدید می‌آید. این ارتباط، بین سازوکارهای قدرت و ایده رستاخیز، شالوده نظری لازم را برای این ادعا فراهم می کند که رستاخیز عیسی یک ایده خرابکارانه است. به طور خلاصه، این پایان نامه نشان می دهد که همبستگی با ظهور جنبش مسیحی، فعال کردن تکنیک های انضباطی قدرت بود که در تضاد با قدرت حاکمیتی روم قرار داشت. سپس پیشنهاد می‌کند که این همبستگی به توضیح گسترش اولیه مسیحیت کمک می‌کند.
چه عرفان‌ها یی می‌آیند: تشکیل اتحادیه‌های کامل‌تر از پراگماتیسم تا پسا انسان‌گرایی
نویسنده:
Chad Pevateaux
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در آغاز قرن بیستم، پس از جنگ داخلی آمریکا، اما قبل از جنگ‌های جهانی، ویلیام جیمز و دیگران از حکمت سنت‌های دینی جهان، به‌ویژه «زبان‌های عرفانی ناگفته» استفاده کردند تا مقوله مدرن عرفان را بسازند. بخشی برای ایجاد یک هسته مشترک که مردم تقسیم شده به امید تشکیل یک اتحادیه کامل تر هم از نظر مذهبی و هم از نظر سیاسی، حول آن جمع شوند. بیش از صد سال بعد، نظریه پردازان پست مدرن به ناآگاهی در قلب ارزشمندترین دانش ما از خود و جهانمان به عنوان منبعی روی می آورند تا تهدیدی برای کمک به تلاش های ما برای احترام به دیگران. پایان نامه من چنین تخصیص های اخیر ناگفته های باستانی را مورد بررسی قرار می دهد، اما فراتر از صرفاً زبانی و منطقی است و از طریق مقایسه آنچه که من شیوه های عرفانی و دنیوی لغو می نامم، مانند مشارکت عملگرایانه جیمز در یک جهان کثرت گرا، به تجزیه و تحلیل تجسم و جا افتاده می پردازد (فصل 1). تجسم ارتدکس و هترودکس، شرقی و غربی ارتعاشات کیهانی از عرفان باستان، از طریق الهیات عرفانی مسیحی، تا شعر آلن گینزبرگ (فصل 2). اشتیاق به معنای زندگی بیشتر در دینداری آمریکایی آفریقایی تبار که توسط هاوارد تورمن، لنگستون هیوز و سوجورنر تروث ارائه شده است (فصل 3). و نظریه پردازی دموکراتیک از فمینیست ها تا پستانسان گرایان (فصل 4). با برخوردهای خلاقانه متفکران ظاهراً متفاوت که با این وجود پویایی های مشابهی در پذیرش اعمال «معنوی اما نه مذهبی» دارند، من در پی آن هستم که بحث های عرفانی را از طریق توسعه منابع برای درک و تغییر پویایی ستم مانند جنسیت، نژاد، طبقه، گونه ها به جلو ببرم. و دیگر مسائل مربوط به تفاوت تجسم یافته است. با استفاده از ژاک دریدا به‌عنوان چهره‌ای پل، من با آنچه که من آن را نادرست خواندن زبانی از ساختارشکنی می‌نامم مقابله می‌کنم تا از مشارکت آگاهانه‌تر در یک حالت تجسم یافته تجربه یک آسیب‌پذیری مولد که کاملاً جهانی است، دفاع کنم. با درک مجدد، تناهی تجسم یافته ممکن است منابعی را برای ارتقای عدالت با متحد شدن حول نوع دیگری از هسته مشترک فراهم کند - هسته مشترک بدون هسته مشترک. بنابراین، نامعین بودن ممکن است به معنای جرأت ناشناختن خود و دیگران از طریق مشارکت در رازی فراتر از تقسیم‌بندی‌های واضح باشد - ذاتی و متعالی، مادی و غیر مادی، مرد و زن، انسان و حیوان.
کلیسا، اقتدار و فوکو: پنداشت از کلیسا به مثابه یک فضای باز برای آزادی
نویسنده:
Steven G. Ogden
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Routledge ,
چکیده :
چکیده ماشینی : کلیسا، اقتدار و فوکو به مشکل درهم‌تنیدگی کلیسا با قدرت حاکمیتی می‌پردازند که می‌تواند به حاشیه‌نشینی منجر شود. اوگدن با ایجاد زمینه جدید، از رویکرد فوکو به قدرت و دانش برای تفسیر اهمیت رهبر کلیسا به عنوان نگهبان دانش استفاده می کند. این می تواند به دانش ممتاز، تحت طلسم قدرت حاکمه، و با همدستی روحانیون و غیر مذهبی ها در جستجوی حاکمان تبدیل شود. ناگزیر، چنین فرهنگی به احساس استحقاق برای رهبران و انطباق برای پیروان منجر می شود. همه به نام اطاعت. کلیسا برای انجام وظیفه خود نیاز به تغییر دارد. به جای سلطنت، کلیسا به عنوان فضای آزاد آزادی چطور؟ بنابراین، این کتاب یک کار الهیاتی است که اعمال آزادی را به خاطر دیگری پرورش می دهد. این شامل تفکر متفاوت با کاوش در کاتالیزورهای تغییر است که شامل نقد، فضا، تخیل و خرد است. در این فرآیند، اوگدن از طیف وسیعی از منابع استفاده می‌کند و گفتمان، شایعات، آیین‌ها، قلمرو، مردانگی و قدرت شبانی را تحلیل می‌کند. در مجموع، کار میشل فوکو لحن را برای نقد کلیسایی تازه ای تنظیم می کند که برای الهیدانان و روحانیون به طور یکسان جذاب خواهد بود.
مقایسه دیدگاه ‌‌ابن‌سینا و جورج ادوارد مور درباره واقع‌گرایی و روش شهودگرایی در اخلاق
نویسنده:
لیلی حیدریان ، انشاءالله رحمتی ، جمشید جلالی شیجانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این نوشتار آراء ‌‌ابن‌سینا و جرج ادوارد مور در زمینه‌ی اخلاق واقع‌گرا و ضمن بحث درباره‌ی روش شهودگرایی در تشخیص خاصه‌های اخلاقی تبیین و مقایسه می‌شود. واقع‌گرایی در اخلاق به معنای عینیت پذیری گزاره‌های اخلاقی است و از این رو خاصه‌های اخلاقی شهود پذیرند. مسئله‌ی اصلی تحقیق صورت‌بندی آراء ‌‌ابن‌سینا ضمنِ اصول واقع‌گرایی و روش شهودگرایی است، این‌که آیا گزاره‌های اخلاقی ذیل آراء مشهوره از همان اصولی تبعیت می‌کنند که مور آن‌ها را در مبحث واقع‌گرایی در اخلاق مطرح کرده است و این‌که چگونه می‌توان آن‌ها را شهود کرد. واقع‌گرایی اخلاقی نزد مور بر اساس شهودگرایی خاصه‌های اخلاقی نظیر خوب و بد است، اموری که غیرقابل تحویل به امور طبیعی یا مابعدالطبیعی است. نزد ‌‌ابن‌سینا واقع‌گرایی اخلاقی بر اساس نفس الامری بودن محمول‌های اخلاقی نظیر حسن و قبیح تعریف و قابل شهود می‌شود. در این نگرش حسن و قبیح برای نفس، به عنوان موجودی که اعتلا و سعادت آن امری واقعی است، تبیین شده است. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که نزد مور ارتباط میان موضوعات اخلاقی و محمول‌هایی نظیر خوب و بد امری شهودی است که آنرا ارتباط خوب با بیشترین خیر ممکن تعریف کرده است و این تلازم و درک آن مستلزم تأمل و بلوغ عقلی فاعل اخلاقی است. نزد ‌‌ابن‌سینا ارتباط میان موضوعات اخلاقی و محمول‌های اخلاقی نظیر حسن و قبیح بر اساس شهرت گزاره‌های اخلاقی و شهود عقلاء قوم تبیین شده است.
صفحات :
از صفحه 131 تا 157
  • تعداد رکورد ها : 696