جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
فلسفه اخلاق لویناس در نگاه دریدا
نویسنده:
سعید اسمعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
الف: موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف):در این رساله ضمن بررسی اجمالی اندیشه‌های امانوئل لویناس به خوانش مقاله‌ی طولانی «خشونت و متافیزیک» نوشته‌ی ژاک دریدا می‌پردازیم، که نگاهی ژرف‌تر به استلزامات تفکر بدیع لویناس درباب امر اخلاقی را میسر می‌کند. نقد دریدا بر فلسفه‌ی اخلاق لویناس که ناظر بر جنبه‌های ناپیدا و لوازم و نتایج ناخواسته‌ی فلسفه‌ی اوست، گامی موثر در پیشبرد پروسه‌ی لویناس و تنقیح آن است. لویناس در حکمی غریب اعلام می‌دارد اخلاق فلسفه‌ی اولی است و نه هستی‌شناسی. او همچون بسیاری از فیلسوفان پس از نیچه، در پی گریز از محدودیت‌های سوژه‌گرایی در تفکر غربی ست. لویناس سوژه‌گرایی را بنیان جنگ با دیگری می‌داند و در این میان بر هایدگر خرده می‌گیرد که هستی شناسی ابزارِ مناسبی برای غلبه بر متافیزیک غربی، که اساسش بر سوژه‌محوری و خودگرایی ست، نیست. لویناس با تکیه بر اخلاق می‌کوشد تا بر این متافیزیک که همه چیز را در قیاس با «خود» و بر اساسِ تمامیتِ هویتِ «من» درک می‌کند فائق آید. دریدا به واسازینظریات اخلاقی لویناس می‌پردازد، او برآن است که «بیرون» همان «درون» است و اساساً هیچ جایی در بیرون برای تفکر وجود ندارد، در واقع نمی‌توان قائل به یک «بیرون» برای سنت اروپایی شد چرا که در نهایت هر اندیشه‌ی متعارض با آن در دام استعاره پردازی‌های آن می‌افتد و به حیطه‌ی متافیزیکِ آن درمی‌غلتد. لویناس در پیِ رهایی از سلطه سنت یونانیِ «امرهمان» و «فرد» است، اما تفکر خود او نیز سرانجام خود را یک متافیزیک تعریف می‌کند که البته مفهومی یونانی است.ب: روش تحقیقمطالعه‌ی آثار اصلی و مهم دریدا و لویناس، برای درک کلیت نظری و فلسفه‌ورزی این دو فیلسوف. ترجمه مقالات و شرح‌های انگلیسی درمورد مقاله‌‌ی خشونت و متافیزیک. رجوع به متون متفکرانی که دریدا در مقاله‌ی خود مورد مداقه قرار می‌دهد، به ویژه آثار افلاطون، هایدگر و هوسرل، مطالعه‌ی آثار نیچه، کریچلی، رورتی، بدیو و غیره برای دست یافتن به فهمی بهتر از نظریات دریدا، سعی در تبیین و تحلیل موضوع مورد بحث و توجه به ارتباطات و پیوستگی موضوعات مطرح شده در این آثار. ج: نتیجه‌گیری و پیشنهادها:باید پیش از اظهار نظر درباره‌ی متفکران غربی از جمله دریدا، و فهم کلی آنها با قرار دادن‌شان زیر چارچوبی کلی همچون پست‌مدرنیست یا پساساختارگرا، آثارشان را با دقت و سخت‌کوشی خواند. خواندن خلاقانه تنها راه برای فلسفه‌ورزی است. ما نیز در جامعه‌ی خود و در دانشکده‌های فلسفه به جای انتخاب‌های جهت‌مند باید خواندن خلاقانه و صبورانه را اشاعه دهیم. تفکری پیش از خواندن وجود ندارد که بخواهیم از تفکرِ خودمان یا تفکرِ آن‌ها سخن بگوییم. مطالعه‌ی آثار دریدا ما را با نمونه‌ای از این خوانش خلاقانه آشنا می‌کند که از مرزهای تفکرِ آگاهانه و موجود فراروی می‌کند، و تفکر چیست جز همین فراروی؟
معرفت گرایی ویلیامسون در باب ابهام
نویسنده:
هادی مرادی گلین قشلاقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یک تار مو کسی را از تاس بودن در نمی آورد و کاشتن یک تار مو بر سر کسی که تاس است او را غیر تاس نمی کند، پس فرد غیر تاسی وجود ندارد. زبان طبیعی مملو از محمول هایی مشابه تاس است. مهمترین ویژگی این عبارات داشتن مورد حاشیه ای است یعنی مواردی وجود دارد که نه تاس بر آن ها صادق است و نه غیر تاس. به چنین کلماتی مبهم گفته می شود. ویلیامسون نظریه ای شناختی برای کلمات مبهم ارائه می کند که مبتنی بر دو امر اساسی است: (1) استدلال وی برای دفاع از معناشناسی دو ارزشی (2) سعی در توضیح ابهام از با استفاده از نظریه ی دانش نا دقیق خود. ویلیامسون ادعا می کند در موارد دانش نادقیق حاشیه برای خطایی برای دانستن لازم است و صورتبندی از حاشیه برای خطا ارائهمی کند. گومز تورنته با پیش کشیدن گزاره های شفاف این صورتبندی از حاشیه برای خطا را مورد نقد قرار می دهد. ویلیامسون در دفاع از معرفت گرایی به ارائه ی نوع جدیدی از اصل حاشیه برای خطا می پردازد و مدعی است که نوع جدید نیز برای دفاع از معرفت گرایی بسنده است. نوع جدید نیز بنا به ادعای گومز تورنته دچار مشکلاتی از قبیل مغالطه ای بر مبنای عدم تمایز بین "دانستن" و "قابل دانستن" صورتبندی شده است. فارا گرف با تعمیم نتایج گومز تورنته بر مبنای مدل های معرفت گراگزینه های موجود بر سر راه معرفت گرا را بر می شمرد و معتقد است که هیچ یک بدون دردسر نخواهند بود. ویلیامسون در مقام پاسخ به نقدهای مطرح شده آن ها را بیشتر مربوط به ساختار یک نظریه ی خوب برای ابهام می داند که این نقدها قابل ترجمه به تمام نظریه های دیگر ابهام نیز هستند و دیدگاه شناختی هیچ جایگاه بدتری نسبت به دیگر نظریه های ابهام ندارد.
پیکرگردانی در داستان‌های هزار و یک شب
نویسنده:
سارا پورشعبان پیربازاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با توجه به جایگاه و اهمیت هزار و یک شب در معرفی و شناخت شرق و فرهنگ اساطیری آن، تحلیل این اثر از منظر یکی از برجسته ترین عناصر اسطوره ای با نام پیکرگردانی و با هدف شناخت هرچه بیشتر عوامل موثر در جذابیت اثر مورد پژوهش قرار گرفت. در بررسی هزار و یکشب پس از بکار گیری همزمان 3دیدگاه روان شناختی، اسطوره ای و دینی، از آغازین حکایت آشکار گردید که پیکرگردانی به عنوان یکی از عناصر خلّاق و فراگیتیگ، تأثیر بسیار زیادی در اصلاح ذهنیت منفی شهریار نسبت به زنان داشته است. همچنین، حضور پیکرگردانی تا پایان هزار و یکمین شب به عنوان یکی از موثرترین عوامل جذابیت و خیال انگیزی حکایات شناخته شد. جامعه ی آماری در این رساله،?53 حکایت از حکایات هزار و یکشب(با احتساب حکایات فرعی) از قصه ی آغازین مجموعه- قصه ی " شهریار و برادرش شاه زمان"- تا حکایت پایانی آن- "حکایت کنیز بی نظیر"- است.نتایج پژوهش حاکی از آن است که منشأ بسیاری از تغییر شکل ها و پیکرگردانی های هزار و یکشب را علاوه بر عامل جادو، باید در اعمال شیطانی همچون شرارت و حقه بازی جستجو کرد. از این منظر، پیکرگردانی های داستان های هزار و یکشب که با هدف ایجاد رعب و وحشت و ترس از نیروهای خارق العاده ی زنان و فریبکاری و اغواء صورت می گیرد، بیش از آنکه امری اهورایی باشد، وابسته به رفتارهای اهریمنی است؛ و آن دسته از پیکرگردانی ها که موجب جذّابیت داستانی می شوند، اکثراً نتایج نادلخواهی را برای فرد تغییر شکل دهنده به بار می آورند.
"گمشدگان" به عنوان موردی خاص از شرق شناسی: تحلیل بازنمایی نژادی غیر واقعی
نویسنده:
لیلا رنجبر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این مطالعه در نظر دارد تا با بکارگیری شرق شناسی ادواردسعید به بررسی باز نمایی غیر واقعی نژادهای غیر غربی در سریال تلویزیونی گمشده بپردازد. این مطالعه از طریق تجزیه و تحلیل تعدادی از شخصیت های غیر غربی به بررسی یک سری خاص از باز نمایی های غیر واقعی می پردازد تا نشان دهد که این مجموعه هالیوودی به نحوی داستان غیر غربی ها را می گوید که می توان گفت از بسیاری جهات مثالی از یک فرم خاص از شرق شناسی است.گمشده به باز نمایی غیر واقعی نژادهای غیرغربی می پردازد و به برتری اروپایی ها در مقایسه با هر نژاد دیگری تاکید می کند. به زبان ساده این سریال تلویزیونی تلاش می کند تا به تقسیم نژادی بر اساس مفهوم " ما و انها " بپردازد.این مطالعه روشن می سازد که: انچه که رسانه تولید می کند نه خود به خودی استو نه کاملا ازاد و مستقل. اخبار لحظه ای اتفاق نمی افتند تصاویر و ایده ها صر فا از واقعیت به چشم و ذهن ما سرازیر نمی شوند و حقیقت به طور مستقیم در دسترس نیست. بنابراین هدف از این مطالعه این است که روشن سازد چگونه گمشده یک مثال خاص از شرق شناسی است که به بازنمایی غیر واقعی شرقیها می پردازد و باعث تفسیرهای نادرست درباره شرقی ها می شود. از منظر شرق شناسی گمشده تلاش می کند تا ویژگی های مصنوعی مرتبط با شر قی ها یا غیر غربی ها را تعمیم دهد و یک تصویر غیر انسانی خاص در مورد انها در صفحه نمایش هاللیوود ایجاد کند. و با انجام این کار به تداوم یک تصویرتوهین امیز از انها پرداخته به نحوی که این تصویر در ایجاد بسیاری تصورات غلط فرهنگی درباره شرقی ها موثر است. به عنوان مثال اعراب به عنوان مردم غیر متمدن تعیین می شوند و اسلام به عنوان دین تروریست ها دیده می شود.
ابسوردیسم از منظر کامو و بررسی نمونه‌هایی از آن در برخی از آثار تجسمی ( جنبش‌های هنری نیمه دوم قرن بیستم در غرب و هنر معاصر ایران)
نویسنده:
بهاره صالحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
میتوان گفت نوع نگرش و چشم انداز انسان به هستی و جهان سر منشأ بسیاری از تحولات تاریخی زندگی وی بوده است و بررسی دقیق این دیدگاه ها و جهان بینی ها لازمه فهم تغییراتی است که در طول تاریخ زندگی بشر صورت گرفته است. هنر یکی از حوزه هایی است که از دوران اولیه، در سیر ادواری تحول خود تغییرات گوناگونی را تحت تأثیر نگرش های موجود در محیط پیرامونی تجربه کرده است. شناخت، تجزیه و تحلیل این شرایط برای نزدیک شدن به هنرمند و درک عمیق تجربه هنری در هر دوره اهمیت بسزایی دارد.این رساله به بررسی فلسفه ابسوردیسم از منظر آلبرکامو و دیگر متفکران ابسورد (به عنوان یکی از نگرش های انسان غربی به هستی و جهان و تأثیرات آن بر زندگی، به ویژه پس از جنگ دوم جهانی) می پردازد و برخی از مهم ترین مولفه های آن را با توجه به آراء متفکران و هنرمندان این دیدگاه معرفی می کند و زمینه های فکری و هنری موثر در ظهور آن را نشان می دهد. همچنین برای فهم بهتر تأثیرات جهان بینی ابسوردیسم بر هنر معاصرش، به بررسی مولفه های آن در مصداق هایی از هنر غرب [تئاتر،نقاشی،عکاسی، مجسمه، چیدمان و هنر مفهومی] به ویژه پس از دهه 1960 پرداخته می شود که هدف از این بررسی، یافتن نگرشی نوین در نقد و تحلیل آثار هنری و فهم بهتر هنر این دوران است. در ادامه برای دریافت میزان گستردگی و تأثیرگذاری این دیدگاه بر هنرمندان ایرانی، برخی از آثار دو تن از هنرمندان تجسمی [بهمن محصص و حسینعلی ذابحی]، مورد مطالعه قرار می گیرد. این رساله تلاش دارد به چیستی دیدگاه ابسوردیسم و ویژگی های خاص آن و چگونگی شکل گیری بستر مناسب برای ظهور آن بپردازد؛ نقش آلبر کامو را در این زمینه نشان دهد و در نهایت تأثیرات این نگرش را بر آثار هنری دوران ظهور ابسوردیسم بررسی کند.روش تحقیق در این رساله، روشی توصیفی، تطبیقی در راستای پژوهشی بنیادی است. در این راستا برای دست یابی به شناختی جامع از تفکر مورد نظر به بررسی آراء چند متفکر تأثیر گذار وجستجوی نمونه هایی از آثار هنری چند هنرمند (موردکاوی) پرداخته می شود. روش یافته اندوزی (روش گردآوری داده ها) به صورت مطالعه کتابخانه ای و فیش برداری از کتاب های مربوطه، مصاحبه و جمع آوری اطلاعات اینترنتی است که در این راه موضوعبصورت توصیفی و تطبیقی مورد پژوهش قرار گرفته است.در نهایت این نتیجه حاصل می آید که نگرش ابسوردیسم تحت تأثیر بسیاری از تحولات فلسفی، اجتماعی و سیاسی به صورت آشکار یا پنهان توانسته است بسیاری از مولفه های خود را در برخی از انواع هنری نیمه دوم قرن بیستم در غرب، به نمایش بگذارد. در ضمن باید توجه داشت که اگرچه برخی از انواع هنری در غرب می توانند مصداق عینی تفکر ابسورد در هنر باشند اما در باب دو هنرمند ایرانی مورد نظر در این رساله این مسئله با قدری مسامحه صورت می گیرد. در حقیقت در باب ایشان تنها مشاهده مولفه ها کافی نبوده و برای بررسی بهتر به مطالعه زندگی ایشان توجه شده است، چرا که ایشان تجربه فلسفی ابسورد را نه به عنوان فلسفه ای برآمده از جهان بینی ای موجود در جامعه، بلکه به صورت شخصی در طی بروز برخی حوادث در زندگی شان، تجربه کرده اند.
بررسی نسبت بین هیدگر و فلسفه‌ی بودیسم
نویسنده:
اعظم عالیشاهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر تحقیقی در باب نسبت بین تفکر بودیسم و اندیشه-ی هیدگر است که به روش تطبیقی انجام شده است. در این پژوهش به بررسی نقاط تشابه بین هیدگر و فلسفه‌های بودیسم پرداخته شده است. سیر مباحث این پژوهش بدین نحو است که ابتدا به بیان کلیاتی در باب تفکرات هیدگر و فلسفه‌های بودیسم پرداخته و در طی دو فصل به تفصیل ،نقاط تشابه آنها تبیین و بررسی خواهد شد. از جمله مباحثی که در این پژوهش بررسی شده است میتوان به ذکر نام و گزیده‌ای از اندیشه‌های برخی شاگردان آسیایی هیدگر و همچنین نحوه‌ی آشنایی او با این افراد وچگونگی مراودات فلسفی آنها با یکدیگر و نیز ذکر برخی مباحث که گمان ‌می‌رود در هر دو اندیشه به صورت مشابه وجودداشته باشد، اشاره کرد. هدف و اهمیت این پژوهش پاسخ به این پرسش است که آیا ‌می‌توان هماهنگی پیشین بنیادی بین فلسفه‌های بودیسم و تفکر هیدگر یافت؟ آیا هیدگر از شاگردان آسیایی خود و اندیشه‌های شرقی آنان تاثیر پذیرفته است؟