جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 475
ایضاح لمتن ایساغوجی فی المنطق
نویسنده:
محمد شاکر
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مصر: مطبعة النهضة,
چکیده :
«الأیضاح» نوشته محمد شاکر شرحی بر ایساغوجی نوشته مفضل‌ بن عمر‌ اثیرالدین ابهری در علم منطق می‌ باشد. این کتاب را که الرسالة الاثیریة فی المنطق نیز نامیده اند کتابی مقدماتی در منطق است که کارکرد آموزشی دارد. این‌ نوشته‌ در واقع‌ شرحی‌ است‌ بر آنچه‌ نزد ارسطو مفاهیم‌ کلی‌ (جنس‌، نوع‌، فصل‌، خاصه‌ و عرض‌) به‌ شمار می‌ روند و در منابع‌ عربی‌ منطق‌، و نیز در منابع‌ لاتینی‌ سده‌ های‌ میانه‌ «کلیات‌ خمس‌» نامیده‌ می‌ شوند. از سوی‌ دیگر ارسطو از مقولات‌ دهگانه‌ ای‌ یاد می‌ کند که‌ عبارتند از: چه‌ ای‌ (ما هو الشی‌ء)؛ چندی‌ (کم‌ّ)؛ چونی‌ (کیف‌)؛ اضافه‌ (نسبت‌)؛ مکان‌؛ زمان‌؛ وضع‌ (نهاد)؛ داشتن‌ (ملک‌)؛ کُنش‌ (فعل‌، یفعل‌)، واکنش‌ (انفعال‌، ینفعل‌). باید افزود ايساغوجی لفظی يونانی است به معنی كليات خمس كه جنس و نوع و فصل و عرض عام و عرض خاص گويند، و اين يكی از نه باب علم منطق است. كتاب در تمام منطق به طور مختصر بحث می كند ولی به نام «الايساغوجی» نام گذاری شده است و هم اکنون در کشورهای ترکیه، عراق و پاکستان از متون درسی به شمار می رود. ایساغوجی به معنای مدخل، مقدمه، درآمد و نام پرآوازه فرفوریوس (فیلسوف ‌نوافلاطونی‌، شاگرد افلوطین‌ و گردآورنده‌ و ویراستار آثار او است) و درباره کلیات خمس نیز هست.
مطلع شرح ايساغوجي
نویسنده:
زكريا بن محمد بن أحمد بن زكريا الأنصاري
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«ایساغوجی» نوشته زکریا بن محمد بن احمد زکریای انصاری، کتابی از فرفوریوس است که در آن از جنس، فصل، نوع، خاصه و عرض به عنوان پنج محمول کلی سخن می گوید که به رأی او برای شناخت آموزه های تعریف، تقسیم و اثبات ضروری هستند. این پنج مفهوم کلی در سده های میانه و در جهان اسلام با نام هایی چون آوا های پنچ گانه، پنج آوا، الاصوات الخمسه، واژگان پنج گانه، کلی های پنج گانه، پنج کلی و الکلیات الخمسه شناخته شده است. این کتاب مجموعه ای است از مطالب برگرفته از جایگاه های ارسطو. فرفوریوس در پیشگفتار کتاب می گوید که چون شناخت کلی های پنج گانه برای فهم مقولات، تعریف، تقسیم و اثبات ضروری و یا سودمند است خواهد کوشید تا آنچه را که استادان کهن درباره این پنج کلی می گویند به کوتاهی و به شیوه یک درآمد باز گوید. اثیرالدین ابهری شرحی بر این کتاب نگاشته است که موضوع کتاب در دست است و به رسالة الاثیریة فی‌ المنطق‌ نیز شهرت دارد. بیشتر اهمیت این کتاب چنان که از نامش بر می آید عنوان مدخل یا مقدمه ای دارد که بر کتاب مقولات ارسطو نوشته شده است که در سراسر قرون وسطی سرنوشت شگفت انگیزی داشته است. هدف ایساغوجی بحث درباره کلیات خمس (جنس، نوع، فصل، خاصه و عرض عام) است که در نظریات ارسطو نقش مهمی دارند و در آثار این حکیم اشاره های مختصری به آنها شده است.
گزاره های همیشه صادق نزد خونجی در منطق مرتبۀ دوم
نویسنده:
اسدالله فلاحی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
افضل الدین خونجی، برای نخستین بار در تاریخ منطق، در میان گزاره های حقیقیه و خارجیه، گزاره های همیشه صادق و گزاره های همیشه کاذب را یافته است. این گزاره ها پیش از این در منطق مرتبه اول صورت بندی شده و مورد بررسی قرار گرفته اند و نشان داده شده است که صدق همیشگی این گزاره ها نیازمند پیش فرض «وجود فرضی معدومات» است. در این مقاله، این گزاره ها را در منطق مرتبه دوم بررسی کرده و نشان داده ایم که در این منطق، نیازی به پیش فرض یادشده نیست و گزاره های همیشه صادق خونجی بدون هر گونه پیش فرضی در منطق مرتبه دوم به عنوان قضیه اثبات پذیرند. اما تحلیل این گزاره ها در منطق مرتبه دوم نیز کاستی های خود را دارد. برای نمونه، صورت بندی موجبه جزئیه در گزاره های خارجیه الطرفین بسیاری از گزاره های کاذب را صادق می سازد. این نشان می دهد که تحلیل این گزاره ها، چه در منطق مرتبه اول و چه در منطق مرتبه دوم، کاستی هایی دارد و نیازمند زدودن است.
صفحات :
از صفحه 93 تا 112
«الرسالة الزاهرة» نوشته اثیرالدین ابهری: نسخه شناسی، متن شناسی، تصحیح، و تحلیل
نویسنده:
مهدی عظیمی , هاشم قربانی
نوع منبع :
مقاله , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشکده الهیات و معارف اسلامی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اثیرالدین ابهری یکی از برجسته ترین منطق دانان دورۀ اسلامی است که کمتر شناخته شده است. جستار پیش رو، از یکسو، با تصحیح الرسالة الزاهرة، یکی از منطق نوشته های ارزشمند وی را از پستوی فراموشی به پیشخوان چاپ و انتشار درمی آورد و، از دیگر سو، با شرح و واشکافی و تحلیل آن از دریچه ی منطق جدید، بر گوشه ای از اندیشه های منطقی ابهری پرتو می افکند. مهمترین دستآوردهای این جستار در مقام بازشناسی اندیشه های منطقی ابهری بدین قرارند: 1. ابهری قاعدۀ تعدّی استلزام را منتجِ شرطی متّصل نمی داند. 2. ابهری قاعدۀ دلیل شرطی را می شناخته است؛ 9. ابهری قاعدۀ عکس نقیض شرطی را به چالش می کشد. 4. ابهری بر آن است که در گزاره های حملی، عکس نقیض موافق اعتبار منطقی ندارد. 5. ابهری، همچون منطق دانان ربط، استلزام ربطی را معتبر می داند، درحالیکه جدلیان رقیب وی، همانند رواقیان و پیروان منطق فرگـه راسلی، استلزام مادّی را. الرسالة الزاهرة بر پایۀ نسخه های خطّی دانشگاه تهران، مجلس، و کتابخانه ی آیت الله مرعشی، به شیوۀ گزینشی تصحیح شده است.
صفحات :
از صفحه 129 تا 164
ملاحظاتی در باب گزاره های موجه و معناشناسی آن در فلسفه اسلامی
نویسنده:
محمد سعیدی مهر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
بحث از مواد ثلاث («وجوب » (یا ضرورت)، «امکان » و «امتناع ») و گزاره های موجه در منطق و فلسفه اسلامی از جایگاه خاصی برخوردار بوده است و فیلسوفان و منطقدانان مسلمان به تفصیل از احکام و اقسام آن بحث کرده اند. با این حال، به دلیل عدم بهره گیری از یک نظام معناشناختی منقح با پاره ای ابهامات معنایی در برخی اقسام گزاره های موجه رو به روییم. در این مقاله پس از مروری کلی بر بحث موجهات در منطق و فلسفه اسلامی و اشاره به پاره ای اقسام گزاره های ضروری، ابهامات معنایی این گزاره ها تحلیل می شود. در مرحله بعد، کوشش شده تا در یک طرح اولیه و با بهره گیری از برخی نظام های نوین منطق موجهات پیشنهادهایی جهت تعیین قواعد معناشناسی این گزاره ها ارایه شود.
صفحات :
از صفحه 21 تا 40
رسائل الشجرة الإلهیة فی علوم الحقائق الربانیة المجلد 1
نویسنده:
شمس الدین محمد شهرزوری؛ محقق: نجفقلی حبیبی
نوع منبع :
کتاب , مجموعه مقالات
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
«الرسائل الشجرة الإلهية في علوم الحقائق الربانية» اثر شمس‌ الدين محمد بن محمود شهرزورى، كتابى است در موضوع اخلاق فلسفى كه به زبان عربى در قرن هفتم هجرى نوشته شده است. در مقدمه مصحح، توضيحات كامل و مفصلى پيرامون محتواى رساله‌ هاى كتاب ارائه گرديده است این کتاب تحت عنوان «في ماهية الشجرة و تفاصيل العلوم الآلية المنطقية» در يك مقدمه و دو قسم تنظيم شده است. مقدمه در سه فصل است: فصل اوّل، كه بسيار مختصر است، در واقع توضيحى است بر سبب نام گذارى كتاب به «الشجرة الإلهية». در اين اثر، علم حكمت الهى به درخت تشبيه شده است. درخت حكمت به مثل، داراى ريشه، تنه و شاخه است. به لحاظ تعليم و تعلّم، علوم زبان و ادب همچون ريشه آن شجره الهى و منطق تنه آن، و حكمت الهى به مانند شاخه، بر آن ريشه و تنه روييده است. اما به لحاظ حقيقت و واقعيت خارجى، موضوع به عكس است، يعنى واجب الوجود كه حكمت الهى، علم معرفت اوست، اصل و ريشه است و همه بر او قائمند. در اين تشبيه و تمثيل، شهرزورى جايگاه والايى براى علوم لغت و زبان قائل شده است و در عين حال از اين تشبيه، رابطه عميقى بين منطق و زبان‌ شناسى برقرار مى‌ گردد كه شايسته مطالعه و بررسى است. فصل دوم كه چيستى منطق، جهت نياز به آن، طرح كلى مباحث منطقى و پيوستگى اجزاى آن به يكديگر، در آن به روشنى تبيين شده است، به حقيقت، توضيحى است بر چرايى دو بخشى بودن منطق. در فصل سوم، ابتدا به تبيين موضوع منطق كه معقولات ثانيه يا تعبيرى كه شهرزورى با نقل نظر ديگران، ترجيح داده، يعنى «معلومات تصورى و تصديقى» و در نهايت «موصل تصورى» و «موصل تصديقى» يا «اقوال شارحه» و «حجت» پرداخته است. در اين فصل مجدداً مباحثى از تصور و تصديق و رابطه لفظ و معنى به اختصار بيان شده است.
الفاظ المستعملة في المنطق
نویسنده:
ابونصر فارابی؛ محقق: محسن مهدی
نوع منبع :
کتاب , حاشیه،پاورقی وتعلیق , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دارالمشرق,
چکیده :
«الالفاظ المستعملة فی المنطق» تالیف ابو نصر فارابی تلاشی است تا ارتباط وثیق میان منطق و دستور زبان عربی را تبیین نماید. ظاهراً این کتاب بخشی از کتابی است که فارابی در آن شماری از متون منطقی را تلخیص کرده بوده است. ورود به مباحث اصلیِ منطق در نظر گرفته شده است. رویکرد نظری فارابی در بیان مباحث، این اثر را از نحو گزارشی دور و به نحو تحلیلی نزدیک ساخته است و این کتاب او، هم از نظر تحوّل تاریخی و صناعت منطق اهمیت دارد و هم از جهت مباحث و شیوة بیان آنها، ارزشمند است. مولف، در این کتاب می‌کوشد تا منطق یونانی را با نحو زبان عربی و فرهنگ اسلامی هم آهنگ نماید و اثر حاضر متضمن واژه‌های ابزاری است که به اسامی یا افعال ضمیمه می‌شوند. هم چنین این کتاب در بر دارنده اوصاف کلمات مبنی می‌باشد که اختصاص به نحو عربی دارد. یکی از موضوعات فراگیر در این کتاب تشریح دقیق رابطه میان منطق فلسفی و دستور زبان عربی است. واقعیت تاریخی انتقال فلسفه از یک زبان و فرهنگ بیگانه؛ یعنی یونان باستان به جهان عرب و مشکلات قابل توجهی که به دلیل نیاز به تالیف یک واژه نامه فلسفی به عربی پدید آمده بود. این مجموعه در ده فصل تنظیم شده است. حرف‌ها، لفظ های مرکب، گونه‌های معانی کلی و منفرد، معنای قسمت وترکیب و دانش منطق از جمله سرفصل‌های کتاب مذکور است. در اینجا نگاهی به عناوین ده فصل کتاب داریم: فصل اول در اصناف الفاظ دلالت کننده از قبیل اسم، کلمه، و مرکب از آن دو است. فصل دوم به بررسی اصناف مفرده می‌پردازد که شامل خوالف، واصلات، واسطه و حواشی می‌باشد. فصل سوم در بیان الفاظ مرکب و اصناف معانی است. فصل چهارم در اصناف معانی کلیه است. فصل پنجم اصناف معانی کلیه مفرده است که به بحث پیرامون نوع و جنس و تقسیمات هر کدام از آنها می‌پردازد. فصل ششم در اصناف معانی کلیه مرکبه است. فصل هفتم در قسمت و ترکیب می‌باشد. در فصل هشتم به انحاء تعالیم می‌پردازد. فصل نهم در اموری است که متعلم علم منطق باید آنها را بشناسد. فصل دهم بررسی صناعت منطق است. اگر چه بخش وسیعی از کتاب، به عناوین زبان شناسی اختصاص یافته است ولی فارابی به مباحث فوری تر منطق همچون قیاس، نظریه برهان و مسائل شناخت شناسانه مرتبط با این علم نیز توجه ویژه‌ای داشته است. وجه غالب منطق و شناخت شناسی فارابی، انتخاب یک شیوه درجه بندی شده در توضیح و تفسیر صفت‌های قیاسی است که در آن برهان به عنوان شیوه‌ای مناسب برای فلسفه معرفی شده است و دیگر روش‌ها تا حد ابزارهایی برای ارتباطات غیر فلسفی تنزل یافته‌اند.
الفينومينولوجيا عند هوسرل
نویسنده:
سماح رافع محمد
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بغداد - عراق: وزارة الثقافة و الاعلام - دارالشئون الثقافیة العامة - آفاق عربیة ,
چکیده :
اصطلاح Phenomenology(فنومنو لوژی = پدیدار شناسی) از واژه یونانی Phainomenonبه معنای چیزی که خود را می نمایاند یا پدیدار است گرفته شده است. اصطلاح فنومنولوژی هم کاربرد فلسفی و هم غیر فلسفی دارد. در علوم طبیعی به ویژه در رشته فیزیک، به پدیدار شناسیهای غیر فلسفی برمی خوریم. دانشمندان معمولاً از اصطلاح پدیدار شناسی، تأکید و برداشت توصیفی در مقابل تبیینی رشته علمی شان را مراد کرده اند. در پدیدار شناسی فلسفی فنومنولوژی فلسفی به عنوان رهیافتی عمده در فلسفه قرن بیستم، صورت های مختلفی دارد. هدف اوّلیه فنومنولوژی فلسفی، پژوهش و آگاهی مستقیم از پدیدارهایی است که در تجربه بی واسطه آشکار می شود، لذا این امکان را به پدیدار شناسی می دهد که ساختارهای ماهوی یا ذاتی این پدیدارها را توصیف کند. بدین ترتیب فنومنولوژی می کوشد خود را از پیش فرض های تجربه نشده آزاد کند، و از توضیح علّی و سایر تبیین های دیگر بپرهیزد، و روشی به کاربرد که توصیف آنچه را که آشکار می شود یا شهود یا کشف حجاب از معانی ذاتی را ممکن سازد. یکی از نخستین تدوین و تنسیق های نهضت پدیدار شناسی در کتابی که از سال 1913م تا 1930م انتشار یافت و زیر نظر ادموند هوسرل تدوین شده بود، مطرح شد. نکته ای که هوسرل بر آن تأکید می کند (و از ارکان پدیدارشناسی به شمار می رود) معلّق گذاشتن حکم یا حکم پرهیزی نسبت به وضع یا رابطه هستی شناسی یا وجودی عین های آگاهی است. بر این اساس، وجود داشتن آنچه بر آگاهی انسان پدیدار شده است، در پرانتز قرار می گیرد. به اعتقاد هوسرل مي توان روش شناسي را به دو دسته تقسيم كرد؛ دسته اول روش شناسي هايي كه بر اساس افعال جسماني صورت مي گيرند و دسته دوم روش شناسي هايي كه بر مبناي افعال عقلاني مورد نظرند. در اين بحث از روش پديدارشناسي، هوسرل توجه خود را به افعال عقلاني معطوف ساخته و به اين مسأله توجه دارد كه براي داشتن تفكر صحيح، بايد به چه مسيري توجه نمود. در اين حالت، مي توان روش شناسي را عملي دانست كه شيوه كسب دانش و فهم آن را به طور صحيح نشان مي دهد. البته، نبايد روش شناسي هوسرل را صرفاً در حد يك روش تقليل داد، بلكه بايد آن را مدخلي دانست كه از طريق آن هوسرل به بيان پديدارشناسي مي پردازد. هوسرل درصدد است تا مبناي استواري براي تمام علوم- بخصوص فلسفه به وجود آورد و او آن نوع آگاهي را مدنظر دارد كه به نحو بي واسطه اي داده ها را به حضور مي آورد. اين بيان، نخستين قاعده روش پديدارشناسي هوسرل است. پديدارشناسي خود را از مفروضهاي پيشين بي نياز مي داند از اين رو به عنوان فلسفه اولي خود را معرفي مي سازد. هوسرل و شاگردانش نشان داده اند كه استفاده از اين روش مي تواند بسيار ثمربخش باشد؛ هر چند به كار بستن دقيق اين روش آسان نيست. از ديدگاه هوسرل، روش مبتني بر پديدار شناسي داراي دو مرحله تحويل است: مرحله اول تحويل مثالي است و مرحله دوم تحويل مبتني بر پديدارشناسي است. در تحويل ابتدا به عدول از عادتهاي فكري مرسوم و متداول مي پردازد. در اين حالت، صرفاً به نفس ماهيت توجه مي شود. از ديدگاه هوسرل، مراحل تحويل مراحل مختلفي از روش شناختي است كه مبتني بر شهود و مشاهده عقلاني است. بنابراين، قاعده اصلي پديدارشناسي را مي توان روي آوردن به خود اشيا دانست و توجه به خود اشيا مستلزم آن است كه تمام اطلاعات و احكام قبلي كه در رابطه با شي وجود دارد حذف شود و تنها خود متعلق مورد توجه قرار گيرد. هوسرل اين حذف و طرد را اپوخه يا به بيان ديگر تعليق مي داند و هر نوع حكمي را كه در بردارنده اعتقاد به تحقق وجود شييء اعم از خارجي و يا نفساني باشد تعليق مي كند و هر نوع فرضيه اي را كه مأخوذ از منابع ديگر باشد، كنار مي نهد و تنها آن چيزي را در نظر مي گيرد كه به آگاهي داده شده باشد و تنها ذات شي، مورد تحليل قرار مي گيرد. از اين رو، مي توان گفت كه پديدارشناسي از طريق شهود ذوات و اپوخه و همچنين با طرد و حذف وجود خارجي آن ميسر مي گردد، طريق روش شناختي تفكر هوسرل ناميده اند. هوسرل در روش مبتني بر پديدار شناسي، درصدد است تا پايه محكمي براي همه علوم به خصوص فلسفه به وجود بياورد. او منبع اصلي را در شهود و يا به تعبيري ديگر در آگاهي نخستين كه به نحو بي واسطه به وجود آمده، مي داند. هوسرل به دو نوع شهود اعتقاد دارد؛ اول شهود حسي و ديگري شهود مثالي است. از ديدگاه وي، متعلقات شهود حسي امور واقع است و متعلقات شهود مثالي ذوات است. در نظر هوسرل، شهود حسي همان ادراك است كه در آن، آن چه ادراك مي شود به طور بي واسطه به آگاهي كه متصف به صفت ادراك است داده مي شود و در واقع ادراك حسي همان شيوه اوليه شناخت اشياست. هوسرل حادث شدن ارتباط ميان فاعل شناسايي و متعلق ادراك را «حيث التفاتي» مي نامد كه از مهمترين مسايل پديدارشناسي است. در قرون وسطي لفظ التفات در رابطه با تصور و تصديق به كار برده مي شد. از ديدگاه هوسرل، پس از تحويل مثالي، ذوات اشيا به وجود غيرخارجي التفاتي در نفس حضور مي يابند. اين شيوه از حيث التفاتي بيانگر ارتباط ميان ذهن و عين است. معني حيث التفاتي در نظر هوسرل اين است كه نفس در هيچ زماني مجرد از ماهيت مورد اضافه نيست. به بيان ديگر، هر شناسايي مستلزم اضافه است و همواره ميان فاعل شناسايي و از سويي ديگر اشيا يعني متعلق شناسايي نسبت وجود دارد و وجود اين نسبت همان حيث التفاتي است. التفات صفت ذاتي آگاهي محض است. بدين ترتيب، آگاهي از آن جهت كه حيث التفاتي دارد و حيث التفاتي نيز از آن جهت كه داراي دو جنبه عيني و ذهني است، در بردارنده عينيت شناسايي و حافظ رابطه عين و ذهن است. از اين رو، با آگاهي محض به متعلقات التفاتي است كه ماهيت اشيا پديدار مي شود. مي توان بيان نمود كه پديدارشناسي، شناسايي ماهيت از طريق شهود و با حيث التفاتي آگاهي است كه نسبت ميان متعلق ادراك و فاعل شناسايي به وجود مي آيد.
بررسی جایگاه استدلال در عرفان ابن‌عربی و مولوی
نویسنده:
زهره داردان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در پژوهش یک مکتب عرفانی، نظیر مکتب عرفانی محی الدین بن عربی و جلال الدین محمد بلخی، شاید مهم‌ترین مسئله – و یا یکی از مهم‌ترین مسائل- مبحث استدلال باشد؛ چرا که برخی از صاحب نظران بر این باور هستند که آن دو عارف در آثار خود با عقل و استدلال به مبارزه برخاسته‌اند و این در حالی است که قرآن کریم و همچنین سنت نبوی(ص) جایگاه رفیعی را برای استدلال قائل‌اند و در موارد فراوانی، انسان را به تفکر، تعقل و تدبر فرا خوانده‌اند. در این تحقیق در جهت رفع این تناقض ظاهری، به بررسی جایگاه استدلال در عرفان ابن عربی و مولوی، پرداخته می‌شود و به سه مسئله اساسی در ارتباط با استدلال اشاره خواهد شد: اول اینکه عقل در نگاه هر دو عارف دارای حیثیت و رویکردهای گوناگونی است. ابن عربی از عقلی سخن به میان می‌آورد که برای پذیرفتن حقایق هیچ گونه محدودیتی ندارد و آن را عقل قابل نام می‌نهد. وی همچنین از عقلی با عنوان عقل فاعل بحث می‌کند و معتقد است این نوع عقل در تولید و تفکر با نوعی محدودیت روبروست. مولوی نیز عقل را به دو دسته عقل ممدوح و عقل مذموم تقسیم می‌کند. عقل ممدوح دارای دو معنا است: یکی عقل کامل انبیاء و اولیاء و خواصّ درگاه حق می‌باشد که آگاه به حقایق و اسرار است و دیگری عقل مجرد علوی و نخستین جلوه‌ی ذات حق تعالی است. عقل مذموم از نظر مولوی عقلی است که پا را فراتر تر حدّ خود بگذارد و داعیه‌ی پرواز در ماورای طبیعت را داشته باشد. در این صورت، قطعاً کارش به حیرت و گمراهی می‌کشد. بعد از آن اهمیت و ترجیح معرفت حاصل از کشف و شهود نسبت به معارف حاصل از استدلال در نگاه آن دو عارف عنوان خواهد شد و در نهایت به این مسئله اشاره می‌شود که بخش عمده‌ای از مباحث ابن عربی در ارتباط با الهیات بالمعنی الاخص می‌باشدو ابن عربی این گونه مباحث را بدیهی می‌داند و به همین دلیل در آثار او شاهد استدلال به صورت حرفه‌ای نیستیم. اما مولوی در مسائل ماوراءطبیعی استدلال‌های عقلانی را ناکارآمد عنوان می‌کند و در بسیاری از مباحث دیگر از اقسام گوناگون استدلال مانند برهان، خطابه، استقراء و جدل بهره می‌برد. اهمّ نتایج این تحقیق به قرار زیر می‌باشد:اولاً عقل از منظر آن دو عارف دارای اهمیت تقریباً یکسانی است؛ با این تفاوت که مولوی بر خلاف ابن عربی تعریف روشن و مشخصی از عقل ارائه داده و همچنین در خلق تعابیر و اصطلاحات و ذکر اقسام و مراتب عقل نیز، گسترده تر از ابن عربی عمل کرده؛ ثانیاً هر دو عارف معرفت شهودی را بر معرفت حاصل از عقل و استدلال ترجیح داده‌اند؛ هر چند ابن عربی در این بحث نظام مندتر و منسجم‌تر از مولوی عمل کرده است. و در نهایت آنکه نکوهش استدلال در نگاه هر دو عارف، به منزله‌ی مخالفت با منطق نمی‌باشد؛ زیرا اصل منطق جزو بدیهیات ذاتی و از غرایز بشر است و قواعد برهانی آن از مقتضیات غریزی انسان استخراج شده است؛ بدین جهت می‌توان گفت نقد و نکوهش استدلال در نگاه آنان، به منزله‌ی نقد استدلالیون و فلاسفه‌ای است که با تکیه بر مقدمات حسی می‌کوشند حقایق مربوط به عالم غیب و ماوراءطبیعت را کشف و اثبات کنند.
بدیهی انگاری تصورات و نقدهای آن
نویسنده:
سیدمحمود یوسف ثانی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق(ع),
چکیده :
امکان یا عدم امکان علم و آگاهی جدید از جمله مسایلی است که از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بوده و نظرات گوناگونی درباره آن اظهار شده است؛ چنان که گروهی از اساس کسب آگاهی جدید را ناممکن دانسته و گروهی نیز منکر وجود هر گونه دانش بدیهی و بی نیاز از کسب برای آدمی شده اند و یا آنکه گروهی دیگر قائل به تقسیم شده، اکتساب آگاهی در بخشی از دانسته های بشری را ممکن و در بخشی دیگر ناممکن دانسته اند. در حکمت اسلامی نیز این مباحث ذیل عنوان بداهت یا اکتسابی بودن تصورات و تصدیقات مطرح شده و ضمن پذیرش امکان اکتساب تصدیقات، در مورد امکان اکتساب تصورات شبهات و اشکالاتی چند مطرح گردیده است. در این میان کسی که بیش از همه بر ناممکن بودن اکتساب تصورات اصرار ورزیده، فخر رازی است. رازی در آثار خود دو اشکال عمده بر اکتسابی بودن تصورات وارد می کند که از آن دو، یکی متخذ از ماخذ تصدیقی و دیگری متخذ از ماخذ تصوری است. او بر اساس این دلایل چنین نتیجه می گیرد که تصورات یا مورد التفات ذهن نیستند و یا اگر مورد التفات ذهن واقع شوند، بدیهی خواهند بود. نویسنده در این جستار پس از بیان پیشینه تاریخی رای امام رازی، ضمن گزارش و تحلیل ادله او، پاسخ های دیگر منطق دانان و حکیمان به شبهات وی را نیز نقل و بررسی و ارزیابی کرده است.
صفحات :
از صفحه 5 تا 21
  • تعداد رکورد ها : 475