جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1252
نقد اجتماعی تصوف ( با تأکید بر تحولات اجتماعی ایران در سده های پنجم و ششم هجری)
نویسنده:
مسعود حسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عرفان اسلامی، یکی از ثمرات تعالیم قرآن مجید است و تصوف اسلامی در بنیان خود، نهضتی علیه دنیاپرستی، جزم‌اندیشی و ظاهرگرایی است. تا پیش از قرن پنجم هجری، تصوف اسلامی رشد و گسترش بسیاری یافته بود؛ اما از این دوره به بعد، بویژه در عصر سلجوقیان، به طرز چشمگیری در میان توده‌ها و قشرهای مختلف جامعه اسلامی نفوذ یافت و مورد استقبال گسترده واقع شد. اما در این دوره، چه عواملی در گسترش تصوف اسلامی در میان توده‌های مردم نقش اساسی داشته است؟مردمان هم‌عصر صوفیان، چه دیدگاهی نسبت به آنان داشته‌اند؟ و صوفیه تا چه حد به مسائل اجتماعی روزگارشان توجه داشته‌اند؟ تحقیق حاضر که با تأکید بر بعد اجتماعی تصوف و با روش « جامعه‌شناسی محتواهای ادبی»صورت پذیرفته، نشان می‌دهد عوامل بسیاری در گسترش عرفان و تصوف در سده‌های پنجم و ششم، نقش داشته که مهم‌ترین آن عبارتند از: احیای کلام اشعری؛ جنگ‌های بسیار و ناامنی و تضعیف روحیه ملی ایرانیان؛ نظام‌مند شدن تصوف؛ نزدیک شدن هر چه بیشتر طریقت و شریعت؛ مشروعیّت یافتن تصوف در میان دیگر فرق اسلامی؛ و حمایت خاص سلجوقیان از صوفیه. مشروعیت یافتن صوفیه هرگز بدان معنا نیست که آنان با مخالفت مواجه نمی‌شدند. صوفیه از دیرباز با مخافت‌های بسیار رو‌‌ به‌رو بوده‌اند؛ بسیاری- همچون اغلب فقها و متشرعه- ، به شدت با تصوف مخالفت ورزیده‌اند؛ اما مهم‌ترین منتقدان صوفیه، از میان خود آنان برخاسته‌اند. آنان با بیان انحرافات و کاستی‌های تصوف عصر خود، همواره در پی حفظ اصالت تصوف و نگهداری آن از آفت بدعت‌ها و کژی‌ها بوده‌اند. مشایخ بزرگ صوفیه که رفته‌رفته صاحب پایگاه اجتماعی مهمی شده بودند، کوشیدند تا حد ممکن از تعصبات فرقه‌ای و مذهبی، و همچنین ظلم و ستم سلاطین و امرا و ایادی‌شان بر مردم فرودست بکاهند.
بررسی آرزو در نهج البلاغه
نویسنده:
صغرا حق شناس پشکه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با توجه به بیانات ارزشمند مولا علی (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه، چنین استنباط می‌شود، که آرزو، به آن دسته از خواسته‌های درونی و تمایلات قلبی انسان گفته می‌شود، که با عشق و انگیز? قوی همراه است.هر آرزویی که برخاسته از واقعیت و توانایی‌های انسان و هماهنگ با موازین قرآنی و شرع مقدس باشد، حقیقی است. چنین آرزوهایی نه تنها انسان را در مسیر تعالی و رشد معنوی و یا مادی منجر به تکامل معنوی قرار می‌دهد، بلکه باعث رشد و پیشرفت جامعه در سطح کلان نیز خواهد شد. با توجه به گستردگی آرزوهای حقیقی در کلام امیر بیان (علیه السلام)، نه تنها اصل داشتن آرزو مذموم نیست، بلکه لزوم تربیت این پدید? روانی و قرار دادن آن در مسیر صحیح، بیشتر احساس می‌شود. این آرزوها در اکثر موارد در ضمن دعا و نیایش با خالق هستی مطرح شده و حالت و فحوای کلام امام (علیه السلام)، بیانگر آرزوی قلبی ایشان است. آرزوهای حقیقی به دو بخش تقسیم می‌شود: بخشی از آن مربوط به خواسته‌های دنیوی انسان است؛ این خواسته‌ها گاه شامل نعمت‌های عینی و مادی است که ملموس و در سعادت انسان موثر است و می‌توان به کمک آن‌ها رضای الهی را کسب کرد؛ بخشی دیگر از آرزوها، تنها جنبـ? اُخروی داشته و راه وصول به آن‌ها در عالم ماده امکان پذیر نیست. دستیابی به هریک از این آرزوها، تنها در جهان آخرت با ورود به بهشت الهی، برای بندگانی که راه رستگاری و سعادت را پیش گرفته و به انجام طاعت و عبادت به طور کامل مبادرت ورزیده‌اند، امکان‌پذیر است. با توجه به سخنان امام (علیه السلام)، داشتن آرزوی مطلوب در دل، به تنهایی برای رستگاری و سعادتمندی انسان کفایت نمی‌کند؛ از سویی دستیابی به آرزوهای مطلوب و کمال آفرین، گاه به سادگی حاصل نمی‌شود، بلکه نیازمند روش‌هایی است تا راه رسیدن به آن‌ها هموار شود. از این رو برای رسیدن به آرزوهای حقیقی، اعمّ از دنیوی و اُخروی، انسان باید با توکل بر خداوند، تلاش و جدیت در کار و پرواپیشگی، راه رسیدن به آرزوها را متناسب با توانایی‌های خویش، هموار نموده و به فراتر از آرزوها دست یابد. آرزوهای حقیقی و مطلوب با توجه به ارزشمندی آن، در روح و روان آدمی موجب آثار مفید و مثبتی می‌گردد. هر اندازه آرزوی انسان متعالی‌تر باشد، به همان نسبت تأثیر و پیامد آن نیز برتر خواهد بود. برخی از آرزوها که در نقطـ? اوج ارزش و اعتبار قرار گرفته‌اند، تبدیل به آرمان‌های والای بشری می‌شوند. چنین آرزوهایی از برترین پیامدها در طول تاریخ برخوردار بوده‌اند. پیامد مشترک همـ? آرزوهای حقیقی و شایسته رسیدن به کمال و قرب الهی است. انسان با توجه به اینکه طالب کمال مطلق است، هر آرزویی که او را در این مسیر یاری دهد، شایسته و مفید خواهد بود. به غیر از این اثر والا، که از فحوای کلام مولا علی (علیه السلام) در بیان آرزوهای حقیقی استنباط می‌شود، ایشان به‌طور مستقیم نیز به برخی از پیامدهای آرزوهای مطلوب اشاره کرده است. از جمله ثمرات ارزشمند آرزوهای حقیقی و شایسته، پیشرفت در جنبه‌های مادی و معنوی و انجام عمل صالح و دوری از معصیت پروردگار است. شایان ذکر است هر کدام از این آثار ارزشمند نیز در نهایت منتهی به کمال انسان و تقرب الهی خواهد شد. امیرمومنان (علیه‌السلام) در مواردی داشتن آرزو را به عنوان یکی از رذایل اخلاقی به شدت مورد نکوهش قرار داده است و آن شامل خواسته‌هایی است که گاه غیر منطقی، خارج از توانایی و عمر محدود بوده، و با موازین شرعی و عقلی در تضاد باشد. گاه آرزوی کاذب و ناشایست، خواستن امرى زشت و ناشایست است، این گونه آرزو، چه متعلّق به آیند? نزدیک یا دور باشد، چه در حال حاضر، قبیح و باطل است و به طور قطع، موجب اختلال در قوانین مغزى و روانى می‌شود و آرزوگرا را در معرض ابتلا به نابکارى‏ها و زشتى‏ها قرار مى‏دهد؛ چنین آرزوهایی مانع وصول انسان به درجات کمال و در نهایت هدف خلقت است. از جمله بارزترین مصادیق آرزوهای نامطلوب در نهج البلاغه، می‌توان به دنیاطلبی، جاه‌طلبی، استمرار بقا در دنیا و آرزوی امور محال اشاره کرد. آرزوی مال و مقام دنیوی از آن حیث که کمال مطلوب و هدف نهایی انسان قرار گرفته و هدف از آن رسیدن به مقاصد شوم نفسانی باشد، مطرود و ناپسند است؛ در غیر این صورت اگر در طلب آن آخرت اراده شود، نه تنها چنین آرزویی مذموم نیست، بلکه در ردیف آرزوهای برتر و حقیقی قرار می‌گیرد.‌ بستر شکل‌گیری آرزوهای نامطلوب، گاه ناشی از نوعی جهالت به واقعیت‌های وجودی و غفلت از محدودیت‌های حاکم بر انسان است. این جهالت تنها منحصر به واقعیت‌های وجودی فرد نیست، بلکه جهل نسبت ‏به ناپایدارى دنیا و جهل به آخرت نیز موجب ابتلا به آرزوهای کاذب و طولانی در وجود آدمی است. گاه نیز محبت و انس به لذت‌های زودگذر دنیوی، موجب شکل‌گیری آرزوهای کاذب است و انسان با هدف قرار دادن خواسته‌های دنیوی خود را به هلاکت دچار می‌کند.از نظر امام (علیه السلام) آرزوهای نکوهیده، آثار و پیامدهای هلاکت‌بار فراوانی بر زندگى معنوى و مادّى انسان بر جای می‌گذارد و موجب بروز بسیاری از گناهان، فراموشی مرگ و آخرت و بسیاری آثار شوم دیگر می‌گردد. با توجه به ضررهای چنین آرزوهایی، انسان می‌تواند با توجه به عالم آخرت و یاد مرگ، توجه به بی‌اعتباری دنیا، شناخت واقعیت‌های وجودی خویشتن، تقوا و مهار نفس، به درمان و کنترل آرزوهای کاذب و طولانی در وجود خویش، مبادرت ورزد. از نظر امام (علیه‌السلام)، دامنـ? اهداف و آرزوهای انسان باید دارای حد و مرز باشد، تا در نتیجـ? آن، انسان از طاعت الهی و هدف خلقت باز نماند. غرق شدن در آرزوهای دنیوی، انسان را از کمالات شایسته بازداشته و حسرت پس از مرگ را به ارمغان خواهد آورد. بنابراین، انسان باید در آرزوهای خویش هم‌چون غرایز دیگر تعادل را رعایت نموده و از افراط پرهیز نماید؛ زیرا تعادل آرزو در انسان، یکی از فضیلت‌های اخلاقی مورد تأکید اسلام است. از سوی دیگر، کنار زدن آرزوهای موهوم و بی‌اساس از دل، بدین جهت است که آرزوی اصلی، که همان آرزوی لقای حضرت حق است، به ظهور برسد و دل، حدیث آرزومندی خود را مطرح کند.
نحوه ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی و عرفان اسلامی
نویسنده:
راضیه اسلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تحقیق حاضر به بررسی راه‌های ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی و عرفان اسلامی می‌پردازد. روش تحقیق عقلی و جمع‌آوری مطالب از طریق روش اسنادی و کتابخانه‌ای است. در فصل اول با بررسی کلیات عرفان و اخلاق اسلامی ذکر می‌شود که در اخلاق از باید و نباید و در عرفان از بود و نبود بحث می‌شود. در فصل دوم در مورد نسبت انسان با خدا در اخلاق اسلامی از طریق رابطه یا نسبت ناقص با کامل، مملوک با مالک و متنعم با منعم و در عرفان اسلامی نسبت عاشق و معشوق، محدود با نامحدود، مقید با مطلق، ظاهر و باطن و اسم و مسمی مورد توجه است. در فصل سوم راه‌های ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی تحلی به فضائل و تخلی از رذائل و تحصیل رضای خداوند و در عرفان اسلامی تزکیه نفس و تحلیه دل و در نهایت حرکت در مسیر سیر و سلوک معرفی می‌گردد. در فصل چهارم تقویت ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی ایمان و عمل صالح که با یکدیگر نیز رابطه نزدیکی دارند و همچنین حسن فعلی و حسن فاعلی و داشتن تعادل و میانه‌روی در همه امور زندگی به خصوص زندگی دینی و در عرفان اسلامی رسیدن به معرفت‌الله و معرفت نفس و رابطه عاشق و معشوق و دل بریدن از غیر حق تعالی معرفی می‌گردند. در فصل پنجم ثمرات و آثار ارتباط با خدا از منظر اخلاق اسلامی آرامش و طمأنینه قلبی، تعادل و توازن همه جانبه شخصیت و حیات طیبه می‌باشد و در عرفان اسلامی رسیدن به تعادل و توازن هم جانبه در شخصیت و رسیدن به مقام خلیفه الهی است. نتیجه اینکه در بررسی رابطه اخلاق و عرفان در ارتباط با خدا درمی‌یابیم که در اخلاق، عقل و استدلال حاکمیت دارد اما در عرفان، عشق و محبت اساس کار است. همچنین در اخلاق با مدل انسانی روبرو هستیم اما مدلی که عرفان ارائه می‌دهد خود حضرت حق است و انسان موظف است خلیفه بودن خود را به نحو درستی ادا کند.
بررسی و نقد نظریه امامت از دیدگاه متکلمان اشعری
نویسنده:
مریم علی اکبریان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسأله امامت از مهمترین مسائل عقیدتی اسلامی و جنجالی‌ترین مسأله مورد اختلاف فرق و مذاهب اسلامی است. همچنین مطالعه در حقیقت و حقانیت امامت سابقه‌ای بسیار طولانی در تاریخ اندیشه اسلامی دارد.آثار گوناگون به ویژه رساله های مستقل در امامت و مسائل فرعی آن، نشانگر اهمیت مسأله نزد دانشمندان مسلمان است.دانشمندان شیعه و اهل سنت در آثار تفسیری و کلامی خود به بحث از امامت پرداخته اند، البته با رویکردهای متعدد و مختلف، به عنوان نمونه، امامت و خلافت را شاخه‌ای از مسأله امر به معروف و نهی از منکر می‌دانند و معتقدند چون اجرای این اصل نیاز به وجود امام دارد، باید امت امامی را برای اداره امور انتخاب کند، تا بتواند به این اصل، جامه عمل بپوشاند.در حالی که بر اساس مبانی شیعه، امامت یکی از اصول مهم اعتقادی دانسته می شود و یک مقام و منصب الهی است، همانطور که مقام نبوت، اینگونه است و خداوند متعال باید نبی و پیامبر را تعیین کند.رساله حاضر، پژوهشی است که با نگاهی نقادانه بر اساس مبانی شیعه به مسائل مختلف مربوط به امامت از نگاه متکلمان معروف اشعری، پرداخته است.مهمترین هدف این تحقیق ارائه تحلیلی دقیق و نسبتاً جامع از نظریه امامت در مکتب اهل سنت و مقایسه اجمالی دیدگاه های متکلمان شیعه و اهل سنت در خصوص امامت است.این پژوهش، مبتنی بر هشت فصل است که در هر فصل مسائل مختلفی بیان و نقد آن به رشته تحریر در آمده است.فصل اول، کلیات تحقیق، شامل مقدمه، طرح مسئله ، انگیزه و اهداف پژوهش، سوال های و فرضیه های تحقیق، اهمیت و ضرورت تحقیق و پیشینه و روش پژوهش که در واقع خلاصه از پژوهش به شمار می آید.فصل دوم با موضوع امامت در حقیقت به تعریف امامت و چیستی و حقیقت امامت می پردازد. فصل سوم، نگارنده به اثبات ضرورت امامت پرداخته است و دیدگاه متکلمان اشعری را در خصوص این موضوع بیان می کند.فصل چهارم، اوصاف و ویژگی‌های شخصیتی امام مدنظر است.فصل پنجم، فرآیند تعیین امام از دیدگاه متکلمان اشعری مورد بررسی قرار می‌گیرد.فصل ششم، نگاهی به مسئله جانشینی و تعیین امام بر حق بعد از پیامبر(ص) دارد.در فصل هفتم، محقق دلایل متکلمان اشعری برای خلافت خلفای سه گانه (ابوبکر، عمر، عثمان) را نقد و بررسی می‌کند.و در فصل هشتم که آخرین فصل رساله است، دیدگاه انتقادی اشاعره در مورد امامت و افضلیت امام علی(ع)، مورد بحث قرار می گیرد.و در آخر رساله نتیجه ای کلی از این پژوهش، ارائه می‌شود.
الاهیات لیبرال پروتستان مسیحی با تاکید بر آراء آلبرشت ریچل
نویسنده:
نرگس صادقی گویا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسیحیت از ابتدای پیدایش خود تا رسیدن به دوره مدرن تحولات بزرگی را پشت سر گذاشته ؛ تحولات تاریخیای که عمدتا در زمینه داگما ها رخ داده است. دوره شکل گیری داگماها یا به بیانی دوره آبایی، مهمترین دوره فکری در مسیحیت است. آباء کلیسا با دفاع اصولی خود از مسیحیت، نظام فکری آن را شکل دادند. در این بین شوراهای کلیسایی از قبیل شورای نیقیه، کالسدون، و ... که به ضرورت تشکیل می شدند، با صدور بیانیه هایی از اصول مهم این دین با عنوان اصول جزمی آن گونه که مورد نظر کلیسا بود پاسداری می کردند. اصول مهمی که در شوراهای مسیحی و زیر نظر کلیسا شکل می گرفت، همگان را به رعایت نظری و عملی از انها مجبور می کرد و هر کس ساز مخالف می نواخت، بدعت گذار و بی ایمان به شما ر می آمد. در بین بحثهای ریز و درشت اعتقادی می توان از جمله به مباحثی چون مسیح شناسی ، تثلیث، رستگاری، آخرت شناسی ، خداشناسی، فیض، بخشودگی، آزادی و ... اشاره کرد؛ مسائلی که در دورهقرون وسطی نیز تقریبا بدون تغییرات عمده باقی ماند، گرچه از دایره مشاجره ها و اختلاف نظر ها بیرون نرفت. اما رفته رفته در تداوم حال و هوای رنسانس و روشنگری آن جزمیات مورد تردید و انکار قرار گرفت. از منظر درون دینی نیز با آغاز اصلاحات دینی شکاف عمیقی بین کلیسا و مومنان مسیحی پدید آمد که باعث تغییراتی در بعضی از مسائل اعتقادی شد . این تحولات درونی و از آن مهم تر تحولات ناشی از دوره مدرن موجب شد تا داگماهای کلیسایی در پرتو تحولات علمی و فلسفی و دینی بازخوانی شوند. بدین ترتیب الاهیات جدیدی به وجود آمد که به الاهیات مدرن معروف شد. نخستین و مهمترین نمایندگان فکری این الاهیات آلمانیها بودند . این الاهیات که به کوشش متالهی به نام شلایر ماخر پایه گذاری شد، با اندیشه های متاله دیگری به نام البرخت ریچل تقویت گردید و به بار نشست. لیبرالها از مهمترین داگماهای مد نظر کلیسا تعاریف تازه ای به دست دادند و از آنجا که نمی توانستند یافته های جدید را نادیده انگارند، برداشتهای تازه ای از آنها طرح کردند. در این نوشتار سیر تاریخی این تحول با تاکید بر اندیشه های ریچل بررسی و توصیف شده است.
رهیافت تفسیری مکتب تفکیک؛ مطالعه موردی تفسیر مصباح الهدی
نویسنده:
حامد مختاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مکتب تفکیک به عنوان یک جریان جدید در فضای شیعی ایرانی پا به عرصه وجود گذاشته و تفکر و شیوه خود را به قدمت اسلام می‌داند. این مکتب نگاه انتقادی به پاره‌ای از جریان‌های اسلامی و شیعی دارد و نگاه ویژه‌ای به قرآن و احادیث می‌کند. نگاه و رهیافت این مکتب بر عدم مزج منابع شناختی ـ وحی، فلسفه و عرفان ـ است و دریافت معرفت از منبع وحی ـ که همان ثقلین است ـ را یگانه راه درست معرفی می‌کند. تفکیکیان با این نگاه به تفسیر قرآن پرداخته و بر حجیت ظواهر قرآن و حدیث تأکید می‌کنند و فلسفه و عرفان را در تفسیر ـ به خاطر بشری بودن این علوم و عدم توجه به حجیت ظواهر ـ دارای خطا می‌دانند. مکتب تفکیک در تفسیر، تمسک ـ به تنهایی ـ به حدیث یا قرآن را نمی‌پذیرد، به‌گونه‌ای که با تفسیر قرآن‌به‌قرآن، مخالفت می‌کند. این مکتب علاوه بر توجه به منبع وحی، از تعقل و اجتهاد در تفسیر خود بهره می‌گیرد، بدین سبب می‌توان روش آنان را اجتهادی مبتنی بر قرآن و روایات دانست. نهایتاً می‌توان گفت: رهیافت مکتب تفکیک ـ و به‌خصوص تفسیر مصباح‌الهدی که از تفاسیر مکتب تفکیک است ـ در تفسیر قرآن، بیشتر خصلت پیرایشی و سلبی نسبت به سنت تفسیری داشته ـ و با توجه به این‌که ابزارها و منابعی که به کار گرفته‌اند در تفاسیر شیعی به کار گرفته می‌شده است ـ حاوی مولفه و شاخصه ایجابی خاصی نیست.
بررسی ابعاد عرفانی و اخلاقی در آثار کاستاندا
نویسنده:
رحیمه بیرامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در دوران پست مدرن، بر اثر ظهور معرفت‌شناسی جدید و درهم شکسته شدن اقتدار علمو روش‌های تجربی و کم‌رنگ شدن جزمیت و اثبات‌گرایی در علوم، راه بر مکتب‌های عرفانی و معنوی، که انسان را به درک شهودی و یقینی فرا می‌خواند، گشوده شده است. برخی از این مکاتب ریشه در نیازهای انسانِ مدرن به فضای زندگی معنویِ فارغ از پیش‌فرض‌هایِ دینی و غیر دینی دارد. از جمله‌ی این عرفان‌ها، عرفان سرخپوستی است که با آثار کارلُس کاستاندا ، رهبر نوزایی معنوی آمریکا، به جهان شناسانده شده است. هدف انجام پژوهش حاضر، بررسی درون‌مایه‌های عرفانی و اخلاقیِ آثار این نویسنده جهانی است. عرفانی که وی معرف آن است، مشابهت‌های غیرقابل انکاری با مضامین و محتوای اساسی تمامی طریقت‌های عرفانی دارد. درون‌مایه‌های عرفانی مطرح شده در آثار وی، دارای آموزه‌های عرفان نظری و عملی و شامل مقدمات، اهداف، موانع و نتایجی می‌باشد که سالک در طریق معرفت با آن‌ها مواجه می‌شود. هدف سالک در عرفان سرخ‌پوستی، کسب معرفت است و این تنها از طریق غلبه بر خود بزرگ بینی و رسیدن به بی‌عیب و نقصی به دست می‌آید. بر این اساس، در این نظام، عرفان و اخلاق رابطه تنگاتنگی با هم پیدا می-کنند. اما آن‌چه موجبانجام فعل اخلاقی می‌شود، ذخیره‌ی انرژی است؛ در این عرفان، انسان میدانِ انرژی است و طبق آن امر مسلم هم رفتار می‌کند. روش این پژوهش، توصیفی - تحلیلی بوده و به شیوه کتابخانه‌ای می‌باشد.
فلسفه دکارت: بستری برای علم نوین
نویسنده:
محسن بیزه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دکارت در زمانه‌ای ظهور می‌کند که از سویی، شکاکیت فراگیری دامن‌گیر فلسفه و مابعدالطبیعه است و از دیگر سو، پیشرفت‌های چشمگیری در حوزه علوم طبیعی به‌ویژه نجوم در حال شکل‌گیری است. از این‌روست که مهم‌ترین دغدغه‌خاطر فیلسوفان سده هفده، روش رسیدن به یقین و شناخت یقینی است؛ نظر غالب فلاسفه جدید در این دوره بر این بود که نخست باید فاهمه را شناخت و سپس روش درستی را برای استفاده هر‌چه بهینه‌ از امکانات معرفتی و پرهیز از خطا پیدا کرد. به همین دلیل است که تقریباً بیشتر فیلسوفان این دوره در میان آثار خود به‌نوعی هم «رساله‌ای درباره روش» دارند و هم «رساله‌ای درباره فاهمه».اما دکارت چنان‌که در گفتار در روش، آشکارا اعلام می‌دارد، هدفش در فلسفه، این است که «آدمیان را مالک و صاحب طبیعت» کند و این مهم جز با سلطه علمی بر عالم میسر نخواهد شد. نماد آن علمی که می‌توانست چنین هدفی را تأمین کند، فیزیک بود. دکارت به کاستی‌های نظام ارسطویی (به‌ویژه منطق و طبیعیات او) واقف بود و می‌دانست که تا این نظام حکم‌فرما باشد امکان پیشرفت علمی و تحقق اهداف او وجود ندارد. از این ‌رو، تصمیم گرفت تا مبانی نظری را طراحی کند که به‌آرامی و بی‌آن‌که حساسیت مدرسیان را برانگیزد، بسترساز منطق و طبیعیاتی نوین باشد. علم جدید مدنظر دکارتی، علمی یکسره کمیت‌محور، مبتنی بر ریاضیات و برخوردار از یقین ریاضی بود.با توجه به آنچه گفته شد این پرسش مطرح است که چگونه مابعدالطبیعه دکارت توانسته است بستری را برای علم جدید فراهم بیاورد نگارنده در این رساله می‌کوشد تا به این پرسش، با توجه به این نکته پاسخ دهد که مابعدالطبیعه در نگاه دکارت بیشتر نقش وسیله را دارد تا این‌که فی‌نفسه هدف باشد. و از آن‌جا که بهترین و کامل‌ترین قرائت از مابعدالطبیعه دکارت را در کتاب تأملات در فلسفه اولی می‌توان یافت، بنابراین می‌کوشیم تا با تمرکز بر این کتاب و با توجه به موضوعات اصلی فلسفه دکارت- نفس، خدا، جهان- به این موضوع بپردازیم.
اعتبار معرفتی اعتقادات دینی براساس رویکرد جدید آلستون به مسئله توجیه
نویسنده:
محمدعلی مبینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آلستون، در دیدگاه جدیدش، موجه بودن را به عنوان ویژگی یکه‏تازی که جایگاه معرفتی بدیل‏ناپذیری به باور ببخشد، نمی‏پذیرد و به جای آن، از وجود ویژگی‏های گوناگونی دفاع می‏کند که همۀ آن‏ها کم یا بیش مهم‏اند؛ به گونه‏ای که وجود هرکدام موجب وضعیت معرفتی مثبت برای باور می‏شود اما نبودش خسارت معرفتی جبران‏ناپذیری را در پی ندارد. اگر دیدگاه آلستون دربارۀ وجود مطلوب‏های معرفتی گوناگون قابل دفاع باشد، آن‏گاه ارزیابی معرفتی باور دینی هم نباید بر محور توجیه معرفتی آن بچرخد، بلکه هرکدام از مطلوب‏های معرفتی می‏توانند وضعیت مثبت معرفتی به باور دینی عطا کنند. اما این دیدگاه آلستون دچار مشکلاتی جدی است. اولاً انکار توجیه به معنای قانع شدن به ارزیابی‏های معرفتی نسبی و نادیده گرفتن اهمیت ارزیابی نهایی و جامع‏نگر دربارۀ باورها است، و این چیزی است که با شهودات مشترک ما نمی‏سازد. و ثانیاً مهم‎ترین مطلوب‎های معرفتی‎ای که آلستون به جای توجیه مطرح می‎کند، همگی به یک ویژگی واحد برمی‎گردند و از این رو، تنوع و تکثر ادعایی آلستون واقعیت ندارد. به نظر می‏رسد راه گریزی از توجیه به عنوان مسئله‏ای مربوط به مقام ارزیابی نهایی باور نیست، هرچند می‏توان در این مقام به بیش از یک معیار و از این رو، به بیش از یک مفهوم برای توجیه قائل شد. یک مفهوم قابل دفاع از توجیه معرفتی مفهوم وظیفه‏شناختی آن است. آلستون، چه در دوران توجیه‏گرایی و چه بعد از آن، با انکار ارادی بودن باور، دایرۀ وظایف مربوط به باور را بسیار تنگ می‏کند و برای وظایف قابل تصور نیز جنبۀ معرفتی قائل نیست. اما به نظر می‏رسد باورهای ما می‏توانند متعلق پذیرش یا عدم پذیرش ما قرار گیرند و چون پذیرش عملی ارادی است، با ورود آن به معرفت‏شناسی زمینۀ طرح وظایف بسیار مهمی فراهم می‏شود. همچنین از آن‏جا که این وظایف در راستای هدف معرفتی صدق طرح می‏شوند، حیثیت معرفتی پیدا می‏کنند و در نتیجه، توجیه وظیفه‏شناختی باور بعد معرفتی می‏یابد. علاوه بر این مفهوم، مفهومی غیر وظیفه‏شناختی و معطوف به صدق نیز برای توجیه قابل تصور است. در مورد باور دینی، از آن‏جا که در معرض چالش‏هایی جدی از قبیل تکثر و تنوع ادیان قرار دارد، توجیه آن، چه مفهوم وظیفه‏شناختی توجیه را لحاظ کنیم و چه مفهوم غیر وظیفه‏شناختی آن، وابسته به وجود دلیلی به سود آن است، گرچه نگرش اعتدال‏گرایانه به معرفت‏شناسی اقتضا می‏کند که این دلیل را منحصر به براهین معتبر منطقی نکرده و وجود شاهد و بینه را نیز برای توجیه باور دینی کافی بدانیم.
بررسی آموزه گناه و نجات در مسیحیت
نویسنده:
لیلی محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آموزه‌ی گناه نخستین یکی از آموزه‌های کلیدی مسیحیت است که مفاد اصلی آن، آلودگی نوع انسان است. براساس این آموزه، انسانها به دلیل اینکه از نژاد حضرت آدم (ع) هستند، گناه آدم را به عنوان فرزندان او به ارث می‌برند و در نتیجه همه‌ی آنها گناهکارند. مسیحیان بر این باورند که رهایی از این گناه جز از طریق خود خداوند ممکن نبود. اما خداوند، از یک طرف، صفت عدل او اقتضا می‌کند که آدم و و ذریّه اش را به سبب گناهی که او مرتکب شد مجازات کند، و از طرف دیگر، صفت رحمت او اقتضا می‌کند که گناهان بشر را ببخشد. از نظر آنهاتنها راه جمع بین عدل و رحمت خداوند ارسال پسر یگانه‌ی خود عیسی مسیح (ع) بود. اینکه او در هیئت انسانی ظاهر شود و مانند یک انسان زندگی کند و سپس برای اینکه گناه بشر را کفاره دهد ظالمانه مصلوب شود. به عبارت دیگر، مسیحیان مرگ مسیح روی صلیب را کفاره‌ای برای گناه آدم می‌دانند. از این رو هر کس به عیسی مسیح ایمان بیاورد از طریق غسل تعمید از این گناه پاک می‌شود. و اما در مورد گناهانی که افراد پس از غسل تعمید مرتکب می‌شوند طریق تبرئه‌ی از آن توبه و اعتراف در نزد کشیش است.بازخرید گناه نخستین، یعنی این اعتقاد که خداوند به خاطر کفاره‌ی گناه آدمیان پسر یگانه خویش را فدا کرد مطلبی است که فهم آن ممکن نیست. در تمام کاینات کسی بالا دست خدا نیست پس خداوند در قبال چه کسی مسئول است و پسر خویش را در قبال مسئولیت در برابر چه کسی فدا می‌کند؟ او قربانی خویش را به چه کسی تقدیم می‌کند؟ به نفس خودش؟لازم است که در تمامی شریعت‌ها بین گناه و عقوبتِ آن تناسب وجود داشته باشد. آیا بین مصلوب شدن مسیح بدین صورت و گناهی که آدم مرتکب آن شد، توازن و تناسبی وجود دارد؟آیا انصاف است که برای گناه دو نفر نه تنها گناهکاران اصلی بلکه میلیاردها انسان دیگر اعم از همه‌ی آنهایی که هرگز در جهان نزیسته‌اند و هیچگاه نخواهند زیست مجازات شوند؟بسیاری از متکلمان مسیحی عصر حاضر این نظریه را قبول ندارند چرا که معتقدند این نظریه به مفهوم عدالت خداوند آسیب می‌رساند چون که بر این فرض استوار است که خدا خون مسیحی را می‌طلبد که از هر جهت بی‌گناه بود، تا با روش نابهنجاری که مبتنی بر شکنجه و مرگ سرخ است، گناه دیگران را جبران کند. هیچ انسانی نمی‌تواند این روش ظالمانه و وحشیانه را بپذیرد، پس چگونه می‌توانیم آن را به خداوند نسبت دهیم؟!
  • تعداد رکورد ها : 1252