جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 723
مسأله زن و زناشويي در عرفان اسلامي
نویسنده:
علی امینی نژاد
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
افراط و تفریط در روش‌های سلوکی از نشانه‌های انحراف در مکتب‌های معنویت‌گرا است. موضوع زن و زناشویی از جمله مواضع حساس افراط و تفریط در این مکتب‌ها است. این مقاله برآن است تا نشان دهد عرفان اسلامی تحت تعلمیات پیامبر اکرم- نگاهی متعالی در عین اعتدال و همراهی با فطرت در مساله زن و زناشویی ارائه کرده است. این در حالی است که غالب مکتب‌های سلوکی پیش از اسلام، مانند رهبانیت مسیحی دچار تفریط در مساله زناشویی بوده و بسیاری از آیین‌های نوپدید معنویت‌گرا دچار افراط‌های هولناک در این مسیر شده‌اند.
چگونگی و عوامل تغییر رویکرد صفویه ار تصوف و تشیع
نویسنده:
علی آقانوری،محسن فتاحی اردکانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 109 تا 133
عرفان و قدرت سیاسی
نویسنده:
ولی محمد احمدوند
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معلول شرايط تاريخی، اجتماعی دانستن عرفان، نفی رابطه عرفان و قدرت سياسی، مخرب دانسـتن این رابطه در صورت وجود، سه وجه سلبی ديدگاه های منتقدان در قبـال رابطـه عرفـان و قـدرت سياسـی اسـت. بـه نظـر مـی رسـد ايـن ديـدگاه هـا پـيش از اينكـه معلـول پژوهشـی آزاد و رهـا از پيش فرض های ذهنی باشـند، درگيـر تنگناهـای متـدولوژیک و معرفتـی انديشـه غربـی بـوده انـد. پیش ساخته هايی ذهنی كه با تطبيق بی قواره مسئله بومی-اسلامـی با تجربيات انديشه ای ـ اجتماعی غربی مسير تحلیل را به اشتباه می برد. از این رو، نگارنده در این مقالـه ضـمن نقـد ايـن ديـدگاه هـا قائل به نسبت وجودی بین عرفان در وجوه انديشه ای و اجتماعی با قـدرت سياسـی اسـت. نسـبت وجودی بدین معناست كه وقوف بر حقيقت تكلیف سیاسی برذمه عارف می گذارد.
صفحات :
از صفحه 203 تا 219
طرح و نقد رویکردهای عرفان ستیز و عرفان گریز معاصر (نقد آراء دشتی، کسروی...)
نویسنده:
شکوفه نظری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در تعریفی از عرفان (‌با توجه به اینکه جامع و مانع نیست‌) می توان گفت‌، عرفان جریانی است معرفت بخش که شامل تجربه‌هایی شهودی‌، همراه با کشف و اشراق است‌. این امر ادراکات و دریافت‌هایی را برای عارف در پی دارد که می توان آن را معرفت عرفانی نامید‌. معرفتی که مسیری متفاوت از علم را -که بیشتر با برهان و استدلال سرو کار دارد - طی می کند‌. بیان اینگونه تجربیات و دریافت‌ها و معارف عرفانی نیز از طریق زبانی غیر مستقیم (‌استعاری‌، رمزی‌، تمثیلی‌)‌، اشاری و روایی که از ویژگی‌هایزبان عرفانی است‌،صورت می گیرد‌.این جریان مانند هر جریان فکری دیگری‌، طرفداران و مخالفانی پیدا می کند که هرگونه افراط و تفریط از هردو سو‌، خواسته یا ناخواسته‌، می تواند آن را به بیراهه بکشاند‌. مخالفت و ستیز با عرفان و تصوف در دوران گذشته از جانب قدما (فقها‌، متکلمین و فلاسفه) همواره وجود داشته است و هریک به سهم خود و از دیدگاه فکری خود به مخالفت یا نقد آن پرداخته‌اند. در دوران معاصر و پس از مشروطه نیز با نقد‌ها یی روبه رو می شویم که با برداشتی اجتماعیاز عرفانو مخالفت با زمینه‌ها، شرایط‌، ویژگی‌ها و کارکرد‌های آن‌، این جریان را منحصر در نحوه بودن و ماهیت آن در دورانی خاصاز لحاظ تاریخی‌، فرهنگی و... بررسی کرده‌اند، بدون اینکه اصل وجودآن را در نظر بگیرند‌. بنابر این مطابق با آن شرایط خاص تعریفی از عرفان ارائه داده‌اند که این جریان را به نوعی تقلیل گرایی می کشاند‌. علاوه بر این، عده ای بدون آگاهی از منطق و معرفت و زبان ویژه عرفانو عدم آشنایی با نقش و کارکرد آن دچار بدفهمی یا کج فهمی در بعضی از مسائل این پدیده (از جمله بخش‌هایی که با عقل‌، علم‌، تجربه و آزمایش‌، تناسب و هماهنگی ندارد) شده‌اندو عرفان و عبارات عرفانی را بی‌معنا دانسته‌اند‌.بررسی‌های این منتقدان بر پایه رویکرد‌های علمی، ماتریالیستی، اجتماعی، روان شناختی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و‌... می‌باشد‌. هدف از نوشتن این رساله این است تا با معرفی زبان عرفان و تصوف‌، مانند هر جریاندیگری‌، تا کنون مورد جرح و نقد‌های بسیاری قرار گرفته است‌. عده ای به ویژه طرفداران و پیروان این جریان‌، چه آنهایی که حقیقتا عارف و صوفی بوده‌اند و چه کسانی که کم و بیش با عرفان آشنایی دارند و تعالیمش رامی پسندند‌، با نوعی سرسپردگی مطلق‌، تسلیم محض آن می شوند‌. عده ای نیز به حقیقت عرفان باور دارند اما معتقدند که باید نا خالصی‌هایی را که دامن این پدیدهرا به بعضی‌اندیشه‌های نا صواب آلوده است پاک کرد‌. بسیاری دیگر با تعصب و غرض ورزی‌، تنها به این دلیل که اعتقاد شخصی به این جریانندارند آن را مشربی می دانند که با ادعای حق برای تهذیب و تزکیه انسان‌، به راه باطل رفت‌. بنابراین به یکباره‌، تمامی این جریان را آمیخته از پندار‌های نا صوابی می دانند که به مقصدی جز وادی گمراهی منتهی نمی شود‌. این رساله بر آن است تا با بررسیآثار تعدادی از نویسندگان معاصر‌، که به نقد عرفان و تصوف پرداخته‌اند‌، جنبه‌ها و دیدگاه‌های آنها را که منجر به نوعی رویکرد خاص در نقد یا رد عرفان و تصوف می شود‌، مشخص کند‌. در این رساله‌، به تفاوتی که میان نقد‌های پیشینیان با جریان‌های انتقادی معاصر وجود دارد اشاره شده است‌. همچنین با اشاره به زبان عرفان‌، منطق عرفان و سایر خصوصیاتی که ما را ملزم میکند تا به عرفان از درون سیستم فکری و ساختاری مخصوص به خودش‌، برای فهم و درک آن توجه داشته باشیم‌، به مباحثی در حین نقد آراء پرداخته شده است که از این راه معایب و کاستی‌های این نقد‌ها و بررسی‌ها آشکار می شود‌.عرفان و چارچوب فکری و فرهنگی عرفا‌، نشان دهد که بعضی از منتقدان عرفان به دلیل نا آگاهی و شناخت ناکافی از حوزه عرفان و تصوف‌، نقد‌هایی غیر روشمند داشته‌اند.
تحلیل و نقد دیدگاه ابن تیمیه درباره تصوف
نویسنده:
رضا جلیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اگر ابن‌عربی به پدر عرفان اسلامی مشهور است، ابن‌تیمیه نیز به نقد و مجادله بی‌امان با وی و صوفیان خانقاهی و طریقتی معروف است. حیات‌ علمى‌ و اجتماعى‌ و سیاسى‌ او سرشار از تقابل‌ها و تضادها در برابر مخالفان‌ است‌. وی‌ در ابراز عقاید خود که‌ بعضى‌ از آنها بسیار جسورانه‌ بوده‌، از هیچ‌ کس‌ باکى‌ نداشته‌ است‌. ابن‌تیمیه برای مبارزه با تصوف متفلسف ـ به تعبیر وی ـ و صوفیان طریقتی بارها به مناظره و دادگاه و زندان رفته است. او از صوفیه نخستین، یا همان صوفیه اهل حدیث، به اجلال یاد می‌کند اما ابن‌عربی و پیروان او را بخاطر نظریه وحدت وجود تکفیر می‌نماید. در نظر وی، نظریه وحدت وجود همان حلول و اتحاد است، اعتقادی به ولایت عرفانی و ختم ولایت ندارد. فنا و کرامات برخی از صوفیان را از احوال شیطانی می‌داند و رد می‌کند.
جریان شناسی عرفان اسلامی - ایرانی براساس متون منثور قبل از قرن هفتم
نویسنده:
سمیه جباپور زرگ‌آباد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اگر منشأ و خاستگاه عرفان و تصوّف اسلامی – ایرانی را با دوران آغازین اسلام مصادف بدانیم، از آن زمان تا قرن های مدیدی، تحوّلات و جریان های مختلفی در آن به منصّه ظهور رسیده است. عرفان و تصوّف درختی است که جریان ها و مکاتب مختلف صوفیانه، چون شاخه های متعدّدی از آن سر برآورده است. افکار و نظریّات گوناگونِ مطرح شده در تصوّف و عرفان را می توان از لحاظ تاریخی ، یا محیط جغرافیایی رایج در آن ، یا به لحاظ دوران رشد و انحطاط و یا به لحاظ مضمون و محتوای غالب بر آثار عرفانی و صوفیانه، تقسیم بندی کرد. آن چه می تواند در ظهور یک جریان جدید در تصوّف موثّر باشد، علاوه بر بینش و عقاید شخصی هر صوفی و عارفی، شرایط محیطی ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی نیز می باشد. هر کدام از صوفیه و عرفا با دیدگاه ها و باورهای خاصّ خود به این مشرب عظیم فکری می نگریستند و با همان افکار و عقاید به تعریف اصول و مبانی تصوّف و عرفان می پرداختند. عدّه ای از صوفیه معتقد بودند که طریقت عارفانه باید در چارچوبی که شریعت تعیین کرده است، تعریف شود و هر گونه تخطّی از آن را بدعت می شمردند. عدّه ای نیز چنان بر مذهب و سنّت پافشاری می کردند که تصوّفی را که بر اساس آن مذهب و سنّت خاص نبود، نمی پذیرفتند. این گروه از صوفیان، مذهب و سنّت را از شریعت هم مهمّ تر می دانستند. گروه دیگری از صوفیان هم از آن جوّ خشک و بی روح و ذوق حاکم بر تصوّف، فاصله گرفتند و با دمیدن روح ایرانی در آن، تصوّف را پرشور و رونق کردند. اینان در مخلوقات زیبا به دنبال جمال الهی بودند و عاشقانه و بی هیچ سدّ و مانعی با خداوند ارتباط برقرار می کردند. عدّه ای فیلسوف هم از تصوّف ایرانی و اسلامی سر برآوردند و بدون توجّه به اصول مدوّن و از پیش تعیین شده صوفیان قبلی، مباحث عرفانی را با نگاهی متفاوت مطرح کردند. ظهور و رواج هر جریانی به معنی کنار رفتن مکتب و جریان دیگر نبود و چه بسا که دو یا چند جریان که اختلاف مشرب و طریقه زیادی با هم داشتند، هم زمان در تصوّف جریان داشتند. این مطلب را از همان دوران آغازین تصوّف می توان مشاهده کرد.
ذکر در تصوف
عنوان :
نویسنده:
نجمه جهان‌شاهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مشایخ صوفیه از عوامل مختلفی جهت تربیت سالکین الی الله و تعالی و کمال روحی و معنوی ایشان سود جسته‌اند. اگر غایت سیر و سلوک عرفانی وصول به حقیقت مطلق هستی و تخلّق به صفات و اسماء الهی باشد، از جمله مهم‌ترین ابزارهایی که می‌تواند سالک را از تخدیر طبیعت و تعلّقات مادی و نفسانی برهاند و او را در سیری صعودی به سوی عوالم ملکوتی و قدسی عروج دهد و به اوصاف ربّانی متّصف سازد، ذکر است. اشتغال زبانی و ذهنی و قلبی با نام و یاد محبوب ازلی سبب خواهد شد تا رفته رفته مظاهر هستی در نظر سالک رنگ باخته، خاطر آدمی از عالم کثرت منقطع گردد و در مراتب نهایی دیگر نشانی از ذکر و ذاکر در میان نبوده همه چیز مذکور و معشوق گردد.گرچه ذکر در تصوف از همان دوره‌های آغازین نیایشی ویژه تلقی شده که شروط و لوازم تحقّق و صحّت دیگر عبادات در آن دخیل نبوده انجام آن به زمان و مکان خاصی محدود نیست اما صوفیه به منظور دستیابی به نتایج کامل‌تر برای آن شرایط و آداب و رسومی وضع کردند و حتی تلقین ذکر را در زمره ارکان آیین تشرّف نوسالکان قلمداد نمودند.در پژوهش حاضر، تلاش شده است تا ابتدا تصویری روشن از جایگاه ذکر و مسائل مختلف وابسته به آن همچون: آداب ذکر، انواع ذکر، مراتب ذکر، نتایج و آثار ذکر و نمونه-هایی از مهم‌ترین اذکار، از دیدگاه کتاب و سنت ارائه شود، سپس همین مطالب و موضوعات در آثار صوفیه واکاوی و بررسی گردد و در نهایت میزان هم‌گرایی و واگرایی دیدگاه‌های شریعتی و طریقتی در خصوص ذکر تبیین شود.
بررسی تحلیلی خلوت و صحبت در آموزه های صوفیه
نویسنده:
راحله زارع سراجی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آیین تصوف آکنده از آدابی است که سالکان طریقِ حق تلاش می‌کنند تا با رعایت آنها در زندگی فردی و اجتماعی خود، تحت نظارت مشایخ به تعالی معنوی دست یابند. از جمله مهم‌ترین این آداب، که در اکثر دستینه‌های صوفیه بابی ویژه بدان اختصاص یافت، ادب خلوت و صحبت است. خلوت در معارف متصوفه به دو گونه عام و خاص تقسیم شده است. خلوت عام یا ظاهری کناره‌گیری از خلق و ترک معاشرت است که عزلت نیز نامیده می‌شود اما خلوت خاص یا باطنی ترک نفس و انس به حق است که معمولاً با برآوردن چله-ها در خانقاه حاصل می‌شده است. خروج از خلوت و بازگشت به اجتماع و از سر گرفتن زندگی طبیعی، جلوت خوانده شده و صحبت که بخش عمده‌ی فرآیند تعلیم و تعلّم رهرو در قالب آن شکل می‌گیرد در همین ایام جلوت، مجال بروز می‌یابد. صوفیه گرچهادعا می‌کنند که این آداب را از قرآن و سنت فراگرفته‌اند اما رویکرد آنها به خلوت و صحبت، سطح و ساحتی متفاوت با مدلول دینی و شریعتی آنها می‌یابد. بررسی ادوار تاریخ تصوف نشان می-دهد که در قرون اول و دوم هجری به دلیل وجود شرایط خاص اجتماعی و سیاسی و غلبه‌ روحیه‌ی زهد، توبه و عبادت، روح تصوف با انزوا و عزلت مجانست بیشتری پیدا نمود، اما از قرن سوم تا هشتم هجری به دلیل روی آوردن صوفیه به علم‌آموزی، ضرورت تالیف و مجلس گفتن جهت دفاع از عقاید و تعلیم مریدان‌، هم‌چنین جایگزینی تصوف عاشقانه و عارفانه با تصوف زاهدانه، عزلت گزینی افراطی اولیه فروکش کرد و با تبدیل شدن تصوف به یک مکتب فکری و عقیدتی، خلوت و صحبت در معنای مصطلح خود مرسوم گشت. در باب ترجیح بی قیدوشرط خلوت بر صحبت یا عکس آن، نمی‌توان شواهد قانع کننده‌ای در آموزه‌های صوفیه ارائه کرد. این دو آموزه در کنار هم سالکان را به اوج و عروج روحانی نائل می‌ساخته و گرچه ضرورت پرداختن به هریک به اقتضای حال مرید و تشخیص مراد، اهمیت پیدا می‌کرده و یا مذهب عرفانی پیر – صحوی یا سکری- یا مذهب کلامی او- حنبلی، اشعری یا شیعی- نقش بارزتری برای یک آموزه رقم می‌زده است اما همواره خلوت و صحبت تکمیل کننده‌ی کار یکدیگر بوده‌اند.
اخلاق متصوفه از خلال متون عرفانی (از آغاز تا اوایل قرن هفتم)
نویسنده:
مهین پناهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اعتقاد به ثنویتبین جسم و روح، ارزشمند شمردن فضائل و ناپسند دانستن رذائل، وجه مشترکهمهء ادیان و مکاتی اخلاقی است . مباحثاخلاقی دو شعبه دارد، شعبه نظری و عملی، در بخشعملی برای رسیدن به کردار نیکباید به انجام دادن اعمالی اقدام کرد (بایدها) و از انجام دادن بعضی اعمال دیگر خودداری کرد (نبایدها). کلیاتاین "بایدها و نبایدها" نزد همهء انسانها مشترکاستولی در جزئیاتو روشهای رسیدن به آنها در بین گروههای مختلفتفاوتهایی وجود دارد. خلق، ملکه‌ای استدر موجود ذی‌شعور و با اراده که منشا افعال است ، برخی از این افعال فطری استو برخی اکتسابی، که تتتاثیر علم و اراده انسانهاستو با تقویتاراده می‌توان آنها را تغییر داد. صوفیه مکارم اخلاقی را همان ملکاتنفسانی دانسته‌اند و آن را مقاماتتعبیر کرده‌اند، مهمترین آنها عبارتاستاز توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا. صوفیه معتقدند نگهداشتجسم از گناه حق آن است ، ایشان حقوق جسم را در برخورداری از نعمتها و نیازهای ضروری مانند طعام، جامه و مسکن به حداقل ممکن کاهشدادند، اما به نظافتشخصی و وضوداشتن دائمی بسیار مقید بودند، البته در میان صوفیه گروهی هم بودند که درمان بیماریها را خلافتسلیم و رضا می‌پنداشتند و از آن پرهیز می‌کردند. اکثر صوفیه در روابط خانوادگی خود برای پدر و مادر احترام خاصی قائل بودند و به ترتیبفرزند اهمیتمی‌دادند، ولی به همسر با بدبینی می‌نگریستند و اغلباو را مخل تجرد سالکو مانع سیر الی‌الله می‌شمردند و مریدان را بخصوصدر ایام جوانی از معاشرتبا زنها نهی می‌کردند و همسران خود را بیشتر از طبقه فقیران برمی‌گزیدیند. روابط مشایخ صوفیه با یکدیگر با شفقتو حرمتتوام بوده و با دوستان با انصافو ایثار بسر برده‌اند و دیدار و عیادتدوستان را واجبشمرده‌اند. صوفیه با همسایگان با مدارا و محبتزیسته‌اند تا جایی که موجبجذبآنها و ایجاد محبوبیتخودشان شده است . صوفیه در روابط اجتماعی خود، بجز در موارد نادری، معمولا با سلاطین و قدرتمندان روابط خوبی نداشته‌اند. صوفیه در وظایفاقتصادی و تامین معاشخود فعال نبودند و بطور کلی برای گذران زندگی به دو شیوه کلی ارتزاق کرده‌اند: کسبو توکل، توکل خود شامل فتوح و سوال می‌شد. صوفیه کسبرا مناسبمبتدیان و توکل را مناسبمنتهیان دانسته‌اند. از وظایفدیگر اجتماعی حفظ نظافتاماکن عمومی استکه صوفیه بدان سختپایبند بوده‌اند. وظیفه دیگر اجتماعی پایداری در مقابل متجاوزان به دین و وطن است ، صوفیه برای رعایتمسائل عبادی در جنگبا کفار حاضر می‌شده‌اند بویژه بعضی از این قوم در برابر حمله مغول مقاومتکردند. صوفیه از پدیده مرگاستقبال می‌کردند و حتی آن را وصال دوستمی‌نامیدند. گرچه بعضی به هنگام رحلت ، حضور در پیشگاه حق تعالی را دشوار توصیفکردند. صوفیه مدعی کراماتدر حین مرگو بعد از آن نیز بوده‌اند.
سیر تحول غربت صوفیانه با تاکید بر (مرصادالعباد نجم رازی، مثنوی مولوی و دیوان حافظ)
نویسنده:
حمید غلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش یکی از بنیادی‌ترین ابعاد احساسات در درون انسان، یعنی احساس غربت بررسی شده و کوشیده شده است که نگرش‌های متفاوت نسبت به این مسأله در ادیان و هستی-شناسی‌های گوناگون بیان شود و نوع نگرش بزرگان صوفیه و عارفان این طریق با تأکید بر آراء و دیدگاه‌های سه تن از بزرگان ادب فارسی مورد بحث قرار گیرد. در زمینۀ احساس غربت آراء پراکنده‌ای در کتب عرفانی اعم از شعر و نثر می‌توان استخراج کرد؛ اما درجنبۀ اسطوره‌شناسی و ازلی آن بیشتر در شعر حافظ به آن پرداخته شده است. اغلب یافته‌ها در زمینۀ تحلیل مفهومی این موضوع انجام پذیرفته‌اند و از منظر ادبی در این زمینه پژوهشی انجام نگرفته است. در این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی و با تحلیل منابع و مآخذ مربوط و با استناد به متن‌های مورد نظر مسألۀ غربت تجزیه و تحلیل شده است. بزرگان صوفیه در گذر ازاسارتگاه دنیای ماده و دریافت بارقه‌هایی از موطن ازلی از مضامینی چون عشق، فنا، وحدت و نظایر آن بهره جسته‌اند. یکی از عوامل اصلی احساس غربت، هبوط از دنیای لازمان و لامکان و هویت‌مند شدن انسان است. درد و رنج ناشی از هبوط و ناهمجنسی روح با عالم ماده از عوامل تشدید کنندۀ احساس غربت هستند. شاعران و نویسندگان در بیان احساس غربت به دلیل ذهنی و چندلایۀ بودن مفهوم آن، همواره از صنایع ادبی، تعابیر، تصاویر و روایت‌پردازی‌ها بهره جسته‌اند. نگاه به این مسئله در مرصادالعباد، در ارتباط مستقیم با آفرینش از دیدگاه اسلامی است. در اشعار مولوی و دیوان حافظ، این احساس عمیق‌تر و هنرمندانه‌تر می‌شود. مولانا با به‌کارگیریِ تصاویر، تعابیر و روایت‌پردازی‌ها در بسامد بالایی، سعی در بیان این موضوع داشته است و می‌توان اظهار داشت که مثنوی و غزلیات شمس، زادۀ احساس غربت مولوی هستند. حافظ با استعانت از ذهن آفرینشگر و زبان نمادین خود، به غربتِ انسان از ساحت‌های متفاوت می‌نگرد که مهم‌ترین آنها در بازگشت به عهد ازل و عالم الست، شکل می‌گیرد.
  • تعداد رکورد ها : 723