جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4234
تدوین مدل مفهومی ارتباط با خداوند بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: لیلا نوروزی استاد راهنما: علی صادقی سرشت استاد مشاور: سید مهدی خطیب
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در قلمرو تحول اجتماعی و هیجانی، نظریه دلبستگی از چارچوب مفهومی محکمی برخورداراست. نظریه دلبستگی در روان شناسی ،اولین بار توسط بالبی در سال 1973 مطرح شد .وی اظهار داشت دلبستگی یک تحول همیشگی ودایمی است واگرچه در دوران کودکی بیشتر آشکار می باشد اما در چرخه زندگی به خصوص مواقع بحرانی همواره مشاهده می شود .وی معتقد است فرآیند دلبستگی از گهواره تا گور فعال است (علیا نسب 1387 ص5).بالبی بر مبنای دیدگاه از گهواره تا گور ، استدلال کرد که بین سلامت روان فرد و ارتباط وی با منابع دلبستگی فراهم کننـده حمایت هیجانی و حفاظت فیزیکی پیوند تنگاتنگی وجود دارد:«اکنون کاملا روشن است که نه فقط کودکان بلکه تمام افراد در همه سنین،وقتی از پشتوانه محکمی برخوردار باشند، و بدانند شخص یا اشخاص مـورداعتمادی هستند که آنها را در زمان بروز مشکلات یاری خواهند رساند، آنگاه می توانند با خیالی آسوده از استعدادهای خویش در راستای دستیابی به بهترین اهداف بهره ببرند. شخص مورد اعتماد خاستگاه ایمنی برای فعالیـت فـراهـم می آورد (1973، صفحه 359)».کردار شناسان معتقدند که نیاز دلبستگی یک نیاز نخستین است و بسیاری از جنبه های آن فطری است ،بنابراین دلبستگی فراتر از تامین نیازهای تغذیه ای نوزاد شکل می گیرد (فوگل ،1997:63). در حالی که «رفتار دلبستگی» به عنوان عامل همجواری با منبع دلبستگی، و «سیستم رفتاری دلبستگی» به شکل سازمان رفتارهای دلبسته تعریف شده است، «پیوند دلبستگی» اشاره به یک پیوند عاطفی دارد. اینزوورث (1989) پیوند دلبستگی را نه به صورت پیوندی دوتایی، بلکه بـه شـکل خصیصه های فردی یعنی یک «بازنمایی انحصاری در سازمان درونی فرد» توصیف کرده است . بنابراین، این یک رابطه ساده بین دو نفر نیست؛ بلکه در عوض پیوندی است که در آن یکی،دیگری را قوی تر و عاقل تر می داند (مثل پیوند بین نوزاد و مادر). پیوند دلبستگی، گونه ویژه ای از یک طبقه وسیع از پیوندهایی است که بالبی و اینزوورث آن را«پیوندهای عاطفی» نامیده اند. در سرتاسر زندگی،انسانها پیوندهای عاطفی مهمی برقرار می کننـدکه همه آنها دلبستگی محسوب نمی شوند برای تشخیص کامـل یک پیوند دلبستگی، شناخت پیوندهای دیگر ضروری است. اینزوورث (9891) ابتدا ملاک تشخیصی پیوندهای عاطفی و سپس ملاک مختص پیوندهای دلبستگی را ارائه می کند: نخست؛ یک پیوند عاطفی مانـدگار است. دوم؛یک پیوند عاطفی شخص خاصی را دربرمی گیرد- منبعی که قابل جابه جایی با دیگری نیست. ایـن پیوند «کشش فردی به فرد دیگر» را می رساند (بالبی، 1979). سوم؛ رابطه از نظر هیجانی حائز اهمیت است. چهارم؛ فـردبرای حفظ همجواری و تعامل با دیگری می کوشـد. ماهیت و میزان همجـواری/ تعامـل بـه عنـوان کارکرد عوامل متنوع، متغیر است (مثل سن، وضعیت فرد، شرایط محیط). پنجم؛ فردی به هنگام جدایی ناخواسته از شخص مـورد علاقه خـود دچار پریشانی می شود. حتی اگر ایـن جـدایی خودخواسته باشد، فرد به هنگام بازداری همجواری مطلوب خویش باز هم آشفته می گردد. علاوه براین پنج ملاک، یک ملاک اضافی برای پیوند دلبستگی وجود دارد: فرد در رابطه اش با منبع دلبستگی به دنبال امنیت و آسایش است (اینزوورث، 1989). (اگر فرد به امنیت برسد، دلبستگی،ایمن و اگر نرسد دلبستگی، ناایمن نامیده می شـود. در اینجا ویژگی اصلی امنیـت جـویی است.همچنین به هیند، 1982؛ واپس، 1982 نگاه کنید). برای کاربرد نظریه دلبستگی در دین یک نکته بسیار کلیدی وجود دارد وآن این است که در دین های یکتا پرست (موحد )افراد به یک رابطه شخصی و تعاملی با خداوند باور دارند.دلبستگی در رابطه بنده با خالق شکلی ارتقا یافته از دلبستگی در رابطه فرد با افراد مهم زندگی بویژه پدر ومادراست . مطالعات تحلیل عامل از تصاویر ذهنی خداوند عاملی را نشان می دهند که توصیفات مرتبط با دلبستگی را دربرمی گیرد. گروش (1968) عاملی تحت عنوان «خدای خیر خواه» را معرفی می کند که با صفاتی چون آرامش بخش، مهربان، حامی، غیربشری و دسترسی ناپذیر توصیف می شود .اسپیلکا، آرماتاس، و نوسبام (1966) عامـل عمـومی را یافتنـد کـه شـامل صـفـات آرامـش بـخـش ،حمایت کننده، محافظت کننده، قوی، و یاری رسان بود. و تامایو و دسجارد نیز (1976) به عامـل نخستی رسیدند («دسترسی پذیری») که مواردی چون «کسی که آرامش می بخشد»، «پناهگاه دلگرم کننـده»، «همیشه آماده با آغوش باز»، «کسی که با محبت از مـن مراقبـت مــی کنـد»، و «همیشه منتظـر مـن است» را دربرگرفت. در یک تحلیل عامل روی نگرشها و باورهای دینی مختلف، عامـل بـه دسـت آمـده نزدیکی به خداوند» بود؛ «اشخاصی با بارگذاری بالا روی این عامل احساس می کنند که خداوند بسیار واقعی، نزدیک و دسترسی پذیر است. این افراد خود را دارای ارتباط دوطرفه با خدا می دانند - با خداوند راه می روند و حرف می زنند» (بروئن، 1957). از آنجا که داشتن یک پایگاه ایمن می تواندجلوی ترس و اضطراب را بگیرد یا آنها را کاهش دهد ، باور به خدا به عنوان یک منبع دلبستگی باید سودمندی های روانی معینی داشته باشد . پیوندهای میان دین و سلامت ذهن بسیار پیچیده است : روشن است که با ورود تعهد دینی می تواند تأثیرات مثبت ، منفی یا خنثی بر سلامتی داشته باشد ( پالوتزیان و کرک پاتریک ، 1995 ) . یافته های بسیاری نشان می دهند خداوند به لحاظ روانی مانند یک منبع دلبستگی عمل می کند . تعدادی از مطالعات نشان می دهند که باور دینی با جنبه های سلامت روانشناختی و بهداشت روان- که از منظر دلبستگی قابل پیش بینی هستند- رابطه دارد ، برای مثال ، تعهد دینی به شکل معکوس با اضطراب همبسته است ( بیکر و گروش ، 1982 ؛ مـک کـلایـن ، 1978 ) ، و باور بـه خـدای مهربان با عزت نفس رابطه مثبت دارد ( بنسون و اسپیلکا ، 1973 ؛ اسپیلکا ، آدیسون ، و روزنــون 1975 ) . سایر مطالعات حکایت از آن دارند که وجوه خاص باور دینی مرتبط با سلامت روان شناختی وجوه همخوان با الگوی « دین به مثابه دلبستگی » است . برای مثال پولنر ( 1989 ، صفحه 95 ) در یک نمونه بزرگ ملی دریافت بعدی تحت عنوان « ر
فلسفه ی اخلاق مقایسه ای: مارکسیسم ایرانی(احسان طبری) و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: تمنا شکوری ایپچی ، استاد راهنما: مسعود امید، استاد مشاور: مجید صدر مجلس
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اخلاق، سپر قدرتمندی است که انسان همواره از زمان تشکیل جوامع بشری تا به امروز هم به آن اندیشیده وهم به کار برده است تا از خطرات و معضلات زندگی جمعی، خود و دیگری را برهاند. انسان، بطور قراردادی، بطور فطری، تحت فرامین دینی، تحت امور جبری و... ملزم به عمل‌کردن به اخلاقیّات گردید تا هم زیست خود را توسعه دهد و هم مزاحم زیست دیگری نباشد. اهمّیّت اخلاق، چه در این معنا و چه در معانی دیگر، انکارناپذیر است و اذهان بشری را همواره به خود مشغول داشته است. پس اخلاق در همه‌ی جوامع، تمدن‌ها و ازمنه و ادوار دغدغه‌ی جمیع انسان‌ها بوده است امّا نقطه‌ی عطف بازگشت توجّهات به اخلاق، به استناد تاریخ تفکّر، زمانی بود که سقراط موضوع اندیشه را به خود انسان متوجّه ساخت. در ادوار بعدی نیز این دغدغه‌ی اخلاقی به حیات خود ادامه داده و تا به امروز همچنان به قوّت خود باقیست. حتّی اگر در نتیجه‌ی سختی‌های زندگی مثل مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...، عمل به اخلاقیّات کم شود باز هم هیچگاه از اذهان و افکار بشری حذف نخواهد شد. یکی از همین حوزه‌های فکری و نظری برّرسی اخلاق، فلسفه‌ی اخلاق مقایسه‌ای است که ما را بر این برمی‌انگیزد تا به مقایسه‌ی نظریّات اخلاقی دو فیلسوف یا دو جریان بپردازیم و وجوه اختلاف و اشتراک آن‌ها را بدست بیاوریم. در این پایان‌نامه موضوع مقایسه، نظریّات اخلاقی علّامه طباطبایی و نظریّات اخلاقی جریان مارکسیسم ایرانی، خاصّه با محوریّت آراء احسان طبری است. پس از این مقایسه، آنچه که بدست می‌آید مشترکاتی از این قبیل است که هر دو اخلاق-شناسی خاستگاه اخلاق را غیردینی تشخیص می‌دهند، دیدگاهشان تا حدّی نسبی‌گرایانه است، اجتماع و جامعه، بعنوان بستر بروز و ظهور اخلاق، در هر دو نظریّه مورد توجّه و تأیید است. برخی از نقاط اختلاف میان آن‌ها از این قرار است که علّامه با فطرت‌گرایی خود را حدّاقل در نوعی از اخلاق (مثلاً دینی) از نسبی‌گرایی صرف در اخلاق رهانده است، اخلاق در اندیشه‌ی احسان طبری در حصار ایدئولوژی طبقه‌ی حاکم است امّا در علّامه طباطبایی با دیدگاهی منعطف‌تر تابع فطرت، امور درونی انسان، طبیعت انسان، ضرورت و نیازهای اجتماعی است... .
بررسی خلط حقیقت و اعتبار در اندیشه کلامی خواجه نصیر بر پایه نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: محمد مهدی ایوبیان کشاورز استاد راهنما: علی ارشد ریاحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در ایضاح اصطلاح خلط حقیقت و اعتبار لازم است از نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی آغازیده شود، چرا که اولا مسئله خلط حقیقت و اعتبار از منازعات مترتب به قبول این نظریه است و دوما نظریه ادراکات اعتباری به علت جوانی محتاج توضیح است. نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی با رساله اعتباریات(طباطبایی،1386) در سال 1308 متولد شد و در رساله الترکیب 1308،(طباطبایی،1386) رساله المنامات و النبوات 1308،(طباطبایی،1386) رساله فی البرهان 1310،(طباطبایی،1386) و رساله الانسان فی الدنیا 1321،(طباطبایی،1388) و حاشیه کفایه (طباطبایی، -) و تفسیر المیزان رشد یافت و سرانجام در مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم،(طباطبایی،1387) به کمال خود رسید. این نظریه قرائت‌های ناهمگون و مناقشات گوناگونی در قلمروهای مختلف علوم انسانی (چون اخلاق، علوم اجتماعی، معرفت‌شناسی و غیره) در پی افکنده است. از زوایایی که کمتر موردبحث و گفتگو واقع‌شده است، زاویه تأثیر نظریه ادراکات اعتباری علامه بر علم کلام است. که شاکله این تاثیر قائم بر دو ادعای علامه طباطبایی ست: اول: علم کلام علمی اعتباری است دوم: علم کلام هم در حوزه تعریفات و هم در حوزه تصدیقات مشمول خلط حقیقت و اعتبار است، به این معنا که ادراکات اعتباری و حقیقی دو قسم از ادراکات میباشند که هر کدام احکام خاص خود و ساحت مخصوص به خود را دارند و اگر چه رابطه خاصی باهم دارند، یعنی هر مفهوم اعتباری بر روی حقیقتی استوار است( مطهری، 1376، جلد6 : ص 393)اما از آنجا که مفاهیم اعتباری زاییده عوامل احساسی هستند دیگر رابطه تولیدی با ادراکات حقیقی ندارند ( مطهری، 1376، جلد6 : ص 395)و انتقال و استفاده هر کدام از این مفاهیم در ساحت دیگری، خطایی است که آن را خلط بین حقیقت و اعتبار میشمارند. علامه ادراکات را به دو قسم ادراکات حقیقی و ادراکات اعتباری تقسیم می‌کند. ادراکات حقیقی انکشاف ها و انعکاس های ذهنی از واقع و نفس الامر می باشد، اما ادراکات اعتباری فرض‌هایی میباشند که ذهن برای رفع نیاز های حیاتی، آن‌ها را ساخته و جنبه وضعی و قراردادی و اعتباری دارند و با واقع و نفس الامر سروکاری ندارند. از ادراکات حقیقی می‌توان در براهین فلسفی یا علمی استفاده و نتیجه علمی یا فلسفی گرفت و نیز می‌توان از یک برهان فلسفی یا علمی یک ادراک حقیقی حاصل کرد ولی نمیتوان در مورد اعتباریات این چنین استفاده ای را کرد؛ به‌ دیگر سخن ادراکات حقیقی تابع نیازهای طبیعی موجود زنده و عامل های مختص محیط زندگانی او نیست و با تغییر نیازهای طبیعی و عوامل محیط تغییر نمی‌کنند و اما ادراکات اعتباری تابع نیازهای حیاتی و عامل های مختص محیط بوده و با تغییر آن‌ نیازها تغییر می‌کنند. ادراکات حقیقی قابل‌ نشو و ارتقا نیستند و اما ادراکات اعتباری یک سیر تکاملی و نشو و ارتقا را طی می‌کند. ادراکات حقیقی مطلق و دائم و ضروری میباشند ولی ادراکات اعتباری نسبی و موقت و غیرضروری نیستند. ( مطهری، 1376، جلد6 : ص 371) علامه طباطبایی با تکیه‌بر این نظریه و با توجه به نفی رابطه تولیدی مابین ادراکات اعتباری و حقیقی، بر این باور است که علم کلام علمی اعتباری است و ازآنجاکه مفاهیم اعتباری کلی، ضروری و دائمی نیستند، نمی‌توان از آن‌ها در برهان استفاده کرد. بنابراین تمام استدلالهایی که با مقدمات حقیقی به نتایج اعتباری منتج شده‌اند و هم‌چنین همه احتجاجاتی که با مقدمات اعتباری، به نتایج حقیقی دست یازیده‌اند (من‌جمله غالب استدلال‌های متکلمین که در غالب آن‌ها در باب مبدأ و معاد، حسن و قبح و یا سایر مفاهیم اعتباری دست‌آویز قرار گرفته است) فاقد اعتبار منطقی است. ( مطهری، 1376، جلد6 : ص 401) مضاف بر این، ایشان تعیین حدود حقیقی برای اعتباریات (در علم کلام) را خلط حقیقت و اعتبار دانسته، سخن از جنس و فصل و حد و تعریف در مباحث حسن و قبح و ثواب و عقاب و حبط عمل و فضل، را از مصادیق این خلط در حوزه تعریفات، قلمداد می‌کنند و سخن از ضرورت و امتناع در علم کلام را به خدمت گرفتن حقایق در امور اعتباری می‌پندارند. هم‌چنین بحث از واجب و ممتنع در مسائل مربوط به خداوند متعال و ادعای اینکه بر خدا واجب است که چنان کند و غیرممکن است که چنین کند را نه‌تنها برهان نمی‌دانند، بلکه آن را خلط بین حقیقت و اعتبار محسوب می‌کنند. (طباطبایی، 1374، جلد5 : ص456 ). علامه طباطبایی بر این باورند که علم کلام، فلسفی و برهانی نیست، بلکه اعتباری و جدلی است (طباطبایی، 1374، جلد5 : ص456 ). هم‌چنین معتقدند که در علم کلام، در حوزه تصورات و تصدیقات، بین حقیقت و اعتبار خلط‌هایی صورت گرفته است. این پایان نامه برآن است که در ابتدا با روش توصیفی تحلیلی، با بررسی ادراکات اعتباری در مجموعه آثار ایشان، تصویر شفافی از نظریه ادراکات اعتباری در منظومه فکری ایشان بدست دهد و مشخص کند منظور علامه از مفاهیم اعتباری چیست و دلایل اثبات این نظریه کدامند. سپس با بررسی ربط و نسبت بین ادراکات اعتباری و حقیقی، واضح سازد که رابطه تولیدی به چه معناست و ادله وجود یا عدم وجود رابطه تولیدی بین این ادراکات کدامند و منظور علامه به طور مشخص از خلط حقیقت و اعتبار چیست و اشکالات مترتب بر این خلط کدامند وآیا استخدام این هردو دسته از ادراکات در ساحتی مشترک، مشمول حکم خلط ناروا خواهد شد یا خیر؟ . در گام سوم با تکیه بر آثار کلامی خواجه نصیرجایگاه علم کلام در طبقه بندی علوم بر طبق نظریه ادراکات اعتباری علامه مورد مطالعه واقع خواهد شد تا مشخص شود آیا این نظریه به تفصیل در طبقه بندی علوم منجر خواهد شد، یا خیر، در گام چهارم با شفافیت حاصل آمده در مورد ادراکات اعتباری و حقیقی و رابطه آنها و ماهیت (اعتباری بودن) علم کلام (مشخصا آثار کلامی خواجه نصیر) به مصداق یابی در آثار کلامی خواجه نصیر پرداخته و سعی میشود تا مصداق های خلط حقیقت و اعتبار در قلمرو تعریفات کتب کلامی خواجه نصیر الدین طوسی، شناسایی و مورد بحث قرار گیرد تا مشخص شود استفاده از مفاهیم منطقی چون جنس و فصل در
ارزیابی انتقادی مکتب اثبات گرایی حقوقی مبتنی بر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
پدیدآور: علی جلیل زاده استاد راهنما: هادی طحان نظیف استاد مشاور: مرتضی جوانعلی آذر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مکتب اثبات‌گرایی حقوقی، جزو مهم‌ترین مکاتب حقوقی در عالم حقوق به شمار رفته و عمده نظام‌های حقوقی دنیا کم و بیش از آن تاثیر گرفته‌اند. با این حال همواره چالشی بر سر شناخت دقیق و مبنایی این مکتب پیش روی محققان حقوقی وجود داشته و دارد و آن عبارت است از اینکه عمده نظریه پردازان این مکتب، از شرح و بسط مبانی فلسفی اثبات‌گرایی حقوقی خودداری کرده و حقوق را به سان یک علم کاملاً مستقل تحلیل نموده‌اند. عدم وضوح این مبانی و تکیه بر مطالعه حقوق از آن جهت که در واقعیت اجتماعی چیست -و نه اینکه چه باید باشد-، راه را برای تحلیل های دقیق و عمیق فلسفی و نقد این مکتب دشوار می‌سازد. از طرفی، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، که دلالت‌های مهمی در هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، ارزش‌شناسی و انسان‌شناسی ادراکات اعتباری که قانون و مفاهیم حقوقی از آن جمله‌اند، داشته و براین اساس، ظرفیت گسترده-ای در نقد و بررسی مبانی و نتایج مکتب اثبات‌گرایی دارد. از این رو سوال پژوهش حاضر این است چه نقدهایی بر مبانی و نتایج مکتب اثبات‌گرایی حقوقی بر اساس نظریه اعتباریات علامه طباطبایی وارد است؟ این پژوهش از منظر هدف، پژوهشی نظری ـ بنیادی و روش انجام‌ این پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی است و برای گردآوری اطلاعات آن، از روش کتابخانه‌ای استفاده شده است و نهایتاً به این نتایج می‌انجامد که مکتب اثبات گرایی حقوقی علی‌رغم تصریح و تبنّی عالمان آن به مبانی مشخص فلسفی، ارتباط وثیق با پیش‌فرض‌های فلسفی و میراث انباشته علمی عصر روشنگری داشته و نتیجه آن بنا نهادن علم حقوق به صورت یک نظام نظریه‌پردازی خودبسنده و منقطع از هر امر فراحقوقی و با آثار و ظواهر مشخصی است، در حالیکه مبتنی بر نظریه اعتباریات، قانون و مفاهیم حقوقی، از آن جهت که اعتباری‌اند، نمی‌توان آن‌هارا خودبسنده دانسته و ماهیت آن-ها در ربط و نسبت با امور فراحقوقی قابل تعریف می‌باشد که این مبنا به نوبه خود دارای مظاهر و آثار مشخصی در نظریه حقوقی مبتنی بر مبانی نظریه اعتباریات می‌باشد.
بررسی و نقد تطبیقی مبانی انسان شناختی یاسپرس و علامه طباطبایی و دلالت های تربیتی آن در باب نفس آدمی
نویسنده:
پدیدآور: محمود درستی استاد راهنما: اکبر رهنما استاد مشاور: محسن فرمهینی فراهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر در پی بررسی و نقد تطبیقی مبانی انسان شناختی کارل یاسپرس و علامه طباطبایی و دلالت های تربیتی آن در باب نفس آدمی می باشد. برای تبیین دیدگاه های این دو صاحبنظر در زمینه مبانی انسان شناسی ،ماهیت ،ویژگی ها و مراتب نفس از روش تحلیل مفهومی، شامل تفسیر مفهوم،مفهوم پردازی و ارزیابی مفهوم، استفاده شده است.همچنین برای تطبیق این دو دیدگاه و تشریح وجوه افتراق و اشتراک آنها از روش مطالعات تطبیقی (روش هشت مرحله ای فرامرز قرا ملکی) استفاده گردیده و سپس با استفاده از روش نقادی دیدگاه یاسپرس را از نگاه علامه طباطبایی مورد نقد قرار داده ایم و در انتها با استفاده از روش استنتاج عملی پیش رونده و پس رونده ویلیام فرانکنا دلالت های تربیتی که شامل مبانی ،اهداف و اصول تربیتی است، را در پرتو مقایسه این دو دیدگاه به دست آورده ایم. دلالت های تربیتی به شرح ذیل است : مبانی تربیتی: 1.سعادت انسان دارای دوجه جسمانی و روحانی است.2. بین فطرت و آزادی در حقیقت جود انسان ،تنافی و تعارض وجود ندارد.3. مرگ و نیستی پایان حقیقت انسان نیست ، بلکه عوض کردن نشئه وجودی و تعالی بخشیدن به ظرفیت های وجودی آدمی است.4. نفس انسان امری است که قبل از دنیا و بعد از آن باقی است.5. بعد روحانی نسبت به بعد جسمانی دارای اصالت است.6.انسان موجودی اجتماعی بوده و با دیگران در ارتباط است . اهداف تربیتی :1.متربی باید به توحید در مرحله ی اعتقاد و عمل برسد. 2.متربی باید فطرت الهی خود را شکوفا کند. 3.متربی باید برای آگاهی از منشأ هستی و وجودی خویش نسبت به حقیقت مرگ آگاهی یابد. 4.متربی باید به شناخت نفس دست یابد. 5.متربی باید به پرورش بعد روحانی بپردازد. 6.متربیان باید با همدیگر ارتباط و همدلی داشته باشند. اصول تربیتی : 1. اصل توحید گرایی 2.اصل اصلاح موقعیت محیطی 3.اصل مرگ اندیشی 4.اصل گذر از ظاهر به باطن 5.اصل تزکیه نفس 6.اصل رعایت حقوق همدیگر یاسپرس و علامه طباطبایی گرچه به دو منظومه فکری متفاوت تعلق دارند و از رویکرد و روش متفاوتی در مباحث مربوط به نفس استفاده کرده اند اما هردو بر ضرورت شناخت انسان تأکید و به وجود هسته ای مرکزی به نام نفس که بیانگر حقیقت انسان است ، اشاره داشته اند. این دو فیلسوف گرچه نفس انسان را حقیقتی سیال و همواره در حرکت و صیروت و مرتبه ای می دانند، اما نظر مشترکشان نشأت یافته از مبانی و علل متفاوتی است که یاسپرس بر اساس امکان استقبالی و وجود آزادی اگزیستنز و علامه بر اساس حرکت جوهری نفس به آن اصل رسیده اند. مراتبی که علامه برای نفس در نظر می گیرد با مراتبی که یاسپرس به آن معتقد است کاملاً از همدیگر متمایزند. علامه به وجود نفس قبل و بعد از دنیا نیز باور داشته و مراتبی هم سنخ بااین عوالم برای نفس در نظر می گیرد، ولی یاسپرس فقط به عالم دنیا توجه داشته و مراتبی هم که برای اگزیستنز در نظر می گیرد این جهانی است.
روش تفسیر قرآن به قرآن از منظر علامه طباطبائی و عبدالکریم خطیب (پژوهش تطبیقی)
نویسنده:
پدیدآور: اسفار فائق مجید الجعیفری استاد راهنما: محمدرضا حاجی‌اسماعیلی استاد مشاور: علی بنائیان اصفهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از روش های تفسیر قرآن در عصر حاضر «تفسیر قرآن به قرآن» است. این روش ریشه در روش تفسیری معصومان دارد. در فرآیند تفسیر و تحولات آن، قرن چهاردهم از امتیاز و جایگاه ارزشمندی برخوردار است؛ زیرا با گسترش نهضت تفسیر و دگرگونی گسترده آن در ابعاد مختلف، زمینه رشد و پویایی شیوه تفسیر قرآن در سطح وسیعی فراهم شد. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی، مقایسه ای بین دو تفسیر «التفسیر القرآنی للقرآن» از عبدالکریم الخطیب و «المیزان فی تفسیر القرآن» از علامه الطباطبایی انجام داده است است. از آنجایی که این دو مفسر تفسیر خود را بر اساس روش شناسی قرآن در قرآن نگاشته اند، هدف پژوهش، مقایسه و تحلیل شیوه تفسیری آنان در استفاده از این روش است. در پایان این پژوهش، محقق به مجموعه ای از مبانی مختلف این دو مفسر در روش تفسیر قرآن به قرآن دست یافت. استفاده از آیات قرآن و استناد به سیاق آیات، استفاده از روایات و سخنان مفسران و نقد آنها، تکیه بر شواهد عقلی، استفاده از علوم مختلف از جمله علوم فلسفی یا تجربی یا غیر آن از جمله این روشهاست. این پژوهش در نحوه استفاده از این روش ها تفاوت ها و شباهت هایی را بین این دو تفسیر کشف کرد. به طوری که هرچند هر دو مفسر در تفسیر خود از بیشتر این روش‌ها استفاده کرده‌اند، اما نحوه کاربرد آنها متفاوت است. به عنوان نمونه علامه طباطبایی در مواجهه با روایات و اقوال مختلف، نظرات مختلفی را در ترازوی نقد و تحلیل قرار می دهد، اما عبدالکریم الخطیب روش تفسیری خود را بر تدبر و توجه به آیات قرآن بنا می کند و چندان توجهی به نقد روایات یا اقوال مفسران ندارد.
نقش هستی شناختی اعمال شرعی و اخلاقی در زندگی پس از مرگ از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: زهرا کوهسار استاد راهنما: مهدی ساعتچی استاد مشاور: عطیه زندیه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان در میان موجودات تنها موجودی است که می‌تواند ارتقاء وجودی پیدا کند. او در طی قوس نزول به پایین‌ترین مرتبه هستی، یعنی دنیا آمده و باید بار دیگر این مسیر را به شکل صعودی طی کند؛ با این تفاوت که این بار او به کمک عقل و اختیار، خود می‌تواند رتبه وجودی و کیفیت حقیقت اخروی خود را رقم بزند. با توجه به این‌که ازجمله افعال اختیاری انسان در دنیا، عمل شرعی و فعل اخلاقی است، این پژوهش به دنبال بررسی نقش هستی شناختی این دو گونه فعل ارادی انسان، بر هویت اخروی او از دیدگاه علامه طباطبائی است. آنچه به آن رسیدیم این است که نقش فعل شرعی در سیر صعودی انسان متوجه کردن او نسبت به عوالم بعد از دنیا (ماوراء) است و در اثر تکرار عمل شرعی طبع انسان ملائم با عوالم پسا دنیا می‌گردد. همچنین نقش فعل اخلاقی، ایجاد ملکات فاضله برای نفس است. هنجارهای اخلاقی و ظواهر دینی هر دو درقالب اعتبارات ریخته شده‌اند که واسطه انسان و عمل او می‌شوند و عمل منطبق بر این امور اعتباری منجربه شکوفا شدن حقایقی در باطن انسان می‌شود که همان حیات انسان در عوالم پسادنیا است. هستی انسان مشکک و مشتمل بر عوالم متطابق است. عمل اخلاقی می‌تواند بعض از مراتب باطنی انسان را به فعلیت رساند، اما سعادت نهایی انسان که عبارت از استیفا همه عوالم باطنی است جز با باور توحیدی تحقق نمی‌یابد؛ بنابراین اخلاق مستقل از دین می‌تواند انسان را به مطلق سعادت ‌رساند اما سعادت مطلق در گرو مرتبه خاصی از بندگی است. اثر فعل شرعی بر هویت اخروی انسان، بسته به درجه فرد به لحاظ باور توحیدی متفاوت است. بهترین و سریع‌ترین راه رسیدن به معرفت الرب (توحید)، معرفت النفس است؛ زیرا زمانی که انسان فقر بالذات را بیابد به‌تبع‌اش غنی بالذات یعنی خداوند را می‌یابد.
نقد دیدگاه دکتر عبدالکریم سروش در باب تاریخمندی قرآن از منظر علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
پدیدآور: زهرا مطهری استاد راهنما: سید کریم خوب بین خوش نظر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در باور مسلمانان، منشا قرآن کریم وحی الهی است. اگرچه قرآن در بستر زمان بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده، اما معارف و آموزه‌های آن محدود به دوره و تاریخ خاصی نیست. با این حال برخی روشنفکران مسلمان این شبهه را ایجاد کرده اند که قرآن - از جهت محتوا - کتابی تاریخی میباشد. نتیجه روشن این دیدگاه، این است که قرآن محصول فرهنگ زمانه است و از این حیث، با سایر آثار و مکتوبات بشری تفاوتی ندارد. دکتر عبدالکریم سروش، از جمله روشنفکران مسلمانی است که در دوره ی معاصر به تاریخمندی و زمانمندی قرآن معتقد است. طبق نظر او، اگرچه دین منشا الهی دارد اما پس از ابلاغ دین و وحی توسط پیامبران به مردم، آنچه که باقی می ماند، معرفت دینی و بشری است که نسبی و تاریخمند و نقدپذیر است. در ابتدا وی قائل به تاریخمندی و زمانمندی معرفت دینی میباشد اما بعد از آن عقیده خود را فراتر بیان می نماید، و قائل به تاریخمندی و زمانمندی وجود پیامبر اکرم (ص) و به دنبال آن قرآن کریم می شود.باتوجه به دیدگاه عبدالکریم سروش در خصوص تاریخمندی قرآن کریم و تاثیر افکار نادرست او بر اعتقادات و افکار اقشار جامعه، لازم است که مبانی و دیدگاه های وی مورد بررسی قرار گیرد. در این پژوهش سعی شده است ،آراء دکتر سروش براساس مبنای اندیشه و کلام مفسر نام آشنای معاصر شیعه، سیدمحمدحسین طباطبایی (ره) مورد نقد و بررسی قرار گیرد . حاصل آنکه مبانی و ادله دکتر سروش در باب تاریخمندی قرآن مورد بررسی قرار گرفته است.همچنین، ادله ی فراتاریخی بودن قرآن نیز ذکر شده است، و بعد از آن نکات اختلافی این دو مبانی مطرح شده است. با عنایت به ادله علامه طباطبایی (ره)مبنی بر فراتاریخی بودن قرآن و نقد دیدگاه دکتر سروش از منظرایشان این نتایج حاصل می شود که دیدگاه دکتر سروش در خصوص قرآن و ارایه شبهات ذکر شده از جانب وی کاملا مردود و غیر قابل قبول است. با بررسی ادله و مبانی تاریخمند بودن قرآن و نقد آنها، ضمن بررسی وجوه اختلافات آن ادله با مبانی فراتاریخی بودن قرآن، این نکته به دست می آید که قرآن کتابی تاریخی و زمانمند و محصور در تاریخ و زمان خاصی نیست، بلکه کتابی است که آموزه های آن در تمام اعصار جاودان و همیشگی است.
نقد مبانی انسان شناختی جداانگاری معنویت از دین با تأکید بر آثار علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
پدیدآور: عاطفه قاضی زاهدی استاد راهنما: علی عسگری یزدی استاد راهنما: حسین رهنمایی استاد مشاور: سید احمد غفاری قره باغ استاد مشاور: سیدمحمدرضا موسوی فراز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معنویت با عنوان عام «فراروی از چارچوب زندگی روزمره» یکی از موضوعات مورد توجه مکاتب معاصر است که در دهه‌های اخیر، اقبال فراوانی به آن شده است. جریان جداانگای معنویت از دین با شعار معنوی هستم اما دینی نه، رویکردی است که برای پاسخگویی به نیاز معنوی انسان مدرن و عصر جدید، در رقابت با ادیان نهادینه و سنتی شکل گرفته و دین و کاربردهایش را کمرنگ نموده است. مبانی و نظام اعتقادی این جریان را می‌بایست در بسترها و زمینه‌هایی جست و جو کرد که این رویکردهای معنوی از آنها نشأت گرفته‌اند. از آنجایی که بررسی مبانی هر دیدگاه در ارزیابی نظری و کارایی عملی آن تأثیری به سزا دارد، این تحقیق در صدد است تا با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد انتقادی، مبانی انسان‌شناختی جداانگاری معنویت از دین را ذیل سه عنوان اومانیسم، فردگرایی و آزادی نقد و بررسی کند. در این راستا بر آراء و نظرات علامه طباطبایی که از شارحان مکتب صدرا و مفسر آیات قرآن است، تأکید و استفاده می‌شود. هریک از این مبانی ذکر شده، پیامدهایی را نیز در معنویت‌گرایی نوین به دنبال دارند. اصلی‌ترین مبنا در رویکرد جداانگاری معنویت از دین اومانیسم است که ریشه در نگرش مونیستی داشته و ابتنای معنویت نوین بر آن لوازمی چون خودالوهیتی، خودشیفتگی، تغییر در نظام ارزش‌شناسی و نگرش نجات‌شناسی و نفی عالم غیب به عنوان عالمی مستقل را در پی دارد. طبق آراء علامه طباطبایی مهمترین نقد وارد بر اومانیسم، فهم نادرست جداانگاران معنویت از دین، از جایگاه وجودی انسان و غفلت از ساحت مجرد انسان است. ساحتی که حیات معنوی انسان در گرو توجه به آن است. مبنای فردگرایی نیز ملازم با اموری چون سوبژکتیویسم، خودآیینی و خودخواهی، برابری‌طلبی و نسبیت ارزش‌ها، نفی اشتراک مقصد معنوی، نفی رضایت خاطر و نادیده انگاشتن نقش نهادهای اجتماعی است. در مقابل علامه با تکیه بر معارف وحیانی انسان، را دارای فطرتی الهی می‌داند که مهم‌ترین رهنما برای زندگی معنوی انسان است. آزادی‌طلبی سومین مبنا از مبانی جداانگاری معنویت از دین است که ریشه در تفرد اومانیستی دارد و نسبیت ارزش‌ها و از بین رفتن اخلاق انسانی، تبدیل شدن آزادی به هدف فی نفسه و حق‌گرایی از جمله مهم‌ترین پیامدهای آن است. در مقابل علامه آزادی را ابزاری برای رسیدن به آزادگی و زندگی معنوی می‌داند که فی نفسه هدف و ارزش نیست.
تبیین فلسفی و عقلی حیات طیبه از دیدگاه ملاصدرا (ره) و علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
پدیدآور: جری حیدر؛ استاد راهنما: ابوالفضل روحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
مفهوم حیات طیبه از کلیدی ترین مفاهیم دینی است که در آثار دو نفر از بزرگ ترین فیلسوفان مسلمان ملا صدرا (ره) و علامه طباطبائی (ره) بطور ویژه مورد بحث قرار گرفته است. با توجه به تاثیر مبانی فلسفی و کلامی در تبیین و تشریح مساله حیات طیبه و نیز نقش باورها و رفتارهای انسان در شکل گیری یا بطلان آن بررسی این مساله از نگاه دو اندیشمند حکمت متعالیه می تواند نقش مهمی در سازمان دهی آن در جامعه کنونی و فراهم نمودن مقدمات تحقق آن باشد. در این نوشتار به دنبال تبیین، بررسی و پژوهش درباره ی این حقیقت مهم از دیدگاه دو فیلسوف و متکلم برجسته حکمت متعالیه هستیم. از نظر این دو متفکران، حیات انسان دارای مراتب و مراحلی است و این مراتب با توجه به رویکردهای مختلفی که به حقیقت انسان و جهان می شود معنا می یابد. از نگاه ایشان انسان دارای ابعاد مادی و غیر مادی است که اصالت برای بعد مجرد است. آنها حیات طیبه را زندگی شایسته انسانی می دانند که مرتبه ای بالا و والا از حیات عمومی که دارای آثار بسیاری است و از طریق ایمان و عمل صالح و دینداری، قابل حصول است. همچنین مرحوم صدرا و علامه طباطبایی سه طائفه از طوائف انسانی یعنی: انبیاء، معصومین و اولیاء خدا را به عنوان الگوهای برتر را هم معرفی میکنند و بحث از این الگوها کارکردی بسان معیارهای پاکی حیات میباشند. پزوهش حاضر چون متعلق به تبیین عقلی و فلسفی حیات طیبه است لذا در این تحقیق به مبانی فلسفی حیات طیبه از نظر ملا صدرا و علامه طباطبایی از جمله مبانی معرفت شناختی، مبانی هستی شناختی، مبانی روش شناختی، مبانی انسان شناختی پرداخت میشود. از آن جهت که حیات مساوق با وجود است، ما از امکان و وقوع شناخت یقینی وجود به شناخت یقینی از حیات و زندگی پی میبریم. عقل، شهود، فطرت الهی انسان و وحی منابع شناخت حیات طیبه هستند. شکوفایی فطرت انسان، ایمان، عمل صالح و معرفت و عقلانیت مهم ترین عوامل حیات طیبه هستند که انسان از طریق آنها میتواند به حیات طیبه دست یابد. همچنین، تکامل روحی، کسب کرامت، قرب الهی از مهمترین آثار حیات طیبه هستند که بعد از حصول آن در وجود انسان نمایان میشوند.
  • تعداد رکورد ها : 4234