جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 276
ارتباط خدا و انسان در قرآن و عهدین
نویسنده:
محمدتقی انصاری پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
خدا و انسان دو مفهوم محوری در قرآن و عهدین و دو قطب اصلی در مفاهیم‌ این سه متن دینی‌اند. مضامین قرآن و محتوای عهدین انحائی از ارتباط را بین این دو قطب تصویر کرده‌اند. در این رساله، که عنوان آن عبارت است از «ارتباط خدا و انسان در قرآن و عهدین»، سعی بر آن است که اَشکال مختلف این ارتباط گزارش شود و از این طریق مفاهیم و تصورات مربوط به این قلمروِ معنایی در دستگاه مفاهیم قرآن و عهدین با یکدیگر مقایسه شود.هدف این رساله آن است که از طریق بررسی نوع رابطه خدا با انسان و تحلیل مفاهیم مربوط به این حوزه در سه متن دینی مذکور به پاسخ این سوال دست یابد که مومن مسلمان، مومن مسیحی و مومن یهودی با تکیه بر متن مقدس خود، خویشتن را و همچنین گذشته و آینده خویش و کل جامعه انسانی را دارای چه گونه ربط و پیوندی با خدا می‌بیند و در سایه این پیوند، جایگاه خود را در جهان چگونه ارزیابی می‌کند. در این بحث شباهتها و تفاوتها میان سه متن مورد بحث در باب موضوعات فوق آشکار می‌شود. عمده ترین شباهت میان سه متن مورد بحث مربوط به حوزه از کجایی انسان و هویت دینی اوست، (گرچه عهد عتیق در این باب صبغه‌ای قوم‌گرایانه دارد)، و عمده‌ترین اختلاف به بخش تصورات دینی، الهیات پولسی در عهد جدید مربوط می‌شود. در اینجا موضوع ارتباط خدا با انسان صورتی دگرگونه و متفاوت با آنچه در قرآن و عهد عتیق دیده می‌شود، به خود گرفته است. شخصیت حضرت مسیح نقشی محوری و حتی متفاوت با نقش انبیاء در حوزه ارتباط خدا با انسان دارد. تفاوت دیگر مربوط به حوزه مفاهیم فرجام‌شناسانه است. این قلمرو در قرآن بسیار گسترده و پرحجم است، در عهد عتیق، در بخش اسفار خمسه، مفهوم روشنی در این زمینه به چشم نمی‌خورد و در بخش کتب انبیاء، مفاهیمی پدیدار می‌شود که گاه نوعی وضعیت فرجام‌شناختی‌ این جهانی را به تصویر درمی‌آورند. در عهد جدید این موضوع پررنگ‌تر می شود و در عین حال پیوندی استوار با مفهوم «بازگشت دوباره مسیح» دارد.در این رساله نوعی بحث تطبیقی بین سه دین ابراهیمی و به بیان دقیق‌تر بین سه متن مقدس اصلی این سه دین به نمایش گذاشته شده و مفاهیم کلیدی و شاخص هر متن در حوزه‌های معنایی مورد بحث تحلیل و مقایسه شده است. روش این رساله در فهم متن روشی است که در آن، دستگاه واژگان هر متن دینی، (آنگونه که ایزوتسو در کتاب خدا و انسان در قرآن تشریح کرده است)، دستگاهی متشکل از واژگان پرشمار و به هم مرتبط دانسته شده، که مجموعه واژگان در تعامل و ارتباط با یکدیگر از جهان‌بینی گسترده نهفته در وراء متن حکایت می‌کنند. در این دستگاه گسترده واژگان، به نقش حوزه‌های معنایی کوچکتر و نیز واژه‌های کلیدی هر حوزه در منعکس ساختن بینش‌های دینی موجود در هر متن توجه می‌شود. ا‌ین روش نوعی رهیافت زبانشناسانه و نوعی روش دقیق‌تر در دریافت معانی متن است. این مکتوب گامی خواهد بود برای دسترسی به زمینه‌های مشترک فکری میان ادیان ابراهیمی و گشودن باب گفتگوهای بین دینی و برای رسیدن به تقارب دراندیشه های دینی. در این رساله همچنین به شناخت انسان از منظر این سه دین (ادیان ابراهیمی) نزدیک می‌شویم. بنابراین هر جا که پای مباحثی همچون حقوق بشر، آزادی، کرامت انسان، اخلاق محیط زیست، معنای زندگی، شبیه‌سازی انسان، سقط جنین، مرگ بی رنج و ... محل بحث باشد باید دانست که از کدام انسان و در فضای کدام نظام اعتقادی بحث می شود. انسانی که در اینجا سخن از او در میان است، انسان مرتبط با خداست، به صورت خدا آفریده شده، جانشین خدا بر زمین است، داده‌های طبیعت مواهب خدا به او شمرده می‌شود. این انسان طرف عهد با خدا و عبد خداست و نمی‌تواند به عهد خویش خیانت ورزد، سرسپاری به غیر خدا نمی تواند داشته باشد، غیر خدا و قانون ضد خدایی را نمی‌تواند اطاعت کند. او غالبا جاودانه شناخته شده است و فرجامی این جهانی یا آن جهانی در پیش رو دارد که نحوه حیات فرجامین او را خدای او، با لحاظ نحوه سلوک این جهانی او، تعیین می‌کند.
بررسی ارتباط هستی شناسانه نور و ظلمت در اندیشه سهروردی
نویسنده:
فاطمه معظمی گودرزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در نظام اشراقی، اشیاء هستی در دو دسته‌ی نور و ظلمت جای می‌گیرند. امّا تحقق در این نظام، چیزی جز ظهور که ویژگی منحصر نور است، معنا نمی‌شود و از سوی دیگر، میان نور و ظلمت رابطه علّی تعریف می‌شود. حلّ اشکالاتی از جمله توجیه‌ناپذیر بودن تحقق در موجوداتی که ظهور ندارند و یا عدم سنخیت نور و ظلمت را باید در ارتباط علّی ظلمت با نور و ارتباط هر دو با تحقق و هستی جست. سهرودی، منشأ صدور عالم ظلمانی جسم را ظهور فقر ذاتی نوراقرب می‌داند که به تبع ظهور کمالات نورالانوار برای وی ظهور می‌یابد. در نظر وی «ظهور فقر» و «تحقق عالم جسم»، تمایز مصداقی نداشته و همین ظهور تبعی در نگاهی دیگر، تحقق عالم جسم است. پس نور، واسطه در عروض تحقق برای ظلمت شده‌است و تحقق ظلمت به تحققی مستقل از تحقق نور نیست. لذا چیستی و نحوه‌ی تحقق ظلمت تا حدود زیادی قابل تطبیق با چیستی و نحوه‌ی تحقق ماهیت می‌شود. در پاسخ به اشکال سنخیت نیز، «سنخیّت ظلّی» یعنی تابعیّت مطلق و محاکات ظلمت از نور مطرح می‌شود. در این رویکرد، «صدور» نیز از معنای ایجاد موجوداتی مستقل و مباین به معنای عرفانی «ظهورِ» مظاهری غیرمستقل تغییر پیدا می‌کند. تعابیر دیگر عالم جسم نیز می‌توانند با این نگاه به رابطه‌ی نور و ظلمت سازگار باشند. «ظلمت» اشاره به ذات تاریک جسم دارد که جز با ظهوری تبعی قابلیّت تحقق نمی‌یابد. «برزخ»، در معنای حالت ثانوی، می‌تواند منع تحقق مرتبه‌ای ضعیف‌تر بعد از خود را نشان داده و در معنای حیلولت معرفت‌شناختی، می‌تواند حجاب بودن عالم جسم و در معنای حیلولت وجودشناختیِ برگرفته از آموزه‌ی صیرورت افلاطونی، بینابینی ظلمت را میان ظهور مستقل و عدم ظهور محض بنماید. «ظل» به معنای تابع در تحقق، رابطه‌ی علّی نور و ظلمت را نشان می‌دهد. در مجموع، تبیین ظلمت به عنوان «حدّ و مرز نور در مرتبه‎ی عالم جسمانی»، می‌تواند شاهدی باشد بر وحدت‌انگاری هستی‌شناسی حکمت اشراق و آن را از منتسب شدن به «ثنویت‌فلسفی» یا ثنویت در سنخیّت مبرا کند.
مبانی و اصول اخلاق عرفانی
نویسنده:
حسین مهدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش درباره مبنای و اصول اخلاق عرفانی پرداخته که شامل کلیات بحث و در دو بخش و خاتمه تنظیم گردید. کلیات حاوی تعریف مفاهیم کلیدی و ربط بین آنها می باشد. بخش اول مربوط به مبانی اخلاق عرفانی است که شامل سه تا فصل می باشد. فصل اول مربوط به مبانی معرفت شناختی است که شامل تعریف معرفت عرفانی و اقسام معرفت و نظریات عرفا درباره معرفت عرفانی است فصل دوم مربوط به مبانی هستی شناختی است که در این فصل درباره وجود بحث و بررسی شده است. فصل سوم مربوط به مبانی انسان شناختی است که شامل دو بعد انسان و عقل و اراده و اختیار انسان و قابلیت انسان برای تجلی اسماء و صفات می باشد. بخش دوم حاوی اصول اخلاق عرفانی است که در این بخش نه تا اصول (اعتدال،‌اخلص، تدرج،‌تعقل و تفکر،‌تغافل تمکن حریت عبودیت و کرامت) بیان شدند. و در خاتمه خلاصه کلیات و خلاصه هر دو بخش و نتایج بدست آمده از آنها مطرح گردیده است.
مطالعه و مقایسه آرای تربیتی کانت و فارابی
نویسنده:
شهلا حق‌وردی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تعلیم‌ و تربیت فعالیّتی است که ریشه در تاریخ آفرینش بشر دارد. مسأله‌ی تربیت به عنوان فرایندی هدفمند که پیشرفت نسل بشر را عهده‌دار است مستلزم نظریه‌ای است که بتواند بر اساس آن آرمانها، اصول و روشهای خود را به خوبی تبیین و تربیت را در عمل هدایت نماید. در تحقیق حاضر با توجّه به احساس خلأ چنین نظریه‌ای در تربیت تلاش گردیده با استفاده از روش مقایسه‌ای - تحلیلی از روش بردی و مطالعه مبانی فلسفی- تربیتی دو فیلسوف بزرگ؛ کانت و فارابی، به پاسخ سوالات تحقیق که عبارتند از: الف- سوال اصلی: کانت و فارابی در نظریات تربیتی چه وجه ‌اشتراک و افتراقی دارند؟ ب- سوالات ویژه: 1- اصول، روشها و اهداف تربیت از نظر کانت و فارابی چیست؟ 2- دیدگاه کانت و فارابی در مورد مفاهیم اساسی تربیت چیست؟ 3- آیا دو متفکّر بزرگ غرب و شرق (کانت و فارابی) دو برداشت متفاوتی از تربیت دارند؟ از روی آثار به جا مانده از این دو فیلسوف و آثار غیرمستقیم که توسط محققین داخل و خارج کشور در این زمینه نگاشته شده، استخراج شود. در بررسی آرای تربیتی این دو فیلسوف به این نتیجه رسیدیم که هر کدام بنابر دانش و بینش و جهان‌بینی و تفکرات فلسفی خود اصول و اهدافی و روشهایی را برای تعلیم و تربیت در نظر گرفته‌اند و اندیشه‌های معیّنی درباره‌ی تعلیم و تربیت بیان کرده‌اند.نگاه کانت به تربیت در تمام جوانب، نگاهی حاکی از سیطره دید انسانی و طبیعی به دور از هرگونه تصور متعالی و توجّه الهی است. بنابراین تربیت نه تنها در روشها بلکه در اهداف و برنامه‌های خود نیز محتاج به دین و توجّه متعالی نیست. ولی فارابی به دنبال آن است که ‌از راه تعلیم و تربیت، انسان را به خدا برساند و در این راه ‌از تمام علوم و معارف بشری استفاده می‌کند. وجه ممتاز اندیشه فارابی نسبت به کانت این است که آراء ایشان رنگ دینی دارد و دین سازنده تفکرات و مبنای اصلی تعلیم و تربیت اوست. این مبنای اصلی به عنوان چتری بر اصول، اهداف، برنامه، روش و ... تعلیم و تربیت او سایه ‌افکنده ‌است و آنها را هدایت و راهنمایی می‌کند.اگر چه این دو فیلسوف بزرگ، در دو سوی خط فکری فلسفی قرار دارند؛ کانت نه تنها تعقّل را اصل می‌داند، بلکه غیر آن را جز در مواردی اندک، فاقد اعتبار می‌داند ولی فارابی، بهرهوری از کلیه منابع معرفت همچون حس، عقل و شهود را لازم می‌داند. با این حال با نگاهی به فلسفه‌ی این دو فیلسوف بزرگ، موضوعات مشترکی (به ویژه در اساسی‌ترین مسأله فلسفی؛ هستی‌‌شناسی) را می‌توان بین این دو فضای متفاوت یافت و مقایسه کرد.
مقایسه انسان‌شناسی از دیدگاه مطهری و یاسپرس و مضامین آن در تعلیم و تربیت
نویسنده:
سیده‌الهام موسوی‌منش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش، هدف کلی مقایسه انسان شناسی از دیدگاه یاسپرس و مطهری و مضامین تربیتی است. بدین منظور در این پژوهش از روش توصیفی – اسنادی بهره گرفته شده است. در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا با توجه به اهمیت شناخت انسان و تاثیر شگرف آن در رشد فردی و اجتماعی به بررسی دیدگاه های یاسپرس و مطهری در این زمینه بپردازیم. با توجه سوالات پژوهش، این نتایج حاصل گردید. از نظر مطهری انسان موجودی مادی – معنوی است و با همه وجوه مشترکی که با جاندارهای دیگر دارد یک سلسله تفاوت های عمیق با آنها دارد. اما یاسپرس انسان را دارای چهار حالت می داند که عبارتند از: دازاین، آگاهی کلی، روح و هستی (اگزیستانس) است. که اوج این حالت ها، اگزیستانس است. یاسپرس و مطهری به دو منظومه فکری متفاوت تعلق دارند. لیکن هر دو بر ضرورت شناخت انسان تأکید دارند. در تفکر مطهری شناخت انسان در صدر شناخت هر امری است. ولی در تفکر یاسپرس نیز توجه به انسان و شناخت او وجود دارد و به اعتقاد او، انسان با شناختن وجود خود است که می تواند به خود آگاه شود و با دیگران ارتباط برقرار کند. مطهری و یاسپرس انسان را دارای نفس می دانند اما به طور کامل نمی توان آن را شناخت. مطهری برای شناخت نفس راه عرفا را پیشنهاد می کند. به این صورت که انسان برای شناخت کامل خویش باید به شناخت خداوند برسد. یاسپرس شناخت انسان را با دانش متعارف ناممکن می داند. او معتقد است در انسان چیزی وجود دارد که عین آزادی است و در دسترس معرفت عینی قرار ندارد. هر دو انسان را دارای ماهیتی از پیش تعیین شده نمی دانند و اعتقاد دارند که هر انسان به عنوان انسان منحصر به فرد است.
هستی شناسی اقرار
نویسنده:
حسین رسول‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اقرار به عنوان مهمترین و نیرومند ترین دلیل در قلمرو دلایل اثباتی ، همواره از جایگاهی خاص و خود ویژه برخوردار بوده ، به طوری که حداقل در امور مدنی ، با وجود اقرار ، حاجتی به ارائه دلایل دیگر در جهت اثبات حقانیت طرف مقابل نخواهد بود. بررسی چیستی و ماهیت اقرار که نتایج و آثار نظری و عملی مهمی را در پی دارد ، ما را وارد بحث هستی شناسی می کند. به دیگر بیان ، درنگ در چیستی اقرار با یافتن شیوه هستی اقرار و حالت پدیداری و وجودی آن ملازمت دارد. تبیین مفهوم اقرار از منظر هستی شناسی عبارت است از یافتن و بررسی و فراجست اقرار در محل ظهور آن. نه فقط قاعده «اقرار العقلا علی انفسهم جایز» به عنوان یک قاعده فقهی- که شیعه و سنی در روایت آن اتفاق دارند- بلکه تعاریف قانون گذار و علمای حقوق که اقرار را اخبار به حقی برای غیر و به ضرر خویش تعریف نموده اند ، تعریفی فارغ از شیوه هستی و حالت وجودی و پدیداری آن است. بنابراین اگر در یک «سند» ، یکی از طرفین بر مدیونیت خویش و حقانیت طرف مقابل ، اذعان نماید ، در یک فرآیند دادرسی ، آن چه مورد استناد قرار می گیرد در حقیقت ، اقرار است نه سند. زیرا منشا التزام ، همان اقرار است و سند ، حالت وجودی و هستی شناختی اقرار محسوب می گردد. همان گونه که اگر یکی از طرفین دعوا در لایحه ایی اقرار نماید ، آن چه مورد استناد قرار می گیرد اقرار است نه لایحه. چنین توجهی ، واجد تأملات و آثاری است که می تواند منشا بحث های گسترده واقع شود.
گستره ی توانایی های عقل از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
محمد پورعباس
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
روش شناسی اندیشة اجتماعی علّامه طباطبائی
نویسنده:
صادق گلستانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
علّامه طباطبائی صاحب اندیشه های اجتماعی ناب در حوزه های مختلف اجتماعی است. در این مقاله، روش شناسی اندیشة اجتماعی او و زمینه های وجودی معرفتی و غیرمعرفتی آن بازخوانی، همچنین ملزومات روش شناختی آن مبانی بررسی می شود. بخش گسترده ای از اندیشه های اجتماعی علّامه معطوف به شرایط اجتماعی و مسائل فرهنگی است. وی مطابق مبانی فلسفه اسلامی و با بهره گیری از آموزه های وحیانی و با رویکرد تلفیقی این اندیشه ها را در ابعاد توصیفی و تبیینی و هنجاری ارائه کرد. هرچند اندیشه های اجتماعی علّامه بر مدار هستی شناسی و انسان شناسی فطری سامان می یابد، انسان شناسی فطری نقش محوری در این اندیشه ورزی اجتماعی دارد. این اندیشه ها در کتاب های گوناگون علّامه بازتاب یافته، ولی بخش اعظم آن در تفسیر گران سنگ المیزان که محور این نوشتار می باشد، مطرح شده است.
مکتب فرانکفورت (نظریة انتقادی) ارزیابی انتقادی مبانی نظری (فلسفی)
نویسنده:
مهدی محمدی صیفار
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مکتب «فرانکفورت» (نظریة «انتقادی» به عنوان مبنای اصلی آن) بخشی از یک جنبش فکری، موسوم به «مارکسیسم غربی» و برآمده از شرایط خاصی است که در پی تفاسیر مجدّد از نظریة مارکس درباره جوامع سرمایه داری و انتقاد از جامعة نوین و نظام های گوناگون معرفتی مانند اثبات گرایی است. در این نوشته، تلاش بر آن است که ضمن معرفی نظریة «انتقادی» و زمینه های اجتماعی و نظری (معرفتی) شکل گیری آن، به مبانی نظری (فلسفی) این نظریه با توجه به نسل اول نظریه پردازان مشهور آن (همچون هورکهایمر، آدورنو، مارکوزه و فروم) بپردازد و ضمن توضیح هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و روش شناسی آن، به بررسی و ارزیابی مبانی آن همت گمارد.
  • تعداد رکورد ها : 276