جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1494
تاثیر گرایش عرفانی علامه طباطبایی بر تفسیر المیزان
نویسنده:
نویسنده:محسن فاطمی؛ استاد راهنما:عباس مصلایی‌پور یزدی؛ استاد مشاور :قاسم کاکایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
شخصیت عرفانی علامه طباطبایی با توجه به شاگردی ایشان نزد عارف شهیر سید علی قاضی طباطبایی و آثار عرفانی به جا مانده از وی، بر کسی پوشیده نیست. جایگاه رفیع المیزان در میان تألیفات متنوع ایشان، به همین مقدار مبرهن است. با این همه تاکنون پژوهش مستقل و جامعی پیرامون میزان اثرگذاری گرایش عرفانی ایشان بر المیزان، مشاهده نشده است. این رساله در پی بررسی این مهم با کنارهم گذاشتن مبانی عرفان و برداشت های تفسیری علامه است. این همان عرفانی است که از دایره ثقلین خارج نیست و به همین سبب و به جهت علو شخصیت علامه در جهان اسلام و بستر قرآنی المیزان، می تواند یکی از شواهد دقیق و قابل استناد در مباحث عرفان ناب اسلامی باشد و توجه محققان را به بعد عرفانی المیزان که در نگاه اول محسوس نیست، جلب کند و شخصیت برجسته تفسیری علامه را در کنار عارفی متعمق قرار دهد که می تواند مهمترین اصول و مبانی عرفان را همچون فنا، عشق الهی، تجلی، توحید و ولایت، در بستر مباحث متین قرآنی که با روش تحسین برانگیز قرآن به قرآن مطرح می شوند، ارائه دهد. بر اساس یافته های تحقیق، علامه به عرفان برگرفته از ثقلین پایبند بوده و بازتاب آن را می توان با بررسی برداشت های تفسیری وی در المیزان، دید. این گرایش عرفانی در آیات مختلف خود را نشان داده و به دور از تاویل گرایی صوفیانه، عرفان حقیقی اسلامی را بسته به آیات مختلف ارائه می دهد. از این نظر المیزان متاثر از ذوق عرفانی علامه بوده و بستر مناسبی برای بیان دیدگاه های عرفانی وی است. روش تحقیق به شکل کتابخانه ای بوده و توصیفی تحلیلی انجام شده است.
معیارسنجی خانواده مطلوب مبتنی بر انسان شناسی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان
نویسنده:
نویسنده:حاتمه عزیزی؛ استاد راهنما:محمد اسماعیل قاسمی طوسی؛ استاد مشاور :مهران رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
خانواده به عنوان نخستین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی، بنیاد سعادت و شقاوت انسان است. این نهاد حداقل از دو رکن زن و مرد تشکیل می‌گردد که در رابطه و تعامل با یکدیگراند و بر مبنای همین رابطه می‌طلبد که اعضای خانواده نسبت به وظایف یکدیگر شناخت یافته، خود را ملزم به انجام آن نموده و برای دوام بنیان خانواده به دنبال راه هایی باشند ، این مهم جزء در سایه شناخت اصول انسان شناسی که در متن دین اسلام نگاشته شده است،محقق نمی‌شود که رعایت این اصول در سعادت تک تک اعضای آن موثر است. پژوهش حاضر، در پی پاسخ به این سوال است که معیارهای خانواده مطلوب مبتنی بر انسان شناسی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان چیست؟ این تحقیق به روش توصیفی- تبیینی انجام شده است؛ از این رو با جستجو در کتابخانه‌ها و مطالعه و بررسی متون دینی و پژوهش‌های همسو و... این نتیجه حاصل شد که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان اصول انسان شناسی مانند: حیات اجتماعی، نیاز به شریعت الهی، ریشه شناسی ازدواج، مبانی تربیتی را بر شمرده است. و از دل اصول مذکور معیارهایی برای خانواده مطلوب کشف شده است: بر اساس فطرت انسانی و نیاز انسان به شریعت الهی، اعضای خانواده نیز برای رسیدن به هدف و کمال نهایی باید زندگی خویش را بر مدار ایمان به خدا و تقوای الهی بنیان نهاده و با توجه به کرامت ذاتی موجود در هر انسانی هر یک از اعضاء باید برای هم ارزش و احترام قائل شوند تا در بینشان محبت برقرار باشد. از طرفی برخورداری از قدرت آزادی و استقلال انسان می‌طلبد که هر یک از اعضای این کانون در قبال هم متعهد باشند و بر اساس وظایفی که دارند عامل به مسئولیت‌های خویش باشند. همچنین طبق بررسی‌های صورت گرفته در راستای موضوع در صورت نقض اصول انسان‌شناسی و تکیه نکردن به آن، آسیب‌هایی نظیر: خیانت، مسئولیت‌ گریزی، غیرت ورزی نابجا، تنوع طلبی، آزار دادن، سوءظن و غیره کانون خانواده را تهدید می‌کند که در نهایت سبب فروپاشی آن می‌گردد.
عقلانیت اخلاقی زیستن از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:محمدعلی مؤذن؛ استاد راهنما:بهروز محمدی منفرد؛ استاد مشاور :سید حسین رکن الدینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
اخلاقی زیستن یعنی رفتار کردن بر اساس اصول اخلاقی در طول زندگی. اگر بپذیریم مهم‌ترین ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ممیزه‌ی انسان عقل اوست و اینکه ﺍﺧﻼﻗـﻲ ﺯﻳﺴـﺘﻦ ممکن است ﺑﺎ ﺭﻧﺞ ﻭ دشواری‌هایی همراه باشد و آنکه احتمال عدم پایبندی به اصول اخلاقی توسط دیگران نیز وجود دارد، آیا عقلانی خواهد بود که ما نیز اخلاقی باشیم. از دیدگاه اخلاق اسلامی، لازمه‌ی شناخت نسبت به معنای زندگی اخلاقی، دانستن مبانی‌ای است که به‌صورت پیش‌فرض‌های اصلی در نظر گرفته می‌شوند؛ آن‌ها مقولاتی هستند که با حقیقت انسان، اعتقادات و ارزش‌های اخلاقی انسان در ارتباط می‌باشند. همین‌طور نقش ساحت‌های انسانی و تأثیر آن در زندگی اخلاقی نیز از دیگر مقولات مهم و تأثیرگذار در اخلاقی زیستن است. با توجه به دیدگاه توحیدی علامه طباطبایی (ره) می‌توان به لحاظ انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی، مصالح و منافعی را برای اخلاقی زیستن برشمرد. این آثار موجب می‌گردد تا اخلاقی زندگی کردن از عقلانیت برخوردار باشد. مسئله سلامت روحی و روانی انسان، کرامت و کمال انسانی، نظم و امنیت و عدالت اجتماعی؛ ازجمله آثاری است که می‌توان آن‌ها را به‌عنوان منافع و مصالح اخلاقی زیستن در دو حوزه‌ی انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی در نظر گرفت. عقلانیت اخلاقی زیستن، موجب می‌گردد تا انگیزه‌ی لازم نسبت به پایبندی به اصول اخلاقی در انسان‌ها به وجود آید و همچنین کمک می‌نماید تا اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی تعالی پیداکرده و به جایگاه اصلی خود دست یابد.
رابطه هدف زندگی با رضایتمندی و لذت با تأکید بر آرای علامه طباطبایی و علامه جعفری
نویسنده:
نویسنده:عباس ایرانمنش؛ استاد راهنما:حسن عبدی؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
نوع انسان‌ها در زندگی به دنبال لذت هستند. به طوری که زمانی احساس خرسندی و رضایتمندی می‌کنند که از زندگی خویش لذت ببرند. در غیر اینصورت انسانی که با غم‌ها و آلام دست و پنجه نرم می‌کند و احساس نامانوس و ناخوشایندی دارد، انسان خوشحال و خرسند به نظر نمی رسد. از منظر علامه طباطبایی از آنجا که انسان حب به ذات دارد و منشا رفتارها و افعال او بدنبال پاسخ به این نیاز ضروری است. از این رو هر چرا که به بقای ذاتش می‌انجامد، در صدد تحصیل آن بر می‌آید. پس زمانی او به رضایتمندی می رسد که ذاتش بقا داشته باشد و نهایتا از آن نیز لذت می‌برد و این ایده تحقق نمی‌یابد مگر در سایه‎سار هدفدار بودن عالم و معنا داشتن زندگی. از منظر علامه جعفری نیز حیات معقول موجب رضایتمندی انسان عاقل و آگاه می‌داند. منتهی مسیر هدف‌های تکاملی عقلانی را در بشر به هدف داشتن در این حیات می‌داند. در واقع این هدف سبب بروز انگیزه‌ها به سوی داشتن یک حیات مرضی و لذت بخش است. در این پایان نامه به دنبال پاسخ به این سوال اساسی هستیم که چگونه می‌توان با توجه به هدف زندگی، حیاتی توام با رضایتمندی و لذتگرایی داشته باشیم. از آنجا که نشان دادن رابطه بین هدف، لذت و رضایتمندی بر اساس دیدگاه دو اندیشمند، علامه طباطبایی و علامه جعفری شکل گرفته است، روش به کار رفته در این پایان‌نامه براساس تحقیق کتابخانه ای و واکاوی در نرم افزار‌های موجود از آثار این دو فیلسوف قرار گرفته است.
جایگاه عقل و وحی در اندیشهی علامه طباطبایی و استاد مطهری
نویسنده:
نویسنده:فاطمه سلطانی نقاره‌کوب؛ استاد راهنما:رضا رسولی شربیانی؛ استاد مشاور :روح اله آدینه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
رابطه‌ی عقل و وحی ازجمله مسائلی است که ذهن اندیشمندان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است علامه طباطبایی و شهید مطهری از جمله متفکرانی هستند که در این حوزه به اظهار نظر پرداختند. علامه به این نکته اذعان دارد که عقل و وحی، دو ابزار برای درک و شناخت حقیقت هستند؛ هیچ دین و مذهبی و هیچ روش نظری دیگری از هیچ طریقی نمی‌تواند حجیت قطعی و صحت بحث فلسفی را نفی کرده و ملغی نماید؛ زیرا در این صورت حقانیّت خود را، که از راه عقل اثبات شده است ابطال می‌کند. اما بر اساس دیدگاه علامه، عقل و خردورزی انسان را از وحی بی نیاز نکرده است؛ چرا که انسان علاوه بر قوه‌ی تفکر عقلانی، غریزه‌های سرکش در نهادش دارد که او را به سوی مسیر نادرست هدایت می‌کند؛ مسیری که بی‌درنگ به تضیع حقوق دیگران و بروز فضای متشنج در جامعه منتهی می‌شود؛ لذا آدمی احساس می‌کند باید قانونی وجود داشته باشد که حقوق افراد را تأمین کند و این قانون، از طرف کسی باشد که از هرگونه نقص مبرا باشد؛ قرآن، اراده‌ی تشریعی پرودگار است که به بشر عرضه داشته و این عمل در پرتو وحی حاصل می‌شود.شهید مطهری هم، به مانند علامه، عقل را به عنوان یک «منبع مستقلِ شناخت و معرفت»، در کنار وحی، معرفی می‌کند و استفاده‌ی قرآن از استدلال و برهان عقلی در طرح بسیاری از مسائل، از قبیل توحید، معاد، نبوت و اصول دین را شاهدی بر این مطلب می‌آورد؛ در منظومه‌ی فکری وی هم، عقل و وحی دو اصل بنیادین در فهم حقایق و واقعیات جهان به شمار می‌روند،که مکمل یکدیگر هستند و نظام معرفت دینی بدون هر یک از آن دو، ناقص و ناتمام خواهد بود؛ عقل و برآیند‌های عقلی تا جای معیّنی نیاز‌های انسان را پاسخ می‌دهد و وحی، پاسخگوی نیاز‌های فرا‌عقلی بشر است؛ عقل و علوم، زندگی طبیعی را سامان می‌دهند و جهان را با انسان سازگار می‌کنند.؛ اما وحی، در جهت‌دهی و معنابخشی و هدفمندی تلاش‌های عقلی و عملی کارایی دارد.
تاثیر روایات اهل بیت[ بر آراء تفسیری علامه طباطبایی(ره) در آیات اعتقادی
نویسنده:
نویسنده:جلیل یکتاولد؛ استاد راهنما:علیرضا عبدالرحیمی؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
بنابر حدیث ثقلین روایات اهل بیت در کنار کتاب خداوند اهمیت فراوانی دارند از این رو تکیه برآنان در تفسیر آیات قرآن کریم امری منطقی است اما گروهی از تفاسیر با استفاده از آیات قرآن کریم به این مهم همت گماشته و از طریق خود آیات قرآن کریم به تفسیر آیات دیگر می‏پردازند که این به تقسیر قرآن به قرآن شهرت یافته است، تفسیر المیزان نوشته علامه طباطبایی از نمونه‏های این تفاسیر می‏باشد، اما این مفسر بزرگ در انتهای بحث‎های خود بحث روایتی را عنوان می‏کند و از این طریق به تفسیر آیات می‏پردازد. این نوشتار که به روش توصیفی و تحلیلی به نگارش درآمده است، درپی یافتن تاثیر روایات اهل بیت بر آراء تفسیری علامه طباطبایی در آیات اعتقادی می‏باشد، نتایج بدست امده نشان می‏دهد که علامه طباطبایی به صورت پنهان تحت تاثیر روایات اهل بیت قرار گرفته است و آرای تفسیری ایشان همان قول اهل بیت می‏باشد، همچنین می‏توان گفت چون تفسیر علامه براساس عقل بنیان نهاده شده است با رهنمودهای عقلی ائمه در مسیر یکسان و معینی هستند که این نشان از پیوستگی علامه به اهل بیت می‏باشد.
بررسی تطبیقی معنا، جایگاه وکارکردهای عقل از دیدگاه سید مرتضی و علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سیدباقر حسینی کریمی؛ استاد راهنما:حمید رضا شریعتمداری؛ استاد مشاور :علی نقی خدایاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این پژوهش، معنای عقل، جایگاه و کارکردهای آن از دیدگاه سید مرتضی و علامه طباطبایی، تبیین می شود. پژوهش حاضر با شیوه توصیفی و تحلیلی به بررسی عنوان این پژوهش تا رسیدن به نتیجه مطلوب پرداخته است. از دیدگاه سید مرتضی، عقل به معنای مجموعه علومی است که برای مکلّف حاصل می‌شود. از دیدگاه علامه طباطبایی، عقل به ‌معنای قوه شناخت و ادراک آدمی، که موجب صدور احکام کلی می ‌شود و علامه از آن به حقیقتِ نفسِ انسانِ مدرِک یاد می‌کند. سید مرتضی مهم ترین و اصلی ترین عامل معرفت انسان را عقل می داند که اعتبار سایر منابع معرفت به آن است. ایشان، حجیت عقل را ذاتی می‌داند. از دیدگاه علامه طباطبایی نیز،تکریم انسان به نعمت عقل است که به موجود دیگری داده نشده است و حجیّت برهان عقلی، ذاتی می باشد و نیازی به اثبات ندارد. از دیدگاه سید مرتضی، مقصود از نقل، قرآن و روایات معتبری است که، در منابع روایی به صورت صحیح و موثق به دست ما رسیده است. علامه طباطبایی، وحی را به دو قسم شفاهی و غیرشفاهی تفسیم می‌کند. وحی شفاهی که به صورت مستقیم از معصوم رسیده، معتبراست. وحی غیرشفاهی یا نقل، بر دو قسم قطعی و غیر قطعی است. نقل قطعی دارای سه اصلِ صدور قطعی،دلالت قطعی و جهت صدور قطعی، می باشد. نقل غیرقطعی، روایات غیر متواتر و غیر محفوف به قرینه است که حتی در صورت موافقت با کتاب نیز معتبر نیست. از دیدگاه این دو متفکّرشیعی، برای اثبات اصول اعتقادات از قبیل توحید، ضرورت نبوت،امامت و معاد، در ابتداء نمی توان به نقل مراجعه نمود بلکه باید توسط عقل اثبات شود. سید مرتضی می گوید؛ عقل در برخی از عقاید و احکام دینی به ویژه در حوزه فروع، حق ورود ندارد و اثبات آنها تنها از راه نقل قطعی، ممکن است. علامه طباطبایی، درک حقیقت ذات و صفات الهى را از موارد محدویت عقل می داند، ایشان معرفت به جزئیات معاد و احکام را حوزه تخصصی ورود نقل بر می شمارد. از دیدگاه هر دو بزرگوار، بعد آن که به کمک عقل به وحی رسیدیم، وحی جنبه معرفت شناختی عقل را تقویت می‌کند. و در صورت تبیین عقلی برای معرفت نقلی، عقل را مویّد نقل می دانند. از دیدگاه آن ها، بین نقل قطعی و عقل قطعی تعارضی نیست.سید مرتضی می گوید؛ باید آیات و روایاتی که در ظاهر با عقل تعارض دارند را تاویل کرد. و در غیر این صورت باید آنها را رد کرد. علامه نیز معتقد است؛ اگر مراد از دلیل نقلی قرآن و سنت قطعی باشد، باید آن ها را قبول کرد. و اگر روایاتی باشد که با قرآن و سنت قطعی مخالف است، مردود است. و روایاتِ غیر از این دو دسته را، باید تأویل نمود. با توجه به جایگاه مهم عقل، نزد این دو بزرگوار می توان هفت کارکرد مهم برای عقل در نظر گرفت؛ ۱ - اثبات اصول و مبانی تشیّع،۲- عقل به عنوان منبع و مُدرِک،۳- تاویل آیات و روایات ناسازگار با اصول عقلی،۴- عقل قرینه ای برای معتبر دانستن یک خبر و یا برای ابطال آن، ۵- عقل به‌‌ عنوان ابزار تفسیر قرآن،۶- عقل جلوگیری کنندهء از ورود خرافات در دین، ۷- خردگرایی در احکام. اندیشه های سیدمرتضی را می توان اوج عقل گرایی شیعه در زمانِ خودش دانست. به نظر می رسد ایشان مثل متکلمان معتزلی قائل به معرفت اکتسابی است و فطرت را از منابع معرفت دینی نمی داند. بین دیدگاه او و معتزله اختلافات اساسیِ دیده می‌شود ولی درباره عقل شباهت های فروانی وجود دارد. علامه طباطبایی، میراث دارِ حکمت متعالیه است. در اندیشه ایشان، عقل میزان است و عقلِ فطری که همراه با فطرتِ سالمِ انسانی است، او را به بیراهه نمی کشاند. ولی هیچ گاه انسان، از معارفِ وحیانی بی نیاز نیست. از دیدگاه ایشان، فطرت انسان نیز در کنار سایر منابع معرفت، قدرتِ معرفت زایی دارد. ایشان معتقدند،تهذیبِ نفس و خردگرایی، دو بالِ پروازِ انسان تا ملکوتِ حضرت دوست می باشند.
بررسی تطبیقی خلود در جهنم از دیدگاه محی الدین عربی، علامه طباطبایی و مکتب تفکیک
نویسنده:
نویسنده:مصطفی حاجی لَری؛ استاد راهنما:محمدرضا کریمی والا؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مساله کیفر مجازات و به خصوص، خلودِ عده ای در آتش جهنم، از مسائل مهم در مبحث معاد و حیات واپسین است. در دین مبین اسلام، مجازات برخی از گناهان، خلود و همیشه زیستن در جهنم است که بحث پیرامون آن، از دیرباز مورد اهتمام متکلمان، فلاسفه، عرفا و مفسران بوده که بر اساس اصول و مبانی فکری خویش، به بیان موضع خود پرداخته اند. ضرورت بحث در این خصوص از آنجاست که گرچه آیات و روایات معصومین (علیهم السلام) دلالت بر خلود و جاودانگی اهل نار در دوزخ دارد و از حیث عقلی، خلود در عذاب، با محذوری مواجه نیست؛ اما رحمت واسعه الهی و نیز فطرت توحیدی و میل به خدای تعالی که در نهاد هر انسانی سرشته است، موجب شده است تا در اندیشه برخی نظیر محی الدین عربی، ظهور شواهد نقلی محتاج تأویل باشد. در این پژوهش، بحث خلود جهنمیان در عذاب، مورد بررسی قرار گرفته است تا ضمن مشخص شدن کسانی که در جهنم دائمی هستند؛ حقیقت خلود آنان در جهنم احراز گردد. اینکه آیا این افراد به طور دائم در حال چشیدن درد و رنج و عذاب هستند یا اینکه در نهایت، آتش جهنم، با مزاج آنان مسانخ شده و در نتیجه گوارای وجودشان خواهد گردید؟ ابن عربی چنین موضعی دارد که براساس مبانی عرفانی خویش در مباحث خداشناسی و انسان شناسی بر آن استدلال نموده است. اما علامه طباطبایی، هرگز این موضع را برنمی تابد و به صراحت و قاطعیت از دوام تعذیب جهنمیان در آتش، سخن می راند. ایشان هم بر نقل استناد می کند و ضمن آنکه آیات متعددی را شاهد گرفته و روایاتی را معاضد این حقیقت معرفی می نماید، از منظر فلسفی نیز بر موضع خویش اصرار می ورزد. مکتب تفکیک، نیز از آنجا که فلسفه و استدلال عقلی و نیز عرفان را در این مباحث راه نمی دهد و صرفا بر ادله نقلی استناد می نماید، ضمن آنکه خلود را می پذیرد، از حیث نقلی بحث را عمیق تر پی می گیرد و برخی از صاحب نظران این مکتب به طور مفصل ادله نقلی را بررسی کرده و هر گونه شائبه انکار دوام عذاب برای گروهی از جهنمیان را مردود بر می شمارند. پژوهش پیش رو با شیوه کتابخانه ای، اسنادی ـ تحلیلی، در نهایت بنابر استدلال های عقلی و ادله های نقلی علامه طباطبایی و نیز اندیشوران تفکیکی، خلود در رنج و عذاب را امری مسلم دانسته است.
قاعده علیت ولوازم آن درحکمت متعالیه وتطبیق آن باآراء علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:زهرا الیاسی؛ استاد راهنما:عبدالرضا صفری حلاوی؛ استاد مشاور :مهدی خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در میان مسائل فلسفی، علیت یکی از مهم‌ترین مباحثی است که فکر بشر را همواره به خود مشغول داشته است و فیلسوفان مختلفی به بیان دیدگاه و اندیشه خود درباره علیت پرداخته‌اند. هدف این نوشتار بیان قاعده علیت و لوازم آن از دیدگاه ملاصدرا و سپس مقایسه آن با دیدگاه علامه طباطبایی است. البته دیدگاه‌ بعضی فیلسوفان باستان و فلاسفه مشاء همچون ارسطو و ابن‌سینا درباره قاعده علیت بیان‌شده تا ذهن خواننده با نظرگاه‌های مختلف آشنا شود و زمینه و مقدمه‌ای برای بیان مقایسه دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی باشد. از نوشته‌های ابن‌سینا فیلسوف مشایی برمی‌آید که وی اصالت را به وجود می‌دهد و نیاز معلول به علت را امکان ذاتی (امکان ماهوی) می‌داند و موجودات را حقایق متباین به تمام ذات می‌داند. ملاصدرا معتقد به اصالت وجوداست. ازنظر او وجود حقیقتی واحد و دارای مراتب است که همه موجودات را در برمی‌گیرد. ملاصدرا ملاک نیازمندی معلول به علت را امکان فقری (فقر وجودی) می‌داند ازنظر او علیت، اضافه اشراقی است که فقط یک‌طرف مستقل در آن برای تحقق ربط کفایت می‌کند. ملاصدرا برای معلول وجود مستقلی قائل نیست و آن را فقط رابط می‌داند. او پیدایش معلول را نوعی ظهور علت دانسته و ازاین‌جهت همه موجودات را نمود حق می‌داند نه بود حق. علیت و معلولیت را به تشان و تجلی و ظهور ارجاع می‌دهد. ملاصدرا تقدم علت بر معلول را تقدم بالحق می‌داند نه تقدم بالعلیه. علامه طباطبایی مناط احتیاج به علت را امکان وجودی یا همان فقر وجودی می‌داند. علامه طباطبایی علیت را از سنخ معقولات ثانیه فلسفی می‌داند که ذهنی محض نبوده و قابل صدق بر امور خارجی است ولی انتزاع این‌گونه مفاهیم به تأمل عقلی و مقایسه پدیده‌های خارجی با یکدیگر نیاز دارد. علیت مصداق خارجی ندارد بلکه منشأ انتزاع دارد. دیدگاه ابتکاری علامه طباطبایی آن است که آدمی از طریق علم حضوری به درک مفهوم علیت نائل می‌شود.
عدل الهی از دیدگاه خواجه نصیر و نقد آن بر اساس مبانی علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:مهری یارجانی؛ استاد راهنما:رضا اکبریان؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
خواجه‌نصیرالدین طوسی متکلم و فیلسوف بزرگ شیعه برای اثبات صفت عدل بر ذات مقدس اله روش کلامی در پیش می گیرد و در مشرب کلامی از حسن و قبح ذاتی عقلی استفاده می‌نماید. از نظر وی حسن و قبح عقلی، همان گونه که در مورد افعال انسان بکار می رود می تواند افعال الهی را نیز شامل شود. درست است که خواجه نصیر برای اثبات عدل الهی روش کلامی دارد؛ اما با معتزله همسو نیست. زیرا معتزله از طریق ثابتات ازلیه خداوند را عادل می دانند. در حالی که خواجه نصیر چنین رویکردی در باب عدل الهی ارائه نمی دهد. علامه طباطبایی در زمینۀ عدل الهی رویکردی متفاوت با خواجه نصیر ارائه نموده است، و به مسئله حسن و قبح با عنوان «ادراکات اعتباری» پرداخته است و حسن و قبح را جزء اعتباریات بالمعنی الاخص می‌داند که در ورای ظرف عمل تحقق ندارد. وی معتقد است مفهوم خیر و مانند آن، که هم بر حق تعالی و هم بر انسان اطلاق می شود نمی تواند از سنخ مفهوم حقیقی باشد و از مفاهیم اعتباری است که دارای ماهیت است و ذات اقدس الهی منشأ انتزاع هیچ ماهیتی قرار نمی گیرد. صفات خداوند سبحان صرف و خالص هر کمال وجودی است و به نحو حقیقت و به‌طور مستقل است و در مورد دیگران بالعرض و به‌طور تبعی است. وی ماهیت را در خارج قبول ندارد، و تمایز خدا و عالم را در پرتو ماهیت تبیین نمی‎کند. علامه بین احکام شرعی و احکام عقلی تمایزی قائل نیست. وی معتقد است احکامی که خدای متعال تشریع می‌کند با احکامی که ما در بین خود تشریع می‌کنیم سنخاً متحدند.
  • تعداد رکورد ها : 1494