جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1
انتخاب شواهد بر نظریه: چگونه شواهد معاد استدلال های پیشینی علیه معجزات را تضعیف می کند [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Benjamin D. Graber
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.برای قرن‌ها، استدلال‌های رایج علیه معجزات بر اساس استدلال‌های پیشینی دیوید هیوم و دیگران بوده است. این بحث‌های نظری همچنان مورد بحث قرار می‌گیرند، زیرا برای کسانی که از نظر ایدئولوژیک مخالف هستند قانع‌کننده نیستند. از آنجایی که این استدلال ها ماهیت نظری دارند، امکان وقوع حوادث معجزه آسا را ​​منتفی می کنند. به این ترتیب، دو راه برای استدلال در برابر استدلال های پیشینی وجود دارد. اول، می توان از دیدگاه نظری مخالف استدلال کرد و منطق درون استدلال ها را به بحث گذاشت. ثانیاً، می توان در مورد احتمال یک رویداد معجزه آسا استدلال کرد. اگر بتوان احتمال وقوع یک رویداد را ثابت کرد، این امر کل نظریه پیشینی را از بین می برد، زیرا اجازه نمی دهد یک معجزه رخ دهد. معجزه اصلی مسیحیت رستاخیز عیسی است. به طور کلی، شکاکان موافق هستند که اگر رستاخیز اتفاق بیفتد، معجزه محسوب می شود. بنابراین، باید شواهد موجود را بررسی کرد تا کشف کرد که آیا اعتقاد به آن عقلانی است یا خیر. اگرچه هیچ شواهدی از مصنوعات وجود ندارد (به غیر از احتمال کفن تورین)، اما شواهد زیادی وجود دارد که رستاخیز عیسی یک رویداد تاریخی بوده است. در حالی که معاد هرگز نمی تواند به طور قطعی اثبات شود، همچنین نمی توان آن را رد کرد. وقتی انسان تمام شواهد موجود را بررسی می کند، آشکار می شود که اعتقاد به معاد یک باور موجه است. شواهد فراوان برای رستاخیز به شدت استدلال های پیشینی علیه ماوراء طبیعی را تضعیف می کند، نه فقط به دلیل احتمال وقوع یک رویداد معجزه آسا، بلکه به این دلیل که خود شواهد به سؤالاتی که هیوم مطرح می کند (مانند احتمالات معجزه، ارزش شهادت، و تعریف معجزات با قانون طبیعی). هنگامی که خود استدلال ها به عنوان یک نظریه بعید تلقی می شوند، این دیگر یک بحث فلسفی نیست، بلکه موضوعی برای تعصبات ضد ماوراء طبیعی است.
  • تعداد رکورد ها : 1