جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5
رب‌النّوع انسانی یا حقیقت نفس ناطقه از دیدگاه افضل‌الدّین کاشانی
نویسنده:
مریم اسدیان ، الیاس نورایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
افضل‌الدّین کاشانی از جمله فیلسوفانی است که بر سیاق حکمای اشراقی، به دو عالم جسمانی و روحانی قائل است و برای هر نوعی از انواع در این عالم جسمانی، یک صورت نوعی به‌عنوان کلّی مطلق در عالم نفسانی برمی‌شمارد. فلاسفۀ اسلامی - به‌ویژه اشراقیون –رب‌النّوع‌ انسانی را برابر می‌دانند با «عقل دهم» یا همان «روح‌القدس» (جبرئیل) که واسطۀ فیض حقّ است. مسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر آن است که افضل‌الدّین کاشانی چه دیدگاهی درباب رب‌النّوع انسانی دارد و حقیقت نفس آدمی را به‌عنوان اصل برین او چگونه تعریف می‌کند؟ روش تحقیق در این مقاله، روش تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای است. داده‌های تحقیق نشان می‌دهد که باباافضل کاشانی برخلاف دیگر فلاسفه، حقیقت نفس انسانی و رب‌النّوع او را فرشتۀ مرگ (عزرائیل) معرفی می‌کند. تاکنون پژوهندگانی که دربارۀ آثار باباافضل تحقیق کرده‌اند به این وجه تمایز دیدگاه او و دیگر فلاسفه درباب ربّ‌النّوع انسانی اشاره‌ای نکرد‌ه‌اند. نتایج تحقیق آن است که با بررسی دیدگاه این فیلسوف، پیوند میان فلسفۀ اسلامی با حکمت و عرفان را روشن خواهد شد، چراکه باباافضل با طرح عزرائیل به‌عنوان ربّ‌النّوع انسانی، حاصل کار نفس را مرگ اختیاری یا مقام فنا می‌داند.
نسبت دهر و زمان در نظرگاه افضل‌الدّین کاشانی
نویسنده:
مریم اسدیان؛ الیاس نورایی؛ خلیل بیگ زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
افضل‌الدّین کاشانی، فیلسوف و حکیم متألّه قرن ششم و هفتم، از جمله حکمایی است که آثار متعدّدی به‌ویژه در مبحث معرفت نفس از خود به جای گذاشته است. یکی از مفاهیم فلسفی مهمّی که تقریباً اغلب فلاسفه و حکما به آن پرداخته‌اند و افضل‌الدّین نیز دربارۀ آن رأی مستقلی ارائه کرده، مفهوم «زمان» و نسبت آن با دهر و سرمد است. وی همچون سایر حکمای متأله اصل برینی برای زمان در نظر دارد که متعلّق به عالم مبدعات یا معقولات است. او زمان را تصویر متحرّک سرمدیّت می‌داند، ولیکن به جای واژۀ سرمد از واژۀ «دهر» استفاده می‌کند. دهر از نظر افضل، مقدار وجود است. نکتۀ مهمّ آن است که فلسفۀ افضل مبتنی بر آگاهی (یا به تعبیر افضل آگهی)، شهود و ادراک ذات به ذات است. از این جهت، او به مسلک اشراقیون تعلّق می‌یابد. همچنین تأکید او بر دهر، به عنوان حقیقیت لم یزل و لایزال، ما را به ریشه‌های باستانی دیدگاه افضل، به‌ویژۀ پیوند آن با طریقت زروانی (از طرائق معنوی مزدیسنایی) سوق می‌دهد. در این مقاله، پس از ذکر پیشینه‌ای دربارۀ مفهوم فلسفی و عرفانی زمان، به بررسی نظرگاه باباافضل در این باره خواهیم پرداخت و رویکرد حکمی/ عرفانی او را تبیین خواهیم نمود.
صفحات :
از صفحه 31 تا 61
طباع تامّ در فلسفۀ اسلامی و مقایسۀ آن با «فروهر» در حکمت خسروانی
نویسنده:
مریم اسدیان ، بابک عالیخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
طباع تامّ مفهومی برگرفته از یک حکایت هرمسی است که نزد اشراقیون از جمله حقایق نوری و رب‌النّوعی بشمار میرود. اتحاد میان نفس و رب‌النّوع (عقل) از رهگذر تزکیه، ریاضت و رها شدن از عالم برازخ و تجرید رخ میدهد. این اندیشه که پیش از سهروردی در آراء ابوالبرکات بغدادی و دیگران نیز سابقه داشته است، از سوی ملاصدرا و شاگردانش تفسیر و تبیین شد. ملاصدرا طباع تامّ را صورت واحد عقلی و بالاترین مرتبه از مراتب وجودی انسان میداند که دارای بیشترین درجۀ تجرّد است. وی این مرتبه را «روح‌القدس» مینامد و تصریح میکند که میان نفس و طباع تامّ هیچگونه مغایرتی وجود ندارد و اساساً همۀ هویت نفس انسانی به طباع تامّ او بازمیگردد. طباع تامّ اگرچه با تعالیم هرمسی پیوند دارد، اما از ریشه‌های خسروانی آن نیز غافل نمیتوان بود. در تعالیم مزدیسنایی، از اطوار و شئون نفس سخن رفته که بالاترین آن، فرَوَشی یا فِرَوهر است. فروهر، اصل آسمانی یا وجهی از مینوی خرد است که خود را بر پارسا مینماید و معارف را به او می‌آموزد. نوشتار حاضر، پس از بررسی آراء فلاسفۀ اسلامی در باب طباع تامّ در پي اين است كه نشان دهد این مفهوم ریشه در خمیرۀ ازلی حکمت دارد که مطابق تبارشناسی سهروردی در دو شاخۀ شرقی و غربی حکمت، یعنی هم در تعلیم هرمسی (شاخۀ غربی) و هم در تعلیم خسروانی (شاخۀ شرقی) جزو اساسیترین مبانی معرفت‌شناسی بوده و سهروردی، در پی مقصود اشراقی خود، یعنی احیای خمیرۀ ازلی با طرح مفهوم طباع تامّ، حکمت خسروانی و حکمت هرمسی را جمع کرده و ملاصدرا نیز در این زمینه بر پیِ وی پوییده است.
«انسان قدیم» در شاهنامه
نویسنده:
مریم اسدیان، بابک عالیخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در همۀ سنَّت‌های معنوی که طریق رسیدن به کمال حقیقی انسان را نمودار می‌کنند، کم و بیش از دو مقام سخن رفته است: مقام «کرامت» که مقام پاکی و ظهور نور فطرت آغازین است و مقام «کمال» که سوختن در آتش عشق است و رسیدن به خویشتنِ خویش. مقام نخست متعلّق به «انسان قدیم» یا انسان راستین است و مقام دوم متعلّق به «انسان کامل». در شاهنامۀ فردوسی این دو مقام را می‌توان به سیاوش و کیخسرو نسبت داد که اوّلی (پدر) نمونۀ انسان قدیم و دومی (پسر) نمونۀ انسان کامل است. در این مقاله، با رویکرد جاویدان خرد، از تعلیم سنَّتی دائویی در تحلیل بخشی از مقام معنوی سیاوش در شاهنامه بهره خواهیم برد. در تعلیم دائویی انسان قدیم دارای خصائصی همچون بی‌فعلی، بساطت و سادگی، صلح کلّ و... است که این ویژگی‌ها در شخصیَّت معنوی سیاوش نیز به چشم می‌خورد. بر این اساس، با توجّه به ارتباط سیاوش با رمز «ماه» و پیوند او با نور فطرت انسانی و نیز مقام «قلب» نشان خواهیم داد که او در میان مقامات سلوکی، صاحب مقام متوسّط یعنی صاحب نور سکینه است و مظهر انسان قدیم به شمار می‌رود.
صفحات :
از صفحه 89 تا 112
مقدمه ای بر رابطه ادبیات و فلسفه
نویسنده:
اکبری بیرق حسن, اسدیان مریم
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ادبیات و فلسفه در طول تاریخ همواره در حال تعامل و داد و ستد بوده اند. گاه به هم نزدیک و حتی عین هم شده و گاه نیز از یکدیگر فاصله گرفته اند. نوع ارتباط این دو شاخه از فعالیت فکری بشر، از روزگار باستان تاکنون، همیشه محل بحث صاحب نظران بوده است. اما این مساله همچنان بر جای خود باقی است که چه نوع ارتباط منطقی و معرفت شناختی بین ادبیات و فلسفه وجود دارد. مقاله حاضر می کوشد تا با نگاهی تحلیلی، تاریخی و روش شناسانه، صورتی قابل فهم و علمی از مساله به دست دهد. برای نیل بدین مقصود به مباحث مفهومی درباره چیستی ادبیات و فلسفه پرداخته، حیثیت علمی هر دو را مورد بررسی قرار می دهد و سپس نقاط اشتراک و افتراق دو دانش را تعیین می نماید. دست آخر به احصا انواع ارتباط معنی دار و منطقی بین ادبیات و فلسفه می پردازد.آنچه از مجموع مباحث مطروحه در این مقاله بر می آید، این است که ادبیات و فلسفه هر دو دارای وجهی هستی شناسانه هستند اما با دو زبان و روش متفاوت است و این که در قرن اخیر مرزهای این دو طریقه جهان-شناسیک بغایت به یکدیگر نزدیک شده است.
صفحات :
از صفحه 1 تا 23
  • تعداد رکورد ها : 5