جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 336
سعادت از دیدگاه ابن سینا و ارسطو
نویسنده:
محمد بروجردی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
بررسی تطبیقی اندیشه اخلاقی فارابی و فیض کاشانی با تأکید بر مبانی انسان‏شناختی
نویسنده:
اعظم وفایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هر اندیشه‌ای بر اساس یکسری مبانی پایه‌گذاری شده است. اندیشه اخلاقی نیز از این قاعده مستثنی نیست. یکی از مهمترین این مبانی، مبانی انسان‌شناختی است زیرا موضوع اخلاق، انسان و افعال اختیاری اوست. بر این اساس، چگونگی تبیین حقیقت انسان، نفس و قوای آن و ارتباط هر یک از آن‌ها با فضایل و رذایل اخلاقی، نقش مهم و مؤثری در شکل‌گیری اندیشه اخلاقی دارد.فارابی و فیض از اندیشمندان اسلامی‌اند که از اندیشه اخلاقی برخوردارند شناخت مبانی انسان‌شناختی هر یک از آن‌ها در شناخت صحیح از اندیشه اخلاقی آنها، تأثیرگذار است.از دیدگاه فارابی، انسان موجودی مرکب از نفس و بدن است و از بین این دو، نفس حقیقت او را تشکیل می‌دهد. وی معتقد است در ابتدا نفس بالقوه، مجرد است اما با درک معقولات مجرد بالفعل شده و بر اساس آن به سعادت و شقاوت می‌رسد. وی معتقد است نفس با تطور می‌تواند راه کمال را طی کرده و به جایی برسد که بدون نیاز به جسم باقی بماند، از دیدگاه ایشان، اموری همچون معرفت، در این مسیر دخیل است، وی فضایل را مربوط به اعتدال و حد وسط در قوای ناطقه و نزوعیه نفس انسان می‌داند.فارابی مباحث خود را بر پایه منطق پایه‌گذاری کرده و برای عقل و استدلالات عقلی، جایگاه ویژه‌ای قائل است، بر این اساس اندیشه اخلاقی او رنگ و بوی عقلی و فلسفی دارد و جزء مکاتب اخلاقی عقلی و فلسفی است. این اندیشه تا حدود زیادی از انسجام درونی بین عناصر و مؤلفه‌هایش برخوردار بوده و هماهنگ با متون دینی است. هر چند موارد تناقض‌نما به چشم می‌آید که با قدری دقت و توجه، قابل تفسیر و حل است.فیض کاشانی نیز، بر این باور است که انسان دارای نفس و بدن است و اصالت را به نفس، می‌داند. وی، همچون فارابی نفس را مجرد و دارای تطور می‌داند که عواملی در چگونگی تطور نفس، دخیل است. از دیدگاه وی، فرشته و شیطان از عوامل مهم و تأثیرگذار در مسیر تطور انسان است. فیض، فضایل و رذایل را بر اساس قوای نفس، معرفی می‌کند. اندیشه اخلاقی فیض نیز از انسجام درونی و هماهنگی بیرونی با متون دینی برخوردار است البته فیض توجه ویژه‌ای به اخبار و روایات دارد و سعی می‌کند تا مطالب خود را مستند به متون دینی بخصوص روایات کند. و دیگر اینکه، مطالب اخلاقی فیض، تلفیقی است، در برخی موارد صبغة حقوقی و فقهی دارد و در برخی موارد دیگر رنگ و بوی عرفانی به خود می‌گیرد.در مقام تطبیق این دو اندیشه اخلاقی باید گفت چون مبانی اخلاقی هر دو اندیشمند در بیشتر موارد یکسان است به همین دلیل بین این دو اندیشه اخلاقی، تعارض جدی و اساسی وجود ندارد بلکه در بسیاری از مباحث اخلاقی با هم اشتراک دارند. تنها تفاوت اصلی هر دو، در شیوه ارائه اخلاقی است. فارابی با رنگ و بوی عقلی به اخلاق توجه کرده و مکتب اخلاقی عقلی و فلسفی ارائه کرده و اندیشه اخلاقی فیض نیز، اندیشه‌ای تلفیقی است.
بررسی مقایسه‌ای جاودانگی انسان از نگاه غزالی و علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
غلام محمد حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اعتقاد به جاودانگی در میان تمام انسان‌ها در دورانهای مختلف به عنوان حقیقتی غیر قابل انکار وجود داشته است. میل به جاودانگی یک میل جبلی و ذاتی نوع بشر است.که انسان‌ها در همه دورانها این میل را در خود به ظهور رسانده‌اند، ایمان به جاودانگی در همه ادیان ابراهیمی؛ یهودیت، مسیحیت و خصوصاً اسلام از ارکان اساسی باور دینیاست.آیات قرآن کریم با وضوح بیشتری به تبییناین موضوع پرداخته است. ادیان و مکاتب صورتهای مختلفی از جاودانگی را ارائه داده‌اند که عبارتند از: جاودانگی شخصی، غیر شخصی، جاودانگی از طریق اعاده معدوم، از طریق بدن مثالی، تناسخ، بازگشت ارواح به ابدان، بازگشت ارواح به عالم مفارقات و نظریه بدن علوی. برداشتهای فکری و استدلال‌های علمی و فلسفی، در حوزه فلسفه و کلام اسلامی، راه را برای اثبات هر چه بهتر این عقیده فراهم کرده است، با اینکه از نظر ما جاودانگی یک اصل فطری است، مخالفان و منکرانی در عالم، خصوصاً در غرب دارد. علت عمده انکار جاودانگی از سوی منکران، انکار حقیقتی مجرد و غیر مادی به نام روح است. زیرا پذیرش روح مجرد مساوی یا قریب بهپذیرش اصل معاد و جاودانگی است. غزا لی حقیقت انسان را و ملاک اینهمانی شخصیت انسان را روح می‌داند. و با تمسک به عقل و نقل اصل جاودانگی انسان را اثبات نموده و آن را جاودانگی در پرتو نفس مجرد و بدن جدید می‌داند.. غزالی بدن سابق را در زندگی پس از مرگ لازم نمی‌دانند و معتقداند که نفس هر شخص با بدن جدید نیز می‌تواند به فعالیت خود ادامه دهد. از نظر علامه طباطبایی، اعتقاد به جاودانگی یعنی اعتقاد به ملحق شدن «بدن» به «نفس» است در عالم قیامت. نظر علامه در مورد کیفیت و چگونگی خلق مجدد، همان نظر امام صادق(ع) و نظر صدرا در عالم اسلام دانست. و معاد حقیقتی است موافق با قوانین خلقت و نه یک قانون استثنایی.
مقام انسان از دیدگاه علامه طباطبایی و کارل یاسپرس
نویسنده:
علیرضا دانا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر در پی بررسی شأن وجایگاه انسان از دیدگاه دو متفکر شرقی وغربی است.آرا و نظریات علامه طباطبایی به عنوان یکی از چهره های فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه و کارل یاسپرس به نمایندگی از اگزیستانسیالیسم الهی، مورد بررسی قرار گرفته است.بررسی مقام انسان در آرای یاسپرس وعلامه طباطبایی، بیشتر به موضوع ماهیت وشأن وجودشناختی انسان معطوف است وکمتر به هویت اجتماعی یا جایگاه هنجاری او در میان موجودات دیگر اشاره دارد.چیستی انسان و امکان شناخت او از منظر هر دو متفکر بررسی شده و با توجه به اشتراک آنها در متحوّل بودن وجود انسان و تلبّس دائمی او، نتیجه گرفته شده است که امکان ارائه یک تعریف دقیق وجامع نهایی از انسان وجود ندارد.در مرحله بعد، به منظور دستیابی به یک شناخت اجمالی از انسان، تحلیل کارکردها وشئون نفس مورد توجه واقع شده واصلی ترین عرصه هایی که محل ظهور وبروز آن است ارزیابی شده است. این حوزه ها عبارتند از: حوزه علم وشناخت، حوزه عواطف واحساسات وحوزه عمل، اراده وانتخاب.در حوزه علم ومعرفت، هر دو بر اتحاد عالم ومعلوم(هر یک با ادبیات خاص خود)، امکان علم ما به وجود واقعی اشیاء در خارج و بعضی مسائل دیگر تأکید دارند.ازطرف دیگر قول به ثبات و دوام حقیقت، و اعتقاد به شناخت پدیده ها بدون تصرف ذهن درآن از سوی علامه، و اعتقاد به نسبیت حقیقت و متغیر بودن آن، و پذیرش روش پدیدار شناسی از سوی یاسپرس، از جمله مسائلی است که مسیر آنها را از هم جدا نموده است.سرانجام در فصل پایانی، انواع روابط انسان از قبیل رابطه باخود، رابطه با دیگران ورابطه با خدا تبیین شده است.یاسپرس هماهنگ با سایر اگزیستانسیالیست ها، ارتباط با دیگران را یکی از ارکان به فعلیت رسیدن انسان می داند و بر رابطه انسان با خدا که آن را متعالی نامیده، تأکید می نماید. در نظام فکری علامه، چهره واقعی انسان در پرتو شناخت نفس جلوه نموده و خود شناسی بهترین وکامل ترین طریق ارتباط با خداوند و نیل به معرفت او قلمداد گردیده است.
بررسی تطبیقی تحلیلی نظریه خطای جان مکی و نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی
نویسنده:
مهدی کشمیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تحقیق حاضر کوششی است در راستای تبیین و تحلیل و مقایسه دو نظریه فرا اخلاقی که از سوی جان مکی تحت عنوان «نظریه خطا» و سید محمد حسین طباطبایی در نظریه ابتکاری خود که به «ادراکات اعتباری» موسوم است می پردازد. ما در این رساله در فصول جداگانه سعی در تبیین وتقریر این دو نظریه را داریم و در پی کشف و تحلیل پیشفرض های ضمنی و مصرح این دو نظریه ایم. در فصل آخر که در مقیاسه این دو نظریه است پس از توضیح و تبیین برخی از مهم ترین وجوه هر نظریه فرااخلاقی مثل زبان اخلاق، متافیزیک اخلاق، عقلانیت اخلاق و معرفت اخلاقی می کوشیم این دو نظریه مذکور را در ذیل آن آن ها صورت بندی کنیم. آنچه که در نتیجه این تحلیل و صورت بندی به آن می رسیم این است که نظریهخطا و نظریه اعتباریات،به عنوان دو نظریه فرااخلاقی به گمان ما در سویه های وجودشناسانه، معرفت شناسانه، عقلانیت اخلاق و زبان اخلاق با یکدیگر قرابت های تامل برانگیزی دارند. به نظر ما ضدواقع گرایی اخلاقی در وجودشناسی اخلاقی، شناخت گرایی در زبان اخلاق، واقع گروی اخلاقی در عقلانیت اخلاق و شکاکیت در معرفت اخلاقی از اشتراکات این دو نظریه می باشد.
بررسی ویژگی های فاعل اخلاقی در قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
الهام نصرت زادگان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
همواره دانشمندان زیادی با تحقیق در آموزه های عقلی و الهی سعی کرده اند ویژگی های فاعل اخلاقی را بازشناسند و در این باره نظرات مختلفی نیز ارائه داده اند . بنابراین به دست آوردن دیدگاه کلی قرآن در این زمینه خواهد توانستمسلمان سالک راه اخلاق رااز پراکندگی آراء مختلف رهانده و به راه قرآن هدایت کند . پس تحقیقاتی از این دست شاید راهکار عملی مناسبی در اخلاق ارائه داده و قضاوت اخلاقی را راحت تر نماید . چرا که به گونه ای تحلیلی - توصیفی و به روش کتابخانه ای به جمع آوری آراء مختلف اخلاق سکولار و دینی پرداخته و مسلک خاص قرآن را در تربیت فاعل اخلاقی با نظرات علامه طباطبایی مورد توجه قرار داده است و به این نتیجه رسیده که مسلکقرآن بر خلاف آراء دیگر تنها به هدف جلب رضایت و حب خداوند به اخلاقی نمودن فاعل می پردازد . چون او را مالک مطلق هستی می داند و این نگرش چه در ویژگی های مشترک فاعل میان تمام دیدگاه ها یعنی اختیار و آگاهی و قدرت و چه در ویژگی های خاص مورد نظر قرآن همچون ایمان،عمل صالح ونیت، کاملاً هویداست . بنابراین فاعل اخلاقی در عین مختار بودن در انجام یا ترک فعل ، تحت مالکیت مطلقه الهی بوده و اختیار مطلق ندارد ولی عمل اختیاری او می تواند در تمام اجزاء هستی اثر گذار باشد . آگاهی و قدرت نیز که جزء لاینفک اختیار هستند ، در حسن و قبح و صحت عمل و کیفیت تکلیف و سنجش انسان از سوی خدا مورد توجه قرار می گیرند .از سوی دیگر از دیدگاه قرآن ایمان به خداوند که رب و مالک انسان است به عنوان اصلی ترین عامل اخلاقی شدن فاعل ، درجات تسلیم را به همراه دارد و با فطرت توحیدی انسان کاملاً مطابق است و تاثیری قطعی نیز بر عمل فاعل دارد ؛ عملی که خود با تکرار ، شاکله انسان را ساخته و متاثر از آن نیز هست . جزاء و پاداش منجر به سعادت نیز با نظر به همین عمل و نیت فاعل سنجیده می شود یعنی نیت نیز همچون عمل، آینه شاکله و نشانگر میزان مطابقت آن با فطرت توحیدی است و اثری متقابل میان آنها حاکم است چنان که نیت توحیدی حتی اگر به عمل منجر نشود ، در شاکله موثر است و مایه سعادت فاعل خواهد شد پس هر عملی به میزان ارتباط با اصل توحید مایه سعادت است .
جایگاه عقل و احساس به عنوان مبنای اخلاق در آرای علامه طباطبایی
نویسنده:
مهدی افتخاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بررسی جایگاه عقل و احساس به عنوان مبنای اخلاق در آرای علامه طباطبایی از‌یک طرف منوط به واکاوی مفاهیم عقل و احساس است، و از طرف دیگر نیازمند به بازشناسی مبانی انسان‌شناسی وی می باشد. از این‌رو، مواردِ کاربردِ عقل و احساس ؛ شناخت واقعیتِ انسان؛‌یعنی، نفس، قوا، افعال، ماهیت ذهن و رابطه میان طبیعت عینی با مُدرَکات آدمی‌حایز اهمّیّت است. تفاوت میان مُدرَکات عقل عملی با مدرَکات عقل نظری مبحثی مهم در عرصه فلسفه ی اخلاق معاصر است، که مورد بررسی شارحان آثار علامه طباطبایی نیز قرار گرفته است. آراء و نظرات علاّمه بیشتر در کتاب‌های مختلف و به طور پراکنده آمده است. اکثر بحث‌ها پیرامون رابطه ی ارزش‌های اخلاقی با عالم واقع می‌باشد. مشهور مفسرین به دلیل هنجاری دانستن نظریه اعتباریات در اخلاق، کلی و دائمی ‌بودنِ مفاهیم و اصول اخلاقی، تعقلی بودن اعمال و رابطه‌ی اخلاق با واقع را مردود دانسته‌اند. در این تحقیق ضمن بررسی و تبیین رابطه‌ی طبیعت انسان با قوای ادراکی؛ معانی واژه ها‌ی اخلاقی با تفکیک آن ها از بحث معیار ارزش اخلاقی به طور ماهوی مورد مطالعه قرارگرفته است. اعتباری دانستن مفاهیم اخلاقی با معیار خوب و بد ‌یا باید و نباید خَلط شده است. در این پژوهش مشخص شده است، که موارد متعددی در آثار علامه طباطبایی خلاف دیدگاه مشهور را نشان می‌دهد.واژگان کلیدی: علامه طباطبایی، عقل، احساس، اعتباریات، اخلاق
معنای زندگی از دیدگاه علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
محمود دیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تا زمانی که علوم مختلف بشری در صدد تبیین های معطوف به غایت(= تبیین هدف شناختی) بودند، برای زندگی انسان نیز، هدف یا اهدافی را ترسیم می نمودند و کسی نگران معنای زندگی نبود و انبیاء، حکیمان و مصلحان در صدد ارائه ی راه هایی برای استفاده ی بهینه از نعمت زندگی و تحصیل موفق هدف زندگی توسط انسان بودند.اما زمانی که انسان به تبیین مکانیکی عالم روی آورد، و رفته رفته به زبان حال و گاهی به زبان قال، منکر هدف و غایت شد، یکی از مهم ترین مسایلی که فراروی او قرار گرفت، مسئله ی معنای زندگی انسان بود. و این که انسان چرا باید زندگی کند؟ و شگفت تر این که برای برخورداری از این زندگی چرا باید متحمّل هزینه های آن (= آلام و رنج ها) شود؟ به همین خاطر متفکران بشر تلاش کردند تا از زوایای مختلف به این سوال پاسخ دهند و روشن سازند که زندگی انسان دارای معناست و ارزش زیستن دارد.در این رساله تلاش شده است تا مبانی هستی شناسانه ی علامه طباطبایی(ره) درباره ی مبدأ، معاد، انسان و جهان در بخش های مختلف بررسی شود و نظریه ی ایشان در باب معنای زندگی استنباط و استخراج گردد.از منظر ایشان، خدای متعال از آفرینش انسان هدفی داشته است و چون انسان از یک سو اشرف مخلوقات است و توان تحصیل سعادت، لقاء الهی و حیات طیّبه را دارد و فطرت او نیز به همین، حکم می کند و از دیگر سو، مجموعه ی آفرینش، منسجم و متلائم الاجزا و الابعاض است، در صورتی که آدمی هدف خدا را از آفرینش انسان هدف خود قرار دهد، از حمایت اجزاء آفرینش برخوردار می شود و در نهایت به زندگی و حیاتی دیگر دست می یابد و در صورت غفلت از این هدف گرفتار معیشتی سخت و ضنک می گردد و همه ی اجزاء آفرینش را به مقابله با خود برمی انگیزد و آن وقت است که برای زندگی خودمعنایی نمی یابد. ازنظر ایشان یافتن این معنا تنها از طریق هماهنگ شدن با ندای فطرت و آهنگ کلی آفرینش امکان پذیر است و دین هم چیزی جز این نیست. پس انبیاء که پیام آوران خدا در امر دین هستند، سفیرانی برای معنابخشی به زندگی انسانند.طُرفه آن که همه ی لحظات زندگی بهره مندان از چنین حیاتی، معنادار است و هیچ مشکل و بحرانی نمی تواند معنا را از زندگی آنان سلب نماید.
معنای زندگی از دیدگاه قران و عترت در اندیشه حکمت متعالیه
نویسنده:
فاطمه کوحسنلو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پرسش از «معنای زندگی» اگر چه در قالب پرسشهای مشابه بامحتوای مشترک ، پرسش هر انسان صاحب اندیشه در همه‌ی عصرها و مکان ها بوده است اما به صورت منسجم و نظام مند، امروزه از پرسشهای اساسی بشری است، که در این رساله با عنوان معنای زندگی از دیدگاه قرآن و عترت در اندیشه‌ی حکمت متعالیه، به روش تحقیق کتابخانه‌ای سعی شده است تا پرسش مذکور از دیدگاه دین مبین اسلام ( در قرآن و عترت) و اندیشه های حکمت متعالیه پاسخ داده شود. به ضرورت بحث، ابتدا نظریه های طبیعی و فراطبیعی درباره معنای زندگی از دیدگاه نظریه پردازان غربی به طور اجمال بیان گردیده است و سپس ضمن ارائه‌ی تعریف و معنای زندگی و توضیح و تبیین عوامل و موانع معنا داری زندگی، به این نتیجه دست یافته ایم که معنای زندگی هر موجودی برابر با تحقق آثار مطلوب آن وجود می باشد و ایمان به خدای خالقبالحق و بی نهایت و ایمان به جاودانگی دو عامل اساسی معنای داری زندگی است؛ و اندیشه ی مرگ و نیستی، از دست دادن ها و به دست نیاوردن ها نیز از جمله موانع معنا داری زندگی می‌باشند که با تحلیل و بررسی این موانع، سعی به رفع آنها شده است.
تحلیل و تبیین فلسفی مرگاندیشی در آگوستین و ملاصدرا
نویسنده:
محبوبه جباره ناصرو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مرگ و مرگاندیشی از مسائل مهم و مشترک همهی انسانها است. ادیان و مکاتبفلسفی و کلامی نیز آن را از دغدغههای وجودی و معرفتی انسان میدانند که هر کس بهفراخور توان خویش سعی در شناختن و شناساندن آن دارد. بررسی تطبیقی این مسأله ازدیدگاه آگوستین فیلسوف و عارف مسیحی قرن چهارم پنجم میلادی و ملاصدرا فیلسوف – - -و عارف مسلمان قرن یازدهم هجری )هفده میلادی( میتواند گامی موثر در راستای فهم ما -از این مسألهی مهم باشد. بررسی تطبیقی دیدگاههای این دو اندیشمند دربارهی مرگ نشانگراین نکته است که آگوستین با توجه به آیین مسیحیت، به ویژه تعالیم پولس، مرگ را بر مبنایگناه نخستین و دیگر گناهان بشری، توجیه و حتی گناه را علت مرگ معرفی میکند. وی براین باور است که خداوند انسان را به گونهای آفریده بود که اگر گناه نمیکرد بیواسطهی مرگاز زندگی جاودان برخوردار میشد و اقسام مرگ اعم از مرگ جسم، مرگ نفس و مرگ ابدی بهسراغ او نمیآمد؛ اما با گناه زوج نخستین، چون نطفهی نسل بشر نیز در آنان وجود داشت،مجازات مرگ به گونهای عادلانه همه را در بر گرفت. وی همچنین مرگ جسم را به تبعیت ازافلاطون، جدایی نفس از بدن تعریف میکند و معتقد است این مرگ طبیعی نیست، بلکهتحمیلیِ گناه آدم و حوا است؛ بنابراین مرگ در اندیشهی آگوستین با بحث گناه نخستین وانسان هبوطیافته گره خورده است. اما ملاصدرا هرچند در این باور که گناهان ارادی و اختیاریانسان میتواند باعث مرگ نفس و مرگ ابدی انسان شود، با آگوستین همپیمان است، اما تأثیرگناه نخستین را نمیپذیرد. علاوه بر این ملاصدرا با توجه به اینکه انسان را حقیقتی یگانه وذومراتب میداند که در گوهر خود پیوسته در تحوّل و سیلان است، مرگ طبیعی را نیز مرحله-ای از کمال وجودی وی دانسته که پیشتر با حرکت جوهری آغاز شده است. علیرغم ایناختلاف اساسی، هر دو اندیشمند، بر ویژگیهای مشترک مرگ طبیعی مانند ضروری بودن،همگانی بودن، لطف بودن، تأکید دارند؛ همچنین بر مرگ ارادی به معنی تزکیهی نفس وریشهکن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس از بدن به ارادهی سالک و جلوههای آنتصریح دارند. در کنار همهی این تفاسیر، مرگ را نه تنها آغاز یک زندگی نو و جدید، بلکه آن راوسیلهی وصال به محبوب ازلی میدانند. به همین سبب هر دو، اندیشهی جهان پس از مرگ وسرنوشت آدمی پس از مردن را به آدمی یادآوری میکنند. هر چند که در این موضوع توصیف-ها و تصویرپردازیهایی که ملاصدرا در برابر خواننده قرار میدهد، در آثار آگوستین موجودنیست.کلیدواژهها: مرگ، مرگاندیشی، گناه، گناه نخستین، هبوط، جهان پس از مرگ،آگوستین، ملاصدرا.
  • تعداد رکورد ها : 336