جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 103
بررسی جایگاه فضیلت در اخلاق کانت
نویسنده:
سیدمسعود آریادوست
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
وظیفه‌گرایی، فضیلت‌گرایی و نتیجه‌گرایی از جمله شاخه‌های فلسفه اخلاق هستند. این سه قسم از فلسفه اخلاق به جهت نوع نگرش و مدخلی که در فلسفه اخلاق دارند از همدیگر جدا می‌شوند؛ و گویا آنها را باید به عنوان رقیب محسوب کرد. اصولا گفته می‌شود نحله‌های سه گانه فلسفه اخلاق، به جهت تمایز در منشهای منتخب، یارای این را ندارند که با هم جمع شوند. اگر وظیفه‌گرا با این پرسش شروع می‌کند که عمل درست چیست و در پاسخ به اعمالی اشاره دارد که فی حد نفسه معتبرند، نتیجه‌گرا هم همین سوال را با اشاره به سنجش نتایج اعمال پیگری می‌کند. در مقابل، فضیلت‌گرایان با طرح سوالی مبنی بر چگونه زیستن، و دعوت کردن به سوی مجموعه‌ای از فضایل، فلسفه اخلاق را به سرانجام می‌رساند. با چنین نگاهی باید گفت که این سه تفکر نه تنها با یکدیگر قابل جمع نیستند بلکه در تقابلی همیشگی در ترد رقیبانشان به سر می‌برند.حتما به یاد داریم که این گفتمان اخیر را پذیرا نشدیم و با ارائه تاریخچه‌ای مستند، در راستای شناخت ماهیت حرکت تاریخی فضیلت‌گرایی، دیدیم که چنین ایده‌ای – یعنی در تقابل به سر بردن شاخه‌های فلسفه اخلاق – حداقل در مورد فضیلت‌گرایی و وظیفه‌گرایی محلی از اعراب ندارد. روشنگریهای جیمز ریچلز در این مورد را شاهد بودیم. با توجه به تفکرات این فیلسوف آنچنانکه دیدیم بر خلاف تفکر فضیلت‌گرایان رادیکال، می‌توان با تدبیر اندیشی خاصی، و با نگرشی به دور از غرض‌ورزی، حداقل برای وظیفه‌گرایی و فضیلت‌گرایی، میدانی را حاضر نمود که در آن دوشادوشِ هم، در جهت هدایت کنشگر اخلاقی برای فتح قله‌های اخلاق، در تحرکی شایسته و سامان‌مند، در تعامل – و نه تقابل – به سر ببرند.قصه فضیلت‌گرایی در نوع رادیکالش به این مساله ختم نمی‌شود. هجمه به کانت و گلایه از اصول وظیفه-گرایی او، از اصول جدا ناپذیرِ این تفکر بنیادگرای انحرافی است. الیزابت آنسکوم بذر این جریان انحرافی را پاشید. به خاطر داریم که این جریان رادیکال عامل اساسی از یادبرده شدن فضیلت‌گرایی را تفکر اخلاقی کانتی می‌دانست. تفلسف اخلاقی کانت به دو سبب ویران‌کننده اخلاق فضیلت‌گرا دانسته شده است: یکی اعتبار فی حد نفسه وظایف اخلاقی در مقابل فضایل اخلاقی، و دیگری عدم گرایش به غایات.این تفسیر از اخلاق کانت، کذب محض است. هر چند که در وظیفه گرایی‌اش برای قواعد اخلاقی فی حد نفسه اعتبار قائل است، اما این تمام فلسفه اخلاق کانت نیست. چنین تفکری فقط از خواندن کتاب بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق ناشی می‌شود. باید توجه داشته باشیم که این کتاب تنها کتاب کانت در زمینه اخلاق نیست. علاوه بر بنیاد، نوشته دیگری تحت عنوان مابعدالطبیعه اخلاق باب فلسفه فضیلت، وجود دارد که به شدت گرایشهای نتیجه‌گرایانه دارد. در مابعدالطبیعه است که کانت از غایات سخن به میان می‌آورد و غایات مورد طلب را فضیلت می‌نامد. از دیدگاه کانت محال است که اَعمال فاقد غایت باشند. غایات مد نظر کانت بر آمده از همان امر مطلقی هستند که اصول و قواعد اخلاقی را تشکیل می‌دهند. بنابراین نزد کانت صحبت از غایاتی نیست که ذیل انگیزه حسی و عاطفی هستند؛ بلکه سخن از تمایلات تکلیف مآبی است که انسان، با اراده‌ی خود آنها را انتخاب می‌کند. در همین مابعدالطبیعه است که بزرگ‌ترین وظیفه آدمی کسب فضیلت ذکر شده. آری؛ درست است که کانت با وظیفه‌گرایی سخت و خشن خود آغاز می-کند، اما در ادامه بحث که در دو کتاب نقد عقل عملی و مابعدالطبیعه اخلاق، به آن پرداخته شده، این سوال را می‌پرسد که هدف از انجام عملِ مبتنی بر امر مطلق چیست؟ پاسخ هم این است: غایت عالی و نامشروطی که همواره تکلیف است فضیلت می‌باشد. حقیقتا کانت نظریه اخلاقی خود را با مبحث فضیلت به پایان می‌برد. او غایت نظریه اخلاق‌اش را در همین فضیلت ذکر کرده است. نگریستن بدون اغماض به تفکر اخلاقی کانت حاکی از این خواهد بود که کانت اصول اخلاقی را با غایات اخلاقی که همان فضایل باشند، به نحوی کاملا انحصاری ترکیب کرده است؛ آنچنانکه می‌توان کانت را یک فیلسوف فضیلت‌گرای کثرت‌گرا، در مقابل فضیلتگرای رادیکال دانست. تفاوت اصلی کانت با دیگر فضیلت‌گرایان و نتیجه‌گرایان در این است که او از غایات و از فضایل شروع نمی‌کند. بلکه از ساخت و ساز وظیفه‌گرایی مبتنی بر امر مطلق آغاز کرده و در نهایت به فضیلت ختم می-کند. منکر این نیستم که کانت وظیفه‌گراست، به یک معنا کانت وظیفه‌گرا هست؛ آنهم زمانیکه خواهان نگارش قواعد اخلاقی مبتنی بر امر مطلق است. در این قسم از ایده اخلاقی‌اش، هر چند که در پی دسترسی به قواعد و اصول اخلاقی است، اما در اوایل کتاب مابعدالطبیعه اخلاق، آب پاکی را دست خواننده می‌ریزد که هدفش از درج مباحث وظیفه‌گرایی، ادراک فضیلت است و نه چیز دیگر. حال در اینجا باید گفت که او یک فضیلت گرا می‌شود. آنچنانکه جان استوارت میل بنابه گفته‌های موثق او، در اصول اخلاقی به سودگرایی نظر دارد؛ و در نهایت سودهایی را که آنها را هم نوع با فضیلت می‌داند، برای غایت اخلاق، فرا می‌خواند؛ یا ارسطو که در قواعد اخلاقی به حدوسط می‌پردازد، اما در مبحث غایات، فضایل را هدف رسیدن به اصول اخلاقی قید می‌کند. کانت هم مانند عموم فلاسفه اخلاق؛ یک بخش نظریه اخلاقی‌اش به بررسی قواعدی اختصاص دارد که آدمی را در موقعیتهای اخلاقی راهنما باشد. در این بخش به مساله چه باید انجام دهم پرداخته شده، بخش دیگر چرا باید انجام دهم مد نظر است؛ و کانت می‌گوید چونکه باید فضیلتمند شویم. این پایان کار تفلسف اخلاقی ایمانوئل کانت فیلسوف نخبه آلمانی قرن هیجده است
مراتب خلقت از دیدگاه آیات و روایات
نویسنده:
حسین اترک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مطابق آیات و روایات، عالم تکوین در دو بخش عالم انوار و عالم اجسام خلق شده است. عالم اجسام متوقف و وابسته به عالم انوار و عالم انوار مدبر آن است. اولین مخلوق خداوند، نور وجودی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است که همه چیز از آن‌پیدا شده و اصل عالم خلقت است. تعابیر مختلفی چون عقل، نور، روح و قلم درباره آن به کار رفته است. انوار حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، ائمه اطهار، انوار 124 هزار پیامبر، عرش، کرسی، لوح، بهشت و انوار مؤمنین از نور وجودی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آفریده شده است. آب اولین مخلوق در عالم اجسام است که با واسطه از نور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله خلق شده و از آن تمام این عالم ماده در شش روز از ایام ربوبی پدید آمده است.
صفحات :
از صفحه 28 تا 57
نگاهی انتقادی به اخلاق کانت
نویسنده:
حسین اترک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظریه اخلاقی کانت یکی از نظریات مهم در فلسفه اخلاق است که همیشه مورد توجه شارحان و منتقدان بوده است. این نظریه گرچه دارای نکات مثبت زیادی است، ولی همانند هر نظریه بشری دیگری دارای اشکال هایی نیز هست. در این مقاله سعی شده است انتقادهایی که به نظر می رسد بر اخلاق کانت وارد است ذکر شود. برخی از این اشکال ها عبارتند از: تعمیم پذیری ویژگی قانون است نه معیار اخلاقی بودن عمل، تجویز اعمال نادرست و ممنوعیت اعمال درست به وسیله ملاک تعمیم پذیری، امکان اختلاف افراد در تعمیم پذیر دانستن یک قاعده، عدم کارآمدی اصل غایات، اشکال بر ارزش ذاتی عقل، اشکال بر تنها خیر ذاتی بودن اراده نیک، اشکال اطلاق اوامر اخلاقی، مشکل تعارض وظایف، عدم توجه به شخصیت، انگیزه ها و عواطف درونی فاعل و عدم پوشش کل حیات اخلاقی به وسیله مفهوم وظیفه.
صفحات :
از صفحه 9 تا 36
جایگاه و نقش عقل در حکمت اشراق
نویسنده:
اکرم نظری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهعقل در فلسفه‌ی اسلامی، دارای نقش و کارکرد متعدد و جایگاه خاص و ویژه‌ایی است. پژوهش حاضر، این مسئله را در حکمت اشراق و در دو حوزه‌ی جهان‌شناسی و معرفت‌شناسی با نظر به سه دسته آثارِ مشائی، اشراقی و رساله‌های رمزیسهروردی بررسی می‌کند. روش این پژوهش تحلیلی و کتابخانه‌ای است. نتایج حاصل از این پایان نامه نشان می‌دهد:در جهان‌شناسیآثارمشائی، عقل در سلسله عقول ده‌گانه مشائی حضور دارد که به عقل فعّال ختم می‌شود و از آننفوس بشری و صور و ماده صادر می‌شود. سهروردی در حکمت اشراق، با نقد عقول ده‌گانه مشائی به اثبات تعداد عقولِ(انوار) طولیِ بیشتر و هم عقولِ(انوار) عرضی (رب‌النوع‌ها) می‌پردازد.در جهان‌شناسی آثار مشائی، عقل فعّال، عقل دهم است و در حکمت اشراق، نور اقرب (عقل اول) و در رساله‌های رمزی که تلفیقی از آراء مشائی و اشراقی است، عقل فعّال در سلسله‌مراتب تشکیکی انوار از نور اقرب تا عقل دهم و یا رب‌النوع انسانی تردد دارد.سهروردی در معرفت‌شناسی اشراقی با حفظ استدلال مشائی، معرفت را محصول تعامل استدلال عقلی (عقل استدلالی) و ادراک شهودی (عقل شهودی) می‌داند. در ارتباط بین معرفت‌شناسی و جهان‌شناسی، در معرفت‌شناسی مشائی اتحاد یا اتصال با عقل فعّال، فعلیّت بخش عقلِ بالقوه بشری است. در حکمت اشراق «اتحاد عقلی واتصّال شهودی» جایگزین این نظریه می‌شود. نقش محوری رساله‌های رمزی را عقل فعّال به عهده دارد و در نقش و کارکرد معرفتی خویش به تعلیم و راز آموزی جهان‌شناسی و معرفت‌شناسی عقل(عقل فعّال) نیز می‌پردازد.کلمات کلیدی: عقل ، عقل فعّال ، حکمت اشراق، انوار قاهره‌ی طولی، انوار قاهره‌ی عرضی، رب‌النوع‌ها
بررسی نقدهای سویین برن بر هیوم در باره ی معجزه
نویسنده:
وحید یارعلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پدیده معجزه در طول تاریخ ادیان از زوایایی گوناگونی، اندیشه دانشوران را به خود مشغول داشته است، در این میان هم نگاه هستی شناسانه و هم نگاه معرفت شناسانه فلاسفه به این موضوع درخور اهمیت بوده است. در ادیان گوناگون تعاریف مختلفی از معجزه و همچنین هدف های مختلفی از اثبات معجزه وجود داشته است. در این میان مکاتبی هم وجود دارند که به انکار معجزه پرداخته اند مانند ماتریالیسم. در میان فلاسفه بسیاری به انکار معجزه پرداخته اند به عنوان مثال می توان به هیوم اشاره کرد. او بیان می کند که وقوع معجزه ذاتا نامحتمل تر از آن است که شواهد تاریخی بتواند بر آن غالب آید، و دیگر اینکه تلاش کرده است نشان دهد که شواهد تاریخی قابل اعتمادی بر وقوع اعجاز نداریم. البته ادله هیوم در مقام رد و انکار معجزه نیست. او نمی خواهد بگوید که معجزه در ذات خود امری محال است بلکه بحث وی بیشتر مربوط به مقام اثبات معجزه است. او منکر وقوع معجزه نیست و معتقد است شاید در تاریخ معجزاتی رخ داده باشد ولی تلاش او در سراسر ادله اش این است که نشان دهد معجزه که تنها مبنای قابل اعتماد دین مسیحی است و از آن طریق است که مسیحیان به رسالت منجی شان ایمان می آورند، مبتنی بر گواهی شاهدان است و به حکم عقل نمی توانیم بر این گواهی ها اعتماد کنیم. دلایل هیوم عبارتند از: 1. کسانی که معجزه را گزارش داده اند دارای چنان فهم و شعور و تربیت نبوده اند که بتوان به گزارش آنها اعتماد کرد. 2. معجزه بیشتر در میان ملل وحشی وجود داشته است. 3. انسان ها دوست دارند در مورد وقایع عجیب غریب وراجی کنند. 4. دلایل درباره ی معجزات همدیگر را تضعیف می کنند. اما در میان موافقان معجزه می توان به سویین برن اشاره کرد که به طور اساسی به دفاع از معجزه بر اساس روش عقلی پرداخته است. او با پاسخی که به نقد های هیوم داده است توانسته دلایل قانع کننده ای برای امکان و اثبات معجزه ارائه کند. سویین برن می کوشد نشان دهد برای تحقیق امری که در گدشته رخ داده است چهار نوع شاهد و دلیل وجود دارد: الف) از طریق حافظه ؛ ب) از طریق گواهی شاهدان عینی و نقل قول تاریخی؛ج) از طریق آثار فیزیکی به جا مانده از نوع تحقیقاتی که در جرم شناسی معمول شده است؛ د) از طریق قوانین علمی و این که آن چه بنا بر قوانین علمی محالو نامحتمل به حساب می آید، می تواند معیار نقد و ارزیابی دلیل از سه نوع اول باشد.نه دو نوعی که هیوم معتقد به آن است یعنی گواهی دیگران و قوانین علمیی که به عنوان معیار برای نقد و ارزیابی گواهی دیگران آورده است. به نظر سویین برن اگر به بررسی معجزه بر اساس این چهار نوع شاهد و دلیل بپردازیم می توانیم آن را اثبات کنیم. سویین برن این نکته را نیز متذکر می شود که انواع مختلف گواهی ممکن است در مواردی با یکدیگر مقابله کنند، که برای حل آن اصولی را برای مقایسه و سنجش دلایل متعارض و ترجیح یکی از آن ها پیشنهاد می کند.واژه های کلیدی: معجزه ، انکار معجزه ، هیوم ، سویین برن ، اثبات معجزه، نقض قانون طبیعت.
بررسی رابطه عقل و ایمان از دیدکاه سویین برن
نویسنده:
فاطمه اکبرپور روشن
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رابطه عقل و ایمان همواره به عنوان جدالی جدی و اساسی در تاریخ اندیشه رخ نموده است. این نزاع از عصر روشنگری به بعد با جدیت و محوریت بیشتری روبرو شد و تا عصر حاضر، اهمیت خود را حفظ کرده است. پاسخ‌های متفاوتی به این مسئله داده شده است؛ از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به پاسخ عقل‌گرایان اشاره کرد. به زعم آن‌ها برای توجیهنظام اعتقادات دینی، باید بتوان صدق آن را تا حدی که اغلب عقلا قانع شوند، اثبات کرد. از میان این عقل‌گرایان، عده‌ای موافق با دین و برخی نیز مخالف با دین هستند.فیلسوف معاصر، ریچارد سویین‌برن یکی از نظریه‌پردازان مطرحاین عرصه و از چهره‌های سرشناس معرفت‌شناسی و فلسفه دین معاصر است. او باوری را عقلانی می‌داند که فاعل با معیارهای استقرایی و به همراه بررسی‌های پیشینِ کافی، آن را مورد تأیید قرار دادهو باور نیزبه وسیله همان معیارها محتمل شده باشد. به نظر سویین‌برن باور به هر گزاره، وابسته به میزان احتمال آن، در برابر میزان احتمال‌ بدیل‌های دیگر آن گزاره است. وی هم‌چنین با پاسخ‌گویی به ادلّه محدودیت عقل که از سوی اندیشمندان بنام مطرح شده، نشان می‌دهد که حجیت قلمرو عقل در سرتاسر آموزه‌های دینی گسترده است؛ به همین جهت می‌توان او را در ردیف فیلسوفانی قرار داد که موسوم به عقل‌گرا می-باشند. او از طرفی با بهره گرفتن از روش استقرایی،درصدد توجیه عقلانی ایمان بر می‌آید. و از سوی دیگر جهت عقلانی نشان دادن باورهای دینی، بهتوجیه عقلی مسائلی اشاره می‌کند که در طول تاریخ همواره از آن‌ها برای نقض عقلانیت باور دینی استفاده شدهاست. علی‌رغم اینکه نظریه او یکی از بهترین تلاش‌های مدرن برای دفاع از عقلانیت دینی محسوب می‌شود، نقدهایی نیز به آن وارد است؛ مانند اینکهاگرچهاستقرا نقش فزاینده‌ای در علوم و زندگی روزمره انسان‌ها دارد، ولی حاصل آن در نهایت چیزی جز یقین روانشناختی نیست و ?نچه مطلوب نظریات معرفت‌شناسی است -یعنی یقین منطقی- را تأمین نمی‌کند.
بررسی رجعت از دیدگاه علامه ابوالحسن رفیعی قزوینی
نویسنده:
طاهره احدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در آیات و روایات متواتر بسیاری در مورد اعتقاد به رجعت به معنای بازگشت گروهی از مومنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت، به دنبال اعتقاد به منجی آخرالزمان اشاره شده است و علما و اندیشمندان شیعه با توجه به آموزه‌های قرآنی و روایی در صدد اثبات و تبیین این مطلب می‌باشند.در این رساله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی،دیدگاه علامه ابوالحسن رفیعی قزوینی از اندیشمندان معاصر در زمینه‌ی رجعت مورد تبیین و بررسی قرار گرفته است. ایشان سعی نموده‌اند که با مبانی فلسفی به تبیین رجعت بپردازند، بنابراین مسئله رجعت را با استفاده از مقدمات زیر اثبات عقلی می‌کند که عبارت‌اند از: 1-علاقه‌ی ذاتی نفس به بدن مادی، 2-انجام نشدن خاصیت ضروری وجود نبیّ خاتم و ائمه‌ی اطهار (ع) به دلیل موانع و قواسر،3- استحاله‌ی دوام قسر از کمال و اثر طبیعی شیء .براساس این اعتقاد در زمان ظهور تمامی موانع و قواسر آثار وجود نبیّ اکرم (ص) و ائمه‌ی اطهار (ع) مرتفع می‌شود، به همین دلیل رجعت ایشان ممکن ،بلکه واجب و ضروری خواهد بود. اما باید گفت که تحلیل علامه رفیعی قزوینی در رجعت خالی از اشکال نیست چرا که ایشان رجعت را فقط مختصّ پیامبراکرم(ص) و ائمه‌ی معصوم(ع) می‌داند، از طرف دیگر هیچ دلیل عقلی وجود ندارد که خاصیت وجودی هر موجودی باید حتماً فعلیت پیدا کند و به کمال برسد و استحاله‌ی قسر دائمی نیز به انواع موجودات مربوط می‌شود نه افراد آن‌ها و کاربرد آن در این جا درست نیست. به طور کل می‌توان نتیجه گرفت که اثبات ضرورت عقلی رجعت نیازمند استدلال و داشته‌های بیشتری است و در این‌گونه امور نیاز به تکلّف برای اثبات عقلی نیست، زیرا ادلّه ی محکم قرآنی و روایی بر امکان وقوع رجعت در گذشته و آینده وجود دارد که بیشتر روایاتش به حد تواتر رسیده است.همچنین ایشان در تفاوت رجعت و تناسخ معتقد است که تناسخ بازگشت نفس به بدن دنیوی است که تمام فعلیت ها و کمالات خود را از دست داده است اما اگر نفسی با موت ، کمال و فعلیتی برتر پیدا کند و به بدن خود که هیچ کمال و فعلیتی را از دست نداده بازگردد، این غیر از تناسخ است. علامه رفیعی قزوینی در پایان بیان خویش پیرامون اثبات رجعت، به شبهات منکرین رجعت پاسخ می‌گوید.
عقلانیت باورهای دینی از دیدگاه پراگماتیسم
نویسنده:
معصومه نظری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عقلانیت باور دینی از دیرباز یکی از مهم‌ترین مسائل فلسفه‌ی دین بوده است؛ اما پرسش اصلی این است که عقلانیت به چه معنا است؟ ملاک و معیار عقلانیت باورهای دینی چیست؟ معیار پراگماتیسمبرای سنجش عقلانیت باورهای دینی چه می‌باشد؟ چه نقدهای جدی بر دیدگاه پراگماتیسم در مورد عقلانیت باورهای دینی وارد شده است؟ در بین دیدگاه‌های مختلف در مورد عقلانیت باورهای دینی، برخی به نا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌معقول بودن گزاره‌های دینی و کنار گذاشتن آن‌‌‌‌‌ها حکم کرده‌اند‌ و برخی دیگر به معقول بودن آن‌ها معتقد هستند. مکتب پراگماتیسم یکی از دیدگاه‌هایی است که به معقول بودن باورهای دینی حکم داده است. محور اصلی تفکر پراگماتیسم سودمندی در عمل است و از طرفی معتقد است در انتخاب باورهای دینی سودمندی فراوانی برای افراد وجود دارد و همین باعث می‌شود با وجود نبودن دلایل متقن برای آن‌ها، انتخاب آن‌ها، انتخابی عقلانی محسوب شود و هم‌چنین کنار گذاشتن آن‌ها و موضع لا‌‌ادری گرفتن نسبت به آن‌ها را نا‌‌‌معقول می‌دانند. بلیز پاسکالو ویلیام جیمزاز جمله فیلسوفانی هستند که با تفکر پراگماتیستی خود در این زمینه، حکم به عقلانی بودن باورهای دینی داده‌اند. البته علاوه بر جیمز و پاسکال در اینجا تفکر پیرسرا به عنوان موسس این مکتب و کسی که بنیان‌گذار تفکر پراگماتیستی است بررسی خواهیم کرد، هرچند که او طریق درست شناخت خداوند، را توجه به درون می‌داند و تفکر او در این زمینه فارغ از تمامی اندیشه‌های پراگماتیستی است. اما مهم‌ترین نقدی که بر تفکر جیمز وارد شده آن است که وی در نظریه‌ی خود دلیل انتخاب باورهای دینی را ناب بودن گزاره‌های دینی می‌داند، اما معیاری که وی بیان می‌کند، معیاری نسبی است؛ بدین معنا که یک گزاره ممکن است برای برخی ناب باشد و برای برخی دیگر ناب نباشد و بنابر‌این این معیار، معیاری نسبی است و علاوه‌ بر این وقتی که این معیار نسبی باشد، سبب می‌شود هرکس امر دلخواه خود را عاقلانه تلقی کند و آن را جزء گزاره‌‌‌های ناب بشمارد. در صورتی که ایمان دست‌یابی به حقیقت است نه هر آن‌چه که می‌خواهیم. نقدهایی نیز بر نظریه‌ی پاسکال وارد شده است، که مهم‌ترین آن‌ها این است که، شرطی پاسکال دلیل مساعدی برای حمایت از عقلانیت باور دینی مطرح نمی‌کند و سعی بر این دارد که این مطلب را به فرد القاء کند که، باور دینی نمی‌تواند توسط دلایل متقن حمایت شوند در صورتی که این‌طور نیست و فرد را وادار می‌سازد به امری ایمان آورد و چیزی را عمل کند که در اصل به آن هیچاطمینانی ندارد و دلیلی برای انتخاب آن نیافته است. اما به طور کل می‌توان این‌گونهنتیجه گرفت که پراگماتیسم‌ها سعی بر این دارند که ایمان را عقلانی جلوه دهند و از عقل برای ایمان تایید بگیرند، در واقع می‌توانیم پراگماتیسم را تلاشی در جهت صدور مجوز برای تغییر معیار عقلانیت در زمینه‌ی باورهای دینی دانست، به این معنا که آن‌ها معتقدند که اگر عقل استدلال‌گر نمی‌تواند حکم به عقلانیت باورهای دینی بدهد، می‌توانیم با توجه به ویژگی‌های باور دینی از جمله این‌که آن‌ها گزاره‌ها‌ی ناب هستند، تغییر معیار دهیم و توسط معیار عقلانیت پراگماتیستی آن‌ها را عقلانی محسوب کنیم. در صورتی که همان‌طور که بیان خواهد شد لزومی ندارد که عقل همیشه ایمان و یا باور دینی فرد را تایید کند.
تبیین مبانی حکمی اشراقی سهروردی در رساله آوازپرجبرئیل
نویسنده:
پریسا طاهری والا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نور به عنوان موضوع فلسفه ی اشراق ، رمز و نمادی است از آگاهی و خودآگاهی . برخلاف فلسفه های رسمی دیگر که موضوعشان وجود است ، مدار فلسفه ی سهروردی مساله ی علم است و علم و آگاهی جز در سایه‌ی اشراقات انوار افاضه شده ازجانب نورالانوار بواسطه ی جبرئیل/روح القدس میسر نمی باشد . سهروردی در داستان رمزی آواز پرجبرئیل با دیدگاهی مشائی-اشراقی یک دوره مباحث معرفت شناسی و جهان شناسی را مطرح کرده که سالک توانسته به عالم مثال وارد شود و پس از ورود به عالم مثال با جماعتی از عقول/فرشتگان مواجه شده و این مواجهه از طریق ادراک خیالی (شهودخیالی) صورت می گیرد و نهایتا با آخرین عقل از سلسله ی طولیه که همان عقل فعال است ،سخن می گوید .اتصال و ارتباط نفس ناطقه ی سالک به عقل فعال منجر به آن شده است که سالک بتواند از طریق این اتصال به معرفت حقایق علوی و روحانی عالم عقول نائل شود . عقل فعال/جبرئیلبا توجه به نقش محوری که در این داستان دارد ،در معرفت شناسی معطی علم است و در جهان شناسی واهب الصور است و در واقع پیوند دهنده ی معرفت شناسی اشراقی به جهان شناسی اشراقی است و این رساله در واقع بیان یک دوره مختصر جهان شناسی و معرفت شناسی مشائی است که به عنوان فلسفه‌ی رایج سهروردی به زبان اشراق بیان نموده . در این داستان سهروردی طی ابتکاری بدیع و بی نظیر جهان شناسی و معرفت شناسی دوگانه (اشراقی –مشائی)را ارائه داده است و در عین حال تلاش نموده که به زیباترین و دقیقترین وجه ممکن تقریب بین دونظام فلسفی مشائی و اشراقی را صورت بندد. واژگان کلیدی : معرفت شناسی ، جهان شناسی ، عقل فعال ، آواز پر جبرئیل
تقریری جدید از نظریه‌ی امر الهی (رابرت مری هیو آدامز)
نویسنده:
میترا گلستانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه‌ی امر الهی، یکی از نظریات مهم اخلاقی است که در حوزه‌ی اخلاق هنجاری، وظیفه گرای قاعده گروانه قرار دارد. این نظریه معتقد است که باورهای اخلاقی ما، از دستورات خداوند ناشی می شود. در حقیقت دستورات الهی، در قالب دین، ما را ملزم به انجام افعالی می کند و از انجام برخی افعال ما را نهی می کند.
  • تعداد رکورد ها : 103