جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 130
حقیقت مرگ در فلسفه اسلامی
نویسنده:
مهدی فرجی پاک
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده :‏ مسأله مرگ و چیستی آن، همواره مورد سوال انسان بوده است. فیلسوفان و متفکران فراوانی در ‏این باب به نظریه پردازی پرداخته اند. فیلسوفان اسلامی نیز بصورت بسیار پراکنده به حقیقت مرگ ‏اشاره داشته اند. بطور کلی در فلسفه اسلامی، سه دیدگاه عمده در باب حقیقت مرگ ارائه شده است ‏که می توان آنها را دیدگاه سینوی، اشراقی و صدرایی نامید. این سه دیدگاه، پس از قبول دو ساحتی ‏بودن حقیقت انسان (نفس مجرد و بدن مادی)، حقیقت مرگ را جدایی نفس مجرد از بدن مادی ‏معرفی می کنند. هر چند پیروان این سه نظریه در تعریف خود از بدن مادی اختلاف عمده ای ندارند ‏اما در باب چیستی این حقیقت مجرد - که آن را نفس می نامند - بین آنهااختلاف آرا به چشم می ‏خورد. هر یک از این سه دیدگاه دارای مولفه های مفهومی خاص خود هستند که بر اساس آنها ‏چیستی حقیقت مرگ تفسیر می شود. از این رو، از آنجایی که در نظریه سینوی صرفاً تجرد قوه ناطقه ‏مورد پذیرش قرار گرفته است، مرگ عبارت خواهد بود از جدایی قوه مجرد نفس (ناطقه) از بدن ‏مادی. اما نزد پیروان نظریه اشراقی که تمام قوای نفس را از ابتدا مجرد می دانند، همانا مرگ جدایی ‏نفس مجرد (با تمام قوای خود) از بدن مادی است. در نظریه صدرایی، مرگ به مرگ اضطراری، ‏طبیعی و ارادی تقسیم می شود. با توجه به مبانی نظریه صدرایی از جمله، حرکت جوهری نفس، ‏حدوث من البدن نفس و ...، مرگ اضطراری عبارت است از جدایی نفس تجرد یافته از بدن مادی.‏ با مقایسه این سه نظریه با آراء فیلسوفان یونان (افلاطون، ارسطو و افلوطین) در باب حقیقت ‏مرگ روشن می شود که نظریه صدرایی دارای نوآوریهایی در باب مبانی (موادی همچون اصالت ‏وجود، تشکیک وجود، اشتداد مجودی و ...) و عامل اساسی مرگ (قوت یافتن نفس در مسیر حرکت ‏جوهری خود) می باشد.‏ کلید واژه ها : نفس، بدن، رابطه نفس و بدن، تجرد نفس، قوای نفس، جدایی نفس از بدن، مرگ
طبقه بندی علوم، مبانی و ملاکهای آن از دیدگاه ابن سینا
نویسنده:
حامد آرضائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مهمترین مسائل علم شناسی فلسفی مبحث طبقه بندی علوم است. ارائه نظام جامعی از دانش ها از ضرورتهای پیش روی همیشگی علم ورزان بوده است. مبحث طبقه بندی علوم پاسخگوی این نیاز است. با توجه به اهمّیت این موضوع بسیاری از فیلسوفان سعی نموده اند تقسیم بندی نسبتا جامعی از علوم ارائه دهند. ملاکها ، معیارها و مبانی فلسفی و منطقی هر یک از فیلسوفان در طبقه بندی ارائه شده تأثیر چشمگیری دارد. دانشمندان دوران تمدّن اسلامی نیز هر یک با توجه به گرایش فلسفی خود نظم خاصّی را برای دسته بندی علوم پیشنهاد نموده اند. در این میان ابن سینا از همه بیشتر و عمیقتر بدین موضوع پرداخته است. در این پژوهش سعی شده است ضمن ارائه تفصیلی طبقه بندی ابن سینا از دانش ها، به مهمترین ملاکهای وی در این بحث اشاره نماییم. به نظر می رسد طبقه بندی ابن سینا با توجه به ملاکهای وحدت و تعدّد علوم از چند ملاک مهم در طبقه بندی خویش بهره جسته است. موضوع، غایت، روش و همچنین قوای شناختی نفس انسانی از جمله ملاکهای ابن سینا در بحث طبقه بندی علوم است.
بازسازی دیدگاه ملاصدرا دربارۀ زیبایی و هنرآفرینی
نویسنده:
رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
توجه ملاصدرا به حکم فلسفی ابن سینا درباره نحوه ادراک وحدت و کثرت و به کارگیری اصولی همچون اصالت وجود، وحدت وجود، اشتداد وجود، مساوقت صفات کمالی و وجود سبب شده است که ملاصدرا در عرصه زیبایی به اصولی همچون اصالت زیبایی، وحدت زیبایی، و اشتداد زیبایی، اگر چه بدون نام بردن صریح از آنها، پای بند گردد. سنخ شناسی ملاصدرا از انسان ها و توجه به رابطه سنخیت میان علت و معلول این اجازه را به ما می دهد که از چهار سنخ هنرآفرینی سخن بگوییم و دیدگاه نانوشته ملاصدرا را بازسازی کنیم. هنر واقعی صرفا هنر الهی است و در کنار آن هنرنماهای شهوی، غضبی، و شیطانی قرار دارد. در گرفتار آمدن انسان در هنرنماهای شهوی، غضبی، و شیطانی نقش اصلی بر عهده وساوس شیطانی به منزله عامل بیرونی، و قوه واهمه به منزله عامل درونی است.
صفحات :
از صفحه 21 تا 40
اعتبار معرفتی قرآن از دیدگاه نصر حامد ابوزید؛ رویکردی فرهنگی-‌ ادبی
نویسنده:
میثم توکلی بینا، رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دانشگاه قم,
چکیده :
نصر حامد ابوزید، متفکر جنجالی مصری، در رابطه با وحی و قرآن دیدگاه‌هایی متفاوت ابراز کرد که با واکنش‌های مختلفی روبه‌رو شد. وی می‌کوشید برای پدیده‌های دین اسلام تبیینی طبیعی و غیر متافیزیکی ارائه کند. در این راستا به بحث اعجاز قرآن نیز به صورتی متفاوت پرداخت تا آن را به اعتبار فرهنگی‌ -‌ ادبی‌ای مبدل کند که هر عرب‌زبانی آن را به عنوان متن محوریِ فرهنگی می‌پذیرد. در این صورت ادبیات قرآن و تحلیل سازوکار ادبی قرآن از منظر نقد ادبی معاصر، ریشه‌های دوران‌سازی و شکل‌دهی آن به فرهنگ را نمایان خواهد کرد. این دیدگاه مغایرت توصیفی با نگاه دینداران به قرآن و وحی دارد و نگرش دینی را به نگرشی فرهنگی تقلیل می‌دهد که در آن قرآن در کنار بسیاری از متون ادبی ممتاز می‌نشیند و به نقد ادبی در می‌آید. در این‌گونه نقد ادبی محتوای قرآن نیز مد نظر قرار نمی‌گیرد، حال آنکه حتی در متون ادبی رایج نیز چنین چیزی مد نظر است و تکیه صرفاً بر شکل و قالب ادبی نیست. در این مقاله، دیدگاه نصرحامد ابوزید در این خصوص بررسی و ارزیابی می‌شود.
صفحات :
از صفحه 5 تا 24
اعتبار معرفتى قرآن از دیدگاه نصر حامد ابوزید؛ رویکردی فرهنگى- ادبى
نویسنده:
میثم توکلی بینا، رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
بررسی و نقد مبانی انسان شناختی علوم اجتماعی پرسپکتیویستی
نویسنده:
جعفر مروارید، رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
سئوال اصلی این مقاله این است که ریشه های ناواقع گرایی و نسبی‌گرایی پرسپکتیویسم در علوم اجتماعی را در کجا باید جستجو کرد، زیرا چنانچه از پیشینه و تاریخ علوم اجتماعی بر می آید، این علوم فرزند روشنگری‌اند که در نتیجه انتظار می‌رفت در همسویی با اصول و معتقدات روشنگری مانند عقلانیت و امکان‌پذیری شناخت قرار داشته باشند. علاوه بر عوامل تعیین کننده متعددی که بر گرایش علوم اجتماعی بعد از دهه پنجاه(قرن بیستم) به نسبی‌گرایی نقش داشته اند، نباید از نقش تعیین کننده مبانی انسان شناختی پرسپکتیویسم که در هرمنوتیک، اگزیستانسیالیسم، جامعه‌شناسی معرفت و... ظهور یافته، چشم پوشی نمود. دیدگاه های پرسپکتیویستی عموماً برخلاف دیدگاه مرسوم پیش از خود که می‌پنداشتند انسان موجودی است با ویژگی های خاص از جمله عقلانیت که ویژگی هر فرد بشری است، فرض می‌کند که انسان موجودی سیال و وابسته به اوضاع و احوال تاریخی، اجتماعی فرهنگی مشخصی است که با دیگر افراد انسانی و در خوش بینانه‌ترین حالت با دیگر اجتماعات بشری، هیچ وجه تشابهی ندارد. پرسپکتیویسم، عینیتِ معرفت در علوم اجتماعی را نقادی می‌کند، زیرا مفاهمه، گفتگو و داوری میان آراء و دیدگاه‌ها را ناممکن می‌داند و عقلانیت متداول را نفی می‌کند، به همین جهت از دیدگاهی ناواقع‌گرایانه در فلسفه، علوم اجتماعی و فلسفه دین دفاع می‌کند که تهدید مهمی علیه واقع‌گرایی در علوم انسانی محسوب می شود. امکان زبان در انسان‌ها، کارآمدی آموزش و اصل همانندی، استدلال هایی نسبتاً خوب برای اذعان به طبیعتی مشترک در وجود انسان‌ها است که نتیجه باور به پذیرش طبیعت مشترک انسانی، امکان شناخت در علوم اجتماعی خواهد بود.
صفحات :
از صفحه 113 تا 130
حل مشکل گناه ذاتی بر مبنای دو اصل «ایمان» و «لطف» در نظام فکری آگوستین
نویسنده:
زهرا محمودکلایه، رضا اکبریان، محمد سعیدی مهر، رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از اساسی ترین مسائل آگوستین در طول حیات فکری اش، یافتن پاسخ این مسئله است که چه چیز وصول بشر به حکمت حقیقی و سعادت را این چنین دشوار و در مواردی غیر ممکن ساخته است. پاسخ وی را می توان در یک کلمه خلاصه کرد: «گناه». به همین جهت او درصدد بر می آید تا با ارائة دو اصل بنیاد، ایمان و لطف، مشکل گناه را در بشر حل کند تا مسیر دستیابی به حقیقت را بر وی هموار سازد. اما باور او به «گناه ذاتی» که مبنایی برگرفته از متن مسیحیت است، وی را در حل این مشکل با دشواری هایی مواجه می سازد. به اعتقاد آگوستین دو اصل ایمان و لطف در ارتباط با ارادة انسان معنا پیدا می کنند؛ این اراده، مطابق مبنای گناه ذاتی، اراده ای در گناه تلقی می شود و بنابراین بیش از آن که بشر را به سمت خیر سوق دهد او را به سوی انتخاب شر می کشاند. بر این اساس به نظر می رسد کسب فیضِ ایمان یا لطف از سوی چنین موجودی تا حد زیادی غیر محتمل خواهد بود؛ همین مطلب موجب ابهاماتی در دیدگاه آگوستین در این زمینه شده است. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر تحلیل منطقی به بررسی این مطلب پرداخته است
جان هیک، کثرت گروی، منظری دیگر
نویسنده:
رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
مقایسه آراء فارابی و ارسطو درباره قوای نفس انسانی
نویسنده:
مریم شکیبامنش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علم النفس از مهم‌ترین بخش‌های فلسفه و همواره مورد توجه فیلسوفان بوده است که موضوع آن شناخت طبیعت نفس و قوای آن است. در بحث نفس این امر مسلم است که تمام آثار ادراکی و غیر آن که در نبات، حیوان و انسان یافت می‌شود، ناشی از قوای نفس است. ارسطو در بحث خود از نفس برای آن سه مرتبه نفس نباتی، نفس حیوانی و نفس انسانی را بر‌شمرد و در مورد نحوه ترتیب آنها چنین ابراز کرد که انواع مختلف نفس به گونه‌ای هستند که هر یک نوع پایین‌تر از خود را در بر می‌گیرد. پایین‌ترین مرتبه، نفس نباتی و بالاترین مرتبه، نفس انسانی است. وی وجود قوای متعدد در موجودات را امری مسلم دانسته و این قوا را از طریق افعالی که از آنها صادر می‌شود تعریف می‌کند.در حقیقت ارسطو کوشید تا در میان دیدگاههای مختلفی که تا آن زمان در مورد نفس وجود داشت دیدگاهی ارائه کند که بر اسلوب علمی و منطقی استوار باشد، اما وی در سخنانش گرفتار تعارض گردید. او از یک طرف نفس را صورت بدن و از سوی دیگر دست کم بخشی از آن را مفارق پنداشت، چنان که گویی پافشاری خود بر وحدت و بساطت نفس را از یاد برده بود. فارابی نیز همچون ارسطو برای نفس سه مرتبه قائل شد، اما وی سعی کرد تا از تعارضات و ابهاماتی که در سخنان ارسطو وجود داشت دوری گزیند. بنابراین اگر چه برخی آراء این دو فیلسوف در مورد قوای نفس، همچون حواس ظاهری و نحوه ادراک حسی بسیار به هم نزدیک است، اما فارابی در برخی مباحث چون قوه ناطقه از ارسطو فاصله گرفته و برای عقل مراتب سه‌گانه عقل بالقوه، عقل بالفعل (بالملکه) و عقل مستفاد را برمی‌شمارد و معتقد است که طی این مراحل و رسیدن از مرتبه عقل بالقوه به مرتبه عقل مستفاد نیازمند افاضه صور معقولات توسط عقل فعال به قوه ناطقه است. بنابراین او عقل فعال را امری مفارق و روحانی قلمداد کرده و برای آن ارزشی فراتر از آنچه ارسطو در داخل نفس ناطقه انسانی برای آن قائل بود به آن می‌دهد.
مقایسه اخلاق ارسطویی و اخلاق بر آمده از عرفان عملی با تکیه بر کتاب اخلاق نیکوماخوس و رساله لب اللباب علامه طباطبایی
نویسنده:
سعید آریانژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده:ارسطو و علامه طباطبایی به عنوان دو اندیشمند ومتفکر بزرگ به مسئله اخلاقپرداخته اند. مهمترین اثر ارسطو در اخلاق کتاب اخلاق نیکوماخوس است که مهمترین مولفه آن تاکید برفضایل می باشد . فضیلت ملکه ای اخلاقی است که به دور ازافراط وتفریط بوده ودر حد وسط واقع شده است . ارسطو از فضایلی همچون شجاعت، عفت، حکمت و عدالت سخن گفته است. آرای ارسطو براندیشمندان غرب و حیطه اسلامی اثر گذار بوده است.مهمترین اثر علامه طباطبایی در اخلاق رساله لب اللباب است که دربرگیرنده درسهای ایشان می باشدکه مهمترین مولفه آن توجه به خداوند واصلاح معرفت توحیدی است. براساس نظریه ایشان، درصورت اصلاح معرفت توحیدی تمام رذایل اخلاقی به یکباره ازبین می رود ولازم نیست یک یک رذایل اخلاقی رادرخود یافته وبرای ازبین بردن آنها تلاش شود . دیدگاه علامه نسبت به نظریه ارسطو ارجح است. برخی ازمهمترین اشکالات ارسطو عبارتند از : بی توجهی به تفاوت های فردی ،کم رنگ بودن نقش خداوند در اخلاق، سختی تشخیص نقطه حد وسط، فیلسوف انگاری تمام انسان ها.واژگان کلیدی: ارسطو، علامه طباطبایی، اخلاق، فضیلت،نقطه حد وسط، توحید.
  • تعداد رکورد ها : 130