جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 174
مبانی نظری اخلاق از دیدگاه بابا افضل کاشانی
نویسنده:
محمدربیع میرزایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش پس از معرفی «خواجه افضل‌الدین کاشانی»، مشهور به «بابا افضل»، حکیم و عارف پارسی‌گوی قرن ششم و هفتم هجری و اشاره به زندگانی، آثار و برخی از مفاهیم و کلیات اخلاق از دیدگاه وی، می‌کوشیم با بررسی مبانی معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی و انسان‌شناختی اخلاق از منظر او، یکی از زمینه‌های لازم برای استخراج نظریه اخلاقی اسلام را فراهم آوریم تا زمینه‌ای باشد در کنار نظرگاه‌های دیگر دانشمندان مسلمان و نیز آموزه‌های اخلاقی قرآن کریم و احادیث اهل بیت? برای استنتاج نظریه فلسفه اخلاق اسلامی.خواجه افضل‌الدین «علم اخلاق» را یکی از زیرشاخه‌های علم النفس و علوم رفتاری دانسته که به اصلاح، هدایت و تربیت ویژگی‌های نفس انسانی می‌پردازد. وی علم اخلاق را «علمِ شناخت خصلت‌های نیک و بد انسان و روش‌های کسب خوبی‌ها و پرهیز از بدی‌ها» یا «علم شناخت مکارم و رذایل اخلاقی و روش آراستن خود به مکارم و زدودن رذایل از خویش» دانسته است.جایگاه شناخت و آگاهی در آموزه‌های اخلاقی بابا افضل به قدری پررنگ است که وی حتی خیر و شر را نیز براساس آگاهی و دانش تعریف می‌کند؛ چنان‌که افعال خیر را اعمالی می‌داند که سبب افزودن آگاهی شود و انسان را در رسیدن به کمال مطلوبش یاری رساند و شرور را کارهایی می‌داند که به جهل و ناآگاهی بینجامد و انسان را از نیل به هدف حقیقی‌اش بازدارد.بابا افضل علاوه بر اعتقاد به جدایی بدن و نفس انسانی، امکان تغییر و تربیت پذیری اخلاقی انسان را می‌پذیرد و با تأکید بر رابطه شناختی و وجودیِ مثلثِ «خداشناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی»، بر آن است که اگر کسی از این معارف محروم باشد، ادراک و شناختش همانند ادراک و شناخت خفتگان، ناقص و غیرحقیقی خواهد بود.از دیدگاه وی، وجود تامّ و حقیقی هر چیز، صورت علمی و معقول آن است و بر همین اساس، کمال نهایی انسان نیز در بقای عقلانی اوست؛ زیرا کمالِ حیات و حسّ، به قوّه ادراک و تعقّل است و کمالِ ادراک و تعقّل، به فعلیت آن و کمال فعلیّت تعقّل و دانش، به «اتّحاد عاقل و عقل و معقول».از حیث اخلاق عملی نیز به عقیده حکیم افضل‌الدین، نشان کمال انسان در این است که قوای غضبی و شهوی او در حدّ اعتدال باشند و تحت حاکمیتِ خرَد عمل کنند و مطیع و مسخّر آن باشند.
تحلیل معناشناسی سوره مبارکه احزاب با تکیه بر روش شناختی
نویسنده:
فاطمه جوان بخت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معناشناسی سوره مبارکه احزاب با تکیه بر روش شناختی با هدف تدبر در آیات این سوره به شیوه ای جدید و علمی صورت گرفته است. این روش یکی از معناشناسی‏های رایج میان زبان‏های بشری است که مفسر را در رسیدن بهدستاوردهای جدید یاری می‏رساند.منابع قاموسی، تاریخی، تفسیری و زبان‏شناسی، منابعی بودند که در روند پیش‏رفت این تحقیق به یاری مولف آمده و در بررسی موضوعات مختلف پشتیبان او بودند. نخستین موضوع بررسی شده؛ تعیین ساختار روایی سوره‏ی احزاب بود. بررسی ساختار روایی سوره احزاب با توجه به اصول روایت‏گری، از تعیین گزاره‏های کلّی و جزئی آغاز شده و با مشخص شدن محورهای وقوع ماجرا های موجود در این سوره و محورهای نقل آن‏ها، توالی و ترتیب زمانی هر ماجرایی مورد بررسی قرار می‏گیرد. در این مقاله نقش شخصیّت‌های موجود در آیات تحت عنوان ساختار عاملی به تحقیق گذاشته می‏شود و نگارنده جایگاه راوی و کانون روایت در آیات را مشخص کرده و رابطه آن‏ها را مورد تحلیل قرار می‏دهد.در بخش‏های مربوط به مباحث شناختی، آیات بر اساس اصول این دانش مورد تحلیل قرار گرفتند. با قبول این اصل که تعابیر قرآنی به خودی خود داری اصالت هستند. برای دست‏یابی به این مهم مولفه‏ها و ویژگی‏های نهفته درمفاهیم آیات با توجه به سیاق و بافت آنهادر قالب اصل تعیین پذیری روشن شده، معانی مرکزی و توسیعی واژه‏ها که به شعاعیّت معنا ختم می‏شود، مورد بررسی قرار گرفت. در قالب اصل مقوله‏بندی سطوح هر مقوله بررسی شده و درجه و میزان حرکت مقولات از سطح پایه به سطح بالاتر یا پائین‏تر یا به کارگیری یک مقوله به جای مقوله دیگر به معرض تحلیل درآمد . همین‏طور میزان توجه گوینده به موضوعات مختلف و تغییرآن در هر بخش تحت عنوان اصل حرکت خیالی تبیین شده و نیروهای موجود در هر آیه ساختار نیرو-پویایی هر آیه را روشن کرد. استعاره‏هایی که در آیات به‏کار رفته و منجر به تلفیق‏های مفهومی شده بودند، مشخص گردیده و پنجره‏های علّی که متناسب با سیاق و بافت آیه در مراحل مختلف زنجیره‏های علّی باز می‏شوند، مورد تحلیل قرار گرفتند. تحقیق پیش‏رو در دست‏یابی به معنای واژه‏های نور ، اهل بیت و امانت با ابزارهایی چون اصل شعاعیّت معنا یا اصل تلفیق مفهومی نتایج قابل توجهی به‏دست داد و با توجه به اصالت تعابیر قرآنی و اصل تعیین‏پذیری مفاهیم آن مشخص کرد؛ آیه تطهیر در جایگاه درست خود بیان شده و برخلاف نظر برخی از مفسران آیه‏ای مجزا نیست بلکه متناسب با سیاق و بافت آیه‏ 33 سوره احزاب بیان شده است و همین‏طور با توجه به اصل پنجره‏های علّی دلیل مطرح شدن جریان جنگ احزاب و بنی‏قریظه در میان آیاتی که از اطاعت خدا، احکام و عاقبت انسان سخن گفته است، روشن می‏شود. و طبق اصل مقلوله‏بندی واژه‏های مومن و کافر مقولات متنوع انسان هستند که قرآن به بررسی حالات و ویژگی های هریک پرداخته است.کلید‏واژه‏ها: سوره احزاب، معناشناسی‏شناختی، مفهوم‏سازی، سیاق، بافت
تبیین و نقد اخلاق باور از منظر کلیفورد
نویسنده:
غلامحسین جوادپور,علیرضا قائمی نیا
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
گفتگو با علیرضا قائمی نیا در نقد دیدگاه مجتهد شبستری و سروش درباره وحیانی بودن قرآن (2)
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
خبرگزاری مهر,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
قائمی نیا در نقد شبستری مطرح کرد:مدعای شبستری حتی با ظاهر آیات پذیرفته نیست. قائمی نیا گفت: ادعای شبستری نوعی نسبیت عجیب و غریبی است؛ یک نسبیت مفهومی است که انسان‌ها صرفا از پشت تفاسیر خود واقعیت‌ها را می‌بینند و تفاسیر خود را از عالم به یکدیگر انتقال می‌دهند. خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: متفکران اسلامی، وحی را کلام خداوند می دانند و پیامبر(ص) نیز فقط واسطه دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم است. برخی از روشنفکران مسلمان برخلاف این نظریه رایج معتقدند که وحی همان سخن پیامبر(ص) است. از جمله این افراد باید از «محمد مجتهد شبستری» نام برد که سلسله مقالاتی را در پانزده قسمت با عنوان قرائت نبوی از جهان نگاشته و ادعا کرده که وحی سخن پیامبر(ص) است، نه کلام خداوند. وی در این مجموعه مقالات تلاش بسیار کرده تا وحیانی بودن قرآن را کنار زده و آن را یک کتاب بشری بداند که شخصی به نام محمد بن عبدالله با افکار محدود خود و تأثیرپذیری از محیط و فرهنگ زمانه به نگارش درآورده است، البته این اثر عاری از عقاید خطا و احکام نامعقول و خشن نیز نیست که فقط متناسب با زمان نزول آن بوده و امروزه دیگر هیچ گونه کارآیی ندارد. فقط آنچه از این کتاب برای انسان امروزی مفید است، برخی از دستورات اخلاقی و عبادی آن می‌باشد که انسان را در مسیر سلوک توحیدی قرار می‌دهد. در بخش قبلی گفتگو با حجت الاسلام علیرضا قائمی نیا، سردبیر مجله ذهن به نقد و بررسی این نظر پرداختیم که اکنون بخش دوم آن پیش روی شماست؛ قائمی نیا در بخش اول گفتگو ضمن دعوت به مناظره آقای شبستری در محافل علمی، دانشگاهی، حوزوی یا صدا و سیما، رسانه ها و ... گفت: تحلیل‌های شبستری تحلیل های نادرست و ناقصی هستند. ملازمه هایی هم که در میان شواهد خود گفته است، ادعای اینکه قرآن کلام پیامبر باشد را ثابت نمی کند.
اخلاق باور (بررسی تحلیلی رهیافت ویلیام کلیفورد)
نویسنده:
غلامحسین جوادپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بحث از نسبت بین داده‌های وحیانی و یافته‌های انسانی، یکی چالشی‌ترین و تأثیرگذارترین مسأله‌های معرفتی و فلسفی بشر بوده است و ایده‌ها درباره آن در طیف گسترده‌ای از تضاد کامل تا تأیید و همنوا بودن آن دو مطرح شده است. در قرن نوزدهم که قرن الحاد و لاادری‌گری نام گرفته است، ویلیام کلیفورد ایده «اخلاق باور» را مطرح کرد که براساس آن، اعتقاد به چیزی بدون فراهم آوردن قرائن و شواهد کافی، امری خطا و اخلاقاً‌ نادرست شمرده می‌شد! او این مسأله را طی مقاله‌ای منتشر نمود و تحولی در معرفت‌شناسی معاصر ایجاد کرد. این پژوهش سعی می‌کند در خلأ تحقیقی مستقل و جامع به زبان فارسی درباره این نظریه، به تفصیل و تحلیل آن بپردازد. فهم درست از اخلاق باور، مبتنی بر تبیین مفاهیمی مانند قرینه‌گرایی، وظیفه‌گرایی، درون‌گرایی، اراده‌‌گرایی و مفاهیم متقابل آنهاست که این پژوهش به آنها می‌پردازد. مقاله کلیفورد که حول سه قسمت اصلیِ اهمیت تحقیق درباره باورها، ارزش مرجعیتِ علمی دیگران در پذیرش گفته‌های آنها و محدوده‌های استنتاج است، به صورت تفصیلی گزارش شده و سعی بر آن بوده است تا سیر منطقی و نحوه چینش اجزای آن نمایان گردد. کتاب‌ها و مقاله‌های متعددی در نقد و دفاع از اخلاق باور به نگارش درآمده که نقدها در سه دست? نقد مبانی، نقد روش و فرآیند استدلال و نقد بر نتایج جایمی‌گیرند. بعضی از این نقدها که در جهت ایمان‌گرایی و خردگریزی باورهای دینی یا کم‌مهری به گوهر قدسی عقل و نیز از نگاه درون‌دینی مسیحی است، مقبول نمی‌افتد؛ اما عقلانیت حداکثری کلیفورد که شامل همه باورهای جزئی و ساده می‌شود و اینکه همه باورها دینی باید مستقیماً از عقل و استدلال عقلی نشأت بگیرند و برای همگان اثبات شده باشند نیز امری بی‌مبنا و فوق طاقت است. با این همه، رویکرد انتقادی کلیفورد به پذیرش بی‌رویه باورها و تقویت خوی زودباوری،امری پسندیده است. در مجموع می‌توان چهار محور کلی و اصلی برای مقاله کلیفورد برشمرد: قرینه‌گرایی و وظیفه‌گرایی، حداکثری بودن در این فرآیند، غیراخلاقی بودن تخلف از آن و نبودن این ملاک در باورهای دینی. ادعاهای اول و سوم، با توضیحاتی قابل پذیرش است؛ اما ادعاهای دوم و چهارم مقبول نیست. این موضوع هنوز جای پژوهش‌های مستقل دارد و مخصوصاً نگاه درون‌دینی اسلامی به آن، ثمرات مبارکی خواهد داشت.
معیت ذات الهی با موجودات در فلسفه مشاء و حکمت صدرا
نویسنده:
الهه رحیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در مباحث تقسیمی فلسفه موجودات به دو دسته واجب و ممکن تقسیم می‌شوند. اگر هر یک از دو گروه، به خوبی، تحلیل شده، جایگاه هر یک در نظام هستی تبیین ‌شود، روابط بین آنها و نقشی که در مقابل یکدیگر ایفا می‌کنند، روشن می‌شود. واجب، وجودی است که از نهایت شدت وسعه وجودی، هستی را پر کرده، جایی برای غیر، نگذاشته است. اما وجود کثرات و اغیار و حقایق امکانی ماهوی، امری بدیهی و تصدیق آن، مرز بین فلسفه و سفسطه است. ممکن، ذاتی است که هیچ‌گونه اقتضاء برای وجود ندارد. ولی واجب، ذاتی است که از شدّت وجودی ،خواهان بروز و ظهور خویش شده، اغیار و ماسوی را متلّبس به لباس وجودی امکانی کرده است.این تلبس وجودی از طرف واجب بالذات از مناظر مختلف فلسفی، متفاوت است.مشاء فاعلیّت او را بالعنایه گویند. به این صورت که علم او عین اراده و نفس تصور اشیاء، خلق و ایجاد آنهاست.ولی صدرا فاعلیت و علیت او را به تشأن و تجلی و ظهور تعبیر کرده، ممکنات را حاضر به علم حضوری می‌داند که واجب به اضافه اشراقیه-اضافه‌ای که در اثر آن مضاف الیه ایجاد می‌شود-به آنها تجلی می‌کند.به دنبال ایجاد اشیاء،توسط واجب،مفهوم معیّت پیدا شد. اگر واجب به عنایت خویش،به امکان ذاتی،وجوب بخشیده،او را موجود کند،همراهی دو واجب را که یکی بالذات و دیگری به سبب او می‌باشد، معیت علمی گویند. به گونه‌ای که فاعل در این معیت،هر موقع تصور شی و فعلی را بکند،ایجاد او را به همراه دارد.ولی اگر واجب بالذات در این ایجاد،به صورت تجلی فاعلیّت خویش را تحقق بخشد،معیت قیومیه متحقق می‌شود.در این معیت-که فراتر از معیت علی یعنی معیت علت و معلول که در آن علت به خاطر علیتش مقدم بر معلول به دلیل معلولیتش می‌باشد- ممکن، واجبی است که وجوبش به قیومیّت واجب ذاتی و همراهی او حاصل شده است. و ذات واجب، به سبب تشأن، اشراق، اضافه و ارتباط، مضاف الیه خویش یعنی ممکن را وجود بخشیده است. ممکن، حقیقتی جز ربط و فقر و تعلق محض، نبوده، وجودی غیر از ارتباط و اضافه به تنها حقیقت هستی یعنی واجب بالذات ندارد و در معیت او به سر می‌برد. تحلیل واجب و ممکن به این مفاهیم که واجب، یعنی ذات قائم به خویش و ممکن، یعنی ذات قائم به غیر، دلیلی است بر اینکه ذات قائم به غیر، حتماً غیری را می‌طلبد که به او تکیه کند، و ذات قائم به خویش، مستلزم غیری است که به آن غیر، قوام دهد، غیری که بدون آن ذات نمی‌تواند ایجاد شده، مستقل از او باشد. چون ذاتی او، قیام به غیر است و شی، هیچ‌گاه ذاتی خویش را از دست نخواهد داد، که اگر از دست دهد، چیز دیگری خواهد شد
بررسی تطبیقی علم الهی از منظر حکمت اشراق و حکمت متعالیه
نویسنده:
زینب مشایخی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش تلاش شده تا دو نظریه حکمت اشراق و حکمت متعالیه در باب علم الهی تبیین و تطبیق گردد. درست است که بخشی از موضوع رساله مربوط به حکمت متعالیه است ولی از آنجا که ملاصدرا موسس حکمت متعالیه است و دیدگاه شخصی وی مبین نظریات حکمت متعالیه است دیدگاه این دو بزرگوار یعنی شیخ اشراق و ملاصدرا مورد بررسی قرار گرفته است.در فصل اول این رساله، به مبادی تصوریه و تصدیقیه بحث علم خداوند پرداختیم مطالبی همچون: تعریف علم، اقسام علم و... .فصل دوم به دیدگاه شیخ اشراق اختصاص یافته است. شیخ اشراق بر این باور است که علم واجب به اشیاء، غیر از حضور اشیاء در حضور واجب ،معنای دیگری ندارد علم در واقع همان حضور شیء نزد شیء دیگر است، بنابراین تمام موجودات در محضر حق تعالی حاضرند. دیدگاه شیخ اشراق به علم حضوری علم واجب به اشیاء شهرت دارد. که در انتهای این فصل اعتراضات شیخ اشراق بر نظر ابن سینا در این رابطه مطرح می‌شود که ملاصدرا به پاسخ آن اعتراضات پرداخته و به نوعی از نظریه مشاء دفاع می‌کند.در فصل سوم ،اختصاصاً نظریه ملاصدرا در باب علم ازلی واجب به خود و ماسوا مطرح شده است. ملاصدرا برای تبیین علم واجب به ماعدا ،دوروش را طی می‌کند: اول ،روش حکما و دوم، روش عرفا. در این بخش ،روش برهانی به این نحو بیان شده است که با مقدمات برهانی، علم واجب به ماسوا را در مقام ذات واجب اثبات می‌کند و کمبود دیدگاه مشاء و اشراق را در این می‌داند که علم واجب را در مقام ذات اثبات نمی‌کنند و این موجب نقص ذات واجب می‌شود. در روش عرفانی با بیان چند مقدمه، به این نتیجه می‌رسیم که واجب در مقام ذات، علم به ذات و صفات و لوازم ذات و صفات داشته و هیچ کدام خارج از ذات نمی‌باشد.در فصل چهارم ،علم فعلی واجب تعالی به مادیات از نظر ملاصدرا بیان شده است. ملاصدرا با به کار بردن مبنای اصالت وجود و لوازم آن یعنی :بساطت و وحدت تشکیکی وجود به منظور اثبات مساوقت علم و وجود به بیان کیفیت علم فعلی واجب به مادیات می‌پردازد و این که تغییر در علم فعلی واجب تعالی به مرتبه مادیات، موجب اثبات هیچ نقصی برای وی نمی‌باشد.فصل پنجم نیز نگاهی انتقادی و تطبیقی به هر دو دیدگاه داشته که محوریت این پایان‌نامه را تشکیل می‌دهد.
عرفان در جهان جدید
نویسنده:
علیرضا قائمی نیا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها : دانشگاه معارف اسلامی,
چکیده :
جهان جدید غرب بر پایه خودبنیادی عقل استوار شده است و عقل جدید (عقل خودبنیاد) هرگونه مرجع معرفتی بیرون از خود را نفی می کند. حال چرا در این فضا عرفان اهمیت پیدا می کند؟ عرفان با عقل خودبنیاد، سر ستیز دارد و اهمیت یافتن آن در این جهان، گونه ای پارادوکس به شمار می آید. در این مقاله برآنیم تا پاسخ های مختلفی را که به این پرسش داده شده است، بررسی کنیم. مهم ترین پاسخ هایی که در غرب مطرح شده اند، عبارتند از: سنت گرایی، شالوده شکنی و مخالفت با عقل جدید و ساختی گرایی.
صفحات :
از صفحه 69 تا 86
تحلیل میدان معنایی محبت در کلام امام علی ( علیه السلام )
نویسنده:
صفیه سهرابی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معناشناسی همزمانی براساس نسبتهای موجود در کلام واژگان مربوطه را تحلیل میکند نسبتهای راهگشا در معناشناسی محبت عبارتند از همنشینی، جانشینی، متقابل .با بررسی نظام همنشینی سه نوع همنشین برای حب مشخص شد همنشینهای توصیفی که این همنشینها دارای رابطه این همانی با حب هستند به بیان دیگر این نوع همنشینی بیانگر این است که هر کدام از فاکتورهای توصیف کننده حب در واقع خودش همان حب و ابراز حب است که در این بخش عطا و احسان و کرم دارای چنین رابطه ای با حب هستند که هر کدام بیانگر حب و در واقع بروز آنها نشانه ظهور حب است نوع دیگر همنشینهای تاثیر گذار هستند که فاکتورهایی در این بخش قرار میگیرند که بر روی حب تاثیر گذار باشند و خود شامل دو زیر مجموعه یکی به عنوان تاثیر گذار ایجادی و دیگری به عنوان تاثیر گذار تکمیل کننده است در حوزه تاثیر گزار ایجادی عواملی قرار گرفتند که بر روی حب تاثیر گذارند و این تاثیر گذاری از نوع ایجادی نیز هست به عبارت دیگر عوامل موجود در این بخش سبب ایجادی برای حب هستند که این گروه خود به دو گروه دیگر قابل تفکیک بود 1- شاخه تاثیر گذار رفتاری یا خارجی که این عامل در خارج به صورت رفتار ظهور دارد و به صورت رفتار خارجی سبب ایجاد حب میگرددکه شامل بشر، سخا، حسن خلق، صله رحم، جود،رفق، احسان هستند شاخه دیگر همنشینهای قلبی ( باطنی ) را تشکیل میدهد در این شاخه فاکتورهای که سبب ایجاد حب هستند در مرحله ابتدایی در خارج ظهور ندارند و در واقع مسئله باطنی و قلبی هستند که وقتی این عوامل در قلب و روح ساکن شود سبب ایجاد حب میگردد که شامل ود، حسن ظن،عقل هستند گروه دومی که برای عوامل تاثیر گذار در نظر گرفته شد حوزه تاثیر گذار تکمیلی است فاکتورهای این حوزه گاه ایجادکننده حب هستند و گاه در کنار عوامل دیگر نقش مکمل را ایفا میکنند به این گونه که به وسیله همراهی با عوامل دیگر تاثیر گذار در حب هستند که عبارتند از سخا ورفق، انصاف، رحمت و لطف، علم، تقوا، حسن تدبیر، عتاب عاقل، بشر،حب به خلیل، حقیقی بودن، اعتدال، مشفق ناصح .عامل دیگر در نظام همنشینی عامل تاثیر پذیر از حب است که مشتمل بر فاکتورهایی است که از حب تاثیر پذیر هستند نسبت دیگر در نظام معناشناسی بررسی جانشینهای واژه است آنچه در کتب لغت بیان شده است بیانگر این است که حب دارای حوزه جانشینی فراوانی است به عبارت دیگر واژه های زیادی وجود دارند که میتوانند در رابطه با حب رابطه جانشینی با آن برقرار کنند و جایگزین معنایی خوبی برای این واژه باشند که در جای خود توضیح داده شده است منتها مهم این است که مسئله اساسی در این پایان نامه کشف حوزه معنایی حب در کلام امام علی (ع) است بنابراین واژه هایی که لیاقت جانشینی برای حب راداشتند در روایات جستجوشد اما در کلام امام علی به ندرت این واژه ها به عنوان جانشین محبت یافت شد و یا اصلا یافت نشد و با توجه به اینکه موضوع پایان نامه بررسی معناشناختی واژه حب تنها در کلام امام علی بود لذا آوردن مویدهای روایی از سایر ائمه سبب میشد که گستره معنایی به سخنان سایر ائمه دلالت کند که این مسئله باعث دور شدن نویسنده از هدف وعنوان اصلی نوشته میشد چرا که هدف تشکیل حوزههای معنایی حب فقط و فقط در سخنان گرانقدر امام علی بود بنابراین در این بخش واژه هایی را که از لسان امیر المومنین به عنوان جانشین برای حب میتوانستیم منظور کنیم قرار داده شد در میان جانشینها واژه( ود ) بسیار به حب نزدیک است لذا بر روی آن واژه تمرکز بیشتری شده است و همنشینها و جانشینهای آن نیز بررسی گردیده است نسبت سوم در نظام معنایی مقابلها هستند که در میان عوامل بغض بسیار پررنگ است پس از کشف نظام همنشینها و جانشینها و مقابلها تحلیل ارزشی میدان معنایی حب صورت گرفت لذا میدان ارزشی حب به دو گروه تقسیم میشود میدان معنایی حب مدوح که شامل زیر مجموعه های میدان معنایی حب خدا نسبت به انسان و میدان معنایی محبت خدا با محوریت انسان میشود و گروه دیگر میدا ن معنایی حب مذموم را شامل میشود که در آن نیز کانون محبت مذموم و توسعه کانونی آن مورد بررسی قرار گرفت .کلیدواژه: محبت، ود، امام علی، میدان معنایی، همنشین، جانشین، مقابل
حدوث و قدم از منظر حکیم لاهیجی، تلائمی میان فلسفه و کلام
نویسنده:
یاسر تقی‌زاده طبرسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مبحث قدم و حدوث عالم از جمله مباحثی است که مشاجرات بسیاری را میان متکلمین و فلاسفه مسلمان و حتی حکمای غیرمسلمان ایجاد کرده است.صرف ‌نظر از عرفا که معتقد به نظریه معروف وحدت وجود می‌‌‌باشند و از همین لحاظ بحث از علیّت در میان آثارشان چشمگیر نیست (تا جائیکه برای برخی از آنان تصور رابطه علی، امری محال و ممتنع تصور گردیده است) برای سایر نعله های فکری اسلامی، موضوع علیت از اهمیت خاصی برخوردار است و که موجب آراء گسترده در این باب گردیده است. عدم احتیاج عله العلل و به عبارت دیگر باری تعالی به علت، یکی از مسائلی است که گروههای مختلف فکری را به چالش کشیده است. اینکه چگونه است که همه موجودات نیاز به علت دارند و در عین حال علت نخستین از این امر مستثناست یعنی فرق میان علت نخست و سایر علل و معالیل در چیست. راهگشای این مسأله را می‌‌‌توان در امری جستجو کرد که به عبارت «مناط احتیاج به علت» معروف است. از همینجاست: مدخلی بر این نکته که آیا ملاک نیاز به علت حدوثاست همانطور که متکلمین برآنند و یا امکان می‌‌‌باشد؟ و چه ایراداتی بر این آراء وارد است؟ همچنین گروهی که عالم را قدیم می‌‌‌پندارند، چگونه عقیده خود را قابل جمع با احتیاج عالم به علت نخستین می‌‌‌دانند؟ مقاله پیش رو، به آرای متکلمین و فلاسفه راجع به حدوث و قدم عالم پرداخته و نهایتاً دیدگاههای حکیم متأله عبدالرزاق لاهیجی را در این باره تبیین می کند.
  • تعداد رکورد ها : 174