جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 117
مقایسه مبنای منطق سنتی و منطق فرگه در تحلیل قضیه
نویسنده:
یار علی کرد فیروز جایی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
قضیه، یکی از مهم‌ترین موضوعات منطق است. در طول تاریخ منطق، دربارة اجزای قضیه دیدگاه‌های متفاوتی ابراز شده است. اما منطق سنتی و منطق جدید، که با کارهای فرِگه آغاز شده است، در این زمینه تفاوت مبنایی مهمی دارند. در منطق سنتی قضیة حملی به موضوع و محمول تجزیه می‌شود، اما در منطق فرگه قضیه به تابع و متغیر تجزیه می‌گردد و تحلیل قضیه به موضوع و محمول، به نقد کشیده می‌شود. مقالة حاضر، پس از گزارش هر یک از این دیدگاه‌ها، دیدگاه فرگه را نقد کرده و کوشیده است تا لوازم ناپذیرفتنیِ آن را نشان دهد.
ارزش معرفت شناختی دلیل نقلی
نویسنده:
عبداله محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بیشترین شناخت‌های بشر از راه دلیل نقلی کسب می‌شود. در این میان اعتبار معرفت‌شناختی دلیل نقلی مهم‌ترین پرسشی است که ذهن معرفت‌شناسان را به خود مشغول کرده است. اما این مسئله به چند پرسش بنیادین دیگر منشعب می‌شود: آیا دلیل نقلی توجیه خود را از سایر منابع معرفتی به دست می‌آورد یا اینکه برای توجیه خود نیازمند سایر منابع معرفتی نیست. معرفت‌شناسان غربی در پاسخ به این سوال دو نظریه «تحویل‌گرایی» و «غیرتحویل‌گرایی» را مطرح کردند. غیرتحویل‌گرایان برآنند که دلیل نقلی منبع معرفتی مستقلی در کنار حس و استدلال عقلی است و انسان‌ها برای پذیرش دلیل نقلی موجه بوده و نیازمند مدرک و دلیل اثباتی نیستند و نبود قرینه بر خلاف کافی است. تحویل‌گرایان، برخلاف غیر تحویل‌گرایان معتقدند عدم قرینه بر خلاف کافی نیست و شنونده باید دلیل اثباتی برای پذیرش دلیل نقلی داشته باشد. دلیل نقلی اعتبار خود را از سایر منابع مانند حس و حافظه و عقل دریافت می‌کند. این رساله ادله هر دو گروه را بررسی کرده و پس از نشان دادن اشکالات هر دو، قرابت دیدگاه تحویل‌گرایان با اکثریت دانشمندان مسلمان علم اصول را آشکار می‌سازد. پرسش مبنایی دیگر آن است که آیا دلیل نقلی انتقال‌دهنده معرفت است یا تولید‌کننده آن؟ این تحقیق پس از بررسی ادله هر دو دسته اثبات می‌کند دلیل نقلی نه انتقال‌دهنده معرفت و نه تولیدکننده آن است. پرسش مهم دیگر آن است که دلیل نقلی چه درجه-ای از معرفت را ایجاد می‌کند. این موضوع در میان معرفت‌شناسان غربی کمتر مورد توجه بوده است. این رساله با اشاره به تقسیمات دلیل نقلی از جمله تقسیم به خبر متواتر و واحد، مرتبه معرفتی حاصل از هر یک را جداگانه بررسی کرده است. همچنین توجیه دلیل نقلی را نه بر اساس تحویل‌گرایی و غیرتحویل-گرایی بلکه بر اساس میزان معرفت حاصل از دلیل نقلی واکاوی کرده است. در این رساله اثبات می‌شود خبر متواتر مفید قطع و خبر واحد در بسیاری از موارد مفید اطمینان بوده و قطع و اطمینان هر دو ارزش معرفت‌شناختی دارند.واژگان کلیدی: معرفت‌شناسی، دلیل نقلی، توجیه، تحویل‌گرایی، غیرتحویل‌گرایی، اعتماد، معرفت‌شناسی اجتماعی.
معرفی گزارشی از اثولوجیای ارسطو
نویسنده:
یارعلی کرد فیروز جایی
نوع منبع :
مقاله , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , آثار منسوب
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
پس از آن که ثابت شد اثولوجیا ترجمة آزاد انئادهای (Enneads) چهارم، پنجم و ششم فلوطین بوده و از آنِ ارسطو نیست، سهم ارسطو در خداشناسی اندک شمرده شد و صبغة طبیعی فلسفة او برجسته گشت. اما گرچه اثولوجیای معروف از آنِ ارسطو نیست، به گواهی رساله‌ای که از اسکندر افرودیسی در دست است، وی کتابی به نام اثولوجیا داشته که اسکندر در این رساله، مطالب آن را گزارش کرده است. برخی مطالب این رساله در آثار فیلسوفان مسلمان آمده است، و از این روی، می‌توان گفت فیلسوفان مسلمان به این اثر توجه داشته‌اند، اما ظاهراً به دلیل آنکه اثولوجیای منحول ارسطو، اثولوجیای ارسطو تلقی شده بود، چندان اعتنایی به خلاصة اسکندر از اثولوجیای راستینِ ارسطو نکرده‌اند. انتشار گزارش اسکندر از اثولوجیای ارسطو، تحول مهمی در ارسطوپژوهیِ معاصر پدید خواهد آورد و دوباره صبغة الهیِ فلسفة او را برجسته خواهد ساخت.
بررسی ثنویت نفس و بدن از دیدگاه دکارت و ملاصدرا
نویسنده:
محمود شکری,یارعلی کرد فیروزجایی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا و دكارت دو فيلسوف هم عصراند و بر جوهريـت نفـس و بـدن تأكيـد كـرده، انسـان را متشكل از اين دو جوهر ـ كه يكی مجرد وديگری مادی است ـ می داننـد. آنچـه ديـدگاه ايـن دو فيلسوف را در مقابل هم قرار می دهد، نحوه تمايز نفس و بدن اسـت. براسـاس ديـدگاه دكـارت، بايد گفت تمايز نفس و بدن ذاتی است، اما طبق ديدگاه ملاصدرا، كه برمبنای آن، نفـس و بـدن هركدام مرتبه ای از مراتب ديگری محسوب مـی شـوند، تمـايز ميـان آندو هماننـد تمـايز و تبـاين موجودات هستی، ذاتی نيست، بلكه مرتبـه ای اسـت. نگارنـده بـرهمـين اسـاس در مقـام مقايسـه، ثنويت نفس و بدن را برمبنای ديدگاه دكارت «ثنويت ذاتی» و برمبنای ديدگاه ملاصدرا «ثنويت تشكيكی» نام نهاده و در آخر به اين نتيجه می رسد كه طبق ديدگاه ملاصدرا ثنويت نفـس و بـدن به معنای دكارتی آن، ذهنی و اعتباری است، نه خارجی و حقيقی.
صفحات :
از صفحه 133 تا 154
بررسی کاشفیت علم از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
عیسی مهدوی‌خو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسأله شناخت و ارزیابی اعتبار آن، یکی از مباحث اساسی معرفت‌شناسی است و سرآغاز همه علوم می‌باشد. شناخت هستی و احوالات آن، فرع بر اعتقاد به امکان شناخت و صحت عملکرد ذهن و واقع‌نمایی یافته‌های آن می‌باشد. در مکتب حکمت متعالیه، علم عبارت است از مطلق ادراک، چه ادراک تصورى و چه ادراک تصدیقى، چه یقینى چه غیر یقینى. فلاسفه اسلامی معتقدند که وقتی انسان به اشیای خارجی علم پیدا می‌کند، ماهیّتی عین همان ماهیّت خارجی در ذهن موجود می‌شود و فرق این دو ماهیّت به این است که یکی به وجود ذهنی موجود شده است و دیگری به وجود خارجی موجود بوده است. وجود صورتهای اشیاء خارجی در ذهن را «وجود ذهنی» اشیاء می‌گویند. فلاسفه حکمت متعالیه نیز درباره حقیقت علم و آگاهی نسبت به اشیاء خارجی، به بحث و گفتگو پرداخته‌اند. عده‌ای گفته‌اند که نسبت علم به موجودات عینی، همان حصول ماهیت شیء خارجی در ذهن است؛ صورت ذهنی ما، ظهور ماهیت و ذات شیء خارجی است. البته در مقابل این دیدگاه، اقوال دیگری مثل قول به شبح و اضافه نیز وجود دارد. ملاصدرا به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت قائل است و طبق این دیدگاه، حقیقت انطباق به این همانی و وحدت تشکیکیِ عینیِ وجودِ برترِ ماهیت و وجود خاص آن بازمی-گردد. در اصطلاح، سلسله تشکیکی وجود، هر مرتبه کامل‌تری بر مرتبه ناقص‌تر، منطبق است؛ یعنی نحوه وجود کامل است که انطباق بر ناقص را ایجاب می‌کند. این انطباق و این همانی عینی، در ذهن، به صورت وحدت و این همانی ماهوی مراتب مذکور منعکس می-شود؛ به این نحو که هر مرتبه کامل‌تری، هم وجود خارجی برتر ماهیات مراتب ناقص‌تر است و هم در مقایسه با وجود خارجی خاصِ محقق یا متصور این ماهیات، وجود ذهنی آنهاست. به نظر حکماى اسلامى مسئله حکایتگرى و انکشاف علم نسبت به معلوم و تطابق میان آندو متکى بر اتحاد ذاتى و ماهوى است؛ زیرا بى‌شک وجود خارجى با وجود ذهنى مغایرت دارد و هیچ کس نمى‌گوید در هنگام علم موجود خارجى به ذهن منتقل و نزد او حاضر مى‌گردد. بلکه بى‌گمان وجودى دیگر و مستقل است. حکماى اسلامى از طریق اتحاد ماهوى میان وجود ذهنى و وجود خارجى فاصله میان ذهن و خارج را برداشته و کاشفیت و حکایتگرى و انطباق را حلّ کرده‌اند.
خطاناپذیری علم حضوری با نظر به شبهات
نویسنده:
علی سرخه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مبنای صحت و ارزش معرفت شناختی علوم حصولی،علم حضوری است. علم حضوری مبتنی است بر معنایی بسیط از عینیت که بدون واسطه در ذهن فاعل شناسا حضور دارد .از دیدگاه فیلسوفان مسلمان، علم حصولی تکیه گاه خوبی برای معرفت شناس نیست؛ چرا که با مشکل ضمانت صدق، مواجه است.این امکان فقط در علم حضوری برای ما متصور است نه در علم حصولی چون در علم‌ حضوری، خطا قابل‌ طرح‌ نیست. از آنجا که‌ در علم‌ حضوری، حقیقت‌ عینی‌ معلوم، هست و جایی‌ برای‌ صورت‌ و معلوم‌ بالذات‌ نیست، مسئله‌ حکایت، مطابقت، صدق‌ و کذب‌ قابل‌ طرح‌ نیستند. دلایل خطاناپذیری علم حضوری عبارتند از:عدم واسطه (صورت)،اتصال وجودی(اتحاد عالم با معلوم)،اتحاد علم و معلوم،عدم اتصاف به قواعد منطقی و مفهومی،بازگشت علم حصولی به علم حضوری. در پاسخ به تمام شبهات علم حضوری می توان گفت: علم حضوری با علم حصولی همراه است.یعنی در کنار هر علم حضوری یا شهودی،یک علم حضوری نهفته است؛علاوه بر این ذهن بعد از علم حضوری یا حصولی،یک تفسیر از آن ارائه می دهد؛که گاه این تفسیرها با خود آن علم حصولی نیز تطابق ندارد.باید میان «علم حضوری» و «علوم حصولی» همراه آن، که یا تعلیل و علت یابی اند یا تعبیر و تفسیر، تفکیک کرد و از تعمیم احکام یکی به دیگری خودداری کرد.با این حال شخصی بودن علم حضوری مانع انتقال فهم و بین الاذهانی بودن آن نیست. ذهن همواره مانند دستگاهی خودکار، از یافته های حضوری عکس برداری می کند و صور یا مفاهیم خاصی را در خود فراهم کرده، بایگانی می کند، سپس بر اساس دانسته های خود، آنها را تفسیر و تبیین می نماید و علت پیدایش آنها را می کاود و به تجزیه و تحلیل می پردازد. این فعالیت های ذهنی، که بسیار سریع انجام می گیرند، غیر از علم حضوری اند ؛اما تقارن و همزمانی آنها با علم حضوری منشأ اشتباه می گردد. بدین سان، اشخاص آنچه را با علم حضوری می یابند واقعیت و هستی شان است منهای ماهیات یا مفاهیمی همچون مجرّد یا جوهر یا مدبّر بدن بودن. در مرتبه علم حضوری به خود، حتی مفهوم «من» نیز علمی حصولی است.
بررسی مقایسه‌ای پاسخهای حکمت مشاء و حکمت متعالیه به انتقادات غزالی بر فیلسوفان در مسایل معاد جسمانی و قدم عالم
نویسنده:
محمد بهرامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
غزالی در کتاب تهافت الفلاسفه بیست مسأله از آراء و عقاید فلاسفه را بیان و آنها را محتاج نقدو در سه مسأله‌ی، قدم عالم، علم خدا به جزئیات و معاد جسمانی، آنها را مستحقق تکفیر می‌داند. غزالی در مسأله قدم عالم ابتدا سه دلیل از فلاسفه که تقریباً لفظ به لفظ از کتاب دانش‌نامه علائی ابن سینا می‌باشد بر قدم عالم بیان کرده و سپس بر هر کدام از آنها اشکالاتی وارد می‌کند. غزالی ادعا دارد که دین حدوث زمانی عالم را مطرح می‌کند، اما فلاسفه آنرا نپذیرفته و با آن مخالفت می-کنند و به قدیم بودن عالم اعتقاد دارند لذا مستحق تکفیر می‌باشند. فلاسفه مشاء اعتقاد دارند که دین جزء حدوث ذاتی عالم چیزی را نگفته و به حدوث زمانی عالم اشاره‌ای نکرده است و منظور آنها از قدم عالم، قدیم زمانی می‌باشد. فلاسفه متعالیه اعتقاد دارند که دین حدوث زمانی را می‌گوید؛ اما این حدوث زمانی با حدوث زمانی مورد نظر غزالی تفاوت زیادی دارد.غزالی دربارۀ معاد جسمانی ادعا می‌کند که فلاسفه، معاد جسمانی را انکار می-کنند، لذا مستحق تکفیر می‌باشند. اگرچه ابن سینا در رساله اضحویه معاد جسمانی را انکار کرده است، اما در کتاب الهیات شفاء و الیهات نجات آنرا به صورت تعبدی پذیرفته اما عقل را از درک و اثبات آن عاجز دانسته است. صدرالمتألهین ادعا می‌کند که با اصول و قواعد عقلی، توانسته معاد جسمانی را اثبات کند. اما اینکه آیا بدن محشور که صدرا آنرا اثبات کرده است همان بدن دنیوی مورد نظر دین می‌باشد، یا یک بدن مثالی، قابل تامل است.
الگوی حکومت مطلوب در فلسفه سیاسی مشاء و ظرفیت‌های آن در عصر حاضر
نویسنده:
مرتضی یوسفی راد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهمسأله مشارکت مردم در امور سیاسی از دغدغه‌های اساسی متفکرین سیاسی عصر حاضر می‌باشد. چنین دغدغه‌ای امروزه در قالب نظام‌های سیاسیِ مردم‌سالار در تلقی‌های مختلف خود را نشان داده است. مساله این رساله آن است که در فلسفه سیاسی مشاء مردم از چه جایگاهی در امر سیاست برخوردارند؟ جامعه سیاسی ما ناگزیر است یا به مفاهیم تولیده شده خاصه مسأله مردم‌سالاری در همان هنجارها و انگاره‌های فکری که چنین مسأله در آنها تولید شده تن در دهد و آن را پذیرا باشد یا با توجه به سنت فلسفی خود و با اعتقاد به توانمندی آن نسبت به جایگاه برجسته مردم، آن را به بازتولید وا دارد. فلسفه سیاسی مشاء والگوی حکومت مطلوب آن از جمله سنت‌های توانمند فلسفی حیات سیاسی گذشته ماست که در زمان خود توانمندی خود را در مواجهه با رویکرد غایت‌گرایانه از زندگی سیاسی نشان داده است. پرسش آن است الگوی حکومت مطلوب فلسفه سیاسی مشاء از چه ماهیتی برخوردار بوده و از چه قابلیت‌ها و ظرفیت‌هایی برای جایگاه و نقش آفرینی مردم در امر سیاست برخوردار می‌باشد؟ ادعا آن است که فلسفه سیاسی مشاء در عصر خود الگوی حکومتی خود را بر پایه حاکمیت عقل و شرع و پیوند دین و دنیا و معنویت ارائه نمود و ماهیتی عقلانی ـ وحیانی به خود گرفت و در عصر حاضر نیز بنیان‌های نظری و معرفتی آن مولد ظرفیتی است که می‌تواند مسأله مردم‌سالاری را در هنجارها و انگاره‌های نظری و ارزشی خود بازتولید نماید و الگوی حکومتی خود را حکومتی مردم گرا و سازگار با مردم‌سالاری نشان دهد درعین‌حال لازم نیاید نظام سیاسی ملتزم به رویکردهای اومانیستی، سکولاریستی و فردگرایی از مردم‌سالاری گردد آن گونه که در لیبرال دموکراسی مشهود است.در مبانی نظری و معرفتی حکومت مطلوب فلسفه سیاسی مشاء، مشارکت مردم هم شرط وجود و بقاء و هم شرط کمال فرد است و نیز هم در سطح نیازهای مادی و معنوی و هم در سطح مصالح فردی و مصالح جامعه نقش آفرینی می‌کند. از سوی دیگر تحقق این نوع مشارکت متوقف بر حضور و مشارکت مردم در ساختار قدرت در امر تصمیم گیری‌های کلان می‌باشدو در نهایت در این نوع حکومت، رسالت و وظیفه حکومت دخالت دادن فرد در سرنوشت سیاسی خود بوده و وظیفه فرد مشارکت کردن در قدرت و تصمیم‌گیری‌ها جهت حفظ وجود و فعلیت و تکمیل کمالات خود است و حکومت نیز با لزوم فراهم ساختن زمینه‌های آن، ناگزیر از پاسخگویی به خواسته‌ها و نیازمندی‌های مردم در دو سطح مادی و معنوی می‌باشند.
جایگاه حکمت در مدینه فاضله از منظر افلاطون و فارابی
نویسنده:
محمدصادق تقی زاده طبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
انسان به عنوان موجودی که دارای سرشتی اجتماعی بوده و ذاتاً به دنبال سعادت و کمال است نیازمند بستری مطلوب برای نیل به أهداف عالیه خود می باشد.جامع? در پرتو حکمت بهترین زمینه برای ظهور و بروز استعدادهای بالقوه در انسان است تا بتواند با به فعلیت رساندن آن قوا به کمالات والای انسانی دست یابد. افلاطون به عنوان نخستین فیلسوف با طرحی نوین در قالب آرمان شهر و جامع? فاضله در این عرصه گام نهاد. پس از او نیز فارابی به عنوان موسس فلسفه اسلامی با بهره گیری از منابع وحی و تعالیم دین مبین اسلام در جهت إعتلای مقامات انسانی، ایده مدینه فاضله را مطرح کرد. هر دو فیلسوف با بیان اینکه تنها از راه جامعه حکمت‌محور می‌توان به سعادت حقیقی دست یافت، شرط اساسی و بنیادین تشکیل چنین إجتماعی را حاکم حکیم و زمامدار فیلسوف می‌دانند.در حقیقت آن چه در منظوم? فکری این دو پیشگام در طرح مدین? فاضله ضرورت پیدا می‌کند، زیستن در پرتو حکمت و حکومت حکیم است که موجبات سیر صعودی و در نهایت وصول به قله کمال را فراهم می آورد. از این رو نوشتار حاضر به تبیین و توضیح جایگاه حقیقی حکمت در مدین? فاضله افلاطون و فارابی پرداخته است.
  • تعداد رکورد ها : 117