جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 113
برهان وجودی
نویسنده:
عسکری سلیمانی امیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
برهان وجود، نوع برهان برای اثبات وجود خدا، نشان می دهد که مفهوم خدا به گونه ای است که عقلاً باید موجود باشد وگرنه مستلزم تناقض است. در این نوشتار، تقریر آنسلم و دو تقدیر دکارت از برهان وجودی ارائه شده است و از میان اندیشمندان مسلمان تقریر مولی مهدی نراقی و محمد حسین غروی اصفهانی و تقریر بعضی از فضلا ذکر شده است.
صفحات :
از صفحه 63 تا 100
مبانی اخلاق در دین
نویسنده:
محمدرسول روزبه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
نسبت نفس و معرفت در حکمت صدرایی و تاثیر آن بر معاد شناسی
نویسنده:
حسن پناهی آزاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
صدرالمتألّهین در تحلیل نشآت اُخروی نفس، از مبانی و دلایل متعدّد هستی‌شناختی، نفس‌شناختی و معرفت‌شناختی بهره‌برداری کرده است. تحقیق حاضر با استفاده از این مبانی و دلایل، نسبت نفس و معرفت را از منظر صدرالمتألّهین به دست آورده و با استفاده از این نسبت، به تحلیل احوال و نشآت اُخروی (لذّت و ألم اُخروی، تجسم اعمال و خلود) و چگونگی درک حقایق اُخروی برای نفس پرداخته است.نفس، وجودی مجرّد است که به بدن تعلّق تدبیری دارد. معرفت نیز امر وجودیِ مجرّد و طبق قواعد و دلایل موجود در مکتب صدرایی، با نفس تحقّق است. اتّحاد نفس با معرفت‌های حسّی و خیالی، در تحلیل پذیرفته صدرا، مبتنی بر علیّت نفس نسبت به آن مدرَکات است؛ اما در نگاه ممتاز وی، این اتّحاد، مبتنی بر نسبت تشأن میان نفس و مدرَکات نفس است. از سوی دیگر، نفس وجودی زوال‌ناپذیر است؛ بنابراین، مدرَکات، عقائد، نیّات ملکات و درپی آن، اعمال نفس نیز که با آن یگانگی وجودی دارند، فناناپذیر می‌باشند. به بیان منطقی، مدرَکات، نیّات، عقائد، ملکات و اعمال نفس با نفس اتّحاد وجودی دارند؛ نفس حقیقت وجودی زوال‌ناپذیر است؛ در نتیجه مدرَکات، نیّات، عقائد، ملکات و اعمال نفس اموری زوال‌ناپذیرند.علاوه بر این، نفس و معرفت هر دو از اقسام وجودند و هر آنچه از اقسام وجود باشد، داری احکام و ویژگی‌های وجود، ازجمله تشکیک و ذومراتب بودن، نیز خواهد بود؛ بنابراین، نفس و معرفت دارای مراتب وجود هستند؛ یعنی همچنان که وجود دارای مراتب طبیعت، مثال و عقل است، نفس و معرفت نیز دارای همین مراتب می‌باشند و نفس در هر مرتبه از مراتب ادراکی (حسّی، خیالی و عقلی)، متعیّن به همان مرتبه وجودی است. نفس در حیات دنیوی (که موطن ظاهر موجودات است) با مدرَکات و معرفت‌های ظاهری محشور است؛ اما در حیات اُخروی (که موطن به ظهور رسیدن باطن حقایق وجودی است) با علم باطنی (حضوری) نسبت به باطن حقایق هستی؛ ازجمله باطن هستی خود همراه (بلکه یگانه به یگانگی وجودی) است. البته نفس در حد ذات خود، نوع هیولانی حیوان ناطق (انسان) است و با کاوش‌های عقل نظری و کارکردهای عقل عملی، به تعیّن هویت خود می‌رسد؛ لذا درجات نفس وابسته به درجات عقل نظری و عملی است و مراتب حیات اُخروی نفس، در گرو فعلیّت‌هایی است که برای نفس با کاوش‌های عقل نظری و فعالیّت‌های عقل عملی تحقّق یافته باشند.از آنجا که عالَم پس از مرگ، در حقیقت باطن عالم طبیعت است و نفس در آن مرتبه وجودی همچنان باقی و با فعلیّت‌های نظری و عملی خود متحد است و از سوی دیگر علمِ اُخروی، علم حضوری است و نه علم حصولی، نفس در آن مرحله از حیات خود، باطن حقایق هستی ازجمله باطن خود و مدرکات، نیّات، عقائد، اعمال و ملکات خود را به علم حضوری مشاهده می‌کند و همین مشاهده و درک حضوری، منشأ لذّت و ألم، تجسّم اعمال و خلود نفس در نعمت و یا عذاب اُخروی می‌گردد. نکته قابل توجه این است که نفوسی که گرفتار اشتغالات دنیوی و مادی هستند، در حیات دنیوی از درک باطن معرفت‌ها، نیّات، عقائد، اعمال و ملکات خود ناتوانند؛ اما با ورود به عالَم مثال (باطن عالم طبیعت) و کنار رفتن پرده‌های غفلت و حجاب‌های مادی، حقیقت عینی باطنی آن امور را که خود در دنیا رقم زده‌اند مشاهده می‌کنند. بنابراین، احوال و نشآت اُخروی نفس، اموری منبعث از متن نفس هستند نه اموری عارضی و الحاقی به نفس و طبق بیان قرآن، نفس در حیات اُخروی خود اعمال خیر یا شر را می‌بیند (فمن یعمل مثقال ذرّه خیرا یره و من یعمل مثقال ذرّه شرّا یره؛ آیه7و8 سوره زلزال) نه آثار و نتایج آنها را. همچنین با استفاده از این تفسیر می‌توان گفت نشآت اُخروی نفس، یعنی لذّات و آلام اُخروی و مواطن آن، ازجمله بهشت و جهنم، حقایقی هستند که تحقّق بالفعل دارند و استفاده قرآن و سنت از فعل ماضی در ذکر مراحل و مقاطع حیات اُخروی و معاد مانند «اُعدّت للمتّقین» آیه133 سوره آل‌عمران، درباره بهشت یا «اُعدّت للکافرین» آیه24 سوره بقره، درباره جهنم، مجازی و یا نیازمند به تأویل نیستند.کلیدواژگاننفس، معرفت، ادراک باطنی، علم حضوری، لذّت اُخروی، ألم اُخروی، تجسّم اعمال، خلود، برزخ، بهشت، جهنم.
بررسی مبانی معرفت‌شناختی و روش شناختی علم دینی از منظر آیت‌الله مصباح یزدی
نویسنده:
آسیه گنج خانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با پیشرفت روزافزون علوم طبیعی و علوم انسانی، مسئله چگونگی مواجهه دین با این علوم مطرح می‌شود. در اثبات، نفی و انکار رابطه علم و دین و علم دینی، دیدگاه-ها مختلف است. با توجه به اهتمام ویژه حضرت علامه مصباح یزدی به علوم انسانی اسلامی و ویژگی خاص دیدگاه ایشان در پرداختن به مبانی فلسفی علوم انسانی و علم دینی، تحقیق پیش‌رو با بکارگیری روش تحلیلی و توصیفی به بررسی نظریات حضرت استاد در رابطه با علم دینی و مبانی معرفت شناختی و روش شناختی آن -پرداخته و از منظر ایشان، به برخی ابهامات پاسخ می‌دهد.از دیدگاه ایشان، دین وظیفه‌ای در قبال کشف روابط علّی میان پدیده‌‌ها ندارد. آنچه برای دین ضرورت دارد، شناخت و بیان تأثیر پدیده‌‌ها در سعادت و شقاوت انسان است. این امر در بسیاری موارد با عمل اختیاری انسان در ارتباط است. با توجه به بررسی کنش‌های ارادی و آگاهانه انسانی و احکام، آثار و پیامدهای آن در علوم انسانی، علم دینی در گستره علوم انسانی اسلامی محقق خواهد بود. از دیدگاه علامه مصباح، آنچه به علوم انسانی موجود، صبغه الحادی می‌دهد، مبانی فلسفی و بخصوص مبانی معرفت‌شناختی است. اثبات امکان علم به واقع، بررسی موانع معرفت صحیح، رد مبانی تجربه گرایی و لزوم یقین معرفت شناختی در استناد نتایج بدست آمده به دین، از ویژگی‌های دیدگاه حضرت استاد است. در علم دینی روش و منبع، شرط نیست. بلکه نظریه‌های بدست آمده از وحی، عقل و... باید در راستای کمال حقیقی انسان در حوزه باورها و ارزش‌ها و با متدولوژی صحیح –روش فقاهتی- باشد. در این نظریه، "مراجعه به وحی"، یک روش در گردآوری و تولید نظریه‌های علمی بوده، ارزش معرفتی یقین حاصل از آن، کمتر از معرفت‌های یقینی دیگر نیست.
نحوه تعلق علم به امور مادی از منظر فلسفه اسلامی
نویسنده:
رضا قاسمیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
«علم به امور مادی» نزد حکیمان مسلمان مساله ای سابقه دار و مهم بوده و کمتر حکیمی را می‌توان یافت که در این مساله ورود نکرده باشد. مراد از «مادی» هر آن چیزی است که متقوم به ماده باشد.حکمای اسلامی در خصوص این علم به دو گروه عمده تقسیم شده اند؛ حکمای مشاء واغلب اصحاب حکمت متعالیه خصوصا صدر المتالهین در بسیاری از آثار خود،مدافع حصولی بودن این علم در مورد انسان می‌باشند که بر اساس آن هنگام ادراک حسی شیء مادی،صورتی از آن در قوه ادراکی قرار گرفته و نسبتی حلولی یا صدوری با آن دارد و همین صورت مناط انکشاف خارج می‌گردد، در مقابل، حکمای اشراقی و صدرالمتالهین (در علم نفس به بدن و قوای بدنی خود )این علم را حضوری دانسته‌اند که بر اساس آن عین خارج مادی بدون استعانت ازهر صورتی نزد انسان حاضر می‌شود. در علم حق تعالی به مادیات نیز این دو نگاه متفاوت وجود دارد، عمده مشائین از طریق ارتسام صورت های اشیاء در ذات واجب، و«علی نحو الکلی» آن را تبیین می‌کنند و در مقابل حکمای اشراق و اصحاب متعالیه این علم را حضوری می‌دانند با این تفاوت که اشراقیان این علم را همانند علم به مادیات به بصرارجاع داده اند ولی اصحاب حکمت متعالیه آن را از طریق علم به علت و [ازطریق] وجود برتر و بسیط الحقیقه بیان می‌دارند. مساله واقع نمایی در علم حصولی با اشکالاتی مواجه است و در علم حضوری می‌توان آن را از طریق صورتگیری قوه خیال تبیین کرد. سخن حق در مورد علم، چه در انسان و چه در واجب، این است که این علم حضوری است و در واقع،اختلاط با ماده و ضعف وجودی شیء،مانع ادراک حضوری آن نیست، بعلاوه اینکه مجردات مادیات، آنها را به صورت جمعی وثابت -ونه متفرق الوجود- ادراک می‌کنند.
بررسی شبهات جدید مبناگرایی اسلامی با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
رضا باذلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مبناگرایی کهن‌ترین دیدگاه درباره ساختار و شاکله توجیه به شمار می‌رود. اغلب حکمای مسلمان در دو حوزه تصورات و تصدیقات قائل به قرائت خاصی از مبناگرایی هستند. در مبناگرایی اسلامی، معارف چه تصوری و چه تصدیقی به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم می‌شوند. معرفت‌های نظری مبتنی بر معرفت‌های بدیهی بوده، توسط آنها معلوم می‌گردند؛ اما معلومات بدیهی، بی‌نیاز از دیگر معلومات هستند. وجه تمایز مبناگرایی اسلامی با سایر قرائت‌های مبناگرایی، نخست در ویژگی معلومات پایه (بدیهی بودن) و دوم در کیفیت ابتنای نظریات بر بدیهیات است. ابتنای نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل می‌گیرد. دیدگاه علامه طباطبایی در این مورد همانند دیگر فلاسفه مسلمان است؛ اما با این اختلاف که ایشان بدیهیات تصدیقی واقعی را منحصر در اولیات کرده‌اند. مبناگرایی به ویژه در این اواخر با سربرآوردن دیدگاه‌های رقیب، با چالش‌های جدیدی مواجه شده است. از جمله‌ی این چالش‌ها می‌توان به انکار باورهای پایه، نفی ویژگی خطاناپذیری باورهای پایه، استدلال ویتگنشتاین علیه زبان خصوصی، شکاکیت درباره جهان خارج، عدم تکرار حد وسط در بدیهیات و ... اشاره کرد. سوال اصلی تحقیق این است که آیا مبناگرایی اسلامی به خصوص با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی توان پاسخ‌گویی به شبهات جدید و دفع آن‌ها را دارد؟ روش تجزیه و تحلیل مطالب، روش عقلی و فلسفی و روش گرد‌آوری اطلاعات، روش کتابخانه‌ای است. نگارنده در حد بضاعت خویش، اشکالات مطرح شده را نقد و بررسی کرده و در پایان نتیجه گرفته است که بسیاری از این مناقشات بر اثر عدم درک صحیح مبناگرایی به ویژه مبناگرایی اسلامی وارده شده است. مبناگرایی اسلامی با تکیه بر فلسفه اسلامی از چنان ظرفیت و قابلیتی برخوردار است که شبهات مطرح شده به هیچ وجه یارای کنار گذاشتن و زیر سوال بردن آن را ندارند. بنابراین دیدگاه مبناگرایی به خصوص قرائت اندیشمندان مسلمان همچنان کامل‌ترین و بهترین نظریه‌ای است که در ساختار و شاکله توجیه ارائه شده است.
بررسی تطبیقی وجود محمولی در حکمت متعالیه و فلسفه‌ی کانت و تحلیلی
نویسنده:
مسعود صادقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در فلسفه‌ی اسلامی سوال در مورد محمول واقع شدن وجود، قبل از فارابی مطرح بوده است. بعدها این سوال به صورت جدی‌تری مطرح شد. فیلسوفان مسلمان از طریق قاعده‌ی فرعیه محمول واقع شدن وجود را به چالش کشیده‌، معتقدند اگر در یک هلیه‌ی بسیطه وجود محمول واقع شود دور یا تسلسل پیش می‌آید. در فلسفه غرب نیز محمول واقع شدن وجود مورد تردید و انکار واقع شده است. آغازگر داستان انکار وجود محمولی، هیوم است اما این انکار بیشتر یاد آور نام کانت است. وی می‌گوید وجود محمول واقعی نیست. محمول واقعی آن است که باعث افزایشی در مفهوم موضوع شود اما وجود چون چنین نیست، صرفا نقش رابط را ایفا می‌کند. کانت پس از انکار وجود محمولی برهان‌های وجودی در اثبات وجود خدا را، به دلیل اینکه در این برهان‌ها وجود یک محمول واقعی قلمداد شده است، مخدوش می‌داند. همچنین گزاره‌های وجودی را ترکیبی می‌داند. فیلسوفان تحلیلی نیز ویژگی بودن وجود را انکار کرده‌اند. ایشان وجود را یک محمول درجه دوم می‌دانند. محمول درجه دوم محمولی است که فقط بر مفاهیم حمل می‌شود نه بر اشخاص. در تحلیل فیلسوفان تحلیلی از گزاره‌های وجودی، وجود در جایگاه سور قرار می‌گیرد، لذا معتقدند وجود چیزی بیش از سور قضیه نیست. استدلال ایشان این است که اگر وجود بر اشخاص حمل شود، گزاره‌های وجودیِ موجبه، همان‌گو و سالبه‌ی آنها خودشکن خواهند شد. در دیدگاه ایشان بحث وجود محمولی به مثابه یک بحث منطقی بلکه یک بحث زبانی مطرح شده است.با معیار قرار دادن هستی‌شناسی صدرا خصوصا بحث‌هایش در مورد اصالت وجود، ثبوت الشیء بودن و عکس الحمل بودن گزاره‌های وجودی، نتیجه می‌شود که دیدگاه کانت و فیلسوفان تحلیلی صائب نیست. سه اشکال اصلی بر کانت وارد است. اول اینکه معیار وی در مورد محمول واقعی و غیر واقعی معیاری اعتباری است که می‌توان در مقابل آن به معیارهای دیگری دست یازید؛ دوم اینکه گزاره‌های وجودی ترکیبی انتزاعی‌اند نه ترکیبی محض؛ سوم اینکه بر اساس اصالت وجود و حرکت جوهری آن، وجود است که می‌تواند به عنوان یک ویژگی فزاینده ابراز هویت کند. استدلال اصلی فیلسوفان تحلیلی نیز به دلیل اینکه گزاره‌های وجودی دلالت بر ثبوت‌الشیء می‌کنند مخدوش است. همچنین نظریه صدرا درمورد تخصص وجودروشن می‌کند که وجود حقیقتا باید بر اشخاص حمل شود. تعریف وجود محمولی نیز نشان می‌دهد که بحث وجود محمولی یک بحث فلسفی-منطقی است. اما برهان وجودی نه به خاطر محمول واقع نشدن وجود بلکه به دلیل خلط بین مفهوم و مصداق واجب‌الوجود مخدوش است.
علم الهی از دیدگاه غزالی و علامه طباطبایی
نویسنده:
محمدابراهیم شهاب
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پایان نامه در چهار بخش علم الهی از دیدگاه غزالی و طباطبایی را بررسی می کند. بنیاد دیدگاه غزالی در علم خداوند به ذات خود بر حی بودن اوست حدوث عالم دلالت براراده خداوند و اراده دلالت برعلم دارد و هر دو بر حیات و هر موجود زنده ای به خود علم دارد اصلاحی بودن به شعور به نفس و علم به ذات است. گذشته از آن آنگاه به دیگران علم داده است به خود به نحو اعلی علم دارد. غزالی بر علم خداوند به موجودات دلیل می آورد که وجود یا حادث است یا قدیم و قدیم ذات و صفات خداوند است و ماسوای کل حادث به اراده اوست و از این روی معلوم مرید او از نگاه غزالی جزییات نامتناهی در آینده هم مانند ذات و صفات خداوند به علم ازلی نامتناهی غیر کسبی و غیرضروری مبتنی بر اراده قدیم مکشوف اوست. از نظر علامه طباطبایی خداوند مجرد از ماده و خالی از قوه است و هرچیزی که چنین باشد به خود علم دارد (علم به ذات) و علم حضور شیء برای شیءو چون خداوند وجود صرف و بسیط است و وحدت است و وحدت حقه دارد همه کمالات را به گونه برتر و والاتر بدون تمایز و جدایی از یکدیگر دارد. به همین دلیل او به همه موجودات در مرتبه ذات خود علم حضوری ازلی ضروری و .... تفصیلی در عین اجمالی و اجمالی در عین تفصیلی دارد. (علم قبل از ایجاد). از آنجا که همه موجودات معلولهای خداوند هستند وجودهای رابطی دارند و معلول عین ربط به علت است و وابسته به او و با یک یا چند واسطه به او منتهی می شوند معلوم حضوری خداوند در مرتبه وجودشان به صورت متکثر متمایز فعلی و واقعیت مند است اگر مجرد باشند به خود آنها واگر مادی باشند به صورشان (علم بعد از ایجاد) طباطبایی همچنین امکان تبیین علم تفصیلی را براساس اطلاق وجودی خداوند لازمه فرض وجوب وجود بالذات طرح می کند که نظر خاص اوست.
تبیین معناشناختی و غایت شناختی اسماءمتوالیه الهی در قرآن کریم
نویسنده:
محمدحسن سراج صادقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده :قرآن کریم کتاب هدایت انسان به سوی سعادت و کمال است. و یکی از شناخت‌های لازم برای رسیدن به سعادت و کمال، شناخت باری تعالی و نام‌ها و اوصاف اوست.ذکر نام‌های خداوند در قرآن نیز در راستای همین هدف کلی بوده است. اسماء الهی به صورت‌های گوناگونی در قرآن ذکر شده‌اند. در این رساله، دسته‌ای از اسماء الهی مانند « السَّمیعُ الْبَصیرُ » و « الْعَزیزُ الْحَکیمُ » که پشت سر هم ذکر شده‌اند، اسماء متوالیه الهی نامگذاری و بررسی شده است. در قرآن کریم 72 ترکیب، همانند دو ترکیب یاد شده وجود دارند که همگی در این رساله بررسی شده‌اند. پرسش اصلی رساله این است : « اسماء متوالیه الهی به چه معنا و هدفی در قرآن ذکر شده‌اند؟ » به همین سبب، روش مورد استفاده، روش تفسیری قرآن به قرآن همراه با تحلیل سیستمی آیات بوده است. برای این منظور، اقدامات ذیل انجام شده است : 1- نقل آیاتی که ترکیب واحدی از اسماء متوالیه الهی در آن‌ها ذکر شده‌اند، 2- واژه شناسی اسماء مورد نظر بر اساس منابع لغت، 3- تدبر در آیات به هدف کشف مناسبت اسماء متوالیه ذکر شده در آن‌ها با محتوای آیات و کشف غرض هدایتی مشترک در آن‌ها،4-بیان سبب تقدم و تأخر در اسماء مورد بحث، 5-بررسی تفاسیر و عملکرد آن‌ها در تفسیر آیات مربوطه ( حدود یک صد و پنجاه تفسیر ). دراین ضمن، پرسش‌های فرعی دیگری برای نخستین بار مطرح، و در باره آن‌ها نظریه پردازی شده است. مانند بحث از ترکیبات معکوس، چون « علیم حکیم » و « حکیم علیم » و تفاوت آن‌ها. در این رساله همچنین، دو نظریه به اثبات رسیده است. یکی از آن‌ها در باره وجود غرض هدایتی مشترک در تمام آیاتی است که ترکیب واحدی از اسماء متوالیه الهی در آن‌ها ذکر شده اند. و دیگری درباره سبب تقدم و تأخر اسماء متوالیه الهی بر یکدیگر است. بررسی تمام ترکیبات اسمائی نشان می‌دهد کهیا ظهور اسم اول مقدمه ای برای ظهور اسم دوم است، و یا تقدم اسمی ‌بر اسم دیگر به جهت یادآوری یا یادآوری همراه بارفع یک توهم می‌باشد. واژگان کلیدی :اسماء متوالیه الهی، صفات خداوند، پشتیبانی از دین و مومنین، ترکیبات اسمائی، ترکیبات معکوس، تقدم و تأخر اسماء متوالیه الهی
بررسی عقلانی معنای زندگی با تکیه بر قرآن کریم
نویسنده:
محمدمهدی قائمی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مساله معنای زندگی و پرسش از حقیقت و چرایی حیات، هدف و فرجام زندگی، اساسی‌ترین دغدغه هر انسان آگاه است. بی پاسخی به مجموعه‌ای از پرسش‌ها در باره غایت، ارزش، کارکرد، خلاصه چرایی و سرانجام زندگی، موجب فرو غلتیدن به گرداب پوچی، سردرگمی، افسردگی، اضطراب و ناآرامی و در یک کلمه، بی معنایی استمعناداری زندگی هم با تبیین عقلی قابل بیان است و هم بیان وحی، روشنگر و کاشف هدف و معنا در زندگی است و هم با روش کارکردگرایانه قابل توجیه است. آن معنا از زندگی انسان را از تفرد، احساس پوچی و یأس رهایی می‌بخشد که با نوعی کشف در نگرش تکوینی صورت پذیرد. تلقی‌های اعتبارگونه و قراردادی و عدم کشف رابطه تکوینی انسان با خداوند انسان را از تنهایی و سردرگمی نجات نمی‌بخشد. پاسخ به پرسش چیستی «معنای زندگی» جز از راه شناخت انسان میسر نیست. معنای زندگی به هر سه معنای هدف، کارکرد و ارزش و قرار دادن زندگی در راستای آن مطرح است. نتیجه این بحث بدون لحاظ هدف آفرینش و مبدأ و معاد، تلاش بیهوده است. پس معنای زندگی انسان تابعی از وجود او و متناسب با آن و نیز با توجه به اهداف و اغراض آفرینش قابل پاسخ‌گویی است، هدف نهایی در زندگی انسان ، معرفت و تقرب الهی است. ارزش زندگی در گرو رضایت الهی، کرامت انسانی، فطرت و جاودانگی است. کارکرد زندگی نیز با توجه به نقش خلافت‌اللهی انسان در نظام تکوین است و این جایگاه و غرض الهی با توجه به منابع وحیانی قابل اعتماد و تبیین بهتر است. حیات معقول و طیبه و شاخصه‌های آن که سبب معناداری زندگی است برگرفته از منابع قرآن و عترت است. نقطه مقابل این معنا، پوچی است که تهی دانستن زندگی از ارزش، جایگاه و هدف است. مادی‌گرایی و شکاکیت، علم‌زدگی و عدم توان پاسخ‌گویی به مسأله مرگ و فنا، شرور و رنج‌ها از عوامل سوق به پوچی است و توجه به مبدأ و معاد و اهداف خلقت و صفات الهی و جایگاه انسان، خروج از پوچی و ورود به معناداری حیات است. زندگی، معنادار است و بی‌معنایی و پوچی زندگی، غیر قابل اثبات، بی‌دلیل و ناپذیرفتنی است.
  • تعداد رکورد ها : 113