1. سابقه سياهپوشىشواهد فراوان تاريخى و ادبى، بيانگر اين حقيقت است كه بسيارى از ملل و اقوام جهان، از دير زمان، در ايام عزا سياه مىپوشيدهاند. به دليل مجال اندك به ذكر چند نمونه از ايران، يونان باستان و اعراب اشاره مىشود.
الف. ايران باستان؛ شواهد فراوانى در متون كهن ايرانى وجود دارد كه سياهپوشى را نشان ماتم و اندوه قلمداد كرده است. شاهنامه فردوسى - كه بيانگر فرهنگ و تمدن كهن ايران است - پر است از مواردى كه جامه سياه را نمود عزا و غم تلقى كرده است.
در خصوص زمانى كه رستم به دست برادرش شغاد، ناجوانمردانه كشته شد، فردوسى مىسرايد:
به يك سال در سيستان سوگ بود | همه جامههاشان، سياه و كبود |
در عصر ساسانيان نيز، هنگامى كه بهرام گور درگذشت وليعهدش يزدگرد، چنين كرد.
چهل روز سوگ پدر داشت راه | بپوشيد لشگر كبود و سياه |
فريدون هم كه از جهان درگذشت، نواده و جانشين وى چنين كرد:
منوچهر، يك هفته با درد بود | دو چشمش پر از آب و رخ زرد بود |
سپاهش همه كرده جامه سياه | توان گشته شاه و غريوان سپاه |
و اين سياهپوشى تا هماكنون در ايران رايج است.نگا: معجمالبلدان، حموى، ج 3، ص 452 و تاريخ گيلان و ديلمستان، ص 223.
ب . يونان باستان؛ در اساطير يونان باستان، آمده است: زمانى كه تيتس از قتل پاتروكلوس به دست هكتور، شديداً اندوهگين شد؛ به نشانه عزا، سياهترين جامههايش را پوشيد.
اين امر نشانگر آن است كه قدمت رسم سياهپوشى در يونان، به عصر هومر بازمىگردد. در ميان عبرانيان (يهوديان قديم) نيز رسم آن بود كه در عزاى بستگان خويش، سرها را مىتراشيدند و بر آن خاكستر مىپاشيدند و لباسشان در اين گونه مواقع، سياهرنگ يا نزديك به آن بود.دائرة المعارف، ج 6، ص 710 - 722.
بستانى در دائرة المعارف خود، رنگ سياه را براى عزا در تمدن اروپاى قرنهاى اخير، به عنوان مناسبترين رنگ گزارش كرده، مىنويسد: طول دوران عزادارى - بر حسب درجه نزديكى به مرده - از يك هفته تا يك سال طول مىكشد و بيوه زنان، دست كم تا يك سال عزا مىگيرند و در اين مدت لباسهاى آنان سياهرنگ و خالى از هرگونه نقش و نگار و زيورآلات است.دائرة المعارف، ج 6، ص 710 - 722.
ج . اعراب؛ تاريخ، شعر، لغت و سيره نشان مىدهد كه اعراب - از مصر و شامات گرفته تا عراق و حجاز - رنگ سياه را رنگ عزا شناختهاند.
زمخشرى (اديب و مفسّر قرن ششم) مىنويسد: يكى از اديبان گويد: راهبى سياهپوش را ديدم و بدو گفتم: چرا سياه پوشيدهاى؟ گفت: عرب زمانى كه كسى از آنها مىميرد، چه مىپوشد؟ گفتم سياه مىپوشد، گفت من نيز در عزاى گناهان سياه پوشيدهام.
(ربيع الابرار و نصوص الاخبار، ج 3، ص 747).در كتابهاى تاريخى، گزارش شده است: كه عرب، در مواقع مصيبت، جامه خويش به رنگ سياه مىكرد.
(اخبار الدولة العباسية، ص 247). در عصر پيامبر(ص) پس از پايان جنگ بدر - كه هفتاد تن از مشركان و قريش به دست مسلمين به خاك هلاكت افتادند - زنان مكه در سوگ كشتگان خويش، جامه سياه پوشيدهاند.
(السيرة النبوية، ج 3، صص 10 - 11).اين شواهد تاريخى و ادبى، نشان مىدهد كه رنگ سياه از دير باز در ميان بسيارى از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است و اين امر اختصاص به ايران يا دوران اسلام نداشته است؛ بلكه اعراب پيش از اسلام، ايرانيان و يونانيان باستان نيز به رسم عزا، جامه سياه يا كبود مىپوشيدهاند.نگا: تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ج 2، ص 127.
2. سياهپوشى در ميان اهلبيت(ع)گزارشهاى مستند بيانگر اين حقيقت است كه پيامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نيز مهر تأييد بر اين سنت منطقى و رسم طبيعى گذاشته و خود در مقام عمل، در عزاى عزيزان خويش سياه پوشيدهاند.
به روايت ابنابىالحديد در شرح نهجالبلاغه، امام حسن(ع) در سوگ اميرمؤمنان على(ع)، جامههاى سياه بر تن كرد و با همين جامه به ميان مردم آمد و براى آنان خطبه خواند.شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحديد، ج 16، ص 22.
بنابر حديثى كه اكثر محدثان آن را نقل كردهاند، امام باقر(ع) فرمودند: زنان بنىهاشم در سوگ ابا عبد الله(ع) جامه سياه بر تن كردند: «لما قتل الحسين بن على(ع) لبس نساء بنىهاشم السواد و المسوح و كن لاتشتكين من حر و لابرد و كان على بن الحسين(ع) يعمل لهن الطعام للمأتم»؛ بحارالانوار، ج 45، ص 188 و وسائلالشيعه، ج 2، ص 890. زمانى كه امام حسين بن على(ع) به شهادت رسيد، زنان بنىهاشم لباسهاى سياه و جامههاى خشن مويين پوشيدند و از گرما و سرما شكايت نمىكردند. [پدرم] على بن الحسين به علت [اشتغال آنان به] مراسم عزادارى، براىشان غذا درست مىكرد».
3. فلسفه سپاهپوشى عباسيان
عباسيان، كه در طول قيام، داعيه خونخواهى شهيدان اهلبيت را داشتهاند و زمانى كه به قدرت رسيدند، دولت خود را دولت آلمحمد(ص) و ادامه خلافت على ابن ابى طالب(ع) قلمداد كردند و نخست وزير خويش ابوسلمه خلال را وزير آل محمد(ص) و سردار مشهورشان ابومسلم خراسانى را امين يا امير آلمحمد(ص) ناميدند. لباس سياه را در تداوم سياهپوشى ماتم و اندوه فقدان عزّت پيامبر و مصايبى كه بر اهلبيت(ع) رفته بود، انتخاب كردند. (شرح نهجالبلاغه، ج 7، ص 172). نه آنكه آنان سياهپوشى را در ايران و بلاد اسلامى، پايهگذارى كنند؛ زيرا سياهپوشى در عزاى از دسترفتگان، منش طبيعى و رايج بود؛ خصوصاً سياهپوشى در عزاى شهيدان اهلبيت(ع).
بنىعباس به بهانه خونخواهى شهيدان مظلوم كربلا و زيد و يحيى، پرچم سياه و سياهپوشى را به عنوان ابراز و اعلام عزاى شهيداى اهلبيت برگزيدند و با اين ترفند، دوستداران اهلبيت(ع) را به دور خود گردآوردند براى آن كه اين تبليغ ظاهرى را در اذهان مردم زنده نگه دارند؛ پس از به قدرت رسيدن، در ظاهر سياهى پرچم و لباس را شعار هميشگى خويش ساختند. (اخبار الدولة العباسية، صص 230-232 و 242).
به دليل همين فريبندگى ظاهرى بود كه امام صادق(ع) و ديگر ائمه(ع) به رنگ و لباس سياه تعريضاتى داشتند؛ يعنى، مخالفت امام در اين موارد، ناظر به سياهپوشى رسمى و خاصى بود كه از سوى بنىعباس تحميل شده و نماد بستگى و اطاعت از حكومت جائرانه آنان بوده است؛ نه سياهپوشى بر اهل عزا و ماتم بر سوگ از دسترفتگان و خصوصاً مصايب اهلبيت(ع). (نگا: سياهپوشى در سوگ ائمه نور، صص 195 - 200، 129-155، 76 و 77).
حكم پوشيدن لباس سياه:در كل پوشيدن جامه سياه مكروه است؛ مگر در سه مورد، كفش، عمامه و عبا. اما پوشيدن لباس سياه در مراسم عزادارى اموات، يك رسم عرفى و اجتماعى است و بستگى به سنت عرفى مردم دارد و درعرف ملتها معمولاً در اين جور مراسم سياه مىپوشند، از نظر شرعى روايتى در اين مورد نداريم. مگر در عزا و ماتم امام حسين(ع) كه رجحان شرعى دارد و همچنين در عزادارى ساير ائمه(ع) نيز راجح و نوعى تعظيم شعائر الهى محسوب مىشود.
درباره لباس روحانيت نيز علاوه بر اينکه مدل آن شناسه وظيفه اجتماعي آنان است به طوري که هر کس سوال ديني دارد به آنان مراجعه کنند. رنگ عمامه نيز شناسه دو گروه از روحانيان مي باشد که براي افکار عمومي مسلمانان و حتي رعايت حقوق آنان موثر است.
لازم است به اين نكته توجه شود كه لباس فعلي روحانيون، لباس سنتي و اصيل مسلمانان در قرن هاي گذشته بوده است و بعد از عقب ماندگي مسلمانان در زمان شاهان بي لياقت قاجار و جريان خودباختگي فرهنگي، شيوه لباس پوشيدن شرقي ها به تبع بسياري از لوازم فرهنگي ديگرشان تابع فرهنگ غالب زمانه گرديد. اما روحانيان تنها قشري بودند كه در مقابل اين تغيير ايستادند.
بر اساس اين توضيح، در گذشته با توجه به جايگاه ويژه فرزندان پيامبر(ص) در ميان مردم (اعم از شيعه و سني) مشخص شدن آنان از ديگران نيز به صورت خواسته اي اجتماعي درآمد. تا آن كه در مصر به آنان لقب شريف داده و پوشيدن لباس خاص سادات در آن زمان متداول گرديد. البته بحث ارتباط لباس با اعتقادات سياسي و مذهبي و اجتماعي قبل از آن نيز مطرح بوده است كما اين كه بني عباس در ابتداي قيام بر عليه بني اميه به نشانه عزاداري براي شهداي اهل بيت(ع) لباس سياه پوشيدند و اين لباس بعدها نيز به عنوان شعار آنان باقي ماند.
به هر حال از زمان هاي گذشته سادات اعم از روحاني و غير روحاني داراي لباس مشخص بودند و اين به دليل خواست عمومي براي شناختن، احترام و اداي ساير وظايف نسبت به فرزندان پيامبر(ص) بود.
بعدها كه مرز بين لباس روحانيان و غيرروحانيان مشخص تر گرديد. سادات غيرروحاني نيز به تدريج مانند مردم عادي لباس پوشيدند (شما در بين سادات مسن تر، افرادي كه كلاه يا شال سبز دارند را مشاهده مي كنيد) اما سادات روحاني لباس خاص سيادت خود را حفظ نمودند.