جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2
کاربرد عقل در اخلاق از منظر ملّاصدرا و قاضی عبدالجبار معتزلی
نویسنده:
رحیم دهقان سیمکانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقل نقش قابل توجّهی در تنظیم و جهت دهی رفتارهای انسان به سمت ارزشها و فضائل اخلاقی دارد. ملّاصدرا و قاضی عبدالجبّار به این مسأله توجّه داشته و نظام اخلاقی خود را بر عقلانیت بنیان نهاده‌اند. آراء این دو ‌اندیشمند نسبت به کارکردهای عقل در اخلاق در سه رویکرد عمده وجودشناختی، معرفت‌شناختی و انگیزشی قابل بررسی است. از حیث وجودشناختی بر اساس مبانی فلسفی صدرالمتالّهین نظیر اصالت وجود و تشکیکی بودن و...، عقل، نحوه وجود انسان را مرتبه به مرتبه رقم خواهد زد. از حیث معرفت‌شناختی عقل قادر خواهد بود تا هم گزاره‌های بنیادین نظام اخلاقی را کشف کند ، هم صغریات و جزئیات اخلاقی را بر آنها منطبق کند و هم وجوه حُسن و قبح افعال را تشخیص دهد. در رویکرد انگیزشی نیز عقل، با تشخیص فعل صحیح و روشن ساختن نتایج و عواقب آن، قادر خواهد بود تا نقش قابل توجّهی را در ایجاد شوق و انگیزه و بکارگرفتن قوای محرّکه در جهت تحقّق بخشیدن به فعل، ایفا کند. رویکرد اوّل در آراء قاضی عبدالجبار به جهت برخوردار نبودن از مبانی ‌اندیشه صدرایی کمرنگتر است امّا در دو رویکرد دیگر، هر دو‌اندیشمند به کاربردهای عقل توجّه داشته‌اند. تفاوتهایی در نگرش این دو‌اندیشمند دیده می‌شود؛ از جمله اینکه به لحاظ معرفت‌شناختی، عقل از نظر ملّاصدرا قوّه‌ای از نفس است ولی در اندیشه عبدالجبّار، علوم یا بدیهیاتی است که آدمی از پیش آنها را واجد است. از نظر صدرالمتالّهین ملاک بی‌اخلاقی‌ها، فقر وجودی است و مهمترین عامل بی‌اخلاقی‌ها جهالت و غفلت است امّا این ملاک در آراء عبدالجبّار دیده نمی‌شود.
بررسی تطبیقی آراء ابوالحسن اشعری، قاضی عبدالجبار معتزلی و خواجه نصیرالدین طوسی پیرامون مساله تکلیف
نویسنده:
مهدی اصغری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این نوشتار با بررسی دید گاههای سه مکتب عمده ی کلامی ( اشعری،معتزلی، شیعی)درباره ی تکلیف ،به بررسی مبانی و اطوار گوناگون این بحث می پردازد وکوشش می کند با مطالعه وکنکاش در آراء سه متکلم بزرگ –ابوالحسن اشعری، قاضی عبد الجبار معتزلی وخواجه نصیر الدین طوسی –به تبیین ومقایسه ی نظریاتآنها پیرامون تکلیف بپردازد. در بحث تکلیف میان متکلمین عدلیه( قاضی عبد الجبار و محقق طوسی) با اشعری اختلاف هست؛ ودلیل این اختلاف هم ،متفاوت بودن روش معرفت شناسانه ی متکلمانیاد شده می باشد. امامیه با تاکید بر روش عقل گرایانه وبرون متنی واشاعره با در پیش گرفتن روش نص گرایانه ودرون متنی وتعبدبه متون دینی به بحث ونظر در این خصوص پرداخته اند.لغت تکلیف از " کلف " اخذ شده است وبه فعلی اطلاق می شود که، در انجام آن سختی ومشقت داشته باشد.در هر فعل تکلیفی سه موضوع مشهود است:1- تکلیف کننده یا مکلـ?ف 2- تکلیف پذیر یا مکلـَف 3- فعل تکلیفی . مصداق واقعی مکلـ?ف پروردگار متعال می باشد و تکلیف در واقع" امر واراده ی" او می باشد. این امر واراده ناظر به مصالح مکلـَف است و مکلـَف با وجود سختی انجام فعل ، آن را انجام داده ومستحق ثواب می گردد ؛ تعبیر متکلمین از این مساله "تعریض به ثواب" می باشد. رسیدن به ثواب ، منفعت بزرگی است که مکلـَف بواسطه ی آن مورد مدح وستایش واقع می شود.البته این مساله ( تعریض به ثواب واستحقاق ) مورد توجه اشعری نمی باشد.در مورد ضرورت وجود تکلیف این مساله مطرح شده که، خداوند به جهت عادل بودن وحکیم بودن، لازم است انسان را به اموری که تکلیف نام دارد، مکلـَف نماید؛ چون در غیر این حالت خداوند مرتکب قبیح شده است.در مساله ی حاضر خواجه وقاضی اتفاق نظر دارند اما اشعری بایسته بودن تکلیف را قبول ندارد.در مورد محاسن تکلیف کار کرد های مختلف فردی واجتماعی ذکر شده است.حسن تکلیف بی ارتباط با بحث حسن وقبح نیست ؛ خواجه وقاضی علاقه مند حسن وقیح عقلی هستد ، یعنی حسن وقبح افعال ذاتی است ودر نهاد پدیده ها موجود است ،اما اشعری بر خلاف این معتقد به حسن وقبح شرعی هست، یعنی شرع حسن وقبح افعال را تعیین می کند.اعتقاد به حسن وقبح شرعی باعث یک نظریه ی متفاوت در بین اشاعره شده است ،این مساله جایز بودن تکلیف کافر و تکلیف فوق توان مکلـَف ( ما لا یطاق) است ،اما قاضی وخواجه مخالف این نظر می باشند.در واقع یکی از شروط تکلیف که، توانمند بودن مکلف است با این شرط نقض شده است.
  • تعداد رکورد ها : 2