جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5
بررسی تطبیقی مفهوم عدم در مثنوی مولوی و متون بودایی (پراجنیاپارمیتا (Sutra Prajñāpāramitā) و مادیامیکاکاریکا (Madhyamakakarika))
نویسنده:
زیانگ نگوین‌تی‌هین
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در آیین بودایی ـ هر چند، عرفان، به معنای شناخت خداوند و چگونگی پیدایش موجودات مطرح نشده، امّا از مباحث عمیق و فراوانی درباره انسان و رنج های او سخن رفته است. از سوی دیگربنابه اعتقاد بعضی از نویسندگان و برخی از اندیشه ها، آداب و عملکردهای آیین بودایی همچون ریاضت و چله نشینی بر عرفان و تصوّف اسلامی تأثیر گذاشته است. دو متن پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا از قدیم ترین متون بودایی است که در آن اندیشه های عمیق و پیچیده بودا و ناگارجونه ـ فیلسوف و مفسّر بزرگ سخنان بودا ـ به همراه تعالیم اخلاقی مطرح شده است.یکی از مفاهیم پیچیده و مبهم مطرح شده در عرفان اسلامی و آیین بودایی مفهوم عدم است. عدم در فرهنگ اسلامی در معانی مختلف دینی، کلامی، فلسفی و عرفانی به کار رفته است. مولانا با بهره بردن از معانی فوق، عدم را در معانی مختلفی چون: عالم خیال، عشق، فنای فی الله، ازل و موقعیت پیش از هستی شدن موجودات به کار برده است. در متون بودایی منتخب نیز معانی عمیقی در مورد عدم مطرح شده است از جمله: واقعی نبودن پدیده ها، زنجیر علّی، راه میانه، نیروانا.این پژوهش پس از معرفی بودا، ناگارجونه و متون بودایی پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا به بحث و بررسی درباره عدم و معانی مختلف آن پرداخته شده است؛ آنگاه عدم در مثنوی مولوی و متون بودایی منتخب مطالعه و بررسی شده و مقایسه تطبیقی دیدگاه مولانا در مثنوی و بودا و ناگارجونه در پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا پرداخته شده است. و نکات مشترک بسیاری در باب معانی عدم میان متون بودایی و مثنوی معنویکشف و توضیح داده شده است؛ اگر چه تفاوت های زیادی هم در این مورد دیده می شود که به آنها اشاره گردیده است.
عرفان عملی و سلوک الی‌الله در نهج‌البلاغه و مثنوی
نویسنده:
مجتبی برفه ای
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از آنجا که مولانا به شریعت اعتقادی استوار دارد و همواره طریق اعتدال را پیش می گیرد، اشتراکات عرفانی بسیاری را در انچه که در مثنوی مطرح می کند با آنجه که علی (ع) در نهج البلاغه بیان فرموده است، می توان یافت و سرانجام اینکه، اگرجه عرفان با دین یکی نیست اما ریشه در دین دارد با این تفاوت که آنچه دین مطرح می کند،با توسع و تأویل، در عرفان شاخ و برگ بیشتری پیدا می کند و الا عارفان بزرگ همواره به آیات و احادیث و سنت پیامبر و صحابه تأسی می جویند و به خصوص عارفی چون مولانا که مثنوی اش چیزی جز تفسیر قران و حدیث نیست.
اسطوره خلقت در آثار عرفانی با تکیه بر حدیقه سنایی، الهی نامه عطار و مثنوی معنوی مولوی
نویسنده:
فرزانه اصل دار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در قران کریم و کتاب مقدس و بسیاری از داستان های اسطوره ای به امر خلقت و بخصوص آفرینش انسان از خاک اشاره شده است.اسطوره داستان آفرینش را به نمایش می گذارد و بدین ترتیب به حس کنجکاوی بشر در رابطه با آغاز جهان پاسخ می گوید. در هر سه مثنوی (حدیقه سنایی، الهی نامه عطار و مثنوی مولوی) مقصود و هدف از آفرینش جهان و موجودات ، انسان بوده است و هدف از آفرینش انسان عبادت و بندگی حضرت حق قلمداد شده است ، آفرینش هستی با فرمان «کن فیکون»، قادر مطلق بودن خداوند را در امور مخلوقات به اثبات میرساند. مراتب آفرینش انسان به ترتیب جسم ، دل و روح است که نظر خداوند بر دل انسان بوده تا گوهر محبت را در آن تعبیه سازد و رساله ها و کتاب های زیادی در زمینه خلقت نوشته شده است اما در موضوع خلقت در آثار عرفانی ، به طور خاصی تحقیقی صورت نگرفته است.این رساله دارای سه فصل است که فصل اول آن تعاریف وکلیات پژوهش شامل : اهمیت وپیشینه ی تحقیق و اهداف تحقیق و مطالبی در مورد آفرینش و اسطوره است.فصل دوم : آفرینش جهان و انسان در متون عرفانی است و فصل سوم مراتب آفرینش انسان و جهان و سایر موجودات است . رسیدن به مقام عبودیت بالاترین هدف آفرینش است ؛ چرا که مراد از بندگی رسیدن به اوج کمال و قلّه ی سعادت بشری است . خداوند از میان آفریدگان به آدم شرف و منزلت بخشید و رسولانی بسوی انسان فرستاد ، سنایی در حدیقه انسان را خلیفه ای در زمین معرفی کرده که دارای قوه ی اختیار است و عطار در الهی نامه می فرماید : که خداوند از کل آفاق انسان را برگزید و مولانا در مثنوی انسان را گنج مخفی می داند و سجده ملک بر انسان و جایگاه انسان در فلک هفتم را از بهر خود می داند و همه ی اینها به خاطر وجود خداوند صورت گرفته است. در هر سه مثنوی هدفاز آفرینش جهان ،انسان و هدف از آفرینش انسان را وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) می داند . دو هدف آفرینش نخست خلقت به صورت عام و دوم به کمال رسیدن موجودات است و همه ی آفرینش را بر دو نوع تقسیم کرده اند :عالم خلق و امر . مولانا آفرینش خلق عالم را بر سه گونه تقسیم کرده: یک گروه فرشته و گروه دوم حیوانات و جانوران و گروه سوم انسانها هستند . در دو مثنوی حدیقه و مثنوی معنویعقل ، اولین آفریده معرفی شده است . الهی نامه و مثنوی مولوی علت اعتراض ابلیس را مغرور شدن به جنس آفرینش او که از آتش است می دانند . هبوط آدم نیز بهانه ای بیش نیست که آدم در این ماجرا در حقیقت عاشقی است که گرفتاری های عشق ازلی را به جان خریده است .
تحلیل و بازخوانی برخی از غزل‌های شمس براساس مکتب روانکاوی کارل گوستاو یونگ
نویسنده:
مریم اسمعلی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
امروز بررسي‌ متون ادبي براساس نقد روانشناسانه يكي از رايج‌ترين انواع نقدهاست. در اين ميان يكي از مكتب‌هاي مورد توجه منتقدان ادبي، مكتب ‌روانشناسي ‌تحليلي كارل‌گوستاو يونگ است. از رهگذر رشد اين مكتب و توجه وافر يونگ به اسطوره‌ها و كهن‌الگوها، نقد ديگري به نام نقد كهن‌الگويي يا نقد اسطوره‌اي در ميان منتقدان رواج يافته است. آن‌چه در اين رساله مورد توجه است، بازخواني برخي از غزل‌هاي شمس مبني بر آرا يونگ و مبتني بر نقد روانشناسانه و اسطوره‌گراست.به نظر ما شباهت ديدگاه‌هاي يونگ با مولانا در غزليات شمس به سه بخش تقسيم مي‌شود. بخش نخست شامل كهن‌الگوها مي‌شود. يونگ بود كه به وجود ضمير مشتركي در همه‌ي آدميان اصرار ورزيد و محتويات اين ضمير را Archetype يا كهن‌الگو ناميد. از نگاه يونگ كهن‌الگوها گوناگون‌اند؛ اما مهم‌ترين آن‌ها عبارت‌اند از: نقاب، سايه، آنيما، آنيموس، پيرخردمند و خود. از آن‌جا كه زبان مولانا در غز‌ل‌ها، به‌ گفته‌ي مناقب‌نويسان و شواهد حاضر در متن، زباني نينديشيده و بيش‌تر شبيه به اعتراف‌هاي شيدايي بر تخت روانكاو است، بارزترين نمود اين كهن‌الگوها را مي‌توان در غزل‌هاي شمس يافت. مولانا در نمود بخشيدن اين كهن‌الگوها از رمز استفاده مي‌كند. اين بخش نگاه ما مبتني بر نقد اسطوره‌اي است. بخش ديگر به شيوه‌ي آفرينش هنري باز مي‌گردد. يونگ شيوه‌ي آفرينش هنري را به دو بخش روانشناسانه و ديده‌وارانه تقسيم مي‌كند. شيوه‌ي روانشناختي، شيوه‌اي است كه از خودآگاهي سرچشمه گرفته است و در برگيرنده‌ي تجربيّات عادي و جاري زندگي‌ و منطقي‌تر است. اما شيوه‌ي آفرينش ديده‌ورانه برخاسته از ناخودآگاه و در وراي عقل و انديشه و برتر از درك آدمي است. شيوه‌ي ديده‌ورانه دقيقاً همان شيوه‌اي است كه بر مولانا در سرودن غزل‌ها عارض شده است. در اين بخش نگاه ما هم مبتني بر نقد اسطوره‌اي است، هم نقد روانشناسي.بخش سوم شامل بررسي ديدگاه يونگ در مورد دين و خداست. يونگ، خدا را يك كهن‌الگو مي‌داند. او مفهوم خدا را در دو سطح شكل كهن‌الگويي و محتواي كهن‌الگويي مطالعه مي‌كند. خدا در دو سطح مورد نظر نيز در انديشه‌ي مولانا و غزل‌هاي شمس نمود يافته است. البته لازم به ذكر است در اين مورد ميان آرا علمي يونگ و باورهاي ديني مولانا، تفاوت‌هايي به چشم مي‌خورد. در اين بخش نيز، نقد اسطوره‌اي به همراه نقد روانشناسي مورد توجه است.
سیمای خدا در مثنوی مولانا
نویسنده:
آسیه مهدوی‌منش
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر با عنوان «سیمای خدا در مثنوی» به بررسی و معرفی اسما و صفات خداوند در اثر سترگ مولانا جلال‌الدین محمد بلخی می‌پردازد، که در یک بخش اصلی، با مقدماتی در ابتدا و دو پیوست در انتهای کار تنظیم شده است. مقدمات پژوهش به مباحث نظری مربوط به اسماء و صفات از منظر مولانا در مثنوی اختصاص یافته، و بخش عمده تحقیق با عنوان «اسماء و صفات خداوند در مثنوی»، توضیح و شرح و تبیین اسماء و صفات الهی در مثنوی است که با استفاده از قرآن، ادعیه و آرای صاحب‌نظران تدوین شده است. پیوست‌های پژوهش نیز به اسامی کم‌کاربرد و اسماء و اوصاف الهی با کاربرد خاص مولانا اختصاص دارد. نگارنده در پژوهش حاضر اساس و مبنای دسته‌بندی اسماء را بر نود و نه اسمی قرار داده که به وسیله شیعه و اهل سنت از پیامبر(ص) روایت شده است. این پایان‌نامه نشان می‌دهد که مثنوی یک خدانامه است چرا که مولانا در این کتاب خداوند را هم بسیار یاد کرده و هم به نام‌ها و اوصاف گوناگون و متنوعی(از اسمای مروی از پیامبر(ص) گرفته تا نام‌های موجود در ادعیه و یا نام‌هایی که کاربرد آن‌ها مخصوص خود اوست) خوانده است. مولانا هستی را مظاهر و تجلیات خداوند و یاد و نام او می‌داند و اسماء و صفات خداوند را با ذات او یگانه می‌شمارد، در نگاه او ، وصف و درک حقیقت اسماء و صفات الهی نیز با شناخت ذات خداوند برابری می‌کند. او ابزارهای حسی و عقل را برای درک حقیقت کافی نمی‌داند.از نظر مولانا تهذیب درون و متخلق شدن به حقیقت اسماء و صفات الهی می‌تواند راه‌گشای سالکان در کسب معرفت و رسیدن به حقیقت و فنای در او باشد. مولانا با توصیف و تعریف چند جانبه اسماء و صفات خداوند در مثنوی به تبیین و معرفی زیبا و ظریفی از سیمای خداوند پرداخته است.
  • تعداد رکورد ها : 5